روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۰ شهريور ۱٣٨۶ -
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷
نظام مردمسالاری دینی نیازمند احزاب است
دولت برای تأمین احزاب تدبیر کرده است
تحزب در قانون اساسی به صراحت مورد تأکید قرار گرفته است
جریان نفاق به دو فرقه کلی قدیم و جدید تقسیم می شود
راز و رمز موفقیت روزنامه ها
روزنامه صدای عدالت یادداشت احمد توکلی نماینده تهران درمجلس شورای اسلامی که ریاست مرکز پژوهشهای این نهاد را برعهده دارد با عنوان حزب می خواهیم یا نمی خواهیم؟ چاپ کرده که درآن چنین آمده است:
یکی از آزادسازی های این دولت این بو دکه نظام اجرایی کشور را از قید مطالبات پایان ناپذیر احزاب رها کرد… این دولت هیچ نیازی به حزب ندارد و من یک ریال هم به آنها باج نداده و تا آخر هم نخواهم داد. دولت تلاش کرد، تا مردم را از اسارت عده ای که خود را مالک این مردم می دانند، رها کند.
جملات فوق را رسانه ها به رئیس جمهور محترم نسبت داده اند. اگر جناب آقای رئیس جمهور چنین سخنانی گفته باشد، موضع ایشان، از جهات مختلف قابل نقد است.
۱ـ در این که احزاب فعلی در جمهوری اسلامی کارکرد چندان مناسبی ندارند و برخی از آنها به مثابه کلوپهای قدرت با صعود و نزول قدرتهای رسمی نوسان می کنند، درست است. این گونه احزاب معمولاً بیش از نقش شان ادعا دارند که آقای رئیس جمهور در کلامی بی پرده از تعبیر باج خواهی برای نشان دادن رفتارشان بهره گرفته است. رئیس جمهور محترم حق دارد که امتیاز ویژه ای برای حزب خاصی، به خصوص احزاب بی نفوذ، قائل نباشد و ادعای قیمومیت آنان را بر مردم نپذیرد. در عین حال حکم کلی درباره احزاب، از رئیس قوه مجریه نقادی می خواهد.
۲ـ نظام مردم سالاری مبتنی بر رأی مردم، به ضرورت عقلی و تجربی محتاج تشکلهایی است که تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی. (بند ۷ اصل سوم قانون اساسی) و مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و اقتصادی. (بند ٨ همان اصل) را سامان دهند. این تشکلها همچنین برای نظارت بر حکومت وامر به معروف و نهی از منکر (اصل هشتم قانون اساسی) نسبت به حاکمان نقش اصلی بازی می کنند.
٣ـ نقش مهمتر احزاب ساماندهی یک مجلس کارآمد و پاسخگو و دولت توانا و پاسخگو است. در انتخابات مجلس وقتی احزاب قوی وآبرومند درکار نباشد، شبیه وضع فعلی کشور، نامزدها بدون پشتوانه نظری و توانایی های لازم، برای جلب آرای مردم به دادن وعده هایی دست می زنند که چندان ربطی به موضوعات کلان کشور ندارد و تعهداتی می پذیرند که انجام آنها جز بالابی گری در مجلس و بده بستان سیاسی ـ منطقه ای مقدور نیست که معمولاً با منافع ملی در تعارض است. علاوه برآن نیروهای پراکنده و غیرهماهنگ در مجلس قادر به انجام وظیفه درست نخواهند بود. در این وضعیت بسیاری از طرحها و لوایح وارد شده به صحن علنی معلوم نیست به چه شکل خارج خواهد شد. این ایام نگرانی جدی درباره این موضوع در مجلس محسوس است؛ زیرا فراکسیونهای سیاسی موجود چون مانیفست روشن و مورد قبول اعضای خویش کار کرد، کاررد تقنینی بسیار ضعیفی دارند. ضمناً بازخواست هیچ نماینده به درستی مقدور نیست؛ زیرا هر نماینده ای می تواند مدعی شود که من در فلان موضوع چنان موضعی داشتم اما مجلس رای نداد. در حالیکه در فرض وجود احزاب قوی، اولاً شعارهای انتخاباتی کلان وکشوری شکل می گیرد، ثانیاً اگر حزبی اکثریت را در انتخابات کسب کرد، مشی مجلسی اش کاملاً قابل محاسبه خواهد بود و در انتخابات بعدی باید پاسخگو باشد. فقدان حزب قوی، نارسایی در تربیت شخصیتهای حکومتی و شناسایی تدریجی نیروها را برای دولتها در پی دارد. در این وضعیت وقتی استقرار دولتی متکی به حزب نباشد، نیروهای معرفی شده به رئیس جمهور از مجاری متنوع، برای تشکیل دولت به احتمال قوی، از دیدگاه و راهبرد مشترکی برای اداره امور متنوع کشور برخوردار نخواهند بود. اضافه برآن، نیروهای کارآزموده زیادی وجود دارند که در فرآیند غیرحزبی، درمدت کوتاه پایان انتخابات ریاست جمهوری تا تشکیل کابینه، شناسایی نخواهند شد. در این وضعیت فرصت برای ضعیف ترها یا قدرت طلب ها مهیا می گردد. علاوه بر این، حتی اگر در دولت، نیروهای قوی نیز باشند، به دلیل ناهمسانی در توانایی و فقدان دیدگاه و راهبرد مشترک، دولت از کارآمدی مطلوب دورمی ماند. در چنین شرایطی هماهنگی بین رئیس دولت و مجلس نیز دشوار و پرهزینه خواهد بود. در واقع باید گفت یکی از مشکلات نظام پارلمانی ـ ریاستی فعلی در کشور ما، همین نبود احزاب قوی است، احزابی که در بین مردم جایگاه گسترده کسب کرده باشند. به عبارت دیگر باید پذیرفت که اعمال قوه مقننه (اصل پنجاه و هشتم قانون اساسی) و اعمال قوه مجریه (اصل شصتم قانون اساسی) وقتی به درستی امکان پذیر است که شرایط مناسب فراهم باشد، که قطعاً یکی از این شرایط، وجود احزاب و تشکلهای قوی و وفادار به اسلام و ملت است. شاید به همین دلایل بود که خبرگان قانون اساسی در اصل بیست و شش قانون اساسی سنگ بنای فعالیت احزاب و جمعیتها و انجمنها را گذاشتند و مجلس شورای اسلامی در همان دوره اول قانون فعالیت احزاب و جمعیتها راتصویب کرد (۱٣۶۰,۶/۷).
۴ـ رئیس جمهور که بر اساس اصل یکصدو بیست و یکم سوگند خورده است که پاسدار قانون اساسی باشد و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کند، مسلماً باید چنان موضع بگیرد که اجرای اصل بیست و ششم آسان گردد. ایشان که رئیس قوه مجریه، یعنی در رأس اجراکنندگان قانون است، باید از اجرای قانون احزاب نیز حمایت کند. بنابراین زیبنده است از احزاب و کارحزبی و تشکیلاتی به طور کلی، رسماً دفاع کند. البته روشن است که آسیب شناسی وضع موجود و انتقاد از برخی تشکلها و کارهایی که برخی احزاب می کنند نیز حق، بلکه وظیفه ایشان است.
۵ـ به دلیل همان ضرورتهای عقلی و تجربی وجود احزاب بود که سران انقلاب در همان روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دست به تاسیس حزب جمهوری اسلامی زدند. فراموش نمی کنیم شهید بزرگوار آیت الله دکتر بهشتی و شهید دکتر باهنر، مقام معظم رهبری و جناب آقای هاشمی رفسنجانی از موسسان اولیه حزب بودند. هنوز هم انقلاب از نیروهای تربیت شده و شناسایی شده حزب جمهوری اسلامی بهره می برد.
شاید همین ضرورت باعث شد که آقای دکتر احمدی نژاد نیز، خود جزء موسسان جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی شد و هنوز هم رسماً عضو شورای مرکزی آن است. همه اهل سیاست می دانند که این تشکل در فراهم کردن فرصت خدمت برای آقای دکتر احمدی نژاد در شهرداری تهران نقش مهمی بازی کرد. همین ضرورت به پیدایش تشکیلات رایحه خوش خدمت از نزدیکان رئیس جمهور منجر شده است. تشکلی که گرچه به ثبت نرسیده است، ولی نقش فعالی در انتخابات شوراها درآذر ۱٣٨۵ بازی کرد و هم اکنون نیز یکی از طیفهای سه گانه شکل دهنده به جبهه متحد اصولگرایان است. بنابراین نباید گفت این دولت هیچ نیازی به حزب ندارد چون هم نیاز دارد، هم برای تامین آن تدبیرکرده است.
۶ـ نویسنده این سطور نیز مانند جناب دکتر احمدی نژاد معتقد است که برخی از حزبها بر مسیر صحیح راه نمی روند و بدون وزن واقعی انتظار کسب قدرت دارند. شاید صفت باج خواهی را با تسامح بتوان به این رفتار نسبت داد، ولی استفاده رئیس جمهور از این کلام زیبنده نیست، به خصوص در شکل کلی که همه را دربربگیرد. در واقع در این صورت، رئیس جمهور به جای تسهیل قانون اساسی، اجرای آن را سخت می کند.
۷ـ رئیس جمهور تلویحاً توقعات مالی احزاب را نیز تخطئه کرده اند، آنجا که گفته اند، یک ریال هم باج نداده و نخواهم داد. البته یکی از موانع رشد احزاب نبود منابع مالی پاک و شفاف است. یکی از راههای کار سالم حزبی، نیز تعیین تکلیف همین مسئله است. نظامهایی که سابقه مردمسالاری بیشتری دارند چاره هایی اندیشیده اند که یک نوع آن تغذیه از منابع عمومی با ضوابطی روشن و عقلانی است. البته احتمال دارد رئیس جمهور از منابع مالی ناسالم معدود احزابی باخبر و عصبانی باشند و همین باعث این موضعگیری ایشان شده باشد. در هرحال در اجرای هرچه کاملتر قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی، از جمله قانون فعالیت احزاب و جمعیتها باید یار و مددکار دولت بود.
تحزب در قانون اساسی
روزنامه رسالت هم از قول محمدنبی حبیبی دبیرکل حزب موتلفه اسلامی که گفته فعالیت احزاب در کشور موکول به نظر اشخاص نیست چنین نقل کرده است:
محمدنبی حبیبی دبیرکل حزب موتلفه اسلامی دراجلاس ماهانه دبیران استان های این حزب در شهر کرد گفت: فعالیت احزاب در کشور موکول به نظر اشخاص نیست بلکه تحزب در قانون اساسی به صراحت مورد تاکید قرار گرفته است.
وی در این نشست تصریح کرد: فعالیت های سیاسی و انتخاباتی در کشور باید به گونه ای شود که رقابت اشخاص بی برنامه جای خود را به رقابت احزاب برنامه دار بدهد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مقبولیت اصولگرایی در میان افکار عمومی مردم اظهار کرد: تلاش ها برای ناکارآمد نشان دادن اصولگرایان مانند تلاش هایی است که در سال های اول انقلاب برای ناکارآمد نشان دادن اصل انقلاب صورت می گرفت.
حبیبی تصریح کرد: اصولگرایان امروز موظف به تبلیغ فعالیت های مثبت مجلس و دولت هستند.
وی افزود: کلیه دفاتر موتلفه موظف به همراهی با جبهه متحد اصولگرایان هستند و فعالیت های انتخاباتی موتلفه اسلامی در انتخابات مجلس هشتم در قالب جبهه متحد اصولگرایان صورت می گیرد.
در این اجلاس همچنین سید اکبر پرورش عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در سخنانی با اشاره به اهمیت انتخابات مجلس هشتم بر ضرورت وحدت اصولگرایان تاکید کرد.
اسدالله بادامچیان نیز دراین نشست تصریح کرد: اکثریت اصولگرایان همراهی با جبهه متحد اصولگرایان را مورد تائید قرار داده اند و با چند گروه باقی مانده نیز در حال رایزنی و گفتگو هستیم.
قائم مقام دبیرکل حزب موتلفه اسلامی ادامه داد: گروه های دوم خردادی می دانند مردم به دلیل عملکردشان در دولت دوم خرداد و مجلس ششم از آن ها رویگردان هستند به این جمع بندی رسیده اند که دیگر نمی توانند با نام و شعار اصلاح طلبی وارد انتخابات مجلس هشتم شوند، ضمن این که براساس اظهارات گروه های مختلف دوم خردادی مشخص است که اختلاف های زیادی میان گروه های دوم خردادی وجود دارد و نتوانسته اند به ائتلاف برسند.
محمدکاظم انبارلویی رئیس مرکز امور سیاسی حزب موتلفه اسلامی نیز در سخنانی به ارائه آخرین اخبار و تحلیل ها پرداخت.
همچنین محمدعلی امانی دبیر اجرایی حزب موتلفه اسلامی در این نشست تصریح کرد: فعالیت حزبی باید به گونه ای باشد که به دل مردم راه پیدا کند.
نفاق قدیم، نفاق جدید
روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز خود با عنوان: فرقه درکسوت روشنفکری نوشته است:
جریان نفاق در پی تطورات و تحولات ٣دهه گذشته به ویژه دهه اخیر، امروز در چه وضعیتی به سر می برد و کدام تدبیر را برای بقای خویش پیشه کرده است؟اگر جریان نفاق را به دو فرقه کلی نفاق قدیم و نفاق جدید تقسیم کنیم، مصادره انتخابات دوم خرداد به نفع شعارهای انحرافی ـ و مخالف با چهارچوب اعتقادی منتخب آن انتخابات ـ را باید نقطه رونمایی و پرده برداری از پیوند این دو فرقه معرفی کرد اگرچه ابعاد پنهان و زیرزمینی آن به سال های پایانی دهه۰۶ (پس از پایان جنگ) برمی گردد. اگر خلوص انقلاب پرده از چهره فرقه های منافق قدیمی نظیر سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی، حزب توده، فدائیان خلق، فرقان و... برانداخت، غفلت از تکاپوی نفوذی ها در بدنه دستگاه اجرایی و مجلس ششم پس از دوم خرداد باعث شد منافقین جدید و موتلفان قدیمی آنها احساس کنند کار جمهوری اسلامی تمام شده و حالا با قدرت به دست آمده می توان صریح تر و بی پرده تر موضع گرفت و به ضدانقلابی گری آشکار دست زد. این تکاپو البته به بحران هویتی شدید میان خط امامی ها و منافقین جدید در درون جبهه دوم خرداد دامن زد.
اگر نفاق جدید را حاصل نفوذ و ریزش در ۲ طیف موسوم به چپ و راست بدانیم که بعدها به نام کارگزاران، مشارکت و مجاهدین (طیف مذبذب آنها) ـ از حلقه هایی نظیر کیان و راه نو و سلام ـ سر بلند کرد، بر این نکته باید تاکید کرد که در هریک از این احزاب، بحث های ایدئولوژیک شدیدی در جریان بود همچنان که در عین حال از درون هریک از این احزاب، تبلیغات منفی و ترور شخصیت علیه چهره هایی نظیر خاتمی، هاشمی رفسنجانی و کروبی ـ برای تحت فشار قرار دادن و مدیریت رفتار آنهاـ سازماندهی می شد؛ یعنی طیفی از لائیک های کارگزاران و مشارکت و مجاهدین، همراه و هم قسم شدند تا ولی نعمت های خویش را چنان در منگنه قرار دهند که مجبور به امتیاز دادن یا انفعال شوند. این همان مرحله ای است که منافقین خواستار عبور از خاتمی شده و به وی اهانت روا می دارند یا در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، ازهاشمی رفسنجانی چهره ای کاملا منفی و سیاه ـ در حد عالیجناب سرخپوش قتل های زنجیره ای و مقصر اصلی(!؟) در ادامه جنگ پس از فتح خرمشهرـ می سازند و به وی می تازند.
اما افول قدرت این جریان در سلسله انتخابات پس از سال ۱٣٨۰ و مسئله دار شدن در نگاه افکار عمومی، موجب آن شد که جریان نفاق به ویژه فرقه جدید آن در استراتژی خویش تجدیدنظر کند و ضمن مسکوت گذاشتن بحث های انحرافی مبنایی (اعتقادی، مذهبی و سیاسی)، رد پای برجای مانده را پاک کرده و دوباره نزدیکی به شخصیت های مذکور را در پیش گیرد. انتخابات ریاست جمهوری سال ٨۴ نقطه آغاز این روند بود که در انتخابات شوراها و خبرگان به نحوی دیگر تداوم یافت تا آنجا که همین فرقه تخریب و ترور، در ماجرای خبرگان و انتخاب هیئت رئیسه آن کوشید با آویختن از آقای هاشمی رفسنجانی و پیروزی وی ـ که یکی از نامزدهای جامعه مدرسین بودـ به اعاده حیثیت خویش نزد افکار عمومی بپردازد.
اما سوال این است که آیا آنها سابقه عناد و کینه توزی با هاشمی رفسنجانی را فراموش کرده بودند یا خیال می کردند مردم فراموش کرده اند؟ هیچ کدام. تکاپوی اخیر آن قدر سخیف بود که عباس عبدی عضو مرکزیت حزب مشارکت ترجیح داد تحلیل زیر را با تصریح بر اینکه نکات مفیدی در آن است، در سایت خود (آینده) قرار دهد: اصلاح طلبانی که از شنیدن خبر انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس خبرگان ذوق زده و شادمان شده اند، به تشنه ای می مانند که از فرط تشنگی در خواب هم به دنبال آب می دود ولی به سراب می رسد. خطر از بیخ گوش ایران گذشت، انتخاب تاریخی، پیروزی اعتدال، بازگشت اصالت، شکست رادیکالیسم و ده ها تیتر و عنوان دیگری که در ساعات گذشته مخابره شد گویای تداوم نگرش رویایی به جامعه است. زمانی که متن سخنرانی هاشمی در جلسه افتتاحیه را دیدم به ذهنم آمد که اگر به جای مدیر کیهان بودم این سخن هاشمی را تیتر می کردم که مشروعیت جمهوری اسلامی از ولایت فقیه است . از قضا فردای آن روز دیدم که کیهان همین جمله را بر صفحه اول خود با حروف درشت حک کرده است. همان جا بر کیهانیان آفرین گفتم و از اصلاح طلبان ناامیدتر شدم… اگر همین مواضع را آقای جنتی و یا یزدی در صورت انتخابشان به ریاست خبرگان ابراز می کردند، بی شک با سیل انتقادها و محکومیت روشنفکران و روزنامه نگاران اصلاح طلب مواجه می شدند… وقتی ترکیب هیئت رئیسه فرق چندانی نکرده، انتخاب تیتر مصلحت گرایان در رأس خبرگان چه بویی از واقعیت و صداقت برده است… این انتخاب هیچ مرهمی بر زخم عمیق نظری و عملی اصلاح طلبان نخواهد گذاشت… بعید می دانم آنها فکری به حال تناقضات خنده دار خود کرده باشند… اگر تدبیر کرده بودند تنور انتخابات هیئت رئیسه را داغ نمی کردند. هاشمی هضم سیستم خواهد شد همچنان که سخنرانی او نشان داد. پس باز هم آفرین به واقع بینی کیهان.
مشابه همین مضمون را رادیو فرداـ ارگان سازمان سیاـ پس از تبلیغات انحرافی و بهره برداری اولیه، مورد اعتراف قرار داد آنجا که از قول علی کشتگر ضدانقلاب فراری گفت انتخاب هاشمی رفسنجانی هیچ تاثیری بر فضای سیاسی ایران نخواهد داشت. کسانی که فکر می کنندهاشمی رفسنجانی وضعیت اصلاح طلبان را بهتر می کند، در توهم به سر می برند. او همیشه از چهره های اصلی نظام جمهوری اسلامی بوده و پیش از این هم ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده داشته است و با توجه به عملکرد وی، می توان گفت با این انتخاب هیچ اتفاق جدیدی در ایران نخواهد افتاد.
با این وجود چرا فرقه نفاق، سیاستی چنین همراهانه را پیشه کرده است؟ توضیح ماجرا این است که این فرقه افراطی اکنون فهمیده که برای اعاده حیثیت و ماندن چاره ای جز آویختن به چهره های درون نظام یا مصادره پیروزی ها به نام خویش ـ آن گونه که به دروغ در دوم خرداد کردـ ندارد. همچنان که در سطحی کلان تر، به جای تأکید دامنه دار بر سکولاریسم، لائیسم، روشنفکری سکولار، اصلاحات لائیک و افیون خواندن دین (اظهارات عضو مرکزیت سازمان مجاهدین که با سکوت یا حمایت همراه شد)، به شیوه ای جدید روی آورده اند که در آن تظاهر به احترام به دین و اعتقادات مردم می شود، عنوان روشنفکری دینی پررنگ تر می شود و. . . قس علی هذا. این رویکرد در واقع پیش از هر چیز اعتراف به شکست ایدئولوژی فرقه در تلاش برای اضمحلال و انزوای دین در جامعه و افکار عمومی ایران است همچنان که شهادت می دهد جریان مذکور در رقابت های سیاسی، از سرمایه اجتماعی و مشروعیت مردمی کاملا تهی شده است و به همین دلیل هم هست که مدیرمسئول روزنامه زنجیره ای توقیف شده جامعه، پنجشنبه گذشته در سمینار دین و مدرنیته، آسیب شناسی روشنفکری دینی تأکید می ورزد که فرآیند دینداری روشنفکران فرآیندی سرد است و روشنفکران دینی به ابعاد جمعی دینداری توجه ندارند. ادامه این بی توجهی به مراسم و مناسک دینی می تواند به فرسایش سرمایه اجتماعی روشنفکران دینی منجر شود. این یک فرآیند سرد است. متعاقب این سخنان، هادی ـ خ معاون اسبق وزارت علوم که پیوندش با گروهک منافقین آشکار است، با استناد به اظهارات مذکور تصریح می کند: من هم موافقم که سهم اجتماعی روشنفکران دینی کم بوده و ما باید به مناسک دینی به عنوان یک سرمایه اجتماعی پایبند باشیم.
این همان نکته ای بود که حسن یوسفی اشکوری دیگر سخنران همایش آسیب شناسی روشنفکری دینی (آخوندنمای خلع لباس شده و مهمان کنفرانس برلین) ۲۱ مرداد ٨۴ به بی بی سی گفته بود روشنفکران غیردینی مانند روشنفکران دینی نمی توانند در جهت رهاسازی جامعه از افکار سنتی نقش بازی کنند نه به این دلیل که تفکرشان غلط است. نه، یک روشنفکر سکولار به ویژه اگر صبغه ضد دینی هم پیدا کند در جامعه ماـ از ۱۰۰ سال پیش گرفته تا آینده نزدیک ـ امکان ارتباط با توده مردم را ندارد. یعنی وقتی مردم احساس کنند نویسنده یا متفکری غیرمذهبی یا ضدمذهبی است اساساً سراغش نخواهند رفت بلکه با او مقابله هم خواهند کرد. در بین نسل جوان هم که تغییرات زیادی دیده مخاطب زیادی ندارد ولی روشنفکر دینی به خاطر اینکه مجهز به زبان دین است و فرهنگ دینی دارد می تواند مردم را تحت تأثیر قرار دهد… اگر چه عمل روشنفکر دینی اگر روحانی هم باشد یک ارتداد تلقی می شود… اگر تجدد به طور کامل محقق نشده به دلیل عقب ماندگی ماست که آن هم محصول آداب و فرهنگ مذهبی ماست… هیچ روشنفکر دینی معتقد به حکومت اسلامی نیست.
در ریشه یابی رویکرد اخیر به عنوان غلط انداز روشنفکر دینی همچنین می توان به سخنرانی عبدالکریم سروش در پاریس (۱۱مرداد ٨۶ ) استناد کرد که با اعتراف به خوی ستیزه گر سکولاریسم در جهان، علت این ستیزه جویی را چنین توضیح می دهد سکولاریزم ستیزه گر (میلیتانت) مدارای خود را از دست داده چون یکی از تزهای آن مبنی بر پیش بینی تاریخی جدایی دین و سیاست و ضعیف شدن تدریجی ادیان و آسانترشدن هر روزه سکولاریسم باطل شده است. شما در این ۲۰، ٣۰ سال اخیر از جامعه شناسان بزرگ می شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. چرایی اثر بماند اما این اتفاق در حال افتادن است… سکولاریسم هاضمه اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی را نمی تواند ببلعد و از گلویش پایین نمی رود لذا ستیزه گر می شود. دین جان گرفته چون جامعه شناسان آمریکایی می گویند بحران هویت و معنویت پدید آمده است. در کشورهای اسلامی ـ مثل ترکیه ـ که دین قوی است سکولاریسم را نمی توان با ستیز و تحکم و از بالا تحمیل کرد .
این به اجمال، بحران ساختاری است که برای طیف نفاق معاند حاکمیت اسلام و جمهوری اسلامی پیش آمده است. بنابراین آویختن نقاب و برتن کردن کسوت روشنفکری دینی تنها حربه باقی مانده در عرصه شعار و نظریه و تئوری است. همچنان که در عرصه عمل تنها چاره را در رخنه یا آویختن از شخصیت ها به ویژه چهره های روحانی یافته اند؛ نکته ای که بانی همایش اخیر آسیب شناسی روشنفکری دینی (ابطحی)، ۲ هفته پیش در گفت وگو با سایت اینترنتی جهان نیوز مجبور به اذعان شد من آقای هاشمی را نه اصلاح طلب و نه اصولگرا می دانم. هر جا منافعش اصولگرایی باشد، از اصولگراها حمایت می کند و هر جا منافعش اصلاح طلبی باشد، از اصلاح طلب ها حمایت می کند... آقای هاشمی هیچ وقت محور اصلاحات نبوده است. طرح مثلث هاشمی ـ خاتمی ـ کروبی یک نوع عملگرایی و استفاده از فرصت است... در سیاست هیچ چیز آرمانی نیست و سیاست، هیچ چیز ثابتی ندارد.
راز و رمز موفقیت روزنامه
سیدعطاءالله مهاجرانی در سایت مکتوب یادداشتی با عنوان: مطبوعات پاکستان دارد که در آن آمده است:
در خبرها آمده بود که هیات مطبوعاتی ایران برای دیداری یک هفته ای به پاکستان رفته اند .قرار است با مقامات پاکستان هم ملاقات کنند.
به کراچی هم می روند.سال هاست که خواننده ی دو روزنامه مهم جنگ به زبان اردو و دان به زبان انگلیسی هستم. به گمانم برای هیات این نکته می تواند ؛ عبرت آموز باشد. چرا ما در ایران روزنامه هایی در حد جنگ و دان نداریم؟
پاسخش در یک کلام داستان پر ماجرای آزادی است.در پاکستان که معمولا هر یکی دو دهه کودتای نظامی اتفاق می افتد.درجه ی آزادی مطبوعات با کشور ما قابل مقایسه نیست.در ماجرای برخورد ژنرال مشرف با عالیترین مقام قضایی پاکستان؛ مطبوعات جانب محمد چودری را گرفتند.تندترین انتقادها متوجه مشرف بود.نه روزنامه نگاری بازداشت شد، نه روزنامه ای تعطیل شد و نه مدیر مسئول یا سردبیری دچار جلسه های بی پایان بازجویی شد.
به عنوان نمونه؛ از دو روزنامه نگار شاخص می توان نام برد.اگر در کشور ما روزنامه نگاری به مراتب از آن دو آرام تر هم بنویسد،به جایی می رود که کسی نی انداخت.
ایاز امیر؛ سال هاست که هر جمعه در روزنامه انگلیسی زبان دان مقاله می نویسد.به خوبی و با اطمینان می توان از نگاه او پاکستان را تحلیل کرد.آرشیو مقالاتش را ببینید.هر کدام از این مقاله ها اگر در فضای کشور ما نوشته شود،تحمل ناپذیر خواهد بود.
ارشاد احمد حقانی هم؛ مقاله نویس اصلی روزنامه جنگ است.خوب است هیات ایرانی در کنار گفتگو با مقامات سیاسی با این دو تن که برجسته ترین و تاثیرگذارترین روزنامه نگاران پاکستان هستند؛ گفتگو کنند تا آنان راز و رمز موفقیت روزنامه جنگ و دان را بگویند.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|