یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۱ شهريور ۱٣٨۶ -  ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۷


مردم در انتخابات نظرشان را درباره احزاب می دهند
جمع بندی اصولگرایانه در باره احزاب
حزب حق مسلم مردم است
امام مخالف تحزب نبود
پیشنهاد نامگذاری روزی به نام احزاب
چگونه می توان با موفقیت از عراق فرار کرد؟
درایت خاتمی، تهدیدها را از ایران دور کرد
بحث هسته ای ایران راهبردی و ژئوپلتیک است
آیا پیش ازاین در ایران عمل جراحی مغز نمی شد؟
درباره آزادی مطبوعات

روزنامه های کشور سه شنبه ٣موضوع را در یادداشتها و تحلیلهای خود مورد توجه قرارداده بودند: بحث در مورد جایگاه احزاب در نظام سیاسی کشور، جهان پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و پرونده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی.

روزنامه رسالت با عنوان جمع بندی اصولگرایان درباره احزاب نوشت:
نگاه اصولگرایان به احزاب و کارکرد آنها در کشور، گاهی مورد سوء استفاده یا سوءتعبیر از سوی مخالفان آنان قرار گرفته و می گیرد. امروزه، وجود احزاب، تقریبا جزء لاینفک جوامع گردیده است و از لوازم مقابله با دیکتاتوری تلقی می شود. احزاب با راهکارهای دموکراتیک و از طریق نقد و ایجاد فشارهای تعریف شده در عرف دموکراسی، مانع از شکل گیری حکومت مطلق العنان و مستبد می شوند و ایده ها و مطالبات مردمی را بر کرسی اجرا و تقنین می نشانند. بدیهی است که مخالفان اصولگرایی، اگر بتوانند با سیاه نمایی ، انگ مخالفت با احزاب و توسعه تحزب را به اصولگرایان بزنند و آنان را در تقابل با تقویت کار حزبی در فضای سیاسی کشور نشان دهند، می توانند امیدوار باشند که مردم از اصولگرایان روی برمی تابند و آنها را منزوی می سازند، زیرا طبع مردم این زمانه، با دیکتاتورها و مستبدین سر ناسازگاری دارد و حتی از شنیدن بوی استبداد نیز متنفر است. ناظران سیاسی دوم خردادی، حذف یارانه های احزاب در دولت نهم را گامی در راه حذف تدریجی احزاب تلقی کرده اند. آنان همچنین سخنان اخیر سردار افشار را مخالفت با حزب به معنی واقعی آن دانسته اند. سردار علیرضا افشار، معاون سیاسی جدید وزارت کشور در نخستین اظهار نظر خود در این مقام، درباره جایگزینی گفتمان خدمت با گفتمان قدرت توسط احزاب سخن گفته اند. ایشان بیان داشته اند: آنچه می تواند در فرهنگ سیاسی، ما را موفق کند گفتمان خدمت است . ایشان از رایج شدن ادبیات سیاسی تقلیدی غرب اظهار تاسف کرده، گفته اند: برد و باخت، کسب قدرت و منافع گروهی و حزبی در فرهنگ انقلابی طرد است و گروه ها و احزاب باید در جهت مصالح ملی نظام حرکت کنند که متاسفانه این فرهنگ در سال های قبل به حاشیه رانده شده بود . سید حسین موسوی تبریزی، رئیس خانه احزاب ایران با انتقاد از سخنان سردار افشار گفته است: اگر قدرت بد است چرا آقای افشار معاون سیاسی وزیر می شود؟ وی همچنین افزوده است: به نظر می رسد که آقای افشار باید حرف خود را تصحیح کند و بگوید که قدرت باید در راستای خدمت به مردم باشد…احزاب سیاسی با این هدف فعالیت می کنند که به قدرت برسند تا از این طریق به مردم خدمت کنند و اساسا هدف از تاسیس احزاب رسیدن به قدرت برای خدمت به مردم است . البته جناب آقای موسوی تبریزی، با ادعای صرف می خواهند حرف آقای سردار افشار را ابطال کنند؛ وقتی آقای افشار می گوید احزاب باید خدمتگزاری را هدف خود قرار دهند نه کسب قدرت را، آقای موسوی تبریزی می گوید نه! هدف آنها قدرت است. آخر، این می تواند جواب آن باشد؟! از این گذشته، آقای افشار کجا گفته است که قدرت بد است که آقای موسوی تبریزی می گوید اگر قدرت بد است چرا آقای افشار معاون سیاسی وزیر شده است؟! تمام سخن آقای افشار آن است که محوریت گفتمان قدرت و اصالت یافتن کسب قدرت به جای خدمت، امری ناصواب و قبیح است. او تاکید می کند که هدف اصلی احزاب باید حرکت در جهت مصالح ملی نظام باشد نه برد و باخت و حفظ منافع گروهی و حزبی. خصوصا او این امر را لازمه فرهنگ انقلابی می داند. در فرهنگ انقلابی، مرزهای احزاب، مرزهای اصیل و غیر قابل نفوذ و لایتحرکی نیست، زیرا همه آحادی که در فرهنگ انقلابی کار می کنند در پی هدفی متعالی تر هستند که همان حفظ نظام اسلامی و شوکت بخشی به حکومت الهی است. در این مسیر، البته با هم اختلافاتی در زمینه راهکارها دارند. اما آنان متوجهند در مواقع ضروری و در مواضعی که اصل نظام در خطر است، مرزهای حزبی باید کنار بروند و اتحاد و انسجام ایمانی و انقلابی جای آن مرزها را بگیرد. اسلام، مومنین را رحما بینهم و اشداء علی الکفار می خواهد. اسلام، دستور می دهد: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا . اسلام دستور می دهد مومنین چه مرد و چه زن، چه سیاه و چه سپید، چه از این حزب و چه از آن حزب، همه در کنار هم در صفوف نماز جمعه و جماعت به پیشوایی واحد اقتدا کنند و روزانه در چند نوبت، اتحاد و الفت قلبی و جسمی را تمرین کنند. آقای موسوی تبریزی بر اساس تعریف من درآوردی خود از حزب و کارکرد آن، درصدد تصحیح سخن آقای افشار برآمده است: به نظر می رسد که آقای افشار باید حرف خود را تصحیح کند و بگوید که قدرت باید در راستای خدمت به مردم باشد. من می خواهم بگویم این تصحیح، با آنچه سردار افشار در ذهن داشته است همخوان نیست. آقای افشار نمی خواهد بگوید احزاب باید به دنبال قدرت باشند و هدفشان کسب قدرت سیاسی باشد، لیکن این قدرت را در راه خدمت رسانی به مردم خرج کنند. او می خواهد بگوید احزاب باید هدفشان را خدمت به مردم قرار دهند چه در لباس قدرت و چه در لباس دیگر. احزاب در نظر آقای افشار و دیگر اصولگرایان، چه به قدرت برسند و چه نرسند، خدمت ر سانی را فرو نمی گذارند؛ اگر به قدرت برسند در لباس یک مقام رسمی خدمت می کنند و اگر به قدرت نرسند با نقد و انتقاد و رساندن پیام و خواست مردم به مسئولین، خدمتگزاری می نمایند. احزاب در فرهنگ انقلابی و اسلامی، تابع وظیفه اند نه تابع نتیجه. مسلماً با تغییر دید و شیفت هدف اصلی از قدرت یابی به خدمت رسانی، نوع رفتار احزاب تغییر می کند. مثلا حزبی که قدرت را هدف اصلی خود قرار داده است، برای رسیدن بدان از هر وسیله ای استفاده می کند. مدتی قبل درباره صحبت های آقای ابطحی نوشتم که ایشان در گفتگو با جهان نیوز، حمایت دوم خردادی ها از هاشمی رفسنجانی را ناشی از عملگرایی و مصلحت اندیشی دانسته بود و آن را چنین معنا کرده بود: به این معنا که آقای هاشمی یک شخصیت بسیار قدرتمند در ساختار قدرت کشور است…خوب طبیعتا اینجا فرصت بسیار خوبی برای اصلاح طلبان فراهم شده که از این موقعیت و پتانسیل آقای هاشمی استفاده کنند . این گونه است که اگر قدرت را هدف حزب بدانیم، با حزب باد مواجه خواهیم شد که هر زمان برای رسیدن به قدرت، از هر وسیله ای استفاده می کند. اصولگرایان به روشنی درباره حزب سخن گفته اند و نکته مبهمی در این زمینه ندارند. آنان کاملا مدافع وجود قدرتمند احزابند چنانچه، آقای حبیب الله عسکر اولادی گفته است: اگر تحزب در کشور ضعیف شود، دیکتاتوری قدرت پیدا می کند . در عین حال، معتقدند باید حزب واقعا از متن مردم برآمده باشد و لذا به حمایت مالی دولت نیاز نداشته باشد. حزب باید از سوی مردمی حمایت شود که سخنگو و نماینده آنها است. احزاب در نظر اصولگرایان باید برای اصول انقلابی و در راه ایفای حقوق مردم عمل کنند و مانع استبداد و خودرایی در بخش هایی از نظام شوند، چه به قدرت دست یابند و چه دست نیابند.

ملت در انتخابات نظر می دهد
روزنامه اعتماد گزیده ای از سخنان مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی در نشست مرکزی این حزب را با عنوان ملت ایران در انتخابات پاسخ خواهد داد درج کرد. وی در این جمع گفته است:
…تند رفتن موجب انحراف از مسیر می شود، هرچند اگر من بخواهم صحبت کنم می فهمید که چه اتفاقاتی خواهد افتاد زیرا من هنوز همه حریم ها را حفظ می کنم و بسیاری از سخنان را بیان نمی کنم… بدون تلاش و جدیت نمی توان کاری از پیش برد و کارها فقط با سخنرانی پیش نخواهد رفت، هرچند اعضای حزب در این زمینه جدیت بیشتری نشان دادند … در حال حاضر دست ما از بسیاری از امکانات قطع است و بسیاری مشکلات مالی دارند اما با وجود این محدودیت ها ما کارهای زیادی انجام دادیم ولی تا نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم و در این فاصله موانع بسیاری وجود دارد. تا این جامعه حزبی و تشکیلاتی نشود نمی تواند به ساختار مطلوب برسد بنابراین لازم است وقت زیادی را به کار حزبی اختصاص دهید.… چطور ممکن است حزب در ساختار ایران جا نیفتد و این مستلزم تلاش ما است به گونه یی که به یاد دارید آیت الله بهشتی سردمدار حزب می شود و می گوید؛ حزب معبد من است . بنابراین گروه های سیاسی دنبال حزب نیستند چون حزب زحمت و فحش دارد… از من انتقاد می کنند در حالی که من می دانم حزب دردسر دارد. بسیاری حاضر نمی شوند مسائل انتخاباتی را بررسی کنند چون ما در شورای شهر که شورای نگهبان نداشتیم، همه چیز را از دست دادیم اما هرگز حاضر نشدند که این مسائل را بررسی کنند و وقتی همه چیز را از دست دادند به دنبال ائتلاف هستند. پرچمدار وحدت و اصلاحات من هستم و باید روشن شود که چه کسی بیشتر تلاش کرده است و چه کسی بیشتر به دنبال وحدت است زیرا کسی که باید سینه سپر کند در برابر مشکلات من هستم و کسی که به دنبال دیدار با رهبری و مراجع است من هستم. من برای همه می دوم، حتی برای کسانی که قبول شان ندارم، درست است کسانی که قبول ندارم در لیست نمی گذارم اما به دنبال تایید صلاحیت آنها نیز هستم… هیچ اختلافی وجود ندارد، اختلاف سر سفره یی به وجود می آید که داخل آن گوشت و مرغ باشد اما سر سفره خالی چه عاقلی دعوا می کند بلکه سر سفره پرنعمت دعوا صورت می گیرد… وقتی ما در اصلاحات پیروز شدیم اختلافات نمایان شد اما حالا که دیگر اختلافی وجود ندارد و کسانی که همان موقع موجب اختلاف شدند حالا با تغییر شیوه و تغییر رنگ دیگری وارد می شوند.… در حال حاضر فقط یک مرزبندی و اختلاف سلیقه وجود دارد. من یقین دارم این اختلاف سلیقه همواره وجود دارد گرچه من همواره حریم ها را حفظ می کنم…
مهدی کروبی با اشاره به رسالت دولت نهم در مورد حزب گریزی و حزب ستیزی تاکید کرد؛ رئیس دولت وارد مجلس می شود و به قانون اساسی سوگند می خورد و این قانون اساسی به صراحت احزاب را به رسمیت شناخته است. کروبی افزود؛ اگر حزبی بخواهد باج بگیرد و سوءاستفاده کند دولت ها باید با آنها برخورد کنند اما حزب که حق مسلم مردم است را نباید به گونه یی انکار کرد که داد آقای بادامچیان و حبیبی و توکلی و…دربیاید زیرا حزب مستقل است، هرچند اینکه ایشان نیازمند حزب نیستند، حرف صادقی از سوی آقای احمدی نژاد است چون ایشان از حزب…در سراسر کشور حتی روستاها برخوردار هستند. کروبی با اشاره به ملت ایران گفت؛ در انتخابات آتی ردصلاحیت زیادی وجود دارد اما همین ملت ایران در انتخابات جواب می دهند که حزب می خواهند یا اینکه حزب نمی خواهند و پاسخ این تحقیر را ملت ایران در انتخابات سال ٨٨ خواهند داد.

امام مخالف تحزب نبود
روزنامه اعتماد ملی هم به نقل از منتجب نیا قائم مقام دبیرکل حزب اعتماد ملی با عنوان حضرت امام هیچگاه مخالف تحزب نبود چنین آورده است: در سالی بسیار حساس و سرنوشت ساز قرار گرفته ایم و به تشکیل چنین جلسه ای بسیار احساس نیاز می شد.
…باتوجه به حملات گسترده ای که علیه تحزب می شود ضرورت توجه به سه نکته در این مورد جدی است. اول آنکه فعالیت سیاسی واجتماعی یک ضرورت و وظیفه شرعی برای کسانی است که انقلاب و امام را قبول دارند. ما سیاست را عین دیانت می دانیم و یک وظیفه دینی می شماریم و در جامعه امروز فعالیت سیاسی فردی ناکارآمد است و موثر نخواهد بود… فعالیت سیاسی در کشور باید در قالب تشکیلات شناسنامه دار باشد.
دولت موظف است با تشکل هایی که پروانه فعالیت ندارند برخورد کند.
حضرت امام هیچگاه مخالف تحزب نبود و حزب جمهوری اسلامی در زمان ایشان تأسیس شد. مجمع روحانیون از حضرت امام دستخط دارد. مقام معظم رهبری نیز خود عضو موسس حزب جمهوری اسلامی بود. منتجب نیا در همین راستا تفکر ضدحزبی را تفکر تحجری خواند.
وی با اظهار تأسف اظهار داشت: چگونه برخی می خواهند عنوان مبهم نهادهای مردمی را جایگزین حزب کنند؟
این حزب (اعتماد ملی) در دوری از قدرت به وجود آمده و حزبی فراگیر است و شامل همه اقشار می شود.حزب دارای موازین محکم اعتقادی از اسلام مترقی است که همه این عناصر در خط امام خلاصه می شود.
وی دیگر ویژگی این حزب را حضور کروبی به عنوان شخصیت باسابقه نظام و یار دیرین حضرت امام به همراه جمعی دیگر از خدمتگزاران مردم دانست.

روزی به نام احزاب
روزنامه کارگزاران نیز در ستون میز احزاب خود پیشنهاد شهاب الدین طباطبایی رئیس شاخه جوانان حزب مشارکت را با عنوان نامگذاری روزی به نام احزاب چنین درج کرده است: … احساس می کند جریانهایی در پی محدود کردن فعالیت احزاب در کشورند.
به همین علت در نامه ای به رئیس خانه احزاب پیشنهاد خواهم کرد تا روزی به نام احزاب در کشور نامگذاری شود و در آن روز احزاب فعال و باسابقه برنامه های خود را اعلام و اجرا کنند.
همچنین در این روز همایش هایی برگزار و از مسئولان دولتی برای حضور در آن دعوت شود. اگر این مسئولان به پاسخ احزاب برای شرکت در این همایش پاسخ دادند، این امر نشان می دهدکه آنها وجود احزاب را به رسمیت می شناسند. اما اگر در این همایش ها شرکت نکردند، این اقدام آنها نشانگر این است که به یکی از پایه های دموکراسی که بحث تحزب است اعتقادی ندارند.
وی در پاسخ به سوالی درباره سهم جوانان اصلاح طلب از ائتلاف اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات مجلس هشتم، گفت: تاکنون در هم اندیشی هایی که میان جوانان اصلاح طلب برگزار شده، این موضوع مطرح نشده اما معتقدم برای پیگیری مطالبات جوانان، در مجلس نیازی نیست که حتماً یک جوان به مجلس راه یابد.
به گفته رئیس شاخه جوانان حزب مشارکت این شاخه در فهرست ۲۹۰ نفره ای که برای انتخابات مجلس هشتم ارائه کرده، کسانی که به دنبال تحقق مطالبات جوانان هستند را گنجانده است.

جهان ناامن تر شده است
روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز خود سیمای جهان پس از ۱۱ سپتامبر را چنین تصویر کرده است:
آدم های معمولی وقتی اراده کارهای بزرگ به سرشان بزند، مثلاً کاری به بزرگی رهبری جهان، احتمالاً دست به کارهای نامعمول خواهند زد، گاه در حد و اندازه به وجود آوردن یک فاجعه جهانی، برای خودشان و برای دیگران. ۱۱ سپتامبر شاید بزرگترین نمونه از این قبیل سوداگری ها در تاریخ معاصر روابط بین الملل باشد. اینکه چه کسانی آن بساط را در نیویورک به راه انداختند هنوز برای هیچ کس روشن نیست، حتی خود غربی ها هم که هر روز صبح تا شام به وسیله انواع و اقسام رسانه ها با کلیشه هایی از این دست که جهان آزاد در خطر است ، بن لادن در راه است و امثال اینها بمباران می شوند هنوز می گویند که به اصل قضیه مشکوکند.
بن لادن غارنشین چگونه توانست دور از چشم سرویس های امنیتی عریض و طویل آمریکا، مقدمات چنین عملیات بزرگی را مهیا کند، چرا سر و کله او درست زمانی پیدا شد که بوش کوچک با داعیه رسالت جهانی آمریکا برای سرکوب دیکتاتوری و بسط آزادی تازه بر سرکار آمده بود و برای آغاز این به اصطلاح مأموریت دنبال بهانه می گشت (انگار با هم هماهنگ شده باشند، این بهانه به وجود بیاورد و آن جنگ راه بیاندازد)، آن برج های مستحکم چطور با انفجار بنزین موجود در باک یک هواپیمای مسافربری فروریختند و صدها و هزاران سوال دیگر از این دست. ظرف این ۶ سال انبوهی از مردم جهان از شهروندان عادی بگیرد تا فیلسوفان و روزنامه نگاران و متخصصان مسایل امنیتی و مهندسان مکانیک و کارشناسان ناوبری هواپیما هر کدام به روش خود گفته اند یک جای این کار می لنگد و ابتدا و انتهای قصه را نمی توان عاقلانه جمع و جور کرد. با این حال هیچ جواب قاطعی در دست نیست. این پرسش ها همچنان گشوده است و لابد بالاخره زمانی حقیقت آشکار خواهد شد. اما مهم تر از اینکه آن روز صبح در نیویورک چه اتفاقی افتاد این است که دنیای ما پس از آن روز به چه شکلی درآمده و در این شکل بندی جدید ما چه جایگاهی داریم.
ما نمی دانیم چه کسانی ۱۱ سپتامبر را به وجود آوردند اما کم و بیش می دانیم جهانی که پس از ۱۱ سپتامبر ساخته شد چه مشخصاتی دارد، یعنی می دانیم چه می خواستند و چه شد. مرور پیام هایی که بوش کوچک از فردای ۱۱ سپتامبر ـ تحت تأثیر مشاور و نطق نویس پرنفوذ خود کارل راو که به تازگی از ترس رسوایی های مالی استعفا داده ـ شروع به بسط و ترویج آنها کرد چندان سخت نیست. به یاد بیاورید: یک دشمن جهانی به نام تروریسم وجود دارد که مقابله با آن وظیفه همه است، این صحنه بازیگر بی طرف نمی شناسد یا با ما هستید یا برما، آمریکا دیگر صبر نخواهد کرد تا دشمنانش آن را به انفعال بکشانند و به واکنش وادارند، جنگ پیش دستانه الگوی رفتار نظامی آمریکا درآینده خواهد بود. یک جنگ صلیبی آغاز شده است، نبرد با تروریست هایی که جملگی در خاورمیانه (بر سر چاه های نفت!) گرد آمده اند، پیروزی در این نبرد به تولد یک خاورمیانه جدید خواهد انجامید و شکست در آن کل تمدن بشری را به اضمحلال خواهد برد چنانکه روم باستان خطر اقوام بدوی را دست کم گرفت و آخر کار خود به پریشانی و زوال افتاد.
اکنون دیگر از این حرف ها مطلقاً خبری نیست. آن رویاهای بزرگ همه در یک جمله ساده و کوچک، خلاصه شده است: چگونه می توان با موفقیت از عراق فرار کرد ؟
جنگ علیه ترور پس از ۱۱ سپتامبر قرار بود دنیا را امن تر کند، اکنون هیچ کس ـ حتی خود کاخ سفید ـ در این تردید ندارد که جهان به مراتب ناامن تر شده است. جنگ علیه ترور قرار بود تصویری فرشته آسا و نجاتبخش از آمریکا به نمایش بگذارد، حالا مسئله کل دنیا این شده که این زنگی مست تیغ در دست را چگونه باید مهار کرد. جنگ علیه ترور بنا بود به زاده شدن خاورمیانه ای جدید ـ جدید یعنی امن تر برای آمریکا و اسرائیل ـ بینجامد، خاورمیانه جدید البته متولد شده است اما از هر زمان دیگری برای آمریکا و اسرائیل خطرناک تر است. جنگ علیه ترور قرار بود افغانستان را آباد کند اما حالا سرعت صعود منحنی تولید و ترانزیت مواد مخدر از حد محاسبه فراتر رفته است بماند، رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا را در کنفرانس امنیتی مونیخ به عجز و لابه انداخته است که ناتو دارد در افغانستان شکست می خورد، به داد برسید. جنگ علیه ترور قرار بود عراقی نو برای مردمان دردکشیده آن بسازد، حالا عراقی ها در آستانه یازده سپتامبر با لحنی آکنده از استهزا در روزنامه هایشان می نویسند: هر روز ما عراقی ها یازده سپتامبر است . جنگ علیه ترور وعده می داد آمریکایی جدید خواهد ساخت که در آن هرگز دیگر چنین حوادثی مجال ظهور نیابد حالا آمریکایی ها در مجلات انتقادی شان از جهان سومیزه شدن داخل آمریکا به موازات لشگرکشی های آقای بوش در این سو و آن سوی جهان خبر می دهند، جنگ علیه ترور قرار بود اسرائیل را تقویت کند، کاملا بر عکس آن را به وضعیتی افکنده است که سران آن رویارو شدن با چند هزار چریک را بزرگترین کابوس زندگی خود بنامند.
این فهرست را می توان صفحه ها ادامه داد. جنگ علیه ترور برای آمریکا چه به ارمغان آورده است؟ دیروز نیویورک تایمز نوشت کاخ سفید باید ۲۰۰۰ میلیارد دلار خرج کند تا ارتش آمریکا به وضعیت قبل از جنگ افغانستان برگردد.
این یکی از آن مواردی است که با پول می توان اصلاحش کرد، حیثیت و آبرو و اقتدار از دست رفته را چطور (تازه، اگر چنین چیزهایی اساساً در کار بوده باشد).
۱۱ سپتامبر بزرگترین اشتباه محاسبه آمریکایی ها در چند دهه اخیر بوده است. اگر نگوییم به راه انداختن و ترتیب دادن خود این حادثه، جنگ و جنایتی که پس از آن برای رسیدن به امید رسیدن به اهدافی موهوم به راه انداختند، بی گمان مصداق تام و تمام این توصیف است. حالا آمریکایی ها ته چاهی قرار دارند که برای دیگران کنده بودند و برای بیرون آمدن از آن تا حد التماس و دریوزگی از بزرگترین دشمن خود هم پیش رفته اند. از این سو خاورمیانه ای ظهور کرده است که یک ایران هسته ای، ایرانی با نفوذ بی مانند در گوشه گوشه آن و یک ایران الهام بخش آن را راهبری می کند. آمریکایی ها هراسان و مضطرب برای ایستادن در مقابل این ابرقدرت نوظهور خود را به این در و آن در می زنند. آن همه داد و قال و کف بر دهان آوردن جای خود را به ائتلافی از مورچه ها و دختربچه ها داده است.
آمریکا قرار است با استفاده از کسانی مثل عبدالمالک ریگی و پژاک و چند خشک مغز سلفی ـ بعثی به انضمام دختر دیک چنی و هاله اسفندیاری نظام جمهوری اسلامی را ساقط کند! اینجا آخر خط است، جایی که باید ایستاد و پشت سر را نگریست، اگر چیزی پس سر باقی مانده باشد.

خاتمی تهدید را از ایران دور کرد
روزنامه آفتاب یزد گفته داریوش قنبری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هفتم را با عنوان درایت خاتمی در حادثه ۱۱ سپتامبر، تهدیدها را ازایران دور کرد چنین نقل کرده است:
۱۱ سپتامبر در مجموع فرصت ها و تهدیداتی پدید آورد، در این ۶ سال با توجه به حمله آمریکا به افغانستان و سقوط طالبان و سقوط صدام، ایران از فرصت های خوبی برخوردار شد و دو دشمن منطقه ای خود را به دست دشمن دیگر خود آمریکا نابود شده دید خصوصا به خاطر قرابت های مذهبی ایران و عراق نفوذ ایران به عراق از نظر مسایل فرهنگی و مذهبی بیشتر شده البته فرصت خوبی برای ایران بود که از لحاظ اقتصادی بازار عراق را در دست بگیرد اما متاسفانه کشورهای دیگر که با عراق همسایگی هم نداشتند فعال شدند و بازار عراق را در دست گرفتند. با حضور آمریکا در منطقه برای ایران از چهار سو یعنی منطقه خلیج فارس، عراق، افغانستان و کشورهای بازمانده از شوروی سابق که پایگاه آمریکایی ها بود، تهدید جدی محسوب می شد. البته با درایت خاتمی در ۱۱ سپتامبر بیانیه ای که ایشان دادند ما توانستیم موفقیت دیپلماتیک خوبی داشته باشیم و تهدیدات را از ایران دور کنیم. به گزارش خبرگزاری آفتاب قنبری با اشاره به فضای امنیتی حاصل از ۱۱ سپتامبر و بازگشت مجدد به فضای رقابت های اقتصادی اظهار کرد: مدتی بعد از فروپاشی شوروی سابق شعار اغلب کشورها از رقابت سیاسی به رقابت اقتصادی تغییر کرد، در جنوب شرق آسیا و کشورهای جهان شکل گرفته همه متفق القول بودند که فضای جنگ سرد به رقابت اقتصادی تبدیل شده و به همین دلیل، از نظر آنها جغرافیای سیاسی منسوخ شده بود و به جای آن از جغرافی اقتصادی استفاده کردند اما با حادثه ۱۱ سپتامبر مجددا فضا به سمت امنیتی و جغرافیای سیاسی تغییر یافت و فضای نظامی سایه افکن شد اما با گذشت چند سال مجددا این مساله به فراموشی سپرده شد و دوباره شاهد فضای اقتصادی هستیم.

آژانس و راهبرد آمریکا
روزنامه همشهری در ستون دیدگاه خود با عنوان ضدراهبرد درباره آخرین تحولات پرونده هسته ای ایران آژانس بین المللی انرژی اتمی چنین نوشته است:
در سال ۲۰۰٣ معاون وزیر امور خارجه آمریکا در دیدار با البرادعی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی از وی خواست گزارش مدیرکل نباید به گونه ای تنظیم شود که سیاست آمریکا در قبال برنامه هسته ای ایران را زیر سئوال ببرد.
بر همین اساس در تعقیب این راهبرد آمریکا، سفیر خود نزد آژانس بین المللی انرژی را تغییر داد و گریگوری شولتی کارمند ارشد پنتاگون را جایگزین وی کرد.
گریگوری شولتی در سال ۲۰۰۵ دبیر اجرایی شورای امنیت ملی آمریکا شد و از مشاوران ارشد جرج بوش و کاخ سفید به شمار می رود. شولتی مأموریت اجرای راهبرد آمریکا در قبال ایران از طریق آژانس بین المللی انرژی اتمی را برعهده دارد.
۲ هفته پیش که متن توافقنامه ایران و آژانس درباره حل مسائل مهم در برنامه هسته ای ایران منتشر شد، البرادعی توافق با ایران را فوق العاده توصیف کرد اما رسانه های غربی گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است، باز هم با ادبیات ۲ و ٣ سال پیش از برنامه هسته ای ایران یاد کردند.
رسانه های آمریکایی ـ اسرائیلی بار دیگر گفتند و نوشتند که برنامه هسته ای ایران مخفی و غیرقانونی بوده است و ابعاد آن هنوز روشن نشده است.
چهار روز پیش البرادعی بار دیگر موضع دولت های غربی را به باد انتقاد گرفت و آنها را فضول خواند و اعلان کرد رسانه های غربی درصدد تخریب وی و تضعیف آژانس هستند.
روشن است که همه این موارد به آن دلیل اتفاق افتاد که گزارش البرادعی و توافق ایران و آژانس برخلاف راهبرد آمریکا بوده است.
مخالفت با گزارش آژانس ۵ روز پیش در مقاله ای که توسط موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل منتشر شد، تئوریزه و عملیاتی شده است.نویسنده مقاله که از بازرسان سابق آژانس بوده است، سعی کرده است این گونه القا کند که آژانس و ایران نگرانی های بین المللی را نادیده گرفته اند، چون محورهای این مقاله احتمالاً در مقالات زنجیره ای سایر رسانه های غربی نیز منعکس خواهد شد، اشاره به آنها خالی از لطف نیست.نویسنده مقاله اولاً انتقاد کرده است که چرا توافق با ایران براساس مفاد قرارداد جامع پادمان تنظیم شده است و باید پروتکل الحاقی مبنای عمل قرار می گرفت.دوم این که چرا البرادعی سخنی از تعلیق به میان نیاورده است و این که اگر البرادعی می گوید بحث تعلیق، بحثی تاریخ گذشته است، این نظر شخصی اوست.سوم؛ اساساً تجربه عراق ثابت کرده است که گزارش های آژانس قابل اعتماد نیست. در حالی که اتفاقاً مورد عراق ثابت کرده است که گزارش های آژانس قابل اتکاتر از گزارش های موساد و سیا است.چهارم این که به زعم نویسنده اسرائیلی، آژانس با گزارش و توافق خود با ایران به تهران کمک کرده است که به بهای غفلت از مسائل مهم، توجه به مسائل جزئی معطوف شود.در نهایت اینکه نویسنده موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل وقتی می بیند هیچ راهی برای متهم کردن ایران وجود ندارد متذکر می شود که باید زنگ خطر پیشرفت هسته ای ایران به صدا درآید.
خلاصه این که گزارش البرادعی و توافق با ایران نشان می دهد که بحث هسته ای ایران بحث راهبردی و ژئوپلتیک است و بحث هایی مثل انحراف برنامه هسته ای در خدمت این راهبرد مطرح می شود.

زورم که به روزنامه اطلاعات می رسد
روزنامه صدای عدالت در ستون سخن روز به قلم مسعود بهنود با عنوان یک بار هم برای ما نوشته است:
سال ها پیش که ما داشتیم روزنامه نگاری را تاتی تاتی می کردیم معمول بود که هر مجله و روزنامه ای که باز می کردیم خبری از دنیا داشت با عکسی همراه، که چه نشسته اید یک چیز اختراع شده است شگفت انگیز. و آن چیز هم اعم از آن که دوربین عکاسی بود و یا چاقوی جراحی، الزاما باید خیلی کوچک می بود. تا شگفتی آور باشد. این مجله می نوشت سگی که در جیب جا می گیرد در اسکاتلند تولید شد، آن دیگری رو دستش بلند می شد و خبر و عکس می داد که یک کتاب روی یک صفحه کاغذ نوشته شده. آن دیگری می نوشت قاب عکسی اختراع شده که در دسته عینک جا می گیرد، و مجله دیگر خبر می داد فلان چینی تصویر تمام شهر پکن را روی موئی نقاشی کرده است. نشریه دیگری یک هسته خرما را نشان می داد که رویش تمام انجیل نوشته شده. آن زمان نانوتکنولوژی هنوز خلق نشده بود و روزنامه نگاران تنها وسیله شگفت زده کردن خواننده را در اختراعات کوچک می دیدند. ظاهرا نسل جدید روزنامه نگاری با اختراعات عجیب بشری دیگر به آن سادگی نمی تواند خواننده را تعجب زده کند. شاید به همین جهت در دو سال اخیر به تاسی از رییس جمهور مردمی، ورد زبان همه شده اولین یا برای اولین. روزی نیست که خبرگزاری های متعدد غاعم از آشکارا دولتی یا در پنهان دستی در جیب باباف خبری مخابره نکنند که اولین کار شده و اولین اختراع شده و برای اولین بار فلان کار صورت گرفته است. اولین و اولین و اولین…مناسبت این نوشته خبری است که از هفته پیش مدام دارد در صحنه خبری کشور می گردد و کسی هم ندیدم حرفی بزند. تا امروز که در شریفه اطلاعات بین الملل دیدم که در بالاترین نقطه صفحه کاشته شده است. خبر این است اولین جراحی مغز در ایران با موفقیت انجام شد . دیدم من زورم به کیهان و رسالت و حزب الله و سیاست روز نمی رسد به روزنامه اطلاعات که چهل و سه سال پیش اول بار آن جا گزارشی نوشته ام که زورم می رسد.پروفسور مجید سمیعی جراح خوب ایرانی در مجامع علمی جهان صاحب نام و رییس انجمن جراحی قاعده جمجمه در آلمان هستند. صاحب کلاس و درجه اول. چه کار خوبی است دعوت از ایشان به تهران. بهتر از این، فراهم آوردن زمینه ای است تا پروفسور در بیمارستان میلاد آنچنان که خود گفته اند تجربیات را به همکاران منتقل کنند که البته تعبیر فروتنانه همان آموزش است که مردی بزرگ و مستغنی از غرورفروشی آن را چنین بازمی گوید. و کسانی که اهل بخیه هستند می دانند که دکتر جعفری مدیر بیمارستان میلاد در کشوری که در خدمات بیمارستانی به خصوص خدمات بعد از عمل هنوز مشکل دارد، چه کار مهمی کرده که یک آی سی یو و بخش مراقبت های ویژه مدرن ایجاد کرده است. همه این ها جای تقدیر و تشکر دارد و فوق العاده است. اما بی انصاف ها این اولین عمل جراحی مغز در ایران چیست که با موفقیت انجام شد. یعنی پیش از این در ایران عمل جراحی مغز نمی شد. یا می شد اما با موفقیت قرین نبود تا هفته گذشته.این تیتر و خبر آیا درست است برای کشوری که شاگردان برجسته پروفسور ریزولی در آن مشغول به کارند. در کشوری که از اطراف برای دکتر کاظم عباسیون و همکارانش در بیمارستان آراد سال های سال است که برای جراحی مغز بیمار می رسد. کشوری که سال هاست کلینیک های مجهز جراحی مغز دارد. و برای نشان دادن ضعف بینانی خبری که در بالای صفحه اول روزنامه اطلاعات بین الملل نقش بسته لازم به گفتن است که مادر بزرگ من به شصت و سه سال قبل در تهران جراحی مغز شده و سی و سه سال بعد از آن هم زنده بودند، یعنی موفقیت. حالا فکر کنید این اولین سازی چه ظلمی کرده است به زحمتی که از زمان دکتر منافی تا به امروز صورت گرفته برای تربیت نسلی از پزشکان جراح مغز، و یاری های بی دریغ و انسانی و وطن دوستانه پروفسور سمیعی، و استقبالی که پزشکان همرشته ایشان کردند از این ابتکارو آن شادمانی که در دل جراحان جوان آینده افتاده است که فرصت دلنشینی در اختیارشان هست. کافی بود اظهار نظر دو روز قبل پروفسور را می خواندید که خود گفته اند من به تهران نیامده ام تا جراحی کنم و مریض ببینم، در این شهر پزشکان حاذق فراوانند. من آمده ام که از بودن در وطنم لذت ببرم و تجربیاتی دارم که به همکاران منتقل کنم. به چنین فضای مهربان و چنین فروتنی و چنین شان علم را دانستن چرا باید ننگ رنگ سیاست بازی زد. تفاخر به چی. به اولین
جراحی مغز در ایران یعنی ایران از عقب افتاده ترین کشورهای افریقائی هم عقب بوده است که تازه در سال ۲۰۰۷ درش اولین جراحی مغز با موفقیت انجام می شود. واقعا متملقان به این زاویه فکر کرده اند، یا تنها هدفشان از تنظیم خبری با این مضمون و تیتر این بود که به کتاب رکوردهای دولت احمدی نژاد یکی اضافه شود. واقعا شرم برما. سال قبل وقتی در روزنامه ها تیتر زدند اولین هلی کوپتر چهل نفره در ایران ساخته شد، بگذریم که چه سوژه ای به دست کمدین های مخالف افتاد که با هر کس دشمن بودند آرزو کردند که او سوار این هلی کوپتر شود. اما نوشته ای از یک جوان ایرانی خواندم که در آمریکا در همین رشته غگویا طراحی هوانوردهاف تحصیل می کند. او با تشریح عکسی که چاپ شده بود از اولین هلی کوپتر چهل نفره ساخت ایران نشان داده بود که هر بخش این هلی کوپتر از جائی و از کدام مارک از هلی کوپترها برداشته شده است. در پایان نوشته آن جوان جمله ای بود که اشک به چشم می آورد. او که لابد دامن کربائیش از گرد سیاست و غرض به دورست نوشته بود البته چه کار مهم و جالبی کرده اند در صنایع نظامی ایران که توانسته اند این کانابالایز غبه هم دوختنف را انجام بدهند. به نظر نمی رسد در جای دیگری از دنیا چنین کاری صورت گرفته باشد.مثال دیگر. وقتی شخصی به اعتبار علمی دکتر اکبر اعتماد بنیانگذار سازمان انرژی اتمی ایران در یک رسانه معتبر بین المللی مثل لوموند یا بی بی سی فاش می گوید که کاری که در زمینه غنی سازی اورانیوم در ایران و در غیاب وی شده موجب حیرت و افتخار اوست. و تائید می کند زحمتی را که جوانان ایرانی کشیده اند و نقطه ای که بدان رسیده اند . واقعا جای افتخار و غرور دارد برای کسانی که از عقب افتادگی های مزمن وطن خود دلگیر بودند همیشه. حالا این اعتبار را چرا رییس دولت باید با گفتن حکایت دخترسیزده ساله در حوض خانه انرژی اتمی کشف کرد و الان دستور داده ام با اسکورت حرکت کند بی اساس سازد. خنده ساز کند. خنده دار کند. چرا کار مهم جوانانی که در صنایع نظامی از پاره های هلی کوپترهای زمان جنگ توانستند وسیله ای بسازند و بدین گونه با آن وسیله و اجزایش آشنا شوند، با تبلیغ بی جای برای اولین بار به هدر برود. آیا این توهین نیست. این تبلیغ است آیا واقعا.تا از این دست سخن ها می گوئی فورا بر گردنت می آویزند که این ها را برای شما نمی نویسیم که… گفتند مشد حسن مساله گو، در زمانی که برای این کار سوادی لازم نبود، هر غروب در قهوه خانه میدانگاهی روستا می نشست و مسائل اهالی را حل می کرد و حرف هائی می زد که شب گیر می کرد با سئوال های عیال با هوشش که گریبان مشد حسن را می گرفت که پس چه گفتی در قهوه خانه مشد حسن هم لقلقه زبانش بود که ضعیفه چرا پیله می کنی، برای تو نگفتم برای این انعال میگم غلابد مقصودش ما عوام بودیم که قرارست کالانعام باشیمف چه کار دارد به من و تو. خیلی وقت ها پیش ضعیفه پرسیده بود این انعال کیه که میگی، مشد حسن دستپاچه با اشاره به ده بالا گفته بود این صالح آبادی ها را میگم. ضعیفه هم یک شب حوصله اش سر رفت از بس شنید این حرف ها را شنید و شنید که برای تو نگفتم، بشقاب را بر سر مشد حسن کوفت و گفت مرد خب یک بار هم خیر سرت برای ما بگو. هی برای صالح آبادی ها میگی.
اطلاعات بین المللی: البته لازم به ذکر است که در خبر اطلاعات بین المللی آمده بود که نخستین عمل جراحی مغز توسط پروفسور سمیعی در ایران، انجام شده است و همان طور که مشخص است، موضوع انجام نخستین عمل جراحی مغز توسط پروفسور سمیعی در ایران بود، نه نخستین عمل جراحی مغز در ایران و ترکیب تیتر و روتیتر خبر این نکته را می رساند که گویا جناب بهنود ـ استاد روزنامه نگاری همه ما ـ این نکته را به سهو یا عمد، ندیده اند و درنیافته اند. به هر روی تاکید می کنیم که خبر بودن جراحی یاد شده، از دو ناحیه بر اطلاعات بین المللی، محرز شده بود: ۱ـ انجام عمل در ایران توسط پروفسور سمیعی که برای نخستین بار صورت گرفته است و دیگر ایجاد آی سی یو ویژه جراحی مغز که کاری دشوار و خطیر است و در یک بیمارستان دولتی انجام شد.

آزادی مطبوعات
سیدعطاءالله مهاجرانی در سایت مکتوب خود بازهم درباره آزادی مطبوعات نوشته است:
شاهد سخنم در باره مطبوعات پاکستان و آزادی مطبوعات در یک حکومت نظامی، از راه رسید. مقاله امروز ایاز امیر را می خواندم. عنوان مقاله یونیفورم مسخره است. با تندترین انتقادات ممکن از مشرف و رییس اطلاعات ارتش که: به جای این که به مشکلات امنیتی کشور بپردازند؛ دنبال انتخابات ریاست جمهوری هستند. رییس اطلاعات ارتش مسئول مذاکره با بی نظیر بوتو ست. ارتشی ها هم دسته دسته در وزیرستان به گروگان گرفته می شوند و… بهتر است؛ ارتش دیگری داشته باشیم که از ارتش پاکستان حراست کند و… باور کنید حتی یک سطر چنین مقاله ای در کشور ما مساله آفرین است.
در همین مقاله ایاز امیر به دو نکته مهم اشاره کرده است: ا ول، استقلال و استحکام دستگاه قضایی، که در نقض تصمیم مشرف کارایی خود را نشان داد. ودوم: توانایی مطبوعات. که در قضیه تقابل مشرف با دستگاه قضایی در کنار وکلا، از محمد چودری حمایت کردند.
با امید روزی که مطبوعات ما به اندازه مطبوعات ترکیه و پاکستان بتوانند در فضای آزاد دم بزنند.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست