روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۶ آبان ۱٣٨۶ -
۷ نوامبر ۲۰۰۷
طرح ۱۴ ماده ای تهران برای حل مسائل عراق
مثلث اقدامات آمریکا علیه ایران در سه ضلع برخوردهای نظامی، فرهنگی و اقتصادی
حل مسأله خاورمیانه در گروی حل مسأله ایران است
درباره اظهارات رئیس پلیس امنیت تهران
فروش بالای آثار ایرانی در حراج کریستی
مصطفی پورمحمدی وزیرکشور در مقاله ای با عنوان: تمهید برای مقابله با تهدید درروزنامه همشهری ، نوشته است: ایالات متحده در کشاکشی گسترده با قدرت های جهانی در تاریخ معاصر و پس از گذران دوره ای طولانی از تقابل در جهان ۲ قطبی، اکنون خود را یگانه قدرت یکه تاز و بلامنازع در صحنه جهانی احساس می کند.
اگر چه از مشخصات قدرت آمریکای امروز در حوزه های اصلی سلطه، یعنی اقتصاد، نظامیگری و تبلیغات است اما همواره نسبت به برخورداری از چهره مقبول، مطلوب و محبوب در میان ملت های جهان احساس ضعف داشته و سعی کرده است با رواج فرهنگ لیبرالی آمریکایی، تمام امکانات و توان خود را در جهت تامین و استقرار این جایگاه برتر بسیج سازد.
امروز می بینیم که حضور نظامی آمریکا در آمریکای جنوبی و لاتین، خاورمیانه، عراق، افغانستان و خلیج فارس نتوانسته نیازهای امنیتی این کشور را تامین کند و شرایط منطقه به صورتی دیگر و تحت تاثیر متغیرهای دیگر رقم می خورد. در واقع در دنیای معاصر خواست ملت ها بزرگ ترین و تاثیرگذارترین نیرو هم در صحنه های داخلی و هم در مناسبات کشورها در همه جهان است.
چنانکه میدان اصلی رقابت قدرت های جدید با آمریکا عبارت است از تلاش برای تغییر خواست و اراده انسان ها به سمتی متفاوت از آنچه فرهنگ و نگرش آمریکایی به آن دعوت می کند.
ایران اسلامی به همت ملت فرهیخته، پایدار و ایثارگر خود و به یمن اتحاد توده های خود و با الهام از منبع والا و لایزال اسلام و با عنصر قوام بخش و هدایتگر رهبری الهی توانسته است نقش خود را در قالب جامعه الگو و آزاد و ارائه دهنده برنامه مناسب و مطلوب ایفا نماید؛ بدین ترتیب آمریکا بیشترین خطر و ضربه پذیری را از ناحیه جذابیت و قابلیت نفوذ الگوی انقلاب اسلامی حس می کند و خود را ناچار از مقابله و دفاع از خود در برابر تغییرات جدید می بیند.
مثلث اقدامات آمریکا علیه ایران اسلامی از سه ضلع برخورد امنیتی ـ نظامی، برخورد فرهنگی و برخورد اقتصادی تشکیل شده است.
راهبرد اساسی ملت ایران در مواجهه با کید وترفند دشمنان، ملهم از آموزه های قرآنی است. به عنوان نمونه خدای تبارک و تعالی می فرماید: و ان تصبروا و تتقوا لایضرکم کیدهم شیئا.
در حوزه برخورد امنیتی و نظامی نیز راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی ایران بر ٣پایه استوار بنا نهاده شده است که عبارتند از: اول: آمادگی رزمی (و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدولله و عدوکم). دوم: حفظ روحیه و عزم ملی (و لا تهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین). سوم: پایداری و مقاومت (ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین و ان یکن منکم مائه یغلبوا الفا من الذین کفروا).
در حوزه فرهنگی و رسانه ای هم آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، تهاجم همه جانبه فرهنگی، درگیر کردن سازوکار اداره کشور و ارتباطات بیرونی آن در مسیر فرساینده جنگ روانی، حمله به ارزش های اخلاقی و انحراف مردم مسلمان از فرهنگ غالب و وحدت بخش اسلامی و ایرانی را در دستور کار خود قرار داده است.
در مواجهه با این حمله ظریف و پیچیده دشمن باید به یاد آورد که اساسا انقلاب اسلامی ایران انقلابی فرهنگی و ارزشی بوده و پویایی فرهنگ در همه زمینه ها منوط به ارتقای فرهنگی در همه حوزه ها در میدان های اجتماعی است.
در این مسیر اصلی ترین و موثرترین سرمایه گذاری بدون تردید سرمایه گذاری فرهنگی است؛ چنانکه حضرت امام در سال ۲۴ در پاسخ به این پرسش دشمن که نیروهای تو چه کسانی هستند فرمود سربازان من در گهواره ها هستند.
مقابله اقتصادی آمریکا با ایران حرف تازه ای نیست؛ تحریم اقتصادی حربه ای بوده است که از سپیده دم پیروزی انقلاب اسلامی مورد استفاده دشمنان بوده است و با بلوکه کردن دارائی های ایران در بانک های خارجی شروع و با تحریم همه جانبه ایران در جنگ تحمیلی و پس از آن نیز ادامه یافته است.
وظیفه اصلی دولت و ملت در این جبهه خطیر مقابله این است که با اتخاذ تدابیر مناسب ضمن اینکه تحریم دشمنان را بی اثر می کنیم تلاش می کنیم روند توسعه و پیشرفت متوقف نگردد.
حل مسئله خاورمیانه در گرو حل مسئله ایران است
روزنامه کیهان درسرمقاله خود: گزاره های کلیدی در تحلیل مسأله عراق نوشته است: حل مسئله خاورمیانه را از کجا باید آغاز کرد؟ امریکایی ها که فکر می کنند منافع حیاتی آنها در گرو تسلط کامل بر این منطقه است، مدت هاست به اندیشه درباره این پرسش مشغولند. نگاهی ولو گذرا به دیپلماسی امریکا در خاورمیانه ظرف ماه های اخیر نشان می دهد این سوال در هیئت حاکمه امریکا پاسخ واحدی نیافته است اگر چه کلیاتی وجود دارد که همه درباره آن توافق دارند.
یک جنبه از آن کلیات توافق شده این است که امریکایی ها قاطعانه به این نتیجه رسیده اند حل مسئله خاورمیانه در گرو حل مسئله ایران است و در خاورمیانه نهایتا و پس از کنار زدن همه واسطه ها آن که رویاروی آنها باقی می ماند تنها ایران است؛ حال چه به شکل یک واحد سیاسی ـ جغرافیایی و چه به مثابه یک ایدئولوژی الهام بخش و آرمان منتشر. قدرت یابی روزافزون ایران در خاورمیانه و افزایش توان تاثیرگذاری آن در معادلات منطقه ای باعث شده است امریکایی ها حتی به طور رسمی اعلام کنند، ایران مهم ترین مسئله سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه ظرف ۰۱ سال اخیر است.
جنبه دوم به این موضوع بازمی گردد که امریکا احساس می کند تا برای مسئله اسراییل ـ فلسطین در خاورمیانه راه حلی پیدا نشود، هر تلاشی برای استقرار یک نظم مطلوب غرب در خاورمیانه را باید از پیش شکست خورده محسوب کرد. به همین دلیل است که می توان دید امریکا در ماه های گذشته انرژی فراوانی صرف پیدا کردن راه حلی برای این موضوع کرده است، گر چه هیچ کدام از این راه حل ها ـ ازجمله آنچه در نوامبر تحت عنوان کنفرانس پاییز طراحی شده ـ شانس توفیق زیادی ندارد، به این دلیل بسیار روشن که بازیگران کلیدی دخیل در ماجرا مانند ایران و گروه های جهادی علاقه ای به حضور در آن نشان نداده اند. امریکا در آناپولیس حتی اگر بتواند توافقی سامان بدهد -که بعید است ـ نهایتا با کسانی توافق کرده که خیلی کاره ای نیستند.
جنبه سوم اما به عراق مربوط است و باتلاقی که امریکایی ها در آنجا به دست خود برای خویش به وجود آورده اند. عراق عاجل ترین مسئله سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه است و ظاهرا نقدترین سرمایه های امریکا برای حل آن بسیج شده است. دو موضوع ایران و به اصطلاح صلح خاورمیانه اگرچه از دید امریکایی ها مهم تر و بنیادی تر به حساب می آید اما هیچ یک فوریت عراق را ندارد. تیم فعلی حاکم بر کاخ سفید احساس می کند حیات و ممات آن در صحنه سیاسی امریکا و اینکه اساسا فرصتی پیدا کند که به مسائل ایران و فلسطین هم بپردازد، مستلزم این است که موفق شود لااقل به طور نسبی خود را از مهلکه عراق بیرون بکشد. برای رسیدن به این هدف امریکایی ها ظرف ماه های اخیر یک بار در استراتژی کلان و چندین بار در تاکتیک های خود، بازنگری کرده است. محصول این بازنگری ها البته چندان چنگی به دل نمی زند. هنوز هیچ نشانه ای از آنچه واقعا بتوان آن را بهبو دنامید در عراق مشاهده نمی شود و امریکایی ها هم هر روز که می گذرد به مرز مهلت زمانی خود برای حل مسئله عراق نزدیکتر می شوند.
تنگی وقت و ناکارآمدی راه حل های پی در پی امریکا را در مواجهه با موضوع عراق در وضعیتی سخت ناگوار قرار داده است. آخرین چاره ای که امریکا در این وضعیت وخیم پیش روی خود دیده بحران آفرینی در صحنه عراق و جایگزین کردن ابزارهای دموکراتیک -که البته تا آنجا که به امریکا مربوط می شود هیچ وقت در عراق مطلوب نبوده ـ با روش های خشن و براندازانه است. نمونه ای از این تلاش ها را می توان در بحرانی دید که مدتی است در روابط شمال عراق وترکیه به وجود آمده است. یک نگاه سطحی احتمالا به ما خواهد گفت همه چیز به ناآرامی مربوط است که جدایی طلبان پ ک ک در مرزهای ترکیه به وجود آورده اند. اما واقعیت فراتر از این است. به نظر می رسد هدف اصلی این بازی بیش از آنکه ترکیه یا پ ک ک باشد، دولت شیعه نوری مالکی در عراق است که با دولت اسلامگرای همسایه خود در ترکیه همواره روابط صمیمانه ای داشته و البته امریکا هرگز از این نزدیکی برخاسته از هویت دینی خوشنود نبوده است. بعضی تحلیلگران کاملا آشنا به مسائل جاری منطقه معتقدند هدف اصلی غائله پ ک ک-ترکیه در واقع دولت مالکی است که امریکا همه روش های داخلی برای براندازی آن را امتحان کرده و پس از ناکام ماندن آنها حالا به یک ابزار خارجی متوسل شده است. طراحی امریکایی ها این است دولت شیعه در عراق را با یک معامله دو سر ضرر مواجه کنند. دولت مالکی اکنون اگر جانب ترکیه را بگیرد، احتمالا در روابط با متحدان کرد خود دچار مشکل خواهد شد و اگر از کردها دفاع کند، مناسبات خود با همسایه اسلامگرا را تخریب کرده است. اگر چه به سبب دیپلماسی فعالی که ایران در روزهای اخیر در قبال تمام طرف های درگیر در قضیه به کار گرفته اکنون می توان گفت که بحران تا حدودی کنترل شده، اما نفس اینکه امریکا اینگونه از همه ابزارهای خود علیه دولت شیعه در عراق استفاده می کند، علامتی است از اینکه نقشه های شیطانی دیگری هم در راه است.
بر مبنای آنچه گفته شد و با ملاحظه بسیاری وقایع و عوامل دیگر می توان گزاره های کلیدی در تحلیل مسئله عراق از دید امریکا را چنین خلاصه کرد:
۱ ـ امریکایی ها دریافته اند که شانس پیروزی نظامی در عراق وجود ندارد و این بحران ولو راه حلی داشته باشد، آن راه حل حتما غیرنظامی است.
۲ ـ امریکایی ها قصد دارند بحران عراق را بین المللی کنند. در واقع اگر چه ورود امریکا به صحنه عراق یک ورود یکجانبه بود، اما حالا در مدیریت صحنه عراق امریکایی ها چاره ای نمی بینند الا اینکه برای کاستن از وزن باری که به تنهایی به دوش گرفته اند دیگران را هم در حدی که تسلط امریکا را بر امور عراق مخدوش نکند وارد صحنه کنند. طراحی نشست های چند جانبه همسایگان عراق اساسا از چنین ایده ای نشأت گرفته است.
٣ ـ امریکایی ها مطمئن شده اند که بایداز عراق بیرون بروند منتها پیش از خروج می خواهند لااقل ٣ کار بکنند. اول، امریکایی سازی نقاط کلیدی ساختار دولت در عراق خصوصا نفت، ارتش، پلیس و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی. دوم، به دست آوردن یک موفقیت ولو مقطعی در زمینه امنیت و سوم، تلاش برای تضعیف ایران در منطقه تا آنجا که به قول خودشان پس از خروج امریکا از خاورمیانه منطقه دربست در اختیار ایران قرار نگیرد.
طرح ۱۴ ماده ای تهران
روزنامه رسالت نیز با عنوان: ابتکار تهران نوشته است: اجلاس اخیر استانبول با حضور کشورهای همسایه عراق برگزار شد. ارائه طرح ۴۱ ماده ای تهران در سه محور امنیتی، سیاسی و اقتصادی از مهم ترین رخدادهای این اجلاس محسوب می شود. بر اساس این طرح اشغالگران باید بر مبنای یک طرح و جدول زمانبندی شده از عراق خارج شوند و تا زمان خروج نیروهای بیگانه کلیه مسئولیتها به دولت بغداد واگذار شود. همچنین مطابق طرح ایران کلیه شرکتهای امنیتی بیگانه از جمله بلک واتر باید از عراق اخراج شوند. این طرح در سه محور امنیتی، سیاسی و اقتصادی ارائه شده است. در این خصوص لازم است به سه نکته مهم اشاره نماییم:
۱ ـ اجلاس استانبول مجال و میدانی بود تا بار دیگر تاثیرگذاری تهران در مناسبات خاورمیانه به اثبات برسد. ابتکار ایران برای حل بحران عراق معلول نگاه دقیق و موشکافانه ایست که در دستگاه سیاست خارجی ما حاکم است. مطابق این نگاه تحولات منطقه به خوبی رصد می شود و میان واقعیات منطقه و تصمیم گیریهای ایران انطباقی کامل وجود دارد. ایران طی دو سال اخیر توان خود در مدیریت بحرانهای منطقه ای و ارائه راهکارهای استراتژیک برای آنها را به خوبی نشان داده است. هم اکنون بحران عراق به عنوان اصلی ترین بحران خاورمیانه مناسبات این منطقه را تحت تاثیر خود قرار داده است. ارائه راهکاری موثر که مبتنی بر واقع بینی محض و فاصله گیری از ایده آل گرایی کاذب باشد در حل این بحران نقشی اساسی ایفا خواهد نمود. طرح ۴۱ ماده ای ایران که در اجلاس استانبول ارائه شد، از دو ویژگی ماهوی برخوردار است. اول اینکه بر مبنای واقعیات عراق امروز و مطالبات ملت و دولت این کشور تنظیم شده است و دوم آنکه انعکاس دهنده سیاست خارجی فعال و تاثیرگذار ایران در منطقه است.
۲ ـ اخراج شرکتهای امنیتی بیگانه از عراق مطالبه ای عمومی محسوب می شود. کارتلها وتراستهای آمریکایی سعی دارند از طرق مختلف دامنه استیلای کاخ سفید بر مناسبات داخلی بغداد را گسترش دهند. اساسا فلسفه حضور این شرکتها در عراق نیز ماهیتی سلطه طلبانه دارد. جهت تحدید قدرت جریان سلطه باید مصادیق و نمادهای این جریان را از بین برد. از این رو مقابله با شرکتهایی مانند بلک واتر و اخراج آنها از خاک عراق به طور خودکار سبب احیای مناسبات داخلی این کشور خواهد شد. احیای مناسبات داخلی عراق با مانور بیگانگان در تضادی کامل قرار دارد. از این رو با احیای این مناسبات مجالی برای ادامه حضور کاخ سفید و متحدانش در عراق باقی نخواهد ماند. اخراج شرکتهای امنیتی آمریکایی از عراق مقدمه ای جهت خروج کل نیروهای اشغالگر محسوب می شود. این رابطه ایست که باید آن را در نظر داشته باشیم.
٣ ـ هرچند پیش از آغاز جنگ عراق، پیش بینی دفتر مدیریت بودجه آمریکا از هزینه ۰۵ میلیارد دلاری این جنگ خبر داده بود، اما اکنون این هزینه ها حدود ده برابر افزایش یافته است. وزارت دفاع آمریکا هم اکنون روزانه ۰۰٣ میلیون دلار برای جنگ عراق هزینه می کند. در واقع باید گفت که جنگ عراق دومین جنگ پرهزینه تاریخ آمریکا پس از جنگ جهانی دوم محسوب می شود.
همانگونه که از معادلات عراق امروز بر می آید، وضعیت واشنگتن و متحدانش در عراق بسیار برهم ریخته و متشنج است. در چنین شرایط دشواری آمریکا چاره ای جز نگاه به راه حلهای ارائه شده توسط قدرتهای اصلی خاورمیانه و در راس آنها ایران ندارد. از این رو اتخاذ نگاه رئالیستی نسبت به طرح ۴۱ ماده ای ایران ضربه دیگری را بر پیکره بازهای واشنگتن وارد خواهد ساخت. بوش و همراهانش باید طرح ایران را پذیرفته و به صورت مخفیانه یا آشکار نسبت به عملی ساختن مفاد آن اقدام نمایند، زیرا در شرایط فعلی آمریکا ابتکار عمل خود را به طور کامل از دست داده است.
پیرامون اظهارات رئیس پلیس
روزنامه اعتماد ملی با عنوان: شاید پلیس مزاح می کند اظهارات اخیر رئیس پلیس امنیت تهران را مورد بررسی قرار داده و نوشته است: اظهارات رئیس پلیس امنیت تهران یک شاهکار است. تهران یک ابرشهر است. ابرشهری با حاشیه های فراوان، کودکان فراری، زنان ویژه، اعتیاد، بزهکاری، حاشیه نشینی، بیکاری و ده ها ابتلا و مشکل اجتماعی و روانی. آمارهای سازمان بهزیستی، معاونت اجتماعی ناجا، معاونت اجتماعی قوه قضاییه، انجمن ها و نهادهای مردمی، گویای آمارهای فراوان در رشد تخلف و ناهنجاری ها است.
در این رابطه نمی توان نیروی انتظامی را مسوول دانست، زیرا پلیس متولی کنترل و پیشگیری بحران های اجتماعی یادشده نیست، اما وقتی به مرحله جرم درمی آید نقش پلیس هویت می یابد. البته نباید فراموش کرد که نیروی انتظامی از زمان فرمانده سابق خود، مسوولیت های پیشگیرانه، مطالعات اجتماعی و اولویت های امنیت اخلاقی را به مجموع وظایف ذاتی خویش اضافه نمود. در واقع کارهایی که باید در کل نظام اجتماعی حکومتی صورت می پذیرفت، نیروی انتظامی تولیت آنها را عهده دار شد. فارغ از این امر که آیا این عمل یک استراتژی درست است یا غلط، نباید از زحمات صادقانه پلیس در این باب حرفی نزد. اما در دوره مدیریت جدید نیروی انتظامی ضمن تمرکز بر آن سیاست ها شدت عمل بیشتری از سوی پلیس به عمل آمد. این اقدام با توجه به تحلیل علل به وجودآورنده بزه تنها یک عمل پسینی به حساب می آید؛ یعنی تا زمانی که علل اصلی وقوع بزه، ناهنجاری و جرم و خلاهای قانونی در جامعه وجود دارد دریای تخلفات و بی سازمانی اجتماعی از سوی رودهای تخلف آبیاری می شود. پس تا زمانی که اقتصاد، مناسبات اجتماعی، اخلاق و هویت فرهنگی جامعه ناکارآمد است، بزهکاری وجود دارد. ما تنها تعدادی از پشه ها را حذف می کنیم، اما وجود منبع تولیدکننده حشرات موذی که باتلاق های عفن و آلوده هستند، پس از سمپاشی اولیه مجددا بازتولید می کند. تهران نماد وضعیت اجتماعی ایران است، با مشکلات و ناهنجاری هایش، مانند همه ابرشهرهای جهان. مکزیکوسیتی، ریودوژانیرو، استانبول و… همگی مشکلاتی شبیه به یکدیگر دارند، اما به نظر نمی رسد پلیس هیچکدام از این شهرها به خود جرأت دهد چنین جمله ای را به زبان آورد؛ اینکه تنها هفت نفر از اراذل و اوباش تهران دستگیر نشده اند! شاید این اظهارات به ساحت گردن کلفت های کوچک و بزرگی که از صبح تا شب به چشم ما شهروندان بی نوا و بی دفاع می آیند، برخورد. ولی این امر هم می تواند صادق باشد که رئیس پلیس پایتخت به مزاح چنین جمله ای را به زبان رانده اند.
فروش بالای آثار ایرانی
دکتر جواد مجابی، نویسنده، شاعر و نقاش درمقاله ای در روزنامه اعتماد با عنوان: از فروش خارجی تا فروش داخلی نوشته است: فروش بالای آثار ایرانی در حراج کریستی نشان می دهد که ما در حوزه هنرهای تجسمی از جایی عقب تر نیستیم و پیش از این هم نبوده ایم. چنین قیمت های بالایی همیشه برای آثار تجسمی ایرانی وجود داشته اما اگر تاکنون با چنین اتفاقی مواجه نبودیم به این دلیل است که ما پیش از این با بازارهای جهانی آشنایی نداشتیم و با آنها در ارتباط نبودیم. اما اکنون با باز شدن این راه مشخص شده که هر هنرمند می تواند مستقیماً یا توسط گالری آثار خود را به بازار جهانی عرضه کند. طبیعتاً بخشی از بازار هنری ایران در داخل کشور جریان دارد و بخشی دیگر در خارج آن و این دو بر هم تاثیر می گذارند. شکی نیست قیمت هایی که در حراجی های جهان تعیین می شود به واقعیت نزدیک تر است چون در این حراجی ها آثار هنری کلیه کشورها عرضه می شود و قیمت ها از نظر کارشناسی درست تر و دقیق تر است. من خوشحالم پس از سه سال که آثار ما در حراج های کریستی و ساتبی عرضه می شود اکنون قیمت های تعیین شده برای این آثار در حد ارزش واقعی تابلوها و مجسمه های ایرانی و شایسته نام هنرمندان ما است. امیدوارم این بهای بین المللی بر فروش داخلی آثار این هنرمندان هم تاثیر بگذارد و هنرمندان با فروش آثار خود بتوانند زندگی مرفه و بی دغدغه ای داشته باشند. این استقلال مالی به آنها کمک خواهد کرد تا حدی از حوزه تسلط سیاستگذاران فرهنگی و خریداران دولتی رها شوند و ما کمتر هنرمند وابسته به بودجه های دولتی داشته باشیم.
توضیح ضروری:
دیروز به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع) در ایران تعطیل عمومی بود و روزنامه ای منتشر نشد. مطالب انعکاس این شماره از روزنامه های دوشنبه تهیه شده است.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|