یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تهران، راه خروج از بغداد؟


سهراب مبشری


• اکنون عراق است که به معضل اصلی روابط آمریکا و ایران تبدیل شده است. جنگ بر سر عراق، و در نهایت بر سر این است که جمهوری اسلامی ایران به قدرت منطقه ای تبدیل شود یا نه. اگر هم جمهوری اسلامی به همه قطعنامه های شورای امنیت در مورد بحران اتمی عمل کند، موضوع عراق به جای خود باقی است و سیاستمداران جنگجوی آمریکایی تنها باید بهانه جدیدی برای جنگ بیابند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ مهر ۱٣٨۶ -  ٣۰ سپتامبر ۲۰۰۷


کسی که از خارج به فضای سیاسی ایالات متحده می‍نگرد، حیران می‍ماند که گرایش‍های افکار عمومی در این کشور بزرگ چقدر سریع تغییر می‍کند. همین چهار سال پیش بود که بسیاری از اتومبیلها با پرچم آمریکا این سو و آن سو می‍رفتند، یا با برچسب «از نیروهای نظامی ما حمایت کنید» یا با هر دو. بسیاری از باغچه های جلوی خانه ها، به پرچم آراسته بود و اکثر مردم آمریکا می‍پنداشتند صدام حسین، طراح حمله به برجهای دوقلو بوده و کشورش باید اشغال شود. جرج بوش، سوار بر موج وطن‍پرستی، نظامیان آمریکایی را به بین النهرین فرستاد تا به بهای کشته شدن نزدیک به چهار هزار آمریکایی (و البته ده ها هزار عراقی که زیاد از آنها سخن نمی‍رود)، و هزینه کردن صدها میلیارد دلار (هفته ای یک میلیارد دلار)، راه را برای روی کار آمدن آخوندهای شیعی عراقی فراهم کنند.
و امروز، امروز مردم آمریکا چه می‍گویند؟
اتومبیلهای مزین به پرچم و شعارهای جنگجویانه در اقلیت مطلق اند. اکثریت مردم آمریکا از زمامدارانشان می‍خواهند سربازان آمریکایی را همین امروز از عراق خارج کنند.
اکنون می‍توان سوار بر موج مخالفت با جنگ، در آمریکا انتخابات را برد. اما اپوزیسیون بوش، در تبلیغات ضدجنگ خود بسیار محتاط است. می‍توان با وعده پایان جنگ، انتخابات را برد اما چگونه می‍توان بدین وعده تحقق بخشید؟
دشواری آنجاست که به محض خروج زودهنگام آمریکایی‍ها از عراق، یکی از دو سرنوشت بیشتر در انتظار عراق نیست: یا عراق، صحنه جنگ بی‍رحمانه میان شیعه و سنی یا به عبارت دیگر ایران و عربستان خواهد شد، و یا حکومت فعلی که حکومت اهل تشیع است، برای حفظ قدرت خود ناگزیر به جمهوری اسلامی ایران روی خواهد آورد و خواهد کوشید شورشیان سنی را به کمک تهران سرکوب کند. هر دو چشم ا نداز برای ایالات متحده حکم کابوس را دارد. سناریوی نخست، منطقه را به آتش خواهد کشید و بهای نفت را به بسیار بیش از صد دلار برای هر بشکه، و در نتیجه بهای بنزین را در آمریکا به بیش از ۵ دلار برای هر گالون خواهد رساند. سناریوی دوم، به معنای تحکیم ایران به عنوان قدرت منطقه ای است. جمهوری اسلامی این اعتلای قدرت خود را مدیون آمریکا خواهد بود. چه طنز تلخی با طنینی دردناک در گوش زمامداران آمریکا!
پس چه باید کرد؟
برای برخی از سیاستمداران آمریکایی (که هم برخی از جمهوریخواهان و بعضی دمکراتها را شامل می‍‍شوند)، راه خروج از بغداد، از تهران می‍گذرد. بدین معنی که باید قبل از خروج از عراق، ایران را آنچنان کوبید که دیگر نتواند عراق را ببلعد. از آنجا که اشغال ایران توسط نیروی زمینی آمریکا نیاز به صدها هزار نفر دارد که آمریکا در حال حاضر قادر به بسیج آنان نیست، ظاهراً فراکسیون فراحزبی جنگ در واشینگتن راه چاره را در بمباران شدید و گسترده ایران می‍بیند. و این بمباران، نه برای نابودی سایت‍های اتمی، که به منظور فلج کردن نیروی نظامی ایران صورت خواهد گرفت.
بهانه این بمباران، می‍تواند پرونده اتمی باشد. اما بحران اتمی تنها بهانه جنگ خواهد بود، نه موضوع اصلی آن. از نظر نگارنده، اکنون عراق است که به معضل اصلی روابط آمریکا و ایران تبدیل شده است. جنگ بر سر عراق، و در نهایت بر سر این است که جمهوری اسلامی ایران به قدرت منطقه ای تبدیل شود یا نه. اگر هم جمهوری اسلامی به همه قطعنامه های شورای امنیت در مورد بحران اتمی عمل کند، موضوع عراق به جای خود باقی است و سیاستمداران جنگجوی آمریکایی تنها باید بهانه جدیدی برای جنگ بیابند. آنگاه مسلم است که از سوی واشینگتن، اسناد بیشتری از دخالت های جمهوری اسلامی در عراق پیدا و مطرح خواهد شد.
اما فراکسیون جنگ در آمریکا دچار خطاست اگر گمان می‍کند می‍تواند با بمباران ایران، مشکل خود در عراق را حل کند. جمهوری اسلامی (و نه مردم ایران) برنده این بمباران خواهد بود. حکومت آخوندها برای آنکه بتواند جای پای خود را در عراق خالی شده از سوی آمریکایی ها محکم کند، نیازهایی به چیزهایی ندارد که می‍شود با بمباران هوایی نابود کرد. بمب های آمریکا نمی‍تواند همه انبارهای اسلحه جمهوری اسلامی و همه نیروهای نظامی آن را از میان بردارد. هر چقدر هم که از این توان نظامی بماند، برای وارد شدن به آوردگاه عراقی که آمریکایی ها ترکش کرده باشند، کافی است.
این تصور نیز خطاست که بمباران ایران، شورش علیه جمهوری اسلامی را برخواهد انگیخت و این رژیم را ساقط خواهد کرد. هیچ شورش برانگیخته با بمباران نیست که پاسداران و بسیجیان زخم‍ خورده و افعی شده نتوانند آن را در نطفه خفه کنند. از نظر این نیروهای جمهوری اسلامی، حمله آمریکا به ایران نوعی جنگ آخر زمان را خواهد داشت که حاضرند در آن سیل خون به راه اندازند، تا آن مقدار که به قول احادیث، دریای خون تا زیر شکم اسب حضرت بالا آید.
امید، آنست که روسیه و چین، لجوجانه مانع تشدید تدریجی تحریم جمهوری اسلامی نشوند و متحدان اروپایی آمریکا که مخالف جنگند، بتوانند سیاستمداران آمریکایی را مجاب کنند که تحریم ها، راه مقابله با جمهوری اسلامی است، به گونه ای که فراکسیون جنگ در واشینگتن در اقلیت قرار گیرد.
آنگاه تکلیف عراق چه خواهد شد؟
با آنکه اکثریت مردم آمریکا بی‍صبرانه خواهان خروج از عراق اند، امید و مصلحت کل جهان، آنست که آمریکا بتواند با ادامه حضور در عراق، تا زمانی دوام آورد که یا خود عراقی ها بتوانند بدون دخالت خارجی – و به ویژه همسایه بزرگ شرقی خود – به اوضاع کشورشان سامان دهند یا یک نیروی چندملیتی در عراق مستقر شود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست