روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۹ آذر ۱٣٨۶ -
۱۰ دسامبر ۲۰۰۷
رابطه مسئولان قوه مجریه با مقبولیت جریان اصولگرا
دو سند که بر روند پرونده هسته ای ایران تأثیر جدی خواهد گذاشت
تحلیلی از رشد قیمت دلار در بازار
پیاده کردن دوستان و همراهان در ایستگاههای مختلف
صفی از وزیران برای استعفا یا برکناری؟!
بعد از چهار سال تعهد خاتمی پذیرفته شد
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش درباره ۲ سند نوشته است: ظرف چند هفته اخیر دو سند مرتبط با پرونده هسته ای ایران منتشر شده که همه ناظران معتقدند بر روندهای آینده این پرونده به طور جدی تاثیر خواهد گذاشت، اگرچه در این باره که این تاثیر با کدام شدت و در چه جهتی خواهد بود، نظرات یکسان نیست.
سند اول گزارش محمد البرادعی به اجلاس ماه نوامبر شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی بود که البرادعی در آن مهم ترین موضوع موجود در گذشته برنامه ایران، یعنی تاریخچه سانتریفیوژهای p۱ و p۲ را حل شده اعلام کرد. در گزارش البرادعی البته جملات مرتبط با این موضوع تحت فشار سنگین آمریکا و همراهانش اندکی مبهم و پیچیده نوشته شده بود تا فاقد مدلول صریح باشد، ولی بعد از نشست، ایران نامه ای رسمی از آژانس دریافت کرد که در آن حل دو موضوع سانتریفیوژها و سند اورانیوم فلزی رسما اعلام شده بود. سند دوم اما، که چند روزی از انتشار آن می گذرد، برآورد اطلاعات ملی آمریکا درباره ایران (National Inteligence Estimate) است که مدت ها پیش آماده شده بود اما تحت فشار تیم چنی در کاخ سفید از انتشار آن جلوگیری می شد. این سند که فشرده گزارش های ۱۶ نهاد اطلاعاتی آمریکاست و توسط سیا جمع بندی شده، به صراحت اعلام می کند ماهیت برنامه هسته ای ایران در فاصله سال های ۲۰۰٣ تا ۲۰۰۷ صلح آمیز بوده و ایران آنچه را که در این برآورد برنامه ساخت تسلیحات هسته ای خوانده شده در سال ۲۰۰٣ تحت فشارهای بین المللی تعطیل کرده است. به این ترتیب دو سند رسمی از جانب نهادهایی کاملا معتبر، صحت اظهارات ایران درباره ماهیت صلح آمیز برنامه هسته ای اش را تایید کرد؛ گزارش البرادعی گذشته برنامه ایران را پاک اعلام کرد و برآورد اطلاعات ملی آمریکا وضعیت این برنامه در زمان حال را. سوال این است که تحت تاثیر این دو سند، وضعیت سیاسی پرونده ایران به چه نحو دگرگون خواهد شد؟
پس از انتشار گزارش البرادعی کسانی در داخل ایران ـ البته عمدتا به قصد کوچک نمایی توفیقی که دولت نهم در تعامل با آژانس کسب کرده بود ـ تذکر دادند که معلوم نیست یک گزارش فنی و حقوقی از جانب نهادی چون آژانس بتواند اراده های سیاسی که پرونده ایران را تا اینجا کشانده به طور جدی تحت تاثیر قرار دهد. آمریکا و متحدانش هم بلافاصله پس از انتشار گزارش، با اعلام اینکه منتظر گزارش سولانا می مانند نشان دادند عنداللزوم کاملا آماده اند با برجسته کردن جنبه سیاسی پرونده، گزارش های فنی ـ حقوقی آژانس را هیچ بینگارند. در مورد برآورد اطلاعات ملی هم اتفاقی کم و بیش مشابه رخ داد. درست فردای روزی که نسخه غیر طبقه بندی شده گزارش منتشر شد ـ ۹ صفحه از ۱۵۰صفحه ـ آمریکا، فرانسه، انگلستان و صهیونیست ها، در حالی که سعی می کردند خونسردی خود را حفظ کنند، اعلام کردند مطابق این برآورد فشارهای بین المللی در سال ۲۰۰٣ توانسته برنامه ساخت سلاح هسته ای توسط ایران را متوقف کند، پس از این به بعد هم برای جلوگیری از آغاز مجدد آن برنامه باید فشارها را بر ایران حفظ کرد. نادیده گرفته شدن تقریبا کامل آن بخش از NIE که می گوید برنامه ایران اکنون کاملا صلح آمیز است در اظهارنظرهای جناح تندرو گروه ۶، نشان می داد که انتشار گزارش سازمان اطلاعات ملی در مقطع فعلی خیلی هم تصادفی نبوده و انگیزه اصلی کاخ سفید از این کار در واقع این بوده است که متحدان خود را برای برداشتن گام سوم تحریم ها در شورای امنیت علیه ایران متقاعد کند. یک بار خواندن نسخه منتشر شده این برآورد نشان می دهد که باید با حداکثر بدبینی به آن نگاه کرد. همانطور که از خلال کنفرانس خبری بوش پس از انتشار گزارش و همچنین بیانیه ای که استفن هادلی منتشر کرد پیداست، دقیق اگر باشیم جامعه اطلاعاتی آمریکا از انتشار این گزارش در مقطع فعلی، لااقل دو هدف را تعقیب می کرده است: اول این که گزینه حمله به ایران را که در ماه های گذشته افزایش احتمال آن برخی از اعضای گروه ۶ را نگران کرده بود، منتفی اعلام کند و دوم اینکه در مقابل از آنها بخواهد برای حفظ وضعیت فعلی که ایران در آن به دنبال سلاح هسته ای نمی رود با تشدید تحریم ها موافقت کنند. این گام دوم در حقیقت نوعی تلاش پیش دستانه برای خنثی سازی گزارشی است که کاخ سفید احتمال می دهد تا پایان سال جاری میلادی توسط محمد البرادعی منتشر شود و با اعلام حل و فصل کامل همه مسائل پرونده ایران، آن را به وضع عادی بازگرداند. NIE در واقع ترفندی است تا به زعم آمریکایی ها اجازه ندهد پرونده ایران با گزارش البرادعی بسته شود و زمینه را برای تداوم فشارها بر ایران همچنان مهیا نگهدارد.(در این باره در مجالی دیگر به تفصیل بحث خواهیم کرد.)
با این وجود خام اندیشی محض است اگر تصور کنیم کاخ سفید می تواند بدون توجه به همه آنچه نهادهایی مانند سازمان اطلاعات ملی و آژانس بین المللی انرژی اتمی می گویند، کار خود را بکند. مهم ترین تاثیری که این اسناد بر جنبه سیاسی پرونده ایران می گذارد این است که توان استدلال و قدرت چانه زنی جناح مخالف تندروی در جامعه بین المللی را که اکنون توسط روسیه، چین، آلمان و سولانا نمایندگی می شود تقویت می کند و باعث می شود آنها بتوانند از موضع قدرتمندانه تری در مقابل آمریکا مقاومت کنند. روس ها و چینی ها اکنون به وضوح در مقابل پیشروی در شورای امنیت مقاومت می کنند. شکل استدلال آنها در مقابل آمریکا اینگونه است که به یاد آمریکا بیاورند اساسا علت اصلی ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت در فوریه ۲۰۰۶ چه بود. آنچه به لحاظ تاریخی اتفاق افتاده این بود که پس از چند ماه کش و قوس، بالاخره البرادعی در گزارش نوامبر ۲۰۰۵ خود به شورای حکام آژانس اعلام کرد برای راستی آزمایی ماهیت برنامه هسته ای ایران به اختیاراتی نیاز دارد که تنها شورای امنیت می تواند آن را برای آژانس فراهم آورد. روسیه و چین می گویند در واقع پرونده ایران اساسا برای افزایش دسترسی های آژانس به شورای امنیت رفت و حالا که البرادعی در گزارش خود می گوید چنین دسترسی هایی در اختیار دارد و طبق یک مدالیته توافق شده در حال حل و فصل یک به یک همه ابهامات موجود در پرونده ایران است، پس مطلوب حاصل شده و نیازی به تداوم مسیر شورای امنیت نیست. البته آمریکایی ها در مقابل استدلال می کنند بالاخره ٣ قطعنامه روی میز شورای امنیت قرار دارد که ایران به هیچ یک از درخواست های این قطعنامه ها ـ که تعلیق در راس آنها قرار دارد ـ پای بند نبوده، بنابراین نمی توان افزایش دسترسی های آژانس را به تنهایی کافی دانست و دست از سر ایران برداشت. جناح مخالف در مقابل استدلال می کند آمریکا دیگر باید بفهمد که تعلیق از ناحیه ایران دست نیافتنی است و تنها چیزی که احیانا می توان بر سر آن با ایران چانه زد این است که در گسترش ابعاد صنعتی برنامه غنی سازی خود، خیلی عجله نکند؛ این خبری است که رویترز از سقف آنچه سولانا در چانه زنی با سعید جلیلی در پی کسب آن بود منتشر کرد، یا به عبارت دیگر امریکا باید بپذیرد ۱۷۴۷ یک اشتباه بزرگ دیپلماتیک از ناحیه غرب بوده و آنکه باید این اشتباه را تصحیح کند هم غرب است نه ایران. به این ترتیب آنچه عملا اتفاق افتاده ـ و رسانه ها و تحلیلگران غربی هم در این دو سه روز مکرر گفته اند ـ این است که آمریکا دیگر به زحمت می تواند اجماع میان متحدان خود را ـ که از ابتدا هم علاقه ای به همراهی با آمریکا علیه ایران نداشتند ـ حفظ کند، چرا که با انتشار این دو سند ـ به رغم همه شیطنت هایی که در آنها وجود دارد ـ تقریبا تمامی شیوه های استدلالی که تاکنون با توسل به آنها اجماع علیه ایران را حفظ می کرد از دست داده است. علاوه بر این آمریکایی ها با انتشار برآورد اطلاعات ملی درباره ایران برگ حمله نظامی را که تا امروز با توسل به آن سر میز مذاکره امتیازهای بزرگ از طرف های خود گرفته بودند، سوزاندند. اگر چه در داخل ایران تحلیلگران اصولگرا در مقابل همتایان اصلاح طلب خود همواره به تفصیل استدلال می کردند سروصداها درباره حمله نظامی اساسا جنگ روانی است، اما آمریکایی ها در این مدت موفق شده بودند این عملیات روانی را به مخالفان تحریم ایران بفروشند و آنها را به همراهی با خود وادارند. در هر حال این برگ باجگیری دیرینه اکنون دیگر از روی میز حذف شده است.
در شرایط فعلی تقریبا همه علائم حاکی از آن است که مریکا به خوبی فهمیده که نمی تواند روند امور را به نحو دلخواه خود پیش ببرد و هر روز مانعی جدید هویدا می شود و پیمودن مسیر تشدید فشار علیه ایران را دشوارتر می کند. اما در مقابل، ایران چه به لحاظ منطقه ای و داخلی و چه از حیث ارزیابی ناتوانی های طرف مقابل هر روز به نسبت روز قبل احساس قدرت بیشتری می کند و دلیلی برای کوتاه آمدن نمی بیند. به عنوان یک نمونه ساده توجه کنید که اکنون بیش از یک ماه از تسلیم درخواست رسمی آمریکا برای گفت وگو با ایران درباره عراق می گذرد اما تهران هنوز پاسخی به این درخواست نداده است. در چنین شرایطی محتمل ترین اتفاق این است که غرب خود را برای انجام یک معامله بزرگ به شرط حفظ آبرو با ایران فراهم کند و تنها یک چیز است که می تواند دوباره غربی ها را نسبت به تداوم روند ماجراجویی علیه ایران متقاعد کند و آن هم این است که پیام هایی از داخل دریافت کنند و به این طمع بیفتند که با کمک به اصلاح طلبان برای ورود به مجلس هشتم می توانند موضوع را به نحو بنیادی تری حل کنند. علائمی که این حدس را تایید می کند اکنون چندان پوشیده نیست که البته بحث درباره آنها فرصتی دیگر می طلبد.
تزریق ۷۰۰ میلیون دلار
روزنامه جام جم در یک گزارش خبری ـ تحلیلی از رشد قیمت دلار در بازار با عنوان: تزریق ۷۰۰ میلیون دلار برای کنترل قیمت بازار ارز نوشته است: با این که قیمت دلار آمریکا در هفته های اخیر در بازار افزایش قابل توجهی داشته، اما ظاهرا بانک مرکزی بر این عقیده است که منشا این افزایش، تقاضا بوده و با تمهیداتی قیمت ها در حال کاهش است.
قیمت دلار آمریکا دست کم از ٣ هفته پیش بتدریج رو به افزایش گذاشته است، به طوری که یک حباب قیمتی برای آن ایجاد شده است. در این زمینه آستانه قیمتی هر دلار آمریکا از ۹۱۰ تومان به ۹۶۵ تا ۹۷۰ تومان در اوج رشد قیمت ها در اواسط هفته گذشته رسید. تحولات رشد ارزش دلار در برابر ریال از حدود ۲ هفته پیش محسوس شد؛ چرا که دلار به حدود ۹٣۰تومان رسیده بود و کم کم به ۹۴۵، ۹۵۵، ۹۶۰ و در نهایت ۹۷۰ تومان رسید.
هم اکنون این رشد قیمت ها تا حدی کنترل شده است ؛ به طوری که قیمت رسمی فروش دلار از سوی بانک مرکزی درصدر قیمت های مجاز ۹٣٣,٨تومان و در بازار آزاد حدود ۹۴۵ تومان بود. اما باید اذعان کرد هنوز رشد قیمت دلار کاملا کنترل نشده و حباب قیمتی آن کاملا از بین نرفته است.
ایجاد چنین حباب قیمتی، شایعات زیادی را در فضای اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کرد و شاید همزمانی اعلام رقم کسر بودجه ٣۰تریلیون ریالی امسال توسط وزیر امور اقتصادی و دارایی به این شایعات بیشتر دامن زد.
این شایعات حول این محور بود که دولت و بانک مرکزی برای جبران کسر بودجه و سایر هزینه های پایان سال دولت با کاهش عرضه دلار به بازار، قیمت آن را بالا برده اند تا ریال بیشتری عایدشان شود. بر این اساس شایعه پردازان چنین روایت کردند که گرانفروشی دلار عمدی است و بانک مرکزی عرضه دلار به بازار داخل را کاهش داده و احتمالا دلار را در بازارهای پرفروش تر نظیر دبی می فروشد و عرضه عمده ارز در واقع بدون تزریق به بازار داخلی به سایر بازارهای خارجی سرازیر می شود. این دسته از شایعات وقتی قوت گرفت که به اجرای نرخ شناور هدایت شده استناد می شد.
در این نظام، دولت موظف است قیمت فروش دلار در بازار را در محدوده مشخصی کنترل و مدیریت کند و خروج قیمت دلار از محدوده تصور شده طرح، شایعه دستکاری دولت در قیمت دلار را تقویت کرد…
هفته هایی که گذشت بازار ارز ایران و بویژه دلار و یورو با رشد تقاضا تحت تاثیر آغاز فصل حج تمتع و همچنین فصل مسافرت های قشر مرفه همزمان با تعطیلات پیش روی کریسمس مواجه بود.
هر چند مسافران به علت کاهش ارزش دلار در برابر یورو بیشتر ترجیح می دهند یورو بخرند تا دلار، اما این عامل می تواند در بخشی از رشد تقاضای دلار سهم داشته باشد.
در نتیجه این افزایش تقاضا، دلار آمریکا در بازار با کمبود مواجه و رشد قیمت آن کلید خورده است. در همین حال تحولات دیگری نیز در سطح منطقه و جهان رخ داده است که باعث سرعت بخشیدن به رشد قیمت دلار در بازار ایران شده است. بخشی از این تحولات در رشد نسبی ارزش دلار نسبت به یورو در بازارهای جهانی خلاصه می شود. طبق اطلاعات موجود، قیمت دلار نسبت به یورو تا جمعه هفته گذشته حدود یک درصد افزایش یافته است.
در واقع قیمت دلار به یورو از ۱,۴٨۶ به ۱,۴۵۶ رسیده و روند تقویتی ارزش دلار در برابر یورو همچنان ادامه دارد. این عامل جهانی قطعا در رشد ارزش دلار در بازار ایران نیز تاثیرگذار است.
اما براساس اطلاعاتی که خبرنگار ما به دست آورده است، بخشی از رشد تقاضا برای دلار در بازار ایران تحت تحولاتی است که از سوی بانک مرکزی امارات صورت گرفته و باعث سرازیر شدن متقاضیان دلار از دبی به ایران شده است. بر این اساس امارات، اخیرا تصمیم گرفت ارزش درهم را در برابر دلار تقویت کند…
بخشی دیگر از شایعات منتشر شده درباره نقش دولت و بانک مرکزی در رشد ارزش دلار، به روند معکوس بازار ارز ایران و جهان بازمی گردد. منتقدان می گویند چرا در حالی که ارزش دلار در دنیا در مجموع رو به کاهش است، اما در ایران قیمت دلار رو به افزایش می گذارد؟
تحلیلگران می گویند: ریشه این ایراد را نیز باید در نرخ تورم موجود در کشور جستجو کرد؛ چراکه نرخ تورم در ایران حدود ۱٨ درصد و در اروپا حدود ۵درصد است. روشن است وقتی که ارزش دلار یا یورو تحت تاثیر نرخ تورم صاحبان اصلی این ارزها نوسان یابد، درصد این نوسان در بازار داخلی ایران به تناسب نرخ تورم به طور تصاعدی افزایش خواهد یافت. از این رو رشد قیمت دلار در داخل کشور را می توان تابعی از درصد بالای تورم اقتصاد دانست.
در این زمینه تحلیلگران معتقدند برای حفظ ارزش پول ملی در برابر دلار باید تورم را کنترل کرد، نه این که از یک سو تصمیمات تورم زا اتخاذ کنیم و از سوی دیگر با تزریق ارز سعی کنیم بهای ارز را در کنترل خود درآوریم.
چراکه چنین روشی نه تنها به رشد ارزش پول ملی کمک نمی کند، بلکه منابع ارزی کشور را نیز هدر می دهد.
خبرنگار ما کسب اطلاع کرد که بانک مرکزی در چند روز گذشته حدود ۷۰۰ میلیون دلار برای تعادل در عرضه و تقاضا و کاهش قیمت ها به بازار تزریق کرده است، طوری که بسیاری از صرافی های تهران از پنجشنبه هفته گذشته فروشنده دلار شده اند. همچنین عوامل بازار ارز می گویند بانک مرکزی در روزهای آینده عرضه دلار را در بازار افزایش خواهد داد که این مساله با توجه به ذخایر قابل توجه ارزی کشور دور از انتظار نخواهد بود.
براساس آخرین اطلاعات دیروز هر دلار آمریکا در بازار آزاد تهران ۹۴۵ تومان و نرخ رسمی آن در بانک مرکزی ۹٣٣,٨ تومان بوده است.
همچنین هر یورو دیروز در بازار تهران ۱٣۹۰ تومان قابل خریداری بود که این رقم نسبت به چهارشنبه هفته گذشته که قیمت ۱۴۰۵ تومان بود، حدود ۱۵ تومان کاهش نشان می دهد…
رابطه مسئولان قوه مجریه با مقبولیت
روزنامه همشهری با عنوان: رفتار پرهزینه نوشته است:
برخوردی که با ذوالقدر ـ قائم مقام و معاون امنیت وزارت کشور ـ شد، برای چندمین بار رفتار دولت نهم را زیر سوال برد.
اگرچه در خبرهای رسمی سخن از استعفاست ولی واقعیت حکایت دیگری دارد. ذوالقدر به دلیل ارائه تحلیلی که با نگاه و تبلیغات رایج مسئولان عالی دولت انطباق کامل نداشت برکنار شد. جالب اینجاست ذوالقدر با پیشینه مشخص و ارزشمند ـ چه در نیروهای مسلح در سمت جانشینی فرماندهی کل سپاه و چه پس از آن ـ در جایگاهی نبوده و نیست که از مفاهیم امنیتی بی اطلاع باشد و نداند در کنار جریان رسمی چه آمادگی هایی ضرورت دارد و چه حرفی را در چه سطحی و چه جلسه ای می توان زد یا نزد.
این برخوردها که در هفته ها و ماه های اخیر سرعت بیشتری گرفته است ـ از حذف برخی وزرا تا کناره گیری لاریجانی، استعفای نیمه تمام جهرمی، پیشنهاد استعفا به فرشیدی و اینک ماجرای ذوالقدر ـ راهبرد ارتباطی دولت نهم را به چالش می کشد. وقتی صحبت از راهبرد ارتباطی یا ارتباطاتی می شود، مفهومی فراتر از راهبرد رسانه ای دارد. نوع کنش با منابع انسانی ـ که اصلی ترین سرمایه یک بنگاه و در مفهوم کلان تر یک قوه و یک کشور دانسته می شود ـ نیز در همین چارچوب قرار می گیرد. آمد و شدهای متوالی که به بالا رفتن نرخ گردش نیروی انسانی می انجامد، علاوه بر آن که بر تجربیات کسب شده و ورزیدگی ناشی از آن خط بطلان می کشد، دامنه حدس و خطا را افزون تر می کند و نگاه کارشناسی را به افول می برد و نهایتاً مدیرانی بیگانه یا فراری از ریسک و سرانجام مطیع و حافظ وضع موجود می سازد که با مشخصات و مختصات دولت قوی در تباین آشکار است.
این راهبرد در رسانه ها نیز عینا دنبال می شود. به آنان گفته می شود دولت در غربت رسانه ای است تا در محیط و گفتمان عاطفی از انتقاد پرهیز کنند یا تبدیل به بولتن شوند یا با به کار بردن عبارت هایی چون کودتای رسانه ای، هرگونه فضای انتقادی حتی با انگیزه های خیرخواهانه را مسدود نمایند. جریان اطلاع رسانی کشور را از یک طرف با حرکت های نمادین ـ که در جای خود ارزشمند است ـ و جایزه دادن به منتقدان با نشاط جلوه دهند و از سوی دیگر حتی خودی ها را متهم به سیاه نمایی کنند.
در این میان، حتی سیاست رسانه ای واحدی بر دولت حاکم نیست. مثلا در هفته گذشته، با وجود اعلان رسمی استعفای وزیر آموزش و پرورش، یکی از معاونان رئیس جمهوری احتمالا بدون اطلاع از کم و کیف ماجرا و در قالب های کلیشه ای تبلیغاتی، انعکاس این گونه شایعات را با هدف تضعیف دولت قلمداد می کرد.
مسئولان قوه مجریه ضمنا باید متوجه یک نکته مهم دیگر باشند. آنان به نمایندگی از اصولگرایی و اصولگرایان در این جایگاه قرار گرفته اند و بدون شک تصویری که مردم از عملکرد آنان خواهند داشت بلافاصله به عقلانیت یا شتابزدگی، صداقت یا عدم صداقت، کارآمدی یا ناکارآمدی و درنهایت مقبولیت یا عدم توفیق جریان اصولگرایی ترجمه می شود. واقعیت آن است که مردم از مرزبندی های ظریف بین جریان های سیاسی بی اطلاع هستند. آنان روسای فعلی قوا، مدیران بلندپایه شاخص در اصولگرایی، وزرا و معاونان آنها را شناسه و وابسته به این جریان می دانند. حال آن که ممکن است در واقعیت تفاوت هایی بین نگاه یا عملکرد این افراد باشد. اگر مسئولان ارشد دولتی با اصرار به دنبال این هستند که دیگر اصولگرایان را مورد بی مهری قرار دهند تا خرج خود را جدا کنند، عملا به ساخت تصویری آشفته، غیرمنسجم، درگیر یا ناتوان از اصولگرایی می انجامد.
حتی این رفتار از موضع کارکردی نیز برای خود دولت آفت هایی دارد. احمدی نژاد دوستان و همراهان خود را در ایستگاه های مختلف و البته نزدیک به هم پیاده می کند و ضمناً این پیام را به مدیران ارشد قوه مجریه می دهد که هرنوع عدم همراهی با او تاوان سنگینی دارد و با این رفتار، عملا خود و کشور را از ارائه نظرات کارشناسی بی بهره می کند. حافظ شیرین سخن قریب به ۷۰۰ سال پیش این پیام را به ما داده است که:
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
البته از شخصیتی مانند دکتر احمدی نژاد این انتظار طبیعی است که از نقدهای خیرخواهانه استقبال کند و این راهبرد یا سیاست را اصلاح نماید تا دولت خدمتگزار همچنان از پشتیبانی همه اصولگرایان برخوردار بماند و به اهداف والای خود دست یابد.
استیضاح، استعفا، برکناری
صندلی های لرزان کابینه گزارشی است در روزنامه اعتماد ملی از تغییرات اخیر در دولت احمدی نژاد. این گزارش در پی نقل شده است:
وزرای احمدی نژاد را یا خود او برکنار می کند یا نمایندگان مجلس شورای اسلامی و یا قضا و تقدیر اما گویا قرار است هر سه عمل دست به دست هم داده تا صندلی های کابینه دولت نهم همچنان لرزان باقی بماند. این روزها شایعه تغییرات کابینه دامنگیر همه وزرا شده است تا آنجا که دیروز محمد رحمتی وزیر راه و ترابری که در اجلاس روز جهانی هواپیمایی کشوری حاضر شده بود با سوال خبرنگاری درباره تغییر خود مواجه شد که یکی از حاضران گفت: فعلا آن قدر وزیر در صف تغییر هستند که نوبت به رحمتی نمی رسد.
داوود احمدی نژاد برادر رئیس جمهور نیز که در پایان مراسم روز جهانی هواپیمایی کشوری رسیده بود با سوالی درباره تغییرات در کابینه مواجه شد و با شوخی از کنار این سوال گذشت. در حالی که صفی از وزرا برای استعفا و یا برکناری ردیف شده و شایعه استعفا یا برکناری وزرای ارشاد، کشور و کار همچنان مطرح است نمایندگان مجلس نیز بیکار ننشسته اند و پیگیر استیضاح دو وزیر جهاد کشاورزی و کشور هستند. بحث استیضاح دو وزیر دولت نهم در حالی مطرح می شود که مجلس به تازگی از رای اعتماد برای تکمیل کابینه احمدی نژاد فراغت پیدا کرده و همچنین در صورتی که وزیر دیگری از کابینه استعفا ندهد باید مجلس به وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش رای اعتماد دهد. البته گویا نمایندگان مجلس به کمک احمدی نژاد آمده اند تا او بار ترمیم کابینه را به تنهایی بر دوش نکشد و سهمی از تغییرات نیز به نام مجلسیان ثبت شود.
رفعت بیات نماینده زنجان از جمله افرادی است که پیگیر استیضاح وزیر کشور است. وی عزل و نصب های فوری و خارج از چارچوب و رفتار نامناسب با مدیران را یکی از دلایل استیضاح اعلام می کند. او به مصوبه جلسه شورای عالی اداری درباره تغییر و نصب مدیران استناد می کند و می گوید: در عزل و نصب های انجام شده هیچیک از شرایط این مصوبه رعایت نشده است.
نماینده زنجان با بیان اینکه تغییرات مدیران گذشته امری طبیعی بوده است، می گوید: برخی از مدیرانی که خودشان منصوب کرده اند در یک نصفه روز برکنار شده اند و شأن مدیران نیز رعایت نشده است.
نماینده زنجان عدم تعامل صحیح با نمایندگان مجلس شورای اسلامی را یکی از دیگر دلایل استیضاح وزیر کشور اعلام می کند و می گوید: تعاملی که از سوی وزارت کشور با نمایندگان برقرار می شود تعامل گزینشی است و برخی نمایندگانی که درخواست های اصولی را مطرح می کنند با بی توجهی روبه رو می شوند و این امر استان ها را با چالش مواجه کرده است.
بیات عدم ارائه گزارش های دقیق توسط استانداران از جمله عدم ارائه گزارش دقیق از نحوه تحقق مصوبات استانی را از دیگر دلایل استیضاح وزیر کشور اعلام می کند و می گوید: این گزارش ها ممکن است که رئیس جمهور را نیز به اشتباه بیندازد.
ایجاد فضای حراستی و اطلاعاتی دیگر دلیلی است که بیات برای استیضاح وزیر کشور اعلام می کند.
وی عدم مدیریت مناسب درباره سهمیه بندی بنزین و عدم انجام کار کارشناسی در وزارت کشور را دلیل دیگری برای رد صلاحیت پورمحمدی می داند.
بیات به طرح استیضاح وزیر جهاد کشاورزی نیز اشاره می کند و می گوید: همان افرادی که ظرف ۵ دقیقه نام خود را از موافقان استیضاح خط زدند اینک موافق استیضاح وزیر جهاد کشاورزی هستند و بعد از یک سال به اشتباه خود پی برده اند، البته جلوی ضرر را از هر کجا که بگیریم منفعت است.
علی زادسر نماینده جیرفت درباره استیضاح این دو وزیر خبر می دهد و می گوید استیضاح هر دو وزیر از سوی برخی نمایندگان پیگیری می شود اما اینکه تا چه حد اجرایی شود باید در انتظار روند تحولات این هفته مجلس ماند. دیروز نیز خبرگزاری فارس از تقدیم استیضاح وزیر جهاد کشاورزی خبر داد.
بر اساس شنیده ها تعدادی از نمایندگان موثر فراکسیون اکثریت مجلس شورای اسلامی هفته گذشته نشست مشترکی با محمدرضا اسکندری وزیر جهاد کشاورزی داشتند و در این جلسه از وی درخصوص نارسایی های مدیریت توضیح خواستند که پاسخ های وزیر برای آنها قانع کننده نبود و بحث استیضاح در دستور کار فراکسیون اکثریت مجلس قرار گرفت. به گفته وی احتمالا طرح استیضاح این هفته تقدیم هیات رئیسه مجلس خواهد شد.
اما سیدمحمدرضا میرتاج الدینی عضو هیات رئیسه فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی به مهر گفت که طرح استیضاح اسکندری وزیر جهاد کشاورزی توسط برخی نمایندگان ملت پیگیری می شود و تصمیم فراکسیونی نیست.
وی تصریح کرد: فراکسیون اصولگرایان در مجمع یا شورای مرکزی خود هیچگونه تصمیمی در خصوص استیضاح وزیر جهاد کشاورزی نگرفته و انتساب این کار به فراکسیون، صحت ندارد.
میرتاج الدینی در عین حال گفت که برخی از نمایندگان ملت به صورت انفرادی پیگیر این مساله هستند. مدیرکل روابط عمومی وزارت جهاد کشاورزی نیز استعفای محمدرضا اسکندری وزیر جهاد کشاورزی را شایعه و کذب محض خواند.
محمدحسین انصاری شایعه استعفای وزیر جهاد کشاورزی را در راستای تضعیف عملکرد این وزارتخانه عنوان کرد و گفت: این شایعه دارای هیچگونه منبع موثقی نیست…
ندای مشترک همه ایرانیان
مسعود بهنود نویسنده و روزنامه نگار ایرانی مقیم لندن نوشته ای با عنوان: بعد چهار سال تعهد خاتمی پذیرفته شد در روزنامه صدای عدالت دارد که در پی می خوانید:
این که سازمان اطلاعاتی آمریکا اعلام کرده است که ایران از چهارسال قبل عملیات مربوط به تولید سلاح های هسته ای خود را متوقف کرده است، گرچه هنوز زودست تا اثرش در کاهش التهاب های موجود اندازه گیری شود، اما تا همین جا پیروزی بزرگی است که آقای احمدی نژاد آسان نمی تواند آن را مال خود کند. اما چنان که او در جمع مردم ایلام گذشت بزرگ ترین پیروزی سده گذشته هم نیست، گوینده چنین سخنی یا معنای سده را نمی داند یا پیروزی را.
این دستاورد ارزشش به از میان برداشتن بهانه ای است که می توانست به حمله نظامی آمریکا به ایران برسد، و ارزش اضافی اش به این است که نشان می دهد همواره لازم نیست قواعد بازی بین المللی به هم ریخته شود تا حقی به کرسی بنشیند. با رعایت قواعد و بازی دست بالاتر، و داشتن اعتماد به نفس هم می توان. و این درس مهمی است برای کسانی که گمان دارند که همواره می توان نقش گوریل را در بازی شطرنج ایفا کرد و پیروز از اتاق بیرون آمد. حالا آن که بر سر صدام دیده شد که دنیای کامیپوتری شده حرکات گوریل را مدل ساخت و تقلید کرد، در نتیجه گوریل به وضعیت خنده داری در مغاک گرفتار شد.
گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا، و به خصوص این که تصمیم به انتشارش گرفته شد، از جمله پیام هائی که در خود درج دارد این است که برخلاف تصور کسانی که جنگ را حتمی و نزدیک می دیدند، حمله به ایران مصیبت بارتر از آن تشخیص داده شده که در دستور کار فوری قرار گیرد، پس انتشار این گزارش خود به خود خبر از پایان جنگ روانی می دهد که به هدف تعیین شده غیا مقدورف خود رسیده یا نرسیده به پایان رسید. تردیدم از آنجاست که از تمام این جنگ روانی و یا تهدید به جنگ اگر مقصود آرام کردن عراق و نشاندن ایران بر سر میز مذاکره بود، این هدف به دست آمدنی است، ولی اگر هدفشان چنان که اعلام کرده اند جلوگیری از تولید سوخت هسته ای و غنی سازی اورانیوم توسط ایران بود، بدان نرسیده ناگزیر شده اند رهایش کنند که بتوانند حزبشان را از شکست بزرگ تر در انتخابات آینده نجات دهند.
اما حالا که دولت احمدی نژاد به درستی پذیرفت که این گزارش استقبال کردنی است، باید تاکید کرد که این بزرگ ترین پیروزی سده اخیر دستاورد سیاستی است که محمد خاتمی بر آن پا فشرد و صبر و ثباتی که با وجود همه تردیدافکنی ها و مخالفت ها بر سر آن از خود نشان داد. همان زمان که حاضر نشد بدون اطمینان از توقف روندی که وجود داشت وارد صحنه شود و به جامعه جهانی اطمینان بدهد. و باید پذیرفت که این در عین حال یک پیروزی است برای هواداران صلح در جهان، به ویژه ایرانیان چه در داخل و خارج کشور که با فعالیت های خود نگذاشتند جو عمومی جهان در اختیار جنگ طلبان و برخی کسان قرار گیرد که از سر ناآگاهی و به خاطر خشم به حرکات حکومت ایران، عملشان به سود جنگ طلبان بود.
حتی اگر تصور رود که انتشار این گزارش حاصل گفتگوهای پنهانی دولت فعلی است و معامله ای بر سر آرامش عراق، باز تفاوت چندانی در نتیجه حاصل نمی شود وقتی که پذیرفته باشیم که هر آن چه در حوزه سیاست خارجی اتفاق می افتد در نهایت باید منافع ملی را تامین کند، و برای تقویت بنیان کشور هزینه شود. درک این اصل چندان دشوار نیست که کشورها، حتی وقتی خیال جهانگشائی دارند مقصودشان از ایجاد نفوذ و گسترش اقتدار منطقه ای ـ یا جهانی ـ این است که منافع ملی را تامین کنند. پس همه و یا تکه هایی از آن نفوذ و اقتدار را می توان در لحظات باید پای مصلحت، به بهای خوب فروخت و عوایدش را به کیسه منافع ملی ریخت. منافع ملی امروز ایران با توجه به حضور نظامی ابرقدرت زمان در اطراف مرزهای کشور، دور کردن ایران از خطر است. دور کردن ایران از جنگ. که گفته اند کنیز هندی به دفع صداع می توان بخشید.
در گذری به آن چه در سه سال گذشته بر سر این پرونده رفته، با همه نشیب و فرازهایش، می توان گفت که در دوران دولت تازه با اوج گیری تنش ها، کار هواداران صلح و آزادی دشوار بود. اگر داخل کشور بودند یا در خارج. اگر در درون بودند که از سوی دستگاه تبلیغاتی تندروان و هواداران آن متهم به وادادگی و تسلیم می شدند، و اگر در خارج بودند از سوی بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی متهم شدند که با تبلیغ صلح دارند به دوام حکومت کمک می کنند. شادمانی نثار آنان باد که از هیچ کدام از این دو سوی افراط نهراسیدند و نپذیرفتند که به خاطر خوشامد این و آن و یا برای پرهیز از دشنام شنیدن ها، به روندی بپیوندند که احتمال خطر در آن وجود داشت و هنوز هم نمی توان گفت با یک بیانیه اطلاعاتی کاملا خطر دور شده است. پس هنوز هم ندای صلح دوستی و ضدیت با جنگ می تواند ندای مشترک همه ایرانیان باشد، الا قلیلی که بر این باورند که تنها شانس آن ها در پوشیدن لباس حامدکرزای است و شبانه با موتورسیکلت هارلی دیویدسون همراه دو تفنگدار دریائی آمریکائی از کوه و کمر گذشتن و خود را به شهری رساندن، چشم به آسمان، در انتظار.اگر برای اعتماد سازی دو سالی تعلیق پذیرفته نمی شد، و اگر بعد از دولت خاتمی هم گروه جدید، بر طرح نگاه به شرق پافشاری می کرد و اروپا را کاملا از دست می داد، و سرانجام این که اگر به اندازه دولت در محاسبه بر روسیه و چین تند می رفت، این چنین نبود که هست. دولت احمدی نژاد گرچه نمی تواند از این موقعیت تبلیغاتی بگذرد و حتی ابائی نخواهد داشت که آن را حاصل حضور هنوز به بر ننشسته تیم جدید شورای عالی امنیت ملی بداند، اما در حقیقت نخواهد توانست این موقعیت را به باد بدهد. و این مهم است.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|