حکایت قربانی کردن آرمان های سوسیالیستی در پای یک انزجار
یاسر عزیزی
•
این روزها که همه سوسیالیست های آزادیخواه و آزاد جهان هم نوایی خود با مبارزان چپ ایرانی را فریاد کرده اند، سکوت پدرخوانده های سوسیالیسم هدایت شده تنها نیشی بوده است بر رگ جان سوسیالیسم واقعی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۴ دی ۱٣٨۶ -
۲۵ دسامبر ۲۰۰۷
ای آزادی!
چه رنجها برایت کشیده ام و چه رنجها خواهم کشید
چه زندانها تحمل کرده ام و چه زندانها تحمل خواهم کرد
چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد
اما خود را
به استبداد
نخواهم فروخت.
"الف.بامداد"
طی روزهای اخیر، خبری علی رغم اهمیت ناچیزش نوعی مشغولیت ذهنی در من ایجاد کرده است .
حال و روزگار نیروهای چپ در این روزهای سرد و خشن بر کسی پوشیده نیست. نیروهای مبارز چپ از سویی اسیر زندان استبدادند، و خانواده های نگران شان از دیگر سوی آواره خیابان و تشویش. با اینهمه، اگر چه دل و هوش در بند اخباری غیر از حال و روز رفقای در بند نمی رود، پخش خبر اهدای پیراهن "دیه گو مارادونا" ستاره سابق فوتبال جهان به سفارت "جمهوری اسلامی" و آرزوی دیدار با "احمدی نژاد" رئیس حکومت در رژیم اسلامی از سوی مارادونا - که دل در دوستی با "فیدل کاسترو" و "هوگو چاوز" دارد- بگونه ای تکانم داد. مارادونا ستاره سیاست دوستی بوده، اما هرگز سیاستمدار نبوده است. درک این نکته که نگاه سیاسی مارادونا به چشم اندازهای سیاسی همواره از روزنه عینک آقایان "چاوز و کاسترو" صورت می گیرد، عمق دردی که داعیه داران جهانی سوسیالیسم بدان مبتلایند را نشان می دهد. یک سال پیش از این، ماهنامه "نقد نو" آگهی فراخوانی را به چاپ می رساند که در پی درخواست "هوگو چاوز" برای تدوین چارچوب های سوسیالیسم قرن بیست و یکم، سوسیالیست های جهان را به همکاری فرا خوانده بود. آن درخواست یا ادعا، بیش و کم نشان از این دارد که آقای چاوز همچنان خود را موظف به افق های فرا ملی در میدان عمل سوسیالیستی خود می داند. در چنین شرایطی است که آقای چاوز و پیش و بیش از او (رفیق!) کاسترو، جان و جهان موطن خویش را در خطر تفرعن ایالات متحده می افکنند تا بر سنتی سوسیالیستی که مبارزه با امپریالیسم بوده است گام برداشته باشند. اما مگر می توان همه منویات سوسیالیستی را در همین یک مبارزه خلاصه کرد؟
این روزها که همه سوسیالیست های آزادیخواه و آزاد جهان هم نوایی خود با مبارزان چپ ایرانی را فریاد کرده اند و سکوت پدرخوانده های سوسیالیسم هدایت شده تنها نیشی بوده است بر رگ جان سوسیالیسم واقعی، ارسال بسته کریسمس رفیق مارادونا به صلاحدید رفقای بزرگترش برای "برادر محمود" گاف دیگریست که سر زدن آن تنها از داعیه داران دروغین سوسیالیسم ممکن است.
براستی آیا مبارزه با امپریالیسم به قیمت قربانی کردن دیگر ِ آرمان های سوسیالیستی رفتار موجه ایست تا چشم از سرکوب و توحش دولتی برادر پوشیده شود؟
تو گویی مگر آب آسیاب امپریالیسم از جریان استبدادهای ملی و عقب مانده بر نمی آید؟ چندانکه "ماکس فرو" مورخ لیبرالیست فرانسوی مدعی است؛ "هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی در آمریکایی کردن جهان نقش نداشته است و در نظامی کردن جهان به نفع آمریکا نیز؟"*
باری در این میانه دردهای بیشمار سوسیالیست های ایرانی که هیمنه خصم استبداد را از سویی منتظر است، شمشیرهای آزادیخواهان لیبرال را در زیر گلو دارد و خطر اختلافات داخلی را که به لطف سرکوب دولتی فروکش کرده است!! در خود حمل می کند، باید غم سوسیالیسم جهانی را نیز داشت. دل نگران از ذبح شدن آرمان های راستین سوسیالیسم، بنام سوسیالیسم و در پای انزجار مشترک چند برادر مولتی ملی!
منبع: http://azizi61.blogfa.com
* نقل به مضمون از ماهنامه آفتاب، مصاحبه خشایار کی بتاریخی که در خاطر نیست.
|