یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پیرامون جبهه دمکراسی و مسائل ملی در ایران
گفتگوی رادیو رسانه با ف. تابان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۷ آبان ۱٣٨۶ -  ۲۹ اکتبر ۲۰۰۷


رفیق تابان باسلام بر شما و با سپاس از قبول این مصاحبه. همانطور که آگاه هستید و به نوعی هم در نوشته تان با نام "ما در جبهه دمکراسی خواهیم ماند" اشاراتی به این مسائل دارید، در ماه های اخیر مسئله ملی مورد توجه بیش از پیش نیروهای سیاسی قرار گرفته، اما متاسفانه نه برای ارائه راه حل، بلکه برای نفی کلیت مسئله؛ یعنی هر بحثی پیرامون مسئله ملی با شعار تمامیت ارضی به تجزیه طلبی تعبیر می شود. می خواستم در این رابطه بپرسم که اصولاً این مقاله بر اساس چه برداشتی از فعالیتهای نیروهای اپوزسیون نوشته شده؟ آیا فکر می کنید گرایشی دربین نیروهای اپوزسیون شکل گرفته که می خواهد این شعار یعنی جبهه دموکراسی را کنار گذاشته و شعار دیگری را مطرح کند؟

بله همان طور که شما اشاره کردید، در چند ماه اخیر ما شاهد چرخشی در پرداخت به این موضوع هستیم، که دو تا از بارزترین نمود هایش یکی طرح همین مسئله همکاری با جمهوری اسلامی علیه تجزیه طلبی است، که نه به عنوان یک حرف بلکه ما شاهد آن هستیم که به عنوان یک حرکت مطرح شده که احتمالاً تداوم خواهد داشت. مورد دیگر، برخوردهای مخالف و حتی در برخی موارد خصمانه با تلاشهائی است که برای ائتلاف نیروهای جمهوری خواه از جمله با شرکت احزاب منطقه ای صورت گرفته، این مخالفت ها و گاه برخوردهای خصمانه را ما شاهد هستیم که تداوم دارد. طرح مداوم مسئله تمامیت ارضی این سئوال را پیش می آورد که چه اتفاق و تحولی در ماه های اخیر رخ داده که ما این شعار را ـ چون تا به امروز شعارجنگ را ما با صلح و دمکراسی پاسخ می دادیم ـ در برابر جنگ مطرح میکنیم؟ به نظر من چرخشی هست در برخی از نیروهای سیاسی که تمایل دارند مسئله ملی در ایران را به این شکل پاسخ بدهند.

رفیق تابان، هفته گذشته توسط مجموعه سیاسی ـ فرهنگی تلاش سمیناری در پالتاک تشکیل گردید با نام " نه جنگ، نه جمهوری اسلامی و نه تجزیه ایران". در این عنوان دمکراسی غایب بود. جای آن را تجزیه ایران گرفته بود. آیا بین آنچه که شما نوشته اید و عنوان این سمینار رابطه ای وجود دارد؟

من البته در آن سمینار شرکت نداشتم و مجموعه بحث هائی را که در آنجا صورت گرفته ندیدم، و ارتباط مستقیمی هم بین نوشته من و این سمینار وجود ندارد. به نظر من این سمینار هم یکی از تلاش هائی است که در این جهت از طرف بخشی از نیروهای مشروطه خواه ایران صورت می گیرد و این را می شود به عنوان یکی از نمونه هائی از همان سیاست برشمرد.

چرا برخی از جریان ها این همه تجزیه کشور را امروز برجسته می کنند و در تلاش جدی برای نفی حقوق و مطالبات ملی در ایران هستند؟

سئوال من هم همین هست که چه اتقاقی افتاده که امروز مسئله تجزیه ایران وحفظ تمامیت ارضی به ناگاه می آید این طور برجسته می شود؟ با توجه به دو تجربه ای که ما داشتیم در مورد جنگ، اگر فکر می کنیم که به هر حال خطر جنگ کشور ما را تهدید می کند و ممکن است که جنگ سوم در این منطقه با کشور ما باشد ولی در دو تجربه قبلی، یعنی جنگ نیروهای آمریکا و متحدین آن با افغانستان و جنگ در عراق، ما در هیچ کدام از این دو مورد شاهد تجزیه این دو کشور نبودیم. به نظر من کسانی که این شعار را مطرح می کنند باید توضیح بدهند چه ضرورت هائی باعث شده که این مسئله امروز طرح بشود. من آن را واکنشی غیردمکراتیک در برابر تشدید مسئله ملی در ایران می دانم.

رفیق تابان، چرا در نوشته هایی که پیرامون مسائل ملی ویا حقوق ملی انتشار می یابد اصولاً تلاش صورت می گیرد که بین جریانهای سیاسی مناطق ملی با قدمت تاریخی وسازمانهای سراسری همکاری و اتحادی شکل نگیرد؟ آیا از همین زاویه هم هست که نشست هانوفر، نشستی برای ائتلاف ۹ جریان جمهوریخواه، زیر ضرب قرار گرفت؟ آیا چنین سیاستی به سود دمکراسی در ایران است یا زمینه خشونت را بیش از پیش تقویت می کند؟

زمینه خشونت را بیش از پیش تقویت می کند. ما قطعاً باید طرفدار گفتگو با نمایندگان ملت های تحت ستم و یا احزابی که تحت این عنوان فعالیت می کنند باشیم. ما به هر حال در عرصه سیاست دو راه بیشتر نداریم: یا با این احزاب گفتگو کنیم یا آنان را بایکوت و بعد سرکوب کنیم. باید بین این دو راه انتخاب کنیم. به نظر من راه گفتگو راه مناسب تری است و از طریق گفتگو می توانیم سیاست ها را به هم نزدیک تر کنیم و اگر انحرافی در این نوع احزاب می بینیم این را سعی کنیم از بین ببریم. قطعاً آنان هم اشتباهات و انحرافاتی در ما می بینند، این طور نیست که موضوع یک جانبه باشد. به هر حال این مسئله ملی در ایرا ن در شرایط فعلی بین نیروهای اپوزیسیون دو راه دارد: ۱ ـ گفتگو، ۲ ـ سرکوب. به نظر من ما باید سیاست گفتگو را انتخاب کنیم. این سیاست قطعاً درست است. این سیاست باعث تقویت گرایش های دمکراتیک، هم در احزاب ملی منطقه ای و هم دراحزاب و جریانات سراسری، خواهد شد.

به نظر می رسد که در مقابل رشد گرایش ناسیونالیستی در بین برخی نیروهای منطقه ای، گرایش ناسیونالیستی در بین برخی جریانات سراسری هم در حال رشد است. شما چه ارزیابی در مورد رشد گرایش ناسیونالیستی در بین نیروهای سیاسی دارید؟ آیا آن دو همدیگر را تقویت نمی کنند؟

قطعا آن دو همدیگر را تقویت می کنند. من باز هم تکرار می کنم این ها مثل دو تیغیه یک قیچی می مانند. ما به همان نسبت که در مرکز یا احزاب سراسری شاهد تقویت گرایش های ناسیونالیستی، به معنای نفی حقوق ملی، باشیم این واکنش را در مردم این مناطق هم بر می انگیزد و بالعکس. به نظر من در درجه اول مسئولیت تنظیم این روابط و مسئولیت اتخاذ یک سیاست صحیح، با توجه به امکانات وگستردگی نیروهای سراسری، بر عهده این نیروهاست که بتوانند یک سیاست صحیحی را اتخاذ کنند و سیاست های واکنشی و خصمانه نداشته باشند.

شما در پاسخ های قبلی به این مسئله اشاره کردید که ما باید گفتمان را پیشه کنیم. می خواستم در مورد نقش اپوزیسیون وارائه راه حل این را بپرسم: فکر نمی کنید زمان آن رسیده که نیروهای مخصوصاً چپ به این مسئله، یعنی مسئله ملی، بیش از پیش بپردازند؟ آیا اراده برای حل مسئله ملی اصولاً در این نیروها دیده می شود؟ یا آنان هم صرفاً مسئله ملی را به عنوان یک مسئله [تلقی می کنند] که فقط می شود روش بحث کرد ولی دنبال نتیجه نیستند؟ چون، به قول شما که در ابتدا گفتید، نتیجه بالاخره باید به این برسد که یا گفتمان پیش رود، حقوق ملل به رسمیت شناخته شود و یا باید سرکوب شود یا بایکوت شود.

من نمیتوانم از یک سیاست واحد در چپ امروز صحبت کنم. متاسفانه نیروهای چپ در ایران با توجه به تحولاتی که درگذران آنند، دچار پراکندگی سیاسی و نظری زیادی شده اند و یکی از مسائلی که اختلاف برانگیز شده از جمله همین مسئله ملی است. ما امروز با یک سیاست واحد دربین مجموعه نیروهای که خودشان را نیروی چپ می شناسند مواجه نیستیم، اگر این طور بود سیاست دمکراتیک در حل مسئله ملی تقویت می شد. ولی این که آیا اراده ای برای حل این مسئله وجود دارد یا نه، من فکر می کنم که مسئله ملی، صرف نظر از این که ما اراده ای برای حلش داشته باشیم یا نه، یک مسئله فوق العاده حساس در امروز و آینده جامعه ماست. فقط این را می توانم بگویم که اگر برخورد صحیحی با این مسئله صورت نگیرد، شاید یکی از بزرگترین خطراتی باشد که آینده ایران را تهدید کند.

شما می دانید که ما در گفتمان های سیاسی در دوره های گذشته اصولاً بر دفاع از حل مسئله ملی و حتی پشتیبانی از خواست مردم و نیروهای مناطق ملی تا سرحد جدائی صحبت می کردیم. پیرامون این مسئله چگونه فکر می کنید؟ راه حل امروزین آن را در چه سیاست دقیقی باید جستجو کرد؟

راه حل عمومی به نظر من این است که در جامعه ستم ملی از بین برود و تمام مردم و انسان ها بدون توجه به ملیتشان یا مذهبشان و یا زبانشان از حقوق برابری برخوردار باشند. به نظر من یگانه راه این است. من نه موافق تجزیه طلبی هستم و نه موافق جدائی، جدائی را در شرایط امروز جهانی یک روند مثبت و دمکراتیک نمی شناسم ولی با این پرسش هم باید مواجه شد که وقتی بخشی از مردم یک کشوری نخواستند جزء آن کشور باشند، و در داخل مرزهای یک کشور بمانند، دو راه بیشتر وجود ندارد. بعد از طی تمام پروسه های دمکراتیک، یا باید این مردم را با اسلحه به حضور در چارچوب مرزها مجبور کرد یا باید به خواست آنان تن داد. از این نظر من فکر می کنم موضوع حق تعیین سرنوشت اصولاً درست است؛ نه به این معنی که ما مبلغ آن باشیم و آن را تبلیغ کنیم، ولی اگر زمانی در هر نقطه ای از ایران کار به اینجا کشید من به هیچ وجه استفاده از اسلحه را برای نگهداشتن بخشی از این مردم در این خاک توصیه نمی کنم.

رفیق تابان، می خواستم به عنوان آخرین سوال مطرح کنم که شما به عنوان یک صاحب نظر سیاسی از طرفی و یکی از اعضای قدیمی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت از طرفی دیگر، و کسی که سمت های متعددی در این سازمان داشته و نظراتتان همواره مورد توجه، چه اعضای سازمان و چه جنبش چپ در سطوح مختلف بوده، در خصوص مسئله ملی در شرایط کنونی چه پیشنهادی دارید؟

اگر منظور پیشنهاد به سازمان است، سیاست رسمی را که سازمان پیش می برد به نظر من چارچوب آن درست است. صرف نظر از بحث تخصصی، که بخواهد مثلا روی فدرالیزم و یا مطالبات دیگری صورت گیرد، این چارچوب عمومی یعنی این که سازمان از یک طرف حق ملی و مطالبات ملی را به رسمیت می شناسد و از طرفی دیگر کوشش می کند با احزاب سیاسی منطقه ای و ملی مناسبات و گفتگو داشته باشد و از طرف دیگر در برابر گرایشات تفرقه آمیز می ایستد. این تفرقه آمیز را من مایلم تاکید کنم بیش از آنکه متوجه تفرقه و انشعاب در خاک باشد، انشعاب در کلیت و یکپارچگی مردم ایران است. سازمان با این مقابله می کند و به نظر من این سیاست درستی است و باید بر همین سیاست پافشاری کنیم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست