چگونه جمهوری اسلامی به اپوزیسیون احساس گناه میدهد (۲)
دکتر امیرحسین گنج بخش
•
جمهوری اسلامی به خوبی دریافت که «تغـییر رفتار» پای مسئله حقوق بشر و دمـوکراسی را به میان خواهـد کشید. پذیرش بسته پیشنهادی چیزی جز آغاز پیوستن یک حکومت یاغی در سطح جهانی به جرگه جامعه بینالمللی نبود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۴ شهريور ۱٣٨۶ -
۵ سپتامبر ۲۰۰۷
در بخش نخست این نوشته کوشیدم نشان دهم که چگونه جمهوری اسلامی فاشگویی در باره برنامه غنیسازی حکومت را همکاری با دشمن جلوه میدهد، و این احسـاس گناه را به وجود میآورد که نمایش ماهیت ضدملی این پروژه همسو با جنگطلـبی نومحافظهکاران آمریکاست، و باید «اتحاد ملی» در دفاع از این «حق مسلم» شکل بگیرد. نوشته شد که در این کارزار تبلیغاتی از حمایت تلویحی شورویپرستان هــم برخوردار است که آرزوهای دوران جوانی مبنی بر مبارزه با امپریالیسم جهــانی به سرکردگی امپریالیسم امریکا را در جریانی نظیر احمدینژاد و دوستانش همچـون کاستـرو، حماس و حزبالله میبینند.
پس از انتشار بخش نخست این نوشته واکنشهای گوناگونی به این مطلب به دستـم رسید. نخست دشنام آن کسانی که به خوبی خودشان و رفتارشان را در این چهــارچوب میدیدند. کسانی که هر گونه انتقاد به سوسیالیسم و افشای ماهیت ضد ازادی آن را دشمنی با طبقه کارگر! معرفی می کردند، افشای حکومت اسلامی را، ایران ستیزی و اسلامستیزی مینامند. امّا چند ایمیل هم خواستار مثالهای مشخصی شدند، که شاهد از غیب رسید و مقاله خانم ناهید حسینی زیر عنوان «داروهای خوابآور» که درباره کنفرانس «بنیاد مطالعات زنــان» که در واشنگتن برگزار شده بود چاپ شد. بنده هرگز نمیتوانستم به این زیبائی، روشنی و دقیقی این طرز فکر را توضیح دهـم. خواننده علاقمند میتواند این مشت را نمونه خروار بداند.
اینک بخش دوم.
انقلاب مخملی، انتخابات آزاد و حقوق بشر: حق مسلم!
از هنگامی که سیــاست «مهار» جمهوری اسلامی که توسط دولت کلینتون دنبال میشد به سیاست «تغـییر رژیم» دولت جرج بوش بدل شد، جمهوری اسلامی هرگونه مبارزه برای تغییرات جدی در حوزه حقوق بشر و آزادیهای مدنی و سیاسی را مترادف «تغییر رژیم» از طریق حمله نظامی وانمود میکرد. با پیوستن آمریـکا به اروپا و فروکش کـردن تب حمله نظامی، سیاست «تغییر رژیم» به سیاست «تغییر رفتار رژیم» بدل شد که مهمترین وجه آن تغییر رفتار در حوزه سیاست هستهای بود. جمهوری اسلامی به خوبی دریافت که این تغـییر رفتار پای مسئله حقوق بشر و دمـوکراسی را به میان خواهـد کشید. پذیرش بسته پیشنهادی چیزی جز آغاز پیوستن یک حکومت یاغی در سطح جهانی به جرگه جامعه بینالمللی نبود. جمهوری اسلامی دریافت که برای حفظ خود باید راه دیکتاتورهایی چون کاسترو و کیم ایل جونگ را برگزیند، و انزوای خود خواسته رابر منافع ملی ترجیح دهد. ناگهان دستپروردگان نواب صفوی که دشمنان نهضت ملی بودند، با حمایت شاگردان مکتب لنین، با مظلوم نمایی، دوران کنونی را با دوران ملی شدن صنعت نفت به رهبری زندهیاد دکتر محمد مصدق مقایسه کردند. تبلیغات بر این محور بود که این بار نیز استعمار و استکبار جهانی میکوشند ایران به حق مسلم خود دست نیابد، و احمدینژاد «مصدقوار» بر آن است از حق مسلم بهرهوری از فنآوزی هستهای دفاع کند (در بخش نخست این نوشته ماهیت ضد ملی این پروژه را شکافتیم). حاکمیت ملی بر صنعت نفت، صنعتی که هنوز پس از ۵۵ سال مهمترین منبع تولید ناخالص داخلی است و کنترل آن مستقمیاً به استقلال ایران بر میگردد، بـا بهرهوری از فنآوری عقبافتاده غنیسازی آن هم برای تولید سلاح هستهای و سرکشی در منطقه، مقایسه شد. اختصاص ۷۵ میلیون دلار برای کمک به مخالفان حکومت ایران توسط دولت آمریکا دستاویزی دیگری شد تا شکل دیگری از احساس گنـاه را در میــان اپوزیسیون دامن بزند. و آن مقایسه طرح کودتای «آژاکس» بر ضد دولت ملی دکتر مصدق با مخالفتهای جامعه جهانی بود. تاکید بر این نکته که اختصاص این پول بـه اپوزیسیون، حاکمیت ملی ایران را مخدوش میکند. این فشار تبلیغاتی آنچنان بود کـه مهمترین وظیفه بخشی از اپوزیسیون، رفع اتهام از خود شد که از این پــول هـیچ استفادهای نکرده است. بدون آن که متوجه این نکته باشد که اگر کسانی از این منبع استفاده کرده باشند در کنار برادران رشیدیان و سپهبد زاهدی قرار داده میشوند که در همراهی و همبستگی با سرویسهای امنیتی خارجی، دیکتاتوری را جایگزین فضای نیمبند دمکراتیک دولت دکتر مصدق کردند. بحثها به گونهای طرح شد که گویی کسانی که از این پول استفاده کرده یا خواهند کرد مستحق سرکوباند. موضوع بحث پاسخ به این پرسشها شد که اپوزیسیون چه روشـی را برگزینـد تا مستمسکی بـه حکومت برای سرکوب ندهد؟ چه حرفی باید گفته شود تا مستوجب سرکوب نباشـد؟ در این میان شورویپرستان و مشروطه طلبان حکومتی نقش ویژهای ایفا کردند به این معنی که کوشیدند برای اپوزیسیون «استاندارد» مبارزه مسالمتآمیز تعیین کنند که تخطی از آن مستوجــب عقوبت حکومت است. این «استاندارد» در نهایت شیوه گفتار و کردار جناحـی از حکومت بود. طنز تلخ آن شد که مواضع این گروه سکولار درباره مسئله هستهای از بخشی از هواداران حکومت هم محافظهکارانهتر بود.
این «استاندارد»، مبارزه با امپریالیسم آمریـکا به عنـوان دشـمن اصلی، و انتقاد در چهارچوب «قانونی» از حکومت اسلامی بود. آن طور که نوشته شد، آمریکا «دشمن دانا»ست و احمدینژاد «دوستی نادان» که باید نصیحت کرد.
به همین لحاظ هر نوع خواست اصلاحات ساختاری، دفاع بیپسوند و بیپیشونـد از حقوق بشر و دمکراسی، و جدایی دین از حکومت همان تغییر رژیم در شکل جدیـدش یعنی «انقلاب مخملی» میشد که البته اپوزیسیون باید احساس گناه میکرد که بــا «دشمن تاریخی مردم ایران و جهان» همصدا و همسو شده است.
اثر این تبلیغات آن اندازه بود که ناخودآگاه اپوزیسیون در مرزبندی با استعمــار و استکبار سیاست خود را بیان میکرد. به عبارتی دیگر برای حق مسلم خود که همانـا مبارزه مسالمتآمیز در اشکال گوناگون است، اشکالی که طی ٣۰ سال گذشته دهها کشور را از یوغ سوسیالیسم و دیکتاتوری نجات داده و به جمهوری دمکراتیک پارلمانی رسانده اسـت، شرط و شروط میگذاشت، چه خواستار انتخابات آزاد باشد با شرکت حاکمان(نظیر شیلی و لهستان)، چه با تظاهرات مشروعیت حکومت را نامشروع کند (نظیر چکسلواکی یا آفریقای جنوبی) همه همسویی بـا آمریکا محسوب میشود، زیرا تمام این تحولات بدون پشتیبانی و کمک دنیای آزاد، به رهبری آمریکا ممکن نمی شد. و این را جمهوری اسلامی خوب می داند.
اما طنر تلخ این شد که جمهوری اسلامی کوشش برای ساختن این استانداردها را بهم ریخت، تا جایی که سخنرانی درباره دمکراسی نظیر (رامین جهانبگلو)، کار تحقیق برای یک مرکز غیرانتفاعی آمریکایی (کیان تاجبخش) یا مسئولیت یک مرکز تحقیقی برای ارتباط سازمان یافته پژوهشگران داخل و خارج (هاله اسفندیاری) ،یک فعال سیاسی که همیشه مبلغ رابطه ایران و آمریکا بود (علی شاکری)، یا گوینده رادیو فردا (نازی عظیما)، فعالین کمپین یک میلیون امضا و... همه انقلابیون مخملی شدند. جمهوری اسلامی با این روش، «انقلاب مخملی» را به عنوان یک بحث تئوریک برای اپوزیسیون حل کرد.
معلوم شد، هرگونه مطالبه صنفی، سیاسی، سخنرانی، مبارزه برای آزادی انتخابات و حقوق بشر همکاری با امریکا است و فقط کسانی باید احساس گناه نکنند که خواستار حفظ نظم و ساختار موجود هستند و از حق مسلم خود دست شستهاند.
|