روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ بهمن ۱٣٨۶ -
۲۲ ژانويه ۲۰۰٨
پروژه هشدار و سیاست دوستونه در انتخابات!
هدف سفرهای داخلی خاتمی
شگردها و ترفندهای بازسازی شده مورد استفاده قدرتهای سیطره جو
اصلاح طلبان چه کنند که متهم نشوند؟!
وقایعی که بعید نیست موجب تأخیر یا تغییر اساسی در پیش نویس قطعنامه سوم شود
خاموشی ساز حاج قربان سلیمانی
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: فراتر از انتخابات نوشته است:
فاصله زمانی پیروزی نهضت مشروطیت (۱۲٨۵هجری شمسی) تا اشغال ایران و سقوط دولت متجدد و به ظاهر جمهوری خواه رضاخانی (۱٣۲۰شمسی)، ٣۵ سال است. قریب ۴ دهه زمان لازم بود تا کسی مانند سیدحسن تقی زاده در فراز و فرود حوادث تاریخی، چهره حقیقی خود را از پس شعارهای دموکرات مآبانه، ملی و جمهوری خواهانه آشکار کند. وقتی نهضت عدالتخواهی مردم علیه فساد و ستم رژیم قاجاریه اوج گرفت و توأمان منافع دربار و استعمار خارجی(دولت انگلیس) را به خطر انداخت، سفارت این کشور در تهران با هماهنگی برخی متجددان مدعی منورالفکری ترفندی به کار بست تا با تغییر شعار نهضت و سپس محتوا و رهبران آن بتواند آب رفته را به جوی بازگرداند و نظام سیاسی منحط و وابسته را بازتولید کند.
این آشفتگی گفتمانی در نهضت، سرانجام به بازگشت استبداد منجر شد و پس از یک دوره آشفتگی و هرج و مرج سیاسی، از طریق کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، به تشکیل دولتی متمرکز به ریاست رضاخان پهلوی و آغاز روزگار سیاه اختناق و دین سوزی و فرهنگ ستیزی و غارت ثروت های ملی انجامید. در این روزگار، تقی زاده هم در حلقه ویژه روشنفکران انگلوفیل قرار دارد که به تربیت سیاسی رضاخان بی سواد و تلقین ادبیات جمهوریخواهی و مدرنیزاسیون و تجدد به وی مشغولند و هم در شمار کارگزاران سیاسی درجه یک کشور که قرارداد فروش تقریباً مفت و انحصاری نفت ایران به انگلیس را بازسازی و نهادینه می کنند. پس از ٣ دهه سیاست ورزی این چنین خائنانه بود که تقی زاده در واکنش به اعتراض های عمومی علیه آن قرارداد نفتی و خدمات گسترده وی به رژیم انگلیس، مجبور شد بگوید المأمور معذور . مامور بودم و معذور! و نیز گفت: هیچ یک از ما مدرس نمی شدیم. او برخلاف موج حرکت کرد و مقابل رضاخان ایستاد ولی ما ترجیح دادیم با موج حرکت کنیم و خود را به ساحل برسانیم !
یکصد سال پس از نهضت مشروطه و هشتاد سال پس از تشکیل سلسله منحوس پهلوی به دست رضاخان، اکنون نه تنها آن شگردها و ترفندها برای سوار شدن بر سرنوشت و منابع و منافع ملت ایران کهنه نشده بلکه بازسازی شده و خوش رنگ و لعاب تر از قبل، مورد استفاده قدرت های سیطره جوی زمانه قرار می گیرد.
کسانی که به خاطر مشی و منش اجنبی زده خود زیر علامت سوٌال افکار عمومی اند، ادعا می کنند اگر جرج بوش رئیس جمهور آمریکا می خواست از دموکرات ها و اصلاح طلبان ایرانی حمایت کند، چرا این حمایت را بر زبان آورد؟ ماجرا این است که آقای بوش شنبه ۵ ژانویه ۲۰۰٨ در حال تدارک برای سفر خاورمیانه ای با محور اعلام شده مهار نفوذ ایران بود. او مجبور بود به افکار عمومی خود پاسخ دهد که چه نسبتی میان آمریکا، مبارزه با تروریسم و مسائل خاورمیانه وجود دارد. بنابراین نطقی رادیویی ترتیب داد برای ساختن افکار عمومی آمریکا، نه اینکه بخواهد به مردم ایران پیام دهد.
براساس گزارش رسمی سایت کاخ سفید، بوش در آن نطق که ٣ روز قبل از سفر به خاورمیانه انجام شد چنین گفت صبح بخیر. سه شنبه من سوار بر هواپیمای ریاست جمهوری عازم سفری به خاورمیانه هستم… من در مورد اهمیت گفت وگوهای اسرائیل ـ فلسطین و اهمیت مقابله با جاه طلبی های تهاجمی ایران گفت وگو خواهم کرد. می دانم که چرایی ارتباط وقایع مربوط به ملت های خاورمیانه و مردم آمریکا همیشه آشکار نیست ولی در قرن ۲۱، توسعه در آن سوی دنیا تأثیر مستقیمی بر زندگی ما دارد همان طور که در یازده سپتامبر دیدیم خطراتی که از آن سوی دنیا برخاسته می توانند مرگ و خرابی را به خیابان های ما بیاورند… در این سفر با شرکای خود درباره نبرد علیه تروریست ها و تندروها مشورت خواهم کرد. آنها سپرشان را زمین نمی گذارند پس ما هم نباید بگذاریم، این تنها یک نبرد نظامی نیست، مذهبی هم هست… پس آمریکا بازهم در این منطقه حضور خواهد داشت. ما از دموکرات ها واصلاح طلبان از بیروت و بغداد تا دمشق و تهران حمایت خواهیم کرد و در کنار آنها خواهیم ایستاد.
عنایت دارید که سخن فقط از حمایت انتخاباتی از فلان جریان سیاسی در ایران نیست، بلکه حرف از جنگ نظامی و مذهبی است که قرار است دموکرات ها و اصلاح طلبان در چنان جنگی در کنار آمریکا باشند. درست است که هر اصلاح طلبی مزدور و نوکر و جاسوس آمریکا نیست و حتماً باید میان قائلان به آن فرق گذاشت اما این هم واقعیتی است که اصلاح طلبی کذایی مانند مشروطه خواهی و جمهوری خواهی و تجدد روزگار مشروطه و پهلوی، تعریف ملی و اسلامی و بومی نشد و عملاً با سیاست های ضدملی، ضداسلامی و ضدانقلابی مترادف شد و مورد سوءاستفاده های مکرر قرار گرفت تا آنجا که آقای خاتمی در آخرین سال ریاست جمهوری خویش با صدایی بلند و چهره ای برافروخته در جمع دانشجویان اعلام کرد از اردوگاه اصلاح طلبان صدای دشمن به گوش می رسد.
امروز هم همان صداها به گوش می رسد. اینکه برخی اعضای محوری ستاد ائتلاف اصلاح طلبان نظیر دبیرکل حزب مشارکت اعلام کنند آماده ائتلاف با گروهک نهضت آزادی اند در حالی که آن گروهک صراحتاً خواستار دخالت خارجی در انتخابات مجلس شده، چیزی جز دادن سیگنال های سیاسی شرم آور به حامیان خارجی گروهک مذکور نیست. بلافاصله پس از موضع گیری گروهک نهضت آزادی، کسانی نظیر آقایان موسوی لاری و مرتضی حاجی در ستاد ائتلاف اصلاح طلبان اعلام کردند پیشنهاد نهضت آزادی توهین به ملت ایران است و اصلاح طلبان نیازی به حمایت و نظارت خارجی ندارند. اما دیروز سایت رسمی این ستاد (بهارستان هشتم) از قول ناصری سخنگوی ستاد بلافاصله به رغم تکذیب ائتلاف با گروهک یاد شده ـ که پیشنهادش ننگ و توهین به ملت ایران تلقی می شود ـ تصریح می کند موضع ستاد حمایت از هر فرد و گروهی است که حق حیات سیاسی دارد. ضمن آن که ما از حمایت هر جریان و فردی که ائتلاف اصلاح طلبان را به رسمیت بشناسد، استقبال می کنیم. هر فرد و گروهی؟! حتی تقی زاده ها؟ حتی منادیان بازکردن پای اجنبی به کشور؟! حتی نشان شده های آقای بوش؟!
قدرت های خارجی چرا از دموکرات مآب ها و طیف تندرو مدعی اصلاحات در انتخابات حمایت نکنند. در حالی که سایت میزان نیوز ـ سایت رسمی گروهک نهضت آزادی ـ لابلای تحلیلی با عنوان نظارت بین المللی بر انتخابات تصریح می کند بیانیه نهضت آزادی در مقطع کنونی راه حلی غیر از شرکت بی قید و شرط و یا تحریم انتخابات ـ با توجه به اینکه در شرایط کنونی جامعه ایران، تحریم هرچند گزینه مطلوبی باشد ولی عملی به نظر نمی رسد ـ در پیش پای فعالین سیاسی می گذارد… نقطه ضعف پیشنهاد تبدیل نشدن آن به یک خواست ملی است… ولی توانسته یکی از خطوط قرمز ترسیم شده توسط حاکمیت را بشکند یا حداقل در آن خللی وارد نماید. آیا محافلی این چنین سرسپرده به حمایت بیگانه، درخور سرمایه گذاری و ترویج نیستند؟ و آیا به جای توضیح صادقانه، عذرخواهی نسبت به برخی ائتلاف های آلوده و ایجاد مرزبندی های روشن با چنین گروه ها و گروهک هایی می توان فرار به جلو کرد و القای نگرانی پیشاپیش از رد صلاحیت برخی نامزدها را بهانه ای برای به فراموشی سپردن اعلام حمایت آمریکا و شروع از پله دوم و سوم قرار داد؟ آری جمهوری اسلامی، نظامی آزاد است و مخالفان خود را تحمل می کند اما روشن است هیچ نظامی به مخالفان مبنایی خود که از جانب دشمنان تر و خشک و تغذیه می شود، اجازه نمی دهد وارد حاکمیت شوند همچنان که قانون انتخابات هم اعتقاد و التزام به اسلام و نظام، و ابراز وفاداری به قانون اساسی و ولایت فقیه را جزو شرایط نامزدی انتخابات مجلس قرار داده است.
سنخیت را علت تجانس دانسته اند. هم سنخ شدن هاست که دو جنس متفاوت را هم جنس می کند و باید پرسید میان رفورم و دموکراسی و حقوق بشرخواهی برخی جریان های وطنی با گفتمان تبلیغی قدرت های وحشی، متجاوز و سلطه طلب جهانی کدام سنخیت وجود دارد که باعث شده طی چند دهه گذشته همواره مورد تشویق و حمایت و کف و هورای آنها واقع شوند.
این نوشته بیش از این مجال شرح و بسط ندارد. فقط بسنده می کنم به ذکر عبارات عبرت آموز حسین درخشان همکار سابق نشریات زنجیره ای عصر آزادگان، حیات نو، دانستنی ها و… که از
کانادا در سایت خود می نویسد هر ننه قمری پا می شود می رود آمریکا و اروپا و کانادا، قلم و وجودش را خواسته یا ناخواسته به ضرر مردم و کشورش به کار می گیرد… بارها نوشته ام که جمهوری اسلامی حکومتی با مشروعیت و مستقل است و برای اولین بار یک کشوری با مردم موسیاه و چشم سیاه توانسته با تمام فشارها و تهدیدها ٣۰سال یک حکومت مردمی را با موفقیت نگه دارد و هزینه روپا ایستادنش را هم با جنگ و تحریم داده است … در اثر استدلال های چاپلوسانه برخی از همان ننه قمرهای ایرانی فکر می کردند پروژه توسعه سیاسی و اقتصادی رفسنجانی و خاتمی می تواند ظرف ٨ـ۷ سال (و برخلاف خواسته خود رفسنجانی و خاتمی) منجر به فروپاشی و سرنگونی حکومت مردمی ایران و انقلاب ادامه دارش علیه وابستگی و نابرابری شود ولی به محض از سرگیری غنی سازی اتمی در اواخر زمان خاتمی و بعد هم آمدن احمدی نژاد تمام … رسانه های میانه روی آمریکایی و اروپایی دیگر نیازی به دادن تریبون به آدم هایی مثل من نداشتند. خیلی از آن ننه قمرها هم که دیگر با دورشدن حزبشان از قدرت منافعشان قطع شده بود تصمیم گرفتند در مقابل مردمشان و در کنار دشمنشان بایستند… من هم آرام آرام از پدر وبلاگ نویسی تبدیل شدم به جاسوس منفور جمهوری اسلامی … کلید ماجرا این است: چه خوشمان بیاید و چه نه، جمهوری اسلامی الان همان ایران است و ایران همان جمهوری اسلامی. هر ضرری که به جمهوری اسلامی بزنیم، به ایران زده ایم و هر نفعی به ایران برسانیم، به جمهوری اسلامی رسانده ایم ـ هرکس جز این فکر می کند یا دارد خودش را گول می زند یا در خواب و خیال زندگی می کند… چشم میلیاردها مردم فقیر و زیر ستم دنیا به این خانه، به این شورش بی همتا غانقلاب اسلامیف و به من و شماست. از راننده های تاکسی نیویورک، قاهره، جاکارتا، سائوپائولو، کوالالامپور، دوبی و پاریس بپرسید.
هدف سفرهای داخلی خاتمی
خاتمی؛ دو جبهه و یک رسالت عنوان سرمقاله روزنامه صدای عدالت است که در پی نقل شده است:
در شرایطی که کارناوال سفرهای استانی و بین المللی دولت نهم بسرعت و به دفعات اقصی نقاط کشور و معدودی از کشورهای خارجی را در می نوردد، ازسوی هواداران دولت این سوال بدفعات مطرح می شود که هدف ازسفرهای استانی خاتمی چیست؟ آنها بر این باورند که سفرهای خاتمی صرفا جنبه تبلیغات برای انتخابات مجلس هشتم دارد. خاتمی همچون همیشه صادقانه اما با اندکی شفافیت بیشتر پاسخ این سوال را با میزبانان خود در کرمان در میان گذاشت وگفت: شاید این تلقی وجود داشته باشد که هدف اصلی این سفرها انتخابات است؛ البته ممکن است آثاری در انتخابات داشته باشد که هیچ اشکالی ندارد؛ اما واقعیت این است که هدف سفرهای داخلی من فراتر از این موضوع خاص است و ابایی هم ندارم که بتواند تاثیری در انتخابات خوب و شایسته ملت ایران داشته باشد.
مردم این صداقت در گفتار و تعهد در رفتار را بارها از خاتمی شنیده و دیده اند و از همین روست که او همچنان در اوج اقتدار و نفوذ است گرچه دور از قدرت باشد. مطمئنا احترام به خواست مردم استانهای مختلف و اجابت دعوتهای مکرر آنان از خاتمی از مهمترین دلایل سفرهای او به استانهاست . اگرچه آنطور که خود می گوید انجام این سفرها با توجه به مقتضیات سنی خاتمی چندان هم راحت نیست. علاوه بر آن تاثیر گذاری برای برگزاری انتخابات سالم و مشارکت جو از دیگر اهداف اوست، همچنانکه تشویق جریان اصلاح طلب به ائتلاف حداکثری از دیگر دلایل سفر او به استانها بحساب می آید.
خاتمی اگرچه ناچار است بیشترین وقت خود را مصروف تبیین و تدوین اندیشه ای نماید که مطرح ساخت و مورد توجه جهانیان قرار گرفت، ایده گفتگوی تمدنهای او امروز با گسترش فضای امنیتی، جنگ، ناامنی، اشغال و سرکوب از سوی دولتهای زورگو و ترور، انفجار و افراط گرایی از سوی متحجرین افراط گرا، بشدت تهدید میشود. این ایده انسانی و ارزشمند اگر قرار است قربانی دو سوی این منازعه بی منطق نشود باید هر روز بوسیله خاتمی آبیاری شود تا شاخ و برگ کافی برای تنفس و ریشه کافی برای رشد و نمو در اختیار بگیرد. خاتمی اما این روزها دغدغه های درون مرزی بیشتری دارد و به تبع آن انگیزه ای مضاعف برای سفر به اقصی نقاط کشور یافته است.
او در آن واحد در مقابل دو خطر افراط گرایی و تحجرگرایی در سطح بین المللی و رواج خرافات، سطحی نگری و قشری گرایی در درون جامعه خویش مواجه است. خطراتی که میتوانند همچون طاعون همه دستاوردهای ایده گفتگوی تمدنها در سطح جهانی و مردم سالاری دینی در درون کشور خودش را نابود سازد. از همین روست که او زجر و رنج سفر به اقصی نقاط جهان و ایران را به جان می خرد و با طعن بدخواهان نیز میسازد. چرا که او باور به رسالتی دارد که محمد(ص) نیز آن را به همین شیوه تجربه کرده است.
او با استفاده از مشی گفتگو و دفاع از آزادی، مدنیت، رشد و توسعه با این دشمنان خطرناک در ستیز است تا از این طریق بر افراط گرایی ها غلبه و از اسلام ناب محمدی دفاع کند و با ترویج فرهنگ صلح، صفا و حق طلبی در صدد است با قشری گری و خرافات مبارزه و منافع ملت بزرگ ایران را تامین نماید. با این نگاه شاید سهلتر باشد دریابیم چرا خاتمی اکنون با بیشتر به درون جامعه خویش توجه دارد و با شفافیت بیشتر از ضرورت مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سخن به میان می آورد و از اجرای اصولی از قانون اساسی سخن می گوید که تا کنون اجرا نشده اند.
خاتمی را امروز چه حسی است که اعلام خطر می کند و عریان تر از گذشته از نبود فرهنگ دسترسی به خواست های مترقی جامعه سخن میگوید. او در هشت سال حضور در عرصه قدرت نشان داد که حفظ نظام اسلامی کشور وتقویت مبانی آن هدف اول است .تحقق این هدف منوط به حاکمیت معیارهای دینی، اسلامی و قانونی است. او اکنون دست یازی خرافات و قشری گری به دین را می بیند، او خشونت با نام اسلام مشاهده می کند و وجود قانون نا عادلانه و تبعیض آمیز در عرصه انتخابات را شاهد است. اومیداند که مردم، همچنان مردم سالاری دینی را خواستارند و او باید برای تحقق این هدف از هیچ کمکی به آنان فروگذار نکند حتی اگر خشونت و قشری گری در سفر به کرمان دامن خود او را نیز بگیرد و برگزاری یک میتینگ مردمی در شهر تشنه محبت بم با قانون گریزی و بی مهری مسئولان دولت مهرورز مواجه شود.
پروژه هشدار و سیاست دو ستونه
روزنامه رسالت با عنوان: پروژه هشدار نوشته است:
۱ـ هشدار در لغت به معنای آگاهاندن و تنبیه به کار می رود و معمولا واگویه ای است که در واکنش به یک خطر احتمالی از جانب شخص،گروه، سازمان و… برای اطلاع عموم ابراز می شود . اما گاهی یک هشدار نابجا به خودی خود می تواند خطرساز باشد وضمن دامن زدن به هول و هراس عمومی خسارات جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد . برخی اوقات نیز طرح هشدارعلی الخصوص درسطوح سیاسی و اجتماعی با اغراض خاصی صورت می گیرد واصل خطر موضوعیت چندانی در بیان هشدار ندارد بلکه بیش از خطر خود هشدار و پیامدهای آن ذی مدخل است . ابراز نگرانی بی مورد جناب حجت الاسلام خاتمی در مورد تنگ نظری های هیئت های اجرایی ونظارتی که روز گذشته دستمایه روزنامه های دوم خردادی تحت عنوان هشدار خاتمی درباره رد صلاحیت ها گشت از جمله این دست هشدارسازی ها به منظور پیگیری برخی اغراض و اهداف پشت پرده است.پروژه هشدار در حالی از جانب افراطیون دوم خردادی کلید خورده است که این جریان وابسته به غرب و مستظهر به پشتیبانی بوش ونهادهای علمی وتحقیقاتی ـ بخوانید اطلاعاتی و امنیتی ـ برخی از کشورهای اروپایی درصدد است با مرعوب ساختن دستگاه های مجری وناظر عناصر خود را وارد مجلس کند اما بسی مایه تاسف است که جناب خاتمی درون این پروژه عمل می کند و با برخی اظهارات خود خوراک تبلیغاتی افراطیون دوم خردادی را تدارک می بیند.جریان افراطی دوم خرداد در انتخابات مختلف به منظور زیر سوال بردن سلامت انتخابات، فرافکنی شکست احتمالی و برافراشتن پرچم مظلوم نمایی همواره روی فرایند احراز صلاحیت ها مانور داده و می دهد. بنابرآمار منتشر شده به طور متوسط درحوزه های انتخابیه تا ٣۰ برابر مورد نیاز ثبت نام صورت گرفته است. به ازای هر نامزد مورد نیاز ۵ تا ۱۰ دوم خردادی ثبت نام کرده اند تا در صورت رد صلاحیت در قالب پروژه هشدار به مرثیه سرایی ژنرال های خود یاری رسانند. اما بدون تردید قوه درک و بصیرت انتخاباتی جامعه ایران این ترفند نخ نما را مانند دوره های گذشته رسوا خواهد نمود و مردم باهوش ایران بامشارکت گسترده درانتخابات بر سلامت ونشاط آن صحه خواهند گذاشت .
۲ـ بنابر برخی یافته و شنیده ها دوم خردادی ها در این دور از انتخابات با اتخاذ یک سیاست دو ستونه در تهران و شهرستان ها مصمم به تصاحب کرسی های مجلس هستند. اتاق فرماندهی دوم خردادی ها در تهران بااولویت قرار دادن پروژه مظلوم نمایی و بستن لیست نهایی به قدربضاعت، سعی دارد پیروزی بزرگ خود را در شهرستان ها جستجو کند. اکثر چهره های شاخص دوم خردادی، استانداران دولت سابق و برخی از نمایندگان مجلس ششم از شهرهای کوچک و بزرگ ثبت نام کرده اند. هر چند لیست دوم خردادی ها در تهران یک سروگردن از لیست اصولگرایان کوتاه تر است واکثر گمانه زنی ها از پیروزی قطعی اصولگرایان در تهران خبر می دهد اما حضور دوم خردادی ها در شهرستان ها پررنگ است. با توجه به پایگاه اجتماعی مورد وثوق اصولگرایان در پایتخت و تفوق غیر قابل انکار لیست اصولگرایان با حضور چهره های شاخصی چون حداد عادل، علی لاریجانی، احمدتوکلی، محمدرضا باهنر و… شانس پیروزی دوم خردادی ها در تهران به حداقل رسیده است. لذا شهرستان ها به عنوان سرپلی مهم با قریب به ۲۴۰کرسی در مجلس می تواند مجال مناسبی برای مانور دوم خردادی ها باشد مضاف بر اینکه مظلوم نمایی درتهران این حرکت موثر در شهرستان ها را پوشش می دهد.
٣ـ پنج شنبه گذشته روزنامه کارگزاران طی حمله شدیدی به حسن روحانی در تحلیلی تحت عنوان نوبت انتخاب ضمن انتقاداز تردید وی در گرایش به اصلاح طلبان و ثبت نام در انتخابات مجلس به عنوان سرلیست دوم خردادی ها خواستار تعیین تکلیف وی با دو جریان سیاسی اصلی کشور و قرار گرفتن زیرلوای یکی از دو طرف شد.
این موضع که دربدو امر حاکی از تمامیت خواهی دوم خردادی ها و غیریت زایی آنها در فضای سیاسی کشور است، بیانگر آن است که روزنامه کارگزاران به مشارکتی ها متمایل شده است. چندی پیش سخنگوی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان یک سرجبهه اصلاحات را نهضت آزادی و نیروهای موسوم به ملی ـ مذهبی معرفی کرد و سر دیگر آن را در حزب کارگزاران قرار داد. اگر چه مرعشی مدعی است که سهمیه کارگزاران در لیست تهران ۶ نفر است اما واقعیت حضور کم رنگ کارگزاران در این دوره است. کارگزاران محو تماشای بازی مشارکت وسازمان مجاهدین شده وعملا روزنامه کارگزاران مبدل به ارگان حزب مشارکت گشته است. این شیفت معنادار با تغییر تحریریه این روزنامه وحضور عناصری که در روزنامه های توقیف شده شرق و هم میهن قلم می زدند، بی ارتباط نیست.تردید صواب حسن روحانی برای حضور در لیست دوم خردادی ها و پیوندهای ناگسستنی وی با جامعه روحانیت مبارز تهران شکاف های درون دوم خرداد را تعمیق کرده و بی اعتباری وغیرقابل اعتماد بودن این جریان را برای اعتدالیون قوم به نمایش گذاشت. در آستانه انتخابات مجلس هشتم بی مهری های گذشته جریان دوم خرداد و عدم اهتمام آنها به حذف افراطیون بر تردیدهای روحانی بیش از گذشته افزوده است.
اطلاع از نتایج بررسی صلاحیتها
روزنامه اعتماد با عنوان : اصلاح طلبان چه کنند که متهم نشوند نوشته است:
پس از آنکه آقای حدادعادل به عنوان رئیس مجلس هفتم به رقبای سیاسی خود توصیه کردند؛ آنان که از رد صلاحیت خود مطمئن هستند از ثبت نام خودداری کنند، آقای وزیر کشور دولت نهم به عنوان عالی ترین مجری انتخابات طی اظهارنظری عجیب اظهار داشتند برخی به رغم اطمینان از رد صلاحیت خود اقدام به ثبت نام کرده اند تا پس از اعلام نتایج دست به تبلیغات و فضاسازی بزنند.
این سخنان بیش از هرچیز به این شائبه دامن می زند که ظاهراً آقایان پیشاپیش از نتایج بررسی صلاحیت ها و نتایج تصمیمات هیات های اجرایی و نظارتی اطلاع دارند.
هرگاه اظهاراتی از این دست را در کنار هشدار و نگرانی کسانی چون آقای خاتمی نسبت به سلامت انتخابات و ردصلاحیت نامزدهای اصلاح طلبان قرار دهیم آنگاه موضوع جدی تر به نظر خواهد رسید و این احتمال تقویت خواهد شد که لابد اظهار نگرانی های مذکور مستند به اطلاعات دقیق و موثقی است.این درحالی است که اعلام سال جاری به عنوان سال وحدت و انسجام ملی، تاکید رهبری بر رعایت اخلاق انتخاباتی و نیز شرایط و وضعیت کشور این امید و انتظار را در نیروهای سیاسی تقویت کرده بود که لابد مسوولان کشور ضرورت تفاهم و همبستگی ملی را امروز بیش از هر زمان دیگری درک کنند و دیگر قرار نیست اشتباهاتی که در دوره های انتخاباتی گذشته به ویژه انتخابات مجلس هفتم صورت پذیرفت، تکرار شود. اما با اظهاراتی از این دست از یکسو و تهدید وزیر اطلاعات مبنی بر برخورد امنیتی با کسانی که سلامت انتخابات را زیر سوال می برند از سویی دیگر، به نظر می رسد فهم و برداشت آقایان از وحدت و انسجام و همبستگی ملی و ضرورت ها و اقتضائات آن و نیز درک ایشان از اخلاق انتخاباتی متفاوت از آن چیزی است که گروه های سیاسی منتقد تصور می کنند. به راستی گروه های منتقد و اصلاح طلب چه تکلیف و وظیفه یی دارند؟ اگر از انتخابات استقبال نکرده و از ثبت نام خودداری کنند، متهم به همراهی با بیگانگان، نادیده گرفتن مصالح کشور در شرایط حساس کنونی و تلاش برای کاهش مشارکت مردم در انتخابات و تامین خواست امریکا می شوند و اگر از انتخابات استقبال کرده و با همت و جدیت برای حضور در رقابت های انتخاباتی تلاش کنند متهم می شوند که به رغم اطمینان از ردصلاحیت نامزدهای خود آنان را ملزم به ثبت نام کرده اند تا پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیت ها دست به جنجال تبلیغاتی و سیاسی زده در جهت اهداف امریکا حرکت کنند. در این صورت می توان مطمئن شد که مصرف تصریحاتی نظیر اینکه آزادی موجود در ایران بی نظیر بوده و در هیچ کشوری وجود ندارد، تنها ویژه موقعیت ها و مکان هایی مانند دانشگاه کلمبیا است. به راستی آیا جز ضوابط و معیارهایی که در قانون انتخابات بدان تصریح شده است معیار و ملاک دیگری برای بررسی صلاحیت کاندیداها وجود دارد که احزاب طرفدار دولت و مسئولان اجرایی و اعضای دولت از آن آگاه و احزاب منتقد از آن بی اطلاعند؟ بدیهی است احزاب رقیب اقدام به معرفی نامزدهایی می کنند که مطمئن هستند با توجه به معیارها و ضوابط مصرح در قانون انتخابات صلاحیت کاندیداتوری دارند. بدون شک از نظر درک و فهم عبارات موجود در قانون انتخابات تفاوتی میان آقای وزیر کشور و رقبای سیاسی ایشان وجود ندارد. با این وصف اگر آقای وزیر از ردصلاحیت کاندیداهای رقیب مطمئن هستند، دو احتمال می توان داد؛ یا ایشان مطمئن هستند که نظرشان درباره افراد ملاک عمل هیات های اجرایی قرار می گیرد یا اینکه اطمینان دارند بررسی صلاحیت کاندیداهای رقیب براساس ضوابطی جز آنچه در قانون آمده است، صورت می پذیرد.
تا پیش از روی کار آمدن دولت جدید جریان محافظه کار همواره نتایج بررسی صلاحیت ها در مراجع نظارتی را پیش بینی کرده و پیشاپیش از ردصلاحیت برخی از کاندیداهای رقیب خبر می داد. در این دوره آقایان علاوه بر نتایج بررسی صلاحیت ها در مراجع نظارتی از نتایج بررسی ها در هیات های اجرایی نیز خبر می دهند. به راستی چه اتفاقی افتاده است؟ با توجه به اینکه هیات های اجرایی هر دوره به تایید هیات های نظارت می رسند، نمی توان احتمال داد که هیات های اجرایی این دوره امین تر از دوره های گذشته هستند. همچنین احتمال این نیز که هیات های اجرایی این دوره از اشراف بیشتری نسبت به قانون برخوردار باشند، منتفی است. بنابراین به طور جدی باید پرسید چه اتفاق ویژه یی در این دوره رخ نموده است؟
به نظر می رسد مسئولان دولتی و مجریان و ناظران انتخاباتی ما نه درباره مفاهیمی همچون اتحاد، انسجام ملی و وحدت و نه درباره مفاهیمی همچون اخلاق انتخاباتی و حتی نه درباره ضوابط و ملاک های قانونی بررسی صلاحیت ها با نیروها و احزاب سیاسی منتقد و رقیب خود هیچ تفاهمی ندارند. در این میان روزنامه یی که از سوی دولت به روزنامه منتقد منصف برگزیده شده است، با صراحت و شجاعتی بیشتر مافی الضمیر آقایان را بیان می دارد. به نوشته این روزنامه اصلاح طلبان چه افراطی و چه معتدل ماهیتاً با یکدیگر تفاوتی ندارند. این کافی نیست که از بیگانگان تبری بجویند بلکه باید تغییر ماهیت داده و از عقاید خود دست بردارند تا وابسته به بیگانه به شمار نیایند.
با این وصف احزاب منتقد و اصلاح طلب جز دست کشیدن از اصلاح طلبی و اصول و مبانی مورد اعتقاد خود و پذیرش دیدگاه های آقایان چه کار دیگری باید انجام دهند تا اجازه و حق حضور موٌثر و برابر را در عرصه رقابت سیاسی داشته باشند. در این صورت آیا نباید به این نتیجه رسید که از نظر آقایان منتقد خوب منتقد مرده است؟
تأخیر یا تغییر در پیش نویس قطعنامه سوم
روزنامه جمهوری اسلامی سرمقاله دیروز خود رابه اجلاس روز سه شنبه(امروز) نمایندگان کشورهای ۱+۵ اختصاص داده و با عنوان: مشکلات آمریکا در تصویب قطعنامه سوم نوشته است:
قرار است فردا نمایندگان کشورهای ۱+۵ برای بحث درباره قطعنامه سوم شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران در برلین گردهم بیایند. براساس تصمیم آمریکا این قطعنامه قرار بود قبل از پایان یافتن سال میلادی گذشته یعنی حداکثر تا هفته اول دیماه تصویب و صادر شود لکن دو واقعه موجب به تاخیر افتادن آن شد کمااینکه اکنون نیز وقایعی رخ داده که بعید نیست موجب تاخیر بیشتر و حتی تغییرات اساسی در پیش نویس قطعنامه سوم شوند.
یکی از دو واقعه ای که تاکنون موجب تاخیر قطعنامه سوم شده اند انتشار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا مبنی بر صلح آمیز بودن فعالیت های اتمی ایران بود و آن دیگری پیشرفت های زیادی که در تعامل میان آژانس بین المللی انرژی اتمی و ایران حاصل شده است . از آنجا که دولت آمریکا محرک اصلی شورای امنیت سازمان ملل برای صدور قطعنامه است طبیعی است که گزارش ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمریکا و اعتراف آنها به صلح آمیز بودن فعالیت های اتمی ایران ابزار مهمی در کند شدن شتابی است که بوش و دستیاران وی در نظر داشتند به روند قطعنامه بدهند. گزارش های پیاپی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی مبنی بر حل بسیاری از مسائل فیمابین ایران و آژانس و عدم مشاهده موردی که نشانی از انحراف فعالیت های اتمی ایران به سوی نظامی گری باشد نیز عامل مهمی بود که حرکت مورد نظر آمریکا در تصمیم گیری کشورهای۱+۵ را دچار کندی کرد و صدور قطعنامه سوم را تا قبل از پایان سال گذشته میلادی ناممکن ساخت .
اکنون نیز همانطور که اشاره کردیم دو واقعه دیگر به عنوان موانعی بر سر راه خواست آمریکا که صادر شدن یک قطعنامه تند و سنگین علیه ایران است وجود دارند.
واقعه اول شکست مفتضحانه بوش و دستیارانش در سفر به خاورمیانه عربی است . بوش در این سفر حداقل چهار هدف را دنبال می کرد که عبارت بودند از فروش سلاح به قارون های نفتی خاورمیانه دریافت هدایای کلان از آنها جلب حمایت آنها از رژیم صهیونیستی و تحریک آنها و افکار عمومی جهان عرب علیه جمهوری اسلامی ایران …
نکته مهم اینست که رئیس جمهور آمریکا در اظهارات ضد ایرانی خود بر خطر اتمی تهران تاکید می کرد تا از این طریق شکست های خود را در مقابله با فعالیت های اتمی ایران جبران نماید و پشتوانه ای برای پیشبرد اهداف خود علیه ایران بویژه در زمینه صدور قطعنامه شدید در موضوع فعالیت های اتمی دست و پا کند. برخلاف انتظار رئیس جمهور آمریکا او دقیقا از همین نقطه ضربه خورد و با اعلام مواضع مثبت کشورهای عربی نسبت به ایران در شرایطی که هنوز بوش در منطقه حضور داشت این توطئه در نطفه خفه شد و او درحالیکه به سختی شکست خورده بود به سفر خود پایان داد.
واقعه دوم سفر موفق دکتر محمد البرادعی رئیس آژانس انرژی اتمی به تهران و دیدارش با رهبر انقلاب و مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی ایران بود که منجر به اعلام حل و فصل باقیمانده مسائل فیمابین ایران و آژانس تا اسفند ماه شد. این موفقیت بزرگی برای ایران بود که در روند تصمیم گیری کشورهای ۱+۵ تاثیر زیادی خواهد داشت و آمریکا را در وارد آوردن فشار بر سایر کشورهای این مجموعه برای تصویب یک قطعنامه شدید علیه ایران ناکام خواهد ساخت .
بدین ترتیب آمریکا در اجلاس فردای ۱+۵برای به تایید رساندن پیش نویس قطعنامه سوم دچار مشکلاتی است که معلوم نیست بتواند از آنها عبور نماید. تلاش آمریکا بر اینست که این قطعنامه را در بهمن ماه به تصویب شورای امنیت برساند و این احتمال نیز وجود دارد که این کار انجام شود لکن در این نکته نیز تردیدی نیست که حتی اگر این قطعنامه تصویب شود محتوای آن با آنچه آمریکا در پی آنست تفاوت زیادی خواهد داشت .
خاموشی ساز حاج قربان
دکتر عطاءالله مهاجرانی در سایت خود با عنوان ساز حاج قربان سلیمانی خاموش شد… نوشته است:
صدای ساز حاج قربان خاموش شد… او و سازش از هم جدا نبودند. مثل رستم و رخش. چه کسی دیگر می تواند آن ساز را به صدا در آورد؟ علیرضا پسر حاجی قربان و یا حیدر نوه اش؟
حاج قربان می گفت: وقتی ساز می زنم همه چیز را از یاد می برم. در وضع معمولی نشستن برایم سخت است؛ نیم ساعتی که می نشینم، خسته می شوم. اما ساز که می زنم؛ تو بگو دوساعت؛ سه ساعت می زنم. دیگر حواسم به چیز دیگری نیست.
در جشنواره آوینیون که حاجی قربان ستاره جشنواره شد و به او عنوان: گنجینه راستین ملی داده شد، وقت برنامه اش ۴۰ دقیقه بود. او دو ساعت ساز زد
حاج قربان انگار نشانه ای از خراسان بزرگ بود. چهره او؛ سلوک او؛ صفای او که مثل باران بهار بود. سادگی اش که مثل آب بود. داستان ها و حکایت هایی که با سازش می خواند
می گفت: من با سازم حرف می زنم. سازبه من می گوید حالا بزن یا نزن. مثل پرنده است. نمی دانم او ساز من است یا من ساز او…وقتی ساز می زنم سیم هایش زنده می شود…کار عشق است.
در آغاز میانسالی، وقتی از سفر مکه باز گشته بود، طلبه ای قشری به او گفته بود سازش را کنار بگذارد. شانزده سال دوتارش خاموش مانده بود تا روحانی درس خوانده حکیمی به او توصیه کرده بود، که ساز بزند. می گفت: وقتی سازم را کنار گذاشتم، از حسرت و دلتنگی دو سه سالی مریض بودم…گفتم؛ حاجی قربان اصلا شنیدن ساز تو نه تنها حرام نیست که به فتوای غزالی واجب است! صدای ساز تو انسان را به خدا نزدیک می کند. یاد خدا را در دلها بیدار می کند.
شاید بتوان حاج قربان را از بعد حالی که داشت با آقا حسینقلی فراهانی مقایسه کرد؛ که سحر به پشت بام می رفت و تا دمیدن آفتاب ساز می زد. تا سپیده صبحی، همچنان که تارش در آغوشش بود؛ جان سپرد. عارف در باره او سروده بود:
حاج قربان و سازش، ترکیب شگفت انگیزی بودند. شمیم خراسان بزرگ، عطر فرهنگ؛ از صدای او و سازش به مشام می رسید.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|