سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ر‍‍ژیم خودکامه، ماشین جنگی غرب...
و احساسات میهن پرستانه


الف. ع. خ


• ای کاش "قدرت سیاسی حاکم بر ایران" از حداقل اعتبار و حیثیتی برخوردار بود تا اپوزیسیون بتواند در قالب احزاب و گروهای مختلف، با آن، مفاهمه، مصالحه و یا حتی معامله کند، اما قدرت سیاسی حاکم بر ایران از حیثیت و آبرویی برخوردار نیست که اپوزیسیون بخواهد وارد گفتگو با آن شود، قطعا هر نوع نزدیکی با چنین رژیمی جز ضایع شدن! نتیجه ای در بر نخواهد داشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ مهر ۱٣٨۶ -  ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۷


گمارده شدن "احمدی نژاد" در مقام ریاست جمهوری و لاف زنی های او، فضایی را در عرصه داخلی و خارجی بوجود آورد، تا در این فضا "احساسات میهن پرستانه" برخی از ایرانیان در زوایایی متفاوت و متضاد به غلیان افتد، برخی ها سخن او را جدی گرفتند و در رویای تحقق «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» نشستند. برخی دیگر که جزء مخالفان رژیم هستند، خطر«رویارویی او با جهان غرب» را جدی گرفتند و برای پیشگیری از جنگ و "حفظ تمامیت ارضی کشور" به جنب و جوش افتادند، به حدی که اندک اندک حاضر می شوند تا برای حفظ "میهن"، با "عمود خیمه نظام" به گفتگو و مصالحه بنشینند!
البته عواطف و احساسات غلیانی! هرچه که باشد و پیرامون هر موضوعی که باشد و توسط هر کسی که باشد، بازهم به کار پوپولیست ها و مردم فریبانی خواهد آمد که امروز "قدرت سیاسی" را در دست دارند. در جامعه ای که احساسات و عواطف، بر عقلانیت و دوراندیشی غلبه کند "قدرت استبدادی و خودکامه"، فرصت مناسبی برای تجدید فراش پیدا خواهد کرد.
"قدرت سیاسی خودکامه" همواره احساسات و عواطف جامعه را بر می انگیزد تا عقلانیت جامعه را در پایین ترین حد خود نگه دارد، سپس به مدد عقلانیت مضاعف خویش، احساسات برانگیخته شده را به گونه ای که منافع اش را تامین کند، کنترل و مهار می نماید. "قدرت سیاسی" ممکن است در تامین منافع خود دچار خطا شود اما هرگز دچار احساسات نمی شود، چرا که احساسات، عقلانیت را زایل می کند، "قدرتی" که عقلانیت آن زایل شده باشد اصلا وجود ندارد.
سخن بر سر این نیست که احساس، عاطفه و هیجان ویژگی های خوبی نیستند بلکه سخن بر سر آن است که این وِیژگی ها معمولا زمانی در انسان بروز می کنند که "عقل" در محاق باشد. در این صورت، شرایط و محیطی که انسان دچار عواطف و احساسات می شود از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. باید ببینیم در حالات احساسی، عاطفی و هیجانی چه کسانی ما را در چنین وضعیتی مدیریت خواهند کرد!
واقعیت آن است که "قدرت دموکراتیک" نیز از احساسات و عواطف شهروندان بهره می برد، اما اگر این بهره وری در فرصتی معین، ننتیجه مثبتی نداشته باشد، شهروندان "عوامل قدرت" را با آراء مستقیم خود تغییر خواهند داد، اما قدرت خودکامه، اصولا با تولید رویاها، هیجانات و احساسات متنوع است که به زندگی جنایت بار خود ادامه می دهد. مثلا قدرت خودکامه دینی! احساساتی بر می انگیزد که نتیجه اش تا روز قیامت بر کسی آشکار نیست! یعنی درصدد است خودکامگی خود را با احساساتی جاودانه! جاودان کند!
بهره وری قدرت حاکمه از احساسات شهروندان، منحصر به احساسات دینی و احساسات میهن پرستانه نیست بلکه آنها در همه زمینه ها از احساسات، عواطف و هیجانات شهروندان سود می برند! حتی اکنون که برخی از مخالفان رژیم با قلم های احساسی خود (که به هیچ روی آنها را قلم نقاد نمی توان گفت) به روی یکدیگر و به روی مبارزان و متهوران گذشته تاریخ ایران تیغ می کشند! باز هم قدرت "خودکامه" از این هیجانات سود وافری می برد.
هیجانات احساسی که در اکثر اقدامات و شعارهای بلندپروانه رژیم حاکم بر میهن ما وجود دارد، همه از ترفندها و شیوه های "قدرت سیاسی" مبتنی بر پوپولیسم است. چرا که همین حاکمان بهتر از هر کسی می دانند که شعار نابودی اسرائیل "غلط زیادی" بیش نیست. همین دژخیمان بهتر از هر کسی می دانند که شعار مرگ بر این و مرگ بر آنی که در بوق کرنا می کنند،همه برای مصارف داخلی است. آنها بهتر از هر کسی می دانند که تنها برای ایجاد خفقان در داخل است که به این ترفندها روی می آورند! آنها با ایجاد جو احساسی و روانی! شرایط سنجش عقلانی را در جامعه نابود می کنند و "موافقین" خود را برای نابودی مخالفین "بسیج" می نمایند!
سرگیجه می گیرم از اظهارنظرهای برخی از مخالفان رژیم که تلاش می کنند تا "مصالح و منافع" حکام اسلامی را به آنان گوشزد کنند، ساده لوحانه است! اگر که ندانیم آنها مصالح خود را بهتر از هرکسی درک می کنند!
بنابه آنچه که گفته شد،هر"قدرت سیاسی" مبتنی بر پوپولیسم، به تناسب اهداف خود، هیجانات احساسی مختلفی بر پا می کند. من در اینجا، با کسانی که احساس کمبود انرژی هسته ای می کنند و «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» را جدی گرفته اند، کاری ندارم، بلکه روی سخنم با کسانی است که "احساسات" میهن پرستانه آنان موجب شده تا "حفظ میهن" را از طریق گفتگو با عمال رژیم پیگیری کنند!
قبل از هر چیز باید اذعان کنم، حس "میهن پرستانه" افرادی که برای پیشگیری از جنگ و حفظ یکپارچگی "میهن"،حاضرند تا با هر دژخیمی مصالحه کنند، قابل فهم است. اما آیا صرف داشتن احساسات و عواطف میهن پرستانه، می توان میهنی دموکراتیک و مسالمت جو سامان داد؟
بی شک هر کنشگر اجتمایی و سیاسی برای برپایی جامعه ای دموکراتیک با پدیده ای به نام "قدرت سیاسی" روبروست. درست است که "قدرت سیاسی" از طریق انسانهایی اعمال می شود که ممکن است! دارای عواطف انسان دوستانه و میهن پرستانه باشند، اما پدیده "قدرت سیاسی" را عواطف انسان دوستانه و میهن پرستانه کنترل و مهار نمی کنند، بلکه "قدرت سیاسی" فقط از طریق نهادهای برآمده از اراده جمعی مهارشدنی است. "قدرت سیاسی" زمانی دموکراتیک خواهد شد که تحت کنترل و مهار نهادهای دموکراتیک باشد.
ایرانیانی که مورد خشم "قدرت سیاسی حاکم" قرار گرفته اند با کدام نهاد دموکراتیک می خواهند این قدرت مطلقه و افسار گسیخته را کنترل و مهار کنند؟ ایرانیان ناراضی هیچ نهاد قانونی را در اختیار ندارند، تنها نهادی که می تواند "قدرت حاکم بر ایران" را کنترل کند، نهاد دموکراتیکی خواهد بود که در میان ایرانیان ناراضی شکل گرفته باشد. در شرایط فعلی تشکیل یک "اپوزیسیون منسجم و دموکرات" تنها نهادی می تواند باشد که ایرانیان را از چنگال رژیم استبدادی نجات دهد و "قدرت سیاسی حاکم بر آن" را مهار کند.
آیا می توان! با همکاری عمال "قدرت سیاسی حاکم"، نهاد دموکراتیکی سامان داد؟ آیا ممکن است عناصر یک "قدرت خودکامه"(بدون آنکه دست از آن شسته باشند) حاضر شوند پا به "نهاد دموکراتیکی" بگذارند که قصد مهار، کنترل و حتی انهدام "قدرت خودکامه" را دارد؟
حتی اگر موارد فوق ممکن باشد، باز هم برای "نهادی" که لازم است همراهی اکثریت شهروندان را داشته باشد به صرفه نیست که به دنبال ائتلاف با اقلیتی بدنام، دیکتاتور و سرکوبگر باشد. مخصوصا در کشوری مانند ایران که ناراضیان "قدرت سیاسی حاکم" اکثریت مطلق شهروندان را تشکیل می دهند.
ای کاش "قدرت سیاسی حاکم بر ایران" از حداقل اعتبار و حیثیتی برخوردار بود تا اپوزیسیون بتواند در قالب احزاب و گروهای مختلف، با آن، مفاهمه، مصالحه و یا حتی معامله کند، اما قدرت سیاسی حاکم بر ایران از حیثیت و آبرویی برخوردار نیست که اپوزیسیون بخواهد وارد گفتگو با آن شود، قطعا هر نوع نزدیکی با چنین رژیمی جز ضایع شدن! نتیجه ای در بر نخواهد داشت، چرا که میزان نارضایتی ها به حدی است که پذیرش هرگونه مماشات با چنین رژیمی از جانب مردمان "زخم خورده" بعید به نظر می رسد.
در جامعه ای که اکثریت شهروندان آن جزء مخالفان قدرت سیاسی حاکم هستند و حساسیت شهروندان به حدی است که در مرحله تنش و انفجار بسر می برند، هرگونه نزدیکی بخش هایی از اپوزیسیون با عوامل رژیم، نتیجه ای جز بی اعتباری آن بخش ها نخواهد داشت.   
این افراد به جای آنکه به دنبال "تئوری پردازی" برای گفتگو با عمال رژیم بر آیند، در عوض به دنبال مفاهمه و گفتگو با مخالفان رادیکال این رژیم باشند! چرا که وجود ظرفیت بیش از حد خشونت در جامعه نشان می دهد که شانس رادیکالها در معادلات سیاسی آینده ایران، بیش از دیگر نیروهای سیاسی است. سخن بر سر آن نیست که اپوزیسیون دموکرات نیز به رادیکالیسم روی آورد، بلکه تمام سخن بر سر آن است که اگر اپوزیسیون نتواند همین امروز در صف خود به گفتگو، مفاهمه و دموکراسی دست یابد، و بر عکس! اگر بخواهد عده ای را به صرف شیوه متفاوتشان در مبارزه، به انزوا و اقلیت بکشاند، فردا به هیچ وجه نخواهد توانست به آرمان های دموکراتیک خود پایبند بماند، چرا که اولا، جامعه خشن و ستمدیده، در هنگام شورش، به اپوزیسیون رادیکال روی خوشتری نشان خواهد داد و شانس آنها برای بدست گیری قدرت سیاسی بیش از گروهای دیگر خواهد بود. ثانیا، حتی اگر اپوزیسیون مسالمت جو بتواند قدرت را بدست گیرد، از همان ابتدا با یک دشمن خونین روبرو خواهد بود، و ناگزیر، این دشمنی به خشونت منتهی خواهد شد.
لازم است "اپوزیسیون" نگرشی پلورال به شیوه های مبارزاتی گروهای مختلف داشته باشد و حق "کنش و واکنش" در مقابل رژیم را برای هر یک از گروها محفوظ و محترم بشمارد و تنها بر سر موضوعات مشترکی مانند آزادی و حقوق بشر به تفاهم برسد، نه آنکه بخواهد دیگران را به پیروی از شیوه خود مجبور کند.
متاسفانه، عده ای از مخالفان رژیم به جای گفتگو با طیف های مختلف اپوزیسیون، اخیرا به گفتگو با عمال رژیم روی خوش نشان داده اند، این عده در خیال خویش به دنبال ایفای «نقش تاریخی» خود هستند و در تلاش اند که به هر طریق ممکن! میهن را از تعرض بیگانگان مصون بدارند! اما توضیح نمی دهند که چگونه می توان از طریق گفتگو با رژیمی خودکامه، کشور را از تعرض بیگانگان مصون داشت؟
می دانیم که لازمه شروع هر جنگی، گسترده شدن صف کشی ها، خصوصا صف کشی های احساسی و هیجانی است. این جو احساسی را "رژیم" مطابق برنامه خود، تا حد ممکن با کمک دلقکی به نام احمدی نژاد دامن زده است، در تعجبم که چگونه بخش هایی از اپوزیسیون در این دام افتاده و به این جو دامن می زنند.
آیا این افراد تصور می کنند با دامن زدن به جو "احساسات میهن پرستانه" مانع از بروز جنگ خواهند شد؟ البته ممکن است یکی از مشکلات ماشین جنگی غرب برای حمله به ایران "احساسات میهن پرستانه" باشد، اما این مسئله زمانی در تصیم جنگی غرب اختلال ایجاد خواهد کرد که این "احساسات میهن پرستانه" تحت مدیریت "قدرت سیاسی دموکراتیک" باشد نه تحت مدیریت رژیمی خودکامه!
سوال این است، حتی اگر جنگی دربگیرد و همراهی کامل اپوزیسیون با رژیم را نیز به همراه داشته باشد! همراهی اپوزیسیون با رژیم خودکامه، چه تاثیری در نتایج جنگ خواهد داشت؟
به نظر اینجانب اپوزیسیون زمانی هویت خود را حفظ خواهد کرد و آنگاه در روند تحولات آینده کشور تاثیرگذار خواهد بود که مواضعی مستقل از "خودکامگان" داشته باشد. اپوزیسیون بهتر است به صورت جدی و گسترده با جنگ مخالفت کند، اما ورود به "جنگ احتمالی" توسط اپوزیسیون، تحت هر عنوانی! مناسب نیست، به هیچ روی نباید در یک طرف این منازعه قرار گرفت. باید "خودکامگان" جهانی و بومی را در "بازی جنگ" تنها گذاشت! مطمئنا اگر اپوزیسیون، خونسردی و عقلانیت خود را حفظ کند، و از اتخاذ مواضع احساسی پرهیز نماید، "جنگ" در صورت بروز، هیچگونه عایداتی برای "خودکامگان" نخواهد داشت. نه قدرت خودکامگان بومی را بیمه خواهد کرد و نه رویای "ایرانستان" را برای خودکامگان جهانی به ارمغان خواهد آورد! مواضع عقلانی اپوزیسیون، هر دو طرف جنگ طلب را منزوی و در مقابل افکار عمومی ایران و جهان قرار خواهد داد، حتی ممکن است ضرورت جنگ را برای طرفین، بلامنفعت و منتفی نماید.
به یاد داشته باشیم که همین "خودکامگان"، جنگ قبلی را نیز با توسل به احساسات دینی! برای کشور ما به ارمغان آوردند و در سایه همان جو احساسی! پایه های "خودکامگی" را مستحکم ساختند. اجازه ندهیم جنگ دیگری با احساسات میهن پرستانه شکل بگیرد! در این صورت، باز هم، تنها خودکامگان هستند که از احساسات میهن پرستانه سود می برند.
اوضاع عراق نشان می دهد، تنها "نیروی سیاسی" موثر در آینده عراق، نیرویی خواهد بود که در جنگ آمریکا با صدام، هویت و مواضعی مستقل از خود نشان داد! به دموکرات و غیردموکرات، خوب یا بد بودن این نیرو کاری ندارم، اما با قاطعیت می توان گفت افرادی مانند چلبی و فدائیان صدام بازندگان همیشه تاریخ عراق خواهند بود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست