روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۰ آذر ۱٣٨۶ -
۱۱ دسامبر ۲۰۰۷
سفرهای استانی؛ آگاهی دادن به مردم از میزان حقوق شهروندی
گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی و دغدغه های تازه
چرا این قدر اصرار دارید چشمان خود را روی برخی واقعیتها ببندید؟
بهتر است دیگر کسی کوزه ای را آب نکشد!
فروتنی رئیس جمهوری برای ترتیب دادن حضورش در اجلاس کشورهای همکاری خلیج فارس
کارها ناکافی است
روزنامه رسالت با عنوان: فریب جامعه جهانی نوشته است: انتشار گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا که در آن برعدم انحراف هسته ای جمهوری اسلامی ایران تاکید شده است دغدغه های تازه ای را در نظام بین الملل به وجود آورده است. در حالی که شورای امنیت سازمان ملل متحد وکشورهای ۵+۱ با اعمال انواع فشارهای غیرقابل توجیه از جمله صدور دو قطعنامه غیرمستند علیه ایران سعی کردند تهران را به ساخت بمب اتم متهم کنند، انتشار گزارش اخیر درآمریکا همه معادلات جریان سلطه را برهم ریخت.
دراین خصوص لازم است سه نکته مهم را مدنظر قرار دهیم:
۱ ـ فریب جامعه جهانی توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد مقوله ای ست که به سادگی نمی توان از کنار آن گذشت. ساختار نامتوازن وسلطه محور سازمان ملل متحد مجالی را جهت انتشار حقایق نظام بین الملل باقی نمی گذارد. دمیده شدن روح استعمار فرانو درکالبد سازمان های بین المللی نقطه آسیب جهان امروز محسوب می شود نقطه آسیبی که آمریکا و چهار عضو دائم شورای امنیت سعی دارند آن را در لابه لای ژست گیری های تصنعی دیپلماتیک خود پنهان سازند. به راستی هزینه فریب افکار عمومی جهان در خصوص پرونده هسته ای ایران را کدام مرجع قضائی بین المللی باید بپردازد؟
۲ ـ فریب جامعه جهانی معلول تداوم نگاه دیکتاتوری قدرت های بزرگ نسبت به دیگر دولت ها و ملت های دنیاست. توقف این نوع نگاه معلول تقویت مولفه هایی مانند رشد آگاهی جمعی ، افول قدرت جریان سلطه و… می باشد.
کاخ سفید و تروئیکای اروپایی وحتی کشورهای چین وروسیه باید در خصوص فریب جامعه جهانی در مورد پرونده هسته ای ایران پاسخگو باشند. مسلما این پاسخگویی باید در دادگاهی عادل، محکمه پسند و برخاسته از جریان مستقل جهانی صورت پذیرد. طی چهار سال اخیر نگاه حقوقی نسبت به فعالیت های صلح آمیز هسته ای تهران رنگ باخته و نگاه سیاسی مسموم و بازدارنده ای جایگزین آن شده است.
باتوجه به گزارش نهادهای اطلاعاتی آمریکا تداوم این نوع نگاه سیاسی به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. واشنگتن ودیگر کشورهای ۱+۵ از همان ابتدای طرح پرونده هسته ای ایران نسبت به ماهیت صلح آمیز آن آگاه بوده اند اما با وقاحت کامل نگاه خود را بر روی حقایق بسته و با هدف تحدید قدرت روز افزون ایران سنگ اندازی های مختلفی را در مقابل دولت وملت ما انجام دادند. در کاخ سفید دیک چنی به عنوان اصلی ترین مخالف نظام جمهوری اسلامی بارها مانع از افشای اطلاعات سیا و پنتاگون در خصوص برنامه های صلح آمیز هسته ای ایران شد اما در نهایت طیف افراطی حزب جمهوریخواه نیز نتوانست مانع از انتشار گزارش اخیر۱۶ نهاد اطلاعاتی آمریکا شود.
٣ ـ گزارش نهادهای اطلاعاتی آمریکا نشان می دهد که ایستادگی دستگاه سیاست خارجی ایران در مقابل تهدیدات شورای امنیت طی دو سال گذشته کاملاً معقول و موفقیت آمیز بوده است. عقب نشینی از سیاست خارجی تهاجمی و مصالحه با مخالفان هسته ای ایران نتیجه ای جز توقف پیشرفت تهران در معادلات علمی، نظامی واستراتژیک خاورمیانه نخواهد داشت.
پیشنهادات اخیر دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان در دیدار با خاویر سولانا ازجمله خلع سلاح منطقه ای وبین المللی کشورهای دارای سلاح هسته ای ، همکاری مشترک برای عدم اشاعه سلاح های هسته ای و همکاری مشترک برای دستیابی و بهره گیری از فناوری انرژی هسته ای جملگی بیانگر حقانیت هسته ای ایران هستند.
از این رو غرب در مقابل کشورمان برگ برنده ای دراختیار ندارد تا بتواند با استناد و اتکای به آن قدرت تهران را محدود نماید. دراین شرایط کاخ سفید و متحدانش چاره ای جز پذیرش ایران هسته ای و زندگی در کنارآن ندارند. حقیقتی که بارها از سوی استراتژیست های واقع گرای غرب مورد تائید قرار گرفته است.
دلائل انتشار گزارش
روزنامه اعتماد ملی با عنوان: کدام پیروزی یکصد سال اخیر؟ نوشته است: اگر کسی سخنان یا واکنش مقامات ارشد حکومت آمریکا، از جورج بوش گرفته تا کاندولیزا رایس و بالاخره رابرت گیتس وزیر دفاع آن کشور، در فردای انتشار گزارش مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا را مرور می کرد در شگفت می شد که رئیس جمهور محترم ایران چه نکته ای در این گزارش و انتشار آن دیده اند که از آن به عنوان بزرگ ترین پیروزی ملت ایران در یکصد سال اخیر یاد کردند؟ جورج بوش اعلام داشت که این گزارش چیزی را در خصوص استراتژی رویارویی آمریکا در قبال ایران تغییر نخواهد داد، چرا که مسأله اصلی که غنی سازی است همچنان پابرجاست. رایس نیز به نوبه خود در ملاقاتش با لاوروف، همتای روسی اش در مسکو گفت که این گزارش سبب می شود تا واشنگتن مجبور شود بر اصرارش به قدرت های دیگر که چندان موافق تحریم های جدیدتر علیه ایران نیستند بیفزاید. و بالاخره رابرت گیتس در کنفرانس امنیتی روز شنبه در بحرین (۱۷ آذر) کم مانده بود تا رسماً به ایران اعلان جنگ دهد. در حالی که همه چیز حکایت از جدی بودن عزم و اراده آمریکا علیه برنامه هسته ای ما می نماید، اعلام این نظر از سوی احمدی نژاد که گزارش را بزرگ ترین پیروزی یکصد سال اخیر ایران خواند، همچنان در پرده ای از ابهام باقی می ماند. قبل از این گزارش، بازرسان آژانس از جمله خود البرادعی بارها گفته بودند که هیچ شواهد و قرائنی مبنی بر اینکه ایران به گونه ای جدی از مقررات آژانس تخطی نموده باشد وجود نداشته و هیچ دلیلی مبنی بر اینکه ایران در صدد تهیه سلاح هسته ای باشد، وجود ندارد. گزارش مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا صرفاً تاییدی بر یافته های آژانس بود. اگر قرار بود تا به صرف فقدان ادله و شواهد مبنی برعدم وجود فعالیت هایی که حکایت از تمایل ایران به ساخت سلاح هسته ای نماید، واشنگتن درخصوص برنامه های هسته ای ما کوتاه می آمد که مسأله خیلی پیش تر از اینها باید فیصله می یافت، اما واقعیت آن است که مسأله اساساً بر سر اینکه ایران به دنبال تولید سلاح هسته ای است یا نه نبوده بلکه بر سر مسأله غنی سازی است.
از اظهارنظر رئیس جمهور شگفت انگیزتر، ابراز خوشحالی برخی از مسئولان دیگر بود مبنی بر اینکه مقامات روسیه از جمله وزیر خارجه آن اظهار داشته اند که ما که از ابتدا می گفتیم آمریکا اشتباه می کند و ایران در صدد تولید سلاح هسته ای نبوده و فعالیت های آن در چارچوب مقررات آژانس می باشد. ای کاش مقامات ایرانی به جای به وجد آمدن از اظهارات آقای لاوروف، از ایشان می پرسیدند که اگر شما به راستی چنین اعتقادی داشتید، در آن صورت چگونه است که در هر دوباری که پرونده ایران در شورای امنیت مطرح شد، شما همراه با آمریکا علیه ایران رای دادید؟ آیا رای شما به محکومیت ایران با علم و اطلاع از بی گناهی ایران بود؟ در آن صورت آیا حق با خانم رایس نیست که می گوید این گزارش صرفاً کار ما را قدری دشوارتر خواهد نمود، ولی من امیدوار هستم که بتوانیم موافقت سایر اعضای ۱+۵ (یعنی روسیه و چین) را هم جلب نماییم؟ به سخن دیگر، خانم رایس دارد می گوید که اصل موضوع تحریم های جدید علیه ایران همچنان در دستور آمریکا قرار دارد و فقط ما (یعنی آمریکایی ها) مجبور هستیم چانه بیشتری با دیگران (یعنی روسیه وچین) بزنیم تا نهایتاً این بار نیز (همچون دو نوبت پیشین) موافقت آنان را جلب نماییم. آنچه رایس نمی گوید آن است که در دو نوبت گذشته نیز روسیه و چین در ابتدا مخالف تحریم ها بودند اما پس از دادن برخی امتیازات به آنان (از جمله خارج کردن فعالیت های روسیه در نیروگاه بوشهر از شمول تحریم ها، یا دادن اجازه ویژه به چین برای سرمایه گذاری در ایران و عدم ممانعت از صادرات آن کشور به ایران)، آنان نیز نهایتاً سوار قطار قطعنامه شورای امنیت علیه ایران شدند.
ای کاش ایشان می توانست دریابد که چرا ما این قدر اصرار داریم تا چشمان خود را روی برخی از واقعیات ببندیم؛ صرفاً به واسطه بهره برداری های سیاسی و برداشت های مردم پسند از اتفاقات بین المللی. اتفاقاً اعلام این نظر که ایران قبلاً درصدد تولید سلاح هسته ای بوده اما چهارسالی می شود که این کاررا متوقف کرده از جهاتی می تواند به زیان ما هم باشد. نخست آنکه ممکن است مخالفان ما در واشنگتن اعلام کنند ممکن است روزی ایران مجدداًاین کار را از سر بگیرد. به علاوه و مهم تر از آن، شخصیت هایی که به دنبال حمله نظامی به ایران بودند، از حالا به بعد همه تلاشهایشان را جهت سنگین تر کردن بار تحریم ما به کار خواهند گرفت، چرا که مسأله حمله نظامی به تاسیسات ایران فعلاً تا مدتی به واسطه گزارش منتفی می شود. هیچکس نمی گوید که ما بدون مقاومت تسلیم خواسته ها و اراده مخالفین مان شویم اما مقاومت بر سر مواضع اصولی یک بحث است و ندیدن واقعیت ها و یا پررنگ کردن بی جهت برخی از آنها و در عوض ندیدن برخی دیگر، بحثی دیگر. مقامات امنیتی که گزارش اخیر را منتشر ساختند بدون تردید نه فرشته بودند و نه این کار را از روی خیرخواهی خاصی برای ایران انجام دادند. دست کم بخشی از دلیل انتشار این گزارش نوعی احقاق حق برای خودشان و یا انتقام گیری از جورج بوش بود. آنان در خصوص عدم وجود تسلیحات هسته ای در عراق، گزارش های کاملی به جورج بوش داده بودند، مع ذلک او علی رغم اطلاعاتی که به وی داده شده بود، برای از بین بردن تسلیحات هسته ای عراق به آن کشور حمله کرد. بسیاری از مردم آمریکا پیدا نشدن تسلیحات هسته ای در عراق را پس از اشغال آن کشور ناشی از دادن اطلاعات غلط از سوی همین مقامات به جورج بوش می پنداشتند. در حالی که آنان صراحتاً به بوش گفته بودند در عراق نه سلاح هسته ای وجود دارد و نه صدام به گونه ای جدی به دنبال تولید سلاح های پیشرفته کشتارجمعی می باشد. انگیزه دیگر این مقامات آن بود تا داستان عراق یک بار دیگر در ایران اتفاق نیفتد، از این بابت تندروهای واشنگتن از انتشار این گزارش به خشم آمدند، چرا که عملاًبهانه حمله به ایران از آنان گرفته شد. می ماند این نکته: حکایت دموکراسی، حکایت جالبی است. چقدر احتمال دارد که روزی روزگاری در ایران، مقامات اطلاعاتی ایران گزارشی را منتشر نمایند که ۱٨۰درجه خلاف اعتقاد حکومت باشد؟
ارزیابی سفرهای استانی
روزنامه ایران با عنوان: کارکرد آموزشی سفرهای استانی نوشته است: سفرهای استانی دولت نهم تاکنون از زوایای متعدد و مختلفی مورد ارزیابی قرار گرفته است. تمرکززدایی، آشنایی دولتمردان با مشکلات و مطالبات جامعه، یکسان شدن نرخ توسعه کشور، محرومیت زدایی، ترمیم زیرساخت های اقتصاد کشور و افزایش اعتماد مردم به نظام از جمله مواردی است که به عنوان دستاوردهای این سفر مورد تأکید تحلیلگران منصف است.
با این وجود یکی از تأثیرات و دستاوردهای مثبت سفرهای استانی که کمتر بدان اشاره شده، کارکرد آموزشی و افزایش آگاهی قشرهای مختلف جامعه از حقوق قانونی خود می باشد.
اکنون اصطلاحات و واژگانی مانند مصوبات هیأت دولت، اعتبارات ارزی و ریالی، سهم هر استان از صندوق ذخیره ارزی، نحوه محاسبه مالیات طرح های ملی و استانی، طریقه اختصاص یافتن بودجه به هر استان، شیوه تقسیم بندی بودجه استانی و… دیگر اصطلاحاتی نامأنوس و غیرقابل درک برای توده های مختلف مردم نیستند. مطمئناً آگاهی از چنین اصطلاحاتی به معنای آشنایی مردم با حقوق قانونی خویش می باشد ضمن این که اطلاع رسانی در این خصوص یعنی روند انجام تصمیمات و نیز چگونگی اجرایی شدن آنها به معنای تشویق جامعه به پیگیری حقوق شهروندی و قانونی خود، می باشد.
بی شک سفرهای استانی این روزها به سان یک کارگاه آموزش سیاسی و آموزش حقوق شهروندی عمل می کند. رئیس جمهور و هیأت دولت با سفر به هر استان با تصویب طرح های مختلف و رسانه ای کردن چگونگی تخصیص بودجه و اجرای این مصوبات، سطح آگاهی مردم از حقوق شهروندی و قانونی خود را ارتقا بخشیده و اراده آنها برای کسب و اتخاذ این حقوق را مصمم می کنند.
مطمئناً تلاش دولت برای آگاهی بخشی به مردم از میزان و نیز چارچوب حقوق شهروندی و تأکید بر مطالبه این حقوق از دولت، حرکتی بی نظیر و شگرف در تاریخ حکومتداری است.در حالی که وظیفه تبیین، توضیح و آموزش حقوق مدنی در جوامع مدرن برعهده احزاب و تشکل های سیاسی نهاده شده اما به دلیل ضعف مفرط احزاب داخلی در تحقق این امر و نیز عدم پایبندی آنها به اصول پذیرفته شده تحزب، اکنون انجام این مهم را دولت برعهده گرفته است، دولتی که می بایست هم حقوق و چارچوب مطالبات مردم را به آنها گوشزد کند و هم این که تقاضای آنها برای برآورده ساختن این حقوق و مطالبات را جامه عمل بپوشاند.
یکی دیگر از کارکردهای آموزشی و دستاوردهای ظریفی که سفرهای استانی به ارمغان آورده است، آشنایی مردم با استعدادها و نیز توانمندی های طبیعی و انسانی استان های کشور می باشد که این موضوع می تواند بسترساز گسترش سرمایه گذاری های بخش خصوصی در اقصی نقاط کشور باشد. البته در این راستا دولت نیز با برداشتن مالیات از سرمایه گذاری خصوصی در برخی استان های کشور، فراهم شدن چنین زمینه و بستری را تسریع بخشیده که به نظر می رسد با این اقدام، دورنمای هدف بزرگ و تعیین کننده دولت نهم برای توسعه اقتصادی همه جانبه و هماهنگ کشور روشن و امیدوارکننده باشد. در هر حال، از آغاز سفرهای استانی تاکنون، آثار و نتایج بیشتری از این ابتکار نمایان می شود و به نظر می رسد با تدبیر مسئولین برای تدوین ساز و کارهای جدید این سفرها، نتیجه بخش بودن و تأثیر فراوان آن روز به روز روشن تر می شود به طوری که بیراه نیست اگر گفته شود الگوی سفرهای استانی رویه ای است که دولت های آینده می بایست در مسیر تحقق برنامه های کلان خود از آن سود ببرند هر چند که هزینه این ابتکار را به دلیل شکستن برخی رویه های غلط سابق که حاصل نهادینه شدن اندیشه های پراگماتیسمی و دوری از اندیشه های امام(ره) بود دولت نهم متحمل گردید.
کمیسرهای فقهی و صوفیان
کمیسرها وصوفیان عنوان نوشته ایست از سعید حجاریان که روزنامه صدای عدالت آن راسرمقاله خود کرده است. این نوشته را در پی نقل کرده ایم: عرفان پایگاه محکمی در ایران و کل خاورمیانه و شبه قاره هند دارد و عرفای زیادی از این منطقه برخاسته اند که هر کدام سرسلسله حلقه های صوفیانه شده اند و جنگ بین صوفیان و فقیهان امری تازه نیست.
تشیع از زمانی که پا به ایران گذاشت، به صورت فرقه ای باطنی پدیدار شد. به خصوص در سلسله های زیاریان و آل بویه رنگ و بوی باطنی گری بیشتر دیده می شود. حتی صفویه در بدو پیدایش، بخصوص سرسلسله های آنان یعنی شاه صفی و شاه اسماعیل بیشتر از آنکه پادشاه باشند، مراد و مرشد قزلباشان بودند. اما با نهادینه شدن دین در ایران و پیدایش مکتبخانه های درسی و پیدایش فقها، این دو جلوه از امر واحد یعنی حقیقت و شریعت (یا به قولی طریقت و شریعت) از هم جدا شدند.
حتی به صورت فضایی این جدایی کاملا در جغرافیا مشهود است. شما اگر کویر ایران را نصف کنید، نیمه غربی فقیهانه است و نیمه شرقی طریقانه. یعنی شهرهایی مثل تهران، قم، کاشان، نایین، اردستان، یزد، زواره و اصفهان مرکز فقهای بزرگ بوده اند. از آن سمت، سمنان، سبزوار، شاهرود، نیشابور، گناباد، قائن، بیرجند، زابل و کرمان عرفای بزرگی را تحویل داده است. علأالدوله سمنانی، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی از این جمله اند. اینکه چرا این جداگزینی فضایی به وجود آمده است و چرا بالعکس نشده، موضوعی است که مجال دیگری می طلبد.
از میان فرقه های مهم در ایران، قادریه و سلسله نعمه اللهیه تابنده گنابادیه از همه مشهورترند. جریان قادریه عمدتا متعلق به اهل سنت هستند و در چارچوب تحلیل ما نمی گنجند. گرچه آنها هم زمانی در معرض آسیب فقهای محلی بوده اند، اما امروزه کسی به آنها کاری ندارد. آنها فقط در اوایل انقلاب به خاطر شارب های بلندشان به دستور امام جمعه ارومیه در معرض بعضی جوانان خودسر قرار گرفته و آنها شوارب (سبیل ها) را می چیدند. (یاد پطر کبیر بخیر که به خاطر تجدد به دست سربازان قیچی داده بود تا ریش های موژیک ها (دهقانان روسی) را بچینند!) تا اینکه عده ای از سران آنها شکایت پیش امام بردند که ما اهل حق هستیم و ما را بیخود اذیت می کنند. امام هم فرمودند که انشاء الله ما همه اهل حق باشیم. آنها خوشحال شدند و در شهرشان دیوارها را پر کردند که ما همه اهل حقیم، امام خمینی . از آن پس، کسی آنها را اذیت نکرد!
فرقه دراویش گنابادی دارای خانقاه های بزرگی در بیدخت گناباد نزدیک قائن هستند و از قدیم الایام از مسافرین در راه مانده در خانقاه خود پذیرایی می کردند. امام در تفسیر سوره حمد خود در یک مورد استنادی به یکی از مشایخ این فرقه کرده است و از وی تجلیل نموده است. امام به خاطر مذاق عرفانی خود احساس همدلی زیادی با بعضی عرفا مانند محی الدین عربی و دیگران می کرد. امری که در حوزه علمیه قم و در بین فقها مطعون بود و کوزه ای را که پسرش مصطفی از آن آب خورده بود، فقها آب می کشیدند. ایشان در نامه به گورباچف از دو عارف نامدار یعنی محی الدین عربی و ملاصدرا نام می برند و اسم فقیهی در این نامه نیست.
این درگیری بین فقیه و صوفی تا زمانی که امام زنده بود، چندان جلوه ای نداشت. ما نمونه ای نداریم که جایی گزارشی از آن شده باشد. اما کم کم با تبدیل نهاد تشیع به church گروهی محتسب دینی و یا می توان گفت کمیسر فقهی به وجود آمدند که نمونه بنیادگرای آن را در زمان ضیأالحق در پاکستان شاهد بودیم که به آنان، شرطه الخمیس می گفتند.
این کمیسرهای فقهی، به شدت شاخک هایش حساس شده است و به هر چیزی که اندک مغایرتی با عرفیات اهل شرع دارد، مواجه شود با آن برخورد می کند که یکی از آنها نارواداری و عدم مدارا با فرقه ها و سلسله هایی است که سالهاست در ایران زندگی عادی خود را می گذرانند و به سبک خود، خدای خویش را پرستش می کنند و حتی مبادی به آداب شرع نیز هستند. تخریب خانقاه های دراویش گنابادی در قم و بروجرد، برخورد با شیخیان اسکو و بناب، نمونه هایی از این عدم تساهل است.
ما باید بدانیم که شیعه در جهان اسلام در اقلیت قرار دارد و اگر بنا باشد که رواداری را پیشه خود نکند، آنگاه شیعیان سایر کشورها در معرض خطر خواهند بود و چه بسا که دامنه انتقام جویی گروه های بنیادگرای سنی به داخل ایران نیز کشیده شود. البته دراویش هیچ گاه اهل خشونت ورزی نبوده اند و از تعالیم آنهاست که در قبال قدرت مرکزی کرنش می کرده اند. اما ترس از آن است که آنها به عنوان دستگرمی در معرض آسیبی قرار بگیرند و سیستم کمیسیاریای فقهی ما تجری پیدا کند و به دیگرانی بپردازد که دارای قدرت به مراتب بیشتری هستند و دارای پشتیبانان قوی خارجی نیز می باشند. کما اینکه شاهد بودیم به ازای تخریب مسجد کوچکی در مشهد، چه فاجعه ای در حرم امام رضا(ع) آفریدند.
گذشته از سلسله های عرفانی استخوان دار، در سنوات اخیر حلقه های عرفانی به اصطلاح فرنگیان newage نیز در ایران به وجود آمده است. مانند طرفداران یوگا، مدیتیشن، سای بابا، مون، ذن، بودیسم، شینتو و فرقه هایی از این قبیل. این حلقه ها به خاطر آنکه دین رسمی پاسخگوی نیازهای معنوی جوانان نیست، به وجود می آیند و شاخه هایی از مراکز خارج از کشور هستند که معمولاً با این گروهها نیز با شدت عمل برخورد می شود. البته نمی توان منکر شد که ممکن است در بین آنها خلافکاری هایی هم وجود داشته باشد، اما روش صحیح آن است که تکثر سابق به عالم تشیع بازگردد و دیگر کسی کوزه ای را آب نکشد تا بتوان در درون همین مذهب شیعه، مجالی برای پرستش برای همگان پیدا کرد.
فروتنی رئیس جمهور
روزنامه اعتماد ملی درسرمقاله دیروزش: خلیج همیشه فارس نوشته است: پیشگامی و ابتکار در سیاست خارجی امر مثبت و مستحسنی است. در این راستا دولت نهم و رئیس جمهوری محترم نیز بسیار پرتلاش و پیگیر هستند.
تصور ایشان بر این است که تأثیری که در دیپلماسی مسافرتی وجود دارد، در دیپلماسی پویا و حرفه ای موجود نیست.
شاید این تئوری درست باشد و بتوان در شرایط چهره به چهره به نتایجی نیز دست یافت. این تصور از آنجا ناشی می شود که فرض می شود ملاقات های رودررو طرف مقابل را دچارمعذورات و رودربایستی می کند. به دلیل عدم شناخت تخصصی از نحوه مناسبات دیپلماتیک و تعریفی که از حوزه روابط خارجی وجوددارد، نقش منافع ملی و باورهای سرزمینی جای خود رابه فرض های سنتی، هیاتی و غیردقیق می دهد، لذا رئیس جمهور فعلی ایران در مدت ۲ سال ونیمی که بر کرسی قدرت تکیه زده، رکورد سفر به خارج از کشوررا شکست، هرچند بخش هایی از آن تنها به سوریه، ونزوئلا و نیویورک بوده باشد!
از سوی دیگر با فرض وجود تمهیداتی از سوی ریاست جمهوری برای این سفر بر این تصمیم احمدی نژاد نمی توان خرده گرفت که چرا ایشان با امیر قطر تماس گرفته و از او خواسته تا ترتیب حضورش در اجلاس کشورهای همکاری خلیج فارس را بدهد. اتفاقاً باید از این فروتنی رئیس جمهور که حاضر شده برای تامین منافع ملی شخصاً با اعراب تماس گرفته و با حضور خود فشارها علیه ملت ایران را کاهش دهد، استقبال کرد. اما سوال آن است که آیا ایشان به درستی جایگاه ایران در منطقه و جهان را می داند؟ ارزیابی درستی از کنفرانس های اینچنینی دارد؟ از مناسبات سیاسی و تاریخی ایران با دولت های کوچک عرب باخبر است؟ و اگر به کنفرانسی می رود، تشریفات و پروتکل های مرسوم رعایت می شود؟ از نظام تاریخی خلیج فارس چگونه استفاده می شود و در خصوص جزایر سه گانه چه اقدامی را سامان می دهند.
تمام اینها پرسش های دقیق و بحقی است که رئیس جمهور را باید وادار نماید تا ضمن مثبت انگاشتن حضور در کنفرانس و لابی های دوگانه و چندگانه و طرح نظرات خویش در کنفرانس ابعاد هزینه هایی را که برای این خواسته پرداخت می کند مورد ارزیابی و واکاوی قرار دهد! متأسفانه به نظر می رسد برای رئیس دولت نهم مهم آن است که همواره خبرسازی کند، فارغ از اینکه این شوی سیاسی و تبلیغاتی چه هزینه هایی را برای شخصیت ومنزلت ایران اسلامی رقم می زند. یادمان باشد شورای همکاری خلیج فارس برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران به وجود آمده است. شرط اول شرکت در چنین کنفرانسی دعوت طرف های مقابل و رعایت اولویت ها و پروتکل های سیاسی وحیثیتی جمهوری اسلامی ایران است. اگر آنها نمی خواهند اصول را رعایت نمایند، ما به دست خود حق نداریم آن دولت ها را دچار سوءتفاهم نماییم.
ایران همواره قدرت اول منطقه بوده وخواهد بود. ایران ضمن احترام به حاکمیت ملی دیگر کشورهای همسایه، در جایگاهی قرار دارد که همگان مجبورند به آن احترام بگذارند، هرچند درس تاریخ خود را خوب نخوانده و یا خود را به جهالت زده باشند که ایران بزرگ ترین، قدرتمندترین و باتمدن ترین کشور حوزه خلیج همیشه فارس است.
شاخص های مهندسی فرهنگی کشور
روزنامه کیهان در سرمقاله اش: کارها ناکافی است چنین نوشته است:
رهبرمعظم انقلاب در دیدار اخیر اعضأ شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرهنگ را فضای تنفس جامعه خواندند و تاکید کردند که آرمان اصلی ملت ایران رسیدن به جامعه ای رشید، موحد، پرنشاط، پرامید، عدالت طلب، دارای اعتماد به نفس، پرکار، پیشرو، پیشرفته، دارای توکل و برخوردار از روح ایثار و گذشت است و فرهنگ مهمترین عامل دستیابی به این هدف والاست.
به نظر می رسد شاخص های مهندسی فرهنگی کشور بر گرفته از فرمایشات معظم له در این دیدار را بتوان در چند بخش دسته بندی کرد:
ـ تأثیرفرهنگ بر رفتارهای فردی و عمومی جامعه و هم چنین تصمیم گیری های حکومتی.
ـ تطبیق وضع فرهنگی موجود با وضع مطلوب و برنامه ریزی در مسیر نیل به جامعه آرمانی.
ـ افزایش نشاط و امید و روحیه خطرپذیری و شجاعت در جامعه.
ـ و زمینه سازی برای تحقق دین باوری و عدالت اجتماعی.
در این باره گفتنی هایی است؛
۱ ـ اینکه ما در سالهای بعد از انقلاب اسلامی استراتژی واحد، مدون و عمل شده ای در حوزه فرهنگ نداشته ایم، متاسفانه حقیقتی انکارناپذیر است. تاسف آنجا بیشتر می شود که می دانیم نظام ما مبتنی بر مکتبی است که آداب، ارزشها، بایدها و نبایدهای آن خود یک منشور عظیم فرهنگی و انسان ساز است. لیکن نهادهای فرهنگی کشور طی این سالها با پراکنده کاری و عدم تطبیق امور و برنامه های خود با یکدیگر، به واقع وظایف خود را بدرستی انجام ندادند و بالطبع جامعه در تلاطم سیاستهای فرهنگی ناهمگون و بعضاً متضاد آنچنان دچار سردرگمی شد تا آنکه راه برای نفوذ دشمن در منافذ فرهنگی باز شد. دوره ای که سیاست تساهل و تسامح حاکم بر فضای فرهنگی کشور بود و آثار زیانباری که تا امروز خوره جان فرهنگ انقلابی ما شده، هنوز از خاطره تاریخی مردم پاک نشده است.
۲ ـ سالهاست که رهبرمعظم انقلاب، فرهنگ را زیرساخت امور فکری و رفتاری جامعه برمی شمارند و در بیانات خود بر نهضت نرم افزاری، مقابله با ناتوی فرهنگی، طراحی مهندسی فرهنگی و زدودن غبار مظلومیت از چهره فرهنگ تاکید داشته اند، اما در دیدار اخیر با ناکافی خواندن کارهای انجام شده در زمینه مهندسی فرهنگی تاکید کردند که باید این مساله مهم را خیلی جدی تر گرفت. به عبارت دیگر اگرچه در پرونده مدیران فرهنگی کشور برگه های زرینی وجود دارد، اما مهر قبولی برهامش کارنامه آنان هویدا نیست.
آنچه رهبر فرزانه انقلاب به نام مهندسی فرهنگی، نهضت نرم افزاری و ترسیم نقشه جامع علمی و فرهنگی کشور بیان می دارند صرفاً مباحث نظری و پژوهشی ـ که با هزینه های هنگفت صورت می پذیرد ـ و افتخار به آمار تولید مقاله و پیشرفت های صرفاً علمی نیست بلکه ساختن جامعه ای بر مبنای تعالیم دینی و الهی، دارای امنیت، قدرت، رفاه و معنویت برای مردم است. شاید در رسیدن به این هدف والا در پازل فرهنگی کشور مهمترین قطعه مفقوده، عدم نظارت موثر، مسامحه در اجرای مصوبات قانونی و حجم متراکم فعالیت های فرهنگی در دستگاههای موازی است که غیر از هدررفت سرمایه های مادی و معنوی عرصه فرهنگ، گاه برنامه های یکدیگر را خنثی نیز می کنند.
٣ ـ یکی از مسائلی که دستگاههای فرهنگی کشور طی یکی دو ماه اخیر با آن درگیر بوده اند، مسأله بودجه و اعتبارات دولتی در عرصه فرهنگ است. دستگاههای ذیربط ناظر بر شناخت مناسبات و تعاملات بین حوزه های آفرینش و تولید از یک سو و کاربرد و اثربخشی آن در جامعه از سوی دیگر و با تکیه بر آمار و پردازش داده های اطلاعاتی می توانستند دولت را در تخصیص و تجهیز مکفی اعتبارات فرهنگی هدایت کنند. حال سوال اینجاست آیا عدم تخصیص بودجه کافی ـ به زعم مسئولان محترم فرهنگی کشور ـ همه آن چیزی است که حلقه گمشده عرصه فرهنگ نامیده می شود؟
در اینکه کارهای فرهنگی هزینه بر است، حرفی نیست اما آیا پول و اعتبار زیاد همه امور را در این زمینه سامان خواهد داد؟ قطعاً پاسخ مسئولان تمامی نهادهای فرهنگی کشور به این سوال، منفی است. موضوع آن است که ما بیش از آنکه تصور کنیم با پول و اعتبار می توان چهره فرهنگ را از غبار مظلومیت شست باید به فرموده رهبر معظم انقلاب با پرهیز از بحث های صرفاً نظری و ذهنی، به تطبیق وضع فرهنگی موجود با وضع مطلوب و آرمانی پرداخت و با مشخص کردن عیب ها و مشکلات و بررسی علل و عوامل آنها، به برنامه ریزی زمان بندی شده برای رفع مشکلات و دستیابی به اهداف و آرمانها، همت گماشت .
ضمن آنکه برای جبران کسری بودجه فرهنگی می توان ضمن اتخاذ شیوه های حمایتی و هدایتی مناسب با تشویق و ترغیب مشارکت بخش خصوصی در فعالیت های فرهنگی و افزایش سهم سرمایه گذاری افراد و بنگاههای فرهنگی و هنری در تولید و عرضه کالاها و خدمات فرهنگی بیش از پیش فعال شد.
۴ ـ امروزه فرهنگ در قالب یکی از بنیادی ترین نمادها، زیربنای تحولات اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود به گونه ای که از آن به عنوان عاملی در جهت شکل دهی به سرنوشت اجتماعی ملت ها یاد می شود.
بدیهی است هر تلاشی که در جهت حاکم کردن عدالت اجتماعی در همه ابعاد انجام پذیرد، یک کار عمیق فرهنگی است. بطور حتم غیر از عوامل اقتصادی، فرهنگ نیز آهنگ توسعه را سرعت می بخشد و در کنار عوامل اقتصادی و سیاسی که بر فرهنگ تاثیر می گذارند، فرهنگ نیز تاثیر شدیدی بر اقتصاد و سیاست می گذارد، از این روست که فرهنگ صاحب نقشی موثر در تصمیم سازی های حکومتی می شود. به همین علت گاه نقش و تاثیر فرهنگی رفتار دولت ـ به عنوان بخش عظیمی از بدنه حکومت ـ بسیار کارسازتر و اثربخش تر از فعالیت های مستقیم فرهنگی خود را نشان می دهد. سفرهای استانی دولت و رویارویی نزدیک و تعامل رئیس جمهور و اعضاء کابینه با مردم، نمونه بارزی از این اثربخشی است چرا که حضور دولتمردان در منطقه، آثار فرهنگی و اجتماعی به مراتب ماندگارتری از نتایج اقتصادی آن بر جای خواهد گذاشت.
۵ ـ ایجاد تغییرات آگاهانه و مستمر در تمام ابعاد جامعه، در گرو اصلاح کارکرد فرهنگی همه بخش های کشور است و محدود به دستگاهی خاص نمی شود. همه مدیران در عرصه های مختلف صنعتی، اقتصادی و سیاسی باید راجع به کارکرد فرهنگی حوزه های تخصصی خود و تاثیر آن بر دیگر حوزه ها، تامل و برنامه ریزی کنند.
در مهندسی فرهنگی کشور می خواهیم با یک نگرش علمی و هوشمندانه به طراحی آینده فرهنگی و نیل به جامعه آرمانی قدم برداریم. برای حرکت به سوی اهداف تعیین شده براساس فرهنگ اسلامی و ملی با یک دید آینده نگر بایستی همه اجزا و ارکان مملکت نقش خود را به درستی ایفا نمایند.
۶ ـ فرهنگ کشور بایستی با برخورداری از استانداردهای لازم بتواند در مقابل تهاجم و ناتوی فرهنگی مقاومت کند. غرب با کمک ابزارهای مختلف رسانه ای که در اختیار دارد تلاش می کند فرهنگ خاص و البته منحط خود را بر جهان مستولی کند. یکی از راه های موثر در مقابله با این امر، رشد فضیلت و معنویت در بین مردم است. برای رسیدن به این مهم داشتن برنامه ریزی در قالب نظام جامع فرهنگی کشور امری اساسی و نیازمند شناخت راههای تاثیرگذار بر فرهنگ عمومی است. بنابرفرموده مقام معظم رهبری باید فضای فرهنگی کشور را باغبانی کرد و دستگاه های اجرایی فرهنگی کشور این طراحی ها و سیاست گذاری ها را در برنامه های خود عملی کنند. بدون تردید تاثیرگذاری عمیق فرهنگ در ابعاد مختلف جامعه و کشور در گرو انجام برنامه های عمیق فرهنگی و اجتماعی است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار دو روز پیش خود با انتقاد از نگاه نادرستی که تصمیم گیری های شورای عالی انقلاب فرهنگی را با اختیارات دستگاه ها در تناقض می داند، ضمن تاکید بر تدوین سازوکار مشخص، این شورا را در فرازی بالاتر از مسئولیت ها و وظایف دستگاه های مختلف دانسته که با نگاهی واقع بینانه و در عین حال آرمان گرایانه به فعالیت های همه دستگاه ها سمت و سوی واحد می دهد و حرکت هماهنگ سازمان ها و دستگاهها را برای تحقق اهداف و آرمان های عمومی سازمان می بخشد.
این مهم علاوه بر آنکه تکلیف سایر سازمانها و دستگاه ها را در تعامل با این شورا مشخص می سازد، حکایت از بار سنگین مسئولیت شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور دارد که امید می رود در آینده ای نه چندان دور به منزل نشیند.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|