برای جلوگیری از تکرار اشتباه اوایل انقلاب از هم اکنون باید به فکر بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بود
دکتر گلمراد مرادی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٨ مهر ۱٣٨۶ -
٣۰ سپتامبر ۲۰۰۷
برای جلوگیری از تکرار اشتباه اوایل انقلاب از هم اکنون باید به فکر بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بود
در واقع ما نسل فدا شده یا مهاجران اجباری از وطن نباید همانند نسل پیش از خود کاری کنیم که نسلهای آینده را به درد سر و آوارگی گذشتگانمان و خودمان گرفتار سازیم. تفرقه و جنگ و جدل خانگی دیگر بس است. انشعابهای پشت سر هم در میان احزاب سیاسی ایرانی از هر ملتی، غم انگیز است و دیگر بس است. نیروهای مترقی، اگر واقعا خود را مترقی می دانند، باید پنبه را از گوش خود بیرون بیاورند، باید با چشم باز ببینند و با گوش شنوا بشنوند که چگونه دیکتاتور طلبان بیش از هرزمان دیگر فعال شده و برای به قدرت رسیدن، بعداز سرنگونی جمهوری اسلامی زمینه را آماده می کنند. اشتباه بزرگ و اما جبران پذیر نیروهای پیشرو اوایل انقلاب یک بار برای همیشه کافی است و نباید تکرار شود. این اشتباه باعث شد که اولا؛ ملاهای روضه خوان که کارشان فقط روزی پنج بار سربریدن امام حسین بود و با گریه های تقلبی علی اکبر بیگناه و تشنه لب را به مردم پاک دل می فروختند، توانستند قدرت را قبضه کنند و مردم محروم جامعه ما که به امید روزگاری بهتر از این انقلاب پشتیبانی کرده بودند، با مشاهده هجوم حزب الله به حریم خانواده ها و دستگیری دگر اندیشان و سرکوب زنان و اقلیتهای ملی و غیر مسلمانان، و وضع بد و اسفبار مملکت و پیش از همه جنگ و جدل بی حاصل بین نیروهای مترقی، نا امید شده و حتا تاجائیکه به گذشته غبطه می خورند و دهان به دهان می گویند: اگر این عدالت اسلامی است که این جمهوری جهنم وار را همراه خود آورده و این است رابطه بین نیروهای مدافع حقوق زحمت کشان که به جای اتحاد خود برای خاموش کردن این آتش جهنم و برقراری یک حکومت مردمی، توی سر هم می زنند، پس صد رحمت به رژیم دیکتاتوری محمد شاه باد! دوما؛ همین نارضایتی مردم و تفرقه و جنگ و جدل داخلی احزاب و سر در گمی نیروهای محرک واقعی انقلاب در سرنگونی رژیم دیکتاتوری محمد رضاشاه، خود امکان طلائی به طیف بازماندگان و هواداران رژیم سرنگون شده شاه و در کل به منافع از دست رفته ها داده است که بیشتر از پیش جرأت کنند، با وصف تمام جنایاتی که در گذشته ی نه چندان دور، توسط مأموران ساواک زیر نظر آنان انجام داده شده و تا کنون در هیچ رسانه ای از ندامت خود و یا معذرت خواهی آنان از خانواده های قربانیان و زندانیان سیاسی حتا یک واژه دیده و شنیده نشده است و همه آن حق کشی هارا یک شبه به بوته فراموشی سپرده اند. اینان اکنون زیر نام سلطنت طلب و مشروطه خواه و غیره علنا برای احیای رژیمی که گروه جزنی را در تپه های کن به گلوله بست و دیگر زندانیان"نا آرام" و چپ را بعد از شکنجه و تحقیر در دریای نمک قم ریخته و هزاران جنایت دیگر مرتکب شده بودند، به فعالیت خود شدت عمل بیشتری بخشیده اند. ما نمونه های فراوانی داریم که اینان مردم ناراضی از جمهوری اسلامی را برای پذیرش رژیم پیشین آماده می کنند، از جمله استفاده از همه رسانه های جمعی، ازسخنرانیها و گفتگوهای طولانی همراه با تهمتها و فحشهای رکیک به نیروهای چپ و دمکرات در اطاقهای پالتاکی اینترنتی نظیر اطاق "دکتر فکوهی" و امثال گرفته تا برخی از تلویزیونهای لوس آنجلسی و رادیوهای متعدد در سراسر جهان و سایتهای خبری اینترنتی با نامهای متفاوت که از آنها می توان چند تائی مانند تلاش آنلاین (ادامه دهنده راه مجله تلاش پیش از انقلاب که درسفارت خانه های رژیم شاه در خارج ازایران پخش می شد) و سایت اینترنتی مشروطه خواهان به رهبری آقای دکترداریوش همایون را که ازفعالترین ها هستند، نام برد. اینان با همان روش گذشته، البته کمی مدرنتر و با جدیت بیشتر کوشش می کنند، با سوء استفاده از این جو تفرقه بین نیروهای مترقی و تمرین دمکراسی برخی از رسانه ها که مطالب آنان را چاپ می کنند، به دورغبافی های بیحد بپردازند و مردم و بویژه قشر جوان بعد از انقلاب و متنفر از سیستم جمهوری اسلامی را به سوی خود بکشانند. اینها نه فقط در رسانه های نام برده، بلکه در همه دیگر رسانه ها، صدای خود را به گوش مردم پاک دل و ناراضی که از نیرنگ آنان کم اطلاع هستند، می رسانند و به عوام فریبی و وارونه نشان دادن تاریخ ما، بال وپر می دهند. برای مثال هنگامی که درسایت روژهلات پرس(بروسکه سابق) که یکی از پر بیننده ترین سایتها از طرف کردهای ایران است، مطالب آقای دکتر همایون، مرتب درج می شود و احتمالا برخی از هموطنان کرد بدون توجه به آرمان روژهلات پرس که می خواهد جو دمکراتیکی بوجود بیاید ونظرات مخالف هم تحمل شود، با دیدن نوشته های ایشان در این سایت، باور می کنند که "گربه عابد" و دمکرات شده! و به خود می گویند: اگر درست نبود، یک سایت کردی مطالب اورا درج نمی کرد! چه بسا بسیاری از این افراد به چنین دامی بیافتند. این مسئله قابل تحمل است و باید پذیرفت، اما در عوض شما در سایت آقای دکتر همایون و نظیر آن هیچگاه یک مطلب ساده و انتقادی از یک کرد را نخواهید دید که درج شده باشد. این هموطنان مشروطه طلب بظاهر دمکرات و آزادی خواه که شعار های دهان پر کن دمکراسی و آزادی سر می دهند، متأسفانه هنوز و با حتمال قوی، با دیکتاتوری گذشته قطع رابطه نکرده اند. من چندی پیش، نقدی بر مصاحبه تلاش آنلاین با آقای دکتر همایون نوشته بودم و نخست، برای آن مجله اینتر نتی هم جداگانه و هم جمعی ارسال داشتم. با وصف اینکه آن مطلب تا کنون در هفت روز نامه و مجله اینترنتی دیگر درج شده است، اما تلاش آنلاین از درج آن خود داری نموده است. در صورتیکه بنا به عرف روز نامه نگاری سر دبیر محترم تلاش آنلاین موظف است، در همانجائی که مطلب آقای داریوش همایون چاپ شده، آن را درج نماید. اما گویا این آقایان تحمل دید انتقادی را ندارند و همانند همیشه فقط می خواهند مطالب خود را به دید دیگران برسانند و هر کسی دیگر هرچه بگوید، گوش شنوائی برایش نداشته باشند. فکر می کنم، هموطنان گرداننده تلاش آنلاین باید بدانند که دنیا عوض شده و آنها باید تغییراتی در روش کهنه روزنامه نگاری خود بدهند و گرنه مدت زیادی طول نخواهد کشید که دیگر، بجز انتقاد کنندگان، هیچ کسی به مطالب چاپ شده آنها توجهی نخواهد کرد.
اخیرا بنده مطلب دیگری را از آقای دکتر داریوش همایون، خواندم که پرسش کنایه آمیزی را حد اقل در دوجا در آن مطلب طرح کرده و به پاسخ آن نیز به دلخواه خود پرداخته اند. من کرد هرگز نخواسته و نمی خواهم ادعا کنم که هرچه آقای دکتر همایون علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران می فرمایند، حتا اگر چه حاضر اند در حالت اضطراری هم پیمان این رژیم نیز بشوند، نا درست است، بلکه می خواهم واضح و روشن بگویم که آقای دکتر همایون متأسفانه همه چیز را با هدف خاصی و احتمالا قصدا، نا روشن بیان می کنند. یعنی مشخص نیست که ایشان چه نوع حکومتی بهتر از رژیم محمد رضاشاه و یا رژیم کنونی جمهوری اسلامی را در نظر دارند. چون خود ایشان خوب می دانند که ملتهای ایران نه شاه را می خواهند و نه شیخ را! همین نا روشنی در آینده ما را با مشکلی بد تر از زمان شاه و بد تر از حال روبرو خواهد کرد. لذا باید ما از آقای همایون بخواهیم که واقعیت درونی خود را نیز به مردم بگویند. ایشان در اولین جمله و نیز در بطن مطلب اخیرشان آن پرسش ذکر شده را مطرح کرده اند، مبنی بر اینکه: "(آیا) ما می خواهیم مانند مجاهدین آن زمان در پشت زنجیر تانک های عراقی، یا امروز در زیر سایه بمب افکن های امریکائی به به قدرت برسیم یا برای هدف بزرگ تری مبارزه می کنیم؟" در این رابطه باید بگوئیم و خود آقای همایون هم به درستی می دانند که هر کسی فقط برای قبضه قدرت بکوشد و مبارزه کند، جز یک دیکتاتوری خشن، چیز دگری نتیجه آن نخواهد شد. بنا بر این خود ایشان و مجاهدین نیز مستثنی نیستند و نیروهای مردمی باید جلو آن کسانی که به قصد انتقامجوئی و یا قبضه قدرت بر می خیزند را باشدت بگیرند. نیروهای اپوزیسیون ملتهای ایران برای هدف بس بزرگتری از قبضه قدرت، مبارزه می کنند و آن مبارزه برای آزادی سر زمینمان از زیر سلطه ملاها و دیکتاتوران است، برابری مردم ازنظر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، آرامش و صلح و برقراری یک حکومت مردمی خواهد بود، نه یک دیکتاتوری دیگر. ایشان با بیان این جمله که می فرمایند: "خرده گفتمان هائی مانند پادشاهی و جمهوری، یا فدرالیسم زبانی تا حد دشمنی و جدائی، همچنانکه جنگ برسر رویداد ها و شخصیت های تاریخی از نیروی زندگی بی بهره اند. مسئله مردم حکومتی است که برگزیده و در خدمت آنها باشد و همین است که در قلب گفتمان ملی قرار دارد". آب پاکی روی دست دیگر ملتهای ایران می ریزند و از آنجا که آقای همایون به قول خودشان ناسیونالیست، فقط یک ملت را در ایران می شناسند و آن بنظر من در ملت حاکم خلاصه می شود، پس دیگر مکانی برای من کرد و شمای آذری و حسن بلوچ و رضای ترکمن و علی عرب و غیره در حریم این آقا، وجود ندارد. ایشان با "حکومت برگزیده" (از طرف چه کسانی؟)، همه مسایل را حل شده می بینند و آن در قلب گفتمان ملی است!
متأسفانه آقای همایون آن هدف بزرگ و نهائی را که از آن حرف می زنند، روشن نمی کنند و در جمله بعدی می فرمایند: "جدی گرفتن مبارزه به معنی آن است که در هر گام به هدف نهائی و هدف مرحله اول خود بیندیشیم و کاری نکنیم و سخنی نگوئیم که در خدمت آنها نباشد." خوب درست، ما باید برای این هدف نهائی گام بر داریم و خلاف آن هم نرویم، اما به طوری که ملاحظه می شود، هدف نهائی آن گونه که ذکر شد، مشخص نیست که چه حکومتی به دنبال این رژیم خواهیم داشت و سرنوشت ملتهای این سر زمین به دست چه کسی و یا کسانی خواهد بود؟ و آیا آقای همایون هنوز اعتقاد دارند که باید یک حکومت مقتدر مرکزی بر سر کار بیاید یا در عقایدشان تجدید نظر فرموده و تن به یک سیستم دمکراتیک که در آن حقوق همه ملتها یا به قول خود ایشان اقوام ایرانی رعایت شود، می دهند؟ در جای دیگر مطلب از میثاق بین المللی و رعایت حقوق بشر حرف می زند ولی ابتدائی ترین حق برای دیگر خلقهای سر زمین خود یعنی برسمیت شناختن زبان و فرهنگ و ملیت آنها را تا آنجا که بنده اطلاع دارم، درنظر نمی گیرند. آیا می شود به دیگر گفته های ایشان باور کرد؟ ایشان در این رابطه می فرمایند: "برقراری یک دمکراسی عرفیگرا بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر درکشوری یکپارچه و مال همه ایرانیان و به دست ایرانیان هدفی است که در چپ و راست طیف سیاسی بیشترین جاذبه را دارد".
در اینجا آقای دکتر همایون واژه های دمکراسی عرفیگرا، حقوق بشر در کشور یک پارچه و مال همه ایرانیان را پشت سر هم ردیف کرده اند که بقول ایشان در میان همه ایرانیان از چپ و راست بیشترین جاذبه را دارد، بدون آنکه توضیح بدهند، این واژه ها چه معنی دارند و آیا خودشان به آنچه که می فرمایند باور می کنند و در نظر دارند که از آنها در حکومت آینده ایران دفاع کنند؟ ما در اینجا مفهوم برخی از این واژه هارا بنا به تعریف های مورد قبول خود آقای همایون، می آوریم و از ایشان می خواهیم که زیر آنها تأیید بگذارند و مارا نیز مرید خود کنند. دمکراسی یعنی؛ حکومتی که در آن حاکمیت در دست مردم است. انسانهای دمکرات پیرو چنین دمکراسی هستند که به مساوات اجتماعی، آزادی و برابری ملتها باور دارند و این دمکراسی را در جامعه پیاده می کنند. بدین ترتیب در سایه دمکراسی در یک مملکت، مردم نمایندگانی با مطالعه روی فعالین سیاسی و دمکرات که خودرا کاندید نمایندگی کرده اند، انتخاب می کنند و این نمایندگان در مجلس قانون گذاری (مقننه) خواستهای آن مردم را مطرح و بکرسی می نشانند. اکنون ما از آقای همایون و همفکرانش می پرسیم، اگر روزی اکثر نمایندگان مردم رأی دهند و بگویند که در کشور کثیرالملله ایران، زمانی پایه های این دمکراسی محکم خواهد شد که یک سیستم فدرالیسم بر جامعه حاکم باشد که در آن همه ملتهای ایران قادر باشند از حقوق برابر برخوردار شوند، به زبان مادری خود تعلیم و تربیت ببینند و فرهنگ و آداب و رسوم خودرا پرورش دهند و حفظ کنند و استقلال داخلی خودرا داشته باشند و با دیگر ملتها در سرزمین و وطن مشترک، متحدا برای توسعه و آبادانی آن بکوشند و در یک کلام ملتها اداره امور داخلی خودرا خود در دست بگیرند، نه از مرکز برایشان تصمیم گرفته و دیکته شود، آیا ایشان این نوع حکومت را می پذیرند یا منظورشان از دمکراسی عرفیگرا، همان "دمکراسی" محمد رضاشاهی در ایران است!! بقول یکی از رهبران سیاسی چپ که باطنز گفته بود: "در زمان شاه آزادی مطلق وجود داشت! مثلا اگر یک سرباز در خیابان برای یک افسر ارشد ادای احترام نظامی نمی کرد، آن افسر ارشد که معمولا درخیابان هم مسلح بود، می توانست و آزاد بود اسلحه اش را بکشد و آن سرباز را زیر نام این که به لباس اعلیحضرت توهین کرده، بکشد و هیچ دادگاهی هم اورا محکوم نمی کرد. چه آزادی از این بالا تر؟!" در هر صورت ما در اعلامیه جهانی حقوق بشر این تعریف را داریم که: "حقوق بشر، حقوقی بنیادین و انتقال ناپذیر است که برای حیات نوع بشر اساسی تلقی می شود". با تصویب اکثریت نمایندگان کشورهای جهان در سازمان ملل، سه سال بعد از تشکیل این سازمان برسر این تعریف فوق و سه نکته مهم و اساسی زیر، یعنی: حقوق مدنی و سیاسی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حقوق جمعی و گروهی، به توافق رسیدند و در اعلامیه جهانی گنجاندند. حالا ببینیم که آیا آقای همایون که بر اعلامیه جهانی حقوق بشر تأکید می ورزند، خودشان عملا آن را می پذیرند؟ و برای مثال اگر بنده کرد در خواستی ساده داشته باشم و بگویم فرزندانم باید به زبان مادری آموزش ببینند و اداره امور داخلی منطقه خود دردست خودیها باشد و زمینه ای برای حکومتهای منطقه ای باید فراهم شود که از نظر اقتصادی استقلال داخلی داشته باشند و ثروت مملکت برای تحقق بخشیده به پروژه های آبادانی در همه مناطق کشور یکسان به مصرف برسد. آیا این نکات مورد قبول آقای دکتر همایون قرار خواهند گرفت؟ و یا آن را دلیلی بر "مقدمه چینی" برای تجزیه کشور می دانند و رد می کنند. آقای همایون در جمله زیر می گویند: "اشکال از آنجا برخاست که صرف تغییر رژِیم نه هدف روشنی بود که بتواند گروه های بزرگی را بسیج کند، به این معنی که در مبارزه منظم نگهدارد، و نه به آن آسانی ها بود که می پنداشتند. اختلافات که از همان نخستین روز ها برسر آنچه می باید بجای این رژیم بیاید بروز کرد،....". ولی نمی پرسند چرا؟ در واقع یکی از نکات مورد اختلاف نیروهای اوپوزیسیون بر سر آن حکومتی است که بجای این رژیم بیاید. بنظر من جدل و اختلافات بی اساس بین نیروهای مترقی بجز یک چیز، محکوم است و آن یک چیز آنست که اکثریت مردم و نیروها و احزاب مترقی نمی خواهند سیستم پیشین که آزمون خودرا پس داده، مجددا بیآزمایند. پس یکی از اختلافات جدی بر سر آنست که خود آقای داریوش همایون و همفکرانش برای جای گزینی جمهوری اسلامی می خواهند و ملتهای ایران و احزاب پیشرو آنان می خواهند جلو احیای این طرز فکر دیکتاتوری را بگیرند. به فرض ما تصور کنیم که آقای همایون قصد احیای رژیم محمد رضاشاهی را ندارند. آیا ایشان حاضرند به جنایات رژیم گذشته اعتراف کنند و آیا حاضرند در برا بر ملتهای ایران تعهد بدهند که هرگز قصد و نظر احیای دیکتاتوری دگری را نداشته و ندارند؟ آقای همایون در یک بخش از جمله زیر مجددا به درستی می گویند:
"سرنگونی رژیم هدفی است که برای بیشتر ما که این سرنوشت شوم را برای ایران نمی پسندیم اهمیت تمام دارد، ولی به همان اندازه اهمیت، جایگزینی است که برای جمهوری اسلامی می خواهیم ... . حالت دیگر، و بد ترینی نیز هست و آن سرنگونی با مداخله بیگانگان و همکاری دست نشاندگان داخلی آنهاست. چنانکه می بینیم سرنگونی هم شرایط دارد." بله جای گزینی این رژیم حتا از سرنگونی آن مهم تر است و باید از هم اکنون برای جلو گیری از دیکتاتوری (شاهی و شیخی) دیگری کوشید. در بخش دوم جمله آقای دکتر همایون غیر مستقیم می فرمایند اگر سر نگونی به سود خودشان باشد، حتا اگر توسط بیگانگان هم انجام گیرد، به احتمال زیاد، هیچ اشکالی هم نخواهد داشت! مانند کودتای ۲٨ مرداد سال ۱۹۵٣ میلادی و سقوط دولت وحکومت مردمی دکتر مصدق! اما اگر بیگانگان دخالت کنند و آقای همایون و همفکرانش نتوانند از آن سهمی ببرند، پس بسیار بد است. قابل ذکر است بیان این جمله هیچ چراغ سبزی بحمله نظامی نخواهد بود و من بارها در نوشته هایم گفته ام که اکثر ایرانیان وطن دوست و از جمله خود بنده مخالف دخالت نظامی بیگانگان درایران هستیم و اعتقاد داریم که رژیم ملاها باید با نیروی خود مردم به زباله دان تاریخ سپرده شود. اما ما از هم اکنون به آینده ایران بعد از جمهوری اسلامی می اندیشیم و هیچگاه نمی خواهیم که تاریخ به شیوه تراژدی تکرار شود و آش همان آش و کاسه همان کاسه باشد. لذا هشدار می دهیم که نیروهای مترقی و فعال باید بدانند که ما نیاز مبرم به یک اتحاد و همبستگی پایدار و محکم داریم. این اتحاد می تواند همه سازمانهای ضدرژیم را در برگیرد و هرطیف سیاسی که الفبای دمکراسی را در عمل بپذیرد و رعایت کند، می تواند و مجاز است در این اتحاد سهیم باشد. چیزی که به آقای همایون بزرگوار و طیف همفکر ایشان مربوط می شود، تا زمانی که آنها خط روشنی ارائه ندهند، باید آنها را احیاء کنندگان رژیم سابق دانست و آنها را به توده های مردم و ملتهای مبارز ایران معرفی کرد. اگر تغییر و تحولات درجهان امروز را بپذیرند و تجدید نظری در سیاست کنونی خود بنمایند و به شعار دمکراسی از صمیم قلب اعتقاد پیدا کرده باشند، حتما راه برای ورود آنها به چنین اتحاد مردمی باز خواهد بود. ما با اطمینان می دانیم که نه شاه و نه شیخ هیچکدام حاضر به پذیرش حقوق برابر ملتهای ایران نبوده و نیستند و حتا این ملتها را تا پایه ای به رسمیت نمی شناسند. پس تا زمانی که سیاست اصلی این طیفهای نامبرده، مرکزیت گرائی و ضد فدرالیسم است، ما به هردو نه گفته و نه می گوئیم و آرزو می کنیم که نیروهای مورد نظر ما از این طیف ها فاصله بگیرند.
هایدلبرگ، آلمان فدرال ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۷
Dr.GolmoradMoradi@t-online.de
|