یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سه بحث انحرافی، راهی به دالان سرگردانی


کوروش گلنام


• اصلی ترین بحث ما چگونگی رهایی از حکومت شرور و ضد انسانی "جمهوری" اسلامی است. در این "چگونگی"، بحث ما بر سر راه برون رفت از بن بست بی عملی، جلو گیری از به هرز رفتن توان و نیروها در مبارزه جدا از یکدیگر و کوشش برای از میان برداشتن دیوارهای جدایی و شکستن سنت ها و سد های گروهی، سازمانی است. ما نیاز داریم که در میدان حرکت و عمل جدی و کارسازبر علیه حاکمیت ملابان، با باورها و برنامه های گوناگون خود برای آینده ایران، با یکدیگر هم پیمان و هم گام شویم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٨ شهريور ۱٣٨۶ -  ۹ سپتامبر ۲۰۰۷


مهمترین بحث
مهمترین بحث و موضوعی که در این روزگار نابسامانی تاریخی با سرنوشت ایران و مردم ایران گره خورده است، بود یا نبود معجونی بنام"جمهوری" اسلامی است. بودش هر یک روز که به درازا بکشد، ما را یک گام بیشتر به مرزهای خطرناک درگیری، خونریزی، فروپاشی، ویرانی و حتا نابودی نزدیک کرده و نبودش هر چه زودتر رخ دهد، ما را از این مرزهای خطرناک دورتر می کند. از دید نگارنده، سه بحث انحرافی این روزها همه جا به چشم می خورد.
این سه بحث انحرافی را به ترتیب سابقه آغاز آن در چند ماه گذشته، در زیر می آورم:

۱ ـ نخست بحث وجدل بر سر "ملت ها" و "قوم ها"در ایران (بنا برگفته ها و نوشته های بحث کنندگان) است.
چندین ماه است که به شکلی هراس آور به این بحث ها دامن زده شده است. در این باره از دید من، چند نکته دارای اهمیت است:
الف ـ یکی از خواسته های بیگانگان از آن میان برخی شیخ نشینان خلیج فارس همراه با عربستان از سویی که امروز هر گاه که تنور تنش های سیاسی در منطقه داغ شده و حکومت اسلامی بیش از اندازه گنده گویی می کند، مالکیت بر سه جزیره را پیش می کشند؛ یا سیاست مدارانی در اروپا و آمریکا برای پیشبرد سیاست های خود در مبارزه با "ج" اسلامی (امری که روشن است) از سویی دیگر، دامن زدن به آتش چنین بحث هایی است. نمی توان این را از دید دور داشت و یا ناممکن دید که در این راه در بخش هایی از ایران نیز برنامه ریزی شده و پول هایی هزینه می شود اگر چه سیاستمداران اروپایی و آمریکایی، به ویژه، خوب می دانند که تجزیه ایران می تواند بزرگترین تنش ها و حتا درگیری های خونین در همه منطقه را پدید آورد.برای نمونه ترکیه بارها نشان داده است که هرگز نمی تواند جدایی کردستان ترکیه و یا تشکیل کشوری بنام "کردستان" را که کسانی از هم میهنان کرد ما نیز در اندیشه خود دارند، حتا برای یک روز هم بپذیرد و مطمئنن با همه نیرو کمر به نابودی آن خواهد بست. در این میان نقش دیگر کشورها که کردها در آن ساکن هستند و واکنش مردمان ساکن این کشورها و همسایگان آنها چون سوریه، عراق و حتا روسیه را نمی توان به سادگی کنار گذاشت.
ب ـ حقیقتن فشار و زور گویی بیشتر حکومت اسلامی بر بخش هایی از ایران چون کردستان، سیستان و بلوچستان و یا در بخش هایی از خوزستان که هم میهنان عرب زبان ما اسکان دارند، و رسیدگی کمتر به آنها در برابری با استان های دیگری چون تهران، خراسان، اصفهان و فارس و...در راه توسعه و پیشرفت را نمی توان انکار کرد. کشتار و اعدام در کردستان و سیستان و بلوچستان با در دید داشت فقر و بیکاری وحشتناکی که بیشتر مردم این بخش های ایران در آن گرفتار هستند، در همه این سال ها هم چنان رخ داده است و امروز به دلیل ترس روز افزون حکومت از خیزش ها و مخالفت های بیشتر و برای ایجاد رعب و هراس پی گیر در جامعه حتا دامنه بسیار بیشتری نیز یافته است و هر روز و یا هر هفته گروه گروه مردمان و بیشتر جوانان به وضعی بسیار شنیع و حیوانی حلق آویز می شوند. این فشار و سرکوب بیشتر با مردم این بخش ها از ایران، سبب شده است تا زمینه های مناسبی برای رشد اندیشه های "جدایی خواهانه" و شگفت آورتر "ضد فارس" گسترش بیشتری یابد. از سویی دیگر شوونیست های فارس زبان نیز به سهم خود و بی توجه به خطری که همه ما و سرزمینمان را تهدید می کند، به ضدیت با دیگر هم میهنان کرد، عرب، ترک و بلوچ که همه، پاره های تن ما هستند، پرداخته و تنش ها را بیشتر دامن می زنند.
پ ـ اشتباه بزرگی است اگر همه هم میهنانی را که امروز به این بحث ها دامن می زنند، در خدمت بیگانگان و یا خواستار تجزیه ایران به شمار آورد. در میان این هم میهنان، اندیشمندان و روشنفکرانی هستند که نه تنها خواستار تجزیه ایران نیستند که می اندیشند که باید این بحث ها را از هم امروز به میان آورد تا در آینده همه مردم با چگونگی آن آشنا بوده و زمینه مناسبی برای رسیدن به حقوق شهروندی برابر در این بخش ها از بدنه و پیکر ایران آماده شود که به حق هم می گویند. ولی از دید من می توان دو ایراد بزرگ به این دسته از هم میهنان دلسوزو آینده نگر گرفت که از این قرار است:
۱ـ نخست اینکه ایران در چنان بحران تاریخی قرار دارد که با ادامه زندگی حکومت ناشایسته و بی لیاقتی چون "جمهوری" اسلامی، امروز بحث "بود" یا "نبودش" در میان است. می توانیم به این بیاندیشیم و مطمئن باشیم که اگر یورش نظامی به ایران جامه عمل به خود بگیرد، بسیار سهمگین تر از یورش به عراق خواهد بود. نباید و نمی توانیم در این باره، چون سردمداران حکومت اسلامی، به خیال بافی و پنهان کاری دست زده و حقیقت تلخ و سهمناک نتیجه چنین پیش آمدی را بیان نکنیم.
به روشنی باید این پرسش را به میان آورد که اگر وضع به همین روال پیش رود و به درگیری نظامی بیانجامد، از ایران چه بر جا خواهد ماند که ما بخواهیم بر سر آن مجادله کنیم!؟ این بحث ها امروز نه تنها به ما یاری نمی رساند که بنا بر انگیزه های گوناگون از آن میان:
ـ آسیب های سخت و شکننده ای که به اخلاق مردم وارد آمده است؛
ـ خشونت عریانی که هر روز در جامعه تبلیغ و تزریق می شود؛
ـ سختی و فشار روز افزون برای گذران زندگی روزمره که نتیجه اش خودنگری، محافظه کاری و اندیشیدن و کوشش تنها در راه منفعت های شخصی است که چون اجازه هیچ گونه کار روشنگری و کار جدی فرهنگی به کوشندگان و دلسوزان مردم و میهن داده نمی شود، خود سبب بحران "اعتماد" آشکار و شدید در جامعه شده است و "اعتماد به دیگران" می رود که بکلی از جامعه ایران رخت بر بندد و... خود می تواند زمینه درگیری ها و جدایی ها را در جامعه افزایش دهد.
۲ ـ دوم اینکه بخشی از این هم میهنان گرامی زور و فشار و خشونت و کشتار حکومت اسلامی و ایجاد دسته بندی های رذیلانه حکومت در بین مردم به "خودی" و "ناخودی" در همه زمینه ها در جامعه را می خواهند به حساب "شوونیسم فارس" جا زده و هم خود و هم مردم را به گمراه بکشانند. این حکومت با "انسان" با "تمدن و پیشرفت"، با "شادی و خوشی" و در یک واژه با "زندگی" سر دشمنی دارد و این چه رابطه ای با شوونیسم فارس دارد؟ مگر در میان سردمداران این رژیم کم به ویژه ترک زبان بوده اند؟ مگر در میان دستگاه های سرکوب حکومتی از چماق داران بسیج و حزب الله و سپاه گرفته تا نیروهای لباس شخصی، امنیتی/ اطلاعاتی و.. از همه گوشه و کنار ایران با هر خواستگاه زبانی ـ فرهنگی وجود نداشته و هنوز هم ندارند؟
زمانی ما می توانیم به چنین بحث ها پرداخته که مردم بتوانند دست کم آزادانه نفس بکشند؛ تمام مدت رگ وعصب هایشان کشیده نشده و "عمری بنام زندگی جان نکنند". در ایران امروز چه کسی حوصله، توان و زمان لازم برای دنبال کردن چنین مبحث هایی را دارد؟ خوب است این هم میهنان بررسی و جستو جو کنند که آیا بحث درگیری و یورش به ایران در میان مردم است یا خود مختاری (برای کسانی جدایی) کردستان یا آذربایجان یا بلوچستان و خوزستان از ایران! خوب است بررسی کنند که آیا بحث مردم در مبارزه برای به زیر کشیدن رژیم و رهایی از جور و ستم این رژیم است یا آنچه که آنها به میان می آورند! جیره بندی بنزین و تهیه نان و گذاران امروز تا "فردا چه پیش آید" برایشان مهم است یا آنچه این دوستان به میان می آورند؟
نکته مهم دیگر این است که بیشتر دنبال کنندگان چنین بحث هایی، اصولن با زندگی روزمره امروز مردم ایران از نزدیک تماس نداشته و سروکاری ندارد، شوربختانه بیشتر این روشنفکران در بیرون از ایران هستند.

۲ ـ دومین بحث انحرافی که برای آینده ایران و مردم ایران خطرناک است، سخن گفتن از بازگشت قدرت به "اصلاح طلبان حکومتی" و تبلیغ برای سه تفنگدار تازه یعنی "خاتمی، کروبی و هاشمی رفسنجانی (بهرمانی)" است. این سه تن به خوبی آزمایش خود را پس داده اند. رفسنجانی که امروز قیافه "اصلاح طلب"، "اهل منطق و گفت وگو" به خود گرفته و چپ و راست به آمریکا و اروپا چشمک و چراغ می زند، از بانیان همه نابسامانی ها و شریک همه آدمکشی ها، خیانت ها و جنایت های رژیم اسلامی است. کروبی نیز شریک راه بوده است. آن زمان را بیاد بیاورید که رئیس مجلس بود و با یک تشر و حکم حکومتی در زمان کوتاه چند ساعتی یکباره دگرگون شده، زبان به چاپلوسی و تملق به رهبر گشود و همه برنامه ها و بافته های خود و رفقایش را برای "حفظ بیضه ولایت فقیه" به باد داد! داستان خاتمی و ترس و زبونی و دورویی او نیز که نیاز به گفتن ندارد. دانشجویان روشن ترین قربانیان این ترس و زبونی و دورویی او هستند. سستی او چنان است که هنگامی که به سفر اروپا میرود و در آنجا در برابر چشم کسانی که در نشست و یا گرد همآیی هستند و در برابر خبرنگاران و تلویزیون ها با زنان دست می دهد و حتا بازوی یکی از آنها را می فشارد، زمانی که جناح رقیب از آن پرچمی ساخته که بکوبندش، با وقاحت، نخست می گوید آن فیلم ساختگی است و من با آن زنان دست نداده ام و سپس زمانی که خود دعوت کنندگان ایتالیایی درستی آنچه در فیلم نشان داده شده و روی داده است را تاکید می کنند، می گوید شلوغ بوده است و من متوجه نشده ام که دست، دست زنان بوده است! چنین آدمی با این اندازه از دلیری و راست گویی می خواهد برای بار سوم نیز بخشی ازمردم را فریفته و بر خر قدرت سوار شود. لابی های ایرانی این سه تفنگدار تازه در بیرون از کشور نیز که سنگ اصلاح طلیان حکومتی رابه سینه زده و به قدرت رسیدن دوباره خاتمی را بهتر از احمدی نژاد می دانند (حتمن قول داده اند، که راه بازگشت و کسب وکار آنها در ایران را فراهم خواهند کرد)، خواسته یا ناخواسته به عمر ننگین این حکومت یاری می رسانند زیرا اگر خامنه ای و باند او چنین امکان دوباره ای را به "اصلاح طلبان حکومتی" بدهند باید تردید نکرد که خود را در خطر دیده و نیاز به زنگ تنفس کوتاهی را چون دو نوبت گذشته برای فریب مردم و پایداری حکومت خود ضروری دیده است. ولی حتا اگر چنین شود آیا مردم این بار هم فریب وعده های توخالی خاتمی که هم گون وعده های پوچ احمدی نژاد است را خواهند خورد؟ آیا خواست اعلام شده خاتمی که خود می گوید ما به این خاطر در انتخابات شرکت می کنیم که این حکومت و پایداری آن را می خواهیم با خواست بیشتر مردم ایران که هر روز بیزاری افزون تر خود از این حکومت را نشان داده و آشکارا می گویند که این حکومت را نمی خواهند، هیچ هم خوانی و هم گونی دارد؟

٣ ـ آخرین بحث انحرافی که بیش از همه "جمهوری" اسلامی در باره آن تبلیغ کرده و به پایکوبی پرداخته است، توافق تازه با آژانس جهانی انرژی هسته ای است. حتا اگر همه این توافق ها بر روی کاغذ نیز حقیقی باشند، نشانه هایی است بر:
الف: شکست، سستی ترس و آغازبه گام نهادن در جاده تسلیم از سوی حکومت اسلامی زیرا با همه قلدری و گردنکشی و انکار، سرانجام پذیرفته است که پرسش ها درست بوده و حکومت مجبور به پاسخ گویی شده است.
ب ـ از سوی دیگر امضای این توافق در حقیقت امضایی است بر قبول دروغ گویی، پنهان کاری و نیرنگ بازی جمهوری اسلامی در بیش از دو دهه.
پ ـ این توافق و پذیرش پاسخ گویی به پرسش هایی که در گذشته پی در پی نفی شده و دهها بار در مصاحبه ها، نشست ها و گفت وگوهای رسمی از سوی نمایندگان حکومت بیان شده بود که همه کارهای آنها قانونی و هیچ رفتار پنهان و غیرشفافی از سوی حکومت ایران وجود ندارد، کاملن به زیان حکومت و به سود اروپا و آمریکا و تایید سخنان آنان بر دروغ گویی و پنهان کاری رژیم ایران است.
ازاین جنبه ها که بگذریم، نگارنده تردیدی ندارد که سردمداران این حکومت هرگز قادر نخواهند بود همه آنچه را که در پشت پرده در دو دهه و اندی پنهان کاری برای دست یابی به بمب اتم وجود دارد، به جامعه جهانی نشان داده و بیان کنند زیرا این راه، راهی بوده است بسیار بسیار پر هزینه که افشای آن جامعه جهانی را تکان خواهد داد؛ راهی بوده است آلوده به هر کثافت و ناپاکی؛ راهی خونین همراه با قتل و آدم کشی؛ راهی که حکومت دست در دست باندهای مافیایی قاچاق رفته است؛ راهی که زد و بندهای پنهان با دولت هایی چون کره شمالی، چین، روسیه و حتانظامیان پاکستان و باندهایی در دیگر گوشه های جهان، با گرفتن پول ها و امتیاز های فراوان وجود داشته است. بنا بر این آنها همچنان به تزویر ونیرنگ دست زده و بازهم دروغ می گویند. نمی شود از سویی چنین توافقی نمود و خود را پاسخ گوی همه پرسش ها ی بی پاسخ دانست و از سویی دیگر اعلام داشت و گفت ما کمترین عقب نشینی نکرده و دست از برنامه های هسته ای خود بر نداشته و نخواهیم داشت (سخنان احمدی نژاد و رهبر معظم!) و پرونده را تمام شده اعلام نمود. همه می دانند که هیچ توافقی بدون امتیاز از دو سو به دست نمی آید. در اینجا مجالی نیست به سیاست فریبکارانه حکومت اسلامی در توافق تازه پرداخت ولی نگارنده کمترین تردیدی ندارد که حکومت اسلامی باز هم دست به نیرنگی تازه زده است.
سه بحث آمده در بالا انحرافی و راهی به دالان سرگردانی است.
اصلی ترین بحث ما چگونگی رهایی از حکومت شرور و ضد انسانی "جمهوری" اسلامی است. در این "چگونگی"، بحث ما بر سر راه برون رفت از بن بست بی عملی، جلو گیری از به هرز رفتن توان و نیروها در مبارزه جدا از یکدیگر و کوشش برای از میان برداشتن دیوارهای جدایی و شکستن سنت ها و سد های گروهی، سازمانی است. ما نیاز داریم که در میدان حرکت و عمل جدی و کارسازبر علیه حاکمیت ملابان، با باورها و برنامه های گوناگون خود برای آینده ایران، با یکدیگر هم پیمان و هم گام شویم. هر بحثی به دور ازاین میدان، از دید من انحرافی است و در روزگار امروز، سودی برای مردم ایران ندارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست