یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انگیزه های بنیاد گرائی و گسترش آن در جهان - ۲


روزنامه (ان-ار- سی- هلند) - مترجم: حمید حمیدی


• جنگ مقاومت بنیادگرایان که در سازمان ها و شبکه های گوناگونی تنظیم شده، در برابر جهان غرب بویژه ایالات متحده امریکا، زیر نام جهاد پیش برده میشود که در ابعاد مختلفی تشکیل گردیده و هر کدام از گروههای مذکور، برای نیل به اهداف معین مطروحه وارد عملیات می گردند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ مهر ۱٣٨۶ -  ٣ اکتبر ۲۰۰۷


بخش اول این مقاله را اینجا بخوانید:
www.akhbar-rooz.com

جنگ مقاومت بنیادگرایان که در سازمان ها و شبکه های گوناگونی تنظیم شده، در برابر جهان غرب بویژه ایالات متحده امریکا، زیر نام جهاد پیش برده میشود که در ابعاد مختلفی تشکیل گردیده و هر کدام از گروههای مذکور، برای نیل به اهداف معین مطروحه وارد عملیات می گردند. یک بخش این مقاومت را درشرق میانه سازمان ها وگروههایی میسازند که علاوه بر اینکه با ایالات متحده امریکا اظهار دشمنی میکنند، در برابر دولت اسرائیل نیز مشغول مبارزه ومقابله مسلحانه هستند.( سازمانهای بنیادگرای حماس، جهاد اسلامی در فلسطین و حزب الله لبنان.) اگرچه مبارزات این سازمان ها در سالهای گذشته آغاز گردیده، لیکن پس از پیدایش شبکه تروریستی القاعده وگستریش فعالیت های این شبکه در مقیاس جهانی، این اندیشه را پدید آورده که سایر سازمانهای اسلام گرای افراطی، ضرورتأروابط و مناسباتی با این شبکه دارند ویا لا اقل بخشی از افراد مربوط به این سازمان ها در یکی از مراکز آموزش وابسته به القاعده دوره دیده و بعدها تاکتیک های مرسوم در مبارزه القاعده را، در فعالیت های بعدی خویش بکار گرفته اند.
اکنون این سوال مطرح میشود که آیا میان سازمانهای اسلام گرای فلسطینی همچون حماس و شبکه القاعده روابطی موجود است؟ حتا ادارهء اطلاعات و امنیت اسرائیل، برای این پرسش، جواب کوتاه دارد: نه. اما پاسخ در برابر این پرسش که آیا سازمانهای فوق الذکر با حزب شیعهء لبنانی بنام حزب الله روابط دارد؟ مثبت میباشد.آری چنین روابطی میان این سازمانها بر قرار میباشد.
اگر چه از لابلای گفته ها و اظهارت رهبران اسبق حماس نتیجه گیری های دیگری بدست میاید ولی حماس بهیچوجه بخشی از شبکه القاعده نمیباشد. حملات تروریستی که در مناطق مختلف سرزمین فلسطین انجام می یابد وبه شبکه القاعده ارتباط داده میشوند، به دیده احترام نگریسته شده و با شادی و سرور استقبال میگردند. اگر چه برخی رهبران گروه های حماس و جهاد اسلامی بسیار با علاقمندی میخواهند چنان نشان بدهند که با اسامه بن لادن روابط دارند، ولی با این وجود هیچ گونه نشانهء ای از آن وجود ندارد، که این سازمانها در فلسطین ویا بصورت عموم، بنیاد گرایان فلسطینی از کمک ها ی نظامی و یا پولی شبکهء القاعده برخوردار بوده باشند. هم سازمان های اطلاعاتی نظامی و هم ادارهء اطلاعات وامنیت داخلی در تل آویو و نیز کارشناسان دانشگاه های اسرائیلی برای آن دلایل زیادی را بر میشمارند. ازجمله: شیخ احمد یاسین رهبر حماس تا زمانیکه بوسیله دولت اسرائیل بقتل رسانیده شود، همواره سعی داشت تا "جنبش مقاومت" وی صرفاً مبارزهء خود را در استقامت آزادی فلسطین متمرکز نماید. بگفته صاحبنظران، احمد یاسین آنقدر علاقمند به صدور انقلاب به بیرون از مرزهای فلسطین نبوده، از جنگ ایدیولوژیک علیه یهودیان و غرب، و بویژه ایالات متحده امریکا احساس اندکی داشت. جانشین وی دکتر رنتیسی بگونهء دیگر فکر میکرد، ولی قبل از اینکه در این راستا کاری ازپیش ببرد، برای همیشه از سر راه برداشته شد. ( این شخص چندی قبل بوسیله ارتش اسرائیل دریک حمله راکتی بوسیله هلیکوپتر بقتل رسید. ) رهبر دیگر حماس که اکنون این سازمان را رهبری میکند دکتر الزهار ازاین نقطه نظر بیشتر به شیخ احمد یاسین نزدیکتر است تا به رنتیسی. دلیل دیگر اینکه القاعده قصد دارد هویت خود را با مبارزه فلسطینی ها مشخص بسازد،تمایل به محو اسرائیل از روی نقشه جهان می باشد. دلیل سوم اینکه القاعده سعی میورزد، فعالیت های تروریستی خود رادر ایالات متحده امریکا و اروپا و داخل عربستان سعودی، جایی در شهر های مقدس که ازنظر مسلمانان، کفار جابجاشده اند، متمرکز بسازد. لذا نمیخواهد در کشمکش های منطقه ای مانند مقابله با اسرئیل که با وسایل و امکانات فروان محافظت میشود و انجام عملیات را مشکل میسازد درگیر گردد.
ادارهء اطلاعات و امنیت اسرائیل بصورت دائم درپی روابط احتمالی القاعده با سازمانهای داخل فلسطین میباشد ولی تا کنون فقطً قادر به بازداشت یک فلسطینی شده است که در ژوئن سال ۲۰۰۰ پس از یک دوره آموزشی در کمپ نظامی مربوط به القاعده در افغانستان، بازگشته و به شیخ یاسین پیشنهاد سازماندهی ایجاد یک حوزهء تروریستی را در غزه ارائه نموده بود . این مرد که نبیل اوکان نام دارد به ابتکار خود به افغانستان رفته بود و اندکی پس از بازگشت بوسیله نیروهای امنیتی اسرائیل دستگیر و برای مدت طولانی به زندان محکوم گردید.
اما آنچه واقعاً مایه تشویش و نگرانی مقامات اطلاعاتی و نظامی اسرائیل را تشکیل میدهد، همانا تاثیر روز افزون حزب الله لبنان بر حماس و اسرائیل های عرب میباشد و رهبران حماس و جهاد اسلامی نیز سعی در پنهان ساختن تماس های نزدیک شان با حزب الله لبنان نمیکنند. در همین راستا جالب است گفته شود که، نماینده حزب الله لبنان برای ابراز مراتب تسلیت نزد الزهار رفته و قصد داشت در مراسم عـزاداری که به خاطر کشته شدن رهبر حماس درا سـتادیوم " یرموک"   بر پا گردیده بود، شرکت نماید. در یک نطق رهبر حزب الله شیخ حسن نصرالله که بخاطر مرگ شیخ یاسین ایراد گردیده بود از جمله اظهار داشته بود که " شیخ شـما، شیخ ما نیز است. مبارزه ما یکی است. "
در آغاز سال ۲۰۰٣ حوزه های حزبی حزب الله در اسرائیل کشف گردید. افرادیکه در این حوزه فعالیت داشتند دستگیر و هم اکنون سه تن از آنها که سه برادر می باشند، یعنی فادی، هامنی و شادی عبدو که بدلیل فعالیت بنفع حزب الله و رساندن اطلاعات و کمک های مالی و انتقال پول و دیگر امکانات به سازمان های فلسطینی حماس و جهاد اسلامی ، در دادگاه تحت محاکمه قرار دارند.
بر اساس اظهارات منابع اطلاعاتی- نظامی اسرائیل حرب الله حداقل هزینه دو حادثه حمله انتحاری در سال ۲۰۰٣ و ۲۰۰۴ را بهعده داشت، همچنین این حزب به گروه های اقصی در نابلوس و بیت الله ماهانه کمک مالی میرساند. هزینه یک حمله انتحاری که با موفقیت به پایان رسیده شود، ۱۵ هزاردلار آمریکا میباشد. در ماه فوریه سال جاری(۲۰۰۴) کارمندان پلیس، ارتش و نیروهای اطلاعاتی اسرائیل نمایند گی های بانک های عرب و قاهره عمان را، در شهر رام الله بازرسی کردند. آنها صندوق های مشتریان بانک را باز کرده و صد ها حساب بانکی را خالی نمودند. آنها مجموعاً نه ۹ میلیون دلار را مصادره کردند ولی تا کنون ازاحضار صاحبان این حساب ها به دادگاه خبری نیست.
اسرائیل تنها حماس و غند اقصی را به روابط نزدیک و همکاری با حزب الله لبنان متهم نمی سازد، بلکه همچنین ادارهء خود گردان فلسطین را نیز شامل این اتهام قرار می دهد، اگر چه شواهد موثق در این زمینه در دست ندارد. این امر البته منتفی نمیتواند باشد که برخی کارمندان دولت فلسطین و اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین ( پی. ال. او) در آن زمان با حزب مذکور در بیروت تماس هایی داشته اند. این هم واقعیت دارد که مردم فلسطین با وجود آنکه سنی مذهب اند و حزب الله یک حزب شیعه در لبنان میباشد، با این همه به این حزب احترام زیاد می گذارند. حزب الله در برابر چشمان فلسطینی ها، اسرائیلی ها را از لبنان عقب راند، و ۴۰۰ زندانی عرب رابا تبادله به چهار اسرائیل که از جمله سه نفر شان کشته شده بودند و اجساد شان تحویل داده شد، با موفقیت آزاد ساخت.
پیروی از مدل حزب الله برای حماس و سازمان کوچکتر دیگر بنام جهاد اسلامی یک عمل ارزشمند بحساب میرود. رهبر فعلی حماس دکتر زهار پس از کشته شدن رهبر قبلی حماس درمجلس گرامیداشت وی، اظهار داشت " اعضای حزب الله برادران ما هستند. ما از کمک و همبستگی آنها استقبال میکنم. " اینگونه اظهارات اگر از یک سو نزدیکی سازمانهای فلسطینی را با حزب الله لبنان بیان میکند از جانب دیگر هدف آن نمک پاشی بر زخم اسرائیلی ها میباشند.
                                             ****************
سخنان ضبط شـده از صحبت های تلفنی در این اواخر، از دیدگاه های تازه در جهان بینی القاعـده حکایت میکنند. معـلوماتی که از لابلای این صحبت ها بدسـت آمده باعـث ایجاد ناراحتی های جدی درکشـورهای اروپای گردیده اسـت، پس از حملات ۱۱ مارس در شهر مادرید اسـپانیا یک عـده از افراد به ظن اینکه درسـازماندهی حملات مذکوز سـهم فعال داشـتند اند دسـتیگیر و زندانی گردیدنـد. آنها ارتباط خود با حملات مذکور و انجام چنیـن عملیاتی را انکار ورزیـده وهیچ یک از آنان چیزی را اعـتراف نکرده اند. اما یک عـده دیگر که فـراری هـسـتند و تا کنون توسط پلیس بازداشت نگردیده اند، خود را افـشـا کرده و مدارک خوبی را برای بازداشـت به بوسـیله پلیس بدسـت داده اند. یکی از این افـراد بازداشـت نشـده احمد الـسـید نام داردکه اخیراً پس از شـنیده شـدن صحبتهای تلفنی اش در شهـر میلان ایتالیا دسـتگیر گردید. این شـخص در جریان صحبت هایش بیان نموده که در سـازماندهی حملات ۱۱ مارس مادریــد نـقــش کلـیـدی داشــتـه و نـیـز از آمـاده گی خودشان بــرای حمـلات تـازه در کـشـور هـای هـلند ، فـرانـسـه و احـتـمالاً عـراق نـام بـــرده است.
علاوه بر این صحبتها ها که طی آن حکایت مبالغـه آمیز در باره عـقاید مذهـبی و اراده راسـخ در قـتل وکشـتار آدمیان بشکل وحشـتناکی برجسـته است، احمد السـید در باره خود هم مطالبی بیان داشـته و ازجمله اینکه وی درتهیه متنی که سراسر از تشـویـق افـراد برای آماده گی شـان در راه شـهادت حیـن انجام حملات انتحاری بوده است را بعنوان یک مشـاور و کارشـناس برجـسـته امور مذهـبی نشـان داده اسـت.او دراین صحبتها از جمله گفته اسـت" ما بمثابه جوانان باید نخسـتین افراد برای شهادت باشـیم. فـراموش نکینم که خداوند مارا و ایمان مارا به آزمون گرفـته اسـت . برای ما یک راه وجود ادرد. به الـقاعـده بپـیـوندیم" السـید از موفـقیت هایش در سـازماندهی حملات ۱۱ مارس یاد آوری می کند که درنتیجه آن ۱۹۰ تن کشـته شـدند و اینکه فکر این عملیات از شـخص خودش بوده اسـت، از کشـور هلند بعنوان هـدف بعـدی نام برده ومی گوید: " برادران برای جهاد در آنجا آماده خدمت هسـتند و ضمناً گـفـت که یکی از افـراد مربوط وی خود را برای شهادت آماده سـاخته اسـت و تاکید نمود که این کار در وقـت وزمان مشخص شده انجام می یابد.
این اظهارات تا اندازه ای مشخص می سازد که افراد چگونه به القاعـده وارد میشـوند وحوزه های تروریسـتی چگونه به عملیات اقـدام میکنند. السـید در صحبتهای خود تاکید نمود" که حوزه های غـیر فعال در هلند باید به شـیوه های ممکن فعال گردند". او توضیح داد که برای نیـل به این منظور از همه وسـایل که حـتی خداوند آنرا برای مسـلمانان ممنوع سـاخته باشد اسـتفاده خواهد نمود . از جمله این ممنوعات، ازدواج افـراد آنها با زنان مسیحی بمنظور بدسـت آوردن اسـناد اقامت در آن کشـورها یکی از این گونه وسـایل بشـما میرود. برای فعال سـازی یک حوزه یک اشـاره کوچک ازمقامات بالایی کفایت میکنند. بدنبال آن پول، مواد انفجاری و کمک های لجستیکی بلافاصله سـرازیر میگردد. محمد داریف کارشـناس تروریسم میگوید که عکس هایی موجود اسـت که ایـن موارد را را تایـیــد میکـنـنــد . او هـمچنان به دیـگـران تـوصیــه میکـنـد کـه بر اساس نـقـش السـید در مـیــان شــبکه تـروریـســتی، بـه نتـیجــه گـیـریـهــای عـجـولانـه متـوســل نگــردنـــد.
بنا به اظهارات محمد داریف تا این زمان السـید بعنوان تروریسـت فعال شـناخته نشــده بود ( منظور تا ضبط صحبتهای تلفنی وی بوسـیله پلیس میباشــد) پلیس اسـپانیا گفته اسـت که السـید ٣٣ سـاله با نام مسـتعار محمد مصری زندگی و خود را معرفی می نموده است. وی در بین سـالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰٣ مجدادأ با مرجان فکهـت ار تباط برقـرار کرده بـود.،(شـخصی که اخیراً در حملات انتحاری مادرید خود را قربانی کرد.او بمثابه یکی از مهمترین سـازماندهـندگان این حملات شـناخته شـده اسـت، درحالیکه قـبل از آن جمال ذوگان بعنوان عامل اصلی حملات معرفی شـده بود. این شـخص در یک محله شلوغ مادرید یک فـروشـگاه کوچک گوشی های موبایل داشـت. او نقـش خـود در انجام حملات انکار کرده و گفته بود که وی درزمان این انفجار در بسـترش خوابیده بــود.
بقول محمد داریف بخـش بزرگی از دلائل سـردرگمی در تحقـیقات در روداید های ۱۱ مارس احتمالاً مربوط به سـلسـله مراتب تشـکیلاتی شـبکه تروریسـتی می باشد. نظر به این سـلسـله مراتب تشـکیلاتی ،یک حوزه جداگانه تروریسـتی زمانی میتواند به انجام عملیات اقـدام نماید که مسـوول منطقه ای دسـتور آن راصادرکرده باشدو در از این زمان است که حوزه های دیگر برای اجرای عملیات، کمک های مالی و لجستیکی را فـراهم میسـازند. برای اجرای اینگونه عملیات افـراد باتجـربه کافی، که اکثریت شـان در جهاد افغانسـتان و بوسـنیا سـالهای زیادی را ســپـری کرده اند، انتخاب و مشخص میگردند. این افراد جوانانی هستند که در فعالیت های خشـونت آمـیـز و انجـام فعـالـیـت هـای غـیـر قانونی از قـبیل دادوســتـد مـواد مخـدر وســایـر جـنـایـاتهای کوچــک و بـزرگ سـهـم داشــته انــــــد.
حملات تروریسـتی در شـهر مادرید موردی اسـت که عوامل آن را گروهای اسـلامی مراکشی یا جهاد سـلفـیسـسـتی، یعنی همان گروههایی که حملات تروریسـتی در شـهر کازابلانکا را سـال گذشـته سـازماندهی کرده بودنــد، می دانند.
محمد مصری یا احمد السـید زمانی بعنوان یک عنصر فعال در شـبکه تروریسـتی شـناسـائی گردید که آقای بالتازار گارزون پـس از حملات ۱۱ سـپتامبر ۲۰۰۱ در نیویورک و واشـنگـتن موظف به انجام تحقـیقات در بارهء چگونگی این حملات گردید. محمد مصری میگوید که به وی وظیـفه داد شـده بود تا یک حوزه تروریسـتی را درشـهر مادرید ایجاد نماید. او بگفـته خودش در آغاز سـال ۲۰۰٣ از ترس دسـتگاه های امنیتی به پاریـس فـرار کرد. کارشـناسـان اسـپانیا گفـته اند که السـید یا محمد مصری که درارتش مصر زمانی کارشـناس مواد انفجاری بوده ، به تازگی در شـبکه القاعـده به یک مقـام ارشد ارتقـاء یافـته بــود.
پس ازسـه ماه از انجام عملیات تروریسـتی در مادرید درارتباط با سـاختار تشـکیلاتی شـبکه های تروریسـتی،هنوز پـرسـش های زیادی بی پاسـخ مانده اند. تازه تریـن مورد دراین زمینه بازداشـت شـش اسـپانیائی در اطریش میباشـد. اما بازداشـت محمد مصری که بدنبال صحبت های تلفنی اش صورت گرفت، نشـانهء خوبی ازهمکاری هـمه جانبه پلیس اسـپانیا، ایتالیا، بلژیک و فـرانسـه را دارد که دسـتگیری وی را ممکن و عملی گردانیـد. این همکاری نشـانه این امر نیـز میباشــد که همکاری بین الملی در مبارزه علیه تروریسم در حال شـکل گرفتن می باشد.
از سخنان شنوده شده الســید چنین اسـتـنباط میگردد که وی درحال سـازماندهی حملات تازه تر مشغول بوده اسـت. علاوه بر هلند وی ازبرنامه های های خود برای انجام عملیات در کشـور های فـرانسـه و آلمان نیـز نام برده اسـت. همچنان او از دوگروه تروریسـتی نام برده است که آماده سـفـر به عراق میباشـند. پلیس اسـپانیا تخمین می زند که تنها در اسـپانیا ٣۰۰ تن تروریسـت داری ظرفـیت ها و امکانات کافی برای عملیات انتهاری وجود دارند.

پـــایـــان

*انتخاب تیتر مقاله از مترجم است.
**این مقاله در سال ۲۰۰۴ منتشر گردید وبه دلیل تداوم و گسترش بنیاد گرائی و آشنائی با نظرات روزنامه نگاران اروپائی به فارسی برگردان شده است.
*** بعد از انتشار بخش اول این مطلب ، به پیشنهاد اصولی دوستی مبنی بر اینکه تعدادی از بنیاد گرایان،به خصوص تعدادی از رهبران آنها ، بعد از انتشار اصلی این مطلب(سال ۲۰۰۴) دستگیر و یا در درگیری های مختلف به قتل رسیدند، بی مناسبت ندیدم تا ماجرای الزرقاوی ، یکی از این بنیاد گرایان را به نقل از:
منابع: الاتحاد الاشتراکیه ۱۰ تا ۱۲ ژوئن ۲۰۰۶ سعید عاهد
القدس العربیه ۹ ژوئن ۲۰۰۶ شماره ۵۲۹۷ بسام البدارین
ترجمه تهیه و تنظیم: محمد عجم
برای اطلاع بیشتر خوانندگان درج نمایم..

از تخم‌مرغ دزدی در زرقاو تا سوپرمن آمریکایی
الزرقاوی، ضحاک عراق، از تولد تا مرگ


بامداد ۱٨ خرداد ٨۵، تمامی رسانه‌های صوتی و تصویری جهان، برنامه‌های عادی خود را قطع کردند تا خبر فوری قتل «ابومصعب الزرقاوی»، رهبر «القاعده» در عراق را اعلام کنند. بعضی شبکه‌های خبری مانند «بی.بی.سی»‌، «الجزیره» و «سی.ان.ان» تمام روز فقط برنامه ویژه در این خصوص داشتند.
فردی که تا سه سال قبل هیچ رسانه‌ای از او نام نبرده بود. او که بود و چه اهمیتی برای جهان داشت؟
۲۰ اکتبر ۱۹۹۶، فردی با نام «احمد فاصل النزال الخلایه» به جمعیت فقیرنشین شهر «الزرقا» در اردن اضافه شد. «خلایه» یک ایل بدوی بودند که دو نسل قبل به اردن مهاجرت نمودند. او به همراه هفت خواهر و برادرش در یک خانواده متوسط و سنتی در نزدیک قبرستان شهرداری بزرگ شد. سال اول دبیرستان را در یک مدرسه وابسته به سازمان ملل ـ که برای آوارگان فلسطین برپا شده بود ـ درس خواند و با معدل ۱۰، فردی ناشایسته تشخیص داده شد.

وی چند سال بعد را به پرسه‌زنی در محله قبرستان گذراند. او فردی ستیزه‌جو بود و همواره سرش برای زدوخورد و دعوا درد می‌کرد. او را هیچ‌کس برای کار نمی‌پذیرفت، هیچ حرفه‌ای بیشتر از دو ماه او را تحمل نکرد.

در سال ۱۹٨٣ عازم سربازی شد. با بازگشت او به زرقاو، مجددا دردسرهای فراوانی برای این شهر کوچک و جریمه‌های نقدی فراوانی برای خانواده‌اش به ارمغان آورد. او بر بازوان و دست‌هایش تصاویر زننده‌ای را خالکوبی نموده و با زورگیری امرار معاش می‌نمود. چند بار به جرم چاقوکشی، زورگیری، سرقت، مواد مخدر و تجاوز ناموسی دستگیر شد تا این‌که روزی ندای کمک به مجاهدان افغانستان، از مسجد «الفلاح»، افکار او را متوجه عزیمت به افغانستان و پیکار با شوروی نمود.

او تحت تاثیر چند دوست جوان فلسطینی، سرانجام در سال ۱۹٨۹ از طریق پیشاور و با کمک دفتر «بیت انصار» به افغانستان عزیمت نمود. او در حیات‌آباد پیشاور مستقر شد و در آنجا با اسامه بن‌لادن آشنا گردید که به تازگی گروه «القاعده» را برپا نموده بود. این جوان جویای نام با خانه‌های عبدالله عزام، گلبدین حکمتیار و ابومحمد مقدسی رفت‌وآمد نمود و دفتر خدمات رسانی مجاهدین وی را به همراه یک گروه مسلح به خوست در شرق افغانستان فرستاد. اما قبل از هر گونه درگیر شدن این گروه مسلح، در این زمان شوروی نیروهایش را از افغانستان خارج نمود و این شهر نیز بدون درگیری در اختیار مجاهدین قرار گرفت. دیدارهای بعدی او با جنگجویان عرب و بویژه با با اردنی‌ها و در راس آن ابومحمد المقدسی تاثیر زیادی در افکار سلفی برجای گذاشت. المقدسی و بن لادن تمامی کمک‌های مالی خود را تا این زمان از عربستان و تسلیحات پیشرفته نظامی مانند موشکهای استینگر و وسائل ارتباطی را ازسازمان سیا و یا از ارتش آمریکا دریافت می‌کردند. آنها در این زمان آنقدر خودرو، ماشین‌های ترابری و تسلیحات و جنگ افزار پیشرفته در اختیار داشتند که قادر بودند یک دولت برپا سازند.

او با یک ماشین جیپ کار هماهنگی بین جبهه شمال غرب تا جنوب غربی افغانستان و در مرزهای ایران را هماهنگی می‌کرد و خاطرات و مقالات عرب‌ها را جمع آوری و در مجله مجاهدین عرب به نام «بنیان مرصوص» به چاپ می‌رساند. با خروج شوروی از افغانستان دامنه اختلاف در میان مجاهدین و عرب افغانها هم بارز تر شد تا اینکه عبدالله عزام توسط جناح رقیب ( بن لادن) به قتل رسید. زرقاوی در این میان طرفدار جناح سیاف و گروه پشتون‌ها و گلبدین حکمتیار شد حکمتیار ارتجاعی ترین جناح مجاهدین بود و بعدها بعد از شکست تورابورا توانست زرقاوی و عده دیگری را از طریق عوامل افغانی در ایران با گذرنامه جعلی از طریق ایران به عراق بفرستد.

از تخم‌مرغ دزدی تا هواپیماربایی

زرقاوی علی رغم اینکه کاندید عزیمت به جبهه بوسنی‌وهرزگوین شده بود، در سال ۱۹۹٣ با افکاری مالیخولیایی به نام سلفی جهادی به اردن بازگشت و ضمن فعالیت در مسجد الفلاح گروهی بنیادگرا با هدف استقرار نظام امارات اسلامی در آن کشور برپا کرد. قتل یک مامور اردنی و قتل یعقوب زیادالدین، رئیس حزب کمونیست اردن از جمله اقدامات او بود. او طرح هواپیما ربایی و همچنین ترور پادشاه را در سر داشت.

۱۹۹۴ به اتهام تلاش برای براندازی نظام حکومتی اردن و تشکیل خلافت اسلامی به پانزده سال زندان محکوم شد. در سال ۱۹۹۹ پس از مرگ شاه حسین به همراه سه هزار زندانی مورد عفو شاهانه!! عبدالله اردن قرار گرفت و از زندان سواقه آزاد شد و با گذرنامه جعلی با نام احمد المجالی در سال ۱۹۹۹ پس از آزادی از اردن گریخت، به افغانستان بازگشت و در آنجا مجددا با «اسامه بن لادن» رهبر شبکه القاعده ارتباط برقرار کرد. در این زمان پاکستان تحت فشار آمریکا قرار داشت تا عرب افغانها را تحت کنترل درآورد و عوامل انفجارهای سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا را شناسایی نماید در نتیجه زرقاوی از جمله افراد دستگیر شده در پیشاور بود که بدلیل عدم شناسایی پس از ٨ روز آزاد شد و بلافاصله به افغانستان طالبان عزیمت نمود.

در این رابطه همسر کریم مجاطی ( رهبر مقتول القاعده در عربستان) که از طریق مادرید- تهران – مشهد به اسلام قلعه رفته بود، به «الشرق‌الاوسط» گفته بود: یک روز قبل از ۱۱ سپتامبر به زنان مجاهدین خبر دادند که حادثه مهمی در حال انجام است و زنان باید سریعا شهر را ترک و بسوی مرز پاکستان عزیمت نمایند. با زنان و کودکان در حال عزیمت به محل اختفا بودیم برای نماز عصر آماده می‌شدیم که خبر انفجار‌های آمریکا از رادیو اعلام شد و ما بسیار شادی کردیم.

زرقاوی در کابل، طالبان سومین همسر خود را که دختر ۱٣ ساله محمد جراد ( مبتکر انفجار کربلا و قتل محمد باقر حکیم ) بود برگزید در سال ۲۰۰٣ نیز همسری عراقی انتخاب نمود. او در این زمان رهبری یک گروه ۴۰ نفره از عرب افغانها را بر عهده داشت. به دستور بن لادن و ابوزبیده اردنی، وی عازم هرات در مرز ایران شد.

زرقاوی در این دوران یک اردوگاه آموزشی برای نظامیان در هرات در غرب افغانستان برپا کرد منطقه‌ای که عرب افغانها در آنجا بسیار کم بودند کسانی که در این اردوگاه آموزش می دیدند عموماً در تولید و استفاده از گازهای سمی تخصص پیدا می کردند.

در سال ۲۰۰۰ عده زیادی از عربها همانند دوره شوروی مجددا به افغانستان عزیمت نمودند تا این بار با شیطان بزرگ بجنگند در هرات عربهایی از ۱٨ کشور تحت نظر زرقاوی آموزش رزمی می‌دیدند. محل آموزش، نامی پوششی بنام » مدرسه دینی توحید و جهاد« داشت. دغلاس، خالد العروی، عصام یوسف، ابو حمزه عزمی، عبدالفتاح یوسف الجوز از دیگر افراد بارز این پادگان بودند. او شدیدا شهرت طلب و قدرت طلب بود و مایل به اطاعت از دیگران نبود اما نیاز شدید مالی وی را مجبور می‌ساخت که از بن لادن اطاعت کند.

اواخر سال ۲۰۰۱ پس از حمله آمریکا به افغانستان و سرنگونی حکومت طالبان سرزمین طالبان برای القاعده به جهنمی تبدیل شد در نتیجه زرقاوی، ابوزبیده، سیف العدل، رمزی بن الشیبه تصمیم گرفتند که از افغانستان گریخته و به عراق بروند گروه توحید در آلمان و همچنین گلبدین حکمتیار وسیله سفر این جماعت را از طریق ایران و بطور سری فراهم کردند تلفن پیشرفته‌ای که از طریق ماهواره کار می‌کرد گذرنامه جعلی، وسایل پیشرفته دیگر و ۴۰ هزار دلار هدیه خانه تیمی‌ هامبورگ به این گروه بود.

او خود را به گروه سلفی ملا کریکار در کردستان در عراق رساند سپس به سوریه رفت و مجددا به کردستان بازگشت. در کردستان ملا کریکار حمایت مالی قابل توجهی که از خلیج فارس می‌رسید، در اختیار داشت زرقاوی توانست با کمک مالی ملا کریکار و با تشکیل گروه شورشی «توحید و جهاد» عملیات ضدآمریکایی را آغاز کند ملا کریکار ۶ سپتامبر ۲۰۰۲ در ایران دستگیر و به آمستردام دیپورت شد در آنجا وی دستگیر و۱٣ ژانویه ۲۰۰٣ تحویل نروژ گردید پس از مدتی بدلیل ضدیت با جهاد علیه آمریکا از زندان آزاد شد. در کردستان طی اجتماعی که ۱۴ نفر از رهبران انصارالاسلام حضور داشتند ( این گروه از میان عرب افغانها و کردها حدود ۶۰۰ نفر ستیزه جو داشت) ملا کریکار به جرم خیانت از رهبری انصارالاسلام برکنار و زرقاوی به رهبری گروه که نام توحید و جهاد گرفت برگزیده شد. ملا کریکار بعدها به «الشرق‌الاوسط » گفت که با رهبران القاعده در افغانستان ملاقات نمود( دهه ۹۰) اما القاعده حاضر به هیچگونه کمکی به وی نشدند و یکی از شیوخ عرب به وی اظهار داشت: ما نمی توانیم به تو کمک کنیم که علیه صدام بجنگی ! اگر علیه ایران بجنگی به تو کمک مالی می‌کنیم.

زرقاوی وحشیانه ترین اسلوب را در پیش گرفت. گروگان‌گیری و بریدن سر آنها و نمایش فیلم آنها در وب سایت مربوطه، او شخصا با شمشیر سر یک مهندس عراقی را به جرم شیعه بودن برید. یک آمریکایی نیز با دستان این سوپرمن سربریده شد. در این زمان بود که برای اولین بار پاول و سپس بوش از زرقاوی سخن به میان آوردند و کم کم رسانه‌های آمریکایی از وی سوپرمن ساختند. خود زرقاوی نیز در آخرین فیلم تبلیغاتی ژست ترمیناتور و سوپرمن آمریکایی را به خود گرفته بود.

آگوست ۲۰۰٣ : گروه زرقاوی با نام «توحید و جهاد» طی اولین عملیات‌های خود در عراق، حملات انتحاری به دفتر سازمان ملل در بغداد که به کشته شدن ٣۰ نفر دیپلمات و حرم امام علی(ع) در شهر نجف که به کشته شدن دهها نفر منجر شد را سازماندهی کردند.

• مارس ۲۰۰۴ : در حمله گروه زرقاوی به شیعیان کربلا و یکی از مساجد شیعه در بغداد در روز عاشورا بیش از ??? نفر کشته شدند. زرقاوی مسئول قتل بیش از دو هزار جوان عراقی است که بدنبال کار بودند

• اکتبر: زرقاوی با اظهار وفاداری نسبت به بن لادن نام گروهش را به «القاعده» در عراق تغییر داد.
«نیکلاس برگ» «یوجین آرمسترانگ» گروگان آمریکایی سر بریده شدند و کمی بعد گروه زرقاوی ویدئوی آن را منتشر کرد.
آمریکا ۲۵ میلیون دلار برای سر او جایزه تعیین نمود.

• نوامبر ۲۰۰۵: سه حمله انتحاری در دو هتل در شهر امان، پایتخت اردن باعث کشته شدن ?? نفر از حاضران در مراسم عروسی شد.

رهبر القاعده در عراق با به کارگیری تاکتیک سر بریدن، فصل جدیدی را در مبارزه شبه نظامیان علیه نیروهای آمریکا در عراق گشود. از همه مهمتر این‌که او جنگ قومی میان سنی‌ها و شیعیان عراق را به هدف اصلی خود در این کشور تبدیل کرد.

زرقاوی با انفجارهای عاشورا و تاسوعا و انفجار اماکن مقدسی همچون کاظمین، مبتکر تشویق جنگ مذهبی در عراق بود اگر درایت، گذشت و صبر رهبران شیعه عراق و هوشیاری سنی‌های میانه رو نبود، امروز عراق به حمامی از خون مذهب علیه مذهب تبدیل شده بود.

زرقاوی چگونه لو رفت؟

کشته شدن ابومصعب زرقاوی صرف نظر از واکنش‌های متفاوت نسبت به آن، برای نظامیان آمریکایی و سازمان‌های اطلاعاتی این کشور در عراق یک پیروزی بزرگ به حساب می‌آید. نحوه کشته شدن زرقاوی از بعد روانی پیروزی بزرگی بود زیرا نشان داد که سازمانهای جاسوسی توانایی آن را دارند که در میان مخوف ترین سازمانهای تروریستی نیز نفوذ نمایند. از سوی دیگر شناسایی محل این خونخوار بزرگ، امکان پذیر نبود، مگر با نفوذ در میان افراد گروه و همچنین همکاری عشایر و شیوخ منطقه و این نشان می‌دهد که بسیاری از افراد درون القاعده از وحشی گری‌های زرقاوی به ستوه آمده بودند بنا براین با قتل زرقاوی از میزان وحشی گری و بی رحمی‌هایی که شیوه مبارزه زرقاوی بود کاسته خواهد شد. محل زرقاوی را نیروهای نفوذی اردن شناسایی کردند سپس آمریکایی‌ها شیخ الرحمن یکی از مشاوران و معتمدان زرقاوی را ردگیری کردند. آنها خبر داشتند که الرحمن ساعت ۶:۱۵ دقیقه بعدازظهر ۱۷ خرداد در خانه متروکه در منطقه «هب هب» با زرقاوی دیدار می کند. خانه را با دو بمب ۵۰۰ پوندی مورد حمله قرار دادند. سربازان هفت جسد را در خانه یافتند. زرقاوی، الرحمن، دو مرد دیگر و زن فلسطینی زرقاوی نیز جزو کشته شدگان بود. این چنین به زندگی ضحاک ماربدوش عراق پایان داده شد. فردی که به نفرت انگیزترین چهره در میان مردم عراق تبدیل شد. تاریخ خاورمیانه آدمهای خونریز و جلاد زیاد به خود دیده است کسانی که از سرهای بریده مناره می‌ساختند و از چشمان بریده گردنبند اما این جنایتکار موجود دیگری بود. فردی که نامش در کنار ضحاک افسانه خواهد شد.

مرگ این جلاد در میان مدت به کاهش درگیری‌های قومی نیز کمک خواهد کرد.از سوی دیگر روند جذب نیرو در عراق نیز که توسط امیر القاعده در این کشور پیگیری می‌شد، مختل خواهد شد. اگرچه آمریکایی‌ها برای کوچک نشان دادن اشتباهات خود در عراق تاکنون تلاش کرده اند که توان عمل زرقاوی را بزرگ نمایی کنند، اما بدیهی است که تاثیر پیشینه و بدعت‌های وی در مبارزه علیه نیروهای آمریکایی بر شهرتش در میان مسلمانان تندرو قابل انکار نیست.

به گفته ژنرال کالدول، ارتش آمریکا با صرف زمان بسیار زیادی در طول چندهفته به جمع آوری و تحلیل اطلاعات از طریق منابع انسانی، تجهیزات الکترونیکی و ماموریت‌های اطلاعات این عملیات را به مرحله اجرایی و عملیاتی رسانده بودند. وی همچنین اعلام کرد که یک منبع اطلاعاتی فعال در گروه زرقاوی که با ارتش همکاری کرده است، رد عبدالرحمن مشاور زرقاوی را در اختیار نیروهای امنیتی قرار داده بود.

ارتش آمریکا تاکنون به ۱۷ خانه امن محل اقامت زرقاوی حمله کرده و هیچ یک از این حملات در زمان حضور وی در خانه‌های مذکور صورت نگرفته بود.

زرقاوی و یارانش به دلیل این‌که می دانستند به راحتی می توان تلفن همراه را ردیابی کرد، هرگز از تلفن همراه استفاده نمی‌کرده‌اند. در عوض آنها از تلفن ماهواره‌ای موسوم به «ثریا» که ردگیری آنها بسیار مشکل است برای برقراری ارتباط با یکدیگر استفاده می کردند.

مقامات عراقی نیز در مورد نحوه ردیابی زرقاوی و قتل وی از این عنوان که «زرقاوی را یاران خودش فروختند» استفاده کردند. گفتنی است مقامات اطلاعاتی دولت اردن نیز با تایید خبر همکاری یکی از یاران زرقاوی به این نکته اشاره کردند که ماموران امنیتی اردن نیز در این عملیات با نیروهای آمریکایی همکاری داشته‌اند.

این عاقبت جنایتکاری بود که هیچگاه رودروی نظامیان آمریکا نجنگید بلکه تخصص او کشتن افراد بی گناه از کودک، پیر و جوانان جویای کار گرفته تا زوار اماکن مقدسه، دیپلمات، پزشک و پرستار بود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست