مروری بر قطعنامه روز جهانی کارگر
مصوب هیات موسسان سندیکاهای کارگری در سال ۱۳۸۶
حسین اکبری
•
هیات موسسان سندیکاهای کارگری باید به کارگران یاری رساند تا بستر مناسب برای ایجاد سازمان های سندیکایی و ارتقای سطح سازمان یابی کارگران فراهم آید و با بروز استعدادهای نهفته در سازمان صنفی – دموکراتیک و طبقاتی یعنی سندیکاها و اتحادیه های کارگری، فرزندان شایسته این طبقه از آینده بهتری کام جویند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۱ مهر ۱٣٨۶ -
۱٣ اکتبر ۲۰۰۷
سنت برپایی مراسم«اول ماه مه» ازآن رو اعتبار ویژه ای می یابد که طی آن کارگران جهان در هرجاکه هستند متناسب با شرایط خودویژه و موقعیتی که در آن قرار دارند به طرح و تدوین وتصویب واعلام مطالبات و خواست هایشان در قالب یک سند برنامه ای می پردازند و با انتشار آن سند برنامه ای ، ضمن تلاش برای دست یابی به مصوبات آن که حکم اهداف تعیین شده را برای کارگران داراست ،کلیه رویکرد ها و جهت گیری ها را متناسب با آن سندبرمی گزینند . این سند برنامه ای مادام که شرایط و موقعیت دستخوش تغییرات اساسی و تعیین کننده دیگری نشده باشد ،علی الاصول به قوت خود باقی خواهد بود . به همین دلیل لازم است پس از گذشت حدود ۶ماه از انتشار قطعنامه روز کارگر به وسیله هیات موسسان سندیکا های کارگری مروری بر این سند برنامه ای داشته باشیم تا ضمن یادآوری مفاد آن به اهمیت ضرورت توجه به آن خواست ها و مطالبات تاکید کرده و نشان دهیم کارگران متشکل مادام که دارای برنامه ای هدف مند و اعلام شده ای باشند و همواره به تحقق آن بیندیشند قادر خواهند بود در تغییر شرایط در راستای بهبودآن، راه های مناسب را بشناسند و راه کار های مناسب را انتخاب کنند . در عین حال به اعتبار آرایی که منجر به تصویب این سند برنامه ای گردیده است از آنچه پی می گیرند قاطعانه دفاع کنند . این شیوه ی و گزینش وپذیرش این شیوه موجب می شود تا با همه توان موجود بتوان کیفیت رفتارهای مان را برای همبستگی آگاهانه و هدف دار بالا برده و محدودیت های موجود را از سر راه برداشته و امکانات تازه ای را به دست آورده تا بتوانیم در راه بهبود شرایط زندگی بهتر، تعداد هر چه بیشتری از کارگران را به سوی ایجاد سازمان های سندیکایی و به سود ایجاد رفاه همگانی برای طبقه کارگر یاری دهیم.
قبل از پرداختن به این سند کارگری لازم است نکاتی در باره ویژگی های کارگران آگاه و پیشتازان جنبش سندیکایی- اتحادیهای را برشمریم
کارگران آگاه وخواهان سازمان های سندیکایی و اتحادیه ای چنانچه بخواهند درراهی که برگزیده اند پیشرو باشند و در پیشبرد وظایف و مسوولیت هایی که به عهده میگیرند توانایی های لازم را کسب کنند ، قطعا باید در همه امور سیاسی واجتماعی و اقتصادی مطالعه کنند و سطح دانش خو را دراین زمینه ها بالا برند . کارگر سندیکای نیازمند آنست تا شرایط سیاسی _اجتماعی و اقتصادی جامعه خود وحتی جهان را به درستی دریابدتا بتواند به طراحی درست شعارهای مطالباتی وانتخاب بهترین راهکار هادر راه دست یابی به اهداف تعیین شده قابلیت ، نیرو و استعداد خود ودیگران را به درستی سازمان دهد به اعتبار این ضرورت کارگران سندیکایی باید به درجه ای ازرشد وآگاهی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برسد تا منافع صنفی – طبقاتی خود را در مقاطع مختلف به درستی دریابد و در راه کسب امتیازات برای بهبود شرایط زندگی به مدیریت و هوش واستعدادهای موجود در سازمان کارگری خود متکی شود تا از فرو غلطیدن در راهی که دیگران برایش رقم میزنند در امان باشد واستمراروبقای سازمان سندیکای متبوع خود را تضمین وصلابت و پایداری شیوه ی زندگی اتحادیه ای راکه ضامن حفظ کرامت انسانی است، تحکیم بخشد . تجربیات سال های دور و نزدیک به آگاهان طبقه کارگر ایران ثابت کرد است که با توسل به آگاهی و همبستگی طبقاتی و حفظ استقلال تشکیلاتی در سازمان های کارگری امکان تحقق شرایط بهتر زندگی کردن فراهم خواهد شد . تصویب اولین قوانین کار و امور اجتماعی و ایجاد نهاد متولی روابط کار در ایران به کوشش سندیکا ها و اتحادیه های کارگری و نقش آفرینی های جنبش کارگری متشکل در سال های ملی شدن صنعت نفت و در سایر تحولات اجتماعی بیانگر این واقعیت است.
سازمان های سندیکایی و اتحادیه ای کارگران، بخش تجزیه نشدنی زندگی کارگرانی است که به آینده خود و فرزندان وطبقه ای که به آن تعلق دارند. می اندیشند از همین رو برای اهداف کوتاه مدت و موقتی ایجاد نمی شوند سازمان های کارگری با ویژگی صنفی- طبقاتی اجتماع مداوم کارگران برای بهبود خواهی و تامین شرایط زیستی بهتراست. نمایندگان سرمایه داری در ایران همواره سندیکا ها و اتحادیه های کارگری را تهدیدی جدی علیه افزون طلبی خود قلمداد می کنند و نمی خواهند این واقعیت را بپذیرند که گروه های مختلف مردم حق مشارکت در زندگی اقتصادی - اجتماعی - سیاسی و فرهنگی را برابر قوانین مصوبی که دولت ها نیز براساس آن قوانین رسمیت یافته اند، به دست آورده اند.
سرمایه داری و نظام برخواسته از آن همیشه تلاش دارند تا به توده کارگرانی که پا درراه تشکیلات خود می نهند و حقوق انسانی ،قانونی واجتماعی خود را طلب می کنند،اتهام وابستگی، فریب خوردگی ، ضدیت با نظام سیاسی موجود و فعالیت علیه امنیت عمومی و انبوهی از اتهامات واهی دیگر را نسبت د هند تا از این طریق کارگران را از کوشش در را ه کسب حقوق ومطالبات برحق ، قانونی و پذیرفته شده باز دارند ، انواع محدودیت های اجتماعی که طی سالها برکارگران ایران رفته است بیانگر این واقعیت است که هیچ کاه کارگران ایران به عنوان صاحبان حق به حساب نیامده اند و همواره شیوه ی زندگی آنان به حکم قیمومیت به وسیله وکلای تسخیری تعیین شده است. حکم قطعی و لایتغیر برای کارگران ایران عبارت بوده است : پرهیز از تشکیلات خود خواسته ومستقل و آزاد ، خودداری از تحرکات صنفی- سیاسی برای تحقق حقوق اقتصادی و اجتماعی ، قرنطینه دایم و تبری از همه کسان و گروه ها و انجمن های و احزاب سیاسی موجود به جز احزاب وابسته به ارباب قدرت. تخطی از این احکام نیز مساوی با برچسب های ناچسبی که کارگران در هضم معانی آن در غالب موارد ناتوانند چرا که آنان حتی از اختیار کردن نمایندگان آگاه وتوانمند از میان خود محروم مانده اند، چگونه می توانند در ظرف چنین اتهاماتی جای گیرند که حداقل نیازمند روابطی فرای مناسبات تحمیلی و محدودکننده موجود است؟ زندگی قرنطینه ای کارگران تنها این امکان را در اختیار آنان قرار می دهد که در صورت داشتن کار ساعات بیشتری از اوقات خود را صرف کار و اضافه کاری برای تامین نیازمندیهای ابتدایی زندگی کنند و کمترین اوقات خود را نیز به تمدید قوا برای ازسر گیری کار فردا. زندگی قرنطینه ای کارگری درایران حتی فرصت پرداختن به مشکلات ومسایل خانواده را نیز از بیشتر کارگران سلب کرده است. رشد روزافزون متارکه وجدایی درخانواده های کارگری افزایش نرخ طلاق و اعتیاد و آسیب های دیگر اجتماعی همه وهمه ناشی از فقر اقتصادی و فرهنگی است که بنیان های خانواده های کارگری را تهدید کرده و می کند. این واقعیتی است که چتر سیاه خود را بر زندگی کارگران گسترده است. محرومیت از تحصیل یا ادامه آن برای فرندان کارگران به ویژه لایه های پایینی این طبقه بزرگ اجتماعی ، هر ساله دامنه بیشتری پیدا می کند و میدان های بزرگ شهر ها هر روزه شاهد بیکارانی است که به انتظارِکارهای خانگی ودر بهترین حالت کارهای ساختمانی ایستاده اند. کودکان و زنان سالمند در چهارراه های به گلفروشی ودستفروشی مشغولند و تکدی گری به روش های گوناگون دیده می شود. علاوه براین همه مظاهر فقر ونداری، ترویج تکدی گری سازمان یافته در پوشش گدایان آهنی نصب شده در معابر وچهارراه ها به نام صندوق صدقات از سوی نهاد های نزدیک به نظام سیاسی حاکم همچنان زخمی است برجان هر انسان ایرانی که می داند درسرزمینی انباشته از ثروت و نعمت زندگی می کند و دولتمردان آن به جای پرداختن به مشکلات مردمش از راه استفاده بهینه از این انبوه ثروت ملی و رفع نیازمندی های مردم ،گدایی وسفله پروری را راج می دهند و با برگزاری مراسمی تحت عناوین جشن های نیکوکاری و غیرو آنچنان می نمایانند که گویا برکشوری حکومت می کنند که نه نفت وگاز ومس وآهن ودانواع سنگ های معدنی وجنگل ودریا و ماهی و خاویار دارد و نه قابلیت بهره برداری از آن . وجود پر شمار جوانان کشوربه عنوان بالاترین ثروت این مرز وبوم نیز فقط به کار تبلیغات می آید وبس . کار و اشتغال این همه نیروی بالقوه در بهترین شرایط و موقعیت سنی به هرز می رود و دریغ از این همه منابع مادی که بیهوده صرف می شود . این است درد بزرگ جامعه ای که تنها هنر راهبران آن تکیه بر اقتصاد تک محصولی است و استفاده از سرمایه به عنوان در آمد را سرلوحه کار خود قرار داده است . جامعه ای که با داشتن این همه امکانات به شدت تولید گریز است ونه تنها در ایجاد مراکز تولیدی اهتمام نمی ورزد که از آن بدترباگشودن دروازه ها وحذف تعرفه ها به سود سرمایه داران و بازرگانان بزرگ همان حد از تولید داخلی موجود را نیز به تعطیلی می کشاند. و در این میان کارگران هرچه بیشتری از کار وفعالیت باز می مانند وبر اردوی بیکاران هر روز افزوده می شود و به دلیل عدم توازن بین عرصه و تقاضا در بازار نیروی کار، حقوق کار رنگ می بازد و قرارداد های موقت و سفید امضا جای مناسبات و روابط دوجانبه را می گیرد . و کارگرانِ این دیار هر روز بی پناه تر می شوند ومتاسفانه در پایین ترین سطحِ سازمان یابی و تشکیلات پذیری قرار دارند .
از سوی دیگرپاره ای از افراد، جریانات واحزاب سیاسی «چپ »وغالبِ احزاب و جریاناتِ راست مخالف نظاام سیاسی حاکم ،نه به حکم سیاست برنامه ای روشن وشفاف حزبی که به سود طبقه کارگر ایران باشد بلکه اولی به واسطه کین جویی ناشی از عملکرد گذشته واکنون نظام سیاسی حاکم ودومی هم به خاطرتسخیر قدرت سیاسی و بازگشت به قدرت در صدد هستند تا از طریق نوع دیگری از قیمومیت بر کارگران از هر گونه تحرک وکنش کارگران در راستای ایده های خود سود جویند وبی آنکه واقعا به منافع کارگران بیندیشند ، جنبش های مطالباتی کارگری را به کجراهه هدایت کنند . نمونه مشخص این طیف به ظاهر متضاد را می توان در بین احزاب وابسته به رژیم سابق و افراد و جریانات چپ هپروتی و دنکیشوتی یافت . اندیشه ، عملکرد و سیاست های این جماعت در تحلیل نهایی، فریب، کمراهی وزیان کارگران را درپی خواهد داشت . اینان که در اظهارات شان دشمنی بااحزاب سیاسی وابسته به هرمِ قدرت و احزاب فریبکاری چون حزبِ اسلامی کارو متولیانِ خانه کارگر را یدک می کشند درنهایت در عمل مانند همین مدعیانِ فعلی حاکم بر مقدرات کارگری ایران، چیزی فراتر از سرخوردگی و انفعال کارگران را به ارمغان نخواهند آورد. در عین حال کارگران را نسبت به سیاست واحزاب سیاسی که دارای برنامه روشن و شفاف هستند بدبین کرده و پروژه رویگردانی کارگران از کوشش های صنفی _طبقاتی وفعالیت های اجتماعی را که توسط ارباب قدرت طی سالیان درازی به اجرا درآمده است، تداوم می بخشند . دشمنی جریانات و احزاب راست با طبقه کارگر اظهر من الشمس است و تجاهل به درک آن جز از ناحیه فریب کارانی که در اردوی «چپ هپروتی »گرد آمده اند، بر نمی آید. «چپ هپروتی» به ظاهر خود را مدافع سینه چاک کارگران می نمایاند در پیگیری سیاست های گمراه گرانه خواسته یا ناخواسته به ابزاری در دست عروسک گردانان « مرکز امریکایی برای همبستگی بین المللی کارگری» ایالات متحده امریکا بدل می شود و مرَّوج هرج ومرج طلبی اند و عصیانگری خرده بورژوایی باری به هر جهت بودن را برای کارگران تجویز می کند. «چپ هپروتی»هم در نظریه پردازی و هم در عمل اجتماعی، در درک شرایط موجود در ایران ناتوان است وحتی اندک خلاقیتی در کاربست اصولی که ادعای پیروی انحصاری از آن رادارد را ندارد . جمود فکری و عقب ماندگی ناشی ازسیر در عالم مجرّدات و غوطه وری در اوهام خودساخته و پرداخته این ذهن های بیمار هرآنچه را که نمی پسندد ، به دشمنی وریاکاری نسبت می دهد ودرگرداب توهمات خویش به هر حشیشی دست اندازی می کند تا دیگران را به پرستش از بتی را که ازخود ساخته است وادارد . این همه هنری است که در نزد این جماعت نادان به فزونی انباشته شده است و جزبه کارآسیب رسانی به کارگران نمی آید .
ذکر این نکات از آن بابت ضروری است که در یابیم آنان که خود در به اصطلاح مهد دموکراسی جا خوش کرده اند و بی دغدغه نان و بی فشار های ناشی از اوضاع بد اقتصادی و فارغ از هرگونه تهدید وفشار وسرکوب و لمیده درایمن گاه فراهم آمده در غرب، هنوز پس از سال ها سوسیالیست نمایی حتی قادر نیستند کمترین ابزار رسیدن به این منظورکه کمترین تفاهم و سازگاری برای نیل به وحدت نظری با هم فکرا نشان است را فراهم آورند. بیشترین کوشش اینان تاسیس نهادی بود به نام« بنیاد کار » که به قصد ترجمه و انتشار ادبیات کارگری سوسیالیستی !! شکل گرفت تا کتاب خاطرات لخ والسا را برای ارتقای آگاهی و تجربه فعالین کارگران ایرانی ترجمه و چاپ انتشار دهد . درست درشرایطی که لخ والسا حمایت کارگران لهستان ازخود را از دست داده بود و در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری این کشور به سبب آشکار شدن خیانت ها یش به کارگران لهستان و پایان یافتن تاریخ مصرفش شکست خورده بود . و طشت رسوایی همبستگی او و« مرکز امریکایی برای همبستگی بین المللی کارگری» از بام به زیر افتاده بود.
این اتحاد بی «بنیاد»، بنا به اعتراف صریح بنیان گذاران آن در اعلام پایان کارشان اعلام می دارندکه: در عرصه پژوهش کارگری عمدتا در ظرفیت فردی, و یا همکاری چند نفره به پیش رفته و فعالین آن در برگزاری جلسات, سمینار و کنفرانس های کارگری هیچ گاه توفیقی نیافته اندو پس از شش سال به اصطلاح فعالیت آگاه گرانه با متدولوژی لخ والسایی، به آن درجه از بیهوده گی رسیده اند تا ناچار بگویندکه : « هدف ازتشکیل بنیاد کار ایجاد تشکلی "درخود" و یا "زیست" با هر ظرفیتی نبوده است. ما نمیخواهیم تشکلی داشته باشیم که تشکلی داشته باشیم. در آن صورت ما خود نه ابزاری برای ایجاد چتر وسیعتر برای فعالیت متحد کارگری بلکه خود مانعی در تحقق همبستگی وسیعتر کارگری خواهیم بود. » این نهایت بی برنامگی و آشفته فکری و گمراهی جماعتی است که داعیه دفاع از کارگران را یدک می کشند . و درعین حال همه تلاش های مستمر و آگاهانه و مبتنی بر واقعیات فعالان کارگری، در کمک به برپایی نهاد ها وسازمان های کارگری را با توسل به ناجوانمردانه ترین شیوه های ممکن به باد تهمت وافترا ودشنام گرفته وبا سرخ نمایی چنان بازار مکاره ای به راه می اندازند تا از این رهگذر جایی در بین لایه های روشنفکری کارگری برای خود دست وپا کنند و سری دربین سرها درآورند. آن ها آسیاب های بادی را که مظهر تولید است دشمن می انگارند و سوار برمرکب خیال بر خصم می تازند. این جماعت روان پریش را نه نقد به سلامت رهنمون کند و نه یاد آوری تجارب تلخی که همواره بردوششان سنگینی می کند .هر چند اینان قدر باری را که بردوش دارند را هم نمی دانند . با این همه سلامتشان را آرزومندیم . شاید روزی به خود آیند!
و اما آن سند برنامه ای که در اردیبهشت سال ۱٣٨۶ انتشار یافت شامل دو بخش است که بخش اول به تحلیل ارزیابی مختصری از شرایطی که در آن قرار داریم پرداخته است و در بخش دوم طی ۱۹ بند خواست ها و مطالبات کارگری بیان شده است . کلیت این سند مطالباتی است و این مطالبات گاه به صورت ردِآنچه که موجود است و گاه درراه ایجاد آنچه که باید باشد، اصرار دارد و نشانگر این واقعیت است که کارگران هم مانند دیگر گروه های اجتماعی بر همه آنچه که موجود است مهر قبولی نمی زنند ومی خواهند تا آنچه را که به زیان خود واجتماعی که در آن زندگی می کنند هست از میان بردارند هم از این رو ست که چهار بند پایانی قطعنامه به مواردی می پردازد که عمدتا فراملی است و همانقدر اهمیت دارد که سایر بند های قطعنامه و خواسته ایست که تحقق آن در بهبود شرایط زندگی همه کارگران سهم بسزایی دارد در ابتدای قطعنامه می خوانیم:
«اول ماه مه روز جهانی کارگران است. امسال نیز همانند سال های گذشته این روز شرایط ویژه ای دارد. ازیک سو کوچک¬ترین حرکت مستقل و متشکل کارگران به شدت سرکوب می¬شود و از سوی دیگر تدارک وسیعی برای حمله نظامی امپریالستی به سرکردگی آمریکا همراه با تشدید تحریم اقتصادی علیه کشورمان صورت می گیرد .»
از زمانی که کارگران ایران به تدریج دریافتند که شوراهای اسلامی کار به عنوان سازمان های صنفی قادر به پیگیری و کسب مطالبات آنها نیست تا آن زمان که این درک موجب پذیرش تغییر در اصول ومواد قانونی که این تشکیلات براساس آن بنا گردیده بود واین واقعیت دربین لایه های بالایی و آگاه تر کارگران خود در غالب تفاهم نامه ۱٣/۷/۱٣٨٣ در حضور نمایندگان سازمان جهانی کار در وزارت کار را به سیستم کارفرمایی ، تشکیلات به ظاهر کارگری و نمایندگان دولت تحمیل کرد و به رویکرد کارگران به برپایی سازمان های کارگری مستقل و آزاد بدل شد وروندی غیر قابل بازگشت را نوید داد، مدت ها گذشته است اما مقاومت در برابر این خواست برحق وقانونی که پرداختن به آن برای کارگران درحد نیاز به نان شب اهمیت پیدا کرده است، همچنان پابرجاست. این نیاز جدی کارگران به سازمان سندیکایی و اتحادیه ای مستقل و آزاد برای تامین کار شرافتمندانه و تضمین اشتغال وتامین نیازهای مادی ومعنوی برای حفظ کرامت انسانی وبرخورداری از آموزش و پرورش و بهداشت و رفاه و رشد خانوار های کارگری اهمیت آن را دوچندان یافته است . بیکاری دم افزون نه حتی روز افزون، زندگی کارگران و خانوارهای کارگری را به شدت به مخاطره انداخته است فقر و فساد ناشی از تبعات این بیکاری و بیکارسازی که در سایه ی سیاست های ضد اشتغال جاری و ساری در کشور که به برکت خصوص سازی، واردات کالا وکاهش و حذف تعرفه های گمرکی واجرای قراردادهای موقت کار بدون هیچ گونه نظارت کارگری و خارج کردن کارگران بسیاری ازشمول قانون کار براساس ماده ۱۹۱ این قانون وپشبرد سیاست های مشابه ای که در وزارت کار صورت می گیرد، همه وهمه ضرورت برپایی سازمان های سندیکایی واتحادیه ای کارگران را برای دفاع از حقوق از دست رفته و حفظ حقوق درشرف نابودی را به ضرورتی اجتناب ناپذیر بدل کرده است . مقاومت در برابر این خواست انسانی ، بر حق و قانونی موجبات نارضایتی هر چه بیشتر کارگران را فراهم آورده است و تاکید بر رفع موانع فراقانونی در این راه ،در همایش های کارگری و در مقدمه وبند های قطعنامه های مصوب کارگری که هرساله شاهد انتشار آن هستیم, نشانگر عزم کارگران در ایجادشرایط مناسب برای سلامت و بقای زندگی کارگری در ایران است. این حق کارگران است تا در مقابل سیل توفنده ونابود کننده ای که همه هستی و زندگی شان را از میان بر می دارد با اتکا به نیروی خود به دفاع برخیزند و دولت و سیستم کارفرمایی کشور را ناچار به پذیرش این حقوق رسمیت یافته در قانون اساسی ومقاوله نامه های بنیادین کار کنند. اما وزارت کار به عنوان متولی اصلی در این باره نه تنها بر اجرای تفاهم نامه ۱٣/۷/۱٣٨٣ سرپوش می گذارد بلکه تلاش می کند باتکیه برمواد وتبصره های فصل ششم قانون کار و با اعمال اراده از طریق «جامعه اسلامی کارگران» و بخش هایی ازنیروهای خانه کارگر با تقویت شوراهای اسلامی کار که ناکارایی و ماهیت دوکانه وترکیبی و پیروی بی چون وچرای آن از سیاستهای غیر کارگری بر کارگران مسلم شده است به ایجاد سازمانهای کارگری دست آموز دیگری اقدام کند واز طریق همین سازمان های دست آموز و نمایندگان آن ایجاد «کنفدراسیون عالی کارگری» دردستور کار قرار دهد در نتیجه آن سیاست های خود را درعرصه حقوق کار در قالب« لایحه اصلاحی قانون کار» به پیش برد. تاکید قطعنامه روز کارگر سال ٨۶ در بند های یکم تا پنجم نشان اهمیتی است که الویت پرداختن آن رادر صدر برنامه قرار میدهد
۱- ما کارگران خواهان رفع موانع موجود علیه فعالیت های سندیکایی و به رسمیت شناختن کلیه¬ی حقوق سندیکایی تصریح شده در منشور جهانی حقوق سندیکایی، مقاوله نامه های بنیادین از جمله مقاوله نامه ٨۷ درباره حق آزادی سازمان های مستقل سندیکایی کارگران هستیم .
۲- با تکیه به ماده ۱۹۱ قانون کار، دولت «اصلاحات» کارگاه های دارنده تا ۱۰ کارگر را از شمول قانون کار خارج کرد و دولت نهم این مصوبه را تمدید کرده است . ما خواهان لغو ماده ۱۹۱ قانون کار هستیم.
٣- دولت نهم، با ارایه¬ی لایحه¬ی « اصلاح» قانون کار، به بخش عمده ای از حقوق کارگران تعرض کرده است. این لایحه مغایر با حقوق اساسی کار در اعلامیه¬ی جهانی حقوق بشر، قانون اساسی و مقاوله های بنیادین سازمان جهانی کار است. ما خواهان بازپس گیری این لایحه از سوی دولت هستیم .
۴- قراردادهای موقت اعم از شفاهی یا کتبی ¬در کارهایی که ویژگی مستمر و دایم دارند به رسمیت شناختن برده¬داری نوین است و هر گونه ثبات اجتماعی و اقتصادی زندگی کارگران را برهم می زند . ما خواهان تبدیل هر گونه قرارداد موقت به قرارداد دایم درباره کارهای دایم و مستمر هستیم.
۵- خصوصی سازی بخش های دولتی ِصنایع و معادن و واحد های تولیدی ـ خدماتی امنیت شغلی زحمتکشان را به مخاطره انداخته است؛ هجوم سرمایه داران برای تملک این بخش ها ثمره¬ای جز بیکاری کارگران و توقف تولیدات و خدمات و انتقال تجهیزات و زمین و ساختمان به بورس بازی و زمین خواری نداشته است. مشکل اساسی نه در دولتی بودن این بخش ها که در نبود یک اقتصاد تولید محور و وجود سوء مدیریت و نبود مشارکت کارگران دراین بخش ها است. ما ضمن محکوم کردن خصوصی سازی، خواهان برقراری اقتصاد مولد و مشارکت کارگران در مدیریت این واحدها از طریق سازمان های سندیکایی با کاربست شیوه¬ی پیمان های دسته جمعی هستیم .
همراه با رویکردِ نقضِ حقوقِ کار ومقاومت دربرابرِ سازمان یابی آگاهانه و آزادانه و مستقلانه کارگران، آینده ای مبهم و پر خطر زندگی اجتماعی کارگران وسایر اقشار مردم تهدید می کند توطئه سرمایه داری جهانی به سرکردکی آمریکا برهیچ انسان زحمتکش وآکاه ایرانی پوشیده نیست . خیال دست یابی به منابع و امکاناتِ از دست رفته امریکا در منطقه و سودای شراکت شیرین سایر کشورهای متحد ایالات متحده از انگلیس و فرانسه وآلمان و سایر دول اروپایی در تقسیم منابع و ثروت های موجود در ایران ومنطقه ای که درآن قرار داریم هجوم سازمان یافته ای را برای دست یابی به این اهداف در دستور کار سرمایه داری جهانی به سرکردکی امریکا قرار داده است که کمترین آن به توسل به حربه تحریم است و تجربه نشان داده است که گزینه اقدام نظامی از سوی جهان خواران علیه مردم کشورهای دیگربه هر شکل وسیاقی از راهبرهای اصلی سیاست های سرمایه داری جهانی است . متاسفانه سیاست های مقابله جویانه نادرستی که به جای کاهش تنش و بهانه زدایی، به افزایش تنش و بهانه تراشی ها ی طرف مقابل می انجامد موجب سایه افکنی بیش از پیش این نگرانی بر زندگی زحمتکشان کردیده است . آنجا که رسالت برای حذف کشوری از روی نقشه جفرافیا به سیاست خارجی اعلام شده دولت بدل می شود، نمی توان از اشاعه سیاست ها در فروافتادن هر چه بیشترکشور و مردم آن در گرداب دشمنی های روز افزون امریکا و متحدانش علیه میهن و مردم آن بیمناک نبود ضمن آنکه ادامه این روند ، به بی ثباتی هر چه بیشتر در مناسبات تولیدی و اقتصادی کشور می انجامد . امروز بازار ایران به رغم همه توانایی های فنی – اقتصادی و مالی کشور به جولانگاه کالاهای بنجول وارداتی کشورهای دیگر بدل شده است. انبارش کالای خارجی ازمیوه و مواد غذای تا پوشاک و سایر کالاهای صنعتی و واسطه ای و مصرفی ، تولیدات داخلی را در معرض نابودی هرچه بیشتر قرار داده است وواحد های تولیدی بیشتری از فعالیت باز می ماند. قطعا بخش قابل توجهی از این بی ثباتی اقتصادی ، ناشی ازنبود برنامه روشن و اجرایی در عرصه کار وتولید است و تحت تاثیر نبود یک برنامه مدون ومصوب « تولید محور» در اقتصاد ایران است اما بخش قابل توجهی از این بی ثباتی هم به دلیل هراس ناشی ازامکان تحقق تحریم های گسترده ایست که با ادامه روند فزون طلبی امپریالیستی و هراس از ناامنی ناشی از رخداد جنگی است که هر آینه ممکن است بر مردم تحمیل شود به همین خاطر کارگران نمی توانند نگرانی خود را ازادامه تحریم ها و امکان تحقق جنگی ناخواسته بیان نکنند محکومیت امریکا و هم پیمانانش دراِعمالِ هر گونه تعرض نظامی و یا تحریم اقتصادی و حمایت از صلح و صلح طلبی و جنبش های ضد جنگ و محدود سازی گستره موقعیت نظامی امریکا و هم پیمانانش از طریق اخراج بی قید وبند آنان از عراق و افغانستان , بیان مواضع و خواست های برحقی است که در بند های ۱۷و۱٨و۱۹ قطعنامه روز جهانی کارگر از سوی هیات موسسان سندیکاهای کارگری بر آن تاکید شده است:
۱۷- ما کارگران هرگونه تعرض نظامی ویا تحریم اقتصادی از طرف امپریالیزم امریکا و یا هرکشور دیگری به ایران را، که حاصلی جز فقر وفلاکت و نابودی ندارد، محکوم می¬کنیم.
۱٨- ما کارگران حضور نظامی امریکا و متحدین آن درخاورمیانه را محکوم می کنیم و خواهان اخرج بی¬قید و بندنظامیان آمریکایی و متحدانش از عراق و افغانستان هستیم.
۱۹- قربانیان اصلی هر جنگی کارگران هستند. تظاهرات وجنبش های ضد جنگ درسطح جهان نمود همبستگی کارگران دنیا است. ماکارگران خود را جزیی از این جنبش جهانی می دانیم و حمایت خو را از تظاهرات و جنبش¬های ضد جنگ اعلام می داریم.
پیامد نادیده گرفتن حقوق کار در زمینه حق برخورداری کارگران از سازمان های سندیکایی و اتحادیه ای و نقض مقررات کار با تکیه بر اصل ۱۹۱ قانون کار و افزایش بحران بیکاری واز طریق عقد قراردادهای موقت و یک جانبه و اسارت بار وتبعات ناشی از خصوصی سازی و راهبرهای نادرست در عرصه واردات کالا همه .همه شرایطی را رقم زده اند تا حاصلی جزپایین بودن دستمزد ها نسبت ارایه کار وحد اقل به نیاز خانوارهای کارگری
را به بار آورد . مقابله کارگران با پیشبرد مصوبات شورای عالی کار در باره حداقل دستمزد ها تنها به افزایش بیکاری انجامیده است چون کارفرمایان با تکیه بر این امکانات به راحتی با کارگران معترض مقابله کرده وآنان را از کاراخراج میکنند . مولودی نامبارک به نام شرکت های پیمانی خدماتی با صرف هزینه های کمتر به جذب همین نیروها درسازمان کار می پردازند و به این ترتیب شدت استثمار کارگران و افزایش ساعات کار و اضافه کاری برای تامین معیشت به دغدغه اولیه و اصلی کارکران تبدیل میشود. به همین دلیل کارگران به تدریج در می بابند که هر آنچه که دراقتصاد کشور می گذرد می تواند تاثیر مستقیم در چگونگی زندگی آنان داشته باشد و بر همین اساس است که نمی توان کارگران را از وارد شدن در اموری که به زندگی اقتصادی و اجتماعی شان مربوط است بازداشت . وقتی بازار کشور مملو از کالاهای خارجی میشود معنی آن این است که ای کارگر دیگر نیازی به کار تو نیست و تو با همه سرمایه ات که توان وتخصص وکارآیی توست، بیکار خواهی شد. دیکر در مزرعه برای تولید چای ،برنج،گندم ،پنبه و چغندر ونیشکر به تو نیازی نیست دیگراصراری درکار نیست تا تو بتوانی بامهارت هایت در مواد اولیه تغییرایجاد کنی و به آن ارزش تازه ای ببخشی ما این کار را به برکت واردات کالا برطرف خواهیم کرد . کارگران این پیام های نیستی بخش را درک خواهند کرد و بسیار طبیعی و بدیهی است که به مقابله با آن برخواهند خواست آیا این حق طبیعی برای بقا و حفظ کرامت انسانی جرم است ؟ تجلی خواست کارگران دریندهای ۶و۷و٨و۱۰ قطعنامه ابتدایی ترین و کمترین خواست آنان در حفظ روابط دوجانبه کار و یکی از راه های مقابله با سیاست های هستی سوزی است که سهم کارگران را از چرخه اقتصاد کشور به حد اقل نان بخور ونمیر کاهش داده است.
۶- مطابق با آخرین برآوردها درسال ۱٣٨۵ حداقل درآمد مورد نیاز یک خانوار مبلغ ۴۰۰ هزار تومان در ماه اعلام شده است. وزارت کار از طریق شورای عالی کار خود ساخته ، حداقل حقوق در سال ۱٣٨۶ را مبلغ ۱٨٣هزار تومان تصویب کرده¬است. این رقم ۲۱۹ در صد کمتر از آن حداقل درآمد برآورد شده¬است. ما کارگران خواستار تعیین حداقل دستمزد متناسب با میزان حد اقل درآمد مورد نیاز یک خانوار چهار نفره هستیم.
۷- بیمه بیکاری یکی از دستاورد های مهم جنبش کارگری است. با توجه به ناچیز بودن مبلغ پرداختی و مدت زمان پرداخت آن ما خواهان ترمیم این قانون و حذف سقف زمانی پرداخت تا اشتغال مجدد کارگران بیکار شده ، اعم از کارگران رسمی و پیمانی، هستیم .
٨- با پیدایش وگسترش شرکت های پیمان کاری خدماتی، نه تنها هزینه های تولید و خدمات کاهش نیافته، که باعث افزایش بوروکراسی و دلالی و ایجاد لایه های کاذب پیمان کاری شده است. این امر موجب بالا رفتن هزینه های تولید وتبعات ناشی¬ازآن شده است. این تبعات از نبود توانایی رقابت تا تعطیلی و ورشکستگی واحدهای تولیدی _ خدماتی را در بر می¬گیرد و در نهایت موجبات بیکاری کارگران را فراهم می¬آورد . ما خواهان حذف شرکت های پیمان¬کاری و استخدام بی واسطه کارگران در واحد های تولیدی - خدماتی هستیم.
۱۰- واردات بی رویه کالا، حذف تعرفه¬های گمرکی و وجود اجناس قاچاق، تولیدات داخلی (اعم ازصنعتی وکشاورزی) را با خطر نابودی روبرو کرده است. بخشی ازواحدهای کار و تولید ورشکسته و تعطیل شده¬اند و بسیاری درآستانه¬ی نابودی قرار گرفته اند. هرروز تعداد بیشتری از کارگران و زحمتکشان به دلیل تعطیلی کارخانه ها و واحدهای صنفی به خیابان سرازیرمی¬شوند. ماخواهان محدودسازی واردات کالا و تقویت بنیه¬ی تولیدات داخلی هستیم .
کاملا قابل انتظار و روشن است که سیستم کارفرمای کشور اعم از دولتی یا خصوصی در مقابل بیان این خواست ها واکنش های یکسانی ندارند و لی آنچه روشن تر است اینکه متاسفانه در تمام مواردی که کارگران برای تحقق این خواست ها اقدامات قانونی را پی گرفته اند سیستم کارفرمایی بدون توجه به زمینه های بروز چنین مطالباتی و بدون قایل شدن حقی برای مذاکره با کارگران و نمایندگان آنان اقدام به تحدید و تهدید کارگران از راه اخراج وپیگرد و وارد کردن اتهامات ضد امنیتی کرده است وبر بستر چنین واکنشی ، فشارها وتضییقاتی برای کارگران و زحمتکشان حق طلب فراهم آمده است . زندگی کارگران به آنان آموخته و می آموزد که شرط برخورداری از حقوق انسانی وقانونی وپذیرفته شده شان در همبستگی صنفی و طبقاتی آناتن است به همین خاطر دفاع از حقوق کار در اعلام همبستگی با کارگرانی که در راه کسب مطالبات صنفی دچار آسیب های اجتماعی و اقتصادی شده اند، اهمیت می یابد ماده ۹ و ۱٣ قطعنامه اول ماه مه سال جاری مبنی بربازگشت به کار کارگران اخراجی شرکت واحد اتوبوسرانی وآزادی کارگران بازداشتی وزندانی و حمایت از معلمان و پرستاران در کسب مطالبات و خواست های صنفی شان می پردازد .
سال هاست که در قطعنامه هایی که به مناسبت روز جهانی کارگر ( اول ماه مه ) موضوع نابرابر حقوقی زنان کارگر با مردان و کار کودکان و طرح مشکلات کارگران بازنشسته به عنوان بند هایی مورد توجه قرار گرفته است. برای آنان که این رویداد کارگری را پی می گیرند ،ممکن است این حس ایجاد شود که موضوعاتی از این دست به شعارهایی کلیشه ای وبرای تزیین این سند برنامه ای در متن آورده می شود. آیا به واقع چنین است ؟
وبا کمال تاسف و به دلیل ناامنی های ناشی از جنگ های خانمانسوز در کشور های همسایه، کشور ما مامن گروه بسیاری ا زکارگران غیر ایرانی قرار گرفته واکثریت آنان نیز برای بقا وادامه زندگی شرافتمندانه به پذیرش کار های سخت وتوانفرسا تن داده اند و هر چند بسیار اندک اما در پاره ای موارد برخورد با آنان برخلاف کنوانسیون ها ی بین المللی از جانب گروه های تنگ نظر به جامعه توصیه شده است که از نظر کارگران آگاه ایرانی دور نمانده است . این مورد و مواردی نظیر کار زنان وکودکان و کارگران بازنشسته از مواردی است که به دلیل نگاه محدود به گستره نیروی کار همواره کم رنگ دیده شده است تا بدانجا که پرداختن به آن به کلیشه وشعار می ماند .اما واقعا چنین نیست . همان گونه که بار ها در این نوشته نیز به نقض آشکار حقوق کار اشاره شد، ضرورت پرداختن به این بخش ها از نیروی کار کشور اهمیتی بسیاری دارد . زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند در این برهه از زمان خوشبختانه بخش قابل توجهی از باسوادان جمعیت را زنان شکل داده اند و بسیاری از دختران ما امروز یا در حال تحصیلات دانشکاهی هستند و یا از دانشگاه ها فارغ التحصیل شده اند ونیروهای آماده به کار را شامل می شوند ومتاسفانه در حال حاضر در صف بیکاران قرار دارند و در باره آن هایی که جذب بازار کار شده اند نیز رعایت برابر حقوقی نمی شود . بسیاری از زنان کارگر ازبیم از دست دادن شغل به پذیرش شرایط نامناسب کار تن در می دهند . کودکان کار ، زنان ومردان آینده کشور، وضعی به مراتب اسف بارتر دارند. حقوق این جمعیت به لحاظ جوانی و بی پناهی و بی تجربگی همواره تضییع شده ومی شود. کارگران بازنشسته سهم بسیاری در بنای زندگی اجتماعی داشته اند و کرامت انسانی آنان درگرو حفظ اعتبار و آبرو و شان انسانی شان است . اما با نگاه به آینده نیز اهمیت به پرداختن به کارگران زن به عنوان نیمی از نیروی کار کشور وبه فرزندان ما به عنوان آینده سازان این سرزمین نه تنها از وظایف ومسوولیت همه زحمتکشان خارج نیست بلکه در عمل ثابت شده است که تمام کوشش ما به خاطر آنان است . امروز ایران دارای ۷۰ میلیون نفرجمعیت است که اگر متوسط خانوار را ۵نفر در نظر گیریم ۱۴ میلیون خانوار را در بر می گیرد که با توجه به مرتبه ای ازبی ثباتی اجتماعی و اقتصادی که در آن زیست می کنیم به جرات می توان گفت که با وجود دولت مرکزی موجود ، سوای خانوار های متمکن و مرفه جامعه ، بیشترین خانوارهای ایرانی خود دولتِ خود هستند و باید علاوه بر تامین اقتصاد خانواده به عرصه های دیگر چون آموزش وپرورش ،امنیت ، مسکن ،بهداشت و درمان و حال وآینده اعضای خانواده به گونه ای بپردازند تا در همه عرصه ها از حداقل اطمینان بخشی برخوردار شوند که متاسفانه چنین هم نمی شود . آموزش وپرورش مطابق قانون اساسی رایگان است اما خانواده ها ناچار از پرداخت هزینه های سنگین با توجیهات گوناگون برای این مهم هستند. روزی نیست که روزنامه ها ومطبوعات از بدترین فجایع و جنایات گزارشی به چاپ نرسانند ، صف دراز تهیه مایحتاج با نرخ بالا در همه جا دیده می شود , نرخ مسکن طی سال جاری بیش از دوبرابر افزایش یافته است . مسابقه جوانان برای عبور از سد کنکور بالاترین هزینه های شخصی این نونهالان را دربر می گیرد و تازه معلوم نیست که اقبال راهیابی به دانشکاه چه فرجامی داشته باشد این ها بخشی از نگرانی های خانوارها به ویژه خانوار های کارگری است که طبعا نمی تواند مورد توجه قرار نگیرد . اعلام چنین اوضاعی نه تنها وظیفه کارگران آگاه است بلکه باید با درخواست مکرر برای رفع این نقیصه های زندگی اجتماعی , زمینه را برای بهبود شرایط خود و فرزندان و آیندگانشان فراهم کنند . در صورت دست یابی به اندیشه های آینده نگر و کوشش برای تحقق آن کارگران بالاترین و قدرتمندترین نیروهای سازنده و بالنده خواهند بود . سند برنامه ای کارگران برای بهبود خواهی و کوشش در راه رسیدن به خواستها یی که در آن تبلور می یابدبه ما کمی آموزد که در راه شناخت ابزار های مناسب برای داشتن حق کار و اشتغال دایم و برخورداری از حق برقراری آزادانه ومستقلانه سازمان سندیکایی و اتحادیه ای و نقش آفرینی از طریق این نهاد صنفی وطبقاتی در عقد قراردادهای دوجانبه کار و پیمان های دسته جمعی کار با سازمان ها ونهاد های کارفرمایی و رسمیت بخشیدن به حقوق کار از راه اصلاح قانون کار و تامین مقررات لازم برای اجرای درست قوانین کار وتامین اجتماعی از هیچ کوششی فروگذار نکنیم . هیات موسسان سندیکاهای کارگری به عنوان متولی به تصویب رساندن این سند برنامه ای متکی به آرای فعالان کارگری، بایدبراساس آنچه انتشار میدهد از راه آموزش های مستمر به کارگران و داوطلبان عضویت در سندیکاهای کارگری و همه کارگرانی که ضرورت برپایی سازمان های صنفی را برای بهبود شرایط زندگی درک کرده اند یاری رساند تا بستر مناسب برای ایجاد سازمان های سندیکایی و ارتقای سطح سازمان یابی کارگران فراهم آید وبا بروز استعدادهای نهفته در سازمان صنفی – دموکراتیک وطبقاتی یعنی سندیکاها و اتحادیه های کارگری، فرزندان شایسته این طبقه از آینده بهتری کام جویند
« چنین باد »
حسین اکبری ۱۹/۷/۱٣٨۶
|