فلسفه چیست؟
ایده های بزرگ از کتابهای بزرگ
مرتیمر آدلر
- مترجم: منیره محمدی
•
فلسفه مربوط به کل بشریت است. فلسفه حرفه ای نیست که مستلزم تخصص در یک علم اصولی پیچیده، ریاضیات سطح بالا و یا ماشین آلات مخصوص باشد. فیلسوف واقعی یک پرنده نادر است و دلیلش این است که در این دنیای پریشان انسانهائی که از ته دل و بطور مداوم بدنبال خرد ورزی و پویائی باشند کمیابند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱٨ شهريور ۱٣٨۶ -
۹ سپتامبر ۲۰۰۷
دکتر آدلر گرامی،
راستی معنی اصطلاح "فلسفه" چیست؟ بنظر نمیرسد که فلسفه مانند دیگر تحقیقات علمی و پژوهشگرانه موضوع معینی داشته باشد. آیا فلسفه همه موضوعها و زمینه های علمی را در بر میگیرد؟ یا فارغ از هر موضوع خاصی فقط اندیشیدن را معنی می دهد؟ آیا فلسفه علمی است که به ما دانشی منسجم و دقیق ارائه میدهد یا فقط هنراندیشه ورزی است؟ چرا ما نمیتوانیم بر سر غایت کوشش بشر که هزاران سال است ادامه دارد به توافق برسیم؟
پرسشگر گرامی،
مسئله ای که تعریف فلسفه را بس مشکل میسازد وجود نظرات بسیار گوناگون در رابطه با موضوعات اصلی مورد توجه فلسفه و وظیفه آن است. از یک سو فلسفه بعنوان دانش پایه ای در مورد ماهیت چیزها تعریف میشود و از سوی دیگر راهنمائی برای زندگی سعادتمند بشری. در قرون وسطی فلسفه پادو الهیات بود، امروزه امدادی است برای علوم طبیعی و اجتماعی.
عبارت "فلسفه" به معنای واقعی کلمه عشق به خرد است. با این تعبیر، فلسفه یک اشتیاق و کنکاشگری است به گنجینه ی یافته ها و دانش های قابل انتقال بشری. سقراط میگوید فیلسوفان آنانی هستند که فقط ادعای عشق به خرد را دارند ونه ادعای برخورداری از آن.
سقراط با بیان این عبارات که زندگی آزمایش نشده بدرد زیستن نمیخورد* و باید بحث را تا هرجا که بخواهد ما را با خود ببرد ادامه داد، راه را برای اهل فلسفه روشن تر میکند. این دیدگاه پویائی و پرسشگری را بر میانگیزد که ضرورت اصلی فلسفه است و آیین های اخلاقی یک زندگی نیک را دربردارد که خود مورد تاکید همیشگی فلسفه بوده است.
ارسطو درآثار پربار و جاودانه خویش محتوای فلسفه را تدوین کرد. او فلسفه را به شاخه های متعددی تقسیم نمود و مهمترین آنها را "فلسفه اولی" یا متافیزیک نام گذاشت که همان اصول و علل غایی است. این تاکید متافیزیکی نقش اصلی را در فلسفه بازی میکند.
در دوران مدرن تاکید اصلی بر روی ماهیت شناخت و ساختار ذهن شناساست. امانوئل کانت که پیشگام این فلسفه است، شناخت تجربی را که در حوزه ی علوم طبیعی است را از شناخت منطقی با آموزش فلسفه قابل حصول است از هم مجزا ساخته است. امروز بحث های فراوانی در مورد نقش نسبی فلسفه و علوم وجود دارد. در حال حاضر بشر برای تحصیل دانشهای پایه ای به علوم رجوع میکند و نه به فلسفه. یکی از قوی ترین شاخه های فلسفه مدرن پازیتیویسم (اثبات گرایی) است که ادعا میکند تنها علوم تجربی است که دانش واقعی محسوب میشوند و نقش فلسفه فقط منحصر به تفسیر و نقد این علوم است.
به نظر من فلسفه برای ما دانش مجزائی فراهم میآورد که کیفیت خردورزی دارد. فلسفه دانایی لازم را برای شناخت ماهیت بشر، جهان، خدا، زندگی، و جامعه سعادتمند است میسر می سازد. فلسفه با مسائل اساسی چون ماهیت چیزها وهدف زندگی سر و کار دارد. بنا بر این فلسفه هم از نظر فکری و هم از نظر عملی والاتر از علم است، علمی که بیشتر با مواردی بس سطحی که از اهمیت کمتری بر خوردارند سر و کار دارد.
با توجه به این نظر، فلسفه مربوط به کل بشریت است. فلسفه حرفه ای نیست که مستلزم تخصص در یک علم اصولی پیچیده، ریاضیات سطح بالا و یا ماشین آلات مخصوص باشد. فیلسوف واقعی یک پرنده نادر است و دلیلش این است که در این دنیای پریشان انسانهائی که از ته دل و بطور مداوم بدنبال خرد ورزی و پویائی باشند کمیابند و این در حالیست که همه توانائی تفکر را دارند و تنها چیز مورد نیاز همانا ذهن خدادادی انسان و اشتیاق به دانستن حقیقت محض است.
چیزی که در بالا عرض کردم پیشنهاداتی بودند برای پاسخ به همه سوالات شما. فلسفه مانند فیزیک، شیمی و فیزیولوژی یک علم تجربی نیست؛ بلکه علم تفکر است که به مانند ریاضیات توسط تجزیه و تحلیل سیستماتیک رو به تکامل میرود. ریاضی دانان و فیلسوفان به غیر از تجربیات عادی به هیچ واقعیت مشاهده شده ای متوسل نمیشوند. هر دو میتوانند آزمایشات خود را از پشت میز و صندلی راحتی خود به انجام برسانند. به عبارتی هر دو متفکران پشت میز نشین اند.
فلسفه یک هنر نیست ولی از هنرهای آزاد بخصوص هنر استدلال استفاده میکند. فلسفه الهیات نیست ولی با توسل به عقل سلیم، از همان جا شروع میکند که الهیات توضیحات خود را از مقالات مذهبی متوقف میکند. فلسفه سعی در تصفیه و ژرفا بخشی فهم بشر از دنیا که همانا در عقل سلیم نهفته است دارد.
همانطور که فلسفه مربوط به دوران ما قبل علم است به پسا علم هم مربوط می شود. گرچه طبق واقعیتهای تاریخی، پرسشهای فلسفی خیلی قبل از تجربیات علمی شروع شده است. حتی زمانی که ما به حد نهائی خود در تجربیات علمی برسیم فلسفه همچنان ادامه خواهد داشت. علوم تجربی علومی هستند جاافتاده و در بسیاری از موارد ثابت شده که این علوم فراتر از آنچه هستند نخواهند رفت. اما فلسفه هنوز در دوران کودکیش بسر می برد و رشد همه جانبه به هزاران هزار سال نیاز دارد.
* این همان سخن بابا طاهرعریان است که فرمود:
ته که ناخونده ای علم سماوات
ته که نابرده ای ره درخرابات
ته که سود وزیون خود نذونی
به یارون کی رسی هیهات! هیهات!
ترجمه از" کتاب ایده های بزرگ از کتابهای بزرگ"
|