یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ آذر ۱٣٨۶ -  ۶ دسامبر ۲۰۰۷


گزارش اطلاعاتی آمریکا در مقابل دو دیدگاه
کاستی های یک وزیر را می توان از طریق تزریق نیروهای کارآمد جبران کرد
یک امتیاز مهم برای ایران یا یک دام؟
در استقبال از این گزارش عجله نکنید!
گزارش معنای دوگانه ای دارد
این خبرهای عجیب!!

سرمقاله بیشتر روزنامه های دیروز تهران به گزارش نهادهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا در مورد فعالیت های هسته ای ایران اختصاص داشت و در این میان حسین شریعتمداری درسرمقاله روزنامه کیهان ، جابه جایی در کابینه احمدی نژاد را مورد بررسی قرار داده و نوشته بود:
انتخاب اعضای کابینه و تغییر و جابجایی در ترکیب آن اگرچه از اختیارات قانونی رئیس جمهور است ولی برکناری۵ وزیر و دو عضو دیگر کابینه در فاصله دو سال و چند ماه که از عمر دولت اصولگرای آقای دکتر احمدی نژاد می گذرد، چندان طبیعی و منطقی به نظر نمی رسد و می تواند به این توهم در افکار عمومی دامن بزند که دولت اصولگرا در اتخاذ تصمیم ها و تنظیم برنامه های خود نسنجیده و شتابزده عمل می کند و یا این تصور را پدید آورد که ریاست محترم جمهوری در بهره گیری از توان و ظرفیت کسانی که با ایشان در اصول و اهداف اشتراک نظر داشته ولی در اجرا سلیقه متفاوتی دارند موفق نیست و یا آنگونه که از رئیس دولت انتظار می رود برای تعامل با آنان صبر و حوصله به خرج نمی دهد.
تازه ترین تغییر در کابینه که خبر آن چند هفته قبل از وقوع، دهان به دهان می چرخید و با تأییدها و تکذیب های رسمی و غیررسمی همراه بود، برکناری آقای محمود فرشیدی وزیر آموزش و پرورش دولت آقای احمدی نژاد است. آقای فرشیدی پنجمین وزیر کابینه است که از آغاز تشکیل دولت تاکنون برکنار شده است و پیش از ایشان، آقایان پرویز کاظمی وزیر رفاه، ناظمی اردکانی وزیر تعاون، وزیری هامانه وزیر نفت و علیرضا طهماسبی وزیر صنایع و معادن از وزارت برکنار شده و جای خود را به وزرای جدید داده بودند. این در حالی است که زمزمه ها و خبرهای ـ البته مانند موارد قبلی ـ تأیید نشده ای درباره تغییر یک یا دو وزیر دیگر نیز بر سر زبان هاست!
با توجه به شخصیت شناخته شده دکتر احمدی نژاد، شائبه ای وجود ندارد که این تغییرات با انگیزه کارآمدی بیشتر کابینه و دسترسی سریع تر دولت به اهداف اعلام شده صورت پذیرفته است و از این زاویه جرأت و شجاعت رئیس جمهور محترم قابل تقدیر است، اما جای این سوال نیز هست که آیا این تغییرات همانگونه که آقای احمدی نژاد تصور می کنند، کارآمدی بیشتر کابینه را در پی داشته و دسترسی دولت به اهداف اعلام شده را سرعت می بخشد و یا برخلاف انگیزه سالم ریاست محترم جمهوری، تغییر نسبتاً گسترده وزیران در فاصله نسبتاً کوتاه ـ دوسال و چند ماهه ـ نتیجه ای معکوس به دنبال دارد؟! در این باره اما و اگرهایی هست.
۱ ـ وزرای برکنار شده ـ صرفنظر از میزان واقعی توانمندی و کارآمدی آنان ـ به یقین از نگاه و نظر ریاست محترم جمهوری در شمار بهترین ها بوده اند چرا که اگر چنین نبود آقای دکتر احمدی نژاد آنها را بعنوان وزیر کابینه خویش انتخاب نمی کرد، بنابراین برکناری آنان در فاصله ای نه چندان طولانی، این تلقی را پدید می آورد که رئیس جمهور محترم در انتخاب اولیه آنها دقت کافی نداشته و شتابزده عمل کرده است! اگر چنین احتمالی وجود داشته باشد، احتمال دیگری نیز قابل طرح خواهد بود و آن، این که، از کجا معلوم، برکناری وزرای مورد اشاره ناشی از شتابزدگی و بی دقتی نبوده است؟! چرا که در عزل و نصب های کم فاصله، احتمال بی دقتی و شتابزدگی قابل تصور است و تفاوتی نمی کند که این بی دقتی و کم توجهی در انتخاب اولیه یک عضو کابینه صورت پذیرفته باشد و یا در عزل ثانویه او.
۲ ـ گاه ممکن است در توانمندی و کارآمدی یک وزیر و یا هر مسئول دیگر، کاستی ها و نواقصی دیده شود، مثلاً به جای توانمندی صددرصد از کارآمدی ٨۰درصد برخوردار باشد. در این حالت نمی توان مطمئن بود جایگزینی وی با نیروی دیگری که از توان صددرصدی برخوردار است مقرون به صرفه باشد، چرا که در بسیاری از موارد، هزینه برکناری یک مسئول ـ مخصوصاً یک وزیر ـ با توان٨۰ درصدی بارها بیشتر از سودی است که از جایگزینی او با یک نیروی ۱۰۰درصد توانمند به دست خواهد آمد. به بیان دیگر، حاصلضرب ۲*۲ فقط در ریاضیات عدد ۴ خواهد بود و در برخی از عرصه های دیگر از جمله مدیریت، همیشه حاصلضرب ۲*۲، عدد ۴ نیست. چرا؟!… این نکته را برادر گرانقدرم جناب آقای دکتر احمدی نژاد بهتر می داند.
٣ ـ مادام که یک وزیر در اصول و اهداف با رئیس جمهور مشترک بوده و از کارآمدی قابل قبولی نیز برخوردار است، کاستی های احتمالی در مدیریت وی می تواند از طریق تزریق نیروهای کارآمد با تخصص های مورد نیاز در سطوح معاونت و یا مدیرکل و… جبران شود تا اولاً؛ دولت مجبور به تحمل هزینه سنگین برکناری نباشد و ثانیاً؛ ریسک انتخاب وزیر بعدی ـ با این احتمال که تفاوت چندانی با وزیر قبلی نداشته باشد ـ را نپذیرد. همین جا، اشاره به این نکته نیز ضروری است که براساس شواهد و قرائن موجود، وزرای جایگزین شده، تفاوت چشمگیر و فوق العاده ای با وزیران برکنار شده ندارند و اگر دارند، هنوز نشانه ای از این تفاوت به چشم نمی خورد اگرچه هزینه برکناری به وضوح دیده می شود.
۴ ـ آقای دکتر احمدی نژاد با عزم راسخ ـ و آزمون شده ـ برای تغییر و تحول در برنامه ها و مناسبات اجرایی کشور به میدان آمد و باید اذعان کرد که در انجام تحولات مثبت و چشمگیر موفقیت های فراوانی داشته و دارد. از این زاویه می توان گفت که اعضای کابینه احمدی نژاد علاوه بر مدیریت امور جاری و تعریف شده وزارتخانه های تحت مسئولیت خویش، مسئولیت سنگین همراه کردن وزارتخانه ها با تحولات مورد نظر رئیس جمهور را نیز بر دوش دارند. بنابراین ارزیابی میزان کارآمدی و توانمندی یک وزیر در فاصله های کوتاه زمانی بسیار دشوار و تقریباً ناممکن است و به همین علت برخی از ارزیابی ها درباره میزان موفقیت یک وزیر می تواند نامطمئن بوده و عزل وی به زحمات اولیه او آسیب برساند و در همان حال وزیر بعدی ناچار به دوباره کاری و انجام اقداماتی شود که قبلاً از سوی وزیر عزل شده انجام پذیرفته است.
۵ ـ برکناری وزیران در مقیاس نامتعارف علاوه بر آن که هزینه سیاسی ـ روانی تغییرات در مدیران تحت مسئولیت او را به دولت اصولگرا ـ بخوانید جبهه اصولگرایان ـ تحمیل می کند، می تواند در لایه های میانی وزارتخانه نیز تزلزل و بی اعتمادی درپی داشته باشد و از سوی دیگر، در عزم راسخ سایر وزیران حاضر در کابینه و معاونان و مدیران تحت مسئولیت آنان خلل و آسیب جدی وارد کند. چرا که وقتی یک وزیر از ادامه وزارت خود ـ برای خدمت و نه حفظ قدرت ـ اطمینان نداشته باشد، در اجرای برنامه های وزارتخانه تحت مسئولیت خویش به مدیر دست به عصا ! تبدیل می شود و این نوع مدیریت نمی تواند با اهداف عالی دولت اصولگرا که تاکنون با ابتکارات شجاعانه و انقلابی خود، تحولات چشمگیر و مثال زدنی فراوانی آفریده است، همخوانی داشته باشد.
۶ ـ این نکته نیز گفتنی است که امروزه، دولت آقای دکتر احمدی نژاد به دلیل شایستگی های فراوان ـ و نه به طور اتفاقی و تصادفی ـ به عنوان الگوی اجرایی اصولگرایی در ایران و جهان شناخته می شود و دقیقاً به همین علت، از دشمنی بدخواهان فراوان بیرونی و دنباله های کوتاه بین و بهانه جوی آنها در داخل نیز بی نصیب نیست. بنابراین برخی از اقدامات، نظیر آنچه در این نوشته آمده است می تواند به توهم تصمیم گیری های عجولانه و نسنجیده دولت ـ که دشمنان و بدخواهان بی بهانه نیز به آن می پردازند ـ دامن بزند و به جایگاه برجسته جبهه اصولگرایان که حضور آنان در کانون های خدمت یک موهبت بزرگ الهی بوده و هست آسیب برساند.
۷ ـ و بالاخره، بدیهی است که این نوشته قصد ندارد، برکناری وزیران را یکسره منفی و غیرقابل قبول تلقی کند، چرا که جابه جایی وزیران و مسئولان، آنجا که ناکارآمدی آنان اثبات شده و یا حضور افراد دیگری در همان مسئولیت ها با محاسبه های دقیق مفیدتر و موثرتر تشخیص داده شده باشد، نه فقط مذموم نیست که ضرورتی اجتناب ناپذیر نیز هست و شجاعت احمدی نژاد چه در میثاق اولیه با اعضای کابینه خود و چه ترجیح منافع ملی بر سایر گزینه ها قابل تقدیر است، اما سخن آن است که آیا در برکناری های انجام شده تمامی جوانب ـ از جمله موارد یاد شده در این نوشته ـ رعایت شده است؟

یک امتیاز مهم یا یک دام
روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان: تقسیم بندی خطرناک نوشته است:
شورای اطلاعات ملی آمریکا در گزارش محرمانه ای که بخشی از آن به رسانه ها درز کرده اعلام نموده است جمهوری اسلامی ایران در فعالیت های اتمی خود تا سال ۱٣٨۲ ( ۲۰۰٣ میلادی) درصدد تولید سلاح اتمی بوده و از آن سال به بعد این مسیر را ترک کرده و فعالیت های صلح آمیز اتمی را دنبال کرده است.
این خلاصه قسمت علنی شده گزارش شورای اطلاعات ملی آمریکا در این زمینه است که طی ۲۴ ساعت گذشته انعکاس وسیعی در رسانه های غربی داشته و از پیش از ظهر دیروز در رسانه ملی کشورمان نیز به آن پرداخته شده است. اکثر رویکردها نسبت به این گزارش این بوده که این گزارش یک ضربه بزرگ به بوش ویک امتیاز مهم برای جمهوری اسلامی ایران است. البته افراد صاحبنظری هم هستند که عکس این نظر را دارند و معتقدند این یک دام برای ایران است و مسئولان ایرانی باید باهوشیاری از افتادن در این دام بپرهیزند.
از طرف دیگر دولتمردان آمریکائی نیز از این گزارش بهره برداری کرده و اعلام نموده اند اینکه ایران از سال ۱٣٨۲ دست از تلاش برای تولید سلاح های اتمی برداشته و صرفا فعالیت های صلح آمیز را دنبال کرده نتیجه فشارهای دولت آمریکا بوده است. هدف دولتمردان آمریکائی از این سخن اینست که افکار عمومی را متقاعد کنند ادامه فشار بر جمهوری اسلامی ایران یک ضرورت است و اگر این فشارها ادامه نیابد ایران بار دیگر به سوی تولید سلاح های اتمی خواهد رفت و از مسیر صلح آمیز فناوری هسته ای منحرف خواهد شد.
با توجه به این مطالب درباره اصل انتشار گزارش شورای اطلاعات ملی آمریکا و اهداف و پیامدهای آن نکاتی وجود دارد که باید مورد دقت قرار گیرند. این نکات از این قرارند.
۱ ـ تقسیم فعالیت های اتمی ایران به دو دوره قبل و بعد از۱٣٨٣ با این قید که در دوره اول این فعالیت ها با رویکردتولید سلاح اتمی بوده و در دوره دوم این رویکرد کنار گذاشته شده یک شیطنت است. این شیطنت می تواند برای ایران خطرناک باشد و آنچه را دولتمردان آمریکا دیروز و به دنبال انتشار این گزارش مطرح کرده اند به افکار عمومی جهان القا نماید. در آنصورت دولت آمریکا می تواند به بهانه اینکه جلوگیری از بازگشت ایران به رویکرد نظامی در فعالیت های اتمی نیازمند ادامه فشار به دولتمردان ایرانی است سیاست خصمانه خود علیه ایران را ادامه دهد و راهی را که برای تصویب سومین قطعنامه ضد ایرانی در شورای امنیت سازمان ملل در پیش گرفته است ادامه دهد.
۲ ـ شورای اطلاعات ملی آمریکا هر چند مرکب از ۱۶ سازمان اطلاعاتی این کشور و وابسته به نظام حکومتی این کشور است لکن از آنجا که مرجع قانونی اظهارنظر درباره فعالیت های اتمی نیست گزارش این شورا منشا هیچگونه اثری نخواهد بود. این نکته از این جهت قابل توجه است که دولت آمریکا حتی به گزارش مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی که بارها و برای چندمین بار در گزارش اخیر خود اعلام کرده فعالیت های اتمی ایران فاقد جنبه نظامی است اعتنائی نکرده با اینحال چگونه به گزارش یک شورا که هیچگونه مسئولیت و رسمیتی در زمینه های هسته ای ندارد ترتیب اثر خواهد داد
٣ ـ بسیاری از صاحبنظران بر این عقیده هستند که درز پیدا کردن آن بخش از اطلاعات مربوط به گزارش شورای اطلاعات ملی آمریکا که به نظامی نبودن فعالیت های اتمی ایران اعتراف می کند کاری است که توسط دموکرات ها و با هدف مصرف انتخاباتی صورت گرفته است. از آنجا که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است و رقابت های انتخاباتی به تدریج درحال فشرده تر شدن می باشد دموکرات ها برای ضربه زدن به جمهوریخواهان و کنار گذاشتن آنها از حکومت چنین اقدامی کرده اند تا از این طریق بوش را دچار مشکلات جدیدی نمایند.
احتمالات دیگری از قبیل ارزیابی واکنش ایران و افکار عمومی جهان نیز توسط بعضی از صاحبنظران داده شده که البته در ردیف احتمالات بعید هستند.
۴ ـ آنچه در مقطع کنونی برای دولتمردان جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد اینست که اولا از این گزارش به عنوان یک اعتراف صریح به غیر نظامی بودن فعالیت های هسته ای ایران بهره برداری نمایند و ثانیا بااستفاده از اختلافات موجود میان دو حزب عمده آمریکا یعنی دموکرات ها و جمهوریخواهان و رقابت شدید آنها در آستانه انتخابات ریاست جمهوری فعالیت های دیپلماسی خود را تقویت نموده و ضمن تلاش برای روشن نمودن افکار عمومی جهان درباره صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای خود تلاش های دولت بوش برای سیاسی کردن پرونده ایران را خنثی کنند و مانع تصویب قطعنامه سوم شورای امنیت شوند و برای انتقال پرونده از شورای امنیت سازمان ملل به آژانس بین المللی انرژی اتمی تلاش نمایند. این هدفی است که با تدبیر و بهره برداری از تجربیات گذشته قابل دسترسی است.

عجله نکنید
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود توصیه می کند ایران در استقبال از این گزارش تعجیل نکند. دنیای اقتصاد نوشته است:
گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا درباره ایران و تاکید آن بر توقف تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای تحولی بزرگ به شمار می رود و می تواند موجبات کاهش فشار بر جمهوری اسلامی را فراهم کند؛ اما…
در استقبال از این گزارش باید محتاط بود و به جنبه های حقوقی و آثار سیاسی و بین المللی آن توجه کرد. دستاورد فوری و ملموس گزارش که موجب خرسندی دولت ایران هم شده، این است که دست بوش در ستیزه با جمهوری اسلامی خالی می شود و او تا مدت ها نمی تواند از ایران اتمی و تهدید ایران سخن بگوید. فایده دوم آن، مجالی است که ایران در حوزه تبلیغاتی و رایزنی با کشورهای جهان، به ویژه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی به دست خواهد آورد. فایده دیگر این است که همراهان و حامیان بین المللی ایران در مواجهه با آمریکا برگ برنده ای در اختیار خواهند داشت که به نفع آنها و ایران و به زیان آمریکا و متحدانش خواهد بود.
اما در کنار این دستاوردها، از چند نکته نباید غافل ماند: اول اینکه جمله ایران برنامه هسته ای نظامی خود را در سال ٣۰۰۲ متوقف کرده است ، یک معنای مخالف دارد که بر اجرای چنین کاری تا سال ٣۰۰۲ دلالت دارد.
این صراحت لفظی در گزارش آمریکایی ها می تواند به دلالت حقوقی منتج شود و تکرار آن، منبعی اسنادی و حقوقی برای آمریکا ایجاد کند و این کشور با استناد به آن به بحث اراده ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای دامن بزند. حال آنکه ایران در گذشته بارها به صورت رسمی اعلام کرده نه قصد چنین کاری داشته و نه اقدامی کرده است.
نکته دیگر اینکه طبق رویه های تصمیم گیری در ایالات متحده چنین گزارش هایی صرفا روشن کننده راه رییس جمهوری هستند و او الزام قانونی به تمکین در برابر آنها را ندارد. اینکه این موضوع در آمریکا جنجال به پا کرده و مخالفان بوش را به تحرک واداشته است، موضوعی است که به حوزه سیاست داخلی این کشور به ویژه مسائل انتخاباتی مربوط می شود و انتقادهای رقیبان دموکرات باعث نمی شود که دولت جمهوری خواهان در باقی مانده عمر خود تحت تاثیر گزارش نهادهای امنیتی رفتار خود را در برابر ایران تغییر دهد. به علاوه گروهی که اکنون در آمریکا منتقدان اصلی سیاست های جمهوری خواهان در برابر ایران به شمار می روند؛ یعنی دموکرات ها در زمان حکومت خود موضع سرسختانه تری داشته اند و آغاز کننده تحریم های ایران و عاملان تنها یورش نظامی به ایران (واقعه طبس) همین طیف بوده اند و چنانچه بتوانند با بهره گیری از این نقطه ضعف دولت بوش ریاست جمهوری آمریکا را به دست بگیرند، لزوما در برابر ایران انعطاف نشان نخواهند داد. با توجه به ملاحظات فوق می توان حدس زد که گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا به روال فنی و کارشناسی تهیه اما با انگیزه سیاسی منتشر شده و در واقع زمینه سازی برای انعطاف احتمالی دولت جمهوری خواهان در برابر بازیگران بین المللی و ایضا کم کردن عیار خصومت با ایران به منظور جلب افکار عمومی آمریکا و تسهیل مذاکره با کشورهای فعال در پرونده هسته ای ایران و احیانا جمهوری اسلامی است.
اگر این فرض را مبنای تحلیل قرار دهیم، از آن این نتیجه حاصل می شود که ایران باید در استقبال از این گزارش محتاطانه عمل کند و اگر بنای اعتماد و انعطاف دارد، این کار را با مابه ازای مناسب و در خور انجام دهد.
تعجیل در واکنش رسمی به چنین اقدامی روا نیست؛ اما تعللی هم که دموکرات های آمریکا آن را به انتظار ایران برای پیروزی آنها و شکست جمهوری خواهان تعبیر کنند، افتادن ایران به دام بازی های داخلی سیاستمداران آمریکا را به دنبال خواهد داشت. زمان و نحوه واکنش رسمی و عملی ایران به تحولاتی که اکنون در آمریکا جریان دارد، هنری است که دستگاه دیپلماسی باید از خود نشان دهد.

گزارشی با معنای دوگانه
روزنامه اعتمادملی هم در سرمقاله خود این گزارش را دارای معنای دوگانه ای می داند و می نویسد:
انتشار گزارش ۱۴ سازمان و نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اعتراف به اینکه ایران از سال ۲۰۰٣ قصد خود برای دستیابی به سلاحهای اتمی را کنار نهاده مباحث و حتی جنجالهای فراوانی را در آمریکا و دیگر رسانه های بین المللی جهان برانگیخت.
این گزارش در زمانی که گروه ۱+۵ خود را آماده اعمال تحریمهای جدیدی علیه ایران می کند از معانی دوگانه برخوردار است از یک سو نشان دهنده تصمیم نهایی آمریکا برای صرفنظر کردن از گزینه نظامی حداقل در ماههای منتهی به ژانویه تا می است و از سوی دیگر متضمن حمایت بنیادین از افزایش سطح تحریمها علیه ایران برای منصرف کردن ایران ـ به زعم خودشان ـ از بلندپروازیهای هسته ای است اما علیرغم تحلیل دوگانه نهادهای امنیتی آمریکا نباید فراموش کرد که صرف توقف تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای اتمی در سال ۲۰۰٣ از آن دست ادعاهایی است که نمی توان در نفی و یا ثبات آن صف بندی نمود.
آمریکاییها نشان داده اند در دشمن سازی و وارونه جلوه دادن شرایط رقیب استادند. ۵۰ سال مبارزه در دوران جنگ سرد و خلع مشروعیت تمام نمادها و آثار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و خبرگی نهادهای رسانه ای و امنیتی، به سازمان سیا و دیگر نهادهای همطراز آمریکا آموخته است، چگونه می توان از هیچ، همه چیز و از کاه کوه ساخت. در حالی که ماه ژانویه از راه می رسد و رقابتهای انتخاباتی آمریکا وارد مرحله نهایی خود می شود به نظر می رسد آمریکاییها در دو جبهه خود موقعیت خود را مطلوب دانسته و حداقل در شرایط فعلی، جمهوریخواهان دولت خود را نیازمند ریسک بزرگتری نمی یابند.
در ماههای اخیر، سه اولویت توأمان در سبد نظرسنجی شهروندان آمریکایی بالا و پایین شده است، اولویت اول مسأله امنیت عراق وخروج سربازان آمریکایی از آن کشور است، اولویت دوم به دغدغه ها و موضوعات اقتصادی مربوط می شود و اولویت سوم روند مذاکرات اعراب و اسرائیل است. روند تحولات در ماههای اخیر و تحلیل آخرین نظرسنجیها گویای این مدعاست که در سبد نظرسنجی آمریکاییها ، عراق درحال از دست دادن رتبه اول خویش و ارتقای جایگاه مشکلات اقتصادی است. دو گام موفق و شمرده شده از منظر آمریکاییها به عراق و فلسطین برمی گردد، از زمان اجرای طرح جدید امنیتی در عراق و اعزام ژنرال پترائوس، ضریب امنیت به شکل غیرقابل باوری افزایش یافته است اینک به صراحت می توان از جدول زمانبندی برای خروج سربازان آمریکایی از عراق دم زد.
دولت آمریکا در گام دوم برای حل مسأله فلسطین نیز وانمود می کند با موفقیتهای به ظاهر درخشانی مواجه شده است با جمع کردن سران و نمایندگان بیش از ۴۰ کشور جهان و اعمال فشار بر اسرائیل برای عقب نشینی از برخی مناطق اشغالی و اعلام صریح لزوم تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنفرانس پاییزی آناپولیس، آمریکایی ها وضعیت روحی مطلوبی در خاورمیانه از خود ارائه می دهند.
در کنار دو عامل یاد شده، سبقت گرفتن دموکراتها و اکثر نظرسنجیهای میدانی ثابت می کند جمهوریخواهان باید با تکیه بر دو کارت عراق و فلسطین به حل مشکلات اقتصادی پرداخته، از فرو افتادن به باتلاقی جدید پرهیز نمایند. اما شرایط جدید برای ایران به معنی تاختن توسن سرکش سیاست خارجی در زمینهای ناشناخته نیست. جمهوری اسلامی در میدان شطرنج پیچیده ای در حال نبرد است. همدلی، معاضدت فرصت شناسی و پرهیز از ماجراجویی و استفاه از تمام ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی نظام جمهوری اسلامی و بها دادن به همه جریانها و نیروهای وفادار به نظام اسلامی می تواند تضمین کننده گذر از این گردنه سخت باشد.

خبرهای عجب ساز!
روزنامه صدای عدالت نوشته ای از مسعود بهنود روزنامه نگار و نویسنده ایرانی مقیم لندن با عنوان: ازخبرهای عجیب دارد که در پی می خوانید: گرچه خواندن خبرهای عجب از مبدأ ایران برای خبرخوانان جهان در سه سال اخیر عادی شده است، اما گاه خبرهائی هست که دقایقی و یا ساعت هائی آدمی را مشغول می دارد. از آن جمله این خبر که دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی در اولین دیدار مستقل خود به سولانا گفته سخن های علی لاریجانی را قبول ندارم، دیگر این که رئیس جمهور در اجلاسی زیر آرم خلیج عربی نشسته و با لبخند، و عملاً سند و مدرک مهمی به دست همسایگان جنوبی داده است، کاری که می تواند فاجعه ای باشد امادستگاه تبلیغاتی دولت با تبدیل آن نام به خلیج فارس، سفر وی را تبدیل به فتح الفتوحی دیگر کرده اند. چه جای شگفتی وقتی آقای جلیلی در اولین دیدار مستقل خود با کمیسر خارجی اتحادیه اروپا به قول دیپلوماتی فاجعه آفریده است، رئیس دولت بدون نگرانی از سئوال مجلس در اجلاس دوحه زیر تابلو مجلس تعاون خلیج العربیه بنشیند. یعنی به همین سادگی همه آن تلاش ها برای جلوگیری از تعویض نام خلیج فارس و کاربرد این اسم مجعول، به همین سادگی رفع شد. هر کدام از این دو خبر را باید خواند. البته وقتی دولت جدید بر سر کار آمد آقای علی لاریجانی با همه انتقادی که به روند گذشته پرونده هسته ای داشت اما در جائی ثبت نیست که به طرف خارجی گفته باشد که سخن های مذاکره کننده قبلی را قبول ندارم، که اگر چنین امری متداول جهانی بود سنگ روی سنگ بند نمی شد. و فقط تجسم کنید که مناقشات جهانی تا چه اندازه انبوه می شد در حالی که الآن با توافق و تفاهمی تمام می شود و اگر دولتی هم عوض شد، جانشینانش به طور طبیعی همان ها را ادامه می دهند. چنان که از جمله سیاست ورزی ها و تدبیرهای سران اولیه جمهوری اسلامی یکی هم این بود که چند روزی بعد از انقلاب همین که یکی از روحانیون سخن از ادعاهای ایران بر بحرین گفت دولت اعلام داشت که جمهوری اسلامی به توافق های دوران پادشاهی متعهد است و بحرین را به رسمیت شناخته است. بر همین منوال بود که صدام نتوانست لغو قرارداد ۱۹۷۵ را از جمهوری اسلامی بخواهد. و باز بر همین منوال طلب ها و سرمایه گذاری های خارجی دوران پادشاهی تحویل جمهوری اسلامی داده شد. حالا چگونه باید سخن دبیر جدید شورای امنیت ملی ایران را به گوش دنیا رساند، بی آنکه تعجبی بدان دست دهد.
نه تمام گروهی که در دولت فعلی بر سر کار آمده اند بلکه تا این جا می توان گفت که آقای احمدی نژاد حتماً معتقد به تولید مدام عجب است و برای این کار برنامه هر روزه دارد بی توجه به مصلحت ها. دستگاه عجب سازی وی از جمله بر بنیاد این اصل بنا می شود که می توان با تبلیغات این عجب ها را به غرور ملی تبدیل کرد. وی در بازگشت به روش ها و هنرهای اوایل انقلاب، چنان که به صراحت در مبارزات انتخاباتی اش وعده داد و کس نشنید، فرمان را برگردانده به دوران عجب. به دورانی که هر روز خبری شگفتی ساز از ایران می رسید. مگر نه که لوموند فردای تشییع جنازه سه میلیونی امام خمینی نوشت آخرین شگفت آفرینی مردی که ده سال برای دنیا شگفتی ساخت. احمدی نژاد بر همین اساس در همین دو سال و نیم است که این را تسری داده که نفس کار خارق عادت مثبت است. نفس شگفتی زیباست و نفس شگفت زده شدن دیگران باعث پیروزی است. اول بار که ایرانی ها نشان دادند که سیاست خاصی در برابر مسائل جهانی دارند همان زمان انقلاب بود و در گزارش های رمزی کلارک و ماموران انگلیسی و دیگران که به نوفل لوشاتو فرستاده شده بودند، درج است. این اسناد نشان می دهد که در برابر شگفتی آفرینی های ایرانیان، جهانیان به ظاهر معقول هم دست به کارهای محیر العقول زده و سخن های نگفته گفته اند. از نوشته تحسین آمیز و باورنکردنی ژیسکاردستن درباره انقلاب ایران غکه طلوع تمدنش خواند و هنوز گاهی، چپ های بدجنس فرانسوی، این تعبیر را به رخ او می کشندف تا دو هفته بعدش که رئیس سازمان اطلاعات همان فرانسه برای شاه پیام فرستاد که تنها راه رهائی آن است که آیت الله را برای تفریحات از پاریس به ایتالیا بکشانیم و در آن جا به ترتیبی تیری درکنیم که چون شلوغ است و چپ ها هم از این کار می کنند، همان طور که در مورد الدومورو معلوم نشد این جا هم کمی سر و صدا می شود و تمام. فرانسوی ها حتی توجه نکردند که مخاطب این پیام که قرار بود بابتش از آن ها متشکر شود، از یادآوری همان دو روزی که در دوران کودتای ۲٨ در رم بود هنوز برخود می لرزد و شب ها کابوس می بیند. چه رسد به چنین طرح ماجراجویانه ای که یک سر آن در سرزمین مافیا و پاپ و سر دیگرش در اسناد فرانسوی های دهن لق باشد. از همان زمان حضور رهبر انقلاب ایران در زیر درخت سیب نوفل لوشاتو بود که غربی ها دریافتند که با یک بازی نوع تازه روبرو هستند که برنامه و وسیله کشفش در کامپیوترهای وزارت دفاع شان نیست. ایشان به تهران آمد و انقلاب پیروز شد و آن ها هنوز مشغول کشف رمز بودند که خبر رسید بعد از خداحافظی پرسوز و گداز ماشاءالله قصاب با ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در تهران، این دفعه گروه دیگری از ایرانیان که کتاب های فلسفی در زیر بغل دارند ریخته اند به سفارت آمریکا و چشم ماموران آن ها را بسته اند. بعضی هایشان کتاب فلسفی می خوانند و برخی هم مانند خانم ماری مترجمشان گاهی از فرصت استفاده می کند و خود را برای کندن انار به بالای درخت ضلع شرقی سفارت ایالات متحده آمریکا می رسانند. آمریکا سرگرم پیدا کردن واسطه هائی برای نجات گروگان های خود بودند که شنیدند پرسروصداترین عضو شورای انقلاب که نشریه معتبر کریشن سانینس مانیتور خبر داده بود که با سازمان های اطلاعاتی شوروی ربطی دارد، گریم کرده، در پاریس به ملاقات هامیلتون جردن فرستاده ویژه جیمی کارتر رئیس جمهوری رفته است. البته دوست دختر فرانسوی صادق قطب زاده بعداً در کتابی که به سبک فاسق خانم چاترلی نوشته شده فاش کرد که وزیر خارجه جمهوری اسلامی فقط هم برای آن ملاقات پنهانی به پاریس نرفته بود بلکه کارهای مهم تری داشته است. چنان که هامیلتون جردن هم آن طور که برای جیمی کارتر مبلغ سابق مذهبی وانمود می کرد فقط برای نجات گروگان های آمریکائی سفر نمی کرد بلکه وقتی با هواپیمای اختصاصی کاخ سفید به پاناما رفت فقط برای آن نبود که جلو شاه را بگیرد که برای معالجه به نیویورک نرود بلکه در عین حال لازم بود که در کنار استخر یخ بزرگی را در لیوان ویسکی خود بگرداند، و زیر آفتاب درخشان پاناماسیتی با توریخوس دیکتاتور بدنام پاناما آن قدر شنگلی کند که بفهمد که وی نظر سوئی با ملکه سابق ایران دارد که همان زمان چند صدمتر آن طرف تر مشغول اسکی روی آب با فرزندان خود بود. و این همان ملاقاتی است که درش فرستاده ویژه کاخ سفید فهمید که حال پادشاه ایران هم چندان بد نیست و دو روز قبل به هوای معالجه دندان، به دستیاری فرستاده ویژه راکفلر، دمی به خمره دخترکان پانامائی زده است. همین مقدار اطلاعات از ایرانی ها، حتی قبل از آن که خبر گیر کردن هلی کوپترهای مجهز و صدمیلیون دلاری وزارت دفاع آمریکا در توفان شن به فروشنده سابق بادام زمینی برسد، گیج کننده بود چه رسد که نیمه شبی به رئیس جمهور که درکاخ سفید خواب نداشت خبر دادند بین ایرانی ها که مسئولیت لجستیک عملیات روباه صحرا را به عهده گرفته اند، در صحرای پشت بادام دعوا شده و آمریکائی ها را ول کرده اند و دارند راننده یک وانت را بازجوئی می کنند که مقداری گازوئیل قاچاق کرده و از یزد به نطنز می برد. آمریکایی برای نشان دادن میزان دقت و صحت گزارش های خود از منطقه پشت بادام، در انتهای گزارش تاکید کرده بود که ممکن است راننده وانت که در همان فاصله از دست ماموران کلنل بک ویچ گریخت در حال حمل گازوئیل از یزدبه نطنز باشد نه برعکس. و از این زمان به بعد مشکل کاخ سفید و تمام اجزایش این بود که رئیس جمهور پشت بادام را نمی توانست ادا کند. در آن زمان آمریکایی ها خیلی به فن بیان اهمیت می دادند و اصلاً قابل تصور نبود که چهار پشت بعد از کارتر کسی وارد همان کاخ سفید می شود که حتی واشنگتن را هم نخواهد توانست تلفظ کند. به این ترتیب داستان پرآب چشم ایران و امریکا درصد و پنجاهمین سال از آغاز خود همواره مشحون از خبرهای شگفتی آور بوده است تا حالا که بزرگ ترین مفسران جهان را به این فکر انداخته که داستانی که انتهایش از پیش قابل حدس و گمان است اصلاً نیازی به تحلیل و تفسیر ندارد و می توان گفت در عمر دویست و پنجاه ساله آرشیو ملی آمریکا هیچ کشور دیگر جهان چنین گزارش هایی وجود ندارد که این همه ضدونقیض، و در عین حال نشاندهنده طنز و ذوق هنری باشد. آخرین تحول عجب وقتی بود که سیا ادعا کرد آن جوان سیاه مو که در تیر سال ۱٣٨۴ رئیس جمهور ایران شد همان جوانی است که روز پنج نوامبر ۱۹٨۰ در محوطه سفارت آمریکا در تهران، قبل از آن که چشم بند کارکنان سفارت باز شود، با دو تا جوان سیاه موی دیگر جروبحث می کرد و می خواست اول به سفارت شوروی حمله ببرند و گروگان بگیرند بعد سفارت آمریکا. همان دانشجویی که آن زمان همیشه ساکت و اخمو بود و حالا مدام می خندد. و این درحالی است که هنوز آن اختلاف بیست و هشت سال قبل ادامه دارد و این رئیس جمهور جدید به کسانی که سرانجام حرف وی را نشنیدند و سفارت آمریکا را برای اشغال ترجیح دادند حالا می گوید آمریکایی های طرفدار غرب و وابسته و تسلیم شده… و آن گروگان گیرندگان که از کار خود چندان راضی به نظر نمی رسند در جواب محمود احمدی نژاد غکه احتمال تلفظ نامش برای باهوش ترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا یعنی بیل کلینتون هم وجود نداردف می گویند دولت بهترست مواظب مسکو باشد. و چرا این را می گویند چون که گویا احمدی نژاد از خوشحالی این که پیشنهادش قبول نشد و سفارت روسیه در تهران اشغال نشد، رفته و با جانشین برژنف دل داده و قلوه گرفته و نگرانی وجود دارد که این وسط بحر خزر هم با همه خاویار و اشپل ماهی هایش وجه المصالحه سیاست بشود.
خبر شگفت آور دوم
اما خبر شگفت آور دوم که به نوعی به اولین ربط هم دارد همان صدها خبری است که صداوسیما و روزنامه های هوادار دولت منعکس کرده اند. چنین وانمود کرده اند که رئیس جمهور در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس شرکت کرده است در حالی که به شهادت عکس ها و آرم بزرگ نمایی شده آن جا مجلس تعاون خلیج العربیه است. رسانه های داخلی عکس های دوحه را هم سانسور کنند تا معلوم نشود رئیس جمهور زیر تابلویی نشسته که روی آن به درشت غو به ظاهر به عمدف نوشته شده خلیج عربی. جالب این که در آرم رسمی شورا همین نوشته هست منتهی آن آرم دورتر از نقطه ای است که آقای احمدی نژاد نشسته، به همین جهت خلاف اصل و قاعده نوشته درشت و روشنی آورده اند بالای سر هیات ایرانی با لبخند، نصب کرده اند که دیگر جای هیچ انکار نداشته باشد. چنین تصمیم و عملی بدون شک عقوبت دارد و اثرگذارست و خواهید دید که بزودی زودبه آن استناد خواهد بود. اما خطایی چنین می توانست سهل انگاری ماموران وزارت خارجه و سفارت ایران عنوان شود و با توضیحاتی متداول برای پوشاندن حقیقت، پرده پوشی شود، اگر تبلیغات روزنامه ک و روزنامه های هوادار دولت نبود. ک در سرمقاله خود همان شگردی را به کار برده که در مورد اجلاس سران بحر خزر به کار برد. آن جا هم از پیروزی بزرگ خبر داد، و خواستار برپایی جشن ملی شد. هرچه جماعت پرسیدند چه شده است که چنین جشنی لازم است گفت نفس برپایی اجلاس در تهران خبرسازست. امروز هم ک در عنوان بزرگ خود نوشته اجلاس دوحه دهن کجی به آناپولیس و به این ترتیب لبخند آقای احمدی نژاد در میان شیوخ و سلاطین عرب معنادار شده است. ک در سرمقاله خود هم همین مضمون را تکرار کرده و چندان حضور احمدی نژاد را در این اجلاس موفقیت قطعی دانسته که پرسیده: آیا با این اوصاف آیا ائتلافی بین کشورهای عربی با همراهی آمریکا علیه ایران شکل گرفته و یا خواهد گرفت؟! بی تردید دعوت از احمدی نژاد برای حضور در اجلاس دوحه اگرچه به مفهوم آن نیست که تمامی موانع اتحاد و یکپارچگی میان ایران اسلامی و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس به طور کامل رفع شده است ولی رخداد اخیر را می توان گام بلندی در این مسیر تلقی کرده و نشانه روشنی از ناکامی آمریکا در دور کردن کشورهای منطقه از یکدیگر ارزیابی کرد. نباید از نظر دور داشت که آمریکا در اندیشه شکست و انزوای ایران است و در این مسیر شوم از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد، اما هرگز قادر نخواهد بود مانع ظهور ایران به عنوان سمبل اقتدار اسلامی در خاورمیانه و جهان شود. جاده دشمنی با ایران هر روز باریکتر می شود. گرچه ک انتظار جواب به سئوال خود ندارد اما می توان نوشت: ائتلافی علیه ایران عملاً با وجود سیاست هایی مانند دولت شکل گرفته است اما بزرگی ایران که هیچ ربطی به این دولت و هیچ دولت دیگری ندارد، مانع از آن می شود که شیوخ آمال خود را به اجرا نزدیک کنند. اما شما هرچه توانستید برای ضعف ایران انجام دادید که اگر دنیا به جیغ و تبلیغ و فریاد بود به قاعده موسولینی با لباس سرباز دشمن دستگیر و تیرباران نمی شد. تصویری که پریروز از ایران در چشم شیوخ جنوب خلیج فارس نقش بست تصویری کوچک نمایی شده از ایران واقعی است. تصویر کشوری که ناگزیرست نام اجلاسی را که رئیس دولتش در آن شرکت کرده از مردم پنهان کند. این همه کار منطقه پارس جنوبی را می برند، از ادعاهایشان در موردسه جزیره دهانه هرمز هیچ کم نمی کنند، باز در فاصله مدت کوتاهی نماینده دولت ایران به حضورشان می رود و تازه به آن ها وعده می دهد که آب آشامیدنی و گاز به آن ها بدهد. باید پرسید مگر مردم دوبی و دوحا از مردم تشنه خرمشهر و آبادان که تابستان ها ساعت ها آب ندارند، تشنه ترند. گناه میلیون ها مردم جنوب ایران چیست که با دست خالی همین بیست و پنج سال پیش از کشورشان و خانه شان دفاع کردند. حالا آبشان را به ساکنان جنوب خلیج فارس وعده می کنید که همه چیز دارند و رشک منطقه اند. از بین تملق گویی های جناح راست به دولت حاضر، که در آرزوی دست داشتن در قدرت صورت می گیرد، بخوانید استدلال های حمیدرضا ترقی (مسئول کمیته سیاست خارجه حزب موتلفه) را که با تایید کامل سیاست های دولت نهم در قبال برگزاری شورای همکاری خلیج فارس می گوید: با توجه به این که این شورا عمدتاً در انحصار کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بوده است، دعوت از رئیس جمهوری اسلامی ایران به معنای پذیرش ایران به عنوان یک عضو همسایه و همچنین پذیرش این امر است این خلیج فارسی هم هست که این خودبه معنای عقب نشینی این کشورها از مواضع گذشته شان در قبال ایران است. چه صفت می تواند داد به کسی که گفته عدم حضور ایران در اجلاس های پیشین این شورا موجب شده است که ایران نتواند به طور کامل از منافع ملی خوددر میان کشورهای عربی دفاع کند اما حضور احمدی نژاد در این اجلاس، زمینه های دفاع ایران از حقوق و منافع ملی خود را فراهم خواهد کرد. این به ابتذال کشاندن رقابت های سیاسی است. در خبرها به تواتر آمده که در سال ۱٣۴۲ که امام خمینی در زندان بود و با شورش مردم آزاد شد سپهبد پاکروان که ریاست ساواک را به عهده داشت در ملاقاتی به ایشان گفت ما ا زقول شما اعلام کرده ایم که سیاست چون پدرسوختگی و دروغ است ما با آن وداع کردیم، جواب این بود که ما آن سیاست را به شما واگذار کردیم و سیاستی می خواهیم که عین دیانت و نماز ما باشد.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست