نهمین سالگرد قتل مختاری و پوینده
گزارش کوتاهی از مراسم بزرگداشت در تهران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ آذر ۱٣٨۶ -
۲ دسامبر ۲۰۰۷
مراسم نهمین سال قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده روز جمعه در امامزاده طاهر کرج برگذار شد. این مراسم که غالب شرکت کنندگان در آن جوان¬ها بودند با خوانده شدن بیانیهی کانون نویسندگان ایران شروع شد. خانم مریم حسین¬زاده همسر محمد مختاری در آغاز پیامی را از طرف سهراب مختاری، پسر زنده یاد محمد مختاری برای جمعیت خواند. پیام خانم سیما صاحبی، همسر زنده یاد محمد جعفر پوینده نیز توسط خانم مهین خدیوی در مراسم خوانده شد. سپس خانم حاجی زاده، آقای نوزری دربارهی این قتل¬ها و آثار مختاری و پوینده سخنرانی کردند. آقای علی اشرف درویشیان نیز پیامی را برای مراسم فرستاده بود که توسط همسر ایشان قرائت شد. بعد از اتمام سخنرانی¬ها همسر محمد مختاری شعری را به یاد همسر خود برای جمعیت خواند و سپس آقای سیدعلی صالحی اشعاری را از محمد مختاری خواند. سپس بیش از پانزده جوان شاعر و نویسنده اشعار و نوشته¬های خود را برای جمعیت خواندند. صبا خوئی، دختر اسماعیل خوئی شعری را از پدرش به یاد محمد مختاری و محمد جعفر پوینده خواند. از میان جوانان می¬توان به نام های علیرضا بهنام و یوسف عزیزی نیز اشاره کرد. بیش از هزاروپانصد نفر در مراسم حضور یافتند و همگی در پایان مراسم با شعارهای گوناگون مثل "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" خواهان آزادی فوری فعالین جنبش کارگری، جنبش زنان و روزنامه نگاران در بند شدند. مراسم با اینکه نیروهای امنیتی نیز در آن حضور داشتند بدون دخالت آن¬ها تمام شد.
پیام سهراب مختاری به مناسبت سالگرد قتل¬های زنجیره¬ای
آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنإ حق طبیعی همگان است و در انحصار هیچ گروه، هیچ سازمان یا دولتی قرار ندارد. هر فردی حق دارد نظر و باور خود را در امنیت کامل فردی و اجتماعی بیان و منتشر کند. قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، پیش از هر چیز، بیانگر تهاجم ضد انسانی آمرین و عاملین این قتل¬ها به آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثناء بوده و هست.
گوبلز، دست راست هیتلر، زمانی گفته بود که با شنیدن نام فرهنگ دست به اسلحه می¬برد. و افسوس که بعد از سقوط آلمان نازی و پاگرفتن دموکراسی در این کشور، هنوز کسانی و حکومت¬هایی در این کرهء خاکی، اهل فرهنگ را در خیابان می¬ربایند، خفه می¬کنند، و جسدشان را به بیابان¬های اطراف شهر می¬برند و گوشه¬ای روی زمین می¬اندازند. این واقعیت ماست، و نزدیک و دور، هرجای این دنیای کوچک اما بزرگ که باشیم، مثل یک کابوس همراه ماست و خواب و زندگی آرام را از ما به یغما می¬برد. از آسمان تاریخمان خاکستر می¬بارد و مردگانمان را یک یک به یاد می¬آوریم. "انگشت در شکم جهان کرده قرمطی می¬جویند." و لب¬های شاعران را به هم می¬دوزند. این حقیقت ماست؟ نه، این سایهء دستی است که به انکار جهان برآمده است. و هنوز هم شاید رد انگشتانش بر گلوی عزیزانمان مانده باشد. آزادگانی که زندگی و مرگشان را فدای آزادی خواهی در تاریخ معاصر کشورمان کردند. یادشان گرامی باد و صدای مانده در گلوشان جاویدان.
سهراب مختاری
برلین، نوامبر ۲۰۰۷
|