بازنگری انتقادی تجربه جمهوریخواهان دمکرات ولائیک - ۲
پرسش های کلیدی
حیدر تبریزیان
•
پرسش کلیدی ایکه در پی عدم موفقیت ها و بحرانی که با آن مواجه هستیم در برابر ما قرار گرفته ، اینستکه چه باید کرد؟ آیا باید نقطه پایانی بر تلاشها وکوشش هائی که طی چند سال اخیر برای گرد هم آوردن طیفی از جمهوریخواهان حول اهداف و راهبرد مشترک، صورت گرفته است، گذاشت؟ یا نه به این تلاش ها باید ادامه داد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۹ دی ۱٣٨۶ -
٣۰ دسامبر ۲۰۰۷
نخستین گردهمائی
نخستین گردهمائی توانست طیف متنوعی از جمهوریخواهان را طی سه روز گردهم آورد.دوستانی از کشورهای مختلف اروپا وامریکا ، با گرایشات و پیشینه های مختلف ، اغلب با این امید گردهم آمده بودند تا در باره آینده این مجموعه به تصمیم های مشترکی دست بیابند که بتواند آغازگر برداشتن گام های مشترک و حضور سیاسی موثری باشد.
کمبودها و کاستی ها ی تدارک گردهمائی ، تنوع تجربه ، نگاه ها وانتظارات متفاوت شرکت کنندگان ، نحوه اداره اجلاس و... در کل موجب شد که نخستین گردهمائی فقط به بخشی از دستور کار خود آنهم بطور شتابزده پرداخته و تصمیم گیری کند.
بحث سندهای سیاسی ومنشورها ، به بحث اصلی گردهمائی تبدیل شد ولی از آنجا که بحث پروژه سیاسی ( به مفهوم سند سیاسی یا منشور ) از بحث پروژه فعالیت سیاسی( به مفهوم فعالیت عملی – سیاسی) در روند تدارک متمایز نشده بود این بحث در واقع آمیزه از این دو بحث گرهی بود .
تمایل قوی اغلب شرکت کنندگان برای رسیدن به توافقاتی برای برداشتن گام های مشترک و نگرانی از بی نتیجه ماندن گردهمائی ، موجب شد که کمیسیون سند سیاسی به تفاهم برسد و سند پیشنهادی اش مورد پذیرش اکثریت شرکت کنندگان قرار بگیرد ، بندهائی از سند ساختار در رابطه با انتخاب شورای هماهنگی ، نحوه تکمیل آن وحق موضع گیری توسط آن ، سهمیه بندی زنان و...ونیز چند قرار با شتاب تصویب شود و بدنبال آن شورای هماهنگی انتخاب گردد.
تاملی در نتایج نخستین گردهمائی نشان می دهد که هرچند پروژه فعالیت سیاسی مشخصی در گردهمائی مورد تصویب قرار نگرفت ولی تصمیمات گردهمائی در کلیت اش در عمل وبطور نسبی پروژه فعالیتی را فراروی این مجموعه قرار داد که در خطوط کلی عبارت بود از ؛ فعالیت هماهنگ این مجموعه در عرصه های مختلف . به بیان دیگر تصمیمات گردهمائی علیرغم تمامی ابهاماتش ، کماببیش نه تنها حدود سیاسی بلکه در کنار آن بطور نسبی ساختار سامانیابی وحدود فعالیتی را نیز ترسیم کرد. سمت گیری های گردهمائی در این دو عرصه ، علیرغم ناروشنی ها وابهاماتش ، موجب شد که بخشی از دوستان شرکت کننده در گردهمائی که با این سمت گیری ها موافقت نداشتند ، کناره گیری کنند.
نخستین گردهمائی پایان دوره تدارک و آغاز گر دوره نوینی است که می توان آنرا دوره فعالیت سیاسی-عملی و سامانیابی در این راستا بشمار آورد. برگزاری نخستین گردهمائی ونتایج آن در عین حال انتظاراتی بمراتب فراتر از کیفیت و ظرفیت های بالفعل این مجموعه بوجود آورد.
از پایان نخستین گردهمائی تا گردهمائی دوم
پس از گردهمائی سامانیابی شتاب گرفت ، نهادهای محلی ، گروه های کارمحلی شکل گرفتند وگسترش یافتند ، با تدوین آئین نامه شورای هماهنگی ، گروه کار پیگیری و سیاسی انتخاب شد ، تشکیل گروه های کار سراسری آغاز شد ، شورای هماهنگی با پیوستن نمایندگان نهادهای محلی وگروه های کار سراسری تکمیل گردید و....
با وجود پیشرفت سامانیابی ، حاصل تلاش نهادهای محلی ، گروه های کار محلی وسراسری وشورای هماهنگی بسیار محدود بود ومشکلات ، برخوردها و کناره گیری ها بسرعت رخ نمود.
شورای هماهنگی بدلیل گستردگی وترکیب متنوع خود ، تجلی بارزی از این مشکلات وبرخوردها بود ولی نباید گمان برد که مشکلات صرفا در شورای هماهنگی وجود داشت . تاملی بر کارکرد نهادهای محلی وگروه های کار نشان می دهد که مشکلات و مسائل آنها نیز کمابیش مشابه شورای هماهنگی بوده است .
عدم شرکت منظم بخشی از دوستان در جلسات ، نبود جدیت لازم دوستانی در اجرای وظایف ، در مواردی برخوردهای ناهنجار، روش های مختلف کار ، برداشت های متفاوت از کاری که باید پیش برده شود ونحوه انجام آن ، بحث های طولانی وبی سرانجام حول طرح های متفاوت ، نبود داوطلب کافی برای پیشبرد وظائف معین ، کناره گیری و.......مشکلاتی است که ما در همه جا درگیر آن بوده ایم که حاصل آن هم به هرز رفتن بخش قابل توجهی از انرژی ها در برخوردهای درونی ، در خود فرورفتن و محدود وکم اثر بودن فعالیت بیرونی و سیاسی – عملی این مجموعه بوده است .
خود این مشکلات اما ، بنظر من ریشه های عمیق تری داشت که بطور عمده عبارت بودند از :
۱- گرفتاری های شغلی ، شخصی ، سیاسی ، فرهنگی ، سازمانی ویا الویت های دیگر که در مجموع موجب می گشت اغلب دوستان وقت محدودی را به به فعالیت های این مجموعه اختصاص دهند ویا در مواردی جدیت لازم را برای پیشبرد کار ها نداشته باشند.
۲- ضعف و در مواردی فقدان فرهنگ گفتگو ومدارا که تحمل نظر مخالف یا متفاوت را برنمی تابید و در پاره ای موارد بصورت برخوردهای ناهنجاری بروز می کرد که با کدر کردن فضای بحث ها ، گفتگوها را دشوار نموده و دست یافتن به تفاهم را ناممکن می ساخت .
٣- کم اعتمادی هائی که از گذشته شکل گرفته بود وهمچنان تداوم داشت و گاه بصورت سوء ظن های بی پایه ، اتهام زنی و.. نیز بروز می کرد.
۴- روش های مختلف کار که از بینش ، گذشته وتجربه های متفاوت ناشی می شد.
۵- رفتار های کهنه غیر دمکراتیک ، که ریشه های عمیقی در جامعه استبداد زده ایران دارد و علیرغم نقد این رفتار ها در حرف در عمل در دوستان مختلف بدرجات مختلف هنوز جان سختی می کرد.
۶- سطح متفاوت تجربه دوستان مختلف .
۷- درک های متفاوت از پروژه فعالیت سیاسی- عملی وساختار که بدلیل کمبود ، ناروشنی وابهامات مصوبات نخستین گردهمائی در این عرصه ، به طرح های متفاوت و گاه به حث های طولانی بی سرانجام منجر می گشت .مضافا اینکه این درکهای متفاوت از پروژه فعالیت و ساختار در اغلب موارد خود نا روشن بودند .
٨- در موارد نه چندان کم اکراه در پذیرش تعهد وداوطلب شدن برای پذیرش مسئولیت ، گاها احساس مسئولیت لازم نکردن در قبال تعهدات پذیرفته شده ومقاومت در برابر سامان پذیری .
در اینجا به این نکته نیز باید اشاره کنم که بخشی از دلائلی که بر شمردم ، ویژه جنبش جمهوریخواهان دمکرات ولائیک نیست و اغلب تشکل ها وتجمعات سیاسی خارج از کشور با آنها دست به گریبان هستند ، منتها باید توجه داشت که گذشته مشترک وتا حدودی "فرهنگ" مشترک برخاسته ازآن اعضای این تشکل ها را بهم پیوند داده و به حفظ تشکل ها کمک می کند ، حال آنکه نگاه ها وگذشته های متفاوت و نوپا بودن ج.ج.د.ل. ونبود فرهنگ مشترک ، گسست ها را درآن آسان ترمی سازد. علاوه بر آن وزن سنگین منفردین در ج.ج.د.ل. که بکار فردی یا محفلی خو گرفته اند نیز باید در نظر گرفته شود .
از همان نخستین روزهای پس از گردهمائی سراسری در پاریس ، کناره گیری ها به دلائل مختلف ، با دلیل وبی دلیل ، موقت یا قطعی نیز شروع شد. به هدر رفتن بخش مهمی از انرژی های محدود در برخوردهای درونی ، تداوم محدودیت وکم اثر بودن حاصل کار شورای هماهنگی ، گروه های کار محلی وسراسری ونهادهای محلی و برآورده نشدن انتظاراتی که نخستین گردهمائی در اغلب دوستان بوجود آورده بود ، روند جدائی ها را شتاب بخشیده و دلسردی ها وتردید ها را تقویت می کرد. در اینجا باید یادآوری کرد که انتخاب احمدی نژاد ، بسته تر شدن فضای سیاسی در ایران وتشدید سرکوب واختناق که رکودی را در ایران به دنبال داشت در رکود اپوزیسیون خارج کشور واز آن جمله رکود بیشتر در فعالیت های ج.ج.د.ل. و دلسردی ها موثر بود .
تلاشهائی که برای تغییر سامانیابی صورت گرفت (ازجمله در نشست حضوری شورای هماهنگی در کلن و نشست مشورتی درهانور) کارساز نشد . بخشی از گروه های کار خودبخود منحل شدند یا تصمیم به انحلال آنها گرفته شد ویا عملا بصورت نیمه تعطیل در آمدند و نهادهای محلی ضعیف تر شدند . نسشت مشورتی هانور که اساسا به منظور بحث حول " پروژه سیاسی " برگزار گردید نتوانست راه حل یا راه حل های مشخصی را ارائه دهد .
متاسفانه فرهنگ گفتگو ومدارا ، که از پایه های اصلی فعالیت این طیف متنوع بشمار می آید ، نه تنها در میان ما گسترش نیافت بلکه بر بستر انباشته شدن مشکلات ، برخی از دوستان ما در این زمینه ، سیر قهقرائی نیز طی کردند که پالتک های تدارک دومین گردهمائی نمونه هائی از آن بود .
کم وکیف تدارک دومین گردهمائی خود نشانه ایست از بحرانی که این مجموعه را در بر گرفته بود.سند ساختار موضوع اصلی این گردهمائی بود که گروه کاری برای تدوین آن تشکیل شد ولی حتی حول این موضوع هم بدلائل گوناگون بحثی سازنده وکافی صورت نگرفت . موضوع مشکلات ومسائل یا بحران وچاره اندیشی برای آن ، پروژه سیاسی که چند ماه حول آن بحث صورت گرفت وموضوع اصلی بحث های نشست مشورتی هانور بود ، در دستور کار گردهمائی نبود . هیچ مساله سیاسی یا نظری در دستور کار گردهمائی قرار نداشت . ضعف تدارک برهمه آشکار بود ، تا بدانجا که گروه کاری که برای تنظیم برنامه سه روزه تشکیل شد برای اینکه دستکم بحث های سیاسی در گردهمائی جریان یابد پیشنهاد کرد که قرار هائی ارائه شود که به بحث سیاسی در گردهمائی دامن بزند و در برنامه سه روزه وقتی به قرارها اختصاص داده شد . در جلسه شورای هماهنگی که برنامه سه روزه تصویب شد این پیشنهاد مورد تایید همه دوستان بود ولی داوطلبینی برای تشکیل گروه کاری برای تنظیم قرار ها وجود نداشت. پیش نرفتن کارها و درگیری وبرخورد های گاه نادرست دوستان باهم دیگر بگونه ای بود که بخش قابل توجهی از دوستان را خسته و فرسوده کرده بود. برخی دوستان مطرح می کردند که پس از دومین گردهمائی غیر فعال خواهند بود وبعضی دوستان نیز برسرشرکت در دومین گردهمائی تردید داشتند.
در چنین وضعیتی و با تدارک بسیار ضعیفی که صورت گرفته بود ، از گردهمائی هانور نمی شد انتظارزیادی داشت .
دومین گردهمائی
دومین گردهمائی در شرایط سیاسی متفاوت از نخستین گردهمائی برگزار می شد . اوضاع منطقه نسبت به یکسال ونیم گذشته تغییر کرده بود . با فرورفتن نیروهای نظامی امریکاو متحدینش در باتلاق اشغال عراق ، احتمال حمله نظامی قریب الوقوع به ایران تضعیف شده بود . بدنبال انتخاب احمدی نژاد و تشدید سرکوب واختناق رکودی برجامعه ایران مسلط شده بود . اپوزیسیون خارج از کشور نیز با رکودی مواجه گشته بود . این تغییر شرایط در گردهمائی نیز بگونه های مختلف تاثیر داشت .
دومین گردهمائی هم بلحاظ تعداد شرکت کننده وهم از نظرتنوع گرایشات سیاسی محدودتر از نخستین گردهمائی بود. گردهمائی دوم ، بجز تدارکات تکنیکی( سالن ،غذا ،تجهیزات و...) از هر نظر نسبت به نخستین گردهمائی ضعیف تر بود . گردهمائی دوم آئینه تمام نمائی بود از بحران ج.ج.د.ل. وناتوانی این مجموعه در ارزیابی این بحران وچاره اندیشی برای آن . انتظارات وامیدهائی که نخستین گردهمائی برانگیخته بود ، پس از یکسال و نیم تجربه در دومین گردهمائی رنگ می باخت و تردید ها ودلسردی ها جای آنرا می گرفت .
دومین گردهمائی ، عدم موفقیت وناکامی های یکسال ونیمه را تثبیت کرد ، ادامه وضعیت موجود بود و انتظارات را تا حدود زیادی زائل نمود و کناره گیری ها سرعت بخشید .
از گردهمائی دوم بدینسو
روند پس از دومین گردهمائی در واقعیت امر ، تداوم وضعیت نزولی پیش از گردهمائی است با شتابی فزون تر ، انفعالی بیشترو کناره گیری های گسترده تر . در یک کلام روند تداوم وعمیق بحران طی می شود . برچنین زمینه ای متاسفانه ما در مواردی شاهد پس رفت های جدی در عرصه فرهنگ گفتگو و مدارا در بخش هائی از این مجموعه نیز هستیم .
کافیست نیم نگاهی به وضعیت این مجموعه ( اعم از دوستانی که کناره گیری کرده اند یا نه ) بیاندازیم تا دریابیم مجموعه دوستانی که پس از نخستین گردهمائی برداشتن گام های عملی – سیاسی مشترک با هم را آغاز کردند امروز در کجا قرار گرفته اند ، چه می کنند و چگونه مناسباتی با هم دارند .
نتایجی چند
بنظر من پروژه فعالیتی که نتایج نخستین گردهمائی فراروی جمهوریخواهان دمکرات ولائیک قرار داد علیرغم تمامی ناروشنی ها وابهاماتش ، بطور کلی عبارت بود از گرد هم آوردن طیف گسترده ای از جمهوریخواهان با گذشته ها وگرایشات مختلف در چارچوب سند سیاسی ، فعالیت هماهنگ این مجموعه درعرصه های مختلف در خارج از کشور و بوجود آوردن مناسبات وسامانیابی نوین و متفاوت از گذشته . اما این مجموعه در عمل نتوانست فعالیت هماهنگ وموثری درعرصه های گوناگون ارائه دهد ، مناسبات وساختار های کاملا نوینی ایجاد کند و انتظاراتی را که نخستین گردهمائی برانگیخته بود برآورده سازد . این پروژه فعالیت در عمل با عدم موفقیت مواجه گردید و بحران کنونی ناشی از آن است. اما این عدم موفقیت ناشی از چیست ودلائل آن کدام است ؟ آیا نا روشنی وابهام در پروژه فعالیت،علت آن بوده است ؟ آیا ساختار نامناسب علت اصلی است ؟ آیا اشکال در پروژه سیاسی است ؟ آیا اشکال در پروژه فعالیت می باشد ؟ آیا ضعف یا فقدان فرهنگ دموکراتیک علت آنست ؟ وآیا...؟
بنظر من انگشت گذاردن برروی یک علت ، ساده کردن مساله است و ترکیب پیچیده ای از علل مختلف ، این عدم موفقیت را رقم زده است .
یکی از پرسش های اصلی که باید بتوان پس از تجربه چند ساله به آن پاسخ داد اینست که ؛ آیا این مجموعه با کمیت وکیفیتی که داشت ، قادر بود در خارج از کشور بر بستر شرایط سیاسی سه سال ونیم اخیر که رکودی بر کل اپوزیسیون در ایران مستولی می شد ، فعالیت موثری را در عرصه های مختلف سامان دهد ؟ پاسخ من به این پرسش پس از شناختی که در این چند سال تجربه از این مجموعه بدست آورده ام منفی است .
هیچ حرکت وفعالیت موثر ، بدون صرف انرژی جدی ، بطور هماهنگ یا همسو نمی تواند بوجود آید . اغلب ما تجربه فعالیت های جدی وموثر را داشته ایم ومی دانیم که فعالیت موثر نیازمند چه میزان از جدیت ، صرف انرژی ، زحمت ، تحمل و... است . هر پروژه فعالیت سیاسی- عملی برای آنکه به اجرا در بیاید نیازمند انسان هائی که کیفیت ، توانائی وعزم پیاده کردن آن پروژه داشته باشند و بقول معروف بی مایه ، فطیر است . تا آنجا که به این مجوعه برمی گردد ، بنظر من انرژی ایکه در عمل دوستان مختلف برای پیشبرد فعالیت های ج.ج.د.ل. صرف کردند برای ایجاد فعالیتی موثر ناکافی بود ، مضافا اینکه بخش مهمی از این انرژی های صرف شده ، بدلیل ناروشنی پروژه فعالیت سیاسی-عملی ، ایده های متفاوت در باره پروژه فعالیت سیاسی-عملی ، ساختار های نامناسب ، ضعف فرهنگ گفتگو ومدارا وتحمل نظرات متفاوت ، ناموزونی سطح تجربه ، نگاه ها وروش های متفاوت و... در برخورد های درونی بهدر رفت . انتظاری که نخستین گردهمائی در رابطه با فعالیت موثر سیاسی مشترک برانگیخت با کیفیت و ظرفیت های بالفعل این مجموعه خوانائی نداشت و بگمان من این انتظار مبتنی بر خطائی در ارزیابی از کیفیت وتوانائی بالفعل های این مجموعه بود که بدون هیچگونه تدارکی در بیانیه "جمهوری اسلامی ، جمهوری لائیک وجایگاه ما " بصورت آرزوئی مطرح گردید ، در سمینار یاریس این آرزو تقویت شد و نخستین گردهمائی آن را تثبیت کرد ولی در تجربه عملی ناموفق از کار درآمد.
اگر در مقطع نخستین گردهمائی ، بدلیل محدودیت شناخت ها از کیفیت وظرفیت های بالفعل این مجموعه این انتظار را بتوان خطائی در ارزیابی بشمار آورد ، امروز پس از تجربه ای چند ساله ، چنین انتظاری درس نگرفتن از تجربه مشترک می تواند محسوب شود . بگمان من دستکم در آینده نزدیک ، بربستر شرایط سیاسی کنونی در ایران ودر منطقه ( بدون تغییری جدی در آن) ، در خارج از کشور و با پشت سر گذاشتن تجربه ناموفق فعالیت مشترک چند ساله اخیر ، داشتن انتظار فعالیت مشترک موثری از این مجموعه ، چندان واقع بینانه نیست .
پرسش اصلی دیگر در رابطه با خواست و آرزوی اصلی ومشترک امضا کنندگان بیانیه "جمهوری اسلامی ، جمهوری لائیک و...." مبنی بر گردهم آمدن طیف گسترده ای آزادیخواهان از افق ها وخاستگاه های متفاوت ، حول بیانیه می تواند مطرح گردد . این خواست بطور روشن در بیانیه مطرح شد ، در ترکیب شرکت کنندگان در سمینار پاریس و بحث های آن تاحدودی متجلی گردید و در ادامه بحث ها بصورت تاکید بر ضرورت همگامی طیف هائی از نهضت ملی ، دین باوران لائیک وچپ های دمکرات ، شکل مشخص تری بخود گرفت و در نخستین گردهمائی تا حدود زیادی جامه عمل بخود پوشید . در این عرصه می توان گفت که تلاش ها تاحدودی قرین موفقیت بود . اینکه در نخستین گردهمائی ، سند سیاسی مورد پذیرش اکثر شرکت کنندگان که از افق ها وخاستگاه های متفاوت بودند ، قرار گرفت و بدین ترتیب راه برای فعالیت مشترک طیفی از آزادیخواهان باز شد ، یکی از دستاوردهای سیاسی اصلی و ارزنده این تلاش ها بشمار می آید .
تنظیم سند بصورت نکات اشتراک وافتراق ( ابتکار جدیدی بود) که امکان توافق را تامین کرد ، از سوئی حدود سیاسی ایرا بصورت اشتراکات ترسیم کرده وامکان فعالیت مشترک را فراهم می کرد واز سوی دیگر ضرورت بحث وگفتگو ، تکمیل واصلاح سند را مطرح نموده ودر عین حال بر پلورالیسم ، وجود نگاه ها وگرایشات مختلف در این مجموعه تاکید داشت و به آن رسمیت می بخشید. عدم موفقیت در سامان دهی وپیشبرد فعالیتی موثر ومشترک ، نباید ما را به نفی این دستاورد ارزشمند سوق دهد .
پس از نخستین گردهمائی اما ، بتدریج روند محدود شدن گرایشات مختلف آغاز گردید . علاوه بر عدم پیشرفت مطلوب فعالیت ها ، ضعف جدی فرهنگ گفتگو ومدارا در بخشی از دوستان ما ، در این میان نقش مهمی ایفا نمود . این ضعف موجب شد که نتوانیم مناسباتی نوین و مبتنی براحترام متقابل به نظرات و شان افراد و فضائی آزاد ، دوستانه وجستجوگر برای بحث ها گفتگوها بوجود آوریم و در نتیجه ، روند تجزیه و تفرقه ، تقویت شد .
پرسشی کلیدی
پرسش کلیدی ایکه در پی عدم موفقیت ها و بحرانی که با آن مواجه هستیم در برابر ما قرار گرفته ، اینستکه چه باید کرد؟ آیا باید نقطه پایانی بر تلاشها وکوشش هائی که طی چند سال اخیر برای گرد هم آوردن طیفی از جمهوریخواهان حول اهداف و راهبرد مشترک، صورت گرفته است، گذاشت؟ یا نه به این تلاش ها باید ادامه داد؟ و... . پاسخ به این پرسش آسان نیست و من فکر می کنم که در بحثی گسترده وصریح با شرکت همه دوستان وعلاقه مندان به سرنوشت این مجموعه ، جوانب گوناگون ونتایج وعواقب پاسخ های متفاوت را باید سنجید تا به پاسخ یا پاسخ های درست نزدیک شد. اگر در آغاز کار بدون تدارک و تامل جدی حول طرح ، نقشه یا پروژه ای برای فعالیت ، در چنین مسیری گام نهاده و بدنبال حوادث کشیده شدیم وپیش آمدیم ، جا دارد که این بار در پاسخ به این پرسش بطور جدی تامل کرده و بیندیشیم و همه تلاش کنیم ، اگر ممکن باشد به تفاهمی در این باره دست بیابیم . مطلوب اینستکه بجای آنکه هر فرد یا جمعی خود تصمیم بگیرد ، در بحثی گسترده با شرکت کل این مجموعه بتوان به تفاهمی عمومی در باره سرنوشت این مجموعه دست یافت . من با چنین نگاهی ، در اینجا پیشنهاداتی را که هنوز جنبه کاملا قطعی نیز برایم ندارد با دوستان درمیان می گذارم تا بتوانم بسهم خود در دامن زدن به این بحث و تلاش برای رسیدن به پاسخ های همه جانبه تر ، مشارکت نمایم .
از نظر من اهداف اصلی واساس راهبرد سیاسی ایکه در بیانیه "جمهوری اسلامی ، جمهوری لائیک و..." مطرح شد ودر نخستین گردهمائی بصورت سند سیاسی بتصویب رسید ، در روند تحولات سیاسی سالهای اخیر ، بیش از پیش صحت اش آشکار تر شده است . ضرورت گردهم آمدن طیف گسترده ای آزادیخواهان حول این اهداف و راهبرد سیاسی برای تحقق تحولی دمکراتیک در ایران هم همچنان بقوت خود باقی است . آنچه عدم موفقیت ما را در تلاش مان برای پیشبرد فعالیتی مشترک وموثر در خارج از کشور در این راستا رقم زد ، نه ناشی از نادرستی این اهداف وراهبرد سیاسی وضرورت گردهم آمدن طیف گسترده ای آزادیخواهان حول این این اهداف و راهبرد سیاسی ، بلکه ناشی از ناخوانی پروژه فعالیت سیاسی-عملی با موقعیت ، کیفیت وظرفیت های بالفعل این مجموعه بود . به بیان دیگر این عدم موفقیت نه دلیل شکست پروژه سیاسی ، بلکه نشانه ناخوانائی پروژه فعالیت سیاسی- عملی با کیفیت ، توانائی ها وظرفیت های بالفعل مجموعه ایست که پس از نخستین گردهمائی ، فعالیت مشترکی را در خارج از کشور آغاز کردند . درعین حال ، همانطور که پیشتر اشاره کردم تلاشهای این مجموعه در عرصه سیاسی دستاوردهای ارزنده نیز داشته است که نباید آنها را از خاطر برد .
این مجموعه در عرصه سیاسی بطور مشترک توانست پیشرفت کرده ودستاوردهائی داشته باشد ولی در زمینه فعالیت سیاسی- عملی ، نتواست بطور مشترک گام های جدی و موثر به پیش بردارد ، که این امر نشانه ظرفیت های متفاوت این مجموعه در این دو عرصه نیز می باشد .
تاملی در تجربه مشترک چند ساله و نتایج آن ، مرا بیشتربه این نتیجه می رساند که ؛ درست اینستکه ما بر پروژه فعالیت سیاسی-عملی ایکه نخستین گردهمائی فراروی ما قرار داد ، نقطه پایان بگذاریم . این مجموعه ، کیفیت ، توانائی وظرفیت های بالفعل پیشبرد فعالیتی موثری را درتمامی عرصه ها بطور مشترک ندارد . در دوره پس از نخستین گردهمائی نه تنها این مجموعه بطور مشترک نتوانست فعالیت موثری را پیش ببرد ، بلکه روند تجزیه وتفرقه را نیز طی کرده است . در شرایط فعلی بخش قابل توجهی از دوستانی که پس از نخستین گردهمائی فعالیت مشترکی را می خواستند پیش ببرند ، بطور فردی یا جمعی از فعالیت مشترک کناره گیری کرده اند . ما حتی برای سازماندهی بحثی مشترک نیز با مشکلات جدی مواجه هستیم وامکان واقعی گردهم آمدن این مجموعه برای فعالیت سیاسی-عملی مشترک وجود ندارد . اما در عین حال این واقعیت را نیز باید در نظر گرفت که علیرغم این تفرقه ، اغلب دوستان هنوز خود رادر چارچوب سند سیاسی مصوب نخستین گردهمائی دانسته بر درستی اهداف وراهبرد سیاسی این سند ، پای می فشرند وبطورفردی ویا جمعی فعالیت هائی را نیز به پیش می برند (یاتمایل دارند که پیش ببردند) ، هر چند که این فعالیت ها در کل نامشترک وپراکنده می باشد .
در شرایطی که کل این مجموعه قادر نیست بطور مشترک فعالیت سیاسی – عملی هماهنگ بکند ، ولی بطور نامشترک وناهماهنگ ، هر فرد یا جمعی در این مجموعه ، ظرفیت بالفعل این را دارد که در عرصه های معین فعالیتی را پیش ببرد ، چرا نباید هر فرد یا جمعی را آزاد گذاشت که داوطلبانه در هر عرصه وبهر شکلی که مایل باشند ، فعالیتی را پیش ببرند ؟ هرچند که این فعالیت ها در کل ناهماهنگ باشد . مجموعه این فعالیتهای ناهماهنگ ، اگر در راستای اهداف وراهبرد سیاسی مشترکی باشد به حضور سیاسی وتقویت طیف جمهوریخواهان دمکرات ولائیک یاری خواهد رساند .
همپای فعالیت های فردی وجمعی آزاد وناهماهنگ در عرصه های گوناگون ، ایجاد چتر سیاسی ایکه این فعالیت ها در چارچوب آن جریان یابد ، ضروری بنظر می رسد که الزاما حاصل تلاش های مشترک این مجموعه می تواند باشد.سند سیاسی مصوب نخستین گردهمائی هم اکنون بمثابه استخوان بندی اصلی این چتر سیاسی بشمار می آید . این سند با تلاشهای مشترک این مجموعه می باید اصلاح وتکمیل گردد . علاوه برآن برای ایجاد چتر سیاسی ، موضع گیری مشترک حول مسائل مهم وکلیدی لازم می رسد .
فعالیت مشترک این مجموعه می تواند به دو عرصه سیاسی معین (تکمیل وتصحیح سند سیاسی ، موضع گیری های مهم و کلیدی ) ، محدود شود . تجربه گذشته نشان داده است این مجموعه ظرفیت بالفعل آنرادارد که در این زمینه فعالیت مشترک داشته ودستاوردهائی هم داشته باشد . البته باید در نظر داشت داشت که با توجه به مناسبات کنونی مجموعه این طیف با همدیگر، حتی گام برداشتن در چنین مسیری نیز فوق العاده دشوار خواهد بود .
بدین ترتیب کوشش وتلاشهای مشترک در عرصه سیاسی معین ، حدود و چتر سیاسی ای را میتواند بوجود آورد که فعالیتهای ناهماهنگ وآزادنه در آن چارچوب ، حضور نسبی سیاسی این طیف را تا حدودی تامین نماید . اگر در مواردی نیاز به هماهنگی بود ، بطور داوطلبانه می تواند صورت بگیرد . در باره میزان موثر بودن این فعالیت ها نیز باید واقع بین بود و به انتظارات بی پایه دامن نزد .
برای پیشبرد آزادانه فعالیت های سیاسی-عملی ، این مجموعه نیازمند ساختار مشخصی نخواهد بود . هر فرد یاجمعی (بزرگ یاکوچک) فعالیت خود را در عرصه یا عرصه هائی که مایل باشد ، بطور آزاد وداوطلبانه و بهر شکلی که می خواهد، می تواند پیش ببرد . هماهنگی بین این فعالیت ها (اگر لازم بود ) نه اجباری و بشکلی معین وطبق الگوئی از پیش تعیین شده ، بلکه بصورت داوطلبانه وآزاد می تواند انجام پذیرد . برای پیشبرد فعالیت های مشترک سیاسی (اصلاح وتکمیل سند سیاسی وموضعگیری های مهم وکلیدی ) مکانیزم های مشخصی باید در نظر گرفته شود . برگزاری دوره ای گردهمائی های سراسری می تواند مکانیزم مناسبی باشد . می توان در هر گردهمائی جمعی را بعنوان هسته اصلی "جمع هماهنگ کننده تدارک گردهمائی " بعدی انتخاب کرد . تدارک وبرگزاری گردهمائی ها بامشارکت عمومی می باید صورت بگیرد وگرنه فاقد خصلت فراگیر خواهد بود . تدارک وبرگزاری گردهمائی های سراسری ، عرصه فعالیت مشترک این مجموعه بوده ودر دیگر عرصه های فعالیت سیاسی-عملی جاری (از جمله موضع گیری های سیاسی ) ،هر فرد یا جمعی را باید کاملا آزاد گذاشت که بنا به میل وتوانائی هایش ، حرکت کند . شاید بدین ترتیب فعالیتهای کل این مجموعه بتواند به حضور نسبی سیاسی آن و به شکل گیری وگسترش جنبش دمکراتیک ولائیک در ایران یاری رساند.
|