گزارش کنفرانس کارزار " دستها از مردم ایران کوتاه"
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۴ آذر ۱٣٨۶ -
۱۵ دسامبر ۲۰۰۷
نه به جنگ امپریالیستی
نه به جمهوری اسلامی
روز شنبه ۸ دسامبر کنفرانس کارزار « دستها از مردم ایران کوتاه» با شرکت بیش از ۹۴ نفر از اعضای این کارزار و ۸ نفر ناظرو خبرنگار در شهر لندن برگزار شد.
تعداد زیادی از شرکت کنندگان اعضا و نمایندگان شاخه های کارزار در شهرهای عمده بریتانیا بودند. اگرچه کنفرانس مصادف با دوره امتحانات در برخی دانشگاههای بریتانیا بود تعدادی از فعالین کمیته های دانشجویی کارزار «دستها از مردم ایران کوتاه» در منچستر، شفیلد، ادینبورو،کاردیف ، برایتون و لندن در کنفرانس حضور داشتند. نمایندگان سازمانهای سیاسی عضو کارزار از جمله گروه «پرمانات رولوسین _ انقلاب مداوم»،حزب کمونیست بریتانیا، گروه اتحاد سوسیالیستی، گروه یهودیان سوسیالیست، تحریریه نشریه میدل ایست فورم ، گروه لیبر بریفینگ، دانشجویان کمونیست ،جنبش برای سوسیالیسم ، کمپین ایجاد حزب مارکسیستی،اتحادیه کارگران حمل و نقل و سازمانهای ایرانی از جمله فعالین اتحاد چپ کارگری ، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)، حزب اتحاد کمونیستی کارگری ، سازمان آزادی زنان عراق ، کارزار لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان و تعدادی از فعالین مستقل چپ ایرانی و انگلیسی در این کنفرانس شرکت داشتند.
در مجموع تعداد شرکت کنندگان خارجی به مراتب بیشتر از تعداد شرکت کنندگان ایرانی بود با اینهمه تنوع گروهها و دیدگاههای سیاسی نیروهای شرکت کننده ایرانی به این مجمع ویژگی خاصی داده بود چرا که این اولین دخالت فعال و مشترک نیروهای چپ ایرانی علیه جنگ و جمهوری اسلامی در بریتانیا به شمار میرود.
کنفرانس با سخنان یاسمین میظر آغاز شد . وی ضمن خوش آمدگویی به شرکت کننده گان این گردهمایی، در صحبت کوتاه خود با اشاره به موفقیت بی سابقه کارزار در کمتر از یکسال فعالیت، بار دیگر تاکید کرد بحث این کارزار این نیست که آیا ایالات متحده دست به حمله هوایی یا دیگر دخالتهای نظامی خواهد زد یا نه ؟ مسئله اصلی این است که در قبال موقعیت جنگی در منطقه ما و کشمکشهای ایالات متحده با جمهوری اسلامی چه تحلیلی از جنگ و حضور نظامی امپریالیسم در منطقه داریم ودر چنین شرایطی چگونه میتوان در دفاع از مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران فعالیتها را سازماندهی کرد؟
در بخش بعدی تراب ثالث پس از ارائه مقدمه ای در مورد سرکوبهای جمهوری اسلامی،اعدام فعالین سیاسی چپ و کمونیست در طی ۲۸ سال حکومت مذهبی و اشاره به اعدامهای اخیر از حاضرین خواست تا با یک دقیقه سکوت یاد قربانیان جمهوری اسلامی را گرامی دارند۰
پس از آن کنفرانس با ریاست "ویکی تامسون" از فعالین جوان کارزار در منچستر کار خود را شروع کرد. در بخش اول چهار مقاله کوتاه در توضیح بخشهای مخلتف سند پایه ای کارزار ارائه شد.
متون اصلی در دفاع از سند کارزار
دکتر مایک مکنر بحثی را در مورد عملکرد غیر منطقی و خطرناک امپریالیسم در عهد زوال سرمایه باز کرد و گفت اکثر مردم ساکن بریتانیا وا یالات متحده درمورد خصوصیت امپریالیستی دخالت آمریکا و بریتانیا در خاورمیانه هم نظر هستند واین نظر بر دوبینش استوار است . یک دیدگاهی که جنگ افروزی، اشغال نظامی و کشور گشایی را خصلتی کُلنیالی- امپریالیستی میداند و دوم دیدگاهی که بر کتاب لنین،امپریالیسم بمثابه ی بالاترین مرحله سرمایه داری استوار است . در قرن اخیر باید همچنین بر بحث کسانی چون دیوید هاروی تاکید داشت (مولف کتاب امپریالیسم جدید ۲۰۰۳) که معتقد است در دوره کنونی امپریالیسم به نوکران صد درصد مطیع درکشورهای پیرامونی احتیاج دارد . در هر صورت باید گفت پیچده گی شرایط و بحث عمیق تر ازطرح مسئله ی نیازآمریکا به منابع نفتی خاورمیانه است .
مکنر تاکید کرد از دید او امپریالیسم،
الف) رسوخ سرمایه تولیدی مالی بانکی و در هم آمیختن سرمایه خصوصی و دولتی است.
ب) فرمانبرداری برخی کشورها و دولتهای پیرامونی در برابردولتهای سرمایه داری مرکزاست .
در نتیجه امپریالیسم مترادف است با
-۱ نابرابری فاحش اقتصادی میان کشورهای جهان، حفظ نظام موجود توسط امپریالیسم با اتکاء به تهدید نظامی که از خصوصیات عادی سرمایه داری است . یکی دیگر از این مشخصه های این دوره لزوم پیدایش یک قدرت هژمونیک است که نیروهای نظامیاش در نهایت متضمن حقوق مالی و ادعاهای پیمانی بازارها و دولتهای سرمایه داری است. کشوری که سرمایه مالی اش بر دیگر سرمایه ها غلبه دارد و پول رایج آن ذخیره پولی جهانی است (بریتانیا تا سال ۱۹۱۴و ایالات متحده آمریکا در دوران ما)
۲- پس امپریالیسم یکی ازعلائم زوال سرمایه نیست اما باید تاکید داشت ما همچنان در دوران زوال سرمایه در هسته تاریخی آن در اروپا و ایالات متحده آمریکا هستیم ۰ البته سرمایه داری قادر است با بهره گیری از تولید دهقانی و اشکال پیش سرمایه داری استثماری در کشورهایی چون چین و هندوستان همچنان بسط پیدا کند.
آثار این زوال را میتوان در اشکال واضح سیاست بوروکراسی دولتی برای دخالت دادن و اخیرا نجات «بخش خصوصی» مشاهده کرد. مثلا دخالت دولتهای بریتانیا و ایالات متحده برای نجات بانکهایی که در پی بحران وامهای مسکن در چند ماه گذشته، با خطر ورشکستگی روبرو شدند.
۳ - بر بستر چنین زمینه ای ایالات متحده بمثابه هژمونی جهانی در زوال نسبی است آنگونه که بریتانیا از اواخر قرن ۱۹ هژمونی خود را از دست داد. اما برخورد ایالات متحده با این دوره با برخورد بریتانیا در اوخر قرن ۱۹ تفاوتهای اساسی دارد. در دوره ای که بریتانیا داشت هژمونی امپراطوری خود را از دست میداد قدرتهای امپریالیستی رقیب بریتانیا بازارها و مناطق زیر سلطه اقتصادی - سیاسی خود را گسترش دادند و این خود به دو جنگ جهانی انجامید. اما ایالات متحده راه دیگری رابرای خروج از مشکلات کنونی انتخاب کرده است و از دگرگونی اقتصادی استفاده کرده است.
الف) دگرگونی که در آن اقتصاد داخلی زیر سلطه کامل بخش مالی و خدمات کالاهای لوکس قرار دارد و تکنولوژی در خدمت صنایع نظامی است .
ب) کنزینیسم نظامی به معنی توسعه صنایع نظامی به منظور به حرکت در آوردن آن بخشی از سرمایه که به صنایع نظامی مربوط است، توام با افزایش کسری بودجه سراسری.
پ) نظامی که در آن سرمایه های خارجی در ایالات متحده با نرخ سود پایین سرمایه گذاری میکنند چرا که درجه ی ریسک پایین است ولی ایالات متحده با بهره گیری از سود بالا در مناطقی که ریسک بالااست (نیمکره جنوبی) سرمایه گذاری میکند و از سودهای نجومی بهره مند میگردد.
این نوع اداره مشکلات اقتصادی الزاما ایجاد مناطق نظامی جنگی، نا امنی ها و دخالتهای جنگی را میطلبد تا :
باعث جاری شدن سرمایه ثابت به بازارهای مالی ایالات متحده گردد ومستقیم و غیر مستقیم بازارهای جدیدی برای اسلحه های آمریکایی بوجود آورد .
بر عکس دوره امپراطوری بریتانیا با این نوع کنترل زوال ایالات متحده مجبور نیست نوعی «نظم» در کشورهای مستعمره ایجاد کند، بالعکس صادر کننده ویرانی و تلاشی است : لبنان، موزامبیک و آنگولا در دهه های ۱۹۸۰-۱۹۷۰ ، شمال آفریقا در دهه ۱۹۸۰ ، افغانستان در دهه های ۱۹۸۰-۱۹۹۰ و عراق در دهه های ۱۹۹۰-.۲۰۰۰.
اما هر بار حادثه جویی نظامی با شکست روبرو میشود. مشخصه ویژه اقتصادی دوران، یعنی ترکیدن بادکنک اقتصادی نمایان شده، خطر یک بحران اقتصادی را نشان میدهد: در سال ۱۹۹۸ بحران شاخ آفریقا، در سال ۲۰۰۱ سقوط شرکتهای دات کم و در حال حاضر بحران
از هم پاشیدن اعتبارهای مالی. در هر مورد پاسخ ایالات متحده روی آوری به یک حمله نظامی جدید بوده است : جنگ اول خلیج در سال ۱۹۹۱. دخالتها در بالکان در اواخر دهه ۱۹۹۰ و بالاخره حمله به عراق د رسال ۲۰۰۳ .بر این پایه میتوان انتظار داشت که ورشکستگی شرکتهای وام مسکن به حادثه جویی نظامی جدیدی توسط ایالات متحده بیانجامد.
۴- بر اساس چنین تحلیلی حمله نظامی به عراق از جنبه ای غیر منطقی بود. یک جنبه آن غیر عقلانی بودن پروژه نئو کنسرواتیوها و مسیحیان بنیادگرا در دولت بوش بود . اگر کسی به انتخابهای واقعی نظام آشنا باشد این غیر عقلانی بودن قابل درک است . پروژه قرن آمریکایی کوششی برای دستیابی به بازارهای جدید از بین بردن هر نوع مخالفت بود و این پروژه همچنان عمل میکند.
۵- منطق غیر عقلانی حمله به ایران نتیجه مستقیم شکست در عراق است. سرنگونی دولت صدام در غیاب یک برنامه دقیق جایگزینی الزاما به تقویت نیروهای شیعه و متحدان شیعه جمهوری اسلامی در عراق انجامید. برای جبران شکست فجیع درعراق ایالات متحده مجبور است این نیروها را (شیعه ) به تابعیت کامل خود در آورد و در این رابطه واجب است دولت تهران را مورد حمله قرار دهد.
البته این الزاما به معنی یک حمله نظامی همه جانبه نیست . کافی است آمریکا با انقلابی مخملی دولت ایران را تغییر دهد یا دست به کودتا نظامی بزند و یا رژیم را آنقدر درگیر دعواهای ملی درونی سازد که دیگر توانایی دخالت در عراق را از دست بدهد.
واضح است هر یک از این راه حل ها مورد نظر باشد تهدید نظامی بخشی اجتناب ناپذیراز تاکتیک است . در عین حال هر لحظه ایالات متحده ممکن است به این نتیجه برسد که تنها راه حل بحران موجود ( چه در سطح اقتصادی و داخلی و چه در عراق) حمله نظامی به ایران است . به این دلیل حمله به ایران یک خطر جدی است اگرچه واضح است این امکان هم وجود دارد آمریکا با رژیم یا بخشی از آن به توافق برسد و آنموقع کشور دیگری ( ونزوئلا یا پاکستان پس از مشارف) هدف اصلی قرار خواهند گرفت. اما باید تاکید کرد امروز تهران هدف حمله آمریکا است نه بخاطراینکه ایران کشوری ضد امپریالیستی یا تهدیدی برای سرمایه جهانی است بلکه از آنجا که منطق برخورد نظامی برای به تعویق انداختن بحران آنرا هدف تهدید هاو حمله احتمالی ایالات متحده قرار داده است. او در پایان سخنرانی خود بار دیگر از مواد سند پایه ای کارزار که به فاکت بالا اشاره گذرا دارد دفاع کرد.
سخنران بعدی کنفرانس دیوید میظر بود که در رابطه با مبارزات کارگران ایران علیه سیاستهای اقتصادی نظام سرمایه داری در ایران صحبت کرد و گفت : تحریم های اقتصادی اخیر علیه ایران و دوره های طولانی زندان برای کارگران دستگیر شده دو جنبه از ستم و سرکوبی داخی و بین الملی است که طبقه کارگر ایران در حال حاضر با آن مواجه است . او با اشاره به سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی در چهارچوب نظام سرمایه جهانی گفت ایران در پیروی از برنامه های اقتصادی سرمایه جهانی و نئولیبرال گوی سبقت را از بسیاری کشورهای دیگر ربوده است تا جایی که صندوق بین المللی پول در گزارش سالانه خود در سال ۲۰۰۷ از ایران به عنوان کشور نمونه در پیاده کردن برنامه های این صندوق و بانک جهانی یاد میکند. دیوید میظر ادامه داد قربانی اصلی «موفقیت» این سیاستها سرمایه جهانی در ایران طبقه کارگر این کشور است که خصوصا در دهه اخیر با خصوصی سازیها ، بیکارسازیها، کار موقت و کنتراتی، قراردادهای سفید و عدم پرداخت دستمزدها و مزایا روبر شده است. در عین حال شرکتهای اروپایی و آسیایی برای سرمایه گذاری و استثمار هر چه بیشتر کارگران در ایران با هم مسابقه گذاشته اند. شرکت "رنو" بیش از ۳۰۰ میلیون دلار در ایران سرمایه گذاری کرده است و "سایپا" و "پژو" در پی قراردادهای مشابه هستند. خصوصی سازیهای گسترده و تبدیل کار به کار قراردادی به جایی رسیده است که جمهوری اسلامی در عرصه تبلیغات در جهان سرمایه داری مدعی است بیش از ۸۰ در صد صنایع ملی (به استثنای صنعت نفت) را خصوصی کرده است و وزیر کار این کشور با افتخار میگوید تا سال ۲۰۱۰ همه کارگران ایران قراردادی و کنتراتی کار خواهند کرد . کارگران ایران از ایجاد هر نوع تشکلی محروم هستند اعتصابها و اعتراضات کارگری در طول حکومت جمهوری اسلامی همیشه سرکوب شده اند اما در چند ماه اخیر خطر جنگ ، تهدیدهای نظامی، تحریم های اقتصادی و برنامه آمریکا برای تغییر رژیم ازبالا موقعیت کارگران ایران را وخیمتر کرده است. دولت جمهوری اسلامی به بهانه حمله خارجی فعالین با سابقه جنبش کارگری را متهم میکند که «دشمن امنیت ملی و عاملان تغییر رژیم از بالا هستند » و زندانهای طولانی برای این کارگران تعیین کرده است. از سوی دیگر تحریمهای اقتصادی اگر چه هیچ تاثیری بر حاکمان جمهوری اسلامی که پولهای خود را ماهها پیش از بانکهای اروپایی خارج کرده بودند نگذاشته است اما بر زندگی کارگران و زحمتکشان ایران از هم اکنون تاثیر منفی خود را وارد کرده است . تحریم این اولین گام در «جنگ» نه تنها کمبودهای غذایی - دارویی همراه داشته و دارد از هم اکنون به صاحبان سرمایه در ایران بهانه جدیدی داده تا بیکار سازیها و استثمار کارگران راتشدید کنند.
ازاینرواست که باید در سند پایه ای کارزار «دستها از مردم ایران کوتاه» مخالفت با تحریم درج شود . دیوید میظر در پایان سخنان خود تاکید داشت کنفرانس لازم است به قطعنامه دفاع ازمبازرات کارگران ایران و هماهنگی با صندوق کمک به کارگران ایران رای دهد و این امررا در راس فعالیتهای سال آینده خود قرار دهد.
پس از او مارک فیشر از حزب کمونیست بریتانیا به چالشهایی که کارزار در سال جدید با آن روبرو خواهد بود اشاره کرد و گفت باید واقع بین باشیم و بدانیم که مبارزه در دو عرصه ضد امپریالیستی و در عین حال دفاع از مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران کار فکری و وظایف عملی سنگینی بر دوش فعالین کارزار میگذارد ولی به کمک هم حتما از عهده آن بر می آییم. او در پایان صحبت خود گفت : باید بر علیه جنگ امپریالیستی متحد شویم ولی اتحادی بر اساس پرنسیپهای سیاسی
.
سخنران پایانی این بخش پرفسور موشه ماخوور بود که از فعالان باسابقه جنبش ضد صهونیستی است . او با تاکید بر مخالفت خود با شعار سطحی ائتلاف ضد جنگ در بریتانیا که معتقد است "دشمن دشمن من دوست من است" گفت چنین بحثهایی چیزی جز خیانت به مردم ایران، طبقه کارگر این کشور و فعالین چپ ایرانی نیست. او همچنین با تاکید به بخشی از سند که در مورد اسرائیل و بمبهای اتمی در منطقه خاورمیانه اشاره دارد گفت فکر میکنم موضعی که در این رابطه اتخاذ شده با پرنسیپهای سیاسی کارزار همخوانی دارد.
سند کارزار
پس از این بخش بحث آزاد در مورد سند پایه ای آغاز شد و فعا لینی چون آندرو کوتز،چارلی پوتین، آذر ماجدی ، تونی گرینشتین ، ستورات کینگ ...به ابرازنظر پرداختند ودر مورد مسائلی چون اشاره سند به صنایع اتمی، بمب اتمی ، همبستگی با جنبش کارگری ایران و شیوه های برخورد با ائتلاف ضد جنگ در بریتانیا صحبت کردند. سند پیشنهادی با اضافه کردن چند تصحیح در این بخش به تصویت رسید.
دست ها از مردم ایران کوتاه!
نه به جنگ امپریالیستی! نه به جمهوری اسلامی!
ضرورت ایجاد کارزاری اصولی در همبستگی با مردم ایران، بویژه در شرایط حساس کنونی، از اهمیتی ویژه برخوردار است. اختلاف منافع نئو کان های در قدرت در ایالات متحده آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی مدافع حاکمیت سرمایه در ایران وارد مرحله جدید و خطرناکی شده است. امپریالیزم آمریکا و متحدانش به قصد تحمیل نقشه خود مبنی بر تغییر رژیم از بالا در ایران راه حل هایی نظیر تحریم اقتصادی، فشارهای دیپلماتیک، حملات نظامی محدود به مراکز اتمی ایران و یا بمبارانی سراسری که ایران را به قرون وسطی خواهدراند، در نظر گرفته اند. هرچند دشمن اصلی همانا امپریالیزم است، اما رژیم جمهوری اسلامی معرف نیرویی مترقی و واقعا ضد امپریالیستی نیست.
رهبران جمهوری اسلامی با سو استفاده از اعتراضات بین المللی به برنامه اتمی خود تلاش دارند توجه مردم را از بحران شدید داخلی دور کنند و با منحرف کردن خشم مردم علیه "دشمن خارجی" به حکومت ارتجاعی خود ادامه دهند. خطر خارجی اکنون به بهانه شنیعی برای توجیه تشدید سرکوب داخلی تبدیل شده است. دستگاه های لجام گسیخته پلیسی و امنیتی رژیم علیه مخالفین سیاسی، کارگران، زنان، جوانان، ملیت ها، اقلیت های مذهبی، هم جنس گرایان، هم و دگر جنس گرایان و ترانس ها به حرکت در آمده اند. موج فزاینده مبارزات روزانه و ضد سرمایه داری طبقه کارگر با ترور، سو قصد، ربودن و زندانی کردن فعالین، یورش جدیدی از خصوصی سازی ها و تصویب ترمیمات جدید ضد کارگری قانون کار مواجه شده است. تحت پوشش و حمایت رژیم ایران سازمان های نظامی و شبه فاشیستی در حال تقویت هستند و به خطری جدی علیه اپوزیسیون کارگری و دموکراتیک تبدیل شده اند.
اشغال نظامی عراق توسط آمریکا و بریتانیا و سر کار گذاردن حکومت طرفدار ایران در بغداد در واقع قدرت و نفوذ حکومت ایران در منطقه را افزایش داده است. به همین خاطر هرگونه پشتیبانی از حاکمین ارتجاعی ایران از طرف جنبش ضد جنگ در واقع به معنای پشتیبانی از حکومت دست نشانده اشغالگران در عراق است.
وظایف جنبش ضد جنگ در بریتانیا و کارزار"دست ها از مردم ایران کوتاه!" سه گانه اند. نخست، مبارزه علیه هر گونه حمله امپریالیستی به ایران و پشتیبانی از حق مردم ایران در دفاع از خود به هر وسیله ای که لازم می بینند. دوم، تبلیغ و افشای خستگی ناپذیر ماهیت ارتجاعی رژیم تهران و یورش وحشیانه اش علیه مبارزات کارگری و آزادی طلبانه. سوم، ایجاد و گسترش پیوندهای نزدیک با تمام نیروهای مترقی ضد رژیم منجمله کارگران، زنان، جوانان و سوسیالیست ها.
تنها شکل سازمان دادن مقاومت موثر علیه جنگ دفاع رزمنده از مبارزات طبقه کارگر و موج فزاینده جنبش های اجتماعی علیه رژیم تهران است. ما نیز خواهان تغییر رژیم هستیم. هم در ایران و هم در کشورهای امپریالیستی. اما اگر هدف تغییرات رسیدن به رهایی واقعی باشد، باید از پایین و از دل مبارزات کارگران و جنبش های اجتماعی نشات بگیرند.
ما همه نیروهای ضد سرمایه داری و گروه های سیاسی و سازمان های اجتماعی مترقی در سطح بین المللی را فرامی خوانیم تا در اتحادی با فعالین چپ ایران هم در برابر نقشه های نظامی امپریالیزم و هم در همبستگی با جنبش های اجتماعی مردم ایران و در راس آن مبارزات طبقه کارگر علیه جنگ و علیه رژیم جمهوری اسلامی به سازماندهی عملی این کارزار یاری رسانند.
خواست های عمده این کارزار عبارتند از:
• نه به جنگ امپریالیستی
• خروج فوری و بدون قید و شرط ارتش آمریکا و بریتانیا از عراق و تمام منطقه خلیج
• نه به هر گونه مداخله امپریالیستی
• پایان بدون قید و شرط تحریمات علیه ایران
• مخالفت با توسعه طلبی اسرائیل
• حمایت از مبارزات کارگری و مترقی در ایران علیه فقر و اختناق
• پشتیبانی از سوسیالیزم و دموکراسی در ایران و همبستگی با تمام جنبش های دموکراتیک، سوسیالیستی و سکولار در ایران
• نه به سلاح های اتمی آمریکا، بریتانیا و اسرائیل و برای خاورمیانه ای عاری از هر گونه سلاح اتمی به مثابه قدمی در راه خلع سلاح اتمی بین المللی
قطعنامه ها
در بخش بعدی کنفرانس که ریاست آنرا آن مکشین به عهده داشت - ۵ قطعنامه پیشنهادی با برخی تغییرات به تصویب رسید. قطعنامه اول در مورد الویتهای کار سال ۲۰۰۸ بود که بر تشدید فعالیتها در دفاع از جنبش کارگری ایران تاکید داشت وهمراه با قطعنامه پیشنهادی اتحاد چپ کارگری که توسط رفیق تراب ثالث به کنفرانس ارائه شد ، برنامه کارزار در دخالت از پایین در جنبش کارگری – اتحادیه ای در بریتانیا را در راس فعالیتهای کارزار در سال آینده قرار داد.
دو قطعنامه دیگر در مورد هماهنگی فعالیتها در دفاع از جنبش دانشجویی در ایران و دفاع ا زجنبش زنان مورد تصویب قرار گرفت.
اساسنامه
تصویب اساسنامه کارزار بخش بعدی کنفرانس بود که باتغییری در جمله اول اساسنامه پیشنهادی تصویب شد . با این تغییر جمله اول اساسنامه بر خصلت ضد جنگ ، ضد امپریالیستی کارزار تاکید دارد .
در بخش پایانی کنفرانس کاندیدهای کمیته هماهنگی کارزار معرفی شدند و ۱۶ نفر (۵رفیق ایرانی و ۱۱رفیق انگلیسی) انتخاب شدند
|