یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

علیه جنگ وحمله نظامی، در کنار جامعه جهانی
گفتگوی سایت تلاش با فریدون احمدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ مهر ۱٣٨۶ -  ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۷


تلاش ـ اخیراً به موازات اوج گیری تازه بحث خطر حمله نظامی به ایران شما در گفتگوئی بر این نکته انگشت گذاشتید که هر روز ایرانیان تبعیدی بیشتری ـ حتا در میان فعالین فرهنگی ـ سیاسی ـ به تأئید ضمنی و آشکار این حمله روی می آورند. و این تأکید شما حکایت از نگرانی تان از چنین روند فزاینده ای می کرد. علت نگرانی شما از چنین تحولی در میان ایرانیان نسبت به خطر حمله نظامی چیست؟

ف. احمدی:   مساله فقط یه ایرانیان تبعیدی و فعالین فرهنگی ـ سیاسی خارج از کشور محدود نیست و بخشی از گروه های مختلف اجتماعی در ایران را نیز شامل می شود. برای هرکدام دلایل و علل متفاوتی را میتوان ذکر کرد. اما مهمترین دلیل مشترک در داخل و خارج، انباشته شدن بیش از پیش نفرت و انزجار به حق از جمهوری اسلامی و تباه کاری های آن است که خود را در تقویت این روانشناسی به نمایش گذاشته است که این ها بروند، دیگرهرچه پیش آید خوش آید. همان روانشناسی پیش از انقلاب اسلامی. از نظر سیاسی، نبود یک جنبش سراسری و نیرومند دگرگون خواه و دموکراتیک سیاسی در داخل کشور، شکست تلاش و برنامه های اصلاح طلبان و تداوم سرکوبگریها توسط هارترین جناحهای رژیم به بن بستی سیاسی انجامیده است که تمایل به شکست این بن بست "به هر قیمت" و نیز بی تفاوتی را تقویت کرده است. بی اعتمادی به غرب در پایداری بر سیاست اعمال فشار جدی بر حکومت اسلامی در اشکال سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی و احتمال سازش پنهان با جمهوری اسلامی و پذیرش همین نظام واقعا موجود، از عوامل تشدید کننده این تمایل است. روحیه توکل و باری به هر جهت و ذهن غیر برنامه ریز و "غیر نتیحه گیر"(inkonsequent ( ما ایرانیها و از جمله در میان کنشگران و تلاشگران سیاسی و فکری، زمینه ساز فرهنگی آن است. سخن تازه ای نیست اگر از عواقب احتمالی زیانبار و خوفناک یک حمله نظامی آمریکا به ایران گفته شود و اینکه ممکن است سر آخر ویرانه ای بماند چند تکه، دستخوش جنگ داخلی و جنگ قومی وجنگ قدرت باندهای مافیایی و.... آینده قابل پیش بینی نیست. ممکن است حتا در صورت حمله نظامی هیچکدام از اینها هم پیش نیاید اما "داو" و آنسوی کفه ترازو آنچنان سنگین است که به هیچ وجه نباید به این قمار تن داد. نگرانی آنجاست که از بحث گسترده، صریح، جدی و متضمن مقصود پیرامون این مسائل گریز میشود و در نتیجه در فضایی مه آلود و آبی گل آلود هر جریان متاع پوشیده و مستور خود را عرضه میدارد و ماهی خود را میجوید. انواع تمایلات سیاسی در پس پرده ای ازعبارات و موضع گیری های کلی پنهان مانده است. یکی در پس مخالفت با جنگ، حمایت از جمهوری اسلامی و جناحی از آن و لابیگری در این راستا را پی میگیرد، جریانی جنگ و حمله نظامی آمریکا را موهبتی می یابد که برنامه های قوم گرایانه و جدایی خواهانه اش را تحقق بخشد و جریانی دیگر تمایلات و یا کج فهمی های قومی وسیاست اتحادهایش را در خطر می بیند. و نیرویی نیز با اجتناب ناپذیر دیدن حمله نظامی، ساده انگارانه خود را برای اوضاع پس از جنگ آماده می کنند و البته کسانی نیز سخیفانه رویای دوختن کلاهی برای خود از نمد حمله نظامی و بمب های بیگانه بر وطن را میبنند. گام مفید و عملی در عرصه چالش های سیاسی، کمک به و کوشش برای شفاف سازی و صراحت بخشی به مواضع و ابهام زدایی از سیاست هاست. در مورد جنگ و پیامدهای آن باید باصراحت و شجاعت ضمن مقابله با فضا سازی ها و رقابت جویی ها به چالش پرداخت. در عرصه عمل نیز در این زمینه با واقع گرایی نسبت به امکانات اپوزیسیون باید به رایزنی و هم آوایی و همکاری دست زد. من همان گونه که قبلا نیز نوشته ام، تصور میکنم منطقا حول مخالفت توامان با جنگ و پیامدهای آن و با جمهوری اسلامی و سیاست هایش میتوان به میثاق مشترک در عرصه بین المللی و امر یگانه کردن تلاش ها در این عرصه دست یافت.

تلاش ـ در کنار راههای مختلف نشان دادن مخالفت با گزینه نظامی در برابر حکومت اسلامی، « خط سوم» بیشتر از هر نیروئی مورد استناد و اتکای اعضای سازمان شماست و طرح نخستین آن نیز، به نظر ما، توسط همرزم شما در سازمان یعنی آقای سهراب مبشری در مقاله ای که در اوایل سال جاری منتشر شد، صورت گرفت. با اینکه برخی از اعضای سازمان از جمله خود شما از این طرح استقبال کردید، اما از آن تاریخ به بعد هیچ حرکت قابل لمس و درخور توجه ئی صورت نگرفت. این «خط سوم» چیست، گوشه راحت فرار از مسئولیت و وظائف لحظه کنونی و پیروی از مدروزگفتن چیزی «برای ثبت در تاریخ» است، یا بستری برای یک سیاست فعال و یک حرکت عملی برای از میان بردن هر گونه زمینه دست زدن به حمله نظامی بر علیه ایران و برای متوقف ساختن فعالیت های اتمی حکومت اسلامی؟

ف. احمدی: طرح رفیق گرامیم مبشری پیشنهادی بود برای مبارزه عملی هماهنگ علیه جنگ و حمله نظامی، با سیمای روشن اپوزیسیونی در مخالفت با سیاست های جمهوری اسلامی صرفنظر از تمایزات سیاسی نیروهای ضد جنگ و ضرورت مرز شکنی در این زمینه. بیاد ندارم نه ایشان و نه کس دیگری از مدافعان طرح، اصطلاح "خط سوم" را بکار برده باشد. عمر کاربرد این اصطلاح در طول حیات جمهوری اسلامی شاید به زمان آغاز جنگ هشت ساله وحمله عرا ق به ایران(نه در کنار این، نه در کنار آن) باز میگردد. من شخصا و بطور کلی با چنین گزاره های بیانی چندان تفاهمی ندارم. این نوع بیان تعریف موضع و هویتی است بر مبنای سلبی و نه اثباتی. این نیست، آن هم نیست. اما اینکه چه هست مسکوت میماند. در عرصه های دیگر نیز همواره منتقد متد تحلیلی و روش تحلیل گرانی بوده ام که در زمینه ای دو قطب افراط را معمولا نیز با اغراق توصیف میکنند وبا نفی آن دو قطب، آنجا در میانه جا و حقانیتی برای خود دست وپا میکنند.
برگردیم به موضوع! در شرائط کنونی و خطر حمله نظامی عبارت خط سوم   یا راه سوم تا آنجا که از سویی نفی حمله نظامی به ایران و محکومیت نیروهایی در غرب بویژه در هیات حاکمه دولت آمریکا که گزینه نظامی گزینه اولشان است و یا می تواند بشود، را هدف و مد نظر دارد و از سوی دیگر جمهوری اسلامی و سیاستهای تنش زا ماجراجویانه وضد ملی اش را محکوم می کند ، چارچوب درست، قابل دفاع و وحدت بخش و گرد آورنده نیروهای همسوست. این چارچوب هنوز سیاست نیست، برای فراروئیدن به سطح سیاست باید پایش روی زمین ومیدان واقعی نشانده شود و به بسیاری پرسشها در زمینه راستای کوشش ها، سمت وسوی سیاست در شرایط قطبی تر شدن اوضاع و آن پرسش معروف که در شرائط حمله نظامی چه سیاستی در پیش گرفته می شود، پاسخ داده شود. اما اگر به عنوان یک حزب و یا تحلیلگر و کنشگر سیاسی این حد از ورود به جزئیات ضرور به نظر می رسد، اما برای شکل دهی جبهه وسیع ضد جنگ و برای اینکه این جبهه واقعی کارا و جمع کننده وسیع ترین طیف نیروها گردد، شاید این حد از ورود به سیاست مشخص نیازی نباشد و .بر عکس خود باعث متفرق کردن نیروها گردد. بر اساس تفاوت نظر وارزیابی نسبت به شرایطی که اساسا از هم اکنون قابل پیش بینی نیست نباید به جدال پرداخت. تعهد به همان چارچوب عمومی ذکر شده کافی است. اما این را نیز باید توجه داشت که سیاست معین و ضرور نمی تواند به ناگاه زاده شود و قوام گیرد. از هم اکنون باید برای آن ایجاد آمادگی ذهنی و بستر سازی کرد.
در پاسخ به اینکه چرا یک "سیاست فعال و یک حرکت عملی برای از میان بردن هر گونه زمینه ناگزیر دست زدن به حمله نظامی بر علیه ایران و برای متوقف ساختن فعالیت های اتمی حکومت اسلامی؟" پیش نرفته است، باید بگویم اولا امکانات اپوزیسیون در مجموعه خودش را باید واقع بینانه مورد ارزیابی قرار داد . متاسفانه ما ایرانیان خارج کشور روی طرفین موثر در این ماجرا یعنی آمریکا و دیگردولتهای غربی و از دگرسو جمهوری اسلامی ، امکان تاثیر گذاری محدودی داریم. در قبال دولت آمریکا در چارچوب لابیگری اگر بررسی کنیم شاید بخش بزرگی از آنان که دارای چنین امکاناتی هستند، مخالفت جدی با حمله نظامی نداشته باشند و بخشی نیزهمپیوندی ها و همنوایی هایی با جمهوری اسلامی دارند که از کارایی اقدامشان میکاهد و آن را سمت و سوی دیگری میدهد. در چارچوب اعتراضات و انگیزش افکار عمومی نیز تاثیر اندک آن را در جریان حمله به عراق شاهد بودیم. در قبال جمهوری اسلامی نیز نبود یک جنبش اعتراضی نیرومند در داخل کشور علیه سیاست های تنش آفرین و ایران بر باد ده حکومتگران و رهبران رژیم، و سکوت خفت بار و ماندگار در تاریخ اصلاح طلبان حکومتی و مخالفین ماجراجویی های اتمی در مقابله موثر با بازی با آتش رهبر و رئیس جمهور و اعوان و انصارش، امکانات تاثیر گذاری را در کوتاه مدت و در شرایط کنونی محدود کرده است. قصد من به هیچ وجه نفی ضرورت تلاش همه جانبه و هماهنگ و متحد و در حد توان همه نیروهای ضد جنگ و ضد سیاست های جمهوری اسلامی وکم تاثیر ویا بی تاثیر نمایاندن این اقدامات نیست. منظورارائه دید واقعی بر دامنه تاثیر گذاری اقدامات و حرکت هاست. نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی اگر شانسی در این زمینه داشته باشند درگرو اقدام یکپارچه و هماهنگ همه نیروهایی است که علیه جنگ اند، علیه سیاست های جمهوری اسلامی اند و نمی خواهند کشورشان در گرداب نابودی و ویرانی و جنگ داخلی و جنگ قومی و تجزیه و هرج ومرج و کشتار گرفتار آید.   
دریغا بخشی از نیروی اپوزیسیون شاید بر این خطرات کم وبیش وقوف یافته باشد، اما آنچنان در چنبره روزمره گی و بویژه اسیر قالبهای ذهنی و مرزبندی ها و خط کشی های از پیش ساخته خویش است که دیده بر این واقعیت فرو بسته که خطر و بلا و فاجعه ای ملی را باید با گستره و افق دیدی در مقیاس ملی و سراسری و فارغ از مرزکشی هایی که در چارچوب های دیگری میتواند واقعی هم باشد نگریست. آنان نه در پی راهجویی برای نجات ایران از چنگال آن سناریو و سرنوشت سیاه که در پی اثبات خویش و راهبرد خویش و چارچوب هویتی- سیاسی خویش اند.

تلاش ـ باز کردن جبهه یا خط سوم، اگر تعارف نباشد، باید به جلب و بسیج همه نیروهائی که بالقوه و بالفعل در این جبهه قرار می گیرند، بی انجامد. اما پیش از آن مبتکرین این «خط» و کسانی که در هر نشست و برخاستی آن را دستآویز قرار می دهند، باید اولویت های مبارزه خود و اهدافی را که «خط سوم» می خواهد بدان دست یابد روشن کنند. آیا تکراراین که جمهوری اسلامی عامل اصلی همه این بدبختیهاست، کافی است؟

ف. احمدی ـ نه کافی نیست اما شرط ضرور هست. اگر جمهوری اسلامی از سیاست ها و ماجراجویی های اتمی اش دست بردارد و از دخالت های غیر قابل دفاع در منطقه و حمایت های آشکار و پنهانش از نیروهای افراطی و بنیاد گرا ی اسلامی دست بشوید، هیچ سیاستمدار و یا ژنرال جنگ طلبی در پنتاگون امکان و جرات آن را نخواهد یافت که از حمله نظامی به ایران سخن گوید. در این زمینه   تغییر سیاست رژیم نیز تامین نخواهد شد مگراز طریق اشکال مختلف اعمال فشار بر آن. "التجا" به این جناح و آن شخصیت نظام نیز بیشتر بی آبروئی برای ملتجی را به دنبال خواهد داشت و چندان ثمربخش نخواهد بود. مکانیسم چنین تحولی درسیاست خارجی و اتمی نظام بگونه دیگری است که در اینجا مجال پرداختن به ان نیست. همچنین مایلم اضافه کنم ایجاد این احساس در میان سردمداران رژیم که در شرایط حساستر و در صورت بروز جنگ، بخشی از اپوزیسیون حتا از میان دورترین ها را در کنار خود خواهد داشت، جمهوری اسلامی را در سیاست های ضد ایرانی و ماجراجویانه اش مصر تر و پابرجاتر خواهد کرد. و من شایسته تر میدانم بیان اظهاراتی که چنان احساس و توهمی بیافریند، به زمان پیدایی احتمالی آن شرایط و ضرورت های آن زمان واگذاشته شود.
در مورد "کسانی که در هر نشست و برخاستی "خط سوم" را دستآویز قرار می دهند" پرسیدید و اینکه ،" باید اولویت های مبارزه خود و اهدافی را که «خط سوم» می خواهد بدان دست یابد روشن کنند." فکر میکنم بهتر است خود آنهامورد پرسش قرار گیرند و بسیار مناسب میدانم که به عنوان ژورنالیست و چالشگر سیاسی ، پرسش های معین و مشخصی در برابر آنان نهاده شود تا زوایای سیاست های مد نظر آنان روشن شود و موضوعی در این حد مهم و حیاتی در حد بیان کلی و چارچوب عمومی یک سیاست نماند و خود را موظف بیابند اولویت های مبارزه و اهداف سیاسی خود را روشن نمایند.
چارچوب عمومی سیاست متناسب با شرائط کنونی را من این گونه خلاصه می کنم : علیه جنگ وحمله نظامی به ایران، در کنار جامعه جهانی علیه سیاست های اتمی و تنش زای جمهوری اسلامی، دفاع از اعمال فشارهای سیاسی، دیپلماتیک و در عرصه هایی تحریم و اعمال فشار اقتصادی ، در راستای تغییرسیاست های جمهوری اسلامی وبرای دموکراسی و حقوق بشر در ایران

تلاش ـ رفتار برخی از همرزمان سازمانی شما در دستآویز قرار دادن «خط سوم» و تبلیغاتی که بنام مخالفت با حکومت اسلامی بر علیه مخالفین فعال حمله نظامی به ایران می کنند، مرا به یاد اختراع شعار«اتحاد جمهوریخواهی معادل دمکراسی خواهی» می اندازد که از سوی برخی از جمهوریخواهان ـ از جمله اعضائی از سازمان شما ـ دستآویزی بود برای بدر ساختن دگراندیشان و رقبای سیاسی از جبهه دمکراسی و حقوق بشر. اگر ما واقعاً امروز از یکسو مخالف سرسخت سیاست های تنش آفرین حکومت اسلامی هستیم، و از سوی دیگر در برابر هر گونه راه حل نظامی ایستاده ایم، تبلیغات بر علیه فعالتیرین نیروها در این جبهه آیا کاستن از توان تأثیر گذاریمان نیست؟

ف. احمدی ـ مشکل، تاکید بر ضرورت ایجاد اتحاد جمهوری خواهی و اتحاد همه جمهوری خواهان نیست من هم بر این نیاز تاکید دارم. در این زمینه مشکل آنجاست که مساله اصلی جامعه ما که در عرصه سیاسی استقرار دمکراسی و حقوق بشر است نادیده گرفته می شود. جمهوریت ایده آلیزه و ایدئولوژیزه می شود، همه اجزا ومولفه های امروزین ومثبت دموکراسی بر جمهوری خواهی سوار شده به جای مقوله دموکراسی نشانده میشود، در نتیجه و در عمل، مساله اصلی جامعه به جای استقرار دموکراسی و حقوق بشر، استقرار جمهوری قرار داده می شود. از آنان که به قول شما "شعار«اتحاد جمهوریخواهی معادل دمکراسی خواهی»" را اختراع کرده اند اطلاعی ندارم اما همان طور که ذکر شد این بیماری معرفتی و یا تصمیم سیاسی را می شناسم. هدف و یا نتیجه آن هم محدود کردن دامنه شمول و گستره معتقدین به دموکراسی و حقوق بشر است. تصور می کنم بخش آخر پرسش را در پاسخ های قبل با تاکید بر ضرورت حرکت از موضع راهجویی و نه پی گرفت قالب های ذهنی و مرزکشی واینکه خطر و بلا و فاجعه ای ملی را باید با گستره و افق دیدی در مقیاس ملی و سراسری نگریست و وارسید را قبلا جواب داده ام.

تلاش ـ می دانیم یکی از علل اصلی پذیرا شدن تدریجی «گزینه نظامی» در اذهان ایرانیان ـ به ویژه تبعیدیها ـ احساس عجز و ناتوانی در برابر فشار و سرکوب وحشیانه داخلی و افزایش تحریکات بین المللی از سوی حکومت اسلامی است. هرچه خشونت و قهر رژیم بر علیه سرآمدان فرهنگی و سیاسی و هر صدای مستقلی در داخل افزایش یافته و عریانتر می شود، به همان نسبت ما را به ملاحظه حفظ جان انسانهای مبارز، در تشویق مبارزه داخلی بر علیه رژیم محتاط تر می کند، در حالی که می دانیم کلید اصلی متوقف ساختن حکومت اسلامی به ویژه در تحریکات بین المللی، در رشد و اوجگیری هر چه بیشتر مبارزات دمکراتیک و سراسری داخلی است. از این دایره عجز و تسلیم چگونه می توان بدر آمد؟

ف. احمدی ـ متاسفانه ما شاهد آنیم که به دلایل متفاوت که قبلا نیز ذکر شد با برآمد گسترده سرآمدان فرهنگی و سیاسی مقیم ایران در هشدار نسبت به خطر حمله نظامی ، عواقب ویرانگر آن و ضرورت پایان یافتن ماجراجویی های حکومت اسلامی مواجه نیستیم و برخی از اعتراضات نیز از موضع سنتی ضدیت با غرب و آمریکا و اسرائیل صورت می گیرد که چندان کارساز نیست و سمت اصلی حمله اش متوجه سیاست های جمهوری اسلامی در عرصه خارجی برای تغییر و تعدیل آنها قرار ندارد. در این میان مواضع و مسئولیت آن نیروهایی که در ایران امکان بازتاب مواضع خود را دارند بیش از همه حساس و خطیر است و باید در این زمینه برای شکستن این سکوت نسبی، از خارج از کشور نیز اعمال فشار نمود. در این میان سکوت مطلق و عافیت طلبانه بخش بزرگی از اصلاح طلبان دوم خردادی بیش از همه قابل توجه است. این سکوت را به نظر من تنها با تکیه بر واقعیت افزایش سرکوب ها نمی توان تبیین و توجیه کرد. این سخن درستی است که "کلید اصلی متوقف ساختن حکومت اسلامی به ویژه در تحریکات بین المللی، در رشد و اوجگیری هر چه بیشتر مبارزات دمکراتیک و سراسری داخلی است". در این راستا باید همه توش و توان سیاسی و ارتباطی و سازمانگرانه را بکار گرفت. هرچند امکانات ما از خارج از کشور در این عرصه محدود است اما همه را باید بکار گرفت. ضمن اینکه شرایط متغیرو امکانات نیز تغییر یابنده است.

تلاش ـ نقش نیروهای خارج کشور در لحظات کنونی چه خواهد بود و چه سیاستی را باید در پیش گیرند؟

ف. احمدی ـ علاوه بر نکته ای که در زمینه اعمال فشار برای تشویق کنشگران سیاسی – فرهنگی در ایران برای برآمد سیاسی حول موضوع مورد بحث ذکر شد، در خارج از کشور فکر میکنم تلاش های اپوزیسیون شایسته است عمدتا حول تماس ها و ارتباطات با رسانه ها، نهاد های بین المللی و دولت ها متمرکز شود و برای تاثیر گذاری ضروری است با برآمدی یکپارچه و متحد، با سیمای روشن اپوزیسیونی در مخالفت با سیاست های جمهوری اسلامی ، مبارزه عملی و هماهنگی علیه جنگ و حمله نظامی و برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران در پیش گرفته شود. اگر طی چند ماه آتی نتوان در این راستا کاری انجام داد و پیشرفت کرد، به قول ظریفی بهتر است اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور خود را بازنشسته کند و به دنبال شغل دیگری برود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست