یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ شهريور ۱٣٨۶ -  ۴ سپتامبر ۲۰۰۷


کارهای ضربتی برای جلوگیری از رشد خزنده قیمتها
بهتر است واقع بین باشیم تا غافلگیر نشویم
حذف نظارت مجلس و شورای نگهبان
بر تبصره های بودجه؟
خاطره ای از ماندلا

روزنامه جام جم در یک گزارش خبری ـ تحلیلی با عنوان جلوی رشد خزنده تورم را بگیرید نوشته است: یک مساله که می خواهم عرض بکنم، مساله این گرانیهاست؛ این را واقعا فکری برایش بکنید. گرانی ها بخصوص در مساله مسکن و برخی از کالاها واقعا وجود دارد و به مردم فشار می آورد. البته حل مساله گرانی، یک کار ریشه ای است.
بدیهی است که مهار تورم، یک کار علمی، ریشه ای و بنیانی است که مقدمات و اصولی دارد و تا آن اصول انجام نگیرد، خواهد بود؛ منتهی کارهای ضربتی هم باید انجام داد. بالاخره نمی شود نشست تا این کارهای بنیانی، یک روزی به نتیجه برسد؛ نه. واقعا یک فکری بکنید؛ کاری بکنید.
جملات فوق بخش هایی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هفته گذشته با هیات دولت است که به وضوح حکایت از عمق حساسیت و توجه ایشان نسبت به مسائل معیشتی و دغدغه های روزمره زندگی مردم دارد. حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود خطاب به اعضای هیات دولت می فرمایند: البته این را هم بگوییم که در گرانی، هم عوامل واقعی و هم عوامل کاذب و روانی دخالت دارند؛ گاهی یک کلمه حرف و یک تصمیم نادرست و نسنجیده، ناگهان این موج گرانی را تحریک می کند و تورم را در بخشهای مختلف بالا می برد و انتظاراتی را به وجود می آورد که امیدواریم ان شأالله این را هم بتوانند آقایان دنبال کنند.
به نظر می رسد که حساسیت و دقت ویژه رهبرمعظم انقلاب نسبت به مساله گرانی و رشد خزنده قیمتها مسوولیت دولت را که عدالت گستری را وجه همت خود قرار داده است بیش از پیش افزایش دهد.
آخرین بررسی ها درباره نرخ تورم حکایت از آن دارد که با وجود اقدامات کنترلی دولت، این شاخص به طور خزنده روند صعودی و نگران کننده ای را می پیماید. به گزارش خبرنگار ما، نگاهی به آخرین آمار و ارقام منتشره از سوی مراجع رسمی از جمله بانک مرکزی نشان می دهد نرخ تورم و سطح عمومی قیمتها بویژه در ماههای اخیر روند افزایشی سریعی یافته است و دولت آن طور که باید و شاید نتوانسته جلوی این رشد را بگیرد. اکنون رشد قیمتها به حدی رسیده است که مردم هنگام خرید اجناس از بازار کاملا رشد ایجاد شده را حس کرده و درباره علل آن می پرسند، این پرسش شاید این روزها مهمترین پرسش عمومی باشد که باید دولت علتهای آن را شناسایی و برای رفع آن اقدام کند.
آمارهای رسمی بانک مرکزی نشان می دهد سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم روند افزایشی به خود گرفته است. با این که متوسط شاخص بهای کالا و خدمات مصرفی(CPI) از خرداد سال ٨۴ با روندی کاهشی از ۱۵,۲ درصد در ماه مذکور به ٨,۶ درصد در تیر سال ٨۵ رسیده بود و این کاهش امیدی مضاعف در کارشناسان اقتصادی ایجاد کرده بود، اما از مرداد ٨۵ گویی تحولات سطح عمومی قیمتها به گونه ای معکوس رو به بالا رقم خورده و این روند همچنان ادامه دارد.
این افزایش در چهار ماهه نخست امسال نیز به طور خزنده ای تداوم یافت طوری که فروردین ٨۶ از ۱۲,٨ درصد آغاز و در اردیبهشت در مقایسه با مدت مشابه سال قبل رشدی معادل ۱٣,۶ درصد، در خرداد ٨۶ به۱۴,۲ و در تیر ٨۶ که در واقع آخرین ماه انتشار آمار رسمی بانک مرکزی است به ۱۴,٨ درصد بالغ شد.
در این ماه همچنین تمام شاخص های قیمت در ۱۲ گروه اصلی و ٣ گروه اختصاصی در مقایسه با مدت مشابه سال قبل افزایش یافتند و حتی یک مورد کاهش قیمت نیز مشاهده نمی شود. بیشترین افزایش قیمت مربوط به گروه دخانیات با ۲٣,۹درصد است و گروه خوراکی ها و آشامیدنی ها با ۲۲,۷ درصد در مقام دوم قرار دارد. بخش مسکن و آب و برق و گاز نیز با رشد۱۷,۶ درصدی رتبه سوم افزایش قیمت را به خود اختصاص داده است.
بانک مرکزی در پیوست توضیحات آماری خود در گزارش تیر ٨۶ تاکید کرده است که گزارش های بانک مرکزی با تغییر سال پایه از ۱٣۷۶ به ۱٣٨٣ و تحول در طبقه بندی کالاها تهیه شده است و بنابراین نمی توان این آمار و ارقام را زیر سوال برد یا آنها را غیرواقعی فرض کرد. لذا باید از دولت پرسید چه اقداماتی را برای کاهش این روند در دست بررسی دارد…
چند ماه قبل، هنگامی که مرکز پژوهش های مجلس در گزارش مستند نرخ تورم ۲٣ درصدی را برای پایان سال٨۶ پیش بینی کرده بانک مرکزی با انتقاد شدید از این گزارش، آن را غیرعلمی و کارشناسی نشده دانست، اما گذشت زمان و روند پایدار افزایش نرخ تورم بویژه در ۴ ماه نخست امسال که اتفاقا گزارش آن را نیز بانک مرکزی تهیه می کند، نشان می دهد که پیش بینی مرکز پژوهش های مجلس چندان هم غیرعلمی نبوده است؛ بویژه آن که خود بانک مرکزی نیز نرخ تورم را برای نیمه دوم سال ۱٨,۶ درصد پیش بینی می کند.
بانک مرکزی در آخرین پیش بینی خود از نرخ تورم برای ۶ ماهه دوم امسال، این نرخ را ۱٨,۶ درصد اعلام کرده است. این زنگ خطری برای دست اندرکاران است که تا دیر نشده، فکری به حال مهار شدن این شاخص حیاتی اقتصاد بکنند تا بار فشار، کمی از دوش اقشار آسیب پذیر کاسته شود.
سیر صعودی نرخ تورم در ۴ ماه نخست امسال
ماه نرخ تورم (درصد)
فروردین ٨۶ ۱۲,٨
اردیبهشت ٨۶ ۱٣,۶
خرداد ٨۶ ۱۴,۲
تیر ٨۶ ۱۴,٨
مرداد ٨۶ ؟؟

ناتوی فرهنگی
روزنامه کیهان در یادداشت روزخود تحت عنوان ناتو توهم نبود می نویسد: عمق رخنه ناتوی فرهنگی در ایران تا کجا بود؟ روحیات صاحبان منصب و مسئولیت چقدر در این رخنه موٌثر واقع شد؟ و چه باید کرد تا راه این رخنه مسدود گردد و تکرار نشود؟ پیش از پرداختن به چنین پرسش هایی شایسته است تأکید و توجهی داشته باشیم به برخی اظهارات رئیس جمهور سابق جناب آقای خاتمی که مدت ها در وزارت ارشاد بر مسند وزارت حضور داشت و چند سال بعد، برای ٨ سال سکان ریاست جمهوری را به دست گرفت. طبیعتاً سخنان امروز چنین شخصیتی حاصل تجربیات سیاسی ـ مدیریتی و احیاناً آزمون و خطاها و تجربه های متعدد است. آقای خاتمی که اینک مسئول سیاستگذاری مجمع روحانیون مبارز است، پس از آن که ۵ شهریور در نشست بنیاد باران به مناسبت روز جوان تصریح کرد دوم خرداد را تندروها به شکست کشاندند ، اظهاراتی را به مناسبت نیمه شعبان در مسجد حضرت ولی عصر(عج) تهران و همچنین اظهارات دیگری را در دیدار اعضای انجمن فرهنگ و سیاست دانشجویان دانشگاه شیراز داشت. او در مراسم نیمه شعبان، نظریه پایان تاریخ را نظریه ای انحرافی که مدعی است زندگی بشر با لیبرال دموکراسی به پایان رسیده و کامل تر از آن نیست می خواند و می افزاید از نتایج دهشتناک این نظریه این است که همه جهان باید از روی الگویی که آمریکا ساخته، خود را بسازد و آمریکا می تواند آنچه را می خواهد آن گونه که می خواهد در جهان انجام دهد و در این تلقی خطرناک، اشغال ها، سرکوب ها و اعمال معیارهای دوگانه توجیه می شود . آقای خاتمی همچنین در سخنرانی دیگرش ـ نهم یا دهم شهریور ـ از تجربه جریان چپ که خود بخشی از آن بوده می گوید ؛ امام گفتمان چپ را مطرح نکرده است. امام اسلام و آزادی و سقوط دولت پهلوی را مطرح کرده است و بعضی روشنفکران تحت تأثیر فضای چپ موجود وقت، گفتمان چپ مذهبی را رایج کردند که در دنیا شکست خورده و از رده خارج شده است. پس از آن، باز آشفتگی هایی به وجود آمده و گفتمان اصلاح طلبی گاهی تنه به تنه لیبرالیسم زده است. چون ما مشخص نکرده ایم نظر مستقل خودمان چیست . همه اینها را علاوه کنید به سخنان آقای خاتمی در ۱۶ آذر٨٣ مبنی بر اینکه از اردوگاه اصلاح طلبان صدای دشمن به گوش می رسد .
تندروی، آشفتگی گفتمانی و انفعال و تأثر تمام از ایدئولوژی های غالب غیردینی در دنیا، مارکسیسم زدگی و لیبرالیسم زدگی، حیرت در برابر شرق و غرب ماتریالیستی و… همه این ضعف ها و بحران ها را جمع بزنید با رویکرد جبهه مقابل که طبق فرمایش جناب آقای خاتمی، دنبال دیکتاتوری و یاغی گری و سیطره و اشغال و سرکوب است. غرض این نوشته آن نیست که به استناد اظهارات چهره ای مثل آقای خاتمی، به تمرکز در تخطئه شخص وی بپردازد بلکه همان گونه که گفته شد، غرض این است که به فهم درست تری از ابعاد عملکرد ناتوی فرهنگی و بستر فعالیت آن بپردازیم.
حقیقت آن است که شکست ابرقدرت های غربی در ماجرای جنگ تحمیلی و دشمنی های پیش از آن (کودتا، غائله های تجزیه طلبانه و آشوب افکنانه، تحریم اقتصادی و…) جبهه مذکور را به این نتیجه رساند که راه مقابله با ایدئولوژی مقاومت پیروز اسلامی، رخنه در آن و انهدام از درون است. بنابراین شبیخون و تهاجم فرهنگی طراحی و عملیاتی شد در حالی که تا سالیان سال برخی مسندنشینان در دولت و دستگاه هایی چون وزارت ارشاد، علوم، آموزش و پرورش، کشور، برنامه و بودجه و… در قبال تیزبینی و هشدار رهبر معظم انقلاب، ادعا می کردند توطئه، توهم است. اگرچه هدف این شبیخون مردم بودند اما پیش از آن باید در مسئولان و صاحب منصبان نفوذ واقع می شد و با استحاله فکری یا نفوذ دادن عناصر تسلیم طلب به مدیریت ها و مراکز تصمیم گیری، اطمینان حاصل می شد که مقاومت سازمان یافته ای در برابر شبیخون فرهنگی وجود ندارد. و چنین هم شد.
آن گونه که تحقیقات مستند پژوهشگر انگلیسی خانم فرانسس ساندرس در کتاب جنگ فرهنگی: سیا و جهان ادب و هنر نشان می دهد، سازمان سیا از حدود ۶۰ سال پیش اقدام به تأسیس ناتوی فرهنگی برای جنگ سرد فرهنگی و استخدام روشنفکران و دانشگاهیان در آمریکا و سایر کشورها به عنوان شوالیه های فرهنگی ناتو کرد. او به روشنی تحلیل می کند که چگونه سازمان سیا از این منظر تبدیل به وزارت فرهنگ بلوک غرب شد و توانست انبوهی از روشنفکران را در آمریکا که تصادفاً اغلب آنها یهودی بودند به استخدام درآورد؛ کسانی همچون کارل پوپر، آیزایا برلین، والت ویتمن روستو (تئوریسین تئوری رشد)، هانا آرنت (تئوریسین انقلاب)، ریمون آرون (تئوریسین برخی نظریات جامع شناسانه)، جکسون پولاک، جرج اورول، ایروینگ کریستول، توماس کوهن، آرتور شلزینگر، جوزف نی، سیدنی هوک و… این در حالی بود که سیا مقارن همین دوران بیش از ٣۰۰ هزار روشنفکر مخالف سلطه آمریکا و غرب را در کشورهای مختلف ترور کرده و به قتل رسانده بود.
اگر به برخی کلاس های رشته های علوم سیاسی، جامعه شناسی، اقتصاد و ادبیات و… مراجعه کنید مشاهده می کنید برخی اساتید چگونه دانشجویان را وادار می کنند که با آثار این قسم از روشنفکران مأنوس باشند و این در حالی است که طبق پژوهش خانم ساندرس، سازمان سیا، پول های کلانی را صرف معرفی و عرضه و فروش آثار افراد مذکور در سراسر جهان کرد. حالا فقط به عنوان یک مصداق و مثال، عنایت به این مسئله بکنیم که مثلاً کارل پوپریهودی، واضع شعار تئوری نمای توهم توطئه بود و ضمن ترویج منطق لیبرال دموکراسی، تلاش تئوریک وافری کرد تا نسبیت انگاری درباره ارزش ها ـ از جمله ارزش های دینی ـ و غیر قابل استناد و اثبات بودن آنها را جا بیندازد. سپس مراجعه کنید به افکار مشترک عناصرذی نفوذ حلقه کیان و یکی مثل آقای سروش. آیا کوچک ترین تفاوتی مشاهده می شود؟ قطعاً نه! یا مثلاً مراجعه کنید به آراء بخش قابل توجهی از عناصری که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در زمان ریاست آقای موسوی خوئینی ها ـ رئیس اجرایی فعلی مجمع روحانیون ـ حضور داشتند و ادعا می کنند متولیان تئوریک و سازمان دوم خرداد بودند و بعدها هم البته در کنار مدیریت های ارشد اجرایی، مدیران مطبوعات و احزاب همسو با ناتوی فرهنگی شدند. این روند متأسفانه در وزارت ارشاد، کشور و علوم دولت سازندگی آغاز و در دولت اصلاحات شدت یافت تا آن روزگاری که کار از کار گذشت و هر دو رئیس دولت های سازندگی و اصلاحات از دم تیغ ترور شخصیت و تخریب همین حضرات گذشتند.
آن وقت شما سراغ می گیرید که آقای عبدالله نوری وزیرکشور هر دو دولت مذکور، در جلسه دعای کمیل در منزل خویش (۴ آبان٨۵ از آقای سروش دعوت می کند برای افاضه و او در آن محفل می گوید: اخیراً شنیده ام برخی از دوستان چون در انتخابات پیروز نبودند، به این نتیجه رسیده اند که باید به سنت های مردم بازگردیم چرا که به دلیل بی توجهی به آن سنت ها ناموفق بودیم. این باور سم قاتل برای روشنفکری دینی و گم کردن راه است… ما از سایر روشنفکران دینی آموختیم که نباید بار زیاد بر دوش دین بگذاریم… از اجتهاد در فروع باید گذشت تا به اجتهاد در اصول برسیم… تاکی روشنفکران دینی می خواهند از سکولاریسم فاصله بگیرند و از کنار آن بگذرند؟ کی می خواهند تکلیف لیبرالیسم را برای خود روشن کنند؟ هنوز برخی روشنفکران دینی ما می ترسند که به آنها بگویند لیبرال یا سکولار. بگذارید چند یاوه گو به شما بگویند لیبرال یا سکولار. من بسیار خوشحال شدم که عده ای از کارگزاران گفته بودند ما لیبرال هستیم، بالاخره شترسواری دولا دولا نمی شود .
پیگیری که می کنید معلوم می شود آقای مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران چنان افاضاتی داشته که حزب ما لیبرال ـ دموکرات است . سال بعد همین جناب، فحوای ضمیر خویش را بیشتر بیرون می ریزد و می گوید اسلام نظام سیاسی و اقتصادی ندارد . حالا فهرست کنید منصب های سیاسی و اقتصادی همین آقا را از استانداری تا ریاست دفتر رئیس جمهور و معاونت رئیس جمهور و ریاست سازمان گردشگری و زنجیره ای از شرکت های اقتصادی. آیا چنین فردی با چنین ذهن فرسوده ای با آن جایگاهی که به او بخشیده شده، در حد پیاده نظام و نیروی میدانی و جزء ناتوی فرهنگی عمل نکرده است؟ یا توجه کنید به اظهارات معاون سیاسی وزارت کشور دولت سابق ـ کانون طراحی های سیاسی ـ که اخیراً در جمع برخی عناصر افراطی دفتر تحکیم تصریح کرده ما ملزم به اعتقاد به قانون اساسی نیستیم همچنان که حتی در مورد نهج البلاغه نیز نمی توانیم ملزم به اعتقاد باشیم . آیا توقع دارید ذهنی چنین فرو پاشیده، سر بزنگاه در ماجرای کوی دانشگاه، در اردوی جریان مهاجم نباشد و به تدبیر و دفاع از کلیت کشور و نظام برخیزد؟ انسان پیاده و خلع سلاح و تسلیم را چه به تشخیص تا چه رسد به دفاع؟
اینها تجارب پرهزینه و تلخی است که می توانست پیش نیاید اما اتفاق افتاد. خطاهای فاحشی بود که با غفلت تبدیل به خط شد و خسارت های گزاف گرفت و اگر نبود ترصْد، پایداری مجاهدانه و کوتاه نیامدن جبهه بزرگ حامیان انقلاب به راهبری مقتدای فرزانه انقلاب، حتماً کشور چندین بار به اجنبی واگذار می شد بدون شلیک هیچ گلوله ای. می ماند افق روشن آینده و جای اشتباه کردگان دیروز. با مرکب چموش دیروز که بارها آنها را بر زمین زد نمی توان خود را پیش برد چه رسد به قافله تعالی جوی کشور و ملت. مرزها را باید روشن کرد. متاسفانه هنوز که هنوز است برخی چهره ها و احزاب خودی، همان روال اشتباه گذشته را ادامه می دهند و حاضر نیستند راه خویش را با انقلاب و نه با عناصر مرعوب یا آلوده منطبق کنند. نمونه اش همین تجمع ها و کنگره ها و دورهم نشینی ها برای ائتلاف سیاسی است. این رهنمود اولیای بزرگ و معصوم دین ـ علیهم السلام ـ برای همه ماست که مومن خطا نمی کند و پوزش نمی خواهد و غیر او همواره در خطا و عذرخواهی است . تکرار خطا، خط می شود. خطا را از ما می پذیرند اما اصرار بر تکرار آن، ما را از ارج و قرب در بارگاه الهی و در محضر ائمه معصومین(ع) ساقط می کند. قریب ۲۰ سال تجربه کافی است.

بهتر است واقع بین باشیم
روزنامه اعتماد ملی با عنوان واقع بین باشیم تا غافلگیر نشویم نوشته است: من مهندسم، اهل حساب و کتاب هستم، جدول می کشم، ساعت ها فرض ها را می نویسم، رد می کنم.
این ها از سخنان رئیس جمهور احمدی نژاد است. این یک موهبت است که رئیس جمهوری اسلامی ایران علی رغم اشتغالات کثیر و حجم سنگین مشاغل و مسوولیت های توان فرسا می توانند ساعت ها فرض ها را بنویسند و جدول بکشند و چون مهندس هستند هرگونه طرح حمله نظامی به ایران را منتفی فرض نمایند. اما بر شنوندگان واضح نیست چگونه می توان از استدلالات و براهین ریاضی و منطقی که شکلی پوزیتویستی و علمی محض دارد، در باب پدیده های سیاسی و اجتماعی که در حوزه علوم انسانی قرار دارند، بهره برداری نمود. شاید مهم ترین ادعای پیروان حکمت جدید، جدا دانستن حیطه مطالعات عملی و نظری است. بیش از هزار سال از ادغام کلی مفاهیم یادشده گذشته است. شاید می شد فرض کرد که بوعلی سینا می تواند هم قانون بنویسد و هم اشارات. یا بونصر فارابی هم به موسیقی توجه کند و هم از منطق و هندسه بازنماند، اما کم بنیه ترین محققان و دانشمندان دنیای علم جدید می دانند که علوم بسیار تخصصی و جزئی شده اند. دانشمندان حوزه علوم فیزیکی آنچنان محدود ومحدودتر شده اند که هیچکس به خود اجازه مداخله در امور حاشیه ای تخصص خود را نمی دهد. در علوم انسانی موضوع ظریف تر و پیچیده تر از علوم محض نیز هست. پس نمی توان با خوشبینی اینگونه اظهارات را بر زبان جاری ساخت. ضمن آنکه قول رایج در امر سیاست پذیرش عدم قطعیت است، در سیاست نمی توان از هیچ فرض قطعی سخن راند و بایستی احتمال وقوع هر امری را داد. آقای رئیس جمهور درباره حوزه فردی خود و یاجامعه آماری کوچکی همچون خانواده می تواند هرگونه که می خواهد محاسبه و رفتار نماید و امورات را مبتنی بر دانش مهندسی خوداندازه گیری و تحلیل نماید، اما نمی تواند بدون کمک کارشناسان، اتاق های فکر، متخصصان بین المللی، سیاسی و نظامی در خصوص میزان احتمال حمله نظامی به ایران اظهارنظر نماید، زیرا این تصمیم به سرنوشت ۷۰ میلیون نفر بستگی دارد. باید در خوشبینانه ترین حالت اظهارات ایشان را گونه ای از اعتماد به نفس مفرط که تنها در یک جلسه دوستانه مطرح شده، به حساب آوریم. یعنی آنکه ایشان به خود حق نمی دهد که سرنوشت ایران عزیز و ملت بزرگ آن را تنها با دانش مهندسی خود رقم زند. این سخنان به معنی ضعف در برابر دشمنان و یا پذیرش حمله نظامی به ایران نیست، که خدای نکرده در صورت وقوع چنین امری جان به کف به دفاع از ایران اسلامی عزیز همت خواهیم گمارد، بلکه حرف حسابمان آن است که ما باید آماده رویارویی با هر گزینه و احتمالی باشیم.
یکی از محاسن نظام جمهوری اسلامی ایران وجود رکن رکین ولایت فقیه است. براساس اصول مندرج در قانون اساسی، حق اعلام جنگ و صلح و تصمیم های سرنوشت ساز با رهبری نظام اسلامی است. این نهاد قویم به ایرانیان این اطمینان را می دهد که چندان نگران اظهارات و یا اقدامات دیگر مقامات در ایران نباشند و آن اظهارات را تنها در حد یک گپ خودمانی فرض نمایند. البته با توجه به ایمان و سلحشوری مردم ایران و شرایط خاص جهانی ما نیز حمله را به صورت جدی محتمل نمی دانیم، اما امنیت و منافع ایران حکم می کند که هشیار و مترصد حرکات مشکوک دشمنانمان باشیم.
واقع بینی در مملکت داری و سیاست یک اصل خدشه ناپذیر است. بهتر آن است که واقع بین باشیم تا غافلگیر نشویم.

حذف نظارت بر تبصره ها؟
روزنامه حزب الله در سرمقاله دیروزش: حذف نظارت مجلس و شورای نگهبان بر تبصره های بودجه؟! نوشته است: طی دوروز گذشته رسانه ها از طرحی در معاونت برنامه ریزی و نظارت ریاست جمهوری خبر دادند که بر اساس آن نظارت مجلس بر تدوین قانون بودجه کشور به بندهای اصلی و به عبارتی به تیترهای بودجه محدود شده و تبصره های آن که البته ۹۰ درصد حجم کل قانون بودجه را تشکیل میدهد توسط دولت تصویب و اجرا شود. این اقدام سوٌال برانگیز که متأسفانه با برخی اظهارنظرهای موافق از سوی مجلس نیز همراه شده است به داعیه گرفته شدن وقت مجلس در جریان تصویب تبصره ها و رعایت شأن مجلس! که در عدم ورود به جزئیات می باشد گرفته شده است.
از آن فراتر برخی مقامات دولتی ابراز داشته اند که در صورت تثبیت این رویه دولت دیگر برای اصلاح بودجه که عمدتاً در تبصره ها رخ میدهد نیازی به ارائه لایحه نداشته و می تواند رأساً در آن تغییر ایجاد کند. چنانچه واضح است عدم ورود مجلس به این مقوله مساوی با حذف شورای نگهبان از رسیدگی قانونی و شرعی به تبصره های بودجه نیز هست و به عبارتی قانون بودجه بدون عبور از فیلتر شرع و قانون اساسی اجرا خواهد شد. این خبر بسیار ناخوشایند که امید است با واکنش به موقع قاطبه نمایندگان مجلس مواجه شود از ابعاد گوناگون قابل نقد است:
۱ـ کمی وقت دولت در احاطه بر شیوه ها و روشهای تدوین مقررات مالی و بودجه ای در عمر اندک دولت نهم امروزه موضوعی غیرقابل انکار است. این موضوع از آنجا نگران کننده تر می شود که دولت در مدتی کوتاه تقریباً همه اعضای تیم اقتصادی خود را تعویض و جابه جا کرده است و در خصوص سازمان مدیریت علاوه بر تغییر مدیر دگرگونی در ساختار را نیز افزوده است. بنابراین در چنین فضای نامناسبی عدم کنترل کافی مجلس و شورای نگهبان بر بودجه لطمات جبران ناپذیری را بر پیکره کشور بار خواهد کرد.
۲ـ عدم تمایل جدی دولت به برخی قوانین بنیادی از جمله برنامه های توسعه و سند چشم انداز که اخیراً نیز در سخنان ریاست محترم جمهوری هویدا شد که البته امیدواریم خبرگزاریها در نقل مضمون از ایشان اشتباه کرده باشند چرا که با تأکیدات رهبر معظم انقلاب جایی برای این قبیل اظهارنظرها نبود و ایشان نویسندگان سند چشم انداز را به عدم آگاهی از توانمندیهای ملت موصوف ساختند بر نگرانیها افزوده است. به یاد داریم بخش زیادی از چالش مجلس و دولت در جریان بودجه سال ٨۶ بر سر همین مسئله چشم انداز و برنامه توسعه بود و اکنون با حذف نظارت مجلس معلوم نیست چه اتفاقی پیش رو قرار دارد.
٣ ـ به رسم مألوف چند سال اخیر که رسمی بسیار ناپسند نیز هست برخی تبصره های قانون بودجه دارای ویژگی قوانین عادی هستند و از جمله قواعد موجد حق و تکلیف به شمار میروند. از جمله قوانینی که ناظر بر تعیین جریمه یا مجازات برای مرتکبین برخی جرایم است. چنانکه در لایحه بودجه سال ۶٨ مجازاتهای سنگینی از جمله مصادره و جرایم نقدی بسیار بالا برای مرتکبین قاچاق از جمله ورود مشروبات الکلی در نظر گرفته شد. حال اگر مجلس و شورای نگهبان بر این مقررات احاطه نیابند چه پیش خواهد آمد و قانونگذاری در ایران به کجا خواهد انجامید؟
۴ـ مسئولان دولت محترم به صراحت اعلام کرده اند که در صورت اتخاذ این رویه تبصره های بودجه را به میل خود تغییر خواهند داد. زیرا در رویه فعلی تبصره های بودجه نیز حکم قانون را دارد و برای تغییر در آن نیازمند به تصویب مجلس هستند. این رویه و گریز دولت از نظارت و هدایت مجلس آثاری بس خطرناک در پی دارد و مجلس را تا حد یک نهاد مشورتی تنزل خواهد داد.
۵ـ مشخص نیست در صورت عدم قانونی شدن تبصره های بودجه نظارت دیوان محاسبات بر نحوه هزینه کرد بودجه به چه نحوی اعمال می شود و آیا اصولاً میتوان از این پس حتی به همین نظارت فعلی امیدوار بود؟
۶ـ مشخص نیست تکلیف قانون اساسی و شرع مقدس در این میان چه می شود. چرا که وقتی در قوانین عادی، قانونگذار لزوم تطبیق با محک شورای نگهبان را لازم دانسته در تبصره های بودجه که گاه بسیار مهمتر هستند چگونه می توان راه را برای تخطی احتمالی از شرع و قانون باز گذاشت.
۷ـ بر اساس تحلیل سخنان طراحان این موضوع میتوان نتیجه گرفت که دولت تنها چند برگ کاغذ محتوی سیاستهای کلی بودجه ای را به مجلس خواهد فرستاد و سایر مسائل را خود تحت عنوان آئین نامه اجرایی قانون بودجه که همان تبصره های سابق خواهند بود حل و فصل می نماید که این موضوع صدالبته مضر و بسیار ناگوار است. امید است که نمایندگان محترم مجلس در سال آخر خدمت صادقانه خود به این موضوع تن نداده و راضی به حذف نظارت مجلس بر مهمترین سند مالی کشور نشوند.

خاطره ای از ماندلا
دکتر عطاءالله مهاجرانی با عنوان نلسون ماندلا نوشته است: ماندلا در میدان پارلمان ؛ که مجسمه اش در آنجا نصب شده بود؛به خاطره ای اشاره کرد.اگر کتاب مبارزه برای آزادی ماندلا را دیده باشید؛ در آنجا هم نقل خاطره ها اهمیت ویژه ای دارد. خاطره ای که دیروز تعریف کرد، با آن صدای گرمی که انگار همه ی صمیمیت ناب تاریخ را در خود جمع کرده است،چیز دیگری بود.در کنار دستم پیرمرد سیاه پوستی بود که وقتی خاطره را شنید بغضش ترکید و راحت و روان با صدای بلند گریه کرد.
ماندلا گفت نیم قرن پیش با دوستانم به لندن آمدیم؛ به همین میدان، مجسمه ها را نگاه کردیم. گفتم: روزی در این میان مجسمه یک سیاه پوست را نصب می کنند…
این مجسمه نصب شد و به میدان پارلمان و لندن اعتبار بیشتری داد.نخست وزیر انگلستان؛ این مجسمه را نشانه امید خواند.ماندلا پیراهنی پوشیده بود؛ که شبیه پیراهن مجسمه بود. با همان نقش و نگار.
ماندلا در آستانه ی نود سالگی ست.متن صحبتش را بدون عینک خواند.به عصا تکیه زده بود.برای من همیشه این نکته تکان دهنده و شگفت انگیز است. چگونه کسی که بیست و هفت سال از عمر خود را در زندان گذراند. انواع تحقیر ها را تحمل کرد.ذره ای کینه در ذهن و زبان او راه پیدا نکرد. غبار خاطری از رهگذار او نرسید.
او با زندگی اش به سیاست و انسان و مقاومت معنی تازه ای بخشید.
پیرمرد سیاه پوست تا پایان مراسم همچنان چشمانش خیس اشک بود.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست