سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در برابر تکفیر و ارتداد، من، تو، و ما چه می توانیم بکنیم؟!
در سوگ آن پنج هممیهن سیستانی که با عدل اسلامی بی دست و پا شدند


دکتر محمد علی مهرآسا


• گمان نکنم قتلهای زنجیره ای در وطن، از یاد رفته باشد. آنچه در کشور بلازده ی ما میگذرد و آنچه برسر هموطنان در رنج و محنت مانده رفته است و میرود، تکرار مکررات است به گونه گون روشها و ترفندها در درازای زمان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ دی ۱٣٨۶ -  ۱۰ ژانويه ۲۰۰٨


هممیهن گرامی آقای مرتضا صادقی! دردنامه ات را در سایت اخبار روز خواندم. دردِ من، تو و ما یکسان و همگانی است؛ اما فریادهای درگلو ماسیده مان متفاوت. آتشی که شما را می گدازد، من و ما را نیز برشته کرده است. اما دریغ از فریاد... چون بدبختانه هنوز در قرن بیست و یکم فریاد علیه بنیاد ستم حاکم و حکومت ظالم ایران به کفر و زندقه تعبیر میشود و حضرات با اتهام ارتداد، هرمخالفتی را خفه میکنند ... مگر «سلمان رشدی» چه کرده و چه گفته بود که هیژده سال است چون موش کور پنهان می زید؟! گمان نکنم قتلهای زنجیره ای در وطن، از یاد رفته باشد.
آنچه در کشور بلازده ی ما میگذرد و آنچه برسر هموطنان در رنج و محنت مانده رفته است و میرود، تکرار مکررات است به گونه گون روشها و ترفندها در درازای زمان. سایه ی زور، ستم، و استبداد در تمام طول تاریخ، همواره بر سر ملتهای خاورمیانه خیمه زده بوده است و همچنان تداوم دارد. می پذیرم که تا سه سده ی پیش تمام مردم جهان از یک سو در زیر یوغ اربابان زور و ثروت و از دیگر سو در چنگال پادشاهان مورد حرمت و تأیید این زورگویان بوده اند. اما مدتهاست آن بساط برچیده شده و آن مستبدان از صحنه ی روزگار محو شده اند. درحالی که شوربختانه ملتهای اسیر دین اسلام، تازه در قرن بیست و یکم به قهقرا میروند و اسیر و برده ی دستورهای دین میشوند.
امروز در ایران مفاهیم و فرمانهای قرآن است که راهبر فقیه و سفیه در جهت حکومت و قلدری است. دلتان به درد نیاید که چرا هممیهنان برون مرزی فریادشان بلند نیست و صدایشان در گلو مانده است. برسر چه کسی باید فریاد کشید و از کی باید شکوه کرد؟ فریاد برسر خشک اندیشانی که جز خود، همه را سزاوار مرگ میدانند، چه سود دارد و به چه نتیجه ای خواهد انجامید؟ ۲۹ سال است آخوندهای شیعه کشور را تسخیر کرده و با روش پیامبر اعراب و علی ابن ابوطالب و مفاهیم قرآن فرمان می رانند... نفرمائید کارهای اینها جزو دین و قرآن نیست. خیر، هم جزئی از دین است و هم در قرآن مکتوب است. و تازه آخوندهای حاکم، در برخی موارد رعایت میکنند، کوتاه می آیند و تخفیف میدهند؛ و گرنه اسلام حقیقی همان روش حکومت طالبان و القاعده است...
مگر می شود مسلمان بود و به مسلمانی نازید، ولی دستورهای قرآن را قبول نداشت؟! مگر می توان ادعای مسلمانی کرد، ولی به فرموده های الله و محمد ایراد گرفت...؟ اصولاً مگر آخوندهای حاکم ستمکار می توانند قبای فرمانروائی اسلام را برتن کنند و به تأسی و پیروی از پیامبر و علی و امامان بنازند، ولی با قوانین غرب مستکبر و کافر به داوری نشینند و حکم رانند؟
نه!... ممکن نیست...
نه میشود، و نه چنین تخطی های دینی از ملایان و معتقدان متعصب دین اسلام و حاکم برایران ساخته است. دین اسلام بسیار بیشتر از آنکه به لاهوت من و شما فکر کند و کار داشته باشد، در پی اذیت و آزارمان در ناسوت است. ممکن است شما پاسخ دهید که این احکام برای عهد شتر سواری و کجاوه بوده است، که پذیرفتنی است؛ اما با آن دستورهای قرآن که آیات عظام و قصار برآن مهر تأیید می نهند و میگوید: «این کتاب برای تمام دورانها، از اکنون تا آخر زمان است...» چه گونه برخوردی باید داشت؟
هممیهن! قرآن را باید بادقت خواند تا معلوم گردد که حکومتگران اسلامی هیچ بیراه نمی روند و هرآنچه می کنند و می فرمایند، برگرفته ازفرمانهای «الله» است. حال اگر من و شما و مردم متمدن و خردگرا متوقعیم و متوقعند که این شیخان و مومنان قرآن را فراموش کنند و کنار گذارند و مثلاً مرتد شوند، مشکل ماست.
آری مسئله این است: اگر با این گونه اعمال قصاص که در قرآن به صراحت آمده است، مخالفت و مقابله کنید، نخستین اتهامتان ارتداد است؛ و مرتد نیز همان سرنوشت پنج هموطن سیستانی را به اضافه ی پرت کردن ازکوه به دنبال دارد.
دلیل...؟
قرآن در سوره «المائده» آیه ٣٣ می گوید:«اِنَما جَزاء الذین یُحاربون الله و رسوله و یَسعَون فی الارض فساداً، اِن یقتلو، اَو یُصلِبو، اَو یُقطع ایدیهم و ارجُلُهُم مِن خلف...» یعنی :
«همانا کیفر آنان که با خدا و رسول خدا به جنگ برخیزند و به فساد در زمین کوشند، جز این نباشد که آنها را بکشند، یا به صلیب کشند و یا دست و پایشان را برخلاف (دست راست و پای چپ) ببرند و...» (قرآن به ترجمه ی آیت الله الهی قمشه ای)
بی ذره ای تردید، اگر نخست نام «الله» در این آیه آمده است، تنها برای رد گم کردن است؛ و تمام هدف و منظور گوینده ی مطلب، مجازات مخالفان رسول خدا یعنی محمد است. زیرا روشن است که با«الله» نادیده و ناپیدا نمی توان جنگید. محاربه باخدا، کاملاً بی معنی و بی مورد است و بیشتر به شوخی و مسخره تنه میزند. منظور آیه دقیقاً مجازات کسانی است که با محمد و دستورهای او مخالفند. حضرت می داند چه کارکند. از الله به سود خویش مایه گرفته است تا حکومتش را مستحکم سازد و دشمنان و مخالفان داخلی جرئت مخالفت نداشته باشند و آن بزرگوار هر زمان بتواند آنان را به سزایشان برساند. شمار کسانی که در مدینه به دستور آن حضرت تنها به جرم گفتن یک سخن رکیک و مسخره نسبت به محمد، به دستور خود حضرت کشته شده اند کم نیست. شرح آنها را می توانید درتاریخ طبری بخوانید.
بدیهی است مفهوم این آیه و این قانون طبق دیگر آیه های قرآن، اذلی و ابدی است و تداوم خواهد یافت و خلفا و جانشینان محمد را نیز شامل میشود. مگر ابوبکر «مُسیلَمه» را به همین جرم و به همین ترتیب نکشت؟ سرنوشت المقنع، بابک، ابو مسلم، زکریای رازی، منصور حلاج، عین القضات، شهاب الدین سهروردی و...همه مهر تأییدی است بر اجرای احکام قرآن نسبت به کسانی که با حاکمان وقت و مفاهیم قرآن مخالفت کرده و از سوی شریعتمداران به عنوان محارب با رسول و جانشینان رسول متهم بودند.
موضوع از آنجا آغاز میشود که «الله» در آیه ۵۹ از سوره نساء میگوید: «اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم...» از خدا و پیامبر و حاکمانتان اطاعت کنید... و این دقیقاً تحکیم حکومت حضرت محمد و خلفای او به عنوان اولی الامر است. آنگاه با مفاهیمی نظیر آیه ٣٣ سوره المائده، مجازات خاطیان و غیر مطیعان را تعیین میکند.
درضمن به این امر نیز همه واقفیم که مذهب شیعه، به امامت معتقد است و جانشین برحق پیامبر را امامان دوازده گانه میداند و به همین دلیل دیگر فرمانروایان را در هر کشور اسلامی، غاصب می شناسد. و در غیاب امام دوازدهم که زنده و ناپیداست، آخوندها و شریعتمداران جانشین امام و حاکمند؛ و در این روزگار، ولی فقیه همان اولی الامر قرآن است که ۲۹ سال است در ایران بر روی مفاهیم قرآن فرمان میراند و مخالفانش بر طبق مجازاتهای آمده در قرآن به هرشیوه ای که اسلام دستور میدهد، قصاص میشوند.
کوتاه سخن:
۱- قوانین قصاص شریعت اسلامی، در قرآن است. ۲- قرآن، کلام الله است. ٣- مخالفت با الله و کلام الله و متولیانش، کفر و زندقه است. ۴- کافر و زندیق نیز سزایشان همان است که برآن سیستانی ها و دیگر فلاکتباران جهان اسلام رفته و میرود!
پس فریادمان از چه قماشی باید باشد...؟


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست