روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣ آبان ۱٣٨۶ -
۲۵ اکتبر ۲۰۰۷
اختلاف موجب استعفا، تاکتیکی بود نه راهبردی
استعفای لاریجانی، تحلیل ها را به ارتباط میان استعفا و چالش هسته ای سوق داد
ابعاد گسترده تر پیامدهای کناره گیری لاریجانی در ورای مرزها
اروپا در مذاکرات با ایران باید دست به انتخاب حساسی بزند
قانون فعلی انتخابات از نظر اجرایی با اشکالاتی روبروست
جان این دختر از برکناری یا استعفای آقای لاریجانی مهم تر است
روزنامه کیهان در سرمقاله خود ماجرای استعفای دکتر لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی را مورد بحث قرار داده و نوشته است:
ماجرای استعفای دکتر لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی و موافقت رئیس جمهور با این استعفا، بحث های پردامنه ای را در محافل سیاسی و رسانه های داخلی و خارجی برانگیخت. این استعفا اگرچه مربوط به ۲ هفته قبل ـ قبل از نشست خزر در تهران ـ بود، اما انتشار آن برخی رسانه ها را غافلگیرکرد و از آنجا که آقای لاریجانی مذاکره کننده ارشد هسته ای کشورمان به شمار می رفت، استعفای وی تحلیل ها را به ارتباط میان استعفا و چالش هسته ای سوق داد.
در این میان تحلیل برخی محافل داخلی دست بر قضا مثل همیشه با تحلیل رسانه های اصلی جبهه معارض خارجی در اروپا و آمریکا منطبق شد و برخی افراد، سایت ها و روزنامه ها که در طیفی با مختصات افراطی گری، نفاق، قدرت زدگی، ورشکستگی به تقصیر در عرصه سیاست ـ و بعضا دارای ارتباطات ارگانیک با خارج از کشور ـ طبقه بندی می شوند، در رفتاری شتابزده و سبک به لحاظ دیسیپلین های عمل و تحلیل سیاسی چنان عمل کردند که معارضان اصلی ملت ایران در چند کشور اروپایی و آمریکایی. در مجموعه تحلیل های تبلیغاتی این مجموعه القا می شد: لاریجانی سمبل اعتدال و میانه روی در عرصه دیپلماسی خارجی بود و کنار رفتن وی نشانه افراطی گری در نظام است! لاریجانی تازه به واقع گرایی رسیده و به منطق برخی عناصر قبلی بازگشته بود و بنابراین کنار گذاشته شد. کنار رفتن او نشانه بن بست سیاست های هسته ای کشور، افق تیره و تار آینده و وخیم تر شدن اوضاع است. سیاست هسته ای نظام با تغییر دبیر شورای عالی امنیت ملی دگرگون و دچار بحران می شود. و… اینها مجموعه القائاتی بود که به اسم تحلیل در فضای افکار عمومی پمپاژ شد.
اما تحلیل واقع بینانه ماجرا چه می تواند باشد؟
۱ ـ واقعیت این است که اختلاف موجب این استعفا شد اما اختلاف یک واژه است با معانی، ابعاد و اعماق متفاوت. اختلاف موجود در این مورد، عمدتا سلیقه ای و تاکتیکی بود ـ مثلاً چند و چون مذاکره ـ نه راهبردی. که اساساً تعیین جهت گیری کلی و سیاست های اصلی نظام درباره امنیت ملی و برنامه اتمی کشور در اختیار شخص رئیس جمهور یا دبیر شورای عالی امنیت ملی نیست. این مسئله آن قدر روشن است که حتی برخی از همان سایت ها و محافل غرض ورز پس از ساعاتی هیاهو و بهره برداری از سنجاق کردن هر تحلیل من درآوردی به خبری غافلگیرکننده ، مجبور شدند مورد اذعان قرار دهند. به عنوان مثال سایت بی بی سی مجبور شد در اظهاراتی متناقض با تبلیغات قبلی اذعان کند بعید به نظر می رسد استعفای لاریجانی به اختلاف نظر او با احمدی نژاد بر سر برنامه هسته ای ایران باشد چرا که در محافل سیاسی ایران تقریبا تردیدی وجود ندارد که برنامه هسته ای جمهوری اسلامی با تمام جزئیات آن از سوی مقام های مافوق دو طرف تصمیم گیری و ابلاغ می شود . همچنین رادیو آمریکایی فردا پس از بهره برداری اولیه مجبور شد این مسئله را مطرح کند که هم علی لاریجانی و هم محمود احمدی نژاد، همسو با دیگر مقامات جمهوری اسلامی، رهبری نظام را اصلی ترین مرجع تصمیم گیری درخصوص فعالیت های هسته ای می دانند و تأکید می کنند که اقداماتشان در تمامی مراحل با آگاهی و توافق رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته و می گیرد و دویچه وله از قول روزنامه فرانکفورتر روند شاو تصریح کرد هم لاریجانی و هم احمدی نژاد نمی خواهند از حق ملی ایران در برنامه اتمی کوتاه بیایند و به لحاظ تاکتیکی اختلاف دارند . این واقعیت با اظهارات دیروز دکتر لاریجانی در رم آشکارتر شد.
۲ ـ واقعیت این است که این اختلاف های تاکتیکی و موردی به سادگی قابل حل بود و می توانست منجر به استعفا نشود و اگر رخ داد، نه به خاطر سخت شدن اوضاع یا ایجاد بن بست در چالش هسته ای و عرصه سیاست خارجی بلکه اتفاقا به خاطر رقم خوردن مکرر پیروزی های بزرگ و در واقع، برآمده از غفلت و غرور برآمده از آن پیروزی ها بود. والاْ اگر کشور در مرز شرایط اضطراری و سخت قرار داشت، طبیعتا چنین اختلاف های تاکتیکی مجال بروز عمومی پیدا نمی کرد. اما با این وجود نمی توان ابراز تأسف و گلایه نکرد که چرا این دو شخصیت خدوم و ارزشمند، با همین غفلت خود ـ که حتی از نوع ترک اولی آن برای پیامبران الهی هم رخ داد ـ باعث شدند زبان لکنت گرفته و بسته دشمن، دراز شود تا موفقیت های بزرگی نظیر راه اندازی کامل چرخه سوخت هسته ای با قریب ٣هزار دستگاه سانتریفیوژ در عین مهار دستگاه دیپلماسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، نشست موفقیت آمیز خزر که اسباب سرافکندگی و تحقیر آمریکا و اسرائیل را فراهم کرد، و ماجرای افتخارآفرین دانشگاه کلمبیا و… را تحت الشعاع یک اتفاق کاملا معمولی ـ و البته قابل حاشیه سازی ـ قرار دهند؟!
همین ترکیب موثر احمدی نژاد و لاریجانی بود که با هنرمندی و در عین شجاعت و صلابت توانست تأسیسات اتمی کشور را یکی پس از دیگری از تعلیق خارج سازد و همان سامانه تبلیغاتی جبهه دشمن اذعان کند که در برابر این دیپلماسی فعال، تهاجمی و خردمندانه نتوانستیم هیچ کاری بکنیم و عملا ایران با این مانور دیپلماتیک نه تنها چرخه فناوری اتمی خود را کامل و راه اندازی مجدد کرد بلکه به عنوان یک قدرت موثر جهانی رسمیت یافت. یادمان نرفته سفر شتابزده اولمرت به مسکو پس از نشست موفقیت آمیز خزر را که با اعتراض در درون رژیم صهیونیستی مواجه شد و وزیرخارجه سابق رژیم از آن به عنوان اتفاقی شرم آور و تحقیرآمیز یاد کرد. دستگاه دیپلماسی ما در این ۲ سال توفیقات حیرت انگیزی را کسب کرد که حاصل زحمات احمدی نژاد و لاریجانی و هدایت نهایی رهبر فرزانه انقلاب بود تا آنجا که عنصری لجوج و افراطی مانند جان بولتون سفیر سابق ـ صهیونیست ـ آمریکا در سازمان ملل مجبور می شود به ورمیانووستی روسیه بگوید ایران بدون کمک خارجی مسائل دشوار هسته ای خود را حل کرده و برای ما گزینه های بسیار اندکی باقی مانده است. سفر و اظهارات پوتین در اجلاس تهران مرا مأیوس کرد. به نظر من اظهارات پوتین از مواردی است که واشنگتن باید چشم خود را بر آن ببندد .
٣ ـ از تحلیل های بامزه جبهه معارضان یکی هم این است که آقای لاریجانی در این دو سال به خاطر هنرمندی و جسارتش در حرکت رو به جلو در ماراتن هسته ای، به افراطی گری و بحران سازی متهم می شد اما حالا ناگهان همان ها به او لقب مرد اداره بحران ها، میانه رو و معتدل می دهند. این البته بازی مضحکی است که همان جریان مغرض و معارض پیش از این در ماجرای تغییر فرمانده سپاه، انتخابات خبرگان، شوراها و ریاست جمهوری با یک شیوه ثابت و نخ نما شده انجام دادند. محور این فرآیند تبلیغاتی خصمانه کاملا مشخص است؛ به دل گرفتن کینه جمهوری اسلامی به خاطر بالندگی ها و پیروزی باشکوه آن و عقده گشایی زبونانه، هر زمان که بهانه ای دست داد. در همین پرونده اتمی طرف های معارض در اروپا و آمریکا نیک می دانند که کم آورده و در دنیا هو شده اند. آنها نیک می دانند که این ماراتن نفس گیر را ایران به خوبی مدیریت کرد و از مرحله های سخت گذشت و پیش افتاد. تصویری سیاه و زجردهنده دایم جلو چشم آنهاست که نشان می دهد چگونه رهبری فرزانه ایران با مدیریت منابع و جریان ها چه در زمان مدیریت آقایان خاتمی و روحانی و چه در زمان آقایان احمدی نژاد و لاریجانی، مرحله به مرحله حریف قدرتمند خارجی را به ناکامی و شکست نزدیک تر کرده است. این مدیریت آن قدر هوشمندانه بود که تحلیلگران ارشد جبهه دشمن را وادار به تحسین های بغض آمیز کرد. و همین مدیریت عقلانی معطوف به مشورت جمعی است که در کنار مدیریت علی لاریجانی، با سفر حسن روحانی به بروکسل موافقت می کند و در عین حال دیدار با سولانا را منتفی می سازد. در این فرآیند پیچیده، متکثر و هنرمندانه، حریف البته حق دارد گیج و منگ باشد که در ایران و در دستگاه تصمیم سازی چه خبر است تا آنجا که فراتو از سخنگویان ریاست جمهوری آمریکا درباره تغییر اخیر در شورای عالی امنیت ملی گفته است تغییر در رویکرد اتمی ایران رخ نمی دهد و غنی سازی متوقف نخواهد شد… اظهارنظر درباره رفتن لاریجانی و آمدن جلیلی مانند این است که برگ های هم شکل چای را بررسی کنیم. این امکان پذیر نیست.
اگر دشمن خارجی و عناصر داخلی ورشکسته به تقصیر، ناچارند به توفیق دیپلماسی فعال کشور اذعان کنند بنابراین تنها چاره را در داخلی و درونی کردن بحران می یابند شاید از این طریق داغ و دردهاشان تشفی خاطری پیدا کرد. برای آنها هیچ فرقی هم نمی کند از احمدی نژاد انتقام بکشند یا لاریجانی یا هاشمی و…
به همین دلیل هم بود که دویچه وله (شبکه رسمی دولت آلمان) بی طاقت شد و از قول فیاض ـ ز عضو شورای سردبیری روزنامه اعتماد ملی خشم خود را علیه آقای لاریجانی بیرون ریخت و گفت لاریجانی بدترین کارها را کرد. برنامه هایی مثل هویت و کنفرانس برلین را ساخت. او عضو کمیته ایکس بود و…
گذشت زمان باز هم مانند تبلیغات پیشین نشان خواهد داد که تحلیل های ارائه شده چقدر محتوا و انسجام داشت یا بادکنکی و بافتن رطب و یابس به هم بود برای گفتن شعری بی قافیه. ما که می دانیم درد آنها از جای دیگری است و آن درد با جابه جایی مسئولان در نظامی مردمی، روال مند و مصمم درمان نمی شود.
عکس العمل ها و پیامدهای کناره گیری
روزنامه همشهری در یادداشتی با عنوان: ابعاد فراملی یک تغییر نوشته است: کناره گیری علی لاریجانی از سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی به عکس العمل ها و پیامدهایی در داخل منجر شد و فراتر از آن ابعاد گسترده تری نیز در ورای مرزها به خود خواهد گرفت.به ویژه این که این تغییر در آستانه یکی دیگر از نشست ها و مذاکرات نماینده ایران و اتحادیه اروپا به وقوع پیوست. در این باره ذکر چند نکته ضروری است:
اول این که اتحادیه اروپا و مسئول مذاکره کننده هسته ای اروپا، برخلاف دفعه قبل که تغییری در رأس تیم مذاکره کننده هسته ای ایران به وجود آمد و علی لاریجانی به جای حسن روحانی نشست و مواضع نامعقولی اتخاذ کرد، این بار موضع پخته تری به خود گرفت و اعلام کرد که سه شنبه طبق قرار قبلی با مسئول مذاکره کننده هسته ای ایران، مذاکره را انجام خواهد داد و این نشان می دهد که اروپا به مواضع هسته ای ما کاملاً وقوف یافته و آگاه است که راهبردهای هسته ای ما با تغییر اشخاص تغییر نمی کند.
دوم این که تغییرات همیشه با حدس و گمان هایی همراه بوده است، به ویژه در این مسئله که بعد خارجی آن کمتر از ابعاد داخلی نیست و باید منتظر فضای شایعه پراکنی و جوسازی هایی به خصوص از سوی خارجی ها باشیم.
زمانی که لاریجانی به این سمت منصوب شد جوسازی های زیادی از سوی رسانه های غربی به وجود آمد. در آن برهه در گفتگو با یکی از رسانه ها پیش بینی ام این بود که لاریجانی یک شخصیت متعادل سیاسی است که با آگاهی و قدرت مذاکره کنندگی بالایی که دارد به پیشبرد پرونده هسته ای ایران کمک بزرگی خواهد کرد و تمام این شانتاژهای خبری خنثی خواهد شد و دیدیم غربی ها به اشتباهات خود پی برده و از مواضع غیر اصولی خود کوتاه آمدند.
این جو سازی ها در زمان تغییرات مرسوم است و دو منشأ بیشتر نمی تواند داشته باشد: یا ناشی از فقدان شناخت کافی از شخص جدید است یا این که غرض ورزی ها و کینه توزی هایی در میان است که در هر دو صورت نمی توان برای آنها ارزش سیاسی زیادی قائل شد.
سوم این که ذکر این نکته خالی از لطف نیست که روال مذاکره همان است که در چارچوب ملی و فراقوایی تصمیم گیری می شود. مسیر اصلی کار ما تغییر نخواهد کرد و آنچه تغییر می کند تنها نحوه برخورد طرف های مقابل با یکدیگر است.
انتخاب حساس اروپا
روزنامه رسالت نیز به بررسی دیدگاههای اروپا درباره فعالیت های هسته ای ایران پرداخته و با عنوان: شناسایی ایران قدرتمند چنین نوشته است:
مذاکره با اروپا به طور کلی دغدغه زاست. این قاعده در طول سال های اخیر به اثبات رسیده است. این دغدغه زایی، خصلت ذاتی نهفته در مذاکره با یک طرف نامنسجم و چند چهره است که سعی دارد خود را در قالب مجموعه ای منسجم و تاثیرگذار تعریف کند. اطلاق صفات ثابت و متحرک نسبت به ایران و اتحادیه اروپا می تواند تا حدودی گره از مسئله موجود باز کند. اروپا در طول دو سال اخیر چهره ای ثابت و متعارف نداشته است، اما جمهوری اسلامی ایران با چهره ای کاملا شفاف و قابل قبول وارد معادلات نظام بین الملل شده است. در این خصوص لازم است نسبت به سه نکته مهم اشاره کنیم:
۱ ـ تا زمانی که تعلیق فعالیت های هسته ای صلح آمیز ایران به عنوان یک مطالبه سیاسی از سوی غرب مطرح شود، ادامه گفتگوها با اروپا توجیهی ندارد. تعلیق غنی سازی اورانیوم از بعد حقوقی و طبیعی نمی تواند به عنوان پیش شرط مذاکرات مطرح شود. این قاعده ای است که کشورهای ۱+۵آن را به طور کلی فراموش کرده اند. تکرار حرف آمریکا توسط اروپا مذاکرات را بی نتیجه و روند آن را با اخلال مواجه می سازد. کاخ سفید سعی دارد نگرش سلبی خود در خصوص ایران را به دیگر کشورهای اروپایی نیز تعمیم دهد. در این جا اروپا باید دست به انتخابی حساس زند: پیروی کورکورانه و نیز هدفمند از آمریکا یا ادامه مذاکرات منطقی با تهران. مسلما هزینه های هر یک از این دو انتخاب یکسان نخواهد بود و تنها در سایه اتخاذ رویکردی واقع بینانه و عقلانی است که اروپا می تواند استقلال و تاثیرگذاری بین المللی خود را اثبات نماید.
۲ ـ آسیب شناسی و آنالیز نقادانه اتحادیه اروپا توسط سران این مجموعه یک الزام محسوب می شود. آسیب شناسی اروپای امروز نشان می دهد که سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان قدرتی جهت مانور کاذب در برابر کشوری قدرتمند مانند ایران را ندارند. چهره سیاسی لندن پس از برکناری تونی بلر به شدت تغییر یافته است. حزب کارگر مجبور است در راستای جلب رضایت شهروندان انگلیسی فاصله خود و واشنگتن را به تدریج افزایش دهد. هرگونه همراهی گوردون براون با آمریکا در خصوص پرونده هسته ای ایران برای لندن هزینه بر خواهد بود. در فرانسه نیکولا سارکوزی همچنان به مخالفت خود با فعالیت های هسته ای صلح آمیز تهران ادامه می دهد. دستگاه سیاست خارجی فرانسه در آستانه چهارمین دور مذاکرات ایران ـ اروپا فعالیت های تبلیغاتی و روانی گسترده ای علیه تهران آغاز کرده است. در حالی که محبوبیت سارکوزی، فیون، برنارد کوشنر و دیگر مقامات افراطی کاخ الیزه روز به روز در کشورشان کاهش می یابد، فرانسه ترجیح داده است به حرکت چشم بسته خود در معادلات اروپای در هم ریخته امروز ادامه دهد. چندی پیش شاهد جبهه گیری علنی کشورهای دنیا در مقابل اظهارات جنگ طلبانه کوشنر علیه ایران بودیم. گویا کاخ الیزه قصد عبرت گیری از حوادث اطراف خود را ندارد! در سرزمین ژرمن ها نیز آنگلا مرکل وضعیت مناسبی ندارد. مرکل و حزب دموکرات مسیحی متبوع وی از سوی ژرمن ها نسبت به همراهی با کاخ سفید متهم شده اند. از سوی دیگر اقتصاددانان آلمانی در ملاقات های خود با اعضای دولتی آلمان نسبت به عواقب ادامه همراهی برلین با سیاست های ضد ایرانی واشنگتن هشدار داده اند. تصویر اروپای امروز تیره و غیر شفاف است، از این رو مقامات اروپایی باید مراقب باشند که این تصویر تاریک تر از وضع موجود نشود.
٣ ـ ریشه وحشت کاخ سفید و تروئیکای اروپایی از فعالیت های هسته ای ایران در ترس آنها از مدیریت فناوری صلح آمیز هسته ای توسط آنها نهفته است. به عبارت دیگر تحمل ایران هسته ای قدرتمندی که پیشگام خلع سلاح هسته ای در جهان باشد از سوی غرب امکان پذیر نیست. جنایات مکرر آمریکا و کشورهای اروپایی در طول تاریخ پس از جنگ جهانی و انعقاد پیمان هایی بی اساس و ظاهرپسندانه مانند سالت یک و دو چهره تجاوزکارانه غرب را بیش از پیش به تصویر کشیده است. ایران اسلامی بارها اعلام نموده که در پی دستیابی به سلاح هسته ای نیست و دیپلماسی خود را در جهت احقاق صلح و آرامش پایدار در جهان متمرکز نموده است. پس از سفر موفقیت آمیز آقای احمدی نژاد به نیویورک و برگزاری اجلاس هایی مانند شانگهای و خزر، چهره سیاسی تهران به مراتب پررنگ تر شده است. تنها راه چاره اروپا در مقابل تهران شناسایی ایران هسته ای و احترام به حقوق حقه ملت و دولت ایران است. غرب در طول دو سال اخیر بارها بازگشت به نقطه صفر را تجربه کرده است. بازگشتی که حاصلی به جز کاهش اعتبار تروئیکای اروپایی و دیگر همراهان واشنگتن نداشته است.
اشکالات اجرایی قانون انتخابات
روزنامه اعتماد ملی در سرمقاله دیروزش بازنگری در نظام انتخاباتی را ضروری دانسته و نوشته است:
اظهارات سخنگوی شورای نگهبان مبنی بر ممنوعیت حضور ناظران احزاب در پای صندوق های رای هرچند از نظر شکلی و محتوایی منطبق بر قانون فعلی انتخابات است، اما در دل خود چند اشکال و نقص اساسی دارد. مهم ترین دستاورد نظام های دموکراتیک برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی است. جمهوری اسلامی از آغاز تشکیل خود، مدعی بود مقید به برگزاری انتخابات و تحمل آرا و عقاید مختلف در عرصه سیاسی است. هرچند انتقاداتی به برخی روش ها و راهکارهای انتخاباتی در سال های گذشته بر این ادعا وارد شده است، اما هیچگاه تمام منفذهای یک انتخاب مستقل در کشور بسته نشده است.
منحنی عملکرد انتخاباتی مجاری مسئول در این رابطه آمیخته با محاسن و معایب فراوان است. اما اگر منصفانه به این مدل نظری افکنیم می توان با توجه به مبانی تاریخی، ساختار سیاسی و قیاس منطقه ای نظام انتخاباتی ایران با دیگر همسایگان، همچنان به آن امیدوار بود. اما یکی از مهم ترین اشکالات بر فرآیند مهندسی انتخابات در جمهوری اسلامی ترجیح شخصیت های حقیقی بر شخصیت های حقوقی است؛ یعنی آنکه در همین قانون انتخاباتی که شورای نگهبان خود را حافظ آن می داند، به کاندیداهای نمایندگی این حق داده شده است تا در زمان رای گیری، نمایندگانی در حوزه های اخذ رای داشته باشند، اما همین شورای نگهبان چنین اختیاری را برای احزاب که دارای شخصیت حقوقی هستند قائل نیست. مهم ترین اشکال در این میان به رسمیت نشناختن نظام انتخابات حزبی است. در تمام کشورهای با سابقه در فعالیت های انتخاباتی، نظام انتخاباتی فعالیت حزبی را به رسمیت می شناسد نه فعالیت فردی را. در برخی از کشورهای پیشرفته هیچ فردی بدون دارا بودن یک پایگاه سیاسی و اجتماعی گسترده و یا فاقد نمایندگی از سوی احزاب امکان رقابت ندارد. طرفه آنکه در بسیاری از اینگونه کشورها، رژیم های سیاسی احزابی را که در انتخابات حائز آرای بالای پنج درصد نشوند، به حساب نمی آورند و کرسی های آنها به احزاب با قدرت بیشتر واگذار خواهد شد.
در حالی که تجارب بشری در حوزه رقابت های انتخاباتی به ما دیکته می کند که قواعد بازی دموکراتیک را در چارچوب فعالیت های حزبی بنگریم، ما همچنان به قاعده ناسرانجام و غیرمفید و البته عقب مانده و سنتی خویش وفاداریم.
قانون فعلی انتخابات از نظر اجرایی نیز با اشکالاتی روبه رو است؛ براساس قوانین موجود احزاب نمی توانند نماینده و ناظر داشته باشند، اما کاندیداها می توانند از این حق قانونی خود استفاده کنند. حال فرض نمایید در شهری مانند تهران بیش از پانصد نفر در انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیدا شوند، براساس قانون، آنها می توانند بر هر صندوق یک نماینده بگمارند. در این صورت تعداد ناظرین کاندیداها به پانصد نفر می رسد. با وجود چنین ازدحامی مردمی که باید آرای خود را به صندوق ها بریزند، در ترافیک انسانی به وجود آمده اصولا امکان نزدیکی به صندوق ها را ندارند! در حالی که چنانچه نظام انتخاباتی مبتنی بر فعالیت های فراکسیونی و حزبی باشد، هر جبهه یا حزبی می تواند تعداد محدودی ناظر بر صندوق های اخذ رای بگمارد. به نظر می رسد حال که جمهوری اسلامی در بسیاری از حوزه های زندگی اجتماعی و سیاسی روش های خود را با الگوهای مفید و منطقی تطبیق می دهد، نیازمند اصلاح روش های خود در این حوزه نیز هست.
در پس مرگ این دختر…
دکتر عطاءالله مهاجرانی در سایت خود با عنوان خواب؟ نوشته است:
همه آنانی که آقای ناطق نوری را می شناسند، به مروت و صفای ایشان گواهی می دهند؛ هرچند با جهت گیری سیاسی یا فکر سیاسی ایشان موافق نباشند. ایشان مسئول بازرسی دفتر مقام رهبری هستند؛ در خاطراتشان هم نمونه هایی از بازرسی عادلانه و خالی از شبهه گروه گرایی را مطرح کرده اند. هرچند در یکی دو مصاحبه اخیر از سینه دیوار هم سخن گفته اند. مقام رهبری هم همواره بر آخرت و توجه به خداوند تاکید می کنند. در دوره حاکمیت رهبری و مسئولیت بازرسی آقای ناطق نوری، پزشک جوانی ـ دکتر زهرا ـ را ماموران امر به معروف و نهی از منکر در همدان بازداشت کرده اند و دو روز بعد جسدش را تحویل خانواده اش داده اند. مردم ما بارها اززبان عالمان دین شنیده اند، که امام علی از ماجرای خلخال دخترک یهودی و سپاه معاویه ـ نه ماموران امام علی علیه السلام ـ از درد گریست و آرزوی مرگ کرد.
همین مورد خودکشی یا قتل را بازرسی کنید. گمان کنید دکتر زهرا دختر شماست. البته او پاسپورت کانادایی ندارد. لابد صدای خانواده اش هم به جایی نمی رسد، به گوش خدا که می رسد. باور کنید اهمیت جان این دختر که فدا شد و نظایر او از بسیاری از مسایل پرهیاهو بیشتر است. باور کنید جان این دختر ازبرکناری یا استعفای آقای لاریجانی مهمتر است. در پس این مرگ، زندگی خانواده ای ویران شده است. شما که از ذره المثقال سخن می گویید، این خون ها خواب را بر چشم شما نمی بندد؟
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|