تنش بین کردها و ترکها
مسایل قومی در منطقه ی خاورمیانه
آراز. م. فنی
•
منطقه گرائی جدید که بخش اعظمی از وظایف دولت ها را به موسسات سیاسی و اجتماعی منطقه ای منتقل می کند به جای ناسیونالیسم ایرانی و یا ناسیونالیسم ترک، کرد، عرب و یا فارس، آن گزینه ای است که اگرچه تحقق آن در چشم انداز فعلی سیاسی جامعه ی ما و همسایگان آن دیده نمی شود ولی ریشه در بهترین راه حلهای سیاسی موجود در دنیا دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۴ آبان ۱٣٨۶ -
۵ نوامبر ۲۰۰۷
درگیری های قومی، نژادی و یا به بیان درست تر سیاسی/اجتماعی بین گروهی از کردهای ترکیه که پ. ک. ک. آن را رهبری می کند با ارتش و دولت ترکیه به یک بحران منطقه ای و حتی جهانی تبدیل شده است. ابعاد غیر معمول واکنش کشورهای گوناگون بخصوص ایالات متحده نسبت به این درگیری، نشان از خطیر بودن منطقه، جنگی که بین آمریکا و نیروهای مخالف آن در عراق و خارج از عراق جریان داشته وهمچنین امکان سرایت این درگیری به همه ی منطقه را نشان می دهد. ابعاد این بحران در نهایت با ستیزی که بین آمریکا، اسرائیل و غرب با ایران و هم پیمانان احتمالی ایران یعنی روسیه و سوریه در جریان است، به سطح جدیدی سوق داده است.
حدود صد هزار از نظامیان تکیه در مرز ترکیه و عراق مستقر هستند و آماده ی ورود به خاک کردستان عراق. مذاکرات بین رهبران کرد عراق، دولت عراق با سران ترکیه هنوز به نتیجه ای نرسیده ولی فشارهای بین المللی منجر به آزادی ده سرباز ارتش ترکیه که در دست نیروهای پ.ک.ک. اسیر بودند شده است. حل مسئله ی ورود ترکیه به خاک عراق جهت برچیدن قرارگاه های پ.ک.ک. منوط به دیدار نخست وزیر ترکیه با رئیس جمهور آمریکا و نتیجه ی آن اعلام شده است. درگیری قومی بین ترکها، کردها و احتمالن سایر ملت ها و قوم های منطقه به نقطه ی بحرانی خاصی رسیده است که می تواند به درگیری های دراز مدت بین گروه های مهم در منطقه منجر شود.
در این مقاله ی کوتاه در صدد این نیستم که به تحلیل از نظریات گوناگونی که مسئله ی هویت قومی را، ازلی و ابدی میدانند آن هائی که این هویت را سیاسی و اجتماعی ارزیابی می کنند به پردازم، (در سلسله مقالاتی که در همین تارنمای اینترنتی سه سال پیش چاپ شد بطور مبسوط این نظریه ها مورد بررسی قرار گرفتند) بلکه در این مختصربعد از بررسی کوتاه یادآوری کردن نقش طرفهای درگیر، اهمیت خودداری کردها و ترکها از افتادن در دام هیجان های سریع و حمایت از این یا آن جریان و احتمالن دامن زدن به درگیری ها در منطقه و خارج ازمنطقه است اشاره خواهد شد.
حدود دو میلیون کرد عراقی، ترکیه ای، ایرانی و سوریه ای در خارج از این کشور ها زندگی می کنند. در آلمان به تنهائی قریب ۶۰۰ هزار کرد زندگی می کند که بخش اعظم آن از ترکیه و عراق مهاجرت کرده اند. در مقابل بیش از یک و نیم میلیون ترک ترکیه ای و چند صد هزار ترک زبان از سایر مناطق ترک نشین مقیم آلمان هستند. [۱] تعداد ترک زبانانی که در فرانسه، انگلیس و یا سایر کشورهای اروپائی زندگی می کنند کم نیست. اختلافات بین این نیروی انسانی قابل توجه می تواند به امنیت سیاسی و اجتماعی کشورهای میزبان خدشه وارد آورده و بهمین جهت این بحران برای اکثر کشور های اروپائی هم ویژه گی پیدا کرده است.
بعد از درگیری بین پ.ک.ک. و ارتش ترکیه که بسیار بی موقع هم روی داد - با توجه به اینکه بعد از انتخابات اخیر ترکیه نزدیک به بیست نماینده ی منفرد کرد زبان برای اولین بار به مجلس ترکیه راه یافته اند و همچنین آزادی های نسبی که کردها در استفاده از زبان و برگزاری سنن فرهنگی خود کسب کرده اند و در مقایسه با ده پانزده سال پیش بسیار وسیع تر شده است– قطب بندی ترکها و کردها در خارج از منطقه شدیدتر شده و در پاره ای از کشور ها از جمله آلمان به در گیری فیزیکی بین این دو گروه انجامیده است. پلیس و نیروهای امنیتی تعدادی از این کشورها به اهمیت مسئله واقف بوده و هشیارانه این مسئله را دنبال می کنند (نقل و برداشت از نشریات معتبر اروپائی).
فعالیت شدیدی در بین کردها و ترکها در سایر کشورهای غربی و منطقه در حمایت از این جریان و یا آن گروه ادامه دارد. کردهای عراق چه مردم کرد و چه روسای قبایلی که حکومت منطقه ای را در دست دارند (طالبانی ها وبارزانی ها) حاضر به تحویل سران پ.ک.ک به ارتش ترکیه نیستند، اگرچه بطوررسمی اعلام شده است که دفاتر این گروه درکردستان عراق بسته شده است. در مقابل دولت ترکیه، یا داوطلبانه بنا به وظایفی که دارد و یا توسط فشار ارتش ترکیه به این بسنده نکرده مصرن خواستار تحویل دادن سران این جریان توسط حکومت خودمختار کردها در عراق است.
ایالات متحده که در سالهای اخیر از کردها بطور جدی در مقابل صدام حسین و نیروهای سنی طرفدار صدام و سایر کشورهای عربی حمایت کرده با توجه به رابطه ی بسیار حسنه ای که با ترکها دارد، چرا که ترکیه عضو پیمان ناتو و متحد آمریکا در منطقه بوده و این همکاری به سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و پیمان سنتو بین سه کشور حامی آمریکا یعنی ترکیه، عراق و ایران بر می گردد سعی در ایجاد بالانس در این رابطه ها و ایجاد دیالوگ و مذاکره بین گروه های درگیر را دارد. [۲]
فارس ها، ترکها و عرب ها، ها سه نیروی بسیار بزرگ در منطقه ی خاور میانه بوده که در طول دو هزار سال اخیر به ترتیب و یا همزمان بخش اعظمی از خاک منطقه را تحت تسلط خود داشته و یا برای بدست آوردن آن به ایجاد جنگ های مختلف دست زده اند. اگر چه در قرن بیستم و بیست و یکم اشغال خاک کشورهای همجوار و یا دیگر کشورها که بعنوان مناطق نفوذ اعلام می شود، برای افزایش قدرت و یا کنترل بازار و سود بیشتر امر متداول نیست ولی بنظر می رسد که پاره ای از کشورها چون ایران و یا شاید ترکیه و اسرائیل حداقل برای ایجاد یک سیستم امنیتی ودفاعی نسبتن قابل اعتماد در صدد اشغال مناطقی از خاک کشورهای همسایه ی خود هستند و یا بودند. این خود نشانگر ناهماهنگ بودن رشد سیاسی واقتصادی در منطقه است.
اروپا و ترکیه
اتحادیه اروپا در مجموع در دموکراتیزه کردن ترکیه نقش مثبتی ایفا کرده اگرچه رشد دموکراسی در ترکیه بدون تکامل موسسات دموکراتیک و اگاهی مردم ترک امکان پذیر نبود اما اتحادیه ی اروپا بعنوان یک عامل فشار در این راستا مهم بوده است. در رابطه با نقش عمومی اروپا در برخورد با ترکیه سئوال هائی برای مفسرین سیاسی وجود دارد. پاره ای از آنها به نقش دوگانه کشورهای بزرگ اروپائی اشاره دارند.
بنا به تفسیر همین اگاهان اگر نقش آمریکا در منطقه قابل پیش بینی و یا بخشن قابل تشخیص است ولی اروپا با توجه به کثرت کشورهای عضو آن و حضور سیاستهای گوناگون، در تعین و ایفای سیاست خارجی هم عامل کند کننده در رشد جامعه بوده و هم در ایجاد تحرک اجتماعی واقتصادی (با توجه به درخواست عضویت ترکیه در اتحادیه ی اروپا) موثر بود. بهر صورت اگر اندازه گیری در کیفیت و کمیت مشارکت مردم در امور سیاسی ترکیه انجام گیرد بدون شک این سنجش به این جمع بست خواهد رسید که علیرغم گرایشات مذهبی حزب رفاه ترکیه، ترکیه هیچ وقت به اندازه امروز ثبات سیاسی و رشد اقتصادی نداشته، هیچ وقت نهادهای دموکراتیک به این اندازه مستقل عمل نکرده اند و ارتش که عمومن مظهر یک ترکیه ی اقتدارگرا، ناسیونالیست و متمایل به فاشیسم بوده تا این اندازه در مقابل خواستهای دموکراتیک مردم از خود بردباری و نرمش نشان نداده بود. سئوالی که ذهن من را مشغول می کند این است که جریان سکتاریستی و شاید تروریستی پ.ک.ک چرا درست دراین مقطع از تکامل سیاسی جامعه ی ترکیه به شدت عملیات نظامی و تروریستی خود افزوده است؟
اروپا ترکیه و ایران
تاریخ چند صد سال اخیر – همزمان با قدرت گرفتن ترکهای عثمانی و صفویه در ایران نشان از سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن اروپائی ها در مقابل ایرانیان و ترکها دارد – اروپائیان در مقابل قدرت گرفتن عثمانی ها با صفوی ها و حکومت های بعد از آن به گونه ای مماشت کرده و از ایران در مقابل ترکیه حمایت می کرده و گاهن ایران را در مقابل ترکیه تقویت اقتصادی و نظامی کرده بودند. [٣] من از سیاست های دولت عثمانی چه درون مرزی و چه در رابطه با ملیت های پیرامون ترکیه ی سابق حمایت نمی کنم و بهمان ترتیب با سیاست های ایرانی که در منطقه بعنوان یک قدرت امپراطوری عمل می کرده همراهی ندارم. بدیگر بیان من نه با سیادت و عظمت طلبی ترکهای ایرانی و چه با سیادت اقوام غیر ترک، در تاریخ ایران را افتخاری برای نسل خود و جوانان نمی دانم؛ آنچه که هدف اصلی من در نوشتن این مقاله است نشان دادن بازیچه قرار گرفتن اقوام غیراروپائی بدلیل عدم رشد موسسات اجتماعی پایدار مردمی/سیاسی و اقتصادی تکنیکی، توسط سایر قدرت ها است. جا دارد که تاریخ را دوباره بخوانیم و این بار نه از نقطه نظر منافع تنگ نظرانه ی گروهی، قومی و ملی خود بلکه از منظر و جلوه ی منافع عام انسانهای سکن در این منطقه، آنگاه در خواهیم یافت که دوره ی تنگ نظری گروهی و قومی/ملی به شکل دیروزی و اتنیک امروزی به سر آمده است. بایست امکان ایجاد جوامع بارفاه، متحد و فدرال مردمی در منطقه وجود داشته باشد.
- بهر جهت جمهوری اسلامی برنده ی این بحران است و دوسیاست پارالل را دنبال می کند. اولین سیاست حمایت از کردهای عراق و به گونه ای غیر مستقیم پ.ک.ک است که نتایج آن تضعیف ترکیه که به گونه ای حامی فرهنگی و حتی سیاسی، جمهوری آذربایجان و ترک زبانان ایرانی است و با توجه به تشنجی که بوجود می آید مشکلات ملی در کشور را به گونه ای منحرف کرده و ساکت کند.
- از طرف دیگر جمهوری اسلامی از سیاست دولت ترکیه در تحت فشار قرار دادن کردهای عراق برای برچیدن قرارگاهای پ.ک.ک حمایت می کند نتیجه اینکه آقای احمدی نژاد طرفین درگیری را به بردباری فرا می خواند. این سیاست مماشات و یا حمایت از ترکیه بدلیل حضور فعال کردها در سیاست داخلی ایران هستند. کردهای ایران بعنوان یکی از نیروهای ضد سیستم مانع استقرار حاکمیت اسلامی در منطقه ی کردستان وبه تبع آن باعث تضعیف عمومی رژیم بودند و هستند. کردهای ایران با توجه به تضعیف حکومت مرکزی از سالهای جنگ جهانی دوم به بعد یکی از نیروهائی بودند که علیرغم بافت سیاسی عشیره ای خود در تقویت نیروهای آزادیخواه و دموکرات نقش مهمی ایفا کرده اند. بهر صورت این پدیده ها هرکدام نشان ازپیچیده بودن این بحران و برخورد به حل آن را بدنبال دارد.
گزینه ی سیاسی بدیل کدام است؟
امروزه جنگ بین دو کشوربعنوان یک حادثه ی سیاسی استثنائی به حساب می آید. شعله ور شدن این اختلافات به سود هیچ کس نیست نه به سود اقتصاد، نه مبادلات تجاری، سیاسی و فرهنگی در منطقه ودر دنیا و نه به سود مردمی که در منطقه زندگی می کنند و می بایست سالها در این منطقه در کنار هم زندگی کنند. راهکارفکری من این است اختلافات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جز مذاکره، دیالوگ با استفاده از حقوق برابر و دموکراتیک راه حل دیگری ندارد.
همانطوریکه مطلع هستید در طول سالهای اخیر، در ایران اسلامی بین ترک های ایران و حکومت مرکزی و بطورغیر مستقیم فارس زبانان تنش های مختلفی را شاهد بودیم. تنش و جدائی بین این دو قوم واقوام دیگر و کسانی که این زبان ها را تکلم می کنند رو به افزایش است. اگر به این اختلافات تنش خفته و بالقوه بین ترکها و کردها را هم اضافه کنیم بحران ابعاد جدیدی پیدا خواهد کرد که این تنش ها نه به نفع این ملت ها ونه به نفع جنبش دموکراتیک درایران و منطقه تمام خواهد شد. آن برنامه ی سیاسی و پیکربندی جدیدی که می تواند بعنوان گزینه ی خوبی برای مجموعه ی این اقوام باشد با عنوان مرکانتلیسم جدید و یا منطقه گرائی جدید نام گرفته است.
آنچه که در اروپا و بخشن در آسیای جنوب شرقی و امریکای شمای و مکزیک در حال رشد است و به گونه ناموفق در شوروری سابق در حال شکل گرفتن بود یک کار موسسه ای اقتصادی، سیاسی، انسانی و اجتماعی است که ضرورتش در منطقه ی ما بطور جدی حس می شود. منطقه گرائی جدید که بخش اعظمی از وظایف دولت ها را به موسسات سیاسی و اجتماعی منطقه ای منتقل می کند به جای ناسیونالیسم ایرانی و یا ناسیونالیسم ترک، کرد، عرب و یا فارس، آن گزینه ای است که اگرچه تحقق آن در چشم انداز فعلی سیاسی جامعه ی ما و همسایگان آن دیده نمی شود ولی آبشخور در بهترین راه حلهای سیاسی موجود در دنیا دارد. امکان چنین ساختمانی در خاورمیانه و منطقه پیرامون ما وجود دارد اگر ما به ضرورت آن برسیم و ضرورتش را بوجود بیاوریم.
۱- مراجعه کنید به اطلاعات داده شده توسط اداره ی آمارجمعیت و زاد ولد آلمان
۲- . جالب است یادآوری شود که این پیمان با انقلاب جمهوری اسلامی عملن منحل شد و اکنون کشورهای عضو آن به درگیری و رقابت برای حفظ واشاعه ی قدرت خود در منطقه روی آورده اند تا همکاری یک همکاری سیاسی و نظامی.
٣- مراجعه کنید به، تشکیل دولت ملی در ایران؛ حکومت آق قویونلو و ظهور دولت صفوی، نوشته ی والتر هینتس، ۱٣۶۱
|