بیانیه در مورد اوضاع سیاسی ایران
مجامع اسلامی ایرانیان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٨ مهر ۱٣٨۶ -
۱۰ اکتبر ۲۰۰۷
ملت ایران
حاکمانی که درپی خیانت به اعتماد مردم، برارکان حکومتی چنگ زده اند وسرنوشت ایران را به بازی گرفته اند روز به روز درحال دسیسه چینی برای ایجاد بحرانی بیشترند تا در سایه آنها با برقراری خفقان در همهی زمینه ها برحکومت خویش تداوم بخشند. با آنچه بیگانه هستند ، احترام به حقوق مسلم مردم است وبا آنچه که آشنائی دارند طرح تکالیف است برای مردم درراستای بقای خود، یعنی مصلحت نظام. آنها به فکر دوام خویش اند و ما به احقاق حقوق خویش بی قیدیم. نتیجهی این بی قیدیها اینست که اکنون هیچ پناهگاهی برای مردم ما دراین کشور وجودندارد. هرچه ارگان درست شده است، به نوبهی خود پناهگاه ایست برای دولتمردان و مافیاها نظیر تشخیص مصلحت نظام ( برای دوام نظام) و نظارت استصوابی شورای نگهبان (برای جلوگیری از ورود نمایندگان مردم به دولت) و...
هنوزآثار ادامهی بی حاصل جنگ از جامعه زدوده نشده است، کشوررا در لبه پرتگاهی قرارداده اند که امکان آتش افروزی دیگری ایجاد شده است. اعمال تحریک آمیز روزمره سران نظام زمینه های تهدید جنگ ومحاصره اقتصادی و تحریمهای گوناگون رابرای کشورفراهم می آورد. در سایه این تهدیدها، نظام بر فشار داخلی افزوده است، به عنوان مبارزه با بد حجابی، بگیر و به بند راه می اندازد به عنوان مبارزه با فسادهای اجتماعی اعدامهای گسترده و بیسابقه ای را در ملاء عام انجام میدهد و به این بسنده نکرده نمایش تلویزیونی اعدامها را به نمایش اعترافات افزوده است ، دادستان در تلویزیون حاضر میشود تا در برنامه خود علیرغم بی اطلاعی مجری برنامه، صحنه اعدامهای دسته جمعی را به نمایش بگذارد( در این برنامه مجری برنامه اعلام کرد که ویدئو از سوی مقامات قضایی آورده شده و اونیز از محتوی آن بی اطلاع است،او گفت از دیدن فیلم شوکه شده است) تا جو وحشت و ارعاب واختناق را دامن بزند، چه خشونتی بالاتر از این میتوان جست؟. برخلاف حتی "قانون اساسی " موجود، اجتماعات اقشار مختلف که برای احقاق حقوق خود تلاش می کنند را سرکوب میکنند. دانشجو، به جای حضور درکلاس درس، باید درزندان گذران زندگی کند. بادخالت مستقیم و روزمره در رسانه ها، خفقان و سانسور را بیش از پیش اعمال می کنند تا حدی که زمزمهی سکوت دربرابر بی عدالتیها از جبههی اصلاحات به گوش میرسد. صدای حق طلبانه مخالفان خود که آزادای مردم و برقراری عدالت را خواستارمیشوند به ضرب سانسور وزندان و شکنجه و اعدام خاموش میگرداند تا بدینوسیله نظام مافیایی ولایت مطلقه بتواند به حیات خویش تداوم بخشد .
قوهی قضائیه که باید پناهگاهی برای بی پناهان باشد، به بازوی عمل دسته های مافیائی تبدیل شده و در واقع پناهگاه مفسدین گردیده است. بیشترین فشارها و قانون گریزیهائی که نظام نسبت به اقشارمختلف مردم و مطبوعات اعمال میکند، از طریق همین دستگاه بیدادگستر میباشد. درچنین دستگاهی چگونه یک قاضی کاردان، باوجدان و عادل می تواند عمل کند؟ با اعدام های روزافزونی که شاهدآنیم، چگونه می توان ادعا کرد بی گناه و باگناه اعدام نشوند؟ هرچند درقوانین کیفری کشور هنوز حکم اعدام برجا است، اما چگونه می توان ادعا نمود درچنین دستگاهی قاضی مستقل بوده و به قانون عمل کرده باشد؟ به این دلایل و به بخصوص به این دلیل که مجازات اعدام ، با حق حیات مغایرت دارد با اعدام مخالفیم و این اعدامها را محکوم میکنیم و از هموطنان خود می خواهیم به مسئولیت خویش دراین موارد اقدام نمایند.
مردم ایران
نظام حاکم برهر جامعه ای درفضائی که مردم آن جامعه برایش ایجاد می کنند عمل میکند. درست است که دولتمردان مسئولیت سنگینی برعهدهی خود دارند، اما مردم نباید از مسئولیت خویش نسبت به عملکرد آنها ونسبت به زندگی روزمره و فردای خود و نسلهای آینده غافل باشند. سخن مولای متقیان که این روزها به سوگ شهادتش نشسته ایم، چکیدهی همین امراست که میفرماید: "همان گونه که هستید برشما حکومت می کنند". چگونگی این بودن را خود ما مردم هستیم که با بی تفاوتی و یا ایستادگی برسر حقوقمان مشخص ومعین میکنیم.
مهار قدرت حاکمان باید همواره دردست ما مردم باشد تا بروفق حقوق ملی آن چه را به صلاح کشوراست عمل کنند، نه آن چه راکه قدرت ازآنها طلب می کند. نتیجهی واگذاری حاکمان به هوای قدرت، همین وضع نابسامانی شده است که خود و میهن را درآن گرفتارکرده ایم.
هنگامی که دانشجویان، کارگران، معلمان، زنان، و دیگر رنج کشیدگان میهنمان برای دادخواهی حرکتی اعتراضی می کنند و از دیگر اقشار استمداد می طلبند، این حق من و تو وما است که طلب میکنند اما درجواب این استمداد به نظاره گری بسنده می شود و گوئی آنها به وظیفهی خود عمل می کنند و دیگران نه درقبال خود و نه آنها مسئولیتی را متوجه خود نمی بینند. این بی تفاوتی و مات و مبهوت بودن، نه مطابق دین ماست نه با کرامت انسانی توافقی دارد ، نه مورد پسند آیندگان است و نه در زندگی روزمرهی ما تغییری ایجاد می کند. و همان گونه که گذشت زمان نشان میدهد ومی بینیم هرروز باید منتظر فردای بدتری باشیم. همانطور که به مسئولیت خویش عمل نکردن و تجاوز به قانون و حقوق انسانها از سوی حاکمان مستوجب سرزنش است، بی تفاوتی و سکوت ما بخصوص آنها که آگاهی دارند ودر جایگاهی هستند که میتوانند بی عدالتی ها را بازگونمایند، هم به مثابه زمینه ساز و مقدمهی آن تجاوزها ملامت آوراست.
ما از جایگاه خواهران و برادران شما از هموطنان می خواهیم به مسئولیت خویش آگاه و بدان عمل کنیم، فرد فرد ما، حاکمان اصلی این مرز وبوم هستیم، خود صاحب حقوق خودمان هستیم. آیا تابه حال اندیشیده ایم چرا باید حقوق حقهی خویش را از انگشت شماری مستبد گدائی کنیم؟
۱۷ مهر ماه ۱٣٨۶ - مجامع اسلامی ایرانیان
|