یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عراق لابراتوار شوک تراپی امریکا در جهان عرب - ۱
مفهوم دموکراسی نوین در متن اشغالگری
به مناسبت نشر کتاب نوآمی کلاین در مورد اجرای تز شوک تراپی فریدمن در عراق


حمید دادیزده


• کنتراتچی ها که دارندگان شرکتهای مخوف امنیتی هستند، در پروسه تبلیغات انتخاباتی بوش صد ها میلیون دلار هزینه کرده اند.این ها لابیستهای دولت بوش بوده اند که امروز در کشتار مردمی که برای احقاق حقوق آنها رفته بودند غوغا می کنند. کنتراتچیها در حمل و واردات هر گونه سلاح آزادی مطلق دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۵ مهر ۱٣٨۶ -  ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۷


او یک حرامزاده بیرحم و کم مقداریست . می توانید در این مورد مطمئن باشید"
He is a ruthless little bastard. You can be sure of it.""
                      از سخنان ریچارد نیکسون، رئیس جمهور امریکا، اشاره به دونالد رامسفلد1971

"میلتون فرید من تجسم این حقیقت است که ایده ها پیامدهائی بهمراه دارند"
         دونالد رامسفلد، ماه مه 2002

" دنیا به یک ویرانه ای تبدیل شده و کسی باید این خرابه ها را تمیز و آباد کند".
         کاندولیزا رایس، سپتامبر 2002، در زمینه سازی و توجیه حمله به عراق

"ما مردم عراق امروز حدود پس از 5 سال از گذشت بازسازی، آب آشامیدنی را از منبعی که دهه ها پیش ساخته شده و آبش هم تصفیه نشده است، استفاده می کنیم. این منیع تا حال تعمیر نشده است. برق در هر 24 ساعت فقط دو ساعت مهمان ماست. ما به عقب بر می گردیم. ما پخت و پز خود را از هیزم هائی که از جنگلها جمع می کنیم انجام می دهیم. چرا که با کمبود سوخت و نفت مواجهیم.
"یک شهروند موصلی"

"بهترین زمان برای سرمایه گذاری زمانی است که جوی خون بر زمین جاری است."
یک نماینده چند ملیتی های حاضر در فاز دوم بازسازی عراق

ژنوساید عمدی در عراق

"در عراق ژنوساید یا قتل و عام عمومی مردم توسط اشغالگران جاریست. برنامه پاکسازی عمدی بخشی ازجمعیت عراق در دست اقدام است. عراق در حال نابودی است. عراق در روند اضمحلال قرار گرفته است. زنان پشت نقابهای خود، پشت درهای خانه هایشان ناپدید می شوند. کودکان از مدارس خالی شده اند.از سال 2006 حدود دو سوم بچه ها در خانه های خود زندانیند. بعد نوبت به متخصصین و کارشناسان رسیده است. دکترها،پروفسورها، سرمایه گذاران ملی، دانشمندان، فارماکولوژیست ها و داروسازان، قضات، وکلا همه فراری شده و ناپدیدند. به طور تقریبی 300 آکادمیسین عراقی کشته شده اند.برمر ، نماینده بوش کل سیستم اداری عراق را فلج کرد تا بیگانگان بر عراق حاکم شوند. این همه حاصل اشغالگری است از فوریه 2007، حدود 2000 نفر از کارشناسان کشته شده و 12 هزار فراری شده اند. عراق به حراج گذاشته شده است.تا آوریل 2007، طبق گزارش کمیساریای سازمان ملل در امور پناهندگان 4 میلیون عراقی ناگزیر خانه خود را ترک گفته اند. روزانه سه هزار شهروند عراقی زیر فشار نیروهای اشغالگر ترک دیار می کنند.(یک نفر از هر هفت عراقی). عراق لابراتوار شوک تراپی امریکاست. ملتی وحشتزده، کشوری ویران و اشغالگرانی که می خواهند خاک عراق را جولانگه غولهای مالی و نفتی و نیز قرارگاه دائمی نظامیانی بکنند که تنها نگهبان منابع عظیم نفتی منطقه باشند.
در اوایل سال 2006 در عرض سه ماه و نیم حدود 20 هزار شهروند عراقی ربوده شده اند. رسانه های بین المللی تنها وقتی به این گونه اخبار توجه نشان می دهند که یک فرد غربی ربوده شده باشد. شکنجه جمعی مردم عراق به یک صنعت گسترده تبدیل شده است.امریکا در شکستن نیروی مقاومت مردم از هر سلاح، بمب و ابزار کشتار به جز بمب هسته ای ا ستفاده کرده است.
کنتراتچی های خصوصی که استخدام دولت امریکا هستند و هر گونه سلاح می توانند حمل میکنند، با خشونت تمام آدم می کشند. هر عراقی دشمن اشغالگران محسوب می شود. در حالی که این نظامیان تحت کنترات امریکا طبق قوانین جنگ مصونیت حقوقی دارند و هر گز در برابر دولت و مردم عراق مجبور به پاسخ گوئی نیستند.

کنتراتچی ها کیانند؟

کنتراتچی ها که دارندگان شرکتهای مخوف امنیتی هستند، در پروسه تبلیغات انتخاباتی بوش صد ها میلیون دلار هزینه کرده اند.این ها لابیستهای دولت بوش بوده اند که امروز در کشتار مردمی که برای احقاق حقوق آنها رفته بودند غوغا می کنند. کنتراتچیها در حمل و واردات هر گونه سلاح آزادی مطلق دارند. در پاسخ، دولت بوش نیز درامد کنتراتچیهای نظامی را ما بین سالهای 2000 تا 2006 تا 200 بیلیون ( دویست بلیون ) دلار رسانده است. در حالی که مردم عراق به آب آشامیدنی سالم و نان فرزندان خود محتاجند، کارمندان دون پایه شرکتهای خارجی با 900 دلار روزانه خزانه کشور را غارت می کنند. دولت عراق مثل ماشین بانکی عمل می کند که کارش واریز کردن پول به خزانه و پرداخت آنست.
ریچارد آرمیتاژ، معاون اسبق وزیر امور خارجه امریکا در برابر مقاومت مردم عراق و شکست پروسه شوک تراپی می گوید:
" این روح انسانی که نیروهای ائتلاف با آن در جنگ عراق وارد شدند، سبب شد که نتیجه حاصل نگردد و مردم تغییر نکنند.با آن سرعت خیره کننده ای که ما بر دشمن پیروز شدیم، نتوانستیم شوکهای لازم را بر جمعیت عراق وارد نمائیم و مردمی رام شده به تعبیر آرمیتاژ (cowed population) "جمعیت تغییر شکل یافته به گاو" تولید نمائیم. در آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم مردم این دو کشور به طور عمیقی شوکه شده و از درون تغییر یافتند. امریکا نتوانسته به قدر کافی مردم عراق را شوکه کند، از درون متحول کند و در بهت و حیرت گیج کننده ای قرار دهد."( ارسال 30 هزار نیروی اضافی در واقع واکنش به این رهنمود است)
میتوان از این اظهار نظر پی برد که آورندگان دموکراسی به مردم عراق چسان می نگریستند و معماران حمله چگونه به کیستی و اقتدار یک ملت و تاریخ او نظاره می کنند. تنها ملت گاو شده میتواند در برابر شوک تراپی مقاومت نکند و به انقیاد اشغالگران خانه اش در آید.هزار نکته باریکتر ز مو این جاست که این نظر اقتصاددانان مدرسه شیکاگو و اصحاب فریدمن دیگر با شکست مواجه شده، هر چند بشریت بهای سنگینی پرداخته است.

نوآمی کلاین کیست؟

اشاره: نوآمی کلاین، نویسنده و روزنامه نگار کانادائی از آغاز اشغال عراق همراه تیمی از همکارانش این جنگ را دنبال کرده و اخیرا کتابی در این مورد منتشر کرده که در بر گیرنده گزارشات و اطلاعات تکان دهنده ای از عملکرد ارتش امریکاست.او همراه و همکار سازمانهای مدافع حقوق بشر بوده و از بعد حقوق و شرافت انسانی نیز این تراژدی را بررسی کرده است. او که از اولین روزها در عراق به ثبت وقایع جنگ پرداخته، تلاش دارد که فلسفه دولت بوش را در اشغال عراق بشکافد، رازهای پشت پرده را، که در روزنامه ها و رسانه ها دیده و شنیده نمی شود عیان سازد. او با پژوهش در ابعاد مختلف پدیده موسوم به "بازسازی کشورها، منطق بازار آزاد، و صدور دموکراسی، و با ثبات کردن دولتها" ناگزیر به تاریخ اشغالگریهای امریکا می پردازد و یکی از طراحان این حمله دونالد رامسفلد، و معمار فکری و استاد او میلتون فریدمن را زیر ذره بین تعهد روزنامه نگاری خود قرار می دهد و آن گاه به نقش چند ملیتیها در دو محور: اول حمله و اشغال و دوم: شوک تراپی و بازسازی و به تعبیر رامسفلد"استحاله عمیق" اشاره می کند. او زبان و مفاهیم آن را از قید سیاست آزاد می کند و در روی زمین با مردم به زبان مزدم رویدادها را می نگرد و معنی میکند.

مدل بازار آزاد در قلب کشورهای اسلامی، شوک تراپی

بعد از جونتاها در آرژنتین و شیلی پینوشه نوبت پیاده کردن تز میلتون فریدمن به عراق رسیده است، کشوری که نفت خیز است اما هنوز از نظر فرهنگی و مردم شناسی برای غربیان چندان شناخته شده نیست. فرید ذکریا، ستون نویس روزنامه نیوز ویک می نویسد: ظرفیت جورج بوش در تصور ساختن یک خاور میانه جدید ممکن است از جهالت نسبی او از درک این منطقه باشد." اما از مدتها قبل تئوری بازسازی یا به تعبیری :"اشغالگری، نابودی و غارت مجدد" در رابطه با عراق روی میز بود. و بارها در جاهای دیگر این تئوری پیاده شده بود. اینک نوبت عراق رسیده است.
"شوک تراپی" توسط چند ملیتی ها و نظامیان کنتراتچی که به هیچ مقامی پاسخگو نیستند در حال اجراست. به نوشته نوامی کلاین ، درست چند روز بعد از واقعه 11 سپتامبر، دولت بوش مخفیانه و آرام تحت بهانه " جنگ با ترور" و در آغاز درگیریهای قومی که حاصل اشغالگری بود قانون جدیدی را از پرده به بیرون انداخت و آن در اختیار قرار دادن منابع عظیم نفتی عراق به دو چند ملیتی موسوم به "بی پی" و شل بود. شرکت هالیبرتن هم که دیک چینی آنرا کنترل میکرد بخش وسیعی از عملیات لجستیکی را در اختیار می گیرد. در شرایطی که نیروهای اشغالگر از زمین و هوا و دریا عملیات ویرانگر بی حد و مرز و نامحدود خود را آغاز کرده بودند، پروژه شوک تراپی در کل جامعه عراق در حال اجرا بود. اگر به تصاویر بنگرید عمق فاجعه که زنان و کودکان و غیر نظامیان عراقی متحمل شدند خواهید دید. برای مثال فقط در فلوجه در عرض 7 روز 850 نفر بیگناه قتل و عام شدند و 1500 نفر هم مجروح. این اوج تروریزه کردن یک ملتی است که در بربر نیروهای اشغال مقاومت می کند.
زندان ابو قریب و زندانهای مخفی پر می شدند و رامسفلد که فرصت طلائی پیدا کرده بود در خاک امریکا با شتسشوی مغزی مردم آمریکا در زمینه خطر سلاحهای کشتار جمعی و حضور القاعده در عراق، مردم این کشور را در یک شوک، ترس و واهمه عجیبی قرار داده بود؛ کل فجایع وارده به مردم را در بمباران مرکز تجارت جهانی نیویورک در 11 سپتامبر به عراق منتسب می کرد تا شوک بیشتری به امریکائیان وارد نماید و با ترس تراپی آنان را با جنگ همعنان سازد. و در عراق نیز مردم عراق را که هنوز شوک بمبارانهای ممتد خاک خود را بر تن داشتند، با هجوم چند ملیتی ها روبرو نمود. امریکا با تجربه ای که از امریکای لاتین و مقاومت مردم در برابر اشغالگران داشت؛ بر آن بود تا با به کار بستن پروژه شوک تراپی،   پیاده کردن نیروی بی سابقه نظامی و ترس و لرز روانی به استحاله ذهنی مردم عراق بپردازد و نیروی مقاومت را از مردم سلب کند. اولین پروژه انتصاب یک نطامی و مقام امنیتی کارکشته به عنوان مدیر کشور عراق بود، پل برمر و همراهانش.

عراق آخرین مرز گسترده خاورمیانه است. در این کشور 80 در صد چاههائی که حفر شده به نفت رسیده است"
دیوید هورتن، رئیس هئئت مدیره شرکت نفت ایرلند، ژانویه 2007

اینک عراق جولانگه اشغالگران است. مردم در خاک خویش به دیده دشمن نگریسته می شوند. مهمانان تا بن دندان مسلح، همراه با کنتراتچی های نطامی که ارتش امریکا استخدام کرده و تنها در برابر دولت امریکا پاشخگو هستند؛ هست و نیست مردم عراق را زیر پنجه میلیتاریسنی خود دارند. مدرسه ها تعطیل، کارخانه ها مسدود و شهرها حالت نظامی دارد و تانکها و نفربرها بر شهرها حکم می رانند. فریاد انفجارات کل خاک عراق را در هم نوردیده و مردم در تاریکی مشلق قرار دارند.تمام تلفنها در بغداد قطع شده و این بی خبری مطلق مردم را از پای در می آورد. نوآمی کلاین با تصویر وضع رونی مردم تلاش دارد محتوای تئوری اشغال را بکاود. اندیشه ای که ریطی به دموکراسی، حقوق بشر یا آزادی و مناعت انسانی ندارد.چرا که هر چه شوک و حیرت و هیبت و واهمه مردم بیشتر شود، آن قدر پروژه شوک تراپی موفقتر خواهد بود.. رامسفلد بر آنست که تز میراث فریدمن را که به "ترانسفورماسیون همه گیر و اساسی" معروف است به منصه عمل بنشاند. همان تزی که خود بوش هنگام پذیرش استعفای رامسفلد از آن به عنوان" دستاورد بزرگ" این فرمانده یاد می کند، فرماندهی که نوآمی کلاین از واژه " یک آدم کش بیرحم" BLOODLESS HATCHT از او نام می برد. فرماندهی که به کلام کلاین " عاشق قلع و قمع دیگران، مخفی کاری و تحکم است". فرماندهی که تخصصش خصوصی سازی و پاکسازی است. وقتی رامسفلد این مقام را پذیرفت همه تعجب می کردند و با خود می گفتند کسی که 68 ساله است و در دوره ریاست جمهوری جرالد فورد این مقام را داشته و الان ثروتی معادل 250 میلیون دلار دارد، چرا این مقام را پذیرفه است. این "آدم کش بیرحم" در بیست سال گذسته سرگرم رتق و فتق امور چند شرکت چند ملیتی بوده و در هیئت رئیسه آنها حضور داشته است. او معروف است به ادغام تراستها و ایجاد الیگارشیها و بازسازی چند ملیتی های در حال بحران. او. خودش را با لقب" مرد اقتصاد نوین" خطاب میکند. زیر نفوذ این فرد در عراق جوی خون جاری شده است. او طراح معروف شکنجه های زندان ابو قریب است. او که عنوان شغل اش وزیر دفاع است، 30 سال است که سرگرم طراحی حمله، کشتار، برنامه ریزی جنگی است. کسی به او حمله نکرده است. به سخن جف کفرتی در کتاب جدیدش: نه عراق تهدیدی به ما بود.نه عراق سلاح کشتار جمعی داشت، نه یک عراقی به مرزهای ما تجاوز کرده و نه عراق رابطه ای با القاعده داشته است. عراق کشور مستقلی بود". اما عراق از سالها پیش برای پیاده کردن مدل فریدمن انتخاب شده بود. که واقعه 11 سپتامبر نوعی مائده آسمانی بود که دولت بوش را به حرکت در آورد. سالها پیش رامسفلدها گفته بودند که "نفت همچون کالای با ارزشی است که نباید دست مشتی عرب باشد. اسرائیل نیز بنا به ماهیت اشغالگری خویش در شعله ور کردن این آتش سهیم بوده است. از سی سالگی که رامسفلد وارد کنگره امریکا شده ، حدود چها دهه است که زیر بالهای نظری فریدمن و" مدرسه اقنصادی شیکاکو" اموزش دیده است.
"نیمدانم وقتی کنار فریدمن هستم و یا با او گفتگو می کنم و یا هم صحبت می شوم، احساس هوشیاری و زرنگی می کنم." این بخشی از سخنان رامسفلد در جشن 90 سالگی فریدمن بود.
منطق رامسفلد و فریدمن و تز آنها در خاک عراق به محک تجربه نشسته است. اساس تئوری، "شوک تراپی" همان گونه که اشاره کردم کاری با دموکراسی و پیشرفت و آزادی ندارد. در این تئوری اثری از حقوق انسان و مردم تحت اشغال وجود ندارد. تئوری شوک تراپی اصلا کاری با زندگی مدنی و بهبود زندگی عامه ندارد. این تئوری بر "تغییر روانی مردم"، ایجاد دشمنی ها و جدائی طلبیهای قومی و نژادی، به انقیاد در آوردن انها، شکست نیروی آگاهی و هویت مردم و تبدیل مردم به ابزاری در خدمت چند ملیتی ها برای سود دهی بیشتر است. عدم اعتماد به نهادهای مردمی، نادیده گرفتن حق رای مردم و انتخابهای آنها و به صلابه کشیدن هر گونه مخالفت در راه اجرای پروژه شوک تراپی از طریق خصوصی سازی و انحلال بخش دولتی در سی سال گذشته تاریخی را در صحنه جهان نوشته که بغایت خواندنی است. تاریخی که همراه است با پشتیبانی فاسدترین مهره ها و ددمنشترین چهره ها مثل پینوشه که همواره رامسفلد پیشگام این پروژه بوده است. مجریان این پروژه به استقلال ملتها، به سربلندی و مناعت انسانی آنها عقیده ای ندارند. آنان فقظ با بال چند ملیتی ها و زیر آتش بیرحمترین نظامیان کنتراتچی پرواز می کنند. کسانی که سالهاست در عراق تحت شرکت بلاک واتر مشغولند و تا کنون صدها عراقی بیکناه را ترور کرده اند، بی آنکه در برابر قانونی جوابگو باشند. و از این طریق بلیونها دلار در عراق ، اافغانستان عاید خود کرده اند.طبق اسناد موجود فروش راکتور آتمی به کره شمالی زمانی صورت گرفته که رامسفلد عضو بورد مدیریتی شرکت آّّب ب سرویس یا براون باوری بوده .این تکنولوژی امکانات تولید پلوتونیوم را به کره شمالی می داد. همین" حرامزاده بیرحم" بود که در دهه 90 با دیکتاتور بغداد دست دوستی داد و او را به حضور پذیرفت.
با این تاریخ نمیدانم که ریچارد نیکسن اگر امروز زنده بود، لقبی را که 35 سال پیش به رامسفلد داده و اورا زنازاده بیرحم لقب داده بود، با مرور عملکرد این فرمانده چه عکس العملی نشان می داد. در صد سال گذشته بیش از صد مورد حمله و لشگر کشی زیر رهبری وزارت دفاع امریکا صورت گرفته است.استفاده از جنگ به عنوان " وسیله شکنجه مردم عادی" در قوانین بین الملل مردود است. پش از جنگ جهامی دوم رئیس جمهور فرانکلین روزولت به طور علنی و با صراحت علیه کسانی که از ناحیه جنگ سود خواری می کردند، ناگزیر چنین موضع گرفت: "من دوست ندارم حتی یک میلیونر جنگی ببینم که در نتیجه ویرانی و تباهی جنگ در امریکا میلیونر شده باشد". معلوم نیست آن رئیس جمهور نیز با میلیونها ثروتی که دیک چینی و دیگرکنتراتچی های مستخدم واشنتگتن از محل ویرانی و تباهی کشوری به دست آورده اند، امروز چه واکنشی نشان میداد.؟ طبق تحقیقات انجام شده دوره ریاست جمهوری بوش و گروه او از فاسدترین دوره ها بوده که در آن عریان ترین سوء استفاده در تاریخ امریکا شده است.این تاریخ به برکت میلتون فریدمن ورق خورده است. تاریخی که هنوز ماهیت آن برای مردم جهام عیان نشده است. نویسندگان تز" شوک تراپی" و "بازار آزاد بی مرز" که برنامه" بازسازی و نوسازی " کشورهای در حال جنگ را در دست اجر دارند ، مضمون کار خود را با واژه" با ثبات کردن" تعریف می کنند، ثباتی که لازمه اش ویرانی نظم گذشته و استحاله روانی مردم است. برای پیاده کردن این نظم لازم است به اندازه کافی و وافی شوک وارد گردد. مناعت انسانی، ارزشهای فرهنگی و کیستی تاریخی و غرور ملی مردم عراق را این تز هدف قرار داده است. نوامی کلاین برنامه غارت موزه ای که هزار سال تاریخی سابقه داشت و حافظه مردم عراق حساب می شد را نوعی از همین پروسه استحاله نام می برد.
فریدمن در مورد شیلی دوران پینوشه می گوید: کل دوران حکمرانی پینوشه، تمام 17 سال دیکتاتوری مطلق و دهها هزار انسان شکنجه شده را نمی شود اقدامی خشونت آمیز نامید. این حرکات برای نیل به دموکراسی لازم است و افزود: مهمترین مسدله در مورد شیلی این است که بلاخره بازار آزاد توانست آزادی و جامعه آزاد را با پینوشه به شیلی بیاورد."
همین معمار تز شوک تراپی و استقرار بازار آزاد و ضرورت خصوصی کردن بنیاد های دولتی مردم عراق خیلی روشن برنامه را ارائه می کند:
"وظیفه ما در عراق ساختن و سر و سامان دادن به مدنیت و یک ملت تیست((not nation –building بلکه ما داریم در عراق ملتی را به وجود می آوریم. ( (nation creating. نوامی کلاین این سیاست را با عنوان استعمار نو یاد می کند که بر آن است حتی به بهای نابودی میلیونها انسان بیگناه و ملتی که دارای ناسیونالیسم تند عربی است و به عنوان ملتی حضور دارد؛ اهداف تجاوز کارانه خود را پیاده کند. این که در عراق، به سخن روشن خود بوش، هر ماه از ژاانویه 2007 تا امروز اخر سپتامبر، 1500 نفر متجاوز را کشته ایم، این که میلیونها نفر کشته، مجروح یا از خانه خود پناهنده شده اند ؛این که مردم از دست کسانی که داعیه استقرار دموکراسی و آزادی را داشته فرار می کنند، نشانگر همین واقعیت است که منطق میلتون فریدمن که تحت حمایت صندوق بین اللمللی پول و بانک جهانی عملی می شود، در بطن خویش تجاوزگرانه و غیر انسانی است و در عراق با شکست روبرو شده است.
روشن است که در این رهگذر ایام کسی در فکر تاریخ و مدنیت مردم و فرهنگ و رسوم آنان نیست. چگونه میتوان هستی و تاریخ و هویت ملتی بزرگ را این گونه وقیحانه و بیرحمانه نادیده گرفت و تنها با زور میلیتاریسم هار خواست همان "ترانسفورماسیون اساسی" مورد نظر رامسفلد را پیاده کرد.؟ این اهانت به تاریخ بشر، اهانت به مناعت و شرافت انسانی است. در ادامه این گفتار روشن می شود که مدیر درجه اول امریکائی در عراق، پول برمر که بیشتر در لباس غیر نظامی ظاهر می شد؛ این تئوری بوجود آوردن یک ملت را در عمل در عراق چگونه پیاده کرده است. برمر اولین نماینده امریکاست که در دوران خلا قدرت در عراق پس از سقوط صدام ، حاکم منطقه قرین زون یا منطقه سبز است؛ منطقه سبزی که خونین ترین و سیاه ترین دستورات از آن صادر شده است.
نوامی کلاین در روزهای اول اشغال عراق از بغداد می نویسد:
"همراه همکارانم وارد عراق شده به منطقه حفاظت شده آمده ام.در هتل مشغول بحث و گفتگو هستم. من معتقد هستم که به حراج گذاشتن یک کشور به چند ملیتی هائی مثل شرکت نفتی اکسون و بچل همان فکری نبوده است که من با آن اندیشه کنم. اینجا مردمی در کار نیست.همه فراری و در شوک مطلق هستند. با مردم نمی شود حرف زد، آنها در فکر آب و نان فرزندان خویشند. هر شب در سالنهای هتل منابع عراق با حراج به فروش می رود. در حالی که مردم در خیابانها قطعه قطعه می شوند، یک مقام عالرتبه از امریکا می گوید: چندان هم بد نیست. ما از این بدتر را انتظار داشتیم. در کنفرانسی که برای فاز دوم بازسازی عراق بر پا بود به من گفته شد که: بهترین وقت برای سرمایه گذاری وقتی است که هنوز جوی خون بر زمین جاری است". از قبل این جوی خون و شوک تراپی و بمباران روزانه و تفتیش خانه به خانه مردم غیر نظامی بود که کل عراق زیر مهمیز شوک تراپی رفت. سازمانهای سیا و اف بی آی مدیران امنیتی جدیدی برای اجرای اشکال جدید شکنجه که خاص مسلمانان بود طراحی کردند؛ شکنجه هائی که ارزشهای دینی و مقدسات فرهنگی آنان را زیر حمله برد . برای شکستن غرور و پست جلوه دادن عربها تخطئه هویت عربی آغاز گشت. آقای رالف پیترز، افسر بازنشسته امریکا در نوامبر 2006 در مجله "آمریکای امروز" نوشت: ما به عراقیها شانس دموکراسی را اعطا کردیم، اما آنها همان گونه که بد گمانان معتقدند لیاقت دموکراسی را ندارند." خانه های مردم که دهه ها بر آن خوی و خصال عربیت و دینیت و هویت عراقی حاکم بود، لگد مال چکمه های نظامیان گردید. و زنانشان در معرض آتشبارهای خشن سرباران قرار گرفت. زندان ابوقریب گوشه ناچیزی از پروژه دموکراسی و شوک تراپی را نشان می دهد.از جمله لخت کردن ، وادار به استمناء اجباری کردن و در روزهای رمضان لخت کردن زندانیان و از آنها تلی ساختن و غیره. تا بلکه شوک تراپی بتواند از این افراد اطلاعات نظامی بگیرد. اما مردم در برابر این رفتارها مقاومت کردند. هر روز بر صفوف مخالفین عصبی می افزود. در بربر این سخن دولت بوش که ما ایده بازسازی را به عنوان تحفه ای به عراق بردیم، یک شهروند عراقی چنین واکنش نشان می دهد: این سخن جوکی است که کسی به آن نمی خندد".طبق مطالعه منابع موثق تا ژوئیه 2006 تعداد 655000 عراقی کشته شده اند، که اگر این اشغالگری صورت نمی گرفت زنده بودند.
با خود فکر می کرئم که نه تنها آماج امریکا سلطه بر منابع و ذخایر عظیم نفتی است، بلکه عراق یکی از آن مکانهای باقیمانده ای است که بر اساس تئوری فریدمن بتوان بر آن موکت "بازار آزاد بی مرز(unfettered free market economy)" را احداث کرد.

برمر و مردم عراق

از آغاز شکل گیری "منطقه سبز" که محل اقامت برمر بود هر روز اعتراضات مردم عراق بر پابود.هر چند که هرگز این اعتراضات به صفحه رسانهای تصویری سرایت نکرد. مردمی که در آرزوی سعادت و آزادی بودند، اینک خواستار مشارکت در امور و تعیین سرنوشت خویش بودند. اما مرحله اجرای" پروژه استحاله اذهان مردم" این اجازه را نمی داد. برمر 200 شرکتی را که تحت نظر صدام دولترا اداره می کردند، منحل و کل سیستم را از کار انداخت. اخراجها شروع شد. اما مردم به وجد امده از سقوط دیکتاتوری دنبال آماجهای خود بودند. در محلات و روستاها دور هم جمع شده به انتخابات می پراختند. آن بخش از نظامیان نیز که بر آن بودند که ارتش امریکا به عراق آمده تا دموکراسی را بیاورد، با مشاهده عملکرد ارتش اشغالگر کم کم نا امید می شدند. آنان صفوف ارتش را ترک کرده و از بازگشت مجدد به عراق خودداری می کردند. در مواردی هم برخی از سربازان به مردم کمک میکردند تا انتخابات خود را انجام دهند. اما این روندی نبود که بتوان فلسقه مورد نظر فریدمن را پیاده کرد. بلکه هدف بر پا کردن مقرهای دائمی نظامی امریکا در عراق و سلطه بر منابع عظیم نفتی بود. واشنگتن راه تشدید شوک را برگزید و دستور داد فرماندهان دوز یا اندازه شوک تراپی و وحشت آفرینی را بیشتر سازند. و همان روشی آغاز شد که در امریکای لاتین هنگام بر پائی بازار آزاد عملی شده بود(بمباران مقر سالوادر آلنده).هر کس که در برابر دکترین بازار آزاد ایستاد، مورد حمله واقع گردید و چه دموکراسیها و نظامهای قانونی که در این رهگذر توسط امریکا به خون کشیده نشد.
در شهرهای موصل، هیله و سامرا روشنفکران، سیاستمداداران سکولار و مذهبیون و سران طوایف و قبائل
گرد آمدند و به طور خود جوش به انتخابات پرداختند، به این امید که بتوانند اولویتهای پیش رو را تعیین
کنند و با چالشهای عظیم بر خورد نمایند.علاقه مردم به اقدامات خود جوش جهت مشارکت در تعیین
سرنوشت کشور خویش، مسئولین امریکا، دولت بوش و نیروهای اشغالگر را در شرایط بغایت سختی قرار
داد. چرا که در آغاز تجاوز نظامی قولهای بزرگی به مردم در واگذاری قدرت به عراقیان داده شده بود مبنی
بر این که مردم عراق خود بتوانند در تصمیم گیریها مشارکت کنند، اما از همان تابستان اول و دوره اشغال
معلوم شد که هر گونه واگذاری قدرت به مردم و آزاد گذاشتن آنها در تصمیم گیری، قدرت را از نیروهای
اشغالگر باز پس خواهد گرفت و اهداف نظامیان در تبدبل عراق به نمونه خاورمیانه ای مدل بازار آزاد و
مزدور غرب، را از آنان سلب خواهد کرد. چرا که ارتش امریکا برای خود در منطقه جای پای دائمی درست
میکرد و با هر گونه ملی گرائی عربی که در پی استقلال و تسلط بر منابع نفتی بود مخالفت می ورزید.
در آغاز ورود پل برمر امریکا بر آن بود که به یاری مردم منطقه یک شورای وسیعی از جامعه عراق را
پدید آورد که در آن نمایندگان همه اقشار مردم شرکت کنند. اما با درک رون شناسی مردم برمر از این نظر
بر گشت و تصمیم گرفت که مسئولین را خود انتصاب کند. بنابر این او به صراحت دستور داد که هیچ جای
عراق انتخابات نباید انجام گیرد و غیر قانونی است. از سوی فرمانده نظامی، ژنرال جیم ماتینس، فرمان
داده شد که باید کسانی بر شورا نصب شوند که با نیروهای اشغالگر روابط دوستانه دارند. او اضافه کرد:
برمر اجازه نمی دهد که یک فرد عوضی به عضویت شورای تصمیم گیری در آید. از تفنگدادران خواسته شد
کسانی را برگزینند که با نظامیان همراهند. "از این طریق است که ایالات متحده امریکا قادر است پروسه را
کنترل نماید".
وقتی مردم عراق انتصابات را مشاهده کردند و به طور علنی تهاجم مستقیم برمر را به ابتدائی ترین خواسته
ملی خود دیدند. شعار روزانه مردم و تظاهر کنندگان : آری آری انتخابات—نه نه انتصابات ورد زبان مردم
گشت و مقاومت شکل گرفت هر چه مقاومت شدیدتر می شد؛ امریکا بر میزان فشار و کشتار و شکنجه می
افزود. "سربازان روزانه به خانه های مردم حمله می کنند و با چراغ قوه های قوی به خانه های تاریک
عراقیان می ریزند: آنها با کلمات روزانه مادر فاکر (مادر قحبه)، علی بابا، اسامه بن لادن مردم را مخاطب
قرار می دهند. زنان با خوف و هراس در برابر بیگانگان اشغالگر که اینک درون خانه هایشان ریخته اند،
دنبال چادر و مقنعه می گردند تا در برابر هجوم بیگانگان حجاب خود را حفظ کنند. مردان را دسته دسته به
هیچ سند و مدرکی دستگیر و سرهایشان را پوشانده به بازجوئی می برند.آنها را با کامیونها به زندانها و
بازداشتگاتها روانه مبکنند. در اولین 3 سال و نیم اشغال حدود تقریبی 61500 نفر عراقی دستگیر و زندانی
شده اند. روش بازجوئی این زندانیان خیلی شوکه آور و سنگین گزارش شده است. تنها در بهار سال 2007 حدود 19 هزار در بازداشت به سر می برند. شکنجه های متعدد از جمله مواجهه با سگان درنده و شوک الکتریک رایج است.
در روزهای اولیه اشغال عراق منطقه" قرین زون" یا مقر فرماندهی امریکائیان، میزبان شوک تراپیست های اقتصادی از لهستان و روسیه بود. عراق حالا به محل جذب و جلب توجه متخصیصین شوک تراپی تبدیل شده است . کسانی که تخصص آنها شکستن نیروی مقاومت مردم با شدیدترین روشهاست؛ کسانی از کلمبیا و افریقای جنوبی که سرآمد کارهای امنیتی هستند. روزنامه نگار "جرمی شاهیل" گزارش می دهد : شرکت بلاک واتر و دیگر کنتراتچیهای امریکا که مسئول حفاظت از جان اشغالگرانند، بیش از 700 نفر از نیروهای شیلی را استخدام کرده اند، نیروهای سرکوبگری که در دوران پینوشه کاراموزی دیده اند. می شود گفت که جنگ جدیدی با مردم عراق آغاز شده است. به طوری که فرمانده نظامی امریکا به نام "جیمز استیل" که در ابتدا به عنوان مشاور انرژی به عراق رفته بود، با مشاهده مقاومت مردم به صف نظامیان می پیوندد.استیل عالیترین مقام امنیتی امریکا در کمک به ارتش سالوادور و کشتار بیگناهان بوده است که معروف است که رهبری جوخه های اعدام را داشتند. او مجبور شد بالاخره در عراق "روش سالوادور" را برگزیند.
در السالوادور جوخه های اعدام مخالفین خود را ربوده و اجساد قطعه قطعه شده را در کوچه و خیابانها ول
می کردند و روی اجساد نیز علامت قاتلین را حک می کردند، برای مثال بریگاد هرناندز.در عراق این قبیل
کشتار سالوادوری نیز رایج شده است. اینک روش آقای جیمز استیل، کشتار سالوادوری نصیب مردم عراق نیز شده است
روزنامه لس آنجلس تایمز در نوامبر 2005 گزارش میدهد که" در مرده خانه بغداد دهها جسد همزمان می
رسند و هر هفته افزایش پیدا می کنند در حالی که بر بازوی خیلی از قربانیان دست بند رسمی پلیس دیده می
شود. معمولا مرده خانه ها دست بندهای آهنی را نگه میدارند و به پلیس بر می گردانند".
در عراق روشهائئ نیز با تکنیکهای فنی پیشرفته وجود دارد که پیام ترور را پخش می کند.این پیامها و
فیلمها در تلویزیونی که به نام العراقیه است و توسط آمریکا رهبری مالی می گردد به نمایش درمی آید.
این گونه فیلمها ، اسناد با همکاری کماندوهای سالوادور گونه در عراق تولید می گردد. چندین تن از
زندانیانی که بعدا آزاد شده اند، اظهار داشتند که چگونه انها را به طور فله ای در محلات و کوچه های
عراق دستگیر کرده و با شکنجه های شدید روحی و جسمی آنها را به جناتیات ناکرده مجبور به اعتراف می
کنند. جرائمی که وکلا هم معتقد به آنها نیستند و آنها را ساختگی میدانند. آن گاه این سریالهای دولتی را از
تلویزیون عراق پخش می کنند و مردم آنها را در خانه هایشان نظاره می کنند .در این فیلم ها ی تولید شده
دولتی افراد خود را با عناوین دزد، اوباش، هم جنس باز معرفی می کنند. این کوماندوهای عراقی که زیر
آموزشهای اقای استیل امریکائی دوره دیده بودند با وزارت داخلی عراق کار می کردند.در نوامبر 2005
تعداد 173 جسد عراقی در تاریک خانه این وزارت خانه کشف شد که به شدت شکنجه شده بودند، طوری
که پوست بدن قربانیان کنده شده و با دریل جمجمه های آنان سوراخ شده بود. و دندانهایشان نیز کنده شده
و ناخنهایشان کشیده شده بود."

عراق جامعه ای ویران

مدل بازار آزادی که از طریق شوک تراپی این بار قرار بود در قلب جهان اسلام و بر روی ذخایر عظیم نفت
بنا شود ، اینک به ویرانه ای فرا روئیده که خود اشغالگران با خاک یکسانش کرده اند. کشوری مخروبه با
مردمی از نظر روحی - روانی مصدوم، پاره پاره. مصدوم و مجروح و وحشتزده با سالها رنج و عذاب
صدام،شوکه شده از جنگ وتجاوز ؛ در حیرت و وحشت از عملکرد اشغالگران. آیا کربلا و سامرا و نجف
در برابر این همه خشونت تمکین خواهد کرد؟
ازمحل ویرانه های این کشور مقاومت مردمی شکل گرفته، ضمنا اسلامگرائی رادیکال و تروریسم هولناک
نیز در سایه اقدامات نیروی اشغال ریشه دوانده است.در فوریه 2004، یازده ماه پس از تبدیل عراق به
لابراتوار شوک تراپی فریدمنی، موسسه نظر سنجی بین المللی آکسفورد این آمار را از مرئم عراق گرفت:
که اکثر مردم عراق خواهان دولتی سکولار و غیر دینی هستند؛ تنها 21 در صد خواهان سیستم اسلامی
بودند. شش ماه بعد وقتی خشونت اشغالگران فاز وحشت آوری یافت در یک نظر سنجی این بار 70 در صد
مردم عراق خواهان دولت اسلامی شدند.ویران کردن و بمباران عتبات در روز عاشورا این روند را
سریعتر نمود. نوآمی کلاین می نویسد "شکی نیست که افزایش خشونت و اعمال اشغالگران این نفرتهای
قومی را دامن زد و آنرا عمیقتر نمود.

سهم شرکت هالیبرتن از این هرج و مرج

شرکت مالی هالیبرتن قبل از آغاز اشغال عراق ماموریت یافت که چاههای نفتی را خاموش کند. آقای
دیک چینی یکی از کنترل کنندگان این موسسه بود . این شرکت بعد توانست امتیاز توزیع سوخت در کل
عراق را به عهده بگیرد. این کار سود آور به قدری بزرگ و گسترده بود که " شرکت تمام نفت کشهای
موجود درکویت را خرید و صدها تانکر دیگر وارد نمود.سودهای نجومی این گونه شرکتها در هیچ کتابی
ثبت نشده و گزارشی هم به مردم عراق در این زمینه داده نشده است. تمام شواهد نشان می دهد که تشدید خشونت در جهان به نوعی درمان تبدیل شده است و از همین منظر است که ستون نویس روزنامه واشنگتن پست، آقای ریچار کهن می گوید : در جهان پس از سپتامبر 11 استفاده از خشونت به گمان من میتواند خصلت تراپی داشته باشد.(در مقام حمایت از حمله به عراق) همان مقصودی که آقای فریدمن بنیانگذار آن است . نمونه بارز پیاده کردن این تز در عراق عملیات موسوم به بهت و حیرت Shock and Awe بود . در جزوات سازمان سیای امریکا اجرای این روش در بازجوئی افراد به کار رفته و در عمل با این اهداف انجام میشود: در مفهوم خام کلمه، تسلط و سلطه سریع امکان تفکر و چاره جوئی را سلب می کند و در نتیجه میزان درک و نحوه تفکر مخالف را فلج میکند که او قادر به تحلیل رویدادها نمی گردد. و هدف این است که دشمن یا طرف مقابل را کاملا از نظر قوای فکری از کار انداخت. امکانات مکالمه و تماس را از او گرفت، و او را در تاریکی و خلا مطلق قرار داد به طوریکه به کشور و به امور خویش اندیشه نکند". این مدل تراپی که نوعی از آن، مدافعین حقوق انسان، شکنجه جمعی یک ملت نام می برند در عراق استفاده شده است.نوامی کلاین می نویسد: در اولین ساعات حمله به بغداد آنا تمام شهر 5 میلیونی در تاریکی مطلق فرو رفت. سپس انفجارات تکان دهنده و قطع همه ارتباطات، بمباران رادیو تلویزیون و تمام ابزار رسانه ای. تمام شهر و شهروندان به زنجیر کشیده شدند،چشمانشان را بستند و بعد انها را لخت نمودند". در واقع نوعی سونامی انسان ساخته توسط عالیترین سلاحهای مخرب علیه مردم به کار گرفته شد. اگر واژه سونامی برای هزارا ن قربانی در اسیا و منطقه می سی سی پی تصویر ویرانگر و خانمانسوزی دارد، اما برای طراحان شوک تراپی جاری کردن سونامی نوعی معالجه اقتصادی است. باور نمی کنید به عین سخن "ست میداس از اینترناشنال هرالد تریبون، 10 مارچ 2005 توجه کنید:
" آن سونامی که همانند بولدوزر غول پیکر منطقه نوار ساحلی را نابود کرد، به اهالی شرکتهای ساختمانی فرصتهائی به وجود آورد که در خواب هم نمی دیدند. و آنان به سرعت به منطقه امده اند تا این فرصتها را بقاپند".
در برنامه شوک تراپی بمباران ذهنی مردم و فلج کردن قوای دماغی آنها نقش مهمی دارد. این پروژه نوعی نمایش هم محسوب می گردد تا رفتار جهانیان را سنجید . عراق به نوعی آزمایشگاهی بوده که این مدل ویژه در آن به معرض دید همگان گذاشته شده و نوآمی کلاین با ذکر اسناد و مدارک موجود محتوای شوک تراپی را شکافته است. او نشان می دهد که امروز بحث مسئله ایمنی یا امنیت و مسائل امنیتی یک از بغرنجترین مباحث شده است. همه اقدامات و هزینه ها تحت نظر اقدامات امنیتی به آسانی عملی می گردد. موسسات جدید شکل می گیرد و مبالغ هنگفتی هزینه محصولات امنیتی می گردد. ارسال کنتراتچهای خصوصی نظامی، افسران امنیتی به دیگر مناطق درامدهای کلانی را نصیب دولتها می کند. اسرائیل در این زمینه دست بالا را دارد. اشغالگری و ددمنشی این رژیم در مناطق اشغالی ملت فلسطین به همین بهانه صورت می گیرد. در عراق نیز بیشتر طرحها و شوک تراپی در واقع برای آسفالت کردن مسیری است که معامله کنندگان عظیم انرژی و جنگ افزار به آسانی بتوانند ایاب و ذهاب نمایند. آیا خاک عراق همرائی با این مهمانان ناخوانده را نشان خواهد داد؟ (ادامه دارد)

توضیح:
عمده مطالب و اطلاعات این نوشتار از کتاب جدید نوآمی کلاین، نویسنده و روزنامه نگار کانادائی ، تحت عنوان "دکترین شوک "اتخاذ شده، ضمنا نقل قولهائی هم به صورت نقل به معنی از آقای کفرتی در این مورد آمده است.
Naomi Klein,
The shock Doctrine,
The Rise of Disaster Capitalism, Alfred A. Knoff Canada,
ISBN number:9780676978004, 2007


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست