فراسوی اختیار
فصل اول - بخش سوم
اکبر کرمی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۹ خرداد ۱٣٨٣ -
٨ ژوئن ۲۰۰۴
۱) تبار شناسی و تعریف جبر و اختیار
۵-۱)...
۶-۱) تلاش کانت - پرچمدار دقت و روشنی در اندیشه - اسپینوزا را قانع نکرد و خوش نیامد و از این رو او کاروان جبر و اختیار را به منزلگاهی نوین رهنمون شد. این اقامتگاه جدید در خطه ی «هیلوزوایسم» برپا شد.
اسپینوزا استدلال کرد: «اعمال و رفتاری که به وسیله ی عوامل خارجی شکل میگیرند (جبر) به کلی با اعمال و رفتاری که توسط عوامل درونی حاصل میگردند (ضرورت)، متفاوت و مختلف هستند. جوهر یا طبیعت اشیاء نه به جبر، بلکه به ضرورت و آزادانه دست به آفرینش میزند. انسان ممکن است به علت عوامل و شرایط خارجی مجبور به انجام کاری گردد، ولی در عین حال او میتواند آزدانه دست به عمل زده و بر حسب ضرورت طبیعت وجودش اقدام کند».
اگر در این دیدگاه کاستی گرا از درستی خودمختاری و آزادی درونی که به قیمت قربان کردن مسئولیت آفرینی رفتار مطرح میگردد، بگذریم، دیگر چیزی نمیماند که بتواند اختیارگرایان را خوش آید و تلاش طولانی آنان را در به کرسی نشاندن عقایدشان بشاید. چرا که اولن حتی اگر برخی از رفتارها بر حسب طبیعت یک موجود یا انسان رقم بخورد (بسیاری از ویژگیهای ژنتیکی و از پیشی) این خودمختاری ظاهری و غیرواقعی است و در واقع همه ی آن رفتارها تابع غیرمستقیم محیط بیرونی هستند. یعنی طبیعت انسانی از طریق درون فکنی اطلاعات محیطی در طول تکامل، حاصل میگردد. از این رو حتی رفتارهایی چون ابداع، اختراع و شهود (اطلاعات جهشی) - با هر تفسیری - در هر فرد و در هر شرایطی به وقوع نمیپیوندد و این موضوع، به خوبی میتواند مبین تأثیرات شرایط بیرونی که عامل اصلی اختلاف در بروز مختلف این رفتارهاست، باشد.
بدون چنین تبیینی، شرح و توضیح اختلافهای فردی و بسیاری از باورهای مقبول و مطلوب، غیرممکن خواهد بود. در این جا نیز به نظر، اسپینوزا چون بسیاری دیگر از اختیارگراها به خلط مفاهیم «جبر و بردگی» و «اختیار و آزادی» مبتلا شده است. چرا که وی در جایی با بیان: «من آزادی را هرگز نه در تصمیم آزاد بلکه در ضرورت آزاد میبینم.» به روشنی مدعای ما را مورد تأیید قرار میدهد.
در این جا لازم بذکر میدانم که فعالیتهای آدمی شامل دو دسته فعل و انفعال می باشد. یکسری فعل و انفعالهای درونی (اعمالی که در درون کالبد آدمی شکل گرفته و هیچگونه بازتاب فیزیکی مستقیم بیرونی ندارند) و برخی فعل و انفعالهای بیرونی هستند. برای مثال حل یک مساله به صورت کاملن ذهنی و بدون بازتاب خارجی، تخیل یک پدیده، ایجاد و ساختن یک داستان و... صرفن فعل و انفعالهای درونی و طرح یک نقشه روی یک برگ کاغذ، نوشتن، حرکت اندام ها و ... فعل و انفعالهای بیرونی هستند. مفاهیم جبر و اختیار بر فعل و انفعالهای درونی و آزادی و بردگی بر فعل و انفعال های بیرونی حاکم و مطرح هستند. توجه به این جنبه بسیار مهم است و بسیاری در مبحث جبر و اختیار این دو مقوله را با هم خلط کرده و ناگزیر به اندیشه های رقیب تاخته و باورهای ناصواب بافته اند.
۷-۱) موریس کرنستون نیز که یک اختیارگراست هیچگاه نتوانسته است اصل علیت را نفی کرده و یا با کسانی که از طریق نفی علیت به اثبات اختیار پرداخته اند موافقت کند. او به تقلید از پوپر سعی میکند تفکر جبری را از طریق قائل شدن به پیشگویی پذیری تمام کمال اعمال و رفتارها تعریف و تبیین کرده و به عکس، اختیار و آزادی اراده را با اثبات پیشگویی ناپذیری، لااقل در بخشی از اعمال و رفتارها. تبین پذیری، پیشگویی و پرهیزپذیری اعمال و رفتارها و عملکردهای آدمی یکی دیگر از معقوله های حاشیه ای جبر و اختیار است. که در گفتمان جبر و اختیار بسیار مورد توجه و توکل قرار گرفته است. حتی برخی از متفکرین چون کارل ریموند پوپر و موریس کرنستون پیشگویی پذیری را مبین و موید جبر و عدم آنرا مبین قاطع اختیار دانسته و جبر و اختیار را بر اساس این ویژگی مورد تعریف و تحلیل قرار داده اند.
چارلز استیونسن در «اخلاق و زبان» پرهیزپذیر را این گونه تعریف میکند: «فعل الف پرهیزپذیر و قابل اجتناب بود، به این معنا که اگر الف گزینش معین دیگری کرده بود ـ که نکرده است ـ فعل انجام شده، رخ نمیداد». آقای د. ج. اکانر به خوبی به مشکل تعریف فوق پی برده و استدلال میکند که «آن چه ما میخواهیم بپرسیم آن است که آیا گزینش او نیز پرهیزپذیر بود؟! و این بسیار مهم است. چرا که ما در واقع گزینشها را میستاییم و مینکوهیم نه افعال و اعمال را، و روشن است هر فعلی فقط به لحاظی که به طور فرعی گواهی رفتاری بر گزینش پیش از خود باشد، ستودنی یا نکوهیدنی است».
رودلف کارناپ در کتاب «فلسفه ی علم» روشن میکند که قابلیت پیشبینی (پیشگویی) و اجبار دو چیز کاملن متفاوت و مجزا هستند و این یعنی آن که حتی اگر به توان اثبات کرد رفتار آدمی قابل پیشبینی است، به خودی خود، نمیتواند موید جبر باشد، یا بالعکس. و حتی به عکس، اثبات اختیار به عنوان عاملی مسئولیت آفرین برای آدمی، مستلزم اثبات توان پیشبینی و تبین پذیری برای آدمی در دایره ی رفتارهای مسئولیت آفرین است. به عبارت دیگر اختیار و بدنبال آن مسئولیت، اگر قابل طرح باشد، فقط برای انسان لاپلاس مطرح خواهد بود.
موریس کرنستون معتقد است، علاوه بر آن که به واسطه ی وجود مشکلات عملی در ارزیابی دقیق و به موقع علل و پی بردن به معلولها از روی آن ها، اصولن پیشگویی در مورد برخی از رفتارها غیرممکن است، بلکه بعضی از رفتارها به واسطه ی حالت آفرینندگیشان در ماهیت خود به صورت مطلق پیشگویی پذیر نیستند. اینکه آیا این پیشگویی ناپذیری قابل قبول است یا نه، در فصول آینده مورد تحلیل قرار میگیرد. اما در این جا برآنیم که ببینیم آیا این مساله میتواند به توجیه و تبیین تفاوتهای فردی، چیزی که پایه و اساس مسئولیت آفرینی، نکوهش و پاداش، تنبیه و تحسین و قوانین جزایی است، بپردازد؟
اصولن پیشگویی ناپذیری و پیشگویی پذیری نتایج جانبی بحث جبر و اختیار هستند، بنابراین، حتی اثبات غیرممکن بودن پیشگویی در برخی از رفتارها نمیتواند به اثبات اختیار منتهی گردد. به ویژه اگر این مساله مطابق با تقسیم بندی موریس کرنستون در مورد خود فرد عامل مطرح باشد. در این صورت حاصل آن خواهد بود که فرد هنگام عمل نمیداند و نمیتواند بداند که چه میخواهد انجام دهد، یا چه پیش خواهد آمد. پس آیا در این جا این سوال پیش نخواهد آمد که خب، در اینصورت مسئولیت چه معنا و مفهومی خواهد داشت؟ به عبارت دیگر مسئولیت، حداقل مستلزم دو شرط اساسی است. اول، رفتار و نتایج حاصل از آن، میبایست برای فرد قابل پیشبینی و پیشگویی باشد. دوم، فرد به عنوان وجهی از علیت(۱۵)، مستقل از علل خارجی میبایست خودمختار باشد. پس حتی اگر بتوانیم اثبات کنیم که آدمی در برخی از رفتارها مختار و مستقل از علل بیرونی عمل میکند، این نوع از خودمختاری، بدون پذیرش پیشبینی پذیری رفتارها و اعمال آدمی نمیتواند منشأ هیچگونه مسئولیتی بگردد. بنابراین آن طور که موریس کرنستون تصور کرده، یا ریموند کارل پوپر بدنبال مطرح کردن «تناقض تریسترم شندی» در مقاله ی «جبرناگرایی در فیزیک کوانتوم» خوش خیالانه به تخیل اختیار بر اساس نوعی پیشگویی ناپذیری میپردازد، با پذیرش پیش بینی ناپذیری رفتارها به هیچ روی نمیتوان اختیار را بعنوان عنصری مسئولیت آفرین برای آدمی مطرح کرد.
ج.ا. میل با آنکه در سیستم فکری خود از جبر و علیت سخنی به میان نمی آورد، اما در تحیل فلسفی خود که منتهی به ضرورت و جبر میگردد به روشنی به این امر اذعان دارد که پیشبینی پذیری اصولی اعمال آدمی با آنچه طرفداران اختیار میگویند سازگار است. به علاوه به قول میل «همانطور که برخی از علمای دینی بین علم ماقبلی خداوند و خومختاری آدمی آشتتی برقرار ساخته اند. چنین رویکرد و چنین قضاوتی در مورد هر علم ماقبلی (پیشبینی پذیری) نیز به طور الزامی باید ممکن باشد. میل در جایی میگوید: اگر مراد از اختیار این باشد که در برابر دو شق یک عمل، حتی اگر همه ی عوامل از جمله سرشت، علایق و انگیزه ها یکسان انگاشته شود من باز هم میتوانم انتخاب دیگری جز آنچه درعمل به فعل آورده ام داشته باشم، در اینصورت برنمیآید که انسان مختار است، زیرا اختیار به این معنا با پیشبینی پذیری اصولی ناسازگار خواهد بود. زیرا از آن شرایطی که شرحش گذشت این نکته برمیآید که اعمال انسان نامعلل و به صورت رویدادهای مبتنی بر بخت و اتفاق هستند. ولی اگر قائل به این امر باشیم که او در شکل دادن سرشت خود دست دارد (۱۶)، در این صورت جایز است که از مختار بودن انسان سخن بگویم، در واقع کسانی که قائل به اختیار انسان هستند، نمیتوانند چیزی جز این که شرحش گذشت مراد کنند. مگر اینکه بخواهند بگویند اعمال انسان رویدادهایی درهم و برهم و بخت و اتفاقی هستند.
میل ظاهراً اولین کسی که به این امر اشاره کرده و تذکر میدهد که بین «جبر (مفهوم اختیار میل) و انعطاف پذیری، تهذیب پذیری و تعلیم و تربیت اخلاقی هیچگونه منافاتی و جود ندارد».
«هدف تعلیم و تربیت اخلاقی همانا تربیت اراده است، ولی اراده فقط از طریق شوق ها و نفرتها تربیت مییابد». قول به این که همه ی اعمال آدمی علی الاصول پیشبینی پذیر است متضمن این نتیجه هم حتی نیست که پس همه ی مجازاتها غیرعادلانه است. بهتر است برای مجازات دو هدف قائل شویم. یکی صلاح و اصلاح حال خود مجرم و دیگری حفظ و حراست دیگران.
مجازات مناسب میتواند نفرت مجرم را از اعمال خلاف و اشتیاق او را به اطاعت از قانون تقویت کند (برداشتی رفتارگرایانه). در مورد مجازات برای حراست دیگران نیز به شرط آن که رنج غیرلازمی بر کسی تحمیل نگردد، باید طبق عقل عرف رفتار کرد. هر موضعی که در قبال موضوع اختیار بگیرم نباید با مصونیت مجازات، به آدمکشان اجازه داده شود که دست به جنایت بزنند. درست همانطور که به سگهای هار نباید اجازه دهند که در خیابانها پرسه بزنند».
روشن است که در اینجا مجازات در مفهوم استحقاقی آن بکار نرفته و راهبردی نیست که مبتنی بر آن بتوان برای نوشتن «بینوایان» ویکتور هوگو بهانه ای مناسب پیدا کرد، بلکه در اساس استراتژی ما در قبال مجازات به هیچ روی نمیتواند الزامن ریشه در شناختهای (استها) ما داشته باشد، چرا که میتوان با یک رویکرد کارآمدی و کاربردی جدای از هر دیدی که نسبت به اختیار و جبر برمیگزینیم به انتخاب بهترین استراتژی دست یازیم. و از همین روست که پروفسور ارنست نیگل به روشنی اشاره میکند که ستایش و نکوهش و فرض مسئولیت حتی چنانچه جبر را برگزینیم، میتواند در رفتار موثر افتاده و مثلن انضباط و جدیت در کار را تحت تأثیر قرار دهد.
در این آوردگاه بزرگ و این چالش عظیم، هر چند به نظر نمیرسد این بزرگان کاری بیش از جابجا کردن مشکل انجام داده باشند، اما با این همه، کاملن روشن است که قافله ی اندیشه را به سر منزل مقصود نزدیک کرده و به آواز بلند هوشیاران را به کمک طلبیدهاند.
۸-۱) مطابق با آنچه گذشت، شاید حالا بتوانیم به تعریف جبر و اختیار بنشینیم و در این دعوای بزرگ تاریخی به قضاوت برخیزیم.
جبر قائل بودن به ریشه داشتن تمام و کمال انگیزه ها، خواستها، آرزوها و اراده ها در بیرون است. یعنی جبر آدمی و رفتار او را مقهور، تابع و ره آورد جامع و کامل محیط بیرونی میداند. حال آنکه اختیار مستقل و بی ارتباط دانستن حداقل برخی از خواست ها، آرزوها و اراده ها از عوامل بیرونی است، به گونه ای که بتواند از یک طرف، مسئولیت آفرینی رفتار را توجیه کند و از طرف دیگر، تفاوت های فردی را توضیح دهد. یعنی به قول کانت «اختیار آدمی را به عنوان وجهی از علیت خودمختار میداند». و خودمختاری اراده به این معناست که قانونی را که از آن تبعیت میکند، خود وضع میکند (۱۷). به عبارت دیگر تمام عواملی که مشروط و مقید به خواهش یا تمایل نفسانی یا چنانکه کانت میگوید، «مصلحت» باشند، عوامل شرطی هستند و چون امر مطلق و اراده اخلاقی که از امر مطلق اطاعت میکند ـ و منشاء رفتارهای اختیاری تصور میشوند ـ نباید تابع قانون خارجی و لذا در معرض تأثیر خواهش ها و تمایلات، که جزیی از یک سلسله موجب و علت هستند، باشد، از این رو باید خودمختار باشد. و این یعنی آن که حداقل بخشی از تفاوتهای موجود در اراده های مختلف یا عواملی که منجر به بروز و ظهور مختلف اراده میگردند، میبایست درونزا و مستقل از بیرون قابل تحلیل و پی گیری باشد. امّا این رهیافت اگر در کنار مفهوم هایدگری «علیت» بنشیند - که به معنای «ره آوردن» و «فراهم آوردن» است و نه «راه انداختن» و «سبب شدن» - از آن جا که خود خودمختاری نیز در چمبر و کمند آن گرفتار میآید، مفهوم خودمختاری را با یک پارادکس عجیب و پنهانی روبرو خواهد ساخت (پارادکس پنهان). به علاوه پیشتر نیز اشاره کرده بودیم که حتی اگر پرونده ی علیت و خودمختاری را ـ که از لوازم انگاره ی اختیار هستند ـ مسکوت بگذاریم، این مفهوم با پیشبینی پذیری و مسوولیت تراشی که از ارکان انگاره ی اختیارگرایی است، تعارض داشته و قابل جمع نخواهد بود (پارادکس آشکار).
به این ترتیب به نظر میرسد که قافله اختیار به بن بست برهوت افتاده است و طرفی جز تعارض و افسون نبسته است. شاید از ابتدا بار سنگین خودمختاری و مسوولیت به دوش آدمی کج گذاشته شده بود یا شاید...
پاورقی
۱۵) بسیار لازم و ضروری است که اشاره کنیم، در این جا علیت همان طور که مارتین هایدگر در مقاله ی پرسش از تکنولوژی به نحو روشن به آن اشاره دارد، به مفهوم ره آوردن و فراهم آوردن است و نه راه انداختن یا سبب شدن، در این صورت خود مفهوم خودمختاری نیز در حیطه و چمبره ی آن گرفتار آمده و مفهوم اختیار را در انگاره های اختیارگرایی با یک پارادکس عجیب و بنیان کن روبرو می کند. چرا که به راحتی قابل تصور و تصدیق است که خودمختاری – اگر در واقع وجود داشته باشد- نیز ره آورد عوامل بیرونی است. و ره آوردن در واقع نوعی کشف حجاب است، یعنی آن چه را مستور است به ظهور می رساند.
۱۶) ارسطو: آدمی می تواند به داشتن سرشتی که دارد کمک کند.
۱۷) تعاریف فوق نومینالیستی و ابطال پذیر هستند.
-------------------------------------------------------
منابع
۱ ـ کرنستون، موریس ، تحلیلی نوین از آزادی، ترجمه ی جلالدین اعلم، ا.امیرکبیر.
۲ ـ هایزنبرگ، موریس، جزء و کل، ترجمه ی حسین معصومی همدانی، ا. مرکز نشر دانشگاهی.
۳ ـ کاسیرر، موریس، فلسفه ی روشناندیشی، ترجمه ی نجف دریابندری، ا. خوارزمی.
۴ ـ راین، موریس، فلسفه ی علوم اجتماعی، ترجمه ی عبدالکریم سروش، ا. صراط.
۵ ـ پلانک، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، ترجمه ی مرتضی صابر.
۶ ـ ژیلسون، اتین، روح فلسفه در قرون وسطی، ترجمه ی ع.داوودی، ا. علمی فرهنگی.
۷ ـ پوپر، کارل ریموند، جامعه ی باز و دشمنانش، ترجمه ی عزت الله فولادوند، ا. خوارزمی.
۸ ـ هاوکینگ، استفن ویلیام، تاریخچه ی زمان، ترجمه ی حبیبالله دادفر.
۹ ـ کارناپ، ردلف، فلسفه ی علم.
۱۰ ـ جعفری، محمد تقی، جبر و اختیار، ا. دارالتبلیغ اسلامی.
۱۱ ـ طباطبایی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ا. صدرا.
۱۲ ـ هایدگر، مارتین، پرسش از تکنولوژی، فصلنامه ی ارغنون، ج. ۱.
۱۳ ـ قزوانچاهی، عباس، نوشتار «اخلاق در عصر تکنولوژی مدرن»، ماهنامه ی فرهنگ توسعه، ش. ۱
۱۴ ـ کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج. ۶ و ج. ۸ ، ا. علمی فرهنگی.
|