در سوگ جلیل بزرگمهر
بیانیه گروهی از فعالین سیاسی و فرهنگی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ مهر ۱٣٨۶ -
۲۹ سپتامبر ۲۰۰۷
جلیل بزرگمهر (۱٣٨۶-۱۲۹۱) در صبح روز دوشنبه دوم مهر ماه در تهران درگذشت و درگذشت او همه پویندگان راه آزادی و حق و عدل را در اندوهی ژرف و سنگین فرو برد.
آن زمان که بسیارانی نخستین بار با چهره افسر جوانی آشنا میشدند که در کنار و به یاری مصدق در محکمه نظامی نشسته بود، اندک بودند کسانی که از ژرفای دلبستگی پایدار وی به آرمانهای آزادی و استقلال و حکومت قانون آگاهی داشتند. سرهنگ جوان، در آن لحظهها و روزها و هفتهها و ماههای سرکوب و خفقان و حکومت چکمهها و شلاقها، در آن نبرد داد و بیداد و حق و ناحق، اردوی و سوی خود را برگزیده بود. و اکنون حاضر در صحنهای دورانساز می شد که نفی و بطلان جنبش استقلال طلبانه ملتی و سرکوب و اختناق خواستهای ترقیخواهانه مردمی را نشانه گرفته بود. در آن هفته ها که ایران به کام سیاهی فرو میرفت، آن "دادگاه نظامی" به محاکمه و محکمه آمران و عاملان کودتا بدل شده بود. او همه را شنیده بود، با همه آن گفته ها و کردهها زندگی کرده بود: سخنان سرهنگ شاهقلی را شنیده بود که اساس حقوقی دادگاه را متلاشی کرد و مبرهن ساخت که این دادگاه فاقد هرگونه صلاحیت لازم است و پس عین بیقانونی است. و دادگاه و دادستان که درمانده، از پاسخ فرومانده بودند و مُهر سکوت را از لب نگرفته بودند. و آن کهنسال برنادل را دیده بود که گه بر هیبت دادگاه میخندید و گاه غریو بر میآورد که هان! این شمایان که بر تخت سلطنت و مسند حکومت نشستهاید، از صدر تا ذیل، از شاه تا گدا، کهتر و مهتر، عرف و ناعرف، همه نیستید مگر دستآموزان بیگانه و دستاورد ایشان! و باز گفته بود "آری، تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراتوریهای جهان را از این مملکت برچیدهام ".. " میخواهم طبقه جوان مملکت... بدانند و از راهی که برای طرد نفوذ استعماری بیگانگان پیش گرفتهاند منحرف نشوند و از مشکلاتی که در پیش دارند هیچوقت نهراسند و از راه حق و حقیقت باز نمانند".
جلیل بزرگمهر شاهد بیدار دل آن لحظهها بود و عمری را در درد و شور آن روزها زندگی کرد. و آن همه را، آکنده از خشمی خموش و پایدار، در خود زنده نگهداشت و پاسداری کرد. و آن زمان که توانست آن همه روزها و ماهها را دوباره و چند باره زیست و باز گفت. تا گفته باشد آنچه را مکلف به گفتن و نوشتن آن میبود. آن لحظه که توانست از گفتن و نوشتن و بازنوشتن نایستاد و نشر همه آنچه از جلسات آن محکمه نظامی در دست داشت را به همراه اسناد و مدارک بسیار دیگر، برنامه کار خود قرار داد. بیشک تا سالها و همواره، دیدهها و گفتههای او از آن دادگاه و از آن روزها، دستافزار و ابزار کار پر ارزشی برای همه کسانی خواهد بود که در جست و جوی آزادی و راستی و حقیقت و عدل و عدالت به آن برهه تاریخی نگاه میکنند و میاندیشند.
جلیل بزرگمهر عمری را در پاکی و شرافت زیست و هرگز اعتقاد راستین به آزادی و حقوق مردمان را رها نکرد.
یادش بیدار.
سیروس آرین پور، فریبا امینی، ناهید امینی، نصرتالله امینی، جواد باجغلی، رحیم باجغلی، نادر پاکدامن، ناصر پاکدامن، جمشید تقوی بیات، منوچهر تقوی بیات، علیاصغر حاج سید جوادی، تراب حقشناس، هادی خرسندی، علی خوانساری، محمد داور، رامین روحانی، ولی سیادت، لیلی شایگان، مریم شایگان، حماد شیبانی، امیر هوشنگ کشاورز صدر، عباس عاقلیزاده، محمود عنایت، شهرام قنبری، مریم متیندفتری، هدایت متیندفتری، اردشیر محصص، رضا مرزبان، ناهید مظفری، بهروز معظمی، ژیلا معظمی، مهلا معظمی، ابراهیم مکی، شیدا نبوی، علیرضا ندیمی، شهرام وفائیکیش، محسن یلفانی، مهدی یوسفی.
|