یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مخالفت با حمله نظامی و دفاع از صلح، آزادی و حقوق بشر
گفتگوی تلاش آنلاین با مجید عبدالرحیم پور



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۶ مهر ۱٣٨۶ -  ٨ اکتبر ۲۰۰۷


تلاش ـ این گفتگوی ما زمانی آغاز می شود که رئیس دولت اسلامی ـ احمدی نژاد ـ به منظور شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد عازم نیویورک است. وی در مصاحبه ای با CBS طبق روال همیشگی اهداف تلاشهای هسته ای حکومت اسلامی به منظور دستیابی به سلاح اتمی را رد و اعلام نموده است «دوره بمب اتمی سپری شده است.» وی همچنین گفته است که پروژه اتمی ایران در جهت اهداف صلح آمیز و برای تأمین نیازهای داخلی است و کلیه اقدامات در این زمینه برای سازمان جهانی انرژی اتمی کاملاً باز و شفاف است. با وجود این به نظر می رسد، برای بسیاری از محافل بین المللی و دولتهای غربی گزینه حمله نظامی برای متوقف ساختن تلاشهای حکومت اسلامی در دستیابی به سلاح اتمی هنوز باز است و همه جا بر خطر حمله نظامی به ایران تأکید می شود. نظر شما در این باره چیست؟

مجید عبدالرحیم پور ـ باسلام برشما و سپاس از تلاش شما ویاران نشریه تلاش، می خواهم بگویم که فکر و گزینه حمله نظامی دولت بوش و برخی دولتهای همسو با آن و احتمال حمله به ایران، به اندازه کافی مخرب و زیانبار بوده و هست و تاکنون زیانهای زیادی را به مردم و کشورما وارد کرده است. اگر این فکر و گزینه جنگی غیرانسانی و مخرب، عینیت بیابد و جنگ انجام گیرد، چه بزرگ و چه کوچک، برای مردم و جامعه و کشور ما و همسایگان ما آنقدر مخرب و زیانبار و وحشتناک خواهد بود که ما سالهای درازی نخواهیم توانست کمر راست کنیم.
در این جنگ نالازم و نابرابر و وحشی که پیشرفته ترین تکنولوژی و سلاحها و روشهای جنگی بکار گرفته خواهد شد، مردم ما و کشور ما نه تنها بخش بزرگی از فرزندان و پدران و مادران و سرمایه های فکری و فرهنگی و معنوی ملی خود را از دست خواهد داد بلکه ممکن است تن واحدش نیز پاره پاره شود و درد و زخم و فلاکت درون کشوری و درون خانگی جدیدی بر درد و زخم های تاکنونی و جنگ هشت ساله قبلی اضافه شود و بسیاری از دست آوردها و امکانات صنعتی و فنی و ساختاری و فرهنگی بدست آمده در صد سال گذشته را نیز از دست بدهیم.
جامعه ایران و مردم ما نه به جنگ و بمب اتمی که به توسعه همه جانبه و آزادی و دمکراسی و عدالت نیازمند است. و اینها همه می تواند و باید بدست مردم ایران انجام بگیرد نه با توپ و تانک و بمب دولت بوش و دوستانش.
ایران در صد سال اخیر، به چنان مرحله ای از رشد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی رسیده است که اگر بدرستی هدایت و رهبری و اداره شود، می تواند به بزرگترین جامعه و کشور توسعه یافته و آزاد و دمکراتیک و عادلانه در منطقه فرا بروید. متاسفم که در چنین مرحله ای، ایران در دست مقامات جمهوری اسلامی گرفتار آمده است و بجای هدایت به سمت آزادی و دمکراسی و توسعه و عدالت، دچار سیاستها ماجراجویانه و مخرب و بحران افرینی انرژی هسته ای جمهوری اسلامی شده است.   
البته اگر آقای خامنه ای بخواهد، می تواند نگرانی دولتهای غربی و همسایگان ایران و دیگر دول و ملل درباره غنی سازی اورانیوم را رفع و بهانه دولت بوش و برخی همسویانش را از او بگیرد. خوشبختانه تا این لحظه توافقی میان دولتهای غربی بر سر حمله نظامی به ایران حصول نشده ولی این به این معنا نیست که امکان و احتمال توافق میان آنها وجود ندارد و خطر حمله نظامی رفع شده است. نه خطر جدی است.
مقامات جمهوری اسلامی ایران حق ندارند با تحلیل های غلط و ارزیابیهای غیرواقعی و یا خود غرضانه از قدرت خود و آمریکا در منطقه و جهان و از توازن قوا در جهان و منطقه، جامعه و مملکت را بکام خطرات خانمان سوز و مردم کش و ایران برباد ده ببرند. البته پاره ای از نیروهای سیاسی ایرانی نیز که خوشبختانه بسیار اندک اند، بخاطر مخالفت با جمهوری اسلامی و بزعم خود برای تسریع سرنگونی آن مدام بر طبل جنگ می کوبند و بدین وسیله آب به آسیاب دولت بوش و مقامات جنگ طلب جمهوری اسلامی می ریزند. اینان آیا نمی دانند که جنگ دولت آمریکا و جمهوری اسلامی جمهوری، چیزی نیست که بشود با این یا آن تحلیل درست یا غلط به آن نزدیک و یا از آن دور شد؟ جنگ جمهوری اسلامی و دولت آمریکا و دولتهای همسوی او به هیچ عنوان به نفع جامعه و کشور ما نیست و نخواهد بود. نه تنها نباید پیشواز آن رفت بلکه باید با تمام درایت و تدبیر و قوا، دولت بوش و دولت جمهوری اسلامی را در پیش برد سیاستهائی که می تواند و می خواهد منجر به جنگ شود، با دشواری ملی و منطقه ای و جهانی مواجه کرد. این جنگ در هر حالتی به ضرر ایران و ایرانی است.
اگرآقای خامنه ای و وآقای احمدی نژاد راست می گویند که «دوره بمب اتمی سپری شده است» و «پروژه اتمی ایران درجهت صلح آمیز و برای تامین نیازهای داخلی است» و اگر حقیقتا همه چیز روشن وشفاف است پس قاعدتا نباید بهانه بدست دولت بوش و برخی دولتهای همسو با بوش بدهند. اگر در حرفهایشان صادق هستند چرا دست از سیاستهای ماجراجویانه و بوش شادکن خود بر نمیدارند؟ منتظر هستند تا قطعنامه دیگر و زیانبارتری بر علیه ایران صادر شود تا شرایط بازهم بدتر و خطرات حمله نظامی باز هم بیشتری بر مردم و کشور ما تحمیل شود؟ مردم می گویند اگر مقامات جمهوری اسلامی ریگی به کفش ندارند چرا سیاستهای تاکنونی خود درباره غنی سازی اورانیوم را اصلاح و تغییر نمی دهند؟
اگر جنگی میان دولت آمریکا و جمهوری اسلامی درگیرد، این بار نه تنها ایران بلکه فکر می کنم کل منطقه دچار جنایات و فجایع و مسائل و مشکلات وحشتناک در ابعاد بی سابقه و ناشناخته خواهد شد. اگر قرار است نگرانی دول غربی و همسایگان و خطر حمله نظامی دولت بوش رفع شود، فردا دیر است، امروز باید اقدام شود.
امروز کلید رفع خطر جنگ در دستان ولی فقیه و یارانش است. آنها اگر جنگ طلب نیستند و نمی خواهند ایران و مردم ایران را بخاطر غنی سازی اورانیوم برباد بدهند قاعدتا باید دست از سیاستها و روشهای ماجراجویانه و مخرب تاکنونی در باره غنی سازی بردارند و آن سیاست ها را متوقف کنند.
مردم ایران نمی خواهند بخاطر دست یابی به اورانیوم غنی شده، جان و مال و ناموس و ثروت ملی و مملکت خود را زیر بمب و موشک و توپ و تانک و تفنگ و چکمه های سربازان دولتهای متجاوز ببینند. آنان هشت سال قبل، میلیونها کشته و زخمی و میلیاردها دلار خرابی و خسارت داده اند. مردم ایران چندین سال است شاهد و ناظر کشته و زخمی شدن صدها هزار انسان و ویران شدن عراق و بغارت رفتن ثروت ملی عراقیها بدست آمریکا و دوستانش هستند.
اصلاح و تغییر سیاستهای تاکنونی جمهوری اسلامی درباره انرژی هسته ای توسط ولی فقیه و یارانش و یا بقول برخی از ایرانیان توقف غنی سازی برای مدت مثلا ۲ سال، می تواند گام های عملی، اطمینان بخش و بزرگی برای نشان دادن حسن نیت به کشورهای غربی و همسایگان ایران و دیگر دولتها و ملل جهان از یکسو و به عقب انداختن و شکست کشاندن سیاستهای جنگجویانه و ماجراجویانه دولت بوش و یارانش از سوی دیگر شود. اگر دولت مردان جمهوری اسلامی جنگ نمی خواهند، امروز باید خطر را رفع کنند. فردا دیر است.
گفتن ندارد که به جنگ و خون ریزی کشاندن کشور ایران و به فلاکت و بدبختی و مصیبت نشاندن مردم و جامعه ما توسط دولت بوش بخاطر جلوگیری ازغنی سازی اورانیوم بدست جمهوری اسلامی، یک جنایت بزرگ بشری و یک تجاوز بی شرمانه و آشکار به مردم و جامعه و کشور ما خواهد بود. مردم ترک و فارس و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن و لر ایران در طول تاریخ خود نشان داده اند که چنین تجاوزاتی را بی پاسخ نمی گذارند. ما این تجاوز را تحمل نخواهیم کرد.

تلاش ـ این که جلوگیری از هرگونه حمله نظامی در درجه نخست بسته به رفتار و سیاستهای جمهوری اسلامی دارد و به طور مشخص و در رأس همه آنها به تجدید نظر و توقف پروژه اتمی آن، امر روشنی است. اما اگر ما رژیمی پایبند به منافع ایران و مردم آن داشتیم، طبعاً امروز با وضعیت دیگری روبرو بودیم. رژیم اسلامی متأسفانه نه تنها خود نیروی برانگیزاننده جنگ، بلکه اصلاً موضوع آنست.
بنابراین و حتماً آن درایت و تدبیری که شما انتظار دارید بکار گرفته شود تا «دولت بوش ودولت جمهوری اسلامی را در پیش برد سیاستهائی که می تواند و می خواهد منجر به جنگ شود، با دشواری ملی و منطقه ای و جهانی مواجه کرد.» را از نیروهای دیگر و در درجه نخست از مخالفین جمهوری اسلامی طلب می کنید. اما پیش از آن که به وضعیت خود این نیرو و مواضع آن بپردازیم، لطفاً بفرمائید؛ چرا پاسخ «نه» صریح، شفاف، یکپارچه و بلند این نیرو به هر گونه گزینه نظامی و حمله به ایران اهمیت دارد؟ چه تأثیری می تواند داشته باشد؟ آیا روی افکار عمومی جهان که رفته رفته حمله نظامی را به عنوان «تنها گزینه» خاموش کردن آتش بحرانهای حکومت اسلامی پذیرا می شود، موثر خواهد بود؟ این «نه» از نظر مشروعیت دادن یا ندادن به هرگونه حمله به کشور چه تأثیری بر روی خود ایرانیان دارد؟ آیا چنین پایه مشروعیتی اساساً اهمیتی دارد یا نه؟

مجید عبدالرحیم پور- پاسخ صریح و روشن وشفاف - جنگ نه، صلح، آزادی، حقوق بشر – اگر بدور از هر گونه تنگ نظری و حسابگری های سیاسی و ایدئولوژیک، توسط ایرانیان آگاه و آزادیخواه و میهن دوست داخل و خارج کشور بطور یکپارچه و بلند مطرح شود، این پتانسیل و زمینه را دارد که بتواند در تداوم خود بر دل و جان شهروندان و اقشار و طبقات گوناگون جامعه راه یابد و بنشیند. اگر این فکر و سیاست و شعار با صدای بلند توسط همه نیروهای فکری و فرهنگی و سیاسی مخالف جنگ و استبداد و خشونت و مدافع صلح و آزادی و حقوق بشر به میان مردم برده شود می تواند بر بستر تمایلات و روانشناسی جامعه و مردم و در تداوم خود به نیروی مادی عظیم جنگ شکن و استبداد افکن بدل شود.
مردم ایران در دو دهه گذشته، یک جنگ هشت ساله و دو جنگ و حشتناک و ضدبشری و خانمان برانداز را، در درون خانه خود و درون دو همسایه دیوار بدیوار خود تجربه کرده اند. مردم ایران درسد سال گذشته بویژه بعد از انقلاب و در سه دهه اخیر استبداد و خشونت وحشتناک و ضدانسانی و ضد توسعه و پیشرفت کشور را تجربه کرده اند. پایمال شدن ابتدائی ترین حقوق شهروندی و دمکراتیک و اجتماعی خود را تجربه کرده اند. ووو. روحیه و تمایلات بیزاری از جنگ و استبداد و خشونت و کشتار در جامعه روبه گسترش است. از تحقیر شدن و توهین شدن خسته شده اند.
جامعه ما و این مردم به لحاظ روانشاسی نیازمند صلح و آزادی و آرامش و آسایش و محترم شمرده شدن هستند. نیاز دارند که خانه و کاشانه خودرا در آزادی و آرامش بسازند و بر فقر و عقب ماندگی های خود غلبه کنند.   
فقط چشمان باز و گوشهای شنوا و زنان و مردان بادرایت و کفایت و با تدبیر می خواهد که روانشناسی و تمایلات و خواستهای این جامعه و مردم را بشاسند و نقبی بر دل آنان بزنند و این نیروی عظیم نهان و خاموش و نهفته در میان مردم را در سمت سازنده صلح و آزادی پیش ببرد.
هیچ حزب، جبهه، کنفرانس و کنگره و رهبر، سردار و قهرمانی بدون نفوذ معنوی و سیاسی و تشکیلاتی گستره در میان شهروندان و مردم کشور خود نمی تواند سیاستها و اهداف خودرا بطور موفقی پیش ببرد. اگر مخالفین جنگ و استبداد و خشونت و مدافعین صلح و آزادی و حقوق بشر می خواهند در مقطع حساس کنونی در سرنوشت جامعه و مردم و کشور خود به شکل موثری دخالت کنند، ناگزیر از آن هستند که نقبی بر دل مردم و جامعه خود بزنند. بدون بردن این فکر و این سیاست و شعار بمیان مردم، و بدون تجهیز افکار عمومی در داخل و خارج کشور به آن، سخن از تاثیرگذاری جدی بر روند جاری خطرناک، چندان جدی نیست.
این فکر و سیاست و شعار را باید وسیعا و سریعا با جهانیان مطرح کرد. اگر افکار عمومی جهانی و مجامع بین المللی، احزاب آزادیخواه و دمکرات و دول مخالف جنگ و استبداد و خشونت بشنوند و مشاهده کنند که دانشمندان و روشنفکران و هنرمندان و دانشجویان و احزاب و سازمانهای سیاسی و سندیکاهای کارگری و انجمن های حقوق بشری و انجمن های دفاع از کودکان و زنان ایرانی یکپارچه مخالف جنگ و مدافع صلح و آزادی و حقوق بشرند، و اگر آنها مشاهده کنند که مردم ایران مردمی صلح جو و آزادی خواه هستند، دولتهای جنگجو نمی توانند بسادگی بر طبل جنگ بکوبند.
اگر تنویر افکار عمومی در داخل کشور و بسیج مردم ایران حول این سیاست اهمیت کلیدی در فلج کردن سیاستهای جنگ و استبداد دارد، تنویر افکار عمومی جهانی اهمیت کمتر از آن ندارد. اینها دو رکن یک سیاست و استراتژی سیاسی هستند.
اگر نیروهای فکری و فرهنگی و حقوقی و سیاسی کشور ما با حمله نظامی به کشور خود مخالفت نکنند، افکار عمومی جهانیان ودول دیگر گمان می برند که گویا مردم ایران خواهان چنین حمله ای هستند و این، بزرگترین حربه ای می تواند در دست مدافعین جنگ وخشونت باشد.
ایرانیان مخالف جنگ و مدافع صلح و آزادی و حقوق بشر، در لحظه کنونی لازم است، هرکدام ، چه به شکل فردی و چه بشکل گروهی و حزبی و جبهه ای، به هر وسیله مشروع ممکن درهرجای ایران و جهان، بگویند، بنویسند و تصویر کنند و بسرایند و آهنگ و فیلم بسازند وفریاد کنند: « جنگ نه ، صلح ، آزادی و حقوق بشر».
من فکر می کنم در لحظه کنونی این سیاست وشعار، سیاست و شعار فرا حزبی و فراجبهه ای و فرا ایدئولوژک و فراطبقاتی و سیاست وشعار همگانی در کشور ماست.

تلاش ـ شما در مصاحبه قبلی با تلاش از قطعنامه ۱۷٣۷ و اجبار ایران به پذیرفتن شرایط شورای امنیت سازمان در خصوص توقف غنی سازی دفاع کردید. از آن تاریخ تا کنون ادامه سرسختی رژیم در سیاستهای خود، به اعمال مجموعه ای از تحریمهای اقتصادی و محدودیت های سیاسی انجامیده است. با توجه به سخنرانی های انجام شده توسط سران کشورهای اروپائی، بویژه فرانسه و آلمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به نظر می رسد سیاست های سختگیرانه تری در راه باشد. آیا فکر می کنید، اساساً از طریق تحریمهای اقتصادی بتوان رژیم اسلامی را وادار به عقب نشینی نمود؟

مجید عبدالرحیم پور- درباره تاثیر تحریم های اقتصادی، چه در کوتاه مدت و چه بلند مدت بر جامعه و زنذگی مردم و جمهوری اسلامی نباید تردید کرد. اولین تاثیر منفی این تحریمها قطعا روی مسائل انسانی و اقتصاد کشوردرابعاد گوناگون نظیر اقتصاد نفت و گاز، صادرات و واردات، اقصاد مالی و پولی، محدویت های موسسات دولتی و خصوصی در امر تجارت و سرمایه گذاری، درعرصه صنعتی و علمی و فنی و تکنولوژی ووو خواهد بود. وضعیت کشور بویژه با سرکار آمدن دولت احمدی نژاد در زمینه های برشمرده بدون تحریم های سنگین به اندازه کافی وخیم و بحرانی هست و اکثر مردم ایران تحت فشارهای سنگین و کمرشکن قرار دارند. با اعمال همه جانبه تحریمها وضع بمراتب بدتر خواهد شد. یادمان باشد که تحریم در عراق منجر به مرگ ومیر حدود فقط صد ها هزار کودک شد. فاجعه بزرگ بشری.
این مجموعه فشارها قطعا رژیم جمهوری اسلامی را وادار به واکنش بسیار جدی خواهد کرد. اما اینکه تحریم ها بر روی جمهوری اسلامی چه تاثیری خواهد گذاشت، هنوز کاملا روشن نیست. آیا همه مقامات جمهوری اسلامی برابر آنها یک صدا و یک پارچه سیاست تاکنونی غنی سازی را به همان شکل و شیوه پیش خواهند برد و کشور را تا آستانه جنگ و خود جنگ هدایت خواهند کرد؟ آیا آنها با توجه به بزرگی خطرو حفظ مصالح نظام خود، وبرای رفع خطر دست به مانورهای مهم و برخی سازشها با دولتهای بزرگ خواهند زد؟ آیا آنها برای به شکست کشاندن نقشه و سیاست دولت بوش در زمینه تحریم و جنگ علیه ایران، درباره غنی سازی اورانیوم و سیاست هسته ای، دست به مانورهای غافل گیرانه ای جهت جلب اعتماد غرب و جهانیان خواهند زد؟ آیا دولتهای بزرگ نظیر چین و روسیه با سیاست تحریمهای اعمال شده بر جمهوری اسلامی مثل زمان صدام حسین عمل خواهند کرد؟ آیا آزادیخواهان مخالف جمهوری اسلامی خواهند توانست حول سیاستهائی نظیر «جنگ نه، صلح، آزادی و حقوق بشر» توافق کنند و در عرصه ملی و بین المللی حضور زنده و فعالی پیدا بکنند ؟ ووو .
اینها مسائلی هستند که باید بطور جدی توسط متخصصین امور در این زمینه و آزادیخواهان کشورمورد پی گیری و بررسی قرار بگیرند. تحریمهای ایران، معادله یک مجهولی نیست که بتوان پاسخ داد؛ تحریمها، رژیم را وادار به عقب نشینی خواهد کرد یا نه. لازم است توجه داشته باشیم مساله ایران، دیگر صرفا مساله دولت بوش و ایران نیست. پارامترها و زمان حمله دولت بوش و شرکا به عراق متفاوت از شرایط اعمال تحریمهای پیش رو خواهد بود. ایران به مساله میان قدرت های بزرگ جهان و دولت های منطقه بدل شده است. حمله نظامی دولت بوش و دولتهای همسویش به افغانستان و عراق و مسائل و مشکلات پدید آمده در این چند سال اخیر در درون و پیرامون عراق، دخالت های وسیع و همه جانبه و انحصارطلبانه دولت آمریکا در عراق و افغانستان و کشورهای دیگر، حضور و گسترش پایگاههای نظامی آمریکا در خاورمیانه و آسیای میانه، انتخاب دولت بشدت دست راستی در فرانسه ووو از یکسو و سرکار آمدن دولت احمدی نژاد، خود بزرگ بینی و جاه طلبی ها و ماجراجوئی ها وگردن کشی ها و اقدامات و دخالت های جمهوری اسلامی در منطقه بوِیژه در دوسه سال اخیر، تشدید فشارها برمردم و گسترش نارضایتی های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و تشدید اختلافات میان نیروهای درون و پیرامون جمهوری اسلامی از سوی دیگر، ایران را در مرکز توجه قدرت های بزرگ جهان و دولتهای منطقه قرار داده است.
دولت بوش بعد از حمله به افغانستان و عراق هنوز به این نتیجه نرسیده است که استراتژی جنگی خود برای تثبیت و تقویت و گسترش موقعیت هژمونیک خود در منطقه و جهان را عوض کند. ایران بهترین و گرانبهاترین ومهمترین ها در منطقه است. چشم های همه دولت های بزرگ جهان و دولتهای منطقه به این قطعه گرانبها و بی نظیر در منطقه دوخته شده است. دولت آمریکا بسادگی دست از ایران بر نخواهد داشت. اگر در حمله به افغانستان و عراق نتوانست اغلب دول اروپائی را برای پیش برد سیاستهای جنگی خود با خود همراه کند ، کوشش می کند زمینه های جدیدی فراهم کند. بنظر می رسد این امکان که ایران تحت سیاستهای بشدت مخرب و ضد ملی زمامداران جمهوری اسلامی به گوشت قربانی دول بزرگ و دول منطقه بدل شود روز بروز بیشتر می شود. پروسه تبدیل کردن جمهوری اسلامی به شیطان و هیولای وحشتناک در منطقه و حتی جهان و اهریمن سازی از ایرانیان در افکار عمومی آمریکا، گفتن اینکه یا بمب برای ایران یا بمب باران ایران و این قبیل اظهارات نشانه های جدی از پروسه شکل گیری خطر عظیمی است که ایران را تهدید می کند. ایران در حلقه ای از آتش و روی آتش قرار دارد.
اما اگر جدا از مجموعه پارامترهای برشمرده و عوامل غیر قابل پیش بینی و تصادفی و بدون در نظر گرفتن عامل زمان بخواهیم در باره تاثیر تحریمها روی رژیم نظر بدهیم، می توان گفت که این تحریمها در کوتاه مدت نمی تواند رژیم را وادار به عقب نشینی بکند. نمونه رژیم های صدام و لیبی در این زمینه بسیار گویا هستند. توجه داشته باشیم که عراق و لیبی از جنبه های گوناگون قابل مقایسه با ایران نیستند.   

تلاش ـ بنا بر ارزیابی شما و بسیاری از ایرانیان دیگر: «مردم ایران نمی خواهند بخاطر دست یابی به اورانیوم غنی شده، جان ومال و ناموس وثروت ملی و مملکت خودرا زیر بمب و موشک و توپ و تانک و تفنگ و چکمه های سربازان دولتهای متجاوز ببینند.» اما وجود فشار و سرکوب هول آور در داخل اعلام علنی و گسترده مخالفت با سیاستهای تنش آفرین رژیم از سوی مبارزین داخل کشور، اگر ناممکن نباشد، با پرداخت هزینه های سنگین جان و آزادی آزادیخواهان همراه خواهد بود. نخست بفرمائید چرا اهمیت دارد که مردم جهان بدانند که ایرانیان به ویژه در داخل کشور در بحران آفرینی و تعقیب سیاستهای رژیم همراه و هم سیمای آن نیستند؟ ثانیاً چگونه می توان خط تفکیک میان مردم و رژیم را در برابر افکار عمومی جهان هرچه روشنتر ترسیم نمود؟ در این رابطه نقش نیروهای خارج از کشور چقدر اهمیت دارد؟   

مجید عبدالرحیم پور ـ هنگامیکه رئیس جمهوری مملکت ما در آمریکا سخنانی ایراد می کند و سیاستهای مخرب خود را همچنان فریاد می زند، مردم آمریکا و اروپا و دیگرجوامع دمکراتیک گمان می کنند که او منتخب مردم و سخنگوی مردم است. مردم کشورهای غربی بسیاق خودشان گمان می کنند که چون او منتخب مردم است پس مردم کل ایران را نمایندگی می کند. آنها متوجه نیستند که در کشور ما انتخابات آزاد نیست و ایرانیان در انتخاب شدن و انتخاب کردن آزاد نیستند. متاسفانه اغلب مردم غرب بویژه آمریکا اطلاعات فوق العاده کمی درباره ایران وایرانی دارند. رسانه های گروهی تصویری از ایران به مردم داده اند که گویا ایرانیان هنوز در عصر شتر و کجاوه و عشیره زندگی می کنند. ما هرروز مورد این سوال قرار می گیریم که آیا مسلمان و تروریست هستیم؟ متاسفانه دولت جمهوری اسلامی بویژه آقای احمدی نژاد، خوراک خوبی برای چنین تبلیغاتی هستند. وقتیکه هنوز دادگاه های ما، چشم دربرابر چشم، بریدن دست و سنگسار و دارآویز کردن مجرمین یا بی گناهان درمعابر عمومی را مدام به نمایش می گذارند، وقتیکه ۱۴ میلیون نفر به پای صندوق ها میروند و به احمدی نژاد رای می دهند و او بجای مشاوره ومشورت با روشنفکران و متخصصین و سیاستمداران و احزاب مدام درحال بحث و گفت و شنود با امام زمان و رابطین امام زمان است، مردم اروپا چگونه می توانند مردم و رژیم را از هم تفکیک کنند؟
براستی تفکیک کردن مردم از رژیم کاربسیار سخت و نفسگیر وماهرانه است. برای جلوگیری از اطاله کلام می خواهم بگویم کار وکار و کار درزمینه روشن کردن اذهان مردم اروپا و ارائه تصویر واقعی و روشن از ایران و ایرانیان به آنها، اهمیتش کمتر از کار در خود ایران نیست. نیروهای جنگ طلب، برای قانع کردم مردم خود برای حمله به ایران و یا هرکشور دیگر، ابتدا باید در ذهن آنها، از مردم کشور مورد حمله، موجوداتی قابل کشتن و سوزاندن و منهدم کردن درست کنند. این کار دارد انجام می گیرد. ما دریائی کار پیش روی خود داریم.

تلاش ـ تصور نمی رود کار کمی صورت می گیرد. نیروهای تبعیدئی که هنوز در میدان فعالیت بر علیه جمهوری اسلامی باقی مانده اند ـ به شهادت زندگی افرادی چون شما و خود ما ـ کم کار و فعالیت نمی کنند، اما بحث و اساساً تردید در باره ثمربخشی این فعالیت هاست. صرف نظر از ستیز درونی نیروهای مخالف حکومت اسلامی که تأثیر آن تنها بی اثر کردن خود است، مشکل اساسی دیگر پراکندگی است و صداهای جدا از هم. و در مورد وضعیت امروز و خطر حمله نظامی به ایران، سکوت و بی حرکتی را نیز باید به هردو این مشکل علاوه نمود. به عنوان نمونه هر چند افرادی از سازمان شما اینجا و آنجا در باره خطر حمله هشدار داده و مواضع خود را اعلام می نمایند، اما اعلام مواضع رسمی و اقدام عملی سازمانی مشاهده نمی شود. آنجائی هم که مواضع رسمی اعلام می شود ـ به عنوان نمونه نخستین اعلامیه بالاترین نهاد رسمی سازمان بلافاصله بعد از کنگره دهم ـ جای تردید بسیار در درستی و همه جانبه نگری باقی گذاشته و از همین رو با مواضع مخالف کادرهائی روبرو می شود که در سازمان صاحب نفوذ هستند، که نتیجه آن بی عملی و بی تحرکی برخاسته از ملاحظات جناحی است. چگونه می توان از این وضعیت بدرآمد؟

مجید عبدالرحیم پور ـ درابتدا ناگزیرم بگویم که من با نگاه منفی به فعالیتهای نیروی های خارج از کشور موافق نیستم. نیروهای خارج از کشور علیرغم پراکندگی، تاکنون فعالیت های نسبتا ثمربخشی را پیش برده اند. این نیروها اولا نسبت به گذشته کمتر پراکنده اند و ثانیا در نتیجه نقد گذشته خود و بحث و گفت وشنود و تفکر و تعمق در باره آنچه برجامعه و خودشان گذشته است، به هم دیگر نزدیک شده اند. ثالثا علیرغم پراکندگی، صداهایشان در عرصه های دفاع از صلح و آزادی و حقوق بشر و دمکراسی ومخالفت با حمله نظامی و جنگ و استبداد سیاسی حاکم برکشور در سمت واحدی قرار دارد .
برخلاف ارزیابی های نومیدانه، من فکر می کنم اینها جزو نکات مثبتی هستند که ما نمی توانیم ونباید نادیده بگیریم. اینکه این، نیروها بشمول سازمان ما، درراه رسیدن به همکاری و اتحاد متناسب با شرایط و زمان، مشکلات و موانع فراوان دارند، قابل کتمان نیست ونباید پوشیده شود. ولی نادیده گرفتن دست آوردها بخاطروجود پراکندگی و کم تحرکی و وو، خود از عوامل پراکندگی و از مشکلات و موانع مهم نزدیکی میان نیروهای سیاسی نامبرده است.
اینکه ما هنوز نتوانسته ایم تشکل وسیع و بزرگی مثلا مجمع ملی دمکراتیک یا نهاد ملی دمکراتیک مدافع صلح و آزادی و حقوق بشر و دمکراسی برسیم نمی تواند مجوزی برای پراکندن ناامیدی وگسترش آن باشد.
یکی ازابزارها و راه های منفعل کردن و به بن بست کشاندن نیروهای فعال سیاسی در داخل و خارج کشور، ناامید کردن آنها نسبت به ثمربخشی فعالیتهایشان است. مردد کردن افراد به ثمربخشی فعالیت های خود، بزرگ کردن ضعف ها و عقب ماندگی ها و کوچک کردن دست آوردها و پیشرفت ها، بزرگ کردن ناتوانی های اپوزسیون و کوچک کردن توانائی های آن ها، درست نیست و بسود اپوزسیون آزادیخواه نیست. البته عکس آن نیز صحیح نیست و بزیان جنبش است.
شما در این بخش از گفت وشنود روی سه نکته مهم انگشت گذاشته اید : ۱- وجود تردید در ثمر بخشی فعالیتهای نیروهای تبعیدی ۲- وجود پراکندگی و صداهای جدا ازهم بعنوان یکی از مشکلات اساسی ٣- سکوت و بی حرکتی در برابر خطرات حمله نظامی به ایران.
وبعد، این سوال را دربرابر ما قرار داده اید که « چگونه می توان از این وضعیت بدر آمد»؟
اگر تردید در این زمینه است که نمی توان و نباید از خارج کشور، مدعی هدایت ورهبری مبارزات مردم داخل کشورشد، و چنین ادعاها و عمل کرد بر اساس آنها، انرژی ما را هدر می دهد و فاصله ما و نیروهای داخل کشور را بیشتر می کند، تردید درست و بجائی است. لازم است ادعاهای ما ورفتار سیاسی ما اولا متناسب با توان و موقعیت ما باشد ثانیا بگونه ای باشد که ناظرین ما و نیروهای داخل کشور این برداشت را نکنند که گویا ما درخارج کشور نشسته ایم و نقش رهبری آنان را را بخود قائلیم .
ادعاهای بزرگ نامتناسب با توان و شرایط و اصرار بر آن، چون عملی نیست در صورت تکرار می تواند دیگران را به اصل فعالیت ما مردد کند.
اگر تردید به ثمر بخشی فعالیتها ناشی از این است که فعالیت های پراکنده ثمرات کمی دارد، بازهم تردید بجا ودرستی است. وراه غلبه براین تردید این است که ما برفعالیتهای خود درسمت رفع موانع فکری و فرهنگی و سیاسی پراکندگی و پیدا کردن اشکال همکاری متناسب با وضعیت و موقعیت نیروهای سیاسی بیفزائیم.
متهم کردن این وآن به اینکه شما عامل پراکندگی و مانع همکاری هستید، موانع را بیشتر می کند.
اما اگر تردید در این زمینه است که چون در خارج کشور هستید پس اساسا فعالیتتان ثمری ندارد، تردید زیان بخش است. این تردید می تواند مثل موریانه، انرژی نیروهای سیاسی داخل و خارج کشوررا از درون بخورد. چنین تردیدی البته منشا یکسانی ندارد. در این مصاحبه، جای بررسی و پیدا کردن همه جانبه منشا این تردید نیست، ولی می توان اشاره وار به آن پرداخت. ۱- نیروهای جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور به اشکال و روشهای گوناگون مدام مشغول اشاعه این فکر هستند که فعالیت نیروهای اپوزسیون چه فردی و چه جمعی بویژه در خارج کشور بی ثمر است و باید دست از این کارها بردارند. آنها این فکر را به اشکال رو شهای گوناگون عملیاتی می کنند.
من فکر می کنم تلاش برای غلبه براین، از مهمترین اقدامات نیروهای اپوزسیون است. راه غلبه براین سیاست، افشای این روشها و سیاستها و مقاومت و تلاش فکری وفرهنگی و سیاسی بیشتر در داخل و خارج و تلاش و بازهم تلاش بیشتر برای رفع موانع همکاری های سیاسی است.
۲- بخشی از نیروهای سابقا سیاسی و فعال که دست از هرگونه فعالیت سیاسی وفکری برداشته اند، درداخل وخارج کشور مدام این فکر را تبلیغ می کنند که سیاست پدر و مادر ندارد و بی فایده است و دست ازمبارزه بردارید. ویا مدام در گوش ها می خوانند که ما که دانش لازم را نداریم، ما که کسی نیستیم برای چه به دیگران رهمنود بدهیم. و وو.
این نیروها درخارج کشور کم نیستند. نه تنها خود فعالیت فکری وفرهنگی و سیاسی نمی کنند، بلکه به فعالین داخل وخارج کشور بویژه به فعالین سیاسی، بدیده تمسخر و تحقیر نگاه می کنند. ما نمی توانیم ونباید با این نیرو مبارزه سیاسی کنیم. راه غلبه برفکر وروش آنها، مقاومت و تلاش بیشتر و اشاعه فکر وفرهنگ و اخلاق انسان دوستی و جامعه دوستی و میهن دوستی و آزادیخواهی و عدالت جوئی است.
بیدار کردن هرچه بیشتر وجدان و اخلاق انسان دوستی و جامعه دوستی وعدالت جوئی و آزادی خواهی در جامعه درداخل وخارج کشور، از مبرمترین وظایف واز مهمترین راه غلبه برتردیدها و پراکندگی ها است. درشرایطی که این افکار و ارزشها آشکارا مورد تحقیر و توهین قرار می گیرند و کوشش درجهت منافع صرفا شخصی به ارزش بدل می شود، سخن گفتن از همکاری در راه منافع جامعه به شجاعت و شهامت اخلاقی بالائی نیاز دارد.
من فکر می کنم اگر این افکار و ارزشها درجامعه ومیان شهروندان کشور ما، هرچه گسترده تر و ژرفتر وغنی تر شود، ریشه تردیدها و پراکندگی ها بیشتر خشک می شود.
قلب تپنده جبش ها همیشه در میان مردم است. اگر مدافعین این افکار و ارزشها و اخلاق و سیاستها از خارج و داخل کشور بتوانند، آنها را بمیان شهروندان، معلمان، کارگران و کارمندان و زنان ومردان و جوانان ببرند و نقبی بر دل مردم بزنند و اگر جنبشهای مردمی ضعیف واقعا موجود از نظر کمی و کیفی به فراز بالاتری برویند، تردیدها کمتر شده و پراکندگی ها بازهم کمتر خواهد شد.
محل و مرکز و نیروی تغییر وتحول، در داخل کشور است. نیروهای خارج کشور اگر می خواهند بیش از این موثر باشند باید چشم به مردم داشته باشند نه به بالا.
فکر و سیاستی که چشم به اصلاح طلبان درون حکومت (بالا) دارند، فکر و سیاستی که چشم به دولتهای خارجی نظیردولت آمریکا (بالا) دارند، فکر و سیاستی که گمان می کند می توان از طریق اتحاد دربالا درخارج کشور میان رهبران و مسولان سیاسی نیروهای سیاسی و یا میان منفردین، رژیم را تغییر داد، جزو عوامل ایجاد تردید در ثمر بخشی فعالیت های خارج کشور است. ما اگر می خواهیم مثمر ثمرتر باشیم ناگزیریم رابطه معنوی و فکری و سیاسی وسیع و ژرف با شهروندان و جنبشهای اجتماعی و صنفی و سیاسی داخل کشور داشته باشیم.   
فکر می کنم پراکندگی وجود دارد اما علیرغم آن، صداهای، صلح و آزادی و حقوق بشر و دمکراسی نیرومند تر و پرطنین تر از همیشه در داخل وخارج کشور وجود دارد و درسمت واحدی علیه استبداد سیاسی حاکم در حرکت است. این صداها در داخل کشور هنوز به جنبشهای وسیعی بدل نشده است. جبش آزادی خواهی و دمکراتیک در داخل کشور چیزی نیست که بتوان با ایجاد یک اتحاد و یک مرکز درخارج کشور، آنرا ایجاد کرد. اما این به این معنا نیست که ما لحظه ای دست از رفع پراکندگی و حرکت و ایجاد همکاری و نهادهای همکاری بزرگ ووسیع و ملی حول صلح و آزادی و حقوق بشر علیه استبداد سیاسی حاکم برداریم.
تلاش های جداگانه در جهت رفع پراکندگی و ایجاد همکاری درعین حال که کافی و قانع کننده نیستند ولی نباید منفی ارزیابی شوند. ما لازم است ضمن ارج گذاشتن به این زحمات و تلاشهای نیروهای خارج کشور و ضمن نقد آنها، قدم بقدم درسمت ایجاد همکاری و هماهنگی باز هم کوشش کنیم.
بنظر می رسد، گسترش فکر و فرهنگ و سیاست و روش همکاری روی اشتراکات، آشکار گفتن اختلافات اصولی و سازش بر سر پاره ای از مسائل، مهمترین اقداماتی است که می توان در جهت غلبه بر پراکندگی ها بکاربست.

تلاش ـ امروز بزرگترین تأثیر اعلام مخالفت همسو، همگانی و گستره نیروهای مخالف حکومت اسلامی با گزینه نظامی بر علیه ایران، خودداری از دادن پایه مشروعیت و حمایت اخلاقی از این حمله از سوی ایرانیان است. هم تجربه حمله به افغانستان و هم عراق نشان می دهند؛ تکیه بر این مشروعیت برای نیروهای حمله کننده ـ حتا در ظاهر هم که شده ـ اهمیت دارد. گستردگی و برجستگی این همسوئی و همگامی و اعلام پر طنین این «نه!» در درجه نخست نیازمند اعلام مواضع آزادیخواهان مخالف حکومت است. این اعلام مواضع گام مهمی است که نشان می دهد ایرانیان آزادیخواهی که در جبهه مبارزه با حکومت اسلامی قرار دارند، با حفظ گوناگونی خود و با وجود پایبندی به این مبارزه، اما در امر ملی که بالاترین آن حفظ کشور و یکپارچگی آن و مخالفت با هرگونه سیاست و هر نیروئی که موجب از دست رفتن ایران و تکه پاره شدن آن می شوند، یگانه می اندیشند.
ما در پرسش آخر خود و با تکیه بر این گفته شما که می پرسید: «آیا آزادیخواهان مخالف جمهوری اسلامی خواهند توانست حول سیاستهائی نظیر «جنگ نه، صلح، آزادی و حقوق بشر» توافق کنند و در عرصه ملی و بین المللی حضور زنده و فعالی پیدا بکنند؟» و با تکیه بر توضیحات فوق معتقدیم برای حصول این «توافق» باید پا پیش گذاشت و هیچکس در این عرصه موظف تر و متعهدتر از نیروهای سیاسی دمکرات نیستند. چرا سازمان شما ـ و اگر سازمانی مقدور نیست ـ چرا عناصرمبارز و دمکراتی که در سازمان شما اندک نیستند، متفقاً پا پیش نمی گذارند؟

مجید عبدالرحیم پور ـ دربخش قبلی گفت وشنود، فکر می کنم به اندازه کافی راجع به این موضوعات سخن رفته است . واما درباره موضع سازمان نسبت به حمله نظامی به ایران و جنگ، موضوع کاملا روشن است. شورای مرکزی سازمان جزو اولین نیروهائی بود که صریح و روشن به مخالفت آشکار با حمله نظامی برخاست. این سیاست همچنان سیاست سازمان است و هیئت سیاسی و نشریه کار اونلاین و رادیو رسانه بمناسبت های مختلف این موضع را پیش می برند. با وجود این فکر می کنم لازم است شورای مرکزی سازمان ما در این جهت و در جهت ایجاد توافق میان آزادیخواهان و میهن دوستان داخل و خارج کشور حول سیاست « جنگ نه، صلح، آزادی و حقوق بشر» تلاش بیشتری انجام دهد و پیشقدم شود.
سیاستهای مصوب کنگره های قبلی ما نه تنها هیچ مانعی در راه تلاش برای همکاری حول مخالفت با جنگ و دفاع از آزادی و حقوق بشر بوجود نیاورده بلکه آنرا در دستور کار شورای مرکزی منتخب خود قرار داده است.
اینکه رفقای ما مستقل ازسازمان چرا متفقا در این زمینه ها پا پیش نمی گذاراند، دلیلش را من از رفقا نپرسیده ام ولی فکر می کنم اقدامات عملی متفق جدا از سازمان، اولا دمکراتیک نیست وثانیا مثبت نیست. من با تجاربی که در این جنبش بدست آورده ام، چنین حرکاتی را به نیروهای هیچ سازمان سیاسی که پایبند به آزادی نظر و دمکراسی در درون و بیرون تشکیلات خود هستند توصیه نمی کنم. ما به کاربست فکر و فرهنگ و روشهای کار دمکراتیک در درون و برون ومیان احزاب و سازمانهای سیاسی نیازمندیم. اگر چنین شود بخشی از عوامل منفی پراکندگی ها رفع می شود.

تلاش ـ آقای عبدالرحیم پور با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

مجید عبدالرحیم پور ـ باتشکر از شما بابت ایجاد فرصت برای گفت و شنود.

www.Talashonline.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست