رفسنجانی و باز هم دور باطل
محمدمسعود سلامتی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۵ شهريور ۱٣٨۶ -
۶ سپتامبر ۲۰۰۷
رفسنجانی و باز هم دور باطل
نشستن هاشمی رفسنجانی برکرسی ریاست مجلس خبرگان که درداخل وخارج کشور از آن به باز آمدن وی به عرصه سیاست تعبیر شد طبق روال دوره های گذشته توام گردید با موج تبلیغی طرفدارانش مبنی بر اینکه عرصه سیاست با فردی پراگماتیسم و میانه رو مواجه خواهد شد. این موج تبلیغاتی از مردمی که 2 سال قبل به خاطردوری جستن ازرفسنجانی (این عنصر ممتاز حکومت اسلامی) به عنصرناشناخته حکومت چون احمدی نژاد پناه برده بودند، اکنون می خواهد به خاطر برائت از احمدی نژاد بار دیگربه همان عنصر حکومت یعنی رفسنجانی پناه ببرند! استدلال این گروه آن است که احمدی نژاد هم از نظر رفتار و شخصیت وهم ازنظر رویکرد های سیاسی درسطح نازلتری از رفسنجانی است. این گروه بر آن است که اگراحمدی نژاد با شعارهای افراطی، زنگار گرفته وغیرمنعطف ایدئولوژیک و رویکردهای غیرعقلانی و کارشناسی نشده سیستم اقتصادی ، اداری ، سیاسی ، علمی وفرهنگی کشوررا به ورطه نابودی سوق داده است و اگرفشارحکومت برمردم دراین دوران به مرزغیرقابل تحمل رسیده است اما رفسنجانی با نگاه معتدل تر وسعه صدر بیشترمشی نموده و اوضاع را برای مردم قابل تحمل ترخواهد نمود ونسبت به اصلاح ساختارها عقلانی تر برخورد خواهد کرد. آنها می گویند سیاست، بازی درمیدان محدود است وهرتقلا برای گسستن یا گستردن این میدان تنگ، رویکردی خیال پردازانه ودورشدن ازواقعیات موجود است.
پرسش نخست اینجاست آیا عنصری به نام مردم دراین میدان سیاست جایگاهی دارد یا خیر؟ اگرخیرتحلیل شما از30 تیر1330- 22 بهمن 57 و2 خرداد 76 چیست ؟ و اگرپاسخ مثبت است وبه جز مهره هایی که حکومت درصفحه سیاست عرضه می کند عنصردیگری هم به نام مردم می توانند منشاء اثر باشند پس نقش آنها درتحلیل شما کجاست؟ آیا مردم فقط مقید به انتخاب بین بد وبدترند؟ یا قادرند میدان وقواعد بازی را هم تغییردهند؟
احمدی نژاد در کارنامه دو ساله خود آماربالای اعدام ها راثبت کرده است. آمارتعطیلی انجمن های دانشجویی وممانعت ازفعالیت های حزبی و رکود فعالیت های آزاد سیاسی ومطبوعاتی را درمقیاسی اسف انگیزثبت کرده است. آمارتورم ، بیکاری وگسترش خط فقر وفرارسرمایه های مادی وانسانی را به میزان بالایی ثبت کرده است. اما آیا اینها کافی است تا آنچه دردوران گذشته رخ داد راازخاطرببریم وبه کسانی بازگردیم که درعهد نشستن آنان بر توسن قدرت فجایعی مشابه یا بزرگترنیزرخ نمود. بزرگترین قتل عام زندانیان سیاسی درکارنامه چه دوره ای ثبت شد؟ بازداشت وآزارگسترده ی نویسندگان وبرهه ی حاکمیت سعید امامی درچه دوره ای ثبت شد؟ فاجعه فراموش نشدنی حمله به کوی دانشگاه تهران درکدام دوره ثبت شد؟ توقیف فله ای دهها نشریه وممانعت ازمجلس برای اعمال حق قانونی اش درکدام دوره ثبت شد؟ اشتباه نشود فعلاً بحث نقش دولت های وقت دربوجود آمدن این وقایع مورد نظرنیست بلکه مساله یاد آوری کسانی است که مدعی اند دردوره حضورعناصربه اصطلاح آنان عملگرا ، اصلاح طلب و معتدل حکومتی بهشت موعودی برقرار می شود که دیگرمردم رنج وعذابی راشاهد نخواهند بود.
آنهایی که ازامروزشیپورهای تبلیغاتی شان را ازصندوق ها درآورده و سعی می کنند برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده آنرا جلا بخشند تا با صدای هرچه گوشخراش تر در آن بدمند که ای مردم به این و آن جناح رای دهید و به این ترتیب یک بار دیگر مردم رابا پای خودشان به یک دوره فلاکت دیگر سوق دهند ، به این پرسش پاسخ گویند: ما فرض می کنیم اتفاقاتی که دردودهه قبل رخ داد مایه تاثربرخی ازاین اشخاص حکومتی است، اما اکنون وقتی که طبرزدی ها ، جاوید تهرانی ها، قصابان و منصوری و توکلی ها، رفیعی ها ، اسانلو ها و دهها و صدها مبارزبا نام یا گمنام درسراسرکشورمدام درمسیرزندان ودادگاه وآزاروفشاردست از مبارزه برنداشته اند. این شخصیت های مدعی اعتدال واقعگرایی واصلاح طلب اگردرصدد جبران گذشته اند، نه دردفاع ازآرمان های به حق این مبارزان بلکه برای دفاع ازحقوق شهروندی آنان آیا کلمه ای برزبان جاری ساخته اند؟آیا توانسته اند بیگناهی را ازچوبه داربه زندگی بازگردانند؟ آیا دربرابرآزارزنان درخیابانها اقدامی کرده اند؟ آیا می پذیرند آزادی کلیه زندانیان سیاسی را جزوبرنامه ها و شعارهای خود قراردهند.آیا حاضرند اقدام عملی برای رفع توقیف نشریات وسانسورجراید انجام دهند.آیا حاضرند به کلیه احزاب سیاسی اعم ازمنتقد یا مخالف حکومت اجازه فعالیت آزاد دهند؟ آیا حاضرند نهادها غیرقانونی را منحل کنند و نهاد های انتصابی را برچینند؟
وقتی فردی چون رفسنجانی درنخستین روزریاست برمجلس خبرگان می گوید مشروعیت حکومت درگروولایت فقیه می باشد. آیا با صدای آشکاراعلا م نمی کند که برای مردم هیچ نقش وجایگاهی قایل نیست؟
برخی براین باورند که ازآنجا که یکدست شدن حکومت فشارها رابرجامعه فزونترخواهد کرد پس بهتراست با حضوردرانتخابات وبرگزیدن جناح رقیب تضادها را بیشترکنیم تا امکان نفس کشیدن جامعه باشد اما صرف نظرازاین واقعیت که درچه حالت مردمی که درروزمرگی های خود فرورفته اند می توانند تلخی حاکمیت استبدادی را بهتردرک نموده و به فکر چاره افتند براین فاکت نمی توان چشم فروبست که تضاد های جناح ها درعین واقعی بودن محدود و محصوربه خط قرمزی است که اگرنقض شود تروخشک شان خواهند سوخت. این موضوعی نیست که آنها درنظرنگیرند بنابراین بهتراست به جای گرفتارشدن به دورباطل بازی درمیدان تنگ حاکمیت به شکستن قواعد بازی بیندیشیم.واقع گرایی آن است که بدانیم راهی جزتحول ساختاری برای نیل به دمکراسی وآزادی نیست. آنهایی که ازترس ازدست دادن سهم قدرت دراین دو سال مهرسکوت برلب زدند تا نظاره گر خاموش سرکوب، زندان وشکنجه فرزندان میهن باشند واکنون با شنیدن بوی قدرت به تلاطم افتاده اند ثمری برای جنبش مردمی نخواهند داشت. پس تحول گرایان را دریابیم وازهرفرصتی برای تقویت آن بهره جوییم. ماه مهر نمادی از دوران شروع تلاش هاست. بدون شک فعالانی که کارزارهمبستگی مهر را تدارک دیده اند چشم امید به این مسیردوخته اند. نیروها ی تحول گرا نیازمند همگرایی بیش از پیش می باشند. کارزارهمبستگی مهرمی تواند یکی ازاین فرصتها باشد.آنرا دریابیم.
http://rozane1.blogspot.com
|