پوتین دختر خوشگل ایرانی را انتخاب کرده است
تحلیلی از خبرگزاری نووستی در مورد مناسبات تهران - مسکو و واشنگتن
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۰ آبان ۱٣٨۶ -
۱ نوامبر ۲۰۰۷
۱- انتخاب کن، یا من یا او!
بیشتر شوهران وقتی که پس از قرار با معشوقه خود دیر به منزل بر می گردند، این تهدید را می شنوند: "انتخاب کن یا من، یا او!" و به فکر می افتند. آیا با این حکم بسازند؟ افسار بسپرند؟ و یا ریسک کرده و زندگی جدیدی را آغاز کنند؟ عادت، جایگزین عشق نیست و از زن پیر هم بسیار خسته شده است؛ در آن موقع است که زن پاسخی را می شنود که برای شنیدن آن آماده نیست.
این موضوع معمول در زندگی خانوادگی اکنون در عرصه سیاست بین المللی دیده می شود. آمریکا ناراحت شده است: چطور پوتین جرئت کرد علیرغم تمامی هشدارها به تهران سفر کند؟ چطور جرئت می کند پیشنویس آمریکایی قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد را متوقف کند، قطعنامه ای که چراغ سبزی به ناوهای هواپیمابر نشان می دهد؟ پوتین الگوی بدی برای آلمان و ایتالیاست که آنها هم نظرشان به سمت شرق برگشته است.
بوش بطور یکجانبه تحریماتی جدید را اعلام کرد که نه تنها علیه ایرانیان غیر مطیع و بلکه علیه آنانی که با آنها تجارت می کنند نیز هستند. بوش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به جمع "تروریستانی که سلاح کشتار جمعی پخش می کنند" وارد کرد و حساب کمپانی ها و بانک هایی که با ایران همکاری تنگاتنگ دارند را توقیف کرد. بوش تهدید به آغاز جنگ سوم جهانی کرد، اما در عین احترامات فراوانی که برای ایران قائلیم، جنگ با آن به جنگ جهانی تبدیل نمی شود. در حقیقت می توان گفت که این تهدیدی برای روسیه است.
به پوتین کمک می کنیم تا انتخاب کند: از یک سو جادوگر پیر آنسوی اقیانوس با ادا و اطوار ستوانی و سیستم جدید موشکی قرار دارد که توپ اصلی آن، یعنی ذخایر دلاری، همانند کوه یخ در خلیج مکزیک آب می شوند. از سوی دیگر، در پهلوی پوتین دختر خوشگل ایرانی قرار دارد که هم جهیزیه خوب و هم موقعیت استراتژیک دارد، که روح نواز و قدرت بخش است.
پاسخ پوتین به آمریکا قاطعانه و بدون ابهام بود: لازم نیست "مثل دیوانه ها تیغ بدست گرفت و آن را به چپ و راست زد". در ضمن، او بعنوان دیپلماتی با تجربه، در عین حال از شدت پاسخ خود کاسته و گفت که ایران قصد ندارد سلاح هسته ای بدست بیاورد، "چرا اوضاع را وخیم کرد و آن را به بن بست کشاند و تهدید به تحریم و اقدامات نظامی کرد؟".
۲- چه کسی به مناقشه با ایران نیاز دارد؟
این پاسخ پس از چند هفته غم انگیز داده شد که طی آن روسیه بر سر دوراهی قرار داشت و همانند قهرمانی افسانه ای تصمیم می گرفت که کجا برود. این را تمامی طرفین ذینفع و در درجه اول بانی تحریمات و جنگ، که گهگاهی آن را لابی صهیونیستی می نامند نیز حس می کردند. چرا که بغیر از آنها، هیچ کس نیازی به جنگ با ایران ندارد، نه کمپانی های نفتی آمریکا، نه تولید کنندگان اروپایی، نه همسایگان مسلمان و نه روسیه.
"ازبیگنف بژزینسکی" می نویسد که اگر آمریکا تنها به نفع خود عمل می کرد، با ایران دوستی می کرد. ایران، کلیدی به خاور نزدیک، آسیای میانه و رسیدن به روسیه، چین، افغانستان و در کل اوراسیاست. او می نویسد که دوستی با ایران، برای آمریکا ضرورت دارد، زیرا در آنجا منابع عظیم نفت و گاز و اورانیوم بسیار وجود دارد، در نزدیکی آن میدان نفتی خاور نزدیک و آسیای میانه است، از طریق تنگه هرمز ۲۰% از صادرات نفت جهان عبور می کند، اطراف ایران ۱۵ کشور دارای ذخایر نفتی قرار دارند، و نهایتاً این که از نظر استراتژیک ایران بین روسیه و چین است.
چرا آمریکا بر خلاف توصیه عاقلانه بژزینسکی عمل می کند؟ دلیل آن لابی مقتدر صهیونیستی است. این را هم آمریکایی ها و هم یهودیان غیر صهیونیستی می فهمند. دکتر "جیمز پتراس" نوشته بود: "اگر سیاست خارجی آمریکا بواسطه منافع آمریکا تعیین می شد، آمریکا ضمن استفاده از دولت یهودی آپارتاید با ایران اتحاد استراتژیک ایجاد می کرد. کنگره و بوش، منافع کمپانی های نفتی خود، صنایع نظامی و مشتریان عرب را نادیده گرفته و ترجیح دادند که از حزب صهیونیستی حمایت کنند". "سیمور هرش" مفسر مشهور آمریکایی در مصاحبه ای گفت: "حل معما، پول است. همان انبوه پول یهودی در نیویورک. بیایید خود را فریب ندهیم: بخش اعظم پول یهودیان و نیز بسیاری از یهودیان آمریکایی از موضع اسرائیل که ایران را تهدیدی برای موجودیت خود می داند، حمایت می کنند".
"فیلیپ وایس" خبرنگار دیگر یهودی امریکایی نیز از او حمایت کرده و گفت: "بالاخره هرش این یهودی مترقی، خقیقت را گفت. تا کنون او جملاتی رمزی می گفت، او از نئوکنسرواتورها انتقاد می کرد، آنان را دیوانه می نامید، اما پیشتر هیچگاه گناه را بر گردن آنانی که حقیقتاً گناهکار بودند، نمی انداخت، یعنی جامعه گسترده یهودی که از نئوکنسرواتورها دفاع می کند، یعنی لابی اسرائیلی که در بین دموکرات ها نیز موضعی محکم دارد. آری پول یهودی به جنگ با ایران سوق می دهد".
در ضمن این نیز بر کسی پنهان نیست که چندی پیش "ایهود اولمرت" نخست وزیر اسرائیل به مسکو، پاریس و لندن سفر کرده و تلاش کرد جبهه ضد ایرانی پیرامون خود بسیج کند. او هنوز نان و نمک نخورده از مسکو بازگشت، در بازی بد خود آبرویش را نیز حفظ نکرد و گفت که پوتین مخالف بمب اتمی ایران است. به، صبح شما بخیر، آقای اولمرت! احمدی نژاد هم مخالف بمب اتمی است. هیچ کس در ایران قصد ندارد روی به سلاح هسته ای بیاورد، حداقل اینکه فعلاً.
کمی پیش از آن نیز هیئت یهودی از سوی کنگره یهودی به مسکو سفر کرد، کنگره یهودی سازمانی جدید است که در راس آن الیگارش روس، ولادیمیر کانتور قرار دارد. آنطور که اطلاع داده شد، این هیئت نیز سعی داشت پوتین را متقاعد کند که به جبهه ضد ایرانی روی بیاورد. در ایران نیز یهودیان کمی وجود ندارند که بخوبی هم زندگی می کنند و از رشوه صهیونیست ها برای مهاجرت به اسرائیل امتناع می کنند. به آنها پیشنهاد می دهند که ۵۰ هزار دلار سرمایه اولیه در اختیارشان خواهند گذاشت تا بتوانند روی پای خود بایستند، اما آنها نمی خواهند، زیرا تمامی آنها خویشاوندانی در اسرائیل دارند و از طریق آنها می دانند که چگونه در اسرائیل مهاجران را می پذیرند. (در ضمن یهودی های روسیه هم کمتر باهوش نیستند، تنها آنانی به اسرائیل می روند که رابطه ضعیفی با یهودیت دارند و در این رابطه تنها توهماتی دارند).
مهم این است که در خود اسرائیل هم همه ضد ایرانی نیستند. به گفته روزنامه هارتص "تزیپی لیونی" وزیر خارجه اسرائیل اعلام کرد که چنین روحیه ای را اولمرت با هدف همبسته سازی مردم علیه تهدیدات خارجی برمی انگیزد. وزیر خارجه اصلاً معتقد نیست که ایران تهدیدی جدی است، اما با این حال چنین چیزی مانع او نشد که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره تهدید "هیلتر جدید پارس" صحبت کند.
حقیقتاً اظهارات ایران علیه اسرائیل، واکنشی به تلاش های بی وقفه اسرائیل و لابی صهیونیستی است. مدتی بسیار پیش از آنکه احمدی نژاد به جایگزین سازی رژیم صهیونیستی آپارتاید با دولتی دموکرات برای همه شهروندان فرا بخواند (که همین را نیز رسانه های صهیونیستی بعنوان تهدید کشتار جمعی منعکس کردند)، در سال ۲۰۰۲ آریل شارون در مصاحبه ای با روزنامه تایمز لندن مطالبه کرده بود که "روزی که جنگ با عراق تمام شود، به ایران حمله کرد"، در سال ۲۰۰۴ اسرائیل اصرار داشت که آمریکا به ایران و سوریه حمله کند، در سال ۲۰۰۵ اسرائیل به راه انداختن جنگ صلیبی در ایران فرا خواند و آماده بمباران تاسیسات اتمی ایران می شد، روزنامه "نیویورک سان" اطلاع داده بود که اسرائیل قصد دارد اطلاعاتی درباره اینکه گویا بمبی اتمی در ایران وجود دارد را باب میل خود تغییر دهد، و "بیبی نتانیاهو" وعده داده بود که اگر انتخاب شود ایران را بمباران کند، که البته این می تواند در انتخابات آتی رخ دهد. آری، انتخاب ایران بعنوان "محور شرارت" توسط "دیوید فرون" صهیونیست مشهور فرمول بندی شده بود که در آن زمان تنظیم کننده متن سخنرانی های بوش بود. حتی تا انتخاب احمدی نژاد، و تا قبل از اولین برنامه های ایران برای ساخت رآکتور اتمی در سال های دور ۱۹۹۵، لابی صهیونیستی مطالبه می کرد که ایران را منزوی ساخته، بایکوت کرد و به آن حمله کرد.
٣- چرا لابی اینقدر با ایران دشمنی دارد؟
متجاوز ترین محافل در اسرائیل و در مجامع یهودی خارج از اسرائیل، سعی دارند ایران را نابود کنند، همان طور که تا پیش از آن آنها سبب ویران سازی عراق مطیع شدند. آنان به ایران بعنوان کشوری مطیع و مملو از هرج و مرج، محروم از اراده سیاسی و یعنی بعبارتی به عراق دوم نیاز دارند. در اسرائیل نگران هستند که آمریکا ترجیح دهد که با استفاده از اسرائیل با ایران دوستی کرده و تهران را تکیه گاه اصلی خود در منطقه سازد و نه تل آویو را. (همان طور که در زمان خود شوروی از حمایت سومالی و اریتره به نفع اتیوپی امتناع کرد). اسرائیل و شریک مقتدر آن، یهودیان جهان و متفقین آنان با ایران و با روسیه معاصر دشمنی دارند، چرا که نمی توانند منابع این دو کشور ثروتمند را تحت کنترل خود بگیرند. از این رو آنان سعی در تغییر رژیم روسیه و ایران دارند.
صهیونیست ها که خواستار حکمفرمایی کلی بر خاور نزدیک هستند، نمی توانند با موجودیت کشورهای مستقل در منطقه کنار بیایند. بنیادگرایان افراطی یهودی و تاثیر آنها در اسرائیل را نمی توان نادیده گرفت، آنان امید دارند که مسجد الاقصی در قدس را تخریب کرده و در آنها حرم یهودی بسازند. پیش از چنین توهینی به مقدسات دینی، آنان نیاز دارند که جهان اسلام را بی طرف سازند، آنها "هفته مبارزه با فاشیسم اسلامی" برگزار می کنند و علیه ایران بعنوان یک کشور مستقل اسلامی مبارزه می کنند.
اسرائیل و حامیان آن در خارج، دولت آمریکا را به حمله علیه ایران سوق می دهند. همزمان مامورین آنها درصدد ایجاد چنین تصوری در اذهان عمومی هستند که جنگ به نفع آنان نیست، و گویا به نفع شرکت های بزرگ نفتی است. اما هیچ کمپانی بزرگ نفتی آمریکا و یهودی چنین حمایتی از جنگ ابراز نکرده است و در عین حال سازمان های بزرگ یهودی مطالبه گر جنگ هستند.
به نفع شرکت های بزرگ اقتصادی و تجاری آمریکاست که از روابط خوب بازرگانی و دوستانه با ایران (و روسیه) حمایت کنند، اما لابی صهیونیستی مانع آغاز چنین چیزی می شود. تمامی سیاستمداران آمریکایی وابسته به مالیات نظامی یهودی هستند (٨۰% تمامی موجودی های دموکرات ها و ۶۰% موجودی جمهوری خواهان)، و نیز وابسته به رسانه های یهودی هستند که می توانند چهره هر کس که نامطلوبشان باشد را سیاه کرده و هر کس که مطیع باشد را در چشم عموم مردم فرشته نشان دهند.
"عزرائیل شامیر"، خبرگزاری «نووستی» روسیه، ۹ آبان
|