یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فراسوی اختیار
فصل دوم - بخش یکم


اکبر کرمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ خرداد ۱٣٨٣ -  ۱۴ ژوئن ۲۰۰۴


۲)جبر و اختیار در حوزه ی روانشناسی
۱-۲) در نوجوانی رویای مخابره ی آدمی به صورت امواج به کرات و سیارات دیگر یکی از دل مشغولی های اصلی و بسیار جذاب من بود. وقتی بحران و التهاب ناشی از افزایش بیرویه ی جمعیت در کره خاکی شعله ور میگشت، وقتی آدمها بر روی کره ی پلاستیکی زمین که روی میز تحریر خانه بود، چون کرم ها درهم میلولیدند و برای یافتن اندک جایی برای زیستن و اندک غذایی برای خوردن، از سر و کول یکدیگر بالا میرفتند. وقتی احساس میکردم منابع غذایی زمین ته کشیده است و آدمها در مسافرتهای فضایی به سوی کرات دیگر، در میانه ی راه جان میبازند و عمرشان کفاف مسافرتشان را نمیدهد، این رویا قوت میگرفت و اندیشه ی مخابره ی آدمی چونان یکی نقطه ی نورانی که در تاریکی و وحشت آدمی را به سوی ساحل امن و رهایی رهنمون میگردد، مرا تکان و امید میبخشید.
سالها بعد، یک بار دیگر این اندیشه در یکی از شعرهایم با عنوان «تنها چراغ به انتهای زمین خواهد رفت» به صورت «در انتهای زمین انسان به ماه مخابره خواهد شد»، به خودنمایی پرداخت.
و نیز، روزی در یکی از کلاس هایم وقتی که از مبحث ژنتیک میگذشتیم به بچه ها گفتم، پیشرفت های اخیر در علم ژنتیک و سایبرناتیک این پیشبینی را پیش میکشد که در آیندهای نزدیک، بشر برای بقا و تکامل و تولید نسل به مراکزی ویژه رجوع کرده و در آنجا از روی کاتالوگها و به کمک مشاوره های کامپیوتری و تخصصی، بچه ی دلخواه خویش را انتخاب، و پس از آن اطلاعات سازنده ی یک کودک تپل، موخرمایی یا مو مشگی، با چشمهایی آبی یا سیاه و درشت و با تمامی ارگانهای آناتومیک و سیستمهای فیزیولوژیک طبیعی و ضریب هوشی بالا به کامپیوتر داده میشود و احتمالن چندی بعد کودک برای تحویل به خانواده آماده خواهد بود. این کودکان البته بچه های کوچک و قالبی آلدوس هاکسلی در «دنیای زیبای نو» نخواهند بود.
در آن دنیا، تکنولوژی رفتار آنچنان پیشرفته خواهد بود که از طریق تغییرات محیطی مناسب و ایجاد وابستگیهای لازم جهت رشد و نمو طبیعی کودک، در نهایت کودکی خواهیم داشت با مجموعه ای از اطلاعات دلخواه، مناسب، مشخص و قابل کنترل و در نتیجه حرکتهای اجتماعی قابل پیشبینی و قابل کنترل (۱).
وقتی با «استفاده ی انسانی از انسانهای» نوربرت وینر آشنا شدم دریافتم او نیز در حوزه ی سایبرناتیک پیشتر به پیش بینی های مشابه ای دست یافته و از تراگسیلش اطلاعات سازنده ی آدمی و امکان انتقال آن صحبت کرده است.
وینر میگوید: «فردیت بدن همچون فردیت شعله ای از آتش است، نه چون قطعه ای از سنگ. یعنی فردیت آدمی در قالب و نظمی است که دارد، نه در تکه هایی از ماده که آن را تشکیل داده است. این قالب و نظم را میتوان تراگسیلید، یا دگرگون کرد و باز ساخت. اگر چه در حال حاضر ما فقظ بلدیم آن را در مسافتی کوتاه مضاعف کنیم. هر بار که یاخته ای به دو نیم میشود، یا یکی از کروموزوم ها که حامل برخی از ویژگیهای موروثی بیولوژیک ما هستند برای آماده ساختن مقدمات تقسیم یاخته های جنسی شکاف برمیدارد، تجزیه ای را در ماده شاهدیم که به واسطه ی توانایی الگوهای بافتهای زنده در بازساختن خود، تنظیم و تعیین شده است.
به این ترتیب بین انواع تراگسیلشی که میتوان برای فرستادن یک تلگراف از مملکتی به مملکت دیگر به کار برد و انواع تراگسیلشی که حداقل در نظر برای تراگسیلیدن ساختمان زنده ای مانند انسان بکار خواهد رفت، فرق مطلقی وجود ندارد. پس باید تصدیق کرد که تصور آن که یک شخص زنده بتواند علاوه بر قطار یا هواپیما به نحوی از انحاء با تلگراف نیز سفر کند، هر قدر هم که از عملی شدن به دور باشد، در اساس بی معنی و محال نیست».
ارتور سی. کلارک نیز در کتاب «پیش نمونه های دنیای فردا» توصیف مناسبی از قدرت اطلاعات داده است. او این اندیشه را پیش میکشد که میتوان چیزهای مادی را تنها به وسیله ی اطلاعات در یک آن از نقطه ای در فضا به نقطه ای دیگر انتقال داد. مگر نه این که هر چیزی بیش از ترتیب خاصی از شماری معین اتم و ملکول نیست. پس اگر این اطلاعات در نقطه ای خوانده و به نقطه ی دیگری فرستاده شود، تنها کاری که میماند بازسازی ساخت اصلی از روی اطلاعات رسیده است. پس شیئی مادی در فضا حرکت خواهد کرد.
به علاوه از اسکینر نیز به خاطر زحمات شایان توجه اش در بسط و گسترش فرهنگ و تکنولوژی رفتار و پیشبینی و طراحی یک استراتژی فرهنگی درخور و ستایش انگیز، باید یاد کرد. کسی که با استدلالهای مناسب و بر پایه ی تجربیات دقیق آزمایشگاهی اسطوره، پندار و بت انسان خودمختار - که سایه شومش بر علم روانشناسی و سایر علوم انسانی و فرهنگهای بشری سنگینی می کرد و میکند - را در این عصر فرو ریخت و پایه ی یک روانشناسی علمی و انسانی، و چارچوب یک جهان و فرهنگ قابل مطالعه و بررسی را بنانهاد.
اسکینر معتقد بود در مهندسی یک جامعه باید به گونه ای عمل کرد که آدم ها هر چه بیشتر با پیامدهای دیآیند رفتار خود کنترل شوند. به باور شرایط اجتماعی باید به گونه ای طرح ریزی و هدایت شود که پیامدهای نامطلوب و آزارنده ی رفتار را به حداقل برساند، تا همانطور که تکنولوژیهای فیزیکی مختلف به صورت کمی و کیفی موقعیتهایی که مردم در آن به طور طبیعی تنبیه میشوند را کاهش داده است، محیط اجتماعی نیز بتواند موقعیت های تنبیه کننده را کاهش دهد. به اعتقاد اسکینر «انسان رفتار خوب و بد را به ارث نمیبرد و افراد پاک و شریر هر دو رفتار خود را در محیط میآموزند، بنابراین اگر شرایط مناسب اجتماعی فراهم آید، هر کس میتواند انسان خوبی باشد، اما اگر محیط اجتماعی نامناسب باشد، احتمال اینکه افراد ناباب و ناهنجار پرورش یابند بسیار است».
تمامی این مطالب به علاوه ی تئوری برآیند اطلاعات که در این نوشته، محور اساسی بحث خواهد بود، انگیزه هایی بودند تا من به شخصیت از نظرگاه سایبرناتیک توجه کرده و تلاش کنم در این آشفته بازار عقاید مختلف و گاه متباین در مورد شخصیت، به تعریف دیگری از شخصیت نایل گردم و بتوانم در حوزه ی روانشناسی در مورد بحث جبر و اختیار به قضاوتی مناسب دست یازیم.
۲-۲) شخصیت را شاید بتوان اساسیترین موضوع علم روانشناسی دانست، چرا که محور اصلی بحث در زمینه هایی چون یادگیری، انگیزش، ادراک، تفکر، عواطف، احساسات، هوش و مواردی از این قبیل میباشد. واژه ی شخصیت از ریشه لاتین پرسونا به معنی ماسک گرفته شده است، بعدها این واژه به معنی نقشی که بازیگران بر روی سن به عهده میگرفتند نیز، تغییر کرد.
برای شخصیت تعاریف متعددی مطرح میباشد و در واقع هر فرهنگ، آئین و مکتبی متناسب با دیدگاههای خویش به تعریف و توصیف آن پرداخته است. موارد اختلاف در این تعاریف بسیار بوده و در اغلب موارد نیز بنیادی هستند. مواردی چون جبر و اختیار، منطقی بودن یا عدم آن، کل گرایی یا جزءگرایی، ساخت گرایی یا محیط گرایی، تغییرپذیری یا ثبات، ذهنیت یا عینیت، تعادل و تکامل، درون کنشی و برون کنشی، مادی یا غیرمادی و بالاخره شناخت پذیری و شناخت ناپذیری، اختلاف های اساسی هستند که در این تعاریف به چشم میخورد.
در قرن بیستم سه انقلاب فکری اساسی در روانشناسی رخ داد که چهره ی این علم را دگرگون کرد. این سه رویداد عبارت بودند از سایکوآنالیز، رفتارگرایی و انسانگرایی. از این میان رفتارگرایی اگر نگوییم جامعترین مکتب روانشناسی به حساب میآید، به طور قطع علمیترین و عینی ترین آنها محسوب میگردد و ما در این نوشتار توجه ویژه ای بدان مبذول خواهیم داشت.
به علاوه انقلاب اساسی و مهم دیگری نیز در فیزیک رخ میداد و آن وارد شدن علم آمار و دانش توزیع و احتمالات در این رشته بود، به گونهای که پایه و اساس فیزیک سخت و انعطاف ناپذیر نیوتنی را سست کرده و در عوض نگره ی گیبزی مبنی بر «امکان حدوث و عدم حدوث» را پایه ی اساسی فیزیک قرار میداد.
نگره ی امکان حدوث و عدم حدوث گیبزی محدود به فیزیک نماند و به علوم دیگری من جمله رفتارگرایی و روانشناسی، سایبرناتیک و ... نیز سرایت کرد.
در تحلیل و تعریف شخصیت، هر مکتبی براساس منظرگاه ویژه ی خود بر عوامل و پارامترهای خاصی تأکید کرده است و حتی گاهی مکاتب مختلف بر مسایلی کاملن متفاوت انگشت میگذارند. برای مثال در توجیه و تبین علل رفتار فروید و سایکوآنالسیتهای دیگر به طور عمده به گذشته ی فرد و ناخودآگاه شکل گرفته اش در آن تکیه میکنند، در حالی که رفتارگراها بویژه اسکینر عامل اصلی را محیط و وابستگیهای محیطی و تقویت های مثبت و منفی اعمال شده از آن ـ که بیشتر بر زمان حال تاکید دارد ـ میدانند، و بر خلاف این دو دیدگاه، جورج کلی که بانی و موسس مکتب شناختی شخصیت است، بیشتر بر آینده و پیشبینی دانشمندانه فرد از آن - به عنوان عامل اساسی موثر بر رفتار - تکیه دارد.
پس از این مقدمه ی طولانی پرداختن به چند مورد اساسی، الزامی است.
الف ـ هیچ دلیل موجهی در دست نیست که به واسطه ی آن الزام و ابرام داشته باشیم که تمامی ویژگیهای رفتاری یا شخصیتی نوع انسان را تنها از طریق یک نظریه یا یک دیدگاه خاص بررسی و تحلیل کنیم. همان طور که در تحلیل و شناخت خصوصیات «زیست شناختی» نوع انسان نمیتوان تنها به یکی از مباحث و علوم مربوطه تکیه کرد و از طریق آن به تحلیل و شناخت تمامی اجزاء و آثار زیست شناختی او پرداخت، در مورد شخصیت نیز میتوان با توجه به تمامی انگاره ها و مکاتب مختلف، در مجموع به شناخت آدمی پرداخت و با توجه به هر یک از آن ها به طور دقیقتری پرده از اسرار بخشی از این مجموعه ی بزرگ و فراگیر برداشت. به عنوان نمونه رفتارگراها بویژه اسکینر در مورد رفتارهای شرطی کنشگر و اثر انتخابی محیط بر آن ها بسیار دقیق و علمی برخورد کرده اند. این انگاره میتواند بسیاری از حرکات و رفتارهای آدمی را توجیه و تبیین کند و بدین ترتیب پذیرش آن نیز - که بر نتایج آزمایشگاهی استوار است - میتواند گام بلندی را در پیشرفت و توسعه ی تکنولوژی رفتار و برای ساختن محیط های مناسب جهت ایجاد رفتارهای به هنجار و نرمال به همراه داشته باشد. اما شاید هیچ الزامی در کار نباشد که بخواهیم با این تئوری تمامی ویژگیهای انسان - چون حافظه، هوش، شناخت، تحلیل پدیده ها از طریق ساختارهای ذهنی و پیشبینی آینده بواسطه ی طرح برخی فرضیات دانشمندانه (جورج کلی)، عقده ها و مسایل مربوط به ناخودآگاه و اثر آن ها در رفتار و همچنین مکانیسمهای دفاعی و فیدبکها و مکانیسمهای دفاعی اجتماعی (فراخود) که حاصل تکامل داروینی و لامارکی فرهنگ و فرد در طول رشد میباشند (فروید و سایکو آنالیستهای دیگر)، وحدت و هماهنگی حاکم بر وجود آدمی (کورت گلداشتاین)، الگو پذیری، خود تنظیمی، و خود سنجی (آلبرت بندورا)، پرسونا، آنیما، و آنیموس، درونگرائی و برونگرائی و بخشی از خزانه رفتاری فرد که در تکامل نوع خود بوجود آمده است (گستاو یونگ)، یا سرومکانیزمهای مطرح در سایکوسایبرناتیک برای توجیه مکانیسم های رفتار (ماکسول مالتز)- را تحلیل و تبین کنیم.
ب ـ ما نیز مانند سایر علوم میتوانیم از طریق دسته بندی و تقسیم بندی دقیق ویژگیهای روانی ـ رفتاری آدمی به بررسی تخصصی و فوق تخصصی آنها بپردازیم.
با یک مثال ساده میتوان به روشن شدن مطلب کمک کرد. فرض کنیم میخواهیم یک سنگ ویژه را مورد شناسایی دقیق قرار دهیم. شناخت سنگ به معنی پی بردن به تمام ویژگیهای آن سنگ است، و وقتی ما تمام ویژگیهای سنگ مذبور را که شامل کلیه خصوصیات فیزیکی، شیمیایی، شرایط شکل گیری، نوع تبلور، شرایط زمین شناختی شکل گیری، مکانیک سنگ، سختی و... را مورد شناسایی قرار دهیم میتوانیم بگویم سنگ را شناخته ایم. پرواضح است هر چقدر شناخت ما از خصوصیات سنگ بیشتر باشد قدرت ما در تفکیک آن سنگ از موجودات دیگر، حتی از سنگهای مشابه و حتی از خود آن سنگ در شرایط زمانی و مکانی دیگر، بیشتر خواهد بود. در این حالت ما میتوانیم ادعا کنیم که آن سنگ ویژه را تا حدی شناخته ایم. حاصل این شناخت مجموعه ای از اطلاعات خواهد بود که این مجموعه تعریف هویت و شخصیت سنگ مذبور خواهد بود و او را از هر چیز ممکن دیگر جدا و تفکیک خواهد کرد. این تعریف شاید شکل جامعتر و تعمیم یافته تر همان تئوری تعادلات سه جزئی باشد که تمامی سیستمهای زنده و غیرزنده را شامل و حاصل سه جزء جرم، انرژی و اطلاعات میداند.
روشن است در این تحقیق ما تنها به یکی از ویژگیهای سنگ توجه ویژه مبذول نداشته و تلاش نکرده ایم سنگ مذبور را تنها از یکی از زوایای شخصیتی اش مورد بررسی و شناخت قرار دهیم و به تمامی ویژگیهای ممکن سنگ توجه کرده ایم. همچنین در این مطالعه ما از امکانات مختلف علوم موضوعی و فراموضوعی دیگر برای شناخت استفاده برده ایم.
در مورد انسان نیز با وجود پیچیدگی موضوع و محدویت های آدمی، عینن میتوان به همین نحو عمل کرد و به مطالعه و شناخت او پرداخت. حاصل این مطالعات در نهایت به مجموعه ای از اطلاعات منتهی خواهد شد که میتواند انسان را از سایر انواع و به طور دقیقتری فرد را از افراد دیگر متمایز گرداند. و حتی به طور دقیقتر میتواند یک فرد خاص را در یک جغرافیای مکانی و زمانی خاص مشخص کند. این مجموعه اطلاعات را میتوان تعریف دقیق، کامل و نومینال شخصیت دانست (این تعریف با مفهوم لغت نامه ای شخصیت در زبان فارسی کاملاً منطبق است). این تعریف که برداشتی سایبرناتیکی از شخصیت و آدمی است بسیار ساده و در عین حال جامع، کامل و علمی ـ نومینالیستی است. به علاوه با انگاره ی تعادلات سه جزئی نیز همخوانی دارد و میتواند سرآغاز نوعی همگرایی بین مکاتب مختلف روانشناسی شخصیت باشد. این مجموعه حاصل دو منبع عظیم و عمده ی سپرده ی ارثی (خزانه ژنی) و تاریخچه ی فردی (خزانه رفتاری) میباشد، که اولی حاصل تکامل داروینی نوع انسان و دیگری حاصل تکامل داروینی ـ لامارکی فرهنگ و فرد میباشد. یکی از طریق ژنها حمل و کنترل میگردد و دیگری احتمالن از طریق تأثیر بر سیستم اعصاب مرکزی و ثبت در حافظه و مراکز سابکورتیکال و فرهنگ (زبان).
۳-۲) مطابق با گفتار رفتارگراها محیط از طریق یک سری وابستگیها و تقویتهای مثبت و منفی به تثبیت و یا تضعیف رفتارهای آدمی پرداخته و بدین ترتیب دست به انتخاب رفتار آدمی میزند. اما آیا این تأثیرات آنطور که اسکینر معتقد بود تنها به تغییر در حالت قبلی ارگانیسم خلاصه میشود، یا به صورت اطلاعاتی با کدهای خاص در محلهایی ویژه ای از سیستم اعصاب مرکزی ذخیره میگردد.
همچنین باید پرسید: رفتارهای اولیه که محیط بر آن ها اعمال اثر میکند، چگونه به وجود میآیند و مکانیسم آن ها چیست؟
در مورد شبه نخست وجود یک سری از رفتارهای پیچیده ی خاص چون خواب و رویا، تخیل، تفکر،... و حتی برخی از مکانیسمهای دفاعی شناخته شده و مطرح در سایکوآنالیز و روانکاوی چون «برگشت» میتواند به نقض برداشت اسکینر منتهی گردد. به عبارت دیگر توجیه و تبیین دقیق اینگونه رفتارها تنها با پذیرش نوعی خزانه ی رفتاری (به صورت جرم و انرژی آرایش یافته) که در آن اطلاعات ذخیره و بایگانی میگردند، ممکن است.
در مورد مساله ی دوم به نظر میرسد که اساس هرگونه رفتار و حرکتی را در جاندارن مکانیسمها و سیستمهای ساده ی دفاعی و خودتنظیمی و یا فیدبکها تشکیل میدهند. بروز تصادقی این فیدبکهای ساده در برابر محرکها محیطی اولیه در جهت تطابق و سازش ارگانیسم با محیط (تعادل حیاتی) و تثبیت آن ها در اثر تقویت های محیطی و انتقال آن ها به عنوان الگو برای نسلهای بعد پایه ی شکل گیری رفتار میباشد. هر گونه مطالعه و بررسی در مورد رفتار باید از این نقطه شروع شود. در این مورد توجه به فیدبکها و یادگیری بسیار مهم است.
«فیدبک قوه ی مخصوصی برای تنظیم چگونگی عملکرد آینده بر مبنای اجرای پیشین است. فیدبک ممکن است به سادگی یک بازتاب عادی باشد و یا به پیچیدگی بیشتر، که در آن تجربه ی پیشین نه تنها برای تنظیم حرکات معین بلکه برای سیاستهایی کلی در رفتار نیز مورد استفاده قرار میگیرد».
و یادگیری را می توان این گونه تعریف کرد:
«اگر اطلاعاتی که از نحوه ی عمل کرد یک سیستم باز میگردد، بتواند شیوه و الگوی کلی اجرا را دگرگون کند، فرایند و فراروندی خواهیم داشت که میشود آن را یادگیری نامید».
به هرحال مکانیسمهای دفاعی ساده ی اولیه همراه با تکامل داروینی انواع، روز به روز پیچیده تر شده و در نهایت، رفتارهای پیچیده را در جانداران عالی تر به وجود می آورند، به طوری که مطرح کردن برخی از این رفتارهای پیچیده چون غرایز (در اکثر حیوانات)، تکلم (در دولفین)، تعقل (در شانپانزه) یا تفکر، تحقیق ابداع و..(در انسان)، به عنوان ادامه و شکل متکامل همان حرکات و رفتارهای ساده ی اولیه غیرقابل پذیرش میباشد؛ همانطور که وقتی داروین تکامل انواع را از تک سلولی های اولیه شرح و توضیح میداد، مساله برای بسیاری غیرقابل پذیرش جلوه کرد.
برخی از روانشناسان، به ویژه روانشناسان مکتب انسانگرایی، معتقدند که نگاهی اینچنین به آدمی نوعی کاستیگرایی است که به انسان تحمیل میگردد.
باید توجه داشت که در اصل تفاوت بین انسانها و حیوانات از نظر رفتاری بسیار بیشتر از آن چیزی که در واقع هست به نظر میرسد یا ادعا میگردد. اسکینر در «فراسوی آزادی و شأن» به روشنی به این مطلب اشاره دارد.
و نیز اگر ما در مورد انسانهای اولیه که در واقع معرف مراحل حد واسط میان ما و سایر حیوانات عالی بودند اطلاعات بیشتری در دست داشتیم، فاصله ی میان ما و سایر حیوانات این همه عمیق به نظر نمیرسید، چرا که بخش مهمی از این اختلاف و تفاوت، حاصل تکامل داروینی ـ لامارکی درازمدت انسان - موجود پیترپن - میباشد و نباید فراموش کرد که این نوع از تکامل تنها محدود به انسان ها نمیگردد و در حیوانات دیگر نیز دیده میشود. برای مثال موشهای صحرایی پیش از آنکه آدمی متمدن شود و برای خود زندگی مستقلی داشته باشد، نیازی به انسان و محل سکونتش نداشته است، ولی بعد یاد گرفت که در شهرها بسر برد و در حال حاضر مانند ما یا حتی بهتر از ما به زندگی در شهر سازش یافته است. ایزایاک آسیموف تفاوت انسان و حیوان را در این زمینه مانند تفاوت «آری» و «نه» نمیداند، بلکه تفاوت را در «بیشتر» و «کمتر» میداند. پاسکوراکیک، نرولوژیست و عصب شناس از دانشگاه «یل» تفاوت مغز آدمی را با سایر حیوانات تنها در تعداد نرون ها، سیناپسها و ارتباطات آن ها با یکدیگر میداند. و البته اینها همه، اگرچه نوعی جسارت و طغیان بر دوآلیسم حاکم بر روانشناسی آدمی است، اما الزامن آن طور که ویکتور فرانکل میپنداشت، نمیتواند کاستیگرایانه تلقی گردد (۲).
پاورقی
۱) امروزه با طرح مباحثی که در پدیده ی شگرف و معجزه آسای کلونینگ پیش آمده، است با چشم انداز خیره کننده و آینده ای تصورناپذیر روبرو شده ایم که به داستان های هزار یک شب شباهت یافته است. این پدیده در کنار انفجار اطلاعات دهکده ی الکترونی ما را سخت دگرگون خواهد کرد و در چنین شرایطی بازخوانی پرونده ی جبر و اختیار ضرورتی دو چندان پیدا می کند.
۲) این رویکرد اغراق آمیز در تفکیک جانداران از غیر جانداران نیز به چشم می خورد و می تواند از پیامد های دیگر دوآلیزم باشد. مشکل آز آن جا شروع می شود که پندارهای ماقبل علمی، تفاوت جاندار و غیر جاندار را به مثابه تفاوت انسان یا حداقل حیوان با سنگ در نظر گرفته است، در حالی که اگر متناسب با دانش جدید تفاوت جاندار و غیر جاندار را به مثابه تفاوت یک قطعه پلی پپتید پیچیده یا یک قطعه دی ان ای با یک رشته پلاسمید (ساده ترین شکل موجود زنده) یا یک ویروس ساده در نظر آوریم انگاره ی دوآلیزم خود به خود رنگ می بازد و به آخر خط می رسد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست