یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سرزمین ِ آزاد
به مارینا الکساندروونا


دکتر اسعد رشیدی


• هماره دوستت داشته ام
میان پاره هایی ازاندوه وشادمانی
دربسترابریشمین ِسپیده دمان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ دی ۱٣٨۶ -  ۲ ژانويه ۲۰۰٨


هماره دوستت داشته ام
وفکرمی کنم
ازالتهابِ سالیان ِتنهایی است
که حس انزوایی پنهانی
دررگهای جهانی جریان یافته اند
چونان،رودخانه ای خاموش ورها
باتصویرهای ساده ای از
نارنج وارغوان
که بردیوارخاکستری ابرهاآویخته اند.
 
نگاه کن،
این سیمای اندوهگین را،
پنهان می شود
میان دستهایی
که ازوهن جنایتی هولناک
به لرزه افتاده اند.
 
نگاه کن
خطوط درهم چهره هارا
که درژرفنای آیینه ای تهی
گمُ می شوند؛
 
این ماه شرمگین رامی بینی
که فرازدریایی کبود
تاب می خورد؟
می بینی،
این واژه های خیس
فراهم آمده ازخون ِتمشکهای وحشی
لرزیده پس نرده های بلندباران
شکسته درگلوگاه کوهستانهای من.
 
هماره دوستت داشته ام
میان پاره هایی ازاندوه وشادمانی
دربسترابریشمین ِسپیده دمان
یا،درکنارسنگینی شبی قیرگون
باتکه های پریش آفتاب
که بردریاچه ی کوچک انزوای من
پرتاب می شوند.
 
  آه،این سرنوشت من است
که دوستت بدارم
باسرزمینی
که قطره،قطره گریسته ام
بردانه های شنزاری گدُاخته
که دررویای آسمانی نمناک     
آه می کشد.
 
هماره دوستت خواهم داشت
وفکر می کنم
حس خوشایندی است
دوست داشتن زنی
باچشمانی به رنگِ بلوط
قلبی ازبرگهای نارون
ولبهایی به رنگِ دانه ی شکسته ی انار
باآغوشی بابوی یاس وزنبق ِکوهی
چونان سرزمینی آزاد.
۲ـ ۱ـ۲۰۰٨    
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست