یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سپتامبر آغاز فصل سرد
کاظم دارابی آزاد می شود؟!


نسرین بصیری


• دادستانی آلمان چندی پیش خبر داد که کاظم دارابی، برنامه ریز ترور میکونوس که عملیات در برلین به رهبری وی انجام شد تا پایان امسال به ایران فرستاده می شود. میرو علیار یکی از نمایندگان برون مرز حزب دموکرات کردستان ایران هشدار می دهد که فرستادن کاظم دارابی به ایران پیامدهای خطرناکی دارد و کسانی را که به مبارزه و تلاش صلح جویانه اعتقاد دارند ناامید می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ شهريور ۱٣٨۶ -  ۱٨ سپتامبر ۲۰۰۷


سپتامبر آستانه ی فصل سرد

سپتامبر آستانه ی فصل سرد است. فصل جدال روز های بلند و آفتابی است با طلیعه ی زمستان زودرس، ماه جدال ظلمت است با روشنایی، ماهی است که انجیر و انگور می رسد. اما با همهء بار و شیرینی، سپتامبر ماه خون و خشونت هم هست. ۱۱ سپتامبر ۶ سال پیش هواپیماربایان القاعده دو برج دوقولو را در نیویورک منفجر کردند در ذهن همگان حک شده، اما برای نگاه کردن به خشونت و ترور در ماه سپتامبر باید کمی به عقب تر بازگردیم.

٣۵ سال پیش ۵ سپتامبر گروهی بنام سپتامبر سیاه در بازی های المپیک که در مونیخ برگزار شد دست به گروگان گیری زد. در این واقعه ۱۶ورزشکار اسرائیلی که برای شرکت در مسابقات المپیک به مونیخ آمده بودند قربانی افراطی گری شدند . ۲۹ سال پیش ۱۷ شهریور که بعد ها شهریور خونین لقب گرفت جمعی از مردمی که در میدان ژاله ی تهران گرد هم آمده بودند و آزادی را فریاد می زدند به فرمان ارتش شاهنشاهی جان باختند و ۱۹ سال پیش چند هزار نفر را که در زندان های اوین و گوهر دشت بودند و محکومیت داشتند در طول چند روز یا چند هفته به جوخه های اعدام سپرده شدند.

جنایت میکونوس

روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ سه تن از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران صادق شرافکندی همایون اردلان و فتاح عبدلی و همچنین یکی از یاران ایشان، آزادیخواه چپ ساکن برلین نوری دهکردی به فرمان حکومت اسلامی ایران به قتل رسیدند.
پنج بعد از ظهر روز دوشنبه ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷ از گورستان سوسیالیست های برلین به خانه بر می گردیم. به فکر نوری دهکردی هستم که در پانزدهین سالروز ترورش چه غریبانه در گورستان دور افتادهء سوسیالیست ها خفته است. کمی خودم را سر زنش می کنم. در آن روزهای بلبشو که شهره ی بدیعی همسر نوری دهکردی بهت زده عزا داری می کرد و سرگرم پاسخگویی به دوستان و آرام کردن فرزند ۹ ساله اش سارا بود، کارهایی مثل پیدا کردن محلی برای دفن به من واگذار شده بود. گرچه با شهره و مازیار برادر نوری که نسبتا تازه از ایران آمده بود مشورت می کردم، اما به دلیل شوکی که به همه ی ما وارد شده بود انتظار ایده دادن یا نظر دادن نداشتم و می دانستم با توجه به رفاقت و اعتمادی که میان ما بود هر چه می گفتم پذیرفته بود. فکر کردم بهترین جا برای ماندن نوری همان گورستان سوسیالیست هاست، کمی آنسوتر از مزار روزا لوکزامبورگ و کارل لیب کنشت. اما در آن روز ها فکر این را نکرده بودم که نوری در این گورستان دور افتاده غریب می ماند. در پانزدهمین سالروز ترور وقتی به گورستان می رسیم بر مزار نوری دهکردی دسته گلی می بینیم از جانب یک تلوزیون کردی که در گلدان مخصوصی زیر لوحهء یادبود گذشته اند. چند شاخه گل این گلدان سرهاشان آویزان شده و نشان می دهد که گلها را دیروز یا پریروز به آن محل آورده اند. جز دسته گل، شاخه گلی برنگ سرخ بر مزار روئیده که احتمالا همسر نوری دهکردی بر مزار کاشته و چند شاخه با دانه هایی صورتی رنگ که زیادی بلند شده اند سر بر خاک می سایند. همسرم گلهای زردی را که مخصوص پائیز است از گلدان در می آورد و به کمک بیلچه ای که از خانه همراه برده ایم، بوته را با احتیاط در خاک می نشاند. شاخه درختی هم پای ساقه های صورتی رنگ بر زمین فرو می کند و ساقه ها کمر راست می کنند. به گلها آب می دهیم و چند تا عکس هم می اندازیم. مدت هاست که سرخاک نوری نرفته ام. قبلا نمی توانستم بروم. هر بار می رفتم بیمار به خانه بر می گشتم. شهره همسر نوری دهکردی همه ساله تمام طول ماه سپتامبر را بیمار است. امسال هم ده روزی است که در رختخواب خوابیده و تازه عصا کش دختر بیمارترش سارا است که او هم طاقت ۱۷ سپتامبر را ندارد.

چند گلایل صورتی را از زورورق در می آورم و از قول شهره و سارا بر مزار می گذارم. فکر می کنم چقدر مادر نوری با آن چهره ی زیبا و دو موی بافته آرزو داشت امروز بر مزار فرزندش اشک بریزد. اگر خواهرش اینجا بود و برادری که اگر از دور ببینی اش فکر می کنی نوری دهکردی زنده شده، و دوستانش...

آیا همه مثل من از مزار نوری دهکردی می ترسند و یا بیمار به خانه بر می گردند؟ چرا هیچکدام از کسانی که برایش مراسم یادبود برگزار کرده بودند اینجا نیستند و دست کم شاخه گلی یا شمعی در این پانزدهمین سال ترور میکونوس بر خاک ننشانده اند.

کاظم دارابی آزاد می شود؟!
گفت و گو با ولفگانگ ویلاند نماینده مجلس آلمان


دادستانی آلمان چندی پیش خبر داد که کاظم دارابی، برنامه ریز ترور میکونوس که عملیات در برلین به رهبری وی انجام شد تا پایان امسال به ایران فرستاده می شود. میرو علیار یکی از نمایندگان برون مرز حزب دموکرات کردستان ایران که برای شرکت در مراسم میکونوس و کشتار جمعی زندانیان سیاسی در شهریور ماه ۱٣۶۷ به برلین آمده بود هشدار می دهد که فرستادن کاظم دارابی به ایران پیامدهای خطرناکی دارد و کسانی را که به مبارزه و تلاش صلح جویانه اعتقاد دارند ناامید می کند.

چندی پیش خانواده ی دهکردی، شهره ی بدیعی، سارا دهکردی و مازیار دهکردی در نامه ی سرگشاده ای از یاران و سیاستمداران آلمانی خواستند تا علیه تصمیم دادستانی کل آلمان مبنی بر آزاد کردن پیش از موعد کاظم دارابی و استرداد وی به ایران اقدام کنند. ایشان تاکید می کنند که منظورشان انتقامجویی نیست. می گویند در سراسر دنیا ترورهای زیادی انجام شده، در وین، در پاریس، در بن، در ترکیه و قبرس و ایتالیا و سوئیس، اما در این میان کاظم دارابی تنها کسی است که درست به این جرم در زندان بسر می برد و اگر وی را بر خلاف قانون پیش از موعد آزاد کنند، این مساله نشانهء ضعف و کوتاه آمدن در برابر خشونت دولتی ایران خواهد بود.


گفت و گویی داشتم با ولفگانگ ویلاند که پیش از این وکیل مدافع شاکیان خصوصی بود در دادگاه میکونوس و حقوقدان و وکیل دعاوی است و در ابتدا به نمایندگی پارلمان برلین درآمد و رئیس فراکسیون حزب سبز شد و سپس وزیر دادگستری و شهردار برلین وحالا هم دو سالی است که نماینده ی مجلس آلمان است.
به ولفگانگ ویلاند می گویم کاظم دارابی بخاطر سنگینی جرمی که مرتکب شده بر اساس رای داده به حداقل ۲۴ سال زندان محکوم شده است. بنظر نمی رسد که دادستانی در رده های پائین سر خود حکم آزادی وی را صادر کرده باشد و مطمئنا این تصمیم گیری که بسیار حساس است توسط رده های بالای حکومتی گرفته شده است. آیا با این تصمیم گیری می شود حکومت آلمان را جدی گرفت که می گوید با تروریسم و افراطیون اسلامی مبارزه می کند؟ می گویم امروز بنام مبارزه با رادیکالیسم اسلامی اینهمه سرباز المانی در دنیا آواره اند و برخی از ایشان حتی جانشان را در این راه باختند. و حالا یک تروریست محکوم شده در بند است و مقامات المانی می خواهند او را ولش کنند و بدهندش به دست حکومتی که دستور قتل را صادر کرده؟ آیا در این صورت می شود این ادعای آلمان را که دارد با تروریسم مبارزه می کند، جدی گرفت؟

ولفگانگ ویلاند می گوید اول آدم باید روی این مساله ی مثبت تاکید کند که آلمان مجرمان دستگیر شده را در آنزمان نگذاشت از آلمان خارج شوند. کاری که دیگر کشورهای اروپای غربی کردند، مثل فرانسه، مثل اتریش. اینجا کار به دادگاه کشید و حکم محکومیت ایشان صادر شد، حکم علیرغم فشارهای شدیدی صادر شد که در آنزمان از جانب تهران به ما وارد می شد؛ تا جایی که علیه نماینده ی دادستانی که در دادگاه شرکت داشت و تقاضای حکم حبس ابد را کرده بود فتوی صادر کردند. با اینهمه دادگاه حاضر نشد کوتاه بیاید و نمایندهء دادستانی تا مدت ها بایستی تحت مراقبت ویژه ی پلیس قرار می گرفت. یک حکم خوبی هم صادر شد و توی رای دادگاه هم شرح داده شد که یک آدم همینجوری فرمان این ترور را صادر نکرده بلکه حکومت ایران و بالاترین مقامات حکومتی ایران، مثل رئیس جمهور و رهبر صادر کننده ی این حکم ترور دولتی بوده اند. این آن جنبه ی مثبت است و حالا می شود گفت که زودتر مرخص کردن کاظم دارابی پیش از حداقل موعد مقرر که دادگاه تعیین کرده، یعنی ۲۴ سال، با این مساله مغایرت دارد و این حرکت ادامه ی همان خط و مشی روشن پیگرد تروریسم دولتی نیست. اما من تا اینجا پیش نمی روم که بگویم به این ترتیب آلمان در مورد این روش و این مشی بطور کلی دیگر قابل اعتماد نیست، بلکه برای من این یک انحرافی است که نمی توان درکش کرد از راه و روشی که در ابتدا درست آغاز شده بود.

خانواده ی دهکردی در نامه ی سرگشادهء خودشان به گفته ی رئیس جمهور پیشین ابولحسن بنی صدر در دادگاه میکونوس اشاره می کنندکه یادآوری کرده بود، کسانی که در خارج کشور به کارهای تروریستی می پردازند پس از بازگشت به ایران نه تنها مجازات نمی شوند بلکه به پست و مقام می رسند و در این رابطه از کوروش فولادی نام برده بود که در انگلیس به ۱۲ سال زندان محکوم شده بود و پس از آزاد شدن وکیل مجلس شده است.

به ولفگانگ ویلاند می گویم به نظر شما این غریب نیست که آدم یک تروریست که مدت حبسش تمام نشده را آزاد کند و او را بدهد به دست حکومتی که خودش دستور ترور را صادر کرده؟

ویلاند می گوید: این مساله عادی نیست و در اینجا از یک ماده ی مربوط به مقررات دادگاه های جزایی استفاده شده که اصولا هدفش جلوگیری از این مساله است که مجرمی را که دو سوم حبسش طی شده و آدم به هر حال می داند که وی را به دلیل حکم اخراجی که برایش صادر شده در آلمان نگه نمی دارند، بی جهت در زندان نگهدارد. در اینگونه موارد قصد این است که جلو بیهوده کاری را بگیرند و آلمان بی جهت مجازات را به مرحله ی اجرا نگذارد. بنظر ما این مساله اصلا در مورد آقای دارابی صدق نمی کند و در مورد عباس رایل هم که محکوم دیگر است به همچنین صدق نمی کند. اینجا پای تروریسم دولتی در میان است که به اثبات هم رسیده است و آدم باید فکر این را بکند و نگران این باشد که دارابی را زندانی نخواهند کرد و پس از آزاد شدن مثل یک قهرمان ملی در ایران باهاش رفتار خواهند کرد. اصولا زندانی کردن در کشور مبدا برای این شکل از آزاد کردن ها، پیش شرط هم نیست.

دارابی در نشستی که برای این ماجرا در آن سوالاتی از وی شده، آنگونه که دولت ما را در جریان گذاشته از کرده ی خویش ابراز پشیمانی کرده است. اگر دارابی چنین کاری کرده باشد این اولین بار است که چنین چیزی از وی شنیده شده. او هرگز علنا ابراز پشیمانی نکرده است، حتی اعتراف هم نکرده است که شرکت داشته در این جنایت چه برسد به اینکه اعتراف کرده باشد قتل را برنامه ریزی کرده و رهبری عملیات را هم به عهده داشته است. بنا بر این تمام معیارهایی که برای اینکار باید وجود داشته باشد وجود ندارد و تمام آن مواردی که افکار عمومی آلمان در مورد آزاد کردن تروریست های فراکسیون ارتش سرخ در موردش بحث کرده اند، در مورد کاظم دارابی صدق نمی کند. مثلا در مورد کریستیان کلار خیلی صریح و روشن از وی خواسته شده که علنا اعتراف به تقصیر کند و خانواده ها حق شان است که ابراز پشیمانی را از زندانی بشنوند و از همه مهمتر اینکه مجرمان چگونگی انجام قتل را باید ریز به ریز شرح بدهند. ما تا امروز نمی دانیم چه کسان دیگری، جز افرادی که محکوم شده اند در ترور میکونوس شرکت داشته اند. می دانیم آدم های دیگری بوده اند، اما ما فقط نام مستعارشان را می دانیم و نمی دانیم پشت این نام مستعار چه شخصی نهفته است. این به این معناست که هیچ چیزی به زودتر از موعد مرخص کردن دارابی حکم نمی کند. حتی این گمان بیان شده، که زیاد اشتباه هم نیست، که آزاد کردن دارابی پاسخی است به آزاد شدن یک آلمانی ماهیگیر است که ایران او را به عنوان جاسوس دستگیر کرده بود. ماهیگیر خودش این حرف را در مصاحبه با یک روزنامه بیان کرده است. گفته که آزادی خودش را در رابطه می بیند با آزادی دارابی و آزادی دارابی پیش شرط ازادی خودش بوده.

۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷ برلین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست