رفتارشناسی انتخاباتی ایرانیان
گفتوگو با محمد مراد بیات، استاد دانشگاه
یوسف ناصری
•
در گفتوگو با دکتر محمد مراد بیات استاد دانشگاه به این موضوع اساسی پرداخته شد که آیا میتوان رفتار انتخاباتی مردم را تحلیل کرد. دکتر بیات، مطالعات گستردهای در این زمینه انجام داده است. او اعتقاد دارد که جامعه ایران، یک جامعه غیرقابل پیشبینی است و ما نمیتوانیم تحلیل دقیقی از رفتار انتخاباتی مردم ارائه کنیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۶ دی ۱٣٨۶ -
۱۶ ژانويه ۲۰۰٨
در دنیایی به سر میبریم که علم تولید شده در چند سال اخیر برابر با کل علوم و محتویات علمی است که تا قبل از آن تولید و منتشر شده است. اما آیا علمی وجود دارد که بتواند رفتارشناسی دقیقی از مردم در عرصه انتخابات ارائه دهد یا نه؟ در گفتوگو با دکتر محمد مراد بیات استاد دانشگاه به این موضوع اساسی پرداخته شد که آیا میتوان رفتار انتخاباتی مردم را تحلیل کرد. دکتر بیات، مطالعات گستردهای در این زمینه انجام داده است. او اعتقاد دارد که جامعه ایران، یک جامعه غیرقابل پیشبینی است و ما نمیتوانیم تحلیل دقیقی از رفتار انتخاباتی مردم ارائه کنیم. گفتوگو با این استاد دانشگاه و دبیر کل سازمان متخصصان ایران تقدیم خوانندگان محترم میشود.
آقای دکتر بیات، شما مطالعات گستردهای در حوزه جامعهشناسی رفتار انتخاباتی مردم ایران انجام دادهاید. به نظر شما با اتکا به یافتههای این حوزه علمی، چگونه میتوان رفتار انتخاباتی مردم را بررسی کرد؟
بررسی رفتار انتخاباتی، یک حوزه نسبتا جدید پژوهشی مخصوصا در کشور ما است. میزان قدمت و عمق این حوزه از مطالعات، رابطه مستقیمی با میزان قدمت و عمق دموکراسی در هر کشور دارد. بدیهی است کشورهایی که سالیان سال است از نظام دموکراسی و مردمسالاری بهره میبرند، تا حدود زیادی به این حوزه مطالعاتی وسعت و عمق بخشیدهاند.
در کشورهای محروم از نظام مردمسالاری، پیشینهای از این بحث مشاهده نمی کنیم.
در کشور ما که حکومت خود را طبق قانون اساسی بر مبنای جمهوریت و مردمسالاری بنا کرده است و سه دهه از قدمت آن میگذرد، این حوزه مطالعاتی، چندان عمق پیدا نکرده و عمومی نشده است.
نکته دیگر این است که بررسی رفتار انتخاباتی مردم، صرفا به حوزه جامعهشناسی مربوط نمیشود؛ بلکه در نقطه تلاقی بین علوم مختلف ازجمله سیاست، روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی، تاریخ، ارتباطات و آمار قرار میگیرد. نقطه آغاز این حوزه از علوم سیاسی اخذ میشود و در ادامه از حوزههایی که نام بردم، بهره میگیرد. گرچه میزان بهرهگیری از حوزه جامعهشناسی میتواند بسیار پررنگتر و جدیتر مطرح شود.
پرسش اصلی این حوزه مطالعاتی عبارت است از اینکه کدام مولفهها و گرایشهای ذهنی و روانی، بیشترین تاثیر را در تعیین رفتار انتخاباتی مردم بر جای میگذارند و چه زمینههای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی است که رایدهندگان را به یک نامزد انتخاباتی یا یک گروه سیاسی متمایل ساخته و سوق میدهد.
هدف از این حوزه هم عبارت است از پیشنهاد مدلها و نظریههایی که ما را به پیشبینی انتخابات قادر سازد؛ به نوعی این امکان را در اختیار یک گروه سیاسی یا یک نامزد انتخاباتی قرار میدهد تا با در نظر گرفتن گرایشهای ذهنی و رفتاری رایدهندگان، برنامه انتخاباتی خود را به خوبی تنظیم سازد که بیشترین همخوانی و سازگاری را با الگوهای ذکر شده داشته باشد و بتواند نتیجه انتخابات را به نفع خود، رقم بزند.
علوم انسانی در جامعه ما، رشد قابلتوجهی پیدا نکرده است. با در نظر داشتن این نکته، چگونه میتوان با توانمندیهای موجود کشور در عرصه علوم اجتماعی، الگویی برای بررسی رفتار سیاسی و انتخاباتی مردم ارائه بدهیم؟
ما میتوانیم الگوها و تحلیلهای ارائه شده در کشورهای دیگر را اخذ کنیم. بخشی از آن تحلیلها و الگوها میتواند رفتار جامعه را توجیه کند و بخشی دیگر از رفتار جامعه ما را نمیتوان با آنها تحلیل کرد. این نوع ضعف علوم انسانی در کشور ما جدی است.
در این زمینه، ما میتوانیم از تجربیات کشورهای دیگر استفاده کنیم و این به معنای آن نیست که الزاما از همه یافتههای آنها بهرهمند شویم.
با توجه به مطالبی که تاکنون بیان کردم میتوانم بگویم که امروزه مقوله بررسی رفتارهای انتخاباتی به صورت یک علم درآمده است. تحلیل درست از رفتارهای انتخاباتی و همچنین امکان موفقیت افراد و گروههای سیاسی، بستگی دارد به این که نگرشهای علمی داشته باشیم و از ابزارهای تکنولوژیکی و رسانهای استفاده کنیم. چرا که در دنیای امروز نمیتوان با شیوههای سنتی سابق به رقابت انتخاباتی پرداخت؛ مگر اینکه اساسا رقابتی نباشد و هر آنچه به صحنه میآید صورت سازی از این فضای دموکراتیک باشد.
به نظر من با روشهای سنتی و منسوخ امکان توفیق و یا ماندگاری در عرصه سیاست و یا انتخابات، تقریبا امری غیرممکن است.
آیا احزاب و دانشگاهها به نوعی بنیانگذار این علم جدید محسوب می شوند و یا اینکه دولتها و حکومتها نیز مایل بودند بدانند جامعهشان چه تغییر و تحولات درونی و اجتماعی خاصی را تجربه میکند؟
امروز هم حکومتها و دولتها دنبال این حوزه مطالعاتی هستند و هم احزاب، گروههای سیاسی و نامزدهای انتخاباتی از این طریق میخواهند تحلیل دقیقی از شرایط جامعه داشته باشند، بر مبنای آن برنامه خودشان را تنظیم کنند و بر مبنای آن حتی احزاب با قدمت و غنای بیشتر گروههای مطالعاتی و تحقیقاتیشان پیرامون رفتارشناسی انتخاباتی مردم بهطور مستمر کار میکنند.
از چه زمانی این مطالعات آغاز شد و کدام کشورها در این زمینه تحقیقی و علمی پیشگام بودهاند؟
میشود بگوییم حدود پنج دهه است که این موضوع به صورت جدی و آکادمیک مطرح است. در ایالات متحده آمریکا، بیشترین مطالعات در این حوزه انجام میشود و در سایر کشورهای غربی مثل فرانسه که دموکراسی و احزاب در آنها نهادینه شده است احزاب و دولتها به طور جدی به این حوزه مطالعاتی توجه کردهاند.
در آن کشورها دولت چگونه در انجام این نوع مطالعات عمل میکند که در بیطرفی نتایج دخل و تصرف ایجاد نمیشود؟
در کشورهای توسعهیافته نهادهای علمی، پژوهشی و همچنین احزاب و گروههای سیاسی، مستقل از حکومتها دارند کار میکنند. چون این نهادها، احزاب و گروهها استقلال پیدا کردهاند نیازی هم ندارند که در اینگونه امور از دولت مرکزی پیروی کنند. البته این احزاب و گروهها میتوانند در مقاطع مختلف به حکومت و قدرت برسند ولی وقتی در دایره قدرت نیستند و در اقلیت قرار دارند از دایره جامعه حذف نمیشوند. بنابراین نیاز ندارند که از دولت و حاکمیتشان تبعیت و تقلید کنند.
چه مولفههایی را باید در یک رقابت انتخاباتی در نظر گرفت و به بررسی رفتار انتخاباتی یک جامعه پرداخت؟
سه مولفه اصلی در یک رقابت انتخاباتی در کشورهای توسعهیافته دخیل هستند که عبارتند از: احزاب و گروههای سیاسی، مردم یا رایدهندگان و رسانهها و وسایل ارتباط جمعی.
در مورد ایران باید مولفه چهارمی را نیز دخیل دانست و آن خواست و نگرش حاکمیت است. احزاب و گروههای سیاسی نیز علاقه زیادی دارند تا با شناخت این مولفهها سمت و سوی رقابتهای انتخاباتی خود را تنظیم کنند. علت این هم تا حدودی مشخص است. به دلیل اینکه احزاب و گروههای سیاسی در جامعه ما عموما از دل نگرش و افکار عمومی شکل نگرفتهاند. از اینرو، کمتر رفتاری همچون یک تشکل مردم نهاد دارند و حتی در بسیاری از اوقات تلاش میکنند با تبعیت از حاکمیت و استفاده از ابزار رسانهای، موجی را در افکار عمومی بسازند و برنده مبارزات انتخاباتی شوند.
چرا در جامعه ایران عناصر بیشتری در رقابتهای انتخاباتی موثر واقع میشوند؟
اکثریت عظیمی از رایدهندگان اطلاعات یا تلقیهای خود از سیاست و بایدها و نبایدها را از رسانههای گروهی اخذ میکنند. به همین دلیل سیاستمداران نیز برای برقراری ارتباط با مردم تلاش میکنند خودشان را به این رسانهها رسانده و به بیان دیدگاهها بپردازند.
به بیان دیگر، تبلیغات رسانه محور، اکنون یک راهبرد اساسی در انتخابات شناخته میشود.
درخصوص حاکمیت در جامعه ایران باید بگویم که حاکمیت، حداقل سه ابزار مهم و تاثیرگذار را در اختیار دارد که میتواند در رفتار رایدهندگان تاثیر بگذارد.
اولین ابزار، پول و ثروت ناشی از فروش نفت است. از آنجایی که دخل اقتصادی حاکمیت در ایران از نفت است و نه از مالیات، به همین جهت متکی به شهروندان نیست. لذا احسان، اکرام و انعام به عناوین مختلف در آستانه انتخابات و قبل از آن شکل میگیرد و این کارها بر نتیجه انتخابات تاثیر میگذارد.
دوم، رسانهها هستند. عمده رسانههای تاثیرگذار از جمله صدا و سیما در اختیار حاکمیت است و رسانههای خصوصی گسترده نداریم. بدیهی است که همه احزاب نمیتوانند به صورت برابر از این مولفه بسیار تاثیرگذار استفاده کنند. در واقع گروهها و نامزدهای انتخاباتی که همسویی بالایی با حاکمیت داشته باشند، این فرصت را در اختیار خواهند داشت.
سومین ابزار در اختیار حاکمیت هم، نهادهای اجرایی و نظارتی است. این نهادها بسته به شرایط گاهی دایره رقابت را وسیعتر و گاهی نیز تنگتر میکنند. به علاوه، در برخی مواقع، خودشان نیز همانند یک رقیب وارد عرصه انتخابات میشوند.
بنابراین در جامعه ما باید این سه مولفه را در نظر بگیریم. چرا که این مولفهها در رفتارشناسی انتخابات تاثیر گذارند. من در این فرصت نمیخواهم قضاوت کنم که استفاده حاکمیت از ابزارها خوب است یا بد. به بیان دیگر بنای من این است که در مورد هستها و نیستها صحبت کنم. چون لازمه یک بحث علمی، همین است. اما اینکه در پیشگاه حضرت حق، اینگونه استفاده حاکمیت از ابزارهای در اختیار مقرون به صواب و ثواب است یا نه، آن بحث دیگری است. با این حال منطق دموکراسی و مردمسالاری، چنین استفادهای را نمیپذیرد.
آیا کشورهای غربی موفق شدند رفتارشناسی دقیقی از مردم در عرصه انتخابات نشان دهند؟
در جوامع غربی به دلیل آنکه جامعهشان به قول دورکهایم، دچار غلیان اجتماعی نیستند، رفتار مردم قابل پیشبینی است. از این جهت نتایج نظرسنجیها در یک یا دو ماه قبل از روز انتخابات با نتایج نهایی انتخابات تقریبا نزدیک به هم است. اما در جامعه ایران، این امر غیرقابل پیشبینی است.
آیا دیدگاه مطرح شده از سوی دورکهایم در قرن نوزدهم میتواند برای بررسی رفتار انتخاباتی جوامع جدید مناسب باشد؟
دورکهایم معتقد است که جوامع دو نوع گذار دارند. یک نوع، جوامعی هستند که از یک منطق ثبات برخوردارند و با ثبات به حساب میآیند و رفتارهای مردم در آنها قابل پیشبینی است.
در جوامعی هم در اثر حوادث، مردم دچار غلیان اجتماعی میشوند. گاهی اوقات، این غلیان اجتماعی، رفتارها را در این نوع جوامع غیرقابلپیشبینی میکند.
فرضا جامعه فرانسه دچار آن غلیانهای اجتماعی که در جامعه امروز ما دیده میشود، نیست. در جامعه فرانسه میتوانیم بگوییم که افراد به صورت نسل اندر نسل به یک حزب رای میدهند. اما در جامعه ایران، نمونههایی از انتخابات نهم ریاست جمهوری داریم که در دور اول به آقای معین رای داده اند و در دور دوم به آقای احمدینژاد. در حالی که در فرانسه و یا سایر جوامع توسعه یافته چنین چیزی رخ نمیدهد. یعنی مرجعهای سیاسی برای بخش عظیمی از جامعه مشخص شده است. در جامعه ایران، فقط بخش اندکی از مردم، مرجعهای سیاسی خودشان را انتخاب کردهاند و بخشعمدهای از افراد جامعه شناورند. در واقع رفتار انتخاباتی، فضای انتخاباتی و ایام نزدیک به روز انتخابات است که فضای این آرای شناور را مشخص میکند.
آیا به نظر شما هرچه میزان آرای شناور زیاد شود، احتمال وجود غلیان اجتماعی در آن جامعه وجود دارد؟
بله؛ وجود این آرای شناور نشان میدهد که جامعه ما دچار غلیان اجتماعی است. بهعلاوه، یکسری شناسههای فرهنگی و تاریخی در جا معه ما، این فضاها را به وجود آورده است.
مرجعهای سیاسی در جوامع توسعهیافته، چه ویژگیهای بارزی میتوانند داشته باشند؟
مرجعهای سیاسی، همان احزاب هستند که در جامعه شکل گرفتهاند. یک مرجع سیاسی، شفاف است، برنامه محور است و آینده را ترسیم میکند. یعنی لزوما این نیست که به نفی گذشته بپردازد. چهارم اینکه یک مرجع سیاسی، رفتار خودش را مستقل از دولت تنظیم میکند و پنجم این که بر مبنای منافع، نیازها و تقاضاهای جامعه رفتارها و برنامهشان را تنظیم میکنند.
در کشورهای توسعه یافته، تحت چه شرایطی افراد با ثبات رای طی چند دهه فقط به یک حزب رای میدهند و پایگاه ثابت آن حزب به شمار میآیند.
به خاطر اینکه احزاب، به تدریج خودشان را با جامعه وفق میدهند. یعنی حزب سوسیالیست فرانسه در سال ۲۰۰۷ مثل دو دهه رفتار نمیکند. یعنی این احزاب توانستهاند در بستر تاریخ گیر نکنند و همزمان با تغییر اجتماعی، خودشان را با نیازهای جامعه سازگار کنند. اما در جامعه ما، گاهی اوقات یک گروه یا یک فرد و یا یک مرجع سیاسی در بستر تاریخی گیر میکند و در عوض جامعه دارد به جلو میرود، چنین جامعهای آن حزب و گروه سیاسی را پشتسر میگذارد.
در کشورهای غربی احزاب و گروههای سیاسی به حدی تولید فکر میکنند و در خودشان توانمندی ایجاد کردهاند که از افکار عمومی جامعهشان عقب نمیمانند.
جدا از میزان تاثیرگذاری مولفههای حاکمیت و رسانههای فراگیر در انتخابات، آیا میتوان چارچوبی را در تحلیل رفتار انتخاباتی مردم ایران ترسیم کنیم؟
در جامعهشناسی (برخلاف علوم دقیقه) امر غیرقابل پیشبینی مطرح است. میشل گروسه جامعهشناس فرانسوی کتابی تحت عنوان جامعهشناسی امری غیرقابل پیشبینی نوشته است و اعتقاد دارد که قوانین اجتماعی همچون قوانین طبیعی نیست و نمیتوان پیامبرانه سیر حرکت جوامع را پیشبینی کرد و همه چیز را در استخدام و کنترل اراده خود درآورد.
با این حال، میتوان گفت که سهم امور غیرقابل پیشبینی در جوامع مختلف متفاوت است. در جوامعی که آگاهی و عقلانیت در آنها وجود دارد و امور مدیریتی شفاف و برنامهریزی شده است، امر غیرقابل پیشبینی سهم کمی دارد. اما در جامعه ما این سهم در حد نسبتا بالایی است.
به چه علت این تفاوت محسوس به چشم میخورد؟
علت آن را باید در تغییرات سریعی دانست که در چند دهه اخیر در جامعه ما اتفاق افتاده است؛ مثل تغییر رژیم، جنگ خارجی، افزایش جمعیت، تعاملات بسیار زیاد با دنیای مدرن و توسعه یافته و ورود تکنولوژی ارتباطاتی و طرح دیدگاه های بسیار متنوع در جامعه.
کشورهای توسعه یافته، این تحولات را در طول قرنها تجربه کردهاند. اما این موضوعات در جامعه ما، به قول دورکهایم منجر به غلیان اجتماعی شده و ثبات و روزمرگی تحولات را دستخوش حوادث و ناآرامی کرده است. حتی این وضع باعث قطعهقطعه شدن اقشار و طبقات اجتماعی شده و بهگونهای هم فهمی اجتماعی تا حددی مخدوش شده است. بهعنوان مثال، نخبگان و روشنفکران در دنیایی سیر میکنند و گفتمانی دارند که با توده مردم، بسیار فاصله دارند. طبقات پایین مردم، گاه به صورتی رفتار میکنند که برای تحلیلگران کنش اجتماعی، غیرقابل پیشبینی است.
آیا چنین شکافی ناشی از این است که طبقات تحصیلکرده توانستهاند نیازهای اولیهشان را رفع کنند و خواهان آزادی و دموکراسی باشند و در نقطه دیگر طیف هم، طبقات پایین درآمدی هستند که دغدغه اقتصادی دارند و به همین دلیل تحلیل دقیقی از جامعه ارائه نمیشود؟
دقیقا همینطور است. در کشور ما شکافهای عمیقی در بستر اجتماعی ایجاد شده که میتوانیم شکافهای نسلی، شکاف طبقاتی، شکاف نخبگان و مردم، شکاف حوزه عمومی و حوزه خصوصی و امثال آن را نام ببریم.
منبع: روزنامه اعتماد ملی
|