یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پیام اسماعیل خوئی
پیام اسماعیل خوئی به مجلس یادبود الهه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۶ شهريور ۱٣٨۶ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷


اسماعیل خویی، شاعر سرشناس ایرانی مقیم لندن، به مناسبت برپایی مجلس یادبود الهه در لندن پیامی فرستاده بود که توسط فخری نیکزاد قرائت شد. متن کامل این پیام به شرح زیر بود:
«دوستداران صدای خانم الهه یاران ارجمندم: درود بر شما من نیز، همچون میلیونها فارسیزبان در ایران و در سراسر جهان ـ و هم از نوجوانی خویش ـ صدای خانم الهه را به راستی گوشنواز و هوشنواز مییافتم: صدایی که در تحریرهای حریری آن، انگار، نسیمی پاورچین، در شبی مهتابی، «آواز پر جبرئیل» را، آمیخته با بازیهای زیبای نور، بر موجهای رام برکهای آرام میگذراند. «اشکها و لبخندها» میتواند توصیف به جا و رسایی باشد از برآیند حال درونی کسانی که به این صدای نازنین گوش میسپردند و هنوز نیز گوش میسپارند ـ گوش هوش؛ البته ـ این صدا، و چنین صداهایی، راست که فرمانفرمایی زنستیز و زیباییستیز و رنگ و آهنگستیز و هنر و فرهنگستیز آخوندی، هم از آغاز شوم پدید آمدن خویش، خواسته است و میخواهد و کوشیده است و میکوشد تا خاموش بدارد، بدین امید که این خاموشی، برای مردمان ما، آغاز فراموشی باشد؛ دیدهایم و میبینیم، اما، که غریو گوشخراش روضهخوانها و قارقار غوکوار قاریان تنها توانسته است این پرندگان خوشخوان را از آسمان خیابانهای شهرهای ما به لانههای خانهها واپس برماند و بس. مردمان ما، اما، گیرم تنها در حریم خلوتهای فردی و خانوادگی، در نگاهبانی از هنرهای ملی و فرهنگ خویش به جان و دل میکوشند. و همین چگونگی است که ماندگاری صدای الهه و دیگر آفریدههای زیبای نبوغ هنری و فرهنگی ما ایرانیان را، در برابر «هجوم فرهنگی» ملایان، تضمین میکند. بانو الهه در لندن که بود، دو سه باری برای من پیش آمد تا به دیدارش سرفراز شوم. او را بانویی بزرگوار، بسیار باوقار و مهربان و مردمدار و فروتن یافتم: چندان که، هم در نخستین ساعت از همان نخستین دیدار، خانم الهه برای من شد «الهه جان» و آقای خویی برای او شد «خویی جان». در واپسین دیدار، با او گفتم: ـ «الهه جان! یکی از نخستین کارهای من در بازگشتم به ایران ـ که البته پس از برافتادن مافیای آخوندی خواهد بود ـ آمدنم به دستبوس شما خواهد بود.» با لبخند و اشک، گفت: ـ «امیدوارم.» اکنون، در حضور شما ارجمندان، پیمان خود را با آن بانوی هنرمند و بزرگوار نو میکنم: ـ «الهه جان! یکی از نخستین کارهایم، در بازگشت به میهن، آمدن به خاکبوس تو خواهد بود. خواهم آمد تا لبخند پراشکم را نثار مزارت کنم. به پاس ساعتهای پرلبخند و پراشکی که صدای بلورین و پرندین تو، از نوجوانی تا پیری و در میهن و در دوری از میهن، بر من ارزانی داشته است.»
بیست و ششم آگوست ۲۰۰۷ بیدرکجای لندن اسماعیل خویی»


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست