مردم جامعه ایران و تکلم به ۶ زبان
عرفان قانعی فرد
•
از نظر آماری ۳ زبان فارسی، ترکی و کردی، بیشترین قسمت طیف لهجه ها و زبان های ایرانی را به خود اختصاص می دهند. شاید در جغرافیای امروز، معدود کشورهایی وجود داشته باشد که دارای این طیف زیبای تنوع زبانی باشد. اما افسوس در کنار زبان ملی ایران، به رشد و توسعه و روش مند کردن دیگر زبان ها و حتی پیکره زبانی یا (Corpus) ساختن برای زبان فارسی هم نپرداخته ایم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ شهريور ۱٣٨۶ -
۲ سپتامبر ۲۰۰۷
تنوع زبانی در ایران، شاید یکی دیگر از زیبایی های آن باشد. از ماکو تا سراوان؛ از ایلام تا زابل؛ از سرخس تا آبادان، و از کیش تا گرگان؛ طیف زیبای زبانی ایران را چنان ترسیم می کند که سال های سال می تواند جزء پروژه های تحقیقی زبان شناسان قرار گیرد؛ پروژه هایی که درباره شناخت زبان و ماهیت آن پیشینه یی بس قدیم دارد و از عصر طلایی یونان تا امروزه روز؛ محققان را به خود مشغول کرده است.
اما در ایران؛ رسانه های داخلی - شاید به خاطر عدم آگاهی یا وجود نداشتن منبع درست و موثق - نتوانسته اند این نمودار را برای جامعه زبانی داخل مشخص کنند. گاه به لهجه یی، زبان گویند و گاه زبانی را لهجه می نامند؛ در حالی که زبان این نهاد اجتماعی تنها وسیله ارتباطی شاخص در جامعه بشری امروز است و با سهل انگاری نمی شود هویت آن را نادیده گرفت. و حال - از سر فایده تکرار و شاید هم از سر صدق - این ابهام را در این یادداشت؛ در حد توان شفاف می کنم تا سخنگویان این زبان ها، که هموطنان من هستند، اعتبار اجتماعی و هویت زبانی خود را باز شناسند.
لهجه (dialect) یا به اصطلاح جدید، گویش را به سه معنی در نظر می گیرند.
۱- تلفظ واژه های یک زبان به شیوه گویش یا زبان معین (= مانند فارسی را با لهجه انگلیسی حرف می زد) ۲- شیوه تلفظ، آهنگ سخن گفتن و ویژگی گفتاری یک ناحیه معین (= مانند لهجه یزدی) ٣- شیوه سخن گفتن مربوط به یک گروه شغلی یا اجتماعی، لحن (= مانند؛ لهجه اش مثل جاهل ها بود).
در دایره المعارف مصاحب نیز این توضیح آمده است؛ «لهجه (lahje) و به اصطلاح جدید گویش (guyes)، گونه یی از یک زبان، در اصطلاح علمی قرن ۲۰ م، لهجه عبارت است از زبان یک شخص یا گروه که از لحاظ تفاوتی که با زبان اعضای دیگر همان جامعه زبانی دارد در نظر گرفته شود. جامعه زبانی گروهی را گویند که زبان بومی آن برای دیگر اعضای گروه (و نه لزوماً برای همه اعضا) مفهوم باشد. مثلاً چون یک سلسله اشخاص A و B و C و ... Z را در نظر بگیریم که در آن هر کس بتواند با کسی که کنار او است به زبان خود تکلم کند، ولی A و Z نتوانند سخن یکدیگر را بفهمند، می گویند که A ... Z به یک جامعه زبانی تعلق دارند و A و Z به لهجه های مختلف سخن می گویند.
دلیل پیش آمدن چنین وضعی جدا ماندن اعضای یک جامعه زبانی از یکدیگر است. نمونه آن جامعه زبانی هلندی - آلمانی است که از فلاندر تا شلسویگ و ستیریا گسترده است و هر کس زبان همسایه خود را می فهمد، ولی لهجه های فلاندری و ستیریایی برای یکدیگر نامفهوم است. در این ناحیه دو زبان استانده (هلندی و آلمانی رسمی) وجود دارد که همه درس خوانده های صاحب لهجه آن را به کار می برند، اما این دو زبان برای یکدیگر قابل فهم نیستند، زیرا از تکامل لهجه های نامفهوم برای یکدیگر پیدا شده است.»
حال در ایران، زبان فارسی چندین لهجه مختلف دارد؛ که افراد هر منطقه یی با لهجه یی خاص آن را مورد استفاده قرار می دهند. که در زبان شناسی به آن لهجه فردی (idiolect) می گوییم، که خصوصیات گفتاری یک فرد در نظام زبانی اوستف. در جغرافیای لهجه (dialect geography) ایران امروز، مثلاً لهجه های اطراف دریای خزر - مازندرانی، گیلکی، طالشی و... - لهجه های مرکزی ایران - نطنزی، فریزندی، یارندی، میمه یی، گلپایگانی و خوانساری، اصفهانی، شیرازی، اردستانی، سیوندی، نائینی، یزدی، کرمانی، سمنانی و... - یا لهجه های شرقی - مشهدی، سیستانی و... - یا لهجه های غربی - همدانی، کرمانشاهی و... - که هر کدام در هر شهری مرسوم است و حتی گاهی در توابع و مناطق نزدیک به هر شهری نیز، این لهجه ها تغییر می کنند. مثلاً در سمنان، لاسگردی ها با سرخه یی ها متفاوت حرف می زنند.
یا مثلاً بعضی از اقلیت های مذهبی داخل ایران نیز با لهجه های متفاوت حرف می زنند، مانند لهجه زردشتیان یزد و کرمان یا لهجه یهودیان همدان و کاشان و اصفهان یا ارمنی ها.
حال در زبانشناسی اصطلاحاً، به این علم یا بررسی شناختی لهجه ها، لهجه شناسی (dialectology) می گویند که در فرهنگ اندیشه نو چنین آمده است؛ «شاخه یی از زبان شناسی که به بررسی گونه های محلی یک زبان می پردازد. لهجه ها معمولاً به گونه های مبتنی بر معیارهای جغرافیایی اطلاق می شود (لهجه های محلی)، اما این مفهوم شامل گونه های اجتماعی - اقتصادی (لهجه های طبقاتی) و سایر گوناگونی های زبانی (از جمله لهجه های شغلی) نیز می شود. البته لهجه شناسی با زبان شناسی اجتماعی تا حدی تداخل دارد. معمولاً در لهجه شناسی بین مطالعات شهری و روستایی تمایز قائل می شوند. لهجه شناسی سنتی و تهیه اطلس های زبانی، که در آن بر هم گفت ها تاکید می شود، نیز با لهجه شناسی ساختاری یعنی مطالعات نظام داری که اخیراً با استفاده از فنون زبان شناسی ساختاری روی تقابل لهجه یی صورت می گیرد متفاوت است.»
اما هموطنان ما، اغلب فرقی بین «لهجه و زبان» قائل نمی شوند، بی توجه به این مساله که لهجه متعلق به یک زبان است و تفاوت های تلفظ و آهنگ کلامی هر زبان است که لهجه را می سازد.« در داخل ایران چند زبان وجود دارد؟» این پرسشی است که شاید گاهی به ذهن اکثر افراد خطور کند، اما در ایران، ۶ زبان وجود دارد که در گوشه و کنار آن تکلم می شوند؛
۱- زبان ترکی
زبان ترکی؛ زبانی است مستقل، دسته یی از زبان اورال - آلتایی که لهجه های متفاوتی دارد، (مانند زبان ترکی غربی) که لهجه های زبان ترکی رایج در ایران اصولاً با ترکی قفقاز پیوسته است و در بخش شمال غربی، غرب کشور و حتی بعضی از نواحی شمال مرکزی ایران (تهران، ساوه، قم و...) و حتی قبایل مرکزی و جنوبی ایران به این زبان تکلم می کنند از زمان تاتارها و حکومت های خاندان های ترک زبان (غزنویان، تیموریان، خوارزمشاهیان، گورکانیان، قاجارها و...) این زبان در ایران رواج یافت.
۲- زبان فارسی
زبان فارسی (کهن، اوستایی، باستان، سکایی، میانه، پهلوی، پارتی، تاجیکی، افغانی، سغدی، لاری و معاصر) از زبان های هند و اروپایی ایرانی است که قدمت آن به طور تقریبی به ۱۰ قرن قبل از میلاد باز می گردد.اول فارسی باستانی یا هخامنشی بود که منشاء زبان فارسی میانه و کنونی است و کتیبه بزرگ داریوش در بیستون به آن نوشته شده که با زبان اوستایی و سانسکریت (زبان کلاسیک هندوستان) شباهت زیادی دارد.این زبان که حدود ۱۱۰۰ سال قدمت دارد و پس از رواج آیین اسلام، در ایران زبان رسمی و درباری (دری) بوده است و امروزه هم ادامه دارد و زبان ادبیات و فرهنگ و هنر ایران شده است، تاریخ زبان های ایرانی را به ٣ دوره تقسیم می کنند.
۱- دوره زبان باستانی ایرانی (از آغاز هزاره ۲ ق.م تا قرن ۴و٣ ق.م)
۲- دوره زبان ایرانی میانه (از قرن ٣ و ۴ ق.م تا قرن ٨و۹ م)
٣- دوره زبان معاصر ایرانی (از ٨ و۹ م تا امروز)
٣- زبان کردی
کردی زبان کردان است. از زبان های ایرانی غربی، از ریشه هند و اروپایی که در عراق و ایران و ترکیه و سوریه، ارمنستان، قفقاز و ترکمنستان شوروی بدان سخن می گویند و لهجه های متعدد گورانی (کردهای غرب)، کرمانجی (اکثر کردان)، مکری، سنندجی، سورانی و... است.
کردستان قلمرو اصلی زبان کردی است اما در ناحیه دیلمان (شمال قزوین)، فارس، حوالی نیشابور، بجنورد، شیروان، قوچان و مشهد هم به آن تکلم می شود ادبیات غنی کردها نیز دارای آثار بسیاری به زبان کردی - با خط عربی - است و یکی از قدیمی ترین لهجه های آن، «اورامی» است که به گورانی نزدیک است و قدیمی ترین زبان ایرانی محسوب می شود که اکثر کارشناسان، لری، کرمانشاهی و بختیاری را جزء لهجه های وابسته به کردی می دانند. (هرچند که با لهجه های کردی تفاوت بارز دارند)
۴- بلوچی
از زبان های ایرانی غربی است و ریشه هند و اروپایی دارد که در سیستان و بلوچستان رایج است. دو لهجه اساسی شرقی و غربی دارد، این زبان در بعضی از نقاط ایران مانند کرمان و لارستان و جنوب غربی هامون و خراسان و سبزوار و بیرجند تکلم می شود (و حتی در پاکستان غربی و افغانستان جنوبی) و نزدیک به ٣ میلیون نفر به آن تکلم دارند.
۵- ارمنی
از زبان های هند و اروپایی است که بیشتر در ارمنستان رایج است.
۶- عربی
یکی از زبان های سامی که پس از ورود اسلام به ایران، در مناطق جنوب و جنوب شرقی ایران رواج یافت.
اما از نظر آماری ٣ زبان فارسی، ترکی و کردی، بیشترین قسمت طیف لهجه ها و زبان های ایرانی را به خود اختصاص می دهند. شاید در جغرافیای امروز، معدود کشورهایی وجود داشته باشد که دارای این طیف زیبای تنوع زبانی باشد. اما افسوس در کنار زبان ملی ایران، به رشد و توسعه و روش مند کردن دیگر زبان ها و حتی پیکره زبانی یا (Corpus) ساختن برای زبان فارسی هم نپرداخته ایم،
و لهجه ها را نیز به شیوه یی علمی ثبت و ضبط نکرده ایم و شاید هر روز در کنار هشدارهای حفظ محیط زیست، باید در صفحه اجتماعی رسانه های داخلی، حفظ زبان و لهجه در ایران را نیز گوشزد کرد که نشانه هویت ایرانی است.
وبلاگ قانعی فرد : www.erphaneqaneeifard.blogfa.com
منابع؛
۱- فرهنگ فارسی معاصر، غلامحسین صدری افشار و دیگران، نشر معاصر، تهران، ص ۱۱۱۵.
۲- دایره المعارف مصاحب، غلامحسین مصاحب، تهران، ص ۲۵٣٨، ج ۲.
٣- فرهنگ اندیشه نو، ویرایش ع. پاشایی، تهران، نشر مازیار، چاپ دوم، ۷٨، ص ۶۷۰.
۴- مقدمه فقه اللغه ایرانی، ارانسکی، ترجمه کریم کشاورز، چاپ اول، ۵٨، پیام.
۵- نخستین درس های فرهنگ نگاری، عرفان قانعی فرد، تهران، نشر بهنود، چاپ اول، ٨۴.
|