تفکر و مواضع احمدی نژادی
علی سالاری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۱ مهر ۱٣٨۶ -
٣ اکتبر ۲۰۰۷
سفر اخیر محمود احمدی نژاد به نیویورک و انعکاس گستردهً مصاحبه اش با خبرنگاران آمریکایی، و نیزسخنرانی هایش در دانشگاه کلمبیا و مجمع عمومی سازمان ملل، واکنش های مختلفی را بهمراه داشت. طی دوسالی که از دوران ریاست جمهوری ایشان می گذرد، گفتار، پندار، و کردار او مورد داوری های متفاوت عام و خاص، در داخل و خارج کشور قرار گرفته است. بی شک امروزه، بسیاری در مراکز مطالعات استراتژیک خارج از کشور به تجزیه و تحلیل افکار، مواضع و اعمال حضرتش پرداخته اند، ولی برای ما ایرانیان این موضوع بمراتب حیاتی تر و مبرمتر می باشد، چرا که او بهرحال ریاست جمهوری نظامیست که بر مردم و مملکت ایران، البته به زور سرکوب، سانسور و تقلب، حکم می راند. برخی از متخصصین و نخبگان ایرانی تلاش کرده اند با استفاده از داده ها و متدهای علمی جدید، شناختی روانشناسانه از کاراکتر او، شناختی جامعه شناسانه از رفتار او، و یا برآوردی سیاسی و اقتصادی ازمواضع و عملکردهای او بدست دهند. دیگرانی هم با مدّ نظر داشتن مصالح و منافع خاص و یا عام، شخصی و یا جمعی، محلّی و یا ملی، او را مورد ارزیابی های مثبت و یا منفی قرار داده اند. گروه سومی نیز از زاویهً دیدگاه ایدئولوژیک و یا مذهبی خاص خودشان به قضاوت در بارهً او نشسته اند. البته همهً این روشها در بدست دادن برآوردی کمی و کیفی، ظاهری و باطنی از فردی که بر مرکب ریاست جمهوری ایران تکیه زده است ، لازم ولی کافی نیست. این نوشته برآنست تا در تعمیق کم و کیف شناخت این ریاست جمهور استثنایی، که بشدت محبوب حلقهً اندک خودیها و همزمان مورد تنفر وسیع غیر خودیها ست، کمکی کرده باشد. استدلال محوری این نوشته اینست که برای شناخت درست تر مصادیق و نمودهای ظاهری شخصیت احمدی نژاد، شناخت ماهیت مذهبی و ایدئولوژیک او ضروریست. بعبارتی دیگر، وجه غالب در شخصیت و کارکردهای احمدی نژاد همانا ایدئولوژی حاکم بر فکر و اندیشهً اوست؛ بنابراین، کاراکتر و رفتار شخصی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی او را نمی توان و نباید از ماهیت اعتقادی او جدا دانست؛ چرا که بدون اشراف به این رابطهً شکل و محتوا، بررسی و واکاوی افکار، مواضع و اعمال او غیر ممکن، و ای بسا مغالطه انگیز و منحرف کننده است. ناگفته نماند که این قضیه تنها در شناخت افرادی صدق می کند که موتور محرک اصلی حاکم بر انگیزها و فکر و ذکرشان همان باورهای مذهبی و دریافت های ایدئولوژیک مختص خودشان می باشد؛ و از شناخت آکادمیک و متدیک فلسفی و علمی مدرن، متکی بر تحقیق و تفحص بی بهره اند.
احمدی نژاد نه سقراط زمانه است، و نه بی شعور و روانی و بی سواد؛ او نمونهً بارزی از یک مدیر موفق در دستگاه ارزشی مذهبی و ایدئولوژیک نظام ولایت مطلقهً فقیه است. (در داخل پرانتز اضافه کنم که سقراط، معلم افلاطون و ارسطو؛ نمونهً اعلای یک حکیم خردمند – نه فیلسوف و دانشمند - است که مبلغ ارزش غایی نهفته در ذات حقایق، یعنی خیر و نیکی بود. این مطلب چندان هم بی ربط با ایرانیان دورانش نیست و گویی از فرهنگ میترایی (نور و ظلمت؛ نیکی و بدی) و تعالیم زرتشت - پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک - در زمان خودش تأثیر پذیرفته است... روشن است که تشبیه احمدی نژاد به سقراط بیشتر به جوک شبیه است تا واقعیت؛ چرا که ایشان بیش از هرکس عاشق جمال و کمال خود آقای دکتر احمدی نژاد است! حال آنکه سقراط شیفتهً خیر و نیکی بود!).
احمدی نژاد از شعورلازم، روان سالم، سواد و تجربهً کافی، در دستگاه ارزشی و اداری ولایت مطلقهً فقیه، برخوردار است؛ ولی چون همه چیز و همه کس را از همان صافی تنگ و تاریک ایدئولوژی ولایی اش عبور می دهد، آنچه باقی می ماند، یعنی در حرف و عمل از او ساطع می شود، بقدری بی ربط و بی معناست که از طرف افراد مطلع و خبره به استهزاء گرفته شده و یا عین حماقت، روان پریشی و بی شعوری می نماید. بعنوان مثال، آنجا که او در پاسخ به سئوالی در دانشگاه کلمبیا مدعی می شود که "ما در ایران مانند کشور شما (آمریکا) هم جنسگرا نداریم" تمسخر مخاطبینش را بر می انگیزد. احمدی نژاد می داند که در ایران همجنس بازی ممنوع و حکمش اعدام و سنگسار است، ولی بجای اعتراف به این واقعیتها، به کتمان اصل موضوع می پردازد. یا وقتی در مورد حقوق و جایگاه زن در جمهوری اسلامی حرف می زند؛ یا با فرافکنی از مشکلات جهانی مانند ضعف مدیریت، نبود حقوق بشر، گسترش فقر و وضع محیط زیست شکایت می کند، لابد هر آدم صاحب عقلی اگر دستش رسید، اول از خود او خواهد پرسید که کارنامهً دوسالهً دولتش در این موارد چه بوده است؟ ... اینگونه دروغ های مصلحتی ( لابد تقیهً پاسدار گونه)، و یا بکار گیری معیارهای دوگانه در مواضع همین سفر او کم نیستند. نمونهً بکارگیری معیار های دوگانه همین پیشنهادات اخیر او در حل مسائل خارجی است. بعنوان مثال، چطور است که رفراندوم عمومی و آزاد در تعیین سرنوشت فلسطین و اسرائیل مورد قبول اوست؛ ولی این ایدهً خوب را از خود ایرانیان دریغ می کند؟! از فیلتر ولایی جناب رئیس جمهور، نه فقط حقایق تخصصی خاص، بلکه حتا دانسته های مسلّم عمومی نیز قابل عبور نیستند. چرا که شخصیت او آنچنان در تحجرمذهبی مرادش (مصباح) الینه شده که قادر است مثل آب خوردن دروغگویی کند و دو رنگی بخرج دهد؛ یعنی با کمال خونسردی واقعیت ها را قلب، و حقایق را فدای مصلحت قدرت باند خودش در نظام ولایی نماید.
معیار اصلی احمدی نژاد در فیلتر کردن حقایق و واقعیت ها چیست؟
در عالم واقع هرکس، متناسب با منافع و سطح آگاهیش، فیلتر و صافی خاص خود را دارد. در یک برآورد بسیار کلی، همانطور که معیارهای تبعیض آمیز صرفاً قومی و مذهبی و ایدئولوژیک، و یا فامیلی و جنسی و طبقاتی این فیلتر ها را تنگ تر می کند، معیارها و موازین فراگیر دموکراسی و حقوق بشر، سینه ها را فراختر و صافی ها را با ظرفیت تر و گزیده تر می کند. جنس صافی رئیس جمهور ولایی و ظرفیت مجرای عبور افراد و اطلاعات از آنرا مصالح قدرت ( حلقهً فامیل، دوستان، باند مصباح و شرکاء) در نظام ولایی تعیین می کند. مگر نه اینکه او مهم ترین مسئولیت خودش را حفظ نظام ولایی و تحقق اهداف آن، آنهم فقط با ترجمان مرادش مصباح یزدی، می داند؟ آقای احمدی نژاد ظاهراً منکر حقوق بشر و دموکراسی نیست، منتها وقتی آنرا از صافی مربوطه می گذراند، چیزی برای غیر فامیل و اقوام و آشنایانش باقی نمی ماند! او از آنرو دموکراسی را در لبنان و فلسطین و عراق دوست دارد و پیشنهاد می کند، که گمان می برد به کسب قدرت بیشتر حزب الله و حماس و جیش المهدی و لشکر بدر منجر می شود. ولی در ایران، از آنجا که می داند در یک انتخابات آزاد اساساً شانسی برای برنده شدن ندارد، بهر وسیله و با تمام قوا با آن مخالفت می ورزد و دولت او هرمخالف و منتقدی را بشدت سرکوب می کند؛ چرا که در مورد مسائل مربوط به داخل کشور او معتقد است "در صورت یک قدم عقب نشینی، همه چیز از دست می رود"(نقل به مضمون).
وجود چنان فیلتری تنگ و تاریک، برای شخصی در مقام ریاست جمهوری یک مملکت متمدن و با فرهنگ مثل ایران، از او نه فقط، آنطور که ریاست دانشگاه کلمبیا اذعان داشت، مصداق بارز یک "دیکتاتور حقیر"، بلکه تمام نشانه های یک فاشیست مذهبی خطر ناک را، بنمایش می گذارد. (برخی از ایرانیان چگونگی گفتار رئیس دانشگاه کلمبیا را نسبت به احمدی نژاد مورد انتقاد قرار داده و از او توقع داشتند که ملاک های رایج در ایران تحت حکومت استبدادی را در حق رئیس جمهور ولایی رعایت کند. حال آنکه در آمریکا جایگاه مسئولین سیاسی مقدس نیست و کسی نمی تواند جلوی آزادی بیان شهروندان، در اظهار نظرات صریح و بی پرده شان، آنهم رو در روی مسئولین سیاسی، را بگیرد. )
بیاد بیاوریم که پدیدهً فاشیسم بعد از فروپاشی امپراطوری های مذهبی در اروپا، و قبل از جا افتادن نظام جدید دولت- ملت (بویژه بعد از جنگ جهانی اول، که در آن پنج امپراطوری مذهبی از هم پاشیدند) در فاصلهً بین دوجنگ جهانی در اروپا گسترش یافت و از حمایت کلیسا نیز برخوردار بود. پیش از آن، اروپا بعد از جنگ های سی سالهً شمال و جنوب، به سیطرهً مطلق کلیسا بر سیاست اروپا خاتمه داده بود. منتها، بعد از جنگ جهانی اول، برغم از میان رفتن نظامهای امپراطوری سلطنتی-مذهبی پیشین، هنوز نظام دولت – ملت جدید جا نیافتاده بود. در آن شرایط گذار، افرادی مثل موسیلینی و هیتلر در پی جا انداختن دولت مبتنی بر تبعیض قومی و نژادی برآمدند. اینست که غرب تنها بعد از پشت سرگذاشتن خونها و ویرانی های بیکران در بویژه جنگ های سی ساله و دو جنگ جهانی، توانست از دولت دینی و قومی و نژادی عبور کند و به نظام دولت – ملتی سکولار (جدایی دولت از قوم و نژاد و دین و ایدئولوژی خاص) و عمدتاً جمهوری نائل گردد.
همانطور که کلیسای کاتولیک در ایتالیا و اتریش همدست فاشیسم، و کلیسای پروتستان در آلمان همدست نازیسم (علیه یهودیان و کمونیستها) شدند، در ایران ما نیز مذهبیون تند رو مانند باند مصباح و احمدی نژاد، برای دفع مخالفین خود، که آنها را کافر و منافق و لیبرال و کمونیست و صهیونیست و امپریالیست می نامند، در فکر و عمل، به فاشیسم گرائیده اند. فکرش را بکنید، وقتی یک اروپایی و یا آمریکایی امروزی می بیند دنیای فکری و نظری جناب احمدی نژاد و مرادش مصباح یزدی هنوزهمان دنیای اروپای قبل از رنسانس و پیش از جنگ های سی ساله و دو جنگ جهانیست، چه عکس العملی باید از او انتظار داشت؛ جز استهزاء عوام و انذار و هشدار (مانند رئیس دانشگاه کلمبیا) خواص؟
کدام خصائل احمدی نژاد از او یک فاشیست مذهبی خطرناک ساخته است؟
احمدی نژاد، همانند فاشیست های شناخته شدهً پیشین، ایدئولوژی محور (مخالف آزادی عقیده)، خود ستا ( شیفتهً خودش و دشمنی با غیر خودی ها)، مطلق اندیش و متحجر (مخالف تساهل و مدارا)، خشونت طلب، سنگدل و شقی (در شکنجه و سرکوب غیر خودی ها)، ضد کمونیسم و (دولت) یهود، توسعه طلب (استراتژی تشکیل امپراطوری شیعی مجهز به بمب اتم)، مستبد (ضد لیبرالیسم و آزادی های سیاسی)، سرکوبگر پلیسی- نظامی (بسیج و سپاهی)، باند باز (فامیلی و ارکستر قاتلان باند مصباح) و پوپولیست (عوام فریب و مخالف نهادهای مدنی و فعالیت احزاب) می باشد (هنوز می توان بر این لیست، سایر ویژگیهای یک فاشیست خطرناک را افزود). ضمنا ناگفته نماند که پدیدهً فاشیسم در سایر نقاط دنیا هنوز ریشه کن نشده است. حتا در همان اروپا و آمریکا هم فاشیست های معتقد به تبعیض نژادی، قومی، مذهبی و ایدئولوژیک کم نیستند؛ و از امثال احمدی نژاد هم حمایت علنی می کنند، منتها بدلیل اینکه جوامع فوق با پرداخت بهای گزافی در گذشته براین پدیدهً شوم و خطرناک و خونریز فائق آمده اند و نیز از آنجا که با سازو کار دموکراتیک در نهادهای مدنی و قانونی، بستر رشد افراطی گری را از میان برداشته اند، افراطیون مذکور امکان سربرآوردن و مطرح شدن نمی یابند. اینست که در اروپا و آمریکا از مخاطبین عامی و سربراه، نوع امّت حزب الله، چندان خبری نیست!
چرا احمدی نژاد آشکارا دروغ می گوید؟
ای کاش احمدی نژاد و مرادش شیخ مصباح، شهامت و جسارت آنرا داشتند تا ساختار حقیقی و حقوقی دولت دینی مدّ نظرشان را، که هنوز لابد در ایران به منصهً ظهور نرسیده است! ولی نسخهً آنرا برای حل مشکلات جهانی می پیچند، بر زبان رانده و یا روی کاغذ بیاورند. ولی بر افراد مطلع داخل و خارج کشور پوشیده نیست که این جماعت متحجر و واپس گرا تمام دستاوردهای مثبت بشری در علوم انسانی (اعم ازعلوم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اجتماعی) را قبول ندارند. بهمین دلیل است که اساتید مربوطه را از دانشگاه های کشور تصفیه می کنند تا بتوانند نسخه ای باب طبع خود را از مدرسهً مصباح، لابد با منشاء وحی و الهام از چاه جمکران، جانشین آن سازند. ولی آش دست پخت آنها آنقدر شور و تهوع آورست که از ارائهً اصل قضیه و نیات باطنی خود ابا دارند، بهمین دلیل است که مجبورند پیوسته چهره آرایی کرده و مکرراً دروغ های رسوا برزبان آرند.
مشکل احمدی نژاد تنها عدم اعتقاد و یا عدم بهره بردن از علوم سیاسی و فنون دیپلماتیک نیست. او با مبانی پایه ای علم و نظام سیاسی مدرن (که حاصل قرنها تجربهً خونبار اجتماعی بشر است) نه تنها بی گانه است، بلکه بطور جدی با آن مخالف است. بر آگاهان پوشیده نیست که او و باند مصباح اصلاً بدنبال دولت دینی هستند و با نظم کنونی در جهان، مبتنی بر دولت – ملت مخالفند. این جماعت جمهوریت نظامی که توسط خمینی بنام "جمهوری اسلامی" بنا نهاده شده را نیز قبول ندارند و بدنبال "حکومت ولایی" با ولایت مطلقهً فقیه هستند. در آن حکومت ولایی مد نظرشان، که تنها شمه ای از آن در ایران کنونی به منصهً ظهور رسیده، دیگر اصول مسلم و شناخته شدهً حاکم بر نظام های سیاسی مدرن اعم از "تفکیک قوای مملکتی"، ضرورت "حسابرسی و شفافیت"، "حقوق برابر شهروندی اعم از زنان و اقلیت ها"، "آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات"، "انتخابات آزاد" و غیره بی معناست. گویی مملکت تیول آنان، ملت ایران رمه و این جماعت شبانانند.
باید از جناب رئیس جمهور ولایی پرسید، شما که به نظام دولت – ملت معتقد نیستید، چرا از نام ملت ایران استفادهً ابزاری می کنید؟ شما که به جمهوریت همان نظام، و آرای آزاد جمهور مردم، معتقد نیستید، چرا نام رئیس جمهور بر خود نهاده اید؟ شما که زن و مرد ایرانی را قادر به تصمیم گیری در مورد سرنوشت خودشان نمی دانید، چرا از وجود آزادی در ایران دم می زنید؟ ... اینگونه است که احمدی نژاد از بکارگیری نام دین، مذهب اسلام، نام خدا و نیز بردن نام ایران و ملت ایران، استفادهً ابزاری می کند. خدای او نه خدای تمام انسانها، نه تمام مسلمانان، نه تمام شیعیان، نه حتا تمام معتقدین به ولایت فقیه، بلکه تنها خدای مدّ نظر مرادش مصباح یزدی می باشد. بهمین دلیل است که نه تنها همهً انسانها، بلکه همان شهروندان ایران نیز در دولت او از حقوق برابر برخوردار نیستند و به خودی و غیر خودی تقسیم می شوند. تازه در میان خودی ها نیز سایر تبعیضات سیستماتیک فامیلی و جنسیتی، بعنوان عرف و ارزش پذیرفته شده، اعمال می شود.
اینست که وقتی احمدی نژاد، بدون اعتقاد به نظام دولت – ملت ( که البته در دوران جهانی شدن به چالشی فراگیرتردچار شده) و نیز به جمهوریت همان نظام اسلامی خمینی ساخته، نسخهً "حکومت دینی امام زمان" ( آنهم با کارنامه ای سراسر بی رحمی، اختناق، شکنجه، اعدام، سنگسار، فقر، فساد، اعتیاد و ناکامی در ایران) را برای حل مشکلات جهانی تجویز می کند، جز شماتت خودیها، و استهزاء همراه با انذار دیگران را بر نمی انگیزد.
صلح و همبستگی احمدی نژادی، دیگر چه صیغه ایست؟
از ابداعات دیگر رئیس جمهور ولایی پیشنهاد تشکیل جبههً جهانی "همبستگی برای صلح" در مجمع عمومی سازمان ملل بود. در ضرورت و مقبولیت شعار همبستگی و صلح در داخل و خارج از کشور، جای بحث و جدلی نیست. ولی باید دید که منظور ایشان کدام صلح، و همبستگی با چه کسیست؟ اگر ضرورت همبستگی ملی و صلح در داخل کشور مدّ نظر باشد، لازمهً آن گذار به دموکراسی و احترام به حقوق برابر شهروندان ایران است. اگر ضرورت صلح در منطقه و جهان مدّ نظر باشد، لازمهً آن نفی تروریسم اسلامی و جنگ امپریالیستی بطور همزمان است. حال انصافاً آیا جناب احمدی نژاد حاضر است به الزامات عملی این شعارهای خودش تن دهد؛ یا طبق سنت شناخته شده اش می خواهد از مقبولیت این کلمات نیز استفادهً ابزاری و فرصت طلبانه کند. اصلاً مگر از احمدی نژاد برمی آید که در داخل کشور قدمی بسوی انتخابات آزاد و احترام به حقوق شهروندان ایران بردارد؟ در صلح منطقه ای و جهانی هم همانقدر که رئیس جمهور آمریکا طرف خطاب جنگ است، رئیس جمهور ایران متهم به حمایت از تروریسم است. آیا احمدی نژاد حاضر است از شعار صدور انقلاب دست کشیده، از دخالت در کشورهای منطقه کوتاه بیاید و از شبه نظامیان دست پروردهً خودش در این کشورها حمایت نکند؟ روشن است که هرگز! جناب رئیس جمهور ولایی با شعار همبستگی برای صلح، بدون پایبندی به الزامات آن، چه کسی را می خواهد بفریبد؟
ضرورت صلح همان است که بر روی پلاکاردی در بیرون سالن محل سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا نوشته شده بود: "نه فاندمنتالیسم اسلامی، نه امپریالیسم امریکایی"، بعبارتی، نه جنگ و نه تروریسم اسلامی. بنیادگرایان متحجر اسلامی، که با بن لادن، ملاعمر، مصباح و همین آقای احمدی نژاد نمایندگی می شوند، سردمداران سرکوب داخلی و تروریسم منطقه ای و بین المللی اند. همین ها هستند که بهانهً جنگ و دخالت نظامی آمریکا و متحدین اروپاییش را در منطقه فراهم کرده اند. بعلاوه، بگواهی تاریخ، در حالیکه که نظامهای مدعی مذهب و ایدئولوژی منشاء جنگ، خونریزی و ویرانی های بسیار بوده اند، تنها نظام های دموکراسی مدرن توانسته اند با بدست دادن روش و مکانیسم راه حل مسالمت آمیز اختلافات درونی و بیرونی، بستر صلح و آرامش و امنیت، و بدنبالش رشد و توسعهً ملت ها و بین ملل را هموار سازند.
حال آقای احمدی نژاد، در حالیکه خود یک تند روی بی رحم مذهبیست؛ به نظام دولت – ملت و موازین دموکراسی اعتقادی ندارد؛ مخالف جدی آزادی احزاب و نهادهای مدنیست (که اسباب حل اختلافات بطور مسالمت آمیز در جوامع امروزیند)؛ به حقوق برابر شهروندان مملکت خودش باور ندارد و آنها را تقسیم بندی خودی و غیر خودی می کند؛ رئیس دولتیست که مرکز کنترل شبه نظامیان تندروی مذهبی منطقه ( که متهم به تروریسم اند) شناخته می شود؛ چنین فردی از چه رو و با چه رویی، دم از همبستگی برای صلح می زند؟ بر افراد مطلع روشن است، ولی ای کاش کسی از خودش می پرسید که ابزار و مبانی و طرح های مورد نظرش برای همبستگی و صلح پیشنهادیش چیست؟ آیا ممکن است کسی که در خانه، با اکثریت مردم خودش و نهادهای مدنی برآمده از آنها سر جنگ دارد، مدعی همبستگی و صلح با دیگران باشد؟ روشن است که در این مورد نیز احمدی نژاد دروغ می گوید و نیات مخرب باطنی خودش را پنهان می کند. همان نیاتی، که شمه ای از آن، با سرکوب در داخل و تروریسم در خارج از ایران، توسط دولت او به منصهً ظهور رسیده است. این همه تناقض گویی های احمدی نژاد زمانی قابل هضم ترمی شود که در یابیم جناب حضرتش که باور دارد از عالم غیب الهام می گیرد، لابد مخاطبینش را در عالم ارواح می جوید!!!
|