سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

راه دیگری جز یک همبستگی ملی نیست!
به همه وجدانهای بیدار ایرانیان


کوروش گلنام


• مهمترین کار، پذیرش یک "آتش بس" در میان همه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی برای خود داری از ایجاد درگیری با یکدیگر است. زمان، توان و نیرویی را در راه مجادله های بیهوده به هدر می دهیم که جز دوری بیشتر از یکدیگر و با این کار، یاری به نقشه های رژیم در راه ایجاد اختلاف و چند دستگی در میان مخالفان، نتیجه دیگری ببار نیاورده و نخواهد آورد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ آبان ۱٣٨۶ -  ٣۱ اکتبر ۲۰۰۷


وضع روز بروز بدتر می شود. روزها درپی هم می گذرد و کسی در اندیشه مردم گرفتارایران در چنگال مشتی ملای نیرنگ باز، خود خواه و دیوانه قدرت و خطر جدی فاجعه هولناکی که سرزمین و مردم ایران را تهدید می کند، نیست. کشور های سود جو (چه دارا وچه ندار، چه راست و چه چپ!)هر یک در اندیشه سود خود بوده و تا آنجا که می توانند کوشش می کنند تا از این خوان گسترده سهم بیشتری برده و در میدان سیاست از رقیبان خودامتیازی به دست آورند. سخن گزافی نیست اگر گفته شود که ایران ملا زده به آلت دست دیگر کشورها از آن میان چین وبه ویژه روسیه پوتین زده تبدیل شده است و نابخردی هاو دیوانه سری های سردمداران حکومت اسلامی، تا کنون سود سرشاری به جیب گشاد روسیه سرازیرکرده است. مافیای روس آموزشگاه مافیای آخوندی است و این دو درغارت سرمایه های ایران دست در دست یکدیگر دارند.

بازی خطرناک اتمی
آیا کشورهای قدرتمند وپیشرفته نمی توانستند بسیار پیش از این جلوی جاه خواهی های اتمی رهبران حکومت اسلامی را گرفته و اجازه دسترسی به تکنیک و زیر ساخت های انرژی هسته ای در راه رسیدن به ساخت بمب اتم و نفوذ و گسترش شبکه های تروریستی این حکومت در منطقه خاورمیانه و بیرون از آن را ندهند؟ حقیقت این است که آنها نه تنها به سادگی می توانستند این کار را بکنند که انجام آن در گذشته می توانست بسیار ساده تر از امروز نیز باشد ولی آنچه سد راه این کار شده و هنوز نیز می شود، یکی همین سود جویی ها و بازی با کارت حکومت اسلامی برای پیش برد هدفهای اقتصادی ـ سیاسی این کشورها و دیگری نادانی و رذالت بیش از اندازه حکمرانان اسلامی بوده است که آگاهانه با حراج سرمایه های ایران و برای پا بر جا ماندن خود به سادگی ایران را بازیچه دست دیگران حتا رهبران زیرک کشورهای بی چیز و درمانده آمریکای لاتین نموده است. دلارهای نفتی که در نمای بیرونی سبب نفوذ و قدرت تدریجی ولی پوشالی حکومت اسلامی شده است، هم مورد بهره وری گسترده دستگاه های تبلیغاتی و دروغ پرداز حکومت اسلامی شده است و هم بی خردی و ناشایستگی آنها را در چشم هواداران اندک و فریب خورده آنان پنهان نموده و هم کمبودهای روانی ـ تاریخی اشان را ظاهرن جبران نموده است. این دلارهای نفتی، توانسته است جاده خودخواهی ها و جاه خواهی های رهبران حکومت اسلامی سرمست ازقدرت باد آورده را روز به روز بیشتر برای آنها هموار نماید. چه باک از اینکه چه بلایی بر سر مردم و سرزمین ایران می آید! چنین بود که در همآن حال که بیگانگان از رفتار و روش های نابخردانه و بی مایگی سیاسی سردمداران حکومت اسلامی، بیشترین سود را بردند(و می برند) هم زمان آنها را در چاهی انداختند که امروز نه بیرون آمدن از آن برایشان ممکن است( زیرا دست برداشتن از سیاست اتمی، هم پذیرش شکستی است دردناک، هم پذیرش برباد دادن ارقامی نجومی از سرمایه های مردم ایران و هم از دست دادن پایگاه های نفوذ پوشالی خود در میان باورمندان اندک به خودو در نتیجه فرو پاشی وسقوط آزادبا فرق سر!) و نه راه پی گیری تا به آخر آن زیرا که
امروز خود نیز می دانند که سماجت در این راه آنها را هر روز بیشتر در تنگنا قرار داده وبه شکلی جدی به سوی نابودی می کشاند. این شیوه کار و رفتار و سیاست، بزرگترین آسیب تاکنونی را بر مردم ایران وارد آورده و بیشترین سود را به کیسه بیگانگان گوناگون از وامانده ترین ها چون بولیوی تا پیشرفته ترین ها چون آمریکا و انگلیس رسانده است.

دو پایه سیاست ها
سیاست ها، روش هاو شیادی های حکومت اسلامی بر دو پایه، یکی اصلی و دیگری که در نما، مهم و اساسی ولی در حقیقت و در درون خود فرعی و فریبکارانه است، استوار بوده است. پایه نخستین و اصلی، همآنگونه که پیش از این نیزآمد، تکیه بردلارهای نفتی و بر باد دادن سرمایه ها و اندوخته ها ی ملی مردم ایران بوده است که نتیجه اش ناداری و تنگدستی باور نکردنی بخش زیادی از مردم شده است که با توجه به ثروت فراوان سرزمین ایران و افزایش تاریخی وبی سابقه بهای نفت، تنها می توانست در سایه حکومتی نابکار و بی لیاقت ولی هوچی و گنده گو چون "جمهوری" اسلامی پدید آید.
پایه دیگر سیاست حکومت اسلامی، تکیه شبانه روزی به باورهای دینی ـ مذهبی(شیعه)بوده است که روز وروزگار امروز مردم ایران پس از نزدیک به ۲۹ سال و آسیب های هولناک به اخلاق اجتماعی و بی اعتمادی گسترده در میان مردم، خود بارزترین نشانه بر بی پایه و تو خالی بودن همه ادعاهای خداجویی و خداگویی شیادانه آنها بوده است.

تا به کی؟
این وضع تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟ اگر همه ایرانی ها که در آرزوی آزادی، دموکراسی، پیشرفت و سربلندی خود و سرزمیتشان هستند، با هر باور و منشی که دارند، هر چه زودتر دست به کار نشوندو دیوانگان حاکم بر ایران همچنان دیوانگی هایشان را پی بگیرند، سرانجام راهی برای کشورهای قدرتمند، که همه نیز تا کنون سودهای سرشاری برده اند، به جا نمی ماند جز جنگ ویورش نظامی که جز نابودی، ویرانی، سیاهی، آوراگی، فلاکت و بدبختی و حتا متلاشی شدن و تکه تکه شدن دردناک ایران، هیچ نتیجه دیگری برای ما نخواهد داشت. کسانی که حتا ثانیه ای بلوف ها، دروغ پردازی ها و گنده گویی های حکومت اسلامی در باره نیروی نظامی و قدرت خود راباور کنند، جز نابودی خود و مردم ایران به هیچ نتیجه دیگری نخواهند رسید.

ایرانیان در درون و برون مرز
مبارزان در درون ایران به ویژه زنان وجوانان چه دانشجو، چه کارگر، چه کارمندو... تا امروزتا آنجا که توانسته اند زیر شدیدترین سرکوب ها و در فضای هول و هراس، مبارزه کرده و همچنان نیز می کنند. با توجه به رفتار ضد انسانی و وحشیانه نیروهای امنیتی ـ نظامی حکومت، که به حکومت نظامی ناگفته منجر شده است وبا آگاهی رهبر (ویاری مشاورهای ریز و درشت) وشیادی چون رفسنجانی برنامه ریزی شده است، نمی شود و نمی توان از مردم ایران چشم داشت قیام و خیزشی سراسری داشت. رنج و درد و گرفتاری مردم ایران و فشار اقتصادی، اجتماعی وارد بر آنها دیگر از اندازه بیرون است. بی دلیل نیست که بخشی از هم میهنان بی پناه ما که راه نجاتی نمی یابند حتا از یورش نظامی بیگانگان به میهن خود پشتیبانی می کنند.
آنچه امروز و در شرایط کنونی که حکومت اسلامی نیز روز بروز بیشتردر جهان رسواتر شده است، بیش از هر چیز برای ما ایرانیان برون از مرز که دستی بسیار بازتر داریم، مهم است و می بایست آن را"نقش ویژه ایرانیان برون مرز" نام نهاد، بر پایی یک همبستگی ملی برای دست زدن به اعتراض های جهانی و دراز مدت است. اکنون به راستی نیازاست که همه ما ایرانیان برون مرز که دل درگرو آزادی و نجات مردم و سرزمین ایران داریم، هر روز این شعار را با خود بازگو کنیم که"حرف بس است، عمل کنید[عمل کنیم]!"، دیدار، گفت وگو، نشست، کنفرانس، تماس "پالتاکی"، نوشتن و مصاحبه کردن و.. ایرادی ندارد ولی اگر ماهمه کار و زندگی مبارزاتی خودرا دراین خلاصه کنیم و یا به پنداریم که با بر پایی تظاهرات های کوچک و پراکنده وبی جان، با یک حکومت خونریز و وضد انسانی مبارزه سیاسی کرده ایم به کج راه رفته و نتیجه اش نیز همین می شود که امروز شده است.

چکار باید کرد؟
نگارنده دیدگاه خود را بیان می کند و امیدوار است که دیگران نیز به دقت توجه نموده، دیدگاه خود را بیان کرده تا هر چه زودتر بتوانیم بیش از آنکه دیر شود و همه چیز به باد رود دست به کاری اساسی زده، به یاری مردم ایران شتافته تا آنها نیز با دلگرمی به پشتیبانی از برون مرز، بتوانندمبارزه خود را گسترش دهند. از دید من:
۱ ـ مهمترین کاری که در گام نخست باید انجام دهیم، پذیرش یک "آتش بس" در میان همه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی برای خود داری از ایجاد درگیری با یکدیگر است. زمان، توان و نیرویی را که در راه مجادله های بیهوده به هدر می دهیم که جز دوری بیشتر از یکدیگر وبا این کار، یاری به نقشه های رژیم در راه ایجاد اختلاف و چند دستگی در میان مخالفان، نتیجه دیگری نیز ببار نیاورده و نخواهد آورد را می بایست در کانال و مسیر درست انداخت. بگذاریم دیگران آزادانه دیدگاه های خود را در باره مورد های گوناگون از آن میان شیوه مبارزه و بر خورد با رژیم اسلامی، همآن گونه که می خواهند و از دید آنها درست تر است بیان کنند. ما از تهمت زدن به دیگران و گاه آنهایی را که چون ما نمی اندیشند به گونه ای"خائن" نامیدند چه سودی برده و می بریم؟
۲ ـ دومین گام اساسی کنار نهادن بحث هایی است که بازهم به آتش جدایی هادامن زده، درداصلی ما که همین وجودناپاک و نامشروع "جمهوری" اسلامی و مبارزه در راه بر انداختن و رهایی از آن است را در سایه قرار می دهد. ایران سرزمین همه مردمان از هر قوم و نژاداست که در آنجازندگی می کنند. کرد ولر و فارس وعرب و بلوچ و ترک و ترکمن به یک میزان در برابر آن سرزمین مسئول و در سرنوشت آن سهیم هستند. بپذیریم که به ایرانیان کرد زبان و یا هم میهنان عرب زبان ویا بلوچ در زمانی دراز زور وفشار بیشتری واردآمده است و آنهادر بسیاری زمینه ها کمبودهای فراوان اجتماعی، عمرانی، بهداشتی، آموزشی و تفریحی داشته اند. بپذیریم که در این بخش ها از ایران نداری وبیکاری بسیار چشم گیر تر و سطح زندگی پایین تر و میزان گرفتاری و مرگ ومیر بالاتر بوده است. بپذیریم که قدرت مرکزی همیشه در این بخش ها از ایران بیشتر سرکوبگری کرده است به ویژه در دوران این حکومت که همه شاهد بوده و هستیم چه رفتار ضد انسانی با مردم داشته است(اگر چه در سراسر ایران برای مردم فشارو سختی و گرفتاری ایجاد کرده اند). مردم در این بخش ها حق دارند که بسیار رنجیده خاطر بوده و خواستار حق پایمال شده انسانی، اجتماعی خود شوند حتا اگر دچار ارزیابی نادرست شده و از سر احساس از جدایی سخن بگویند. ولی باید این را هم گفت که کسانی از هم میهنان ما گاه ناخود آگاه در دام نیرنگ های"ج" اسلامی گرفتار آمده و زیر پرچم کرد و فارس و عرب وترک و بلوچ با یکدیگر به مخالفت بر خواسته و هر یک از هم اکنون برای دیگری خط ونشان می کشند. از حکومتی که خود حتا در محل های مقدس دینی خود بمب گذاری کرده تا بتواند نقشه های شومش را اجرا نموده و دیگری را بد نام کند(بمب گذاری در حرم امام رضا در مشهد بنام مجاهدین خلق و یا جنایت هایی که در عراق، افغانستان و لبنان حتا بمب گذاری در مکان های عمومی مسلمانان، چه شیعه وچه سنی انجام داده اند) نباید شگفت زده شد اگر خود به مسئله تجزیه از زبان کردو ترک و بلوچ و... دامن بزند. بی تردید بیگانگان نیز هر گاه سود و بهره اشان ایجاد کند، در این گونه مورد ها دست به تحریک زده و می زنند. آیا جایز است در حالیکه مردم در "ج"اسلامی ودر جای، جای ایران با گرانی باور نکردنی و دیگر فشارهای اقتصادی، بیکاری، بی اخلاقی وفساد اجتماعی، هول و هراس دایم از بازداشت و بگیر وببند و هزاران کمبودو درد بی درمان دیگر در گیر بوده وجانشان به لب رسیده است، ما بحث اصلی که مبارزه همه جانبه و یکدست و یکپارچه با حکومت اسلامی است را به چنین بحث های جدایی افکن تبدیل کنیم؟ پیش از این نیز به میان آمده است که دست کم مجالی به همه بدهیم که نخست هوای آزادی را تنفس کنیم تا پس از آن بتوانیم در فضای باز و سالم، با بررسی همه جانبه، این گونه اختلاف ها رابه میان آورده، به شکلی مسالمت جویانه مورد بحث وگفتگو و داوری همه مردم ایران قرار دهیم.
٣ ـ از مدت ها پیش اینجا و آنجا پیشنهادی با دوستانی در میان گذاشته شد که ما برای جذب همه نگاه ها به گرفتاری مردم ایران، پایمال شدن هر روزه حق شهروندی و انسانی آنها و ستمی که در "ج" اسلامی بر آنها روا داشته می شود، که هیچگاه به شکلی جدی مورد توجه سازمان ملل و مردم جهان قرار نگرفته است(با وجود اعتراض ها و نامه نگاری های فراوان چه از سوی ایرانیان و چه از سوی ارگان ها و سازمان های حقوق بشری)، در برابر سازمان ملل دست به تحصنی دراز مدت زده و آن را تا رسیدن به نتیجه در خوری پی گیری کنیم. دوستانی بر ۲ جنبه کار ایراد داشته و آن را شدنی نمی دانستند. یکی عدم شرکت هم میهنان حتا آنها که قول و قرار می گذارند ولی پای عمل که می رسد، هر یک دچار هزار مشکل نا گفته شده و یکباره چون برف آب می شوند! دیگر اینکه سازمان ملل اجازه یک تحصن دراز مدت در برابر ساختمان خود را به ما نمی دهد. هر دو ایراد در جای خود درست است. در باره مورد نخست، خودفریبی است اگر آن را انکار کنیم. اپوزیسیون برون مرز اگر از چند مورد استثنایی چون جنایت میکونوس، فرج سرکوهی، زیبا کاظمی و گنجی بگذریم تا کنون هرگز نتوانسته است چهره یک اپوزیسیون چند صدایی ولی یکپارچه در باره هدفی همگون را در حرکت هایی هماهنگ وسراسری از خود نشان دهد. اگر کوشنده سازمانی و حزبی بوده است، پرچم حزب و سازمانش بیش از جان و مال و حیثیت و آینده مردم ایران برایش مهم بوده است. اگر در گروه وسازمان و حزبی نبوده است و دعوت شده است و یا از او خواسته اند در اعتراضی شرکت کرده و گامی برای مردم و میهنش بردارد، سازمان و گروه های سیاسی را بهانه ای برای بی عملی و بی حرکتی خود کرده است و همه جا نشسته و گفته است که "پشت همه این حرکت ها همین سازمان ها و گروهایی قراردارندکه ما را به این روز سیاه انداختند"! در این میان "ج" اسلامی یک دم هم بیکار نبوده است و وسیله سفارت خانه های خود، جاسوسان و خود فروختگانی که با چهره های گوناگون به بیرون از مرزها فرستاده است تا آنجا که توانسته است به خرابکاری های خودبرای ایجاد سردرگمی و اختلاف در میان ایرانیان برون مرز، دست زده است. رژیم ترفندهای گوناگونی نیز برای باز کردن راه ایرانیان از آن میان پناهندگان سیاسی به سفر به ایران به کار برد که شوربختانه در کار خود موفق شد و کار به جایی کشیده شد که بخشی از پناهندگان سیاسی نیز پایشان به سفارت خانه های رژیم باز شد، پاسپورت گرفته و پس از سال ها به ایران سفر کردند. آنچه این ایرانیان هرگز آنی به آن نیاندیشیدند این بود که چگونه با این عمل، خود با دستان خود خط باطلی بر آنچه که بنام آن "پناهنده سیاسی" نامیده شده بودند کشیدند! آنچه به آن نیاندیشیدند این بود که این حکومت فریبکار چگونه می تواند از این موضوع نهایت سود را برده و به کشورهای گوناگون دنیا نشان دهد که بفرمایید، این هم نام و آدرس کسانی که آمدند و گفتند که ما آنها را دستگیر کرده، شکنجه داده و یا اینکه تحت پی گرد قرارداده و از جان خود می ترسیدند. همین کسانی که به عنوان یک پناهنده سیاسی و تا زمانی که پناهنده اند وبرای حفظ جان خود آنهااز آسیب های ما، حق سفر ویابازگشت به ایران را نیز نداشتند، امروزبه راحتی و سادگی به ایران رفت و برگشت کرده و حتا برخی در ایران کار و تجارت راه انداخته اند!
۴ ـ دوست ارجمندی پیشنهاد دیگری داشت که البته در گذشته نیز بارها به میان آمده است ولی امروز می بایست بسیار جدی به آن برخورد کرد. پیشنهاد این است که ایرانی های کوشنده در یک همآهنگی همه جانبه حرکت اعتراضی خود را همزمان و در یک روز در پایتخت های کشورهای گوناگونی که امکانش فراهم است، در برابر دفترهای سازمان ملل و یا اگر چنین دفتری موجود نیست، هر مکان مناسب دیگری آغاز کنند. آنچه که ویژگی این حرکت وتحصن از حرکت ها و تحصن های گذشته می تواند باشد، پی گیری آن تا رسیدن به نتیجه است. بنابراین سخن از یک روز و چند روز و حتا چند هفته نیست و می تواند ماه و یا ماه هایی به درازا بکشد. همه ما مسئول هستیم و نمی توانیم دست روی دست گذاشته تنها به زندگی خود اندیشه کرده، خود در بیرون از میهن، کار وزندگی خود را داشته، نسبت به مردم ایران در آزادی و رفاه بسیار بیشتر ی به سر برده و چشم براه باشیم که آن مردم با آن همه سختی ها، رنج ها وگرفتاری های جان سوز، بپا خواسته از جان و مال و کار وزندگی خود بگذرند وجاده را برای برگشت ما هموار کنند. ما نیز باید هزینه بپردازیم. ما نیز باید سختی های بیشتری را بر خود هموار کنیم. کمر همت ببندیم و به شکلی عملی، جدی و نتیجه بخش وارد میدان کارزار شویم.
۵ ـ خواست های ما(اگر همه بپذیرند و آن را درست بدانند) بسیار روشن است:
ـ ما مخالف جنگ و درگیری و یورش نظامی به ایران هستیم زیرا نه تنها میهن و مردم خود را دوست داریم بلکه جان انسان ها را ارزشمند دانسته، جنگ و کشتار وخونریزی را وحشیانه و ضد انسانی می دانیم.
ـ ما می خواهیم به جهان اعلام داریم که مسئله ایران را می توان بی شلیک حتا یک گلوله و با هزینه هایی بسیار بسیار کمتر ،چه مالی و چه انسانی، حل کرد اگر جهان حقیقتن خواستار حل مسالمت آمیز این مسئله و یاری به مردم ایران در راه آزادی خود باشد.
ـ ما خواستار بایکوت جهانی رژیم اسلامی، اخراج نمایندگان قلابی آن که هیچ گونه نمایندگی از سوی بیشترین بخش کوبنده جامعه ایران را ندارند، از همه ارگان های جهانی هستیم.
ـ بهترین راه حل برای ایران را انجام یک همه پرسی آزاد زیر دیده بانی سازمان های حقوق بشری، بدون دخالت حکومت اسلامی، برای سرنوشت و آینده ایران می دانیم.
ـ ما خواستار آن هستیم که سازمان ملل عضویت حکومت ایران را تا معرفی نمایندگان حکومتی که رهبران آن انتخابی، مورد پذیرش و تایید بخش بیشتر جامعه ایران بوده باشند، لغو نموده و نمایندگان کنونی این حکومت را از سازمان ملل اخراج نماید و موقتن نمایندگانی از سوی اپوزیسیون (که مورد پذیرش مردم ایران باشند) را بپذیرد(چگونگی این مورد می بایست به دقت بررسی شده و در باره آن گفت وگو شود).
ـ مسئله و مشکل حکومت ایران تنها کوشش برای دست یابی به بمب اتم نیست. ما تا زمانی که جهانیان به شکلی جدی و همه جانبه به مشکل ایران، مسئله پایمال شدن هر روزه حق شهروندی ایرانیان بر خورد نکرده و سازمان ملل برای مجبور نمودن حکومت ایران به تن دادن به یک همه پرسی آزاد دست به عمل نزند حتا اگر به دگرگونی در پیمان نامه ها ی سازمان ملل بیانجامد، دست از تحصن نخواهیم کشید.
آنچه در بالا آمد تنها پیشنهاد هایی است که هم می تواند با دید همگانی، پخته تر و کامل تر شود و هم می تواند دست خوش زیاد یا کم شدن گردد. آنچه نیاز است مشارکت گسترده و هر چه زودترکوشندگان و آزادیخواهان است تا بتوان آن را به مرحله عمل رساند. نیازی نیست همه دست به تحصن بزنند ولی نیاز است که ایرانیان هر چه بیشتری در کارهای کناری و یاری رسانی به تحصن کنندگان شرکت داشته باشند.
این کار هزینه های مالی ویژه خود را نیز در بر دارد که نیاز به یک صندوق مالی را حتمی می کند. اگر ایرانیان همت کنند و بدون آنکه فشار مالی برآنها وارد شود، اندکی یاری برسانند، می توان نیازهای مالی را به خوبی و بدون دراز کردن دست نیاز به بیگانگان برآورده کرد.
اگر عشق و پشتکار وباور به آنچه که می کنیم در کار باشد، هیچ کاری نشدنی نیست و نیروی ما که در کنار مردم هستیم و از حق انسانی و آزادی پشتیبانی می کنیم بسیار برتر از نیروی ظاهرن آهنین ولی پوشالی "جمهوری" اسلامی است که پایه اش بر شیادی و نیرنگ و دروغ است. مطمئن باشید مردم جهان از ما پشتیبانی می کنند نه از موجودات دروغ پردازی چون علی خامنه ای، رفسنجانی و یا احمدی نژاد.
برای مبارزه جدی و جانانه با حکومت قلدر و راهزن اسلامی، ما راهی جز یک همبستگی ملی نداریم. هر باوری که دارید برای خود داشته باشید. وجه مشترک ما می تواند به قرار زیر باشد:
ـ همه خواهان برکناری و یا به زبان ساده تر و رایج تر سرنگونی حکومت اسلامی هستیم.
ـ این حکومت "اصلاح" پذیر نبوده و تکیه بر اصلاح این رژیم جز خود فریبی و مردم فریبی چیز دیگری نیست.
ـ کمترین باوری به "اصلاح طلبان حکومتی" نداشته و بر این دیدگاه هستیم که دنباله روی از این جناح حکومتی در حاشیه نشسته، جز به درازا کشاندن رنج و فلاکت مردم ایران، هیج ثمر دیگری ندارد. این جناح که امروز می خواهد نقش اپوزیسیون حکومت را بازی کند، نه ماهیت و نه پتانسیل چنین کاری را دارد.
ـ اگر کسی ادعای اصلاح طلبی حکومت ایران را دارد، نخستین گامش می بایست اصلاح خود باشد. این گام نخست اصلاح برایاین کسان، که خود سال ها شریک حکومت گران بوده اند، نیز این است که حکومت سرکوبگر و نا مشروع اسلامی در ایران را نفی کنند. اصلاح طلبان حکومتی اگر به نفی کامل این حکومت نرسند، هر چه بگویند و بکنند خیال بافی و بیهوده گویی بیش نیست.
ـ ما یاری مالی و وابستگی مالی به دولت های بیگانه، هر که باشد و به هر نامی را رد می کنیم زیرا تجربه به ما آموخته است که در دنیای پرآشوب امروز، هیچ بیگانه ای بی هدف و تنها از سر انسان دوستی و نیک اندیشی به ما یاری مالی نمی دهد و در پس پرده هدف های سودجویانه دیگری دارد.
ـ ما با باورهای گوناگون خواهان یک همبستگی ملی ولی درراه یک هدف: "آزادی ایران" هستیم.
نگارنده در همین جا یاد آور می شود که اگر این کارزار همگانی و ملی آغاز شود، خود ازنخستین کسانی خواهد بود که در آن شرکت خواهد نمود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست