معرفی کتاب
آخــریـن روشـــنائــی
اثری از تئُـودر کـالیـفیـدوس
محمود حسینی شوشتری
•
آخرین روشنائی بدون شک قویترین، ثر داستانی تئُـودر کـالیـفیـدوس است. این رمُان عمیق، گرم وصمیمی در خصوص ستیز بین رنج و عشق بهزندگی در وجود انسانهاست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٨ آبان ۱٣٨۶ -
۱۹ نوامبر ۲۰۰۷
در رینکبی سال نواست. ودسیسکریستوس در بالکن ایستاده و سیگاردود میکند. درانتظار بازگشت پسرش بهخانه است، تا بهرسم هرساله در شب سال نو با هم ورق بازی کنند.
اودسیس وهمسرش آدریانا در سوئد زندگی نوئی را با مختصاتی نوین شروع کرده بودند. زندگی یونانی با ویژگیهائی از جامعه و فرهنگ سوئد. ولی علیرغم زندگی آرامی
که در این کشور داشتند، دوری از وطن و بستگانشان همواره چون زخمی
عمیق قلب و روحشان را میآزرد.
درست در همین شب سال نو حادثهای جانگداز پسر جواناشان، این تنها
حلقهٔ پیوند آنها با جامعهٔ جدید را از آنها میگیرد. حادثهای دردناک در تونل
زیرزمینیمترو. آیا این تنها یک حادثه بود و یا اینکه علل دیگری داشت؟
زن و مرد داغدیده مأیوسانه تلاش کردند تا درغم و رنج یکدیگر شریک و تسلی بخش خاطر یکدیگر باشند. ولی زندگی سرنوشتی دیگر
برای آنها رقم زده بود.آنها نه تنها به یکدیگر نزدیک نشدند، بلکه هر روز که
میگذشت از هم بیشتر فاصله گرفتند تا جائیکه با یکدیگر کاملاً بیگانه شدند، و هرکدام به راهی رفتند.
" از احساس مرد شدن و در میان مردان بودن، مست از لمس تن سرد سلاح در دستان گرم خود.
چه شد آنهمه سالهای خوب؟ از او چه مانده بود؟
چون شاهین پیری، تیرخورده و زخمی روی تخت بیمارستانی در سوئد افتاده بود، و تنها کاری که از دستش بر می آمد گوش دادن به سرودی بود که رفیقش میخواند.
درسایهٔ خنُک آن بلوط پیر
می نشینم ، تا دمی بیاسایم.
شرابم را برای رفع تشنگی سرمیکشم،
و نانم را در ستیز با گرسنگی به دندان
و آنگاه، برای مرگ خود مرثیه خواهم خواند.
عقابهای جوان دیروز
اینک آرام و بیصدا نشسته اند.
میخواهم فریاد یاری از درون حنجرهام سر بدهم.
یاری از تو، یاری از من، یاری از ما.
ولی افسوس که در کویر سرد و سوزان قلبم
تنها مرگ، مرگ نابرابر، مرگ غیرعادلانه خیمه زده . "
تئودر کالیفیدوس نویسنده وشاعر یونانی تبار است که در سال ۱۹۶۴ به سوئد مهاجرت کرده. پدرش یکی از فعالین سوسیالیست بود که در طی اشغال یونان توسط ارتش هیتلر به زندان افکنده شد. پس از زندانی شدن پدر، پدر بزرگ سرپرستی او را بعهده میگیرد، واز این طریق با ادبیات وشعر بهویژه آثار داستایوسکی آشنا و علاقهمند میشود.
تئودر زندگی در سوئد را از ظرفشوئی و کار در رستورانها آغاز میکند. او سپس در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه استکهلم فارغ التحصیل میشود. تئودر در سال ۲۰۰۰ میلادی به درجهٔ پرفسوری افتخاری در رشتهٔ ادبیات نائل میگردد. او آثار متعددی به زبان سوئدی بهچاپ رسانده است. رمانهای او تاکنون به زبانهای فرانسه، انگلیسی، آلمانی و یونانی ترجمه شدهاند. پیش از این یکی از آثار او بهنام عشق بهفارسی ترجمه شده است.
آخرین روشنائی بدون شک قویترین، ثر داستانی اوست. این رمُان عمیق، گرم وصمیمی در خصوص ستیز بین رنج و عشق بهزندگی در وجود انسانهاست. بُرشیعمیق و
جانکاه در زندگی مهاجرین. تئودر در این اثر قوی بهمانشان میدهد که چگونه یک انسان در سیر حوادث زندگی میتواند همهٔ ایمان و اعتقادات خود را از دست بدهد. زندگی منطق خود را دارد و اعتقادات سیاسی تاریخ مصرف داشته و تابعی از نیاز انسان به زندگی کردن است. آنگاه که آرمانها رنگ میبازند اگر عطشی برای زیستن باقی مانده باشد، تنها سرود عشق میتواند به آن جلاء دهد و راه ادامهٔ حیات را برایش هموار میکند. شخصیتهای کتاب چهرههای آشنائی هستند که همهٔ کسانی که از سر اجبار و یا از بد حادثه تن به زندگی در غربت دادهاند هرکدام بنوعی و در سطحی با آنها آشنا هستند. عطش و حسرت آنها را درک کرده و طعم تلخ آن را نیز چشیدهاند.
این کتاب از اوائل این هفته در سایت زیر درج شده است.
www.turkmensahramedia.com
|