سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا اندیشه ی جمعی در میهن ما شکل نمی گیرد؟
گیرم که آب رفته، به جوی بازآید/ با آبروی رفته چه می کنید؟


حمید حمیدی


• آن چه بیش از همه محرک تفکر است این است که ما [همه ی انسانها] هنوز فکر نمی کنیم. (مارتین هایدیگر) و با پایه قرار دادن این گفته، تا مادامی که فکر نکنیم، بر اعتقادات خود پا میفشاریم و به همین دلیل قادر به دستیابی به اندیشه جمعی نمی گردیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ بهمن ۱٣٨۶ -  ۲۲ ژانويه ۲۰۰٨


احمد عاشور‌پور، نغمه‌خوان خلاق (نغمه‌ساز و ترانه‌سرا و خواننده) و نخستین صدای گیلکی پخش شده از رادیو تهران در سال‌های ۱٣۲۰، به عنوان کهنسال‌ترین خواننده ایران در سن ۹۰ سالگی،از میان ما رفت ولی هنری که از خود جا گذاشت جاودانه است.از صدای زیبای او ده‌ها صفحه گرامافون و نوار کاست پر شده و بین دوستداران موسیقی،‌ دست به دست گشته است.زمانی که عاشورپور جوان وارد صحنه موسیقی شد، با برخورداری از غریزه زبده هنری و نیروی پرشور زندگی،‌ خیلی زود جایگاه خود را به عنوان یکی از پرچمداران جریان نوسازی تثبیت کرد و در نحوه مواجهه با ساختارهای صوتی، بومی، محلی و منطقه‌ای، جایگاه نخست را از آن خود نمود. درست از همین روست که موسیقی عاشورپور رنگین‌کمانی از مواد موسیقایی گوناگون است. عاشورپور جوان، خواه به فراست هنری و خواه به یمن شم هنری و یا آمیزه هر دو، صدای زندگی پیرامون خود را شنید و آن را در ساختاری واحد جمع کرد.
       از همین‌رو عاشور پور همیشه عاشقانه از زندگی می گفت؛ عاشق کوه و دشت و دریا، عاشق روی زیبا، عاشق دوستی و صفا، عاشق لحظه‌ها و آرمان‌ اقدام برای بهبود زندگی. عاشورپور در این مسیر دشوار، در جامعه هفتاد سال پیش ایران به موفقیتی تحسین‌برانگیز دست یافت.
اما این موفقیت به همان اندازه که زاییده زیرساخت روحی و اندیشگی اوست، معلول یک غریزه زبده و نیز تسلط فنی او بر ابزارهای موسیقایی موردنیاز هم بود.
عاشورپور نه فقط نغمات محلی را درست می‌شناخت و می‌خواند، نه فقط با نحوه ادای سنتی کلام آشنا بود، نه فقط دقیق و «کوک» می‌خواند، بلکه علاوه بر همه اینها شاید از اولین نمونه خوانندگانی ابود که با به‌کارگیری نوعی کیفیت دراماتیک و تئاترال در خوانندگی، به قدرت تأثیرگذاری نغمات افزود.
با این مقدمه کوتاه به موضوع اصلی این نوشتار می پردازم.
چندی پیش که خبر بستری شدن زنده یاد عاشور پور در بیمارستان جم تهران را از همشهری گیلکم در تهران شنیدم، ضمن تاسف و تاثر از او خواستم با دسته گلی از طرف ما به عیادت ایشان برود و ضمن آرزوی سلامتی برای ایشان، سلام ما را به او برساند.دوست همشهری گفت: ما به بیمارستان رفته ایم ولی حال ایشان آن چنان مساعد برای اینگونه کارها نمی باشد. بیشتر اوقات دختر ایشان در بیمارستان حاضر است و ما نیز ضمن حضور در بیمارستان ،بیشتر با دختر ایشان صحبت کردیم.
خیلی غمگین شدم، همین چند روز پیش بود که اکبر رادی دیگر نویسنده اهل گیلان هم از میان ما رفته بود. چندی پیشتر بانو ژاله از این جهان رخت بر بسته بود. همین روزها سالگشت در گذشت م.آزاد می باشد. در یکی دو سال گذشته آتشی و شاملو هم از میان ما رفته بودند. به همین چیزها فکر می کردم و می دیدم این سالها ، سالهای کم شدن بود. و ای کاش با این کم شدنها چیزی بر ما اضافه می شد.
خبر بستری شدن زنده یاد عاشورپور منتشر شد ولی ظاهرأ مصادره کنندگان سیاست به دلیل مشغله فراوان در عرصه "سیاست ورزی" وقت آن را نداشتند که با صدور اعلامیه و یا نوشته ای آرزوی تندرستی و سلامتی برای او نمایند. شاید هم تمهیدات امنیتی برای جان عاشور پور مانع از آن گردید که برای او آرزوی سلامتی کنند. چون حتما باید می نوشتند که عاشور پور در حوزه سیاست از کجا آغاز کرد و به کجا انجامید و از طرفی شاید احتمال این را می دادند که اگر عاشور پور سلامتی خود را باز یابد و به این آقایان بگوید:
" من را عشق به مردم به هنر کشانید و نه عشق به این یا آن گروه ویا حزب سیاسی، و چرا سعی می کنید هنر را از زیبائی تهی و به زشتی های سیاست برای آبروی خودتان وصله کنید؟"
در آن هنگام این آقایان پاسخی برای این حرف نداشتند. مگر پیش از عاشور پور، اکبر رادی از میان ما نرفته بود؟ چون اکبر رادی در سیاست با شما نبود پس گرامیداشت او هم ممنوع می شود؟

اینها را نوشتم تا به اصل مطلب برسم.
روزی از آقای مهدی خانبابا تهرانی که برای ایشان احترام ویژه ای قائل می باشم ، ایمیلی دریافت کردم با عنوان "عاشور پور، در صورت تمایل امضاء کنید". خیلی خوشحال شدم که اگر چه با تاخیر، ولی برای گرامیداشت یاد او اقدامی هم از سوی ما صورت می گیرد. ایمیل را باز کردم . ضمیمه ای داشت ولی با فارسی – انگلیسی چنین نوشته شده بود:
" با سلام، لطفأ در صورت تمایل با یک ایمیل امضاء کنید. محسن"
ضمیمه را باز کردم و متن زیر را در ضمیمه مشاهده نمودم.
به یاد عاشورپور
احمد عاشورپور - پیشکسوت موسیقی فولکلوریک، آهنگ‌ساز، ترانه‌سرای گیلانی و هنرمند ملی ایران در بیمارستان جم تهران، در ۹۰ سالگی روی به نقاب خاک کشید. بسیاری از ترانه های عاشورپور همچون "جوما بازار"، "آی جنگی جنگی جان"،"آی لیلی" و "آفتاب خیزان" که برگرفته از زندگی ، عشق ، اندوه و آرزوهای مردم گیلان است، به دلیل قریحه سرشار و صدای شورانگیز او و نیزهنر آمیزش موسیقی فولکوریک با موسیقی علمی و پرشور و زنده مدرن، به آوازهای ملی و محبوب همه ایران تبدیل شدند.
عاشور پور در سال ۱۳۲۲ به عضویت حزب توده ایران درآمد و به دلیل فعالیت های سیاسی چند سالی را در زندان بسر برد. او در سال ۱٣۶٣ از حزب توده بیرون آمد و در همین سال در پایه گذاری حزب دموکراتیک مردم ایران نقش پرباری بازی کرد.
پیکار سیاسی و عشق و موسیقی برای عاشورپور همچون دریایی بود که برای گذر از آن هیچ وسیله‌ای جز"خواست" رسیدن به خشکی نداشت. زندگی عاشورپور سرشار از سرشار از رنجها، چالش ها و امیدهای بزرگ بود. او هرگز در برابر ستیزها و فشارهای گوناگون سر تسلیم فرود نیاورد و در راه خویش یابی، خلاقیت هنری و امید به ایرانی مردم سالار و شکوفا دشواریهای سهمگین را بجان خرید.
فقدان این هنرمند پرشور ملی را به خانواده و بستگان گرامی او و همه اهل هنر، ادب و موسیقی دوستان ایران تسلیت می گوییم.
بابک امیرخسروی ، مهدی تهرانی ، اتابک فتح الله‌زاده، احمد نقوی، محمد آل‌ابراهیم، محمود دشتی، بهرام عباسی، سهیل کشاورز، فرهاد فرجاد، محسن حیدریان........
لطفا در صورت تمایل به امضا از طریق یک میل در یک روز آینده اطلاع دهید
پس از خواندن متن پیشنهادی تازه فهمیدم که چرا پیشنهاد دهنده و یا پیشنهاد دهندگان برای در گذشت اکبر رادی و یا سلامتی عاشور پور سکوت کردند.
با آقای خانبابای تهرانی تماس گرفتم و برای کسب اطلاع بیشتر ، موضوع را با ایشان در میان گذاشتم. اشاره ای به گفتگوی فی مابین خود و آقای خانبابا تهرانی نخواهم کرد و تنها چیزی که به ایشان عرض کردم این بود که، به همین دلیل است که ما ایرانیان به اندیشه جمعی دست نمی یابیم.
با خود نیز خیلی فکر کردم که بطور مثال اگر هنرمندی از میان ما برود و تعلقات حزبی و سیاسی نداشته باشد، نباید از او قدر دانی بعمل اید؟ پاسخ را در تفکرات مونیستی که همه چیز را برای خود مصادره میکند و تفکر کثرت گرا که محک قدر شناسی برای او مجموعه ارزشهای انسانی و کارهای صورت گرفته می باشد ،یافتم. نکته جالب تر اینکه همین پیشنهاد تا مرحله انتشار نیز تغییر می کند که می توانید در زیر ببینید.


به یاد شورانگیز عاشورپور

احمد عاشورپور - پیشکسوت موسیقی فولکلوریک، آهنگ‌ساز، ترانه‌سرای گیلانی، آزادیخواه و هنرمند ملی ایران در بیمارستان جم تهران، در ۹۰ سالگی روی به نقاب خاک کشید. عاشور پور آفرینشگری بود که توانست موسیقی فولکوریک را با موسیقی علمی، شورانگیز و مدرن در آمیزد و از مسیر این باز آفرینی به هنرمندی ملی تبدیل شود.

بسیاری از ترانه های عاشورپور همچون "جوما بازار"، "آی جنگی جنگی جان"،"آی لیلی" و "آفتاب خیزان" که برگرفته از زندگی، عشق، اندوه و آرزوهای مردم گیلان است، به دلیل قریحه سرشار و صدای شورانگیز او به آوازهای ملی و محبوب همه ایران تبدیل شدند.

عاشور پور در سال ۱۳۲۲ به عضویت حزب توده ایران درآمد و به دلیل فعالیت های سیاسی چند سالی را در زمان رژیم سابق در زندان و تبعید و پس از انقلاب در مهاجرت بسر برد. او در سال ۱۳۶۳ همراه با گروهی، از حزب توده جدا شد و در همان سال در پایه گذاری حزب دموکراتیک مردم ایران نقش پرباری بازی کرد.
عاشور پور، شخصیت و سیمایی چند جانبه داشت. او نه تنها هنرمندی خلاق، آزادیخواهی کوشنده، انسانی شریف و فرهیخته، بلکه مدیر و کارشناسی اندیشمند و دل سوز نیز بود. عاشورپور در زمان دولت مهندس بازرگان سمت مدیر عامل کشت و صنعت مغان را عهده دار و به دلیل شایستگی حرفه‌ای، محبوبیت کم نظیری در میان مهندسان و کارگران این موسسه یافت.

پیکار برای آزادی، عشق به ایران وایرانیان و موسیقی برای عاشورپور همچون دریایی بود که برای گذر از آن ازهیچ فداکاری کوتاه نمی‌آمد. زندگی عاشورپور سرشار از رنجها، چالش ها، امیدها و کوشش های بزرگ بود. او هرگز در برابر ستیزها و فشارهای گوناگون سر تسلیم فرود نیاورد و در راه خویش یابی، نوسازی هنری و امید به ایرانی مردم سالار و شکوفا دشواریهای سهمگین را بجان خرید. آوای شورانگیز و ماندگارش، پژواک واقعی شخصیت انسانی اش نیزبود.
فقدان این هنرمند پرشور ملی را به خانواده و بستگان گرامی او، همه اهل هنر، موسیقی دوستان وآزادی خواهان ایران تسلیت می گوییم.
بعد از خواندن این اطلاعیه بود که تصمیم گرفتم این سطور را با تو دوستدار عاشور پور و عاشور پورهایی که هنوز در میان ما هستند تقسیم کنم. اگر به دلیل ارتباطی که دوستان گیلانی در ایران که با عاشور پور داشتند و با یکدیگر تا پیش از بستری شدن در بیمارستان روابط داشتند استناد کنم و بگویم :
آقایان، گیرم پدر شما بود فاضل، از فضل پدر شما را چه حاصل؟، گزافه نگفته ام. این را برای اطلاع شما مصادره کنندگان میگویم که، علیرغم تلاشهای شما در حوزه سیاست، زنده یاد عاشور پور در هیچ یک از انتخابات فرمایشی که شما پیشنهاد دهندگان این اطلاعیه همواره کاسه داغتر از آش بوده اید، شرکت نکرد، به دنبال این و آن بدلیل استیصال در سیاست نیفتاد و همواره مردم را مخاطب خود قرار داد، چون باور داشت زیبایی های زندگی نزد مردم است و باید ار آنها آموخت و به آنها منتقل کرد. به همین دلیل شاید نمی دانستید که عاشور پور پس از بازگشت از فرانسه به میهن، هرگز مثل شما نیاندیشید، در آن صورت او هم مشمول غضب شما به دلیل انقلابیگری میشد و نه تنها به او اشاره ای نمی کردید،بلکه از هنر او هم یاد نمی کردید، همانطور که برای رادی نکردید برای م-آزاد نکردید و.......
گفتم که مونیسم چگونه در تار و پود این تفکر جا خوش کرده است. یاد روزی افتادم که در همایش جمهوری خواهان در برلین وقتی یکی از این آقایان در ارتباط با مسائل ملی پیشنهادی دادند و فرخ نگهدار با این پیشنهاد مخالفت کرد، او فرخ نگهدار را به برداشت استالینی متهم کرد و می گفت:
"مرغ ما یک پا بیشتر ندارد و مخالفین با این طرح (بخوانید مخالفان من) هنوز در تفکرات استالینی غرق می باشند" (نقل به مضمون)
راستی مگر همین چند روز پیش چهلمین سال در گذشت زنده یاد تختی نبود؟ مگر سالگشت زنده یاد م-آزاد نبود؟ مگر سالروز تولد شاملو که به پیشنهاد همسرش آیدا روز گرامیداشت شاملو اعلام شده نبود؟ ایا اینان هیچکدام از شخصیت های ملی میهن ما نبودند؟ یا شما نمی توانستید برای تقویت اعتقاداتان از آنها بهره برداری کنید؟ اگر این مونیسم نیست؟ پس چیست،؟اگر این اعتقاد شما نیست، شما خود چه نامی بر آن می گذارید؟
به اعتقاد اشاره نمودم و مرادم این هست که بگویم :
اعتقاد و یا اعتقادات به باور من مفاهیمی آسمانی هستند و تمامی مفاهیم آسمانی، در محدوده منجی و مصلح، و منتظران آنها خلاصه میشوند، اگر چه مدعی علمی بودن، مردمی بودن و مصادیقی از این دست نیز باشند.
معتقدان برای تبیین اعتقادات خود ناگزیز به "مونیسم" ویکتا گرائی متوسل میشوند وهمین یکتا گرائی است که فرد معتقد را در حصار عدم تکثیر محبوس می کند و کنش به مخالفان در فرم های مختلف آغاز میگردد. (این کنش ها عمومأ خشن هستند که توسط مجری و یا مجریان آنها به شیوهای قهرآمیز تعبیر و تفسیر میشوند و بیش از همه منافع بت اعتقادی را که در قالب نظام، دولت، ایدولوژی و .....هستند را تامین و مد نظر دارد)
فرد ویا افراد معتقد برای تمامی پرسشها، بدون لحاظ زمان و سایر عوامل، توجیهات مشخص دارند که در قالب فتوا و یا آیه های زمینی به مخاطب عرضه میکنند، که عدم پذیرش این توجیهات از سوی مخاطب، مخاطب را مستوجب مجازات دنیوی و اخروی قرارمی دهد.
عمده ویژه گی اعتقاد که مونیسم و یکتا گرائی اجزاء تشکیل دهنده آن می باشند ،ساماندهی فکری وایدولوژیک و طراحی سیستم ونظام اجتماعی وسیاسی حول یک اعتقاد واحد است که دنباله روی و پیروی از آن، به مفهوم کنار نهادن فکر و تولید اندیشه و غوطه ور شدن در شور ناشی از تقرب و قهرمان پروری میباشد. در صورتی که پلورالیزم به دلیل کثرت گرائی و چندگانه نگری در تمامی عرصه ها منجر به تحقق بهترینی می شود که از پیش تعین شده نیست.
در مونیسم یک اصل بنیادین حاکم است، و کثرت یا انکار میشود و یا مجازی قلمداد میشود و بر پایه اصل و یا اصول واحد و از پیش مشخص شده، بیشتر مورد تفسیر و توجیه قرار میگیرد. از این نگاه است که در مونیسم و یکتاگرائی گفتارهای مونولوگ پدید می آید و بصورت ایدولوژی واحد بر بستر شور به سلطه و استبداد منتهی میشود. نفی غیر خود آغاز میشود و در ادامه به تمامیت خواهی و آمریت یک سویه منجر میشود.
به باور من که تلاش میکنم با نگاه امروز به "آن سالها وحکایت ما.." نظر بیندازم، با تمامی ارزشهای آن دوران، ما نیز در حوزه یکتاگرائی و مونسیم قابل تعریف بودیم که محصول آن یعنی مونولوگ، دیالوگ، تفاهم، آزادی به مفهوم مدرن آن، عدالت به مفهوم جدید و در نهایت مفاهیمی چون دمکراسی و ملت ـ دولت را برپایه آن اصل واحد تفسیر و تحلیل میکردیم. (طبیعی است عامل عمده در چنین رویکردی دیکتاتوری و سایر شیوه های خشونت در بازتولید این خشونت در باور من موضوعی پذیرفته شده میباشد .)
ابن خلدون در تبین تفکر تعقلی در راستای پی بردن به علل رخدادها مخاطبین خود را به پرهیز از تک سبب بینی برحذر میدارد،.به باور من نیز موانع توسعه ی عقلی ما نیز ترکیبی از همه عواملی که "انسان ایرانی" را شامل میشود بوده و می باشد.این ترکیب به باور من مجموعه ای است از عوامل: اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دینی و.......که با توجه به نظریه [تیاسن] آن را توسعه پایدار می نامند و من نیز تلاش میکنم از این نگاه به "آن سالها" بنگرم.
در مسیر پیشرفت و بهروزی برای انسانها در مقابل ما چاله چوله های قرارمی گرفتند و یا میگیرند که بیشتر تجلی چاله و چوله های بود و یا هست که در ذهن ما وجود داشته و یا دارند.ما گریزی نداریم بجز آنکه در مسیر این اهداف چاله چوله های ذهن خود را پر کنیم. این همان چیزی است که به آن فرایند عینی یا مادی شدن اندیشه میگویند.

"توسعه" نیازمند اندیشه جمعی است و دسترسی به اندیشه جمعی، نیازمند حضور در قلمرو دیالوگ، و ورود به فرایند دیالوگ نیازمند تفکر انتقادی می باشد، که همهء ویژگیهای فوق در مونسیم غایب و در پلورالیسم حضوری مادی و عینی دارند.
از ویژگیهای اندیشه میتوان به زمینی بودن و پویندگی و سیال بودن، آن اشاره نمود.
انسانی که برای یافتن پاسخ مناسب در زمان به جستجو و کنکاش می پردازد، از قوه عقل و خرد خود، استفاده میبرد، یعنی فکر میکند و عقل و خرد خود را به روز میرساند.
انسان معتقد، بر اساس تفکر واحد به کنکاش نمی پردازد و عقل و فکر خود را به مجموعه قانونمندیهای از پیش مشخص شده می سپارد و بیشتر بر بستر شور ناشی از دانستن در آسمان پرواز میکند.

انسان صاحب اندیشه، در فرایند دیالوگ، اندیشه خود را در محک انتقاد قرارمیدهد و به هیچ مفهومی، قداست نمی بخشد. به عبارت دیگر، اندیشه، همواره در حال شدن است، حال اینکه اعتقاد نقدپذیر نیست و به همین دلیل معتقدین بر اعتقاداتی که بر بستر حوادث و مجموعه فرایندی که در گذشته سیر مکنند تعصب بخرج داده و هر فکری بجز خود را در قالبهای از پیش تعین شده مورد پیشداوری قرار می دهند. (بخشی از مردمان میهن ما به استخاره و تمامی اهل تشیع به ظهور امام زمان معتقدند، بدون اینکه در این اعتقادات کنکاشی نموده باشند همانگونه که معتقدین به ایدولوژی های مختلف نیز از ورود به حوزه انتقاد از ایدولوژی ناتوان و هراسناکند).
اندیشه تولید میشود و به عبارتی در یک فرایند مشخص که تابع مکان و زمان میباشد شکل میگیرد و توسط انسان کسب میشود. به همین دلیل میتوان گفت: اندیشه یک مفهوم اکتسابی است و بدون گذار از مراحل پیش نیاز بدست نمی آید. حال اینکه اعتقادات اکتسابی نیستند و همواره با مفاهیم غیراثباتی انتقال داده میشوند. برای معتقدین، تکلیف، تعین کننده است، و بدون گذار از مراحل خاصی بعنوان اصل غیرقابل شک و تردید بدان عمل می نمایند. بطور مثال در دین اسلام پسران از ۱۵ سالگی و دختران از ۹ سالگی مکلف به اجرای اعمالی می گردندند که بر ایشان تکلیف شده است و بدیهی است هر گونه پرسش در خصوص چرائی این اعمال یا توجیح می گردد ویا با رفتارهای خشن مواجه میشود. به همین دلیل می بینیم برای ورود درحوزه مبارزات چریکی نیز هر فردی با پذیرش حداقل هایی میتوانست در این عرصه وارد شود وبا پذیرش دنباله روی ازاین روش از او بعنوان قهرمان ومبارزیاد می گردید و به محض شک وتردید ازیک قهرمان به یک خائن وسازشکار و خطا کار تنزل میافت ویا مییا بد.(بیاد بیاوریم لنین واستالین و مائو و.......درعرصه خارجی، وسازمانها و احزاب سیاسی درعرصه داخلی با مخالفین نظری ونه آرمانی خود چگونه برخوردهائی نمودند).
اندیشه وانتقادی بودن آن از نگاه جامعه شناسی که متعلق به مکتب فرانکفورت میباشد ،یک پدیده کاملأ انسانیست واز این نگاه ،مفهوم کار دسته جمعی برای ایجاد تعغیر درزمان ومکان بر بسترکثرت گرائی برای حصول اهداف ونه آرمان مشخص بکار گرفته میشود،حال آنکه در اعتقاد وحوزه انتقادی به آن عمومأ به نقش انسان، یا اهمییت داده نمیشود ویا با مسدود کردن آن از ورود به این حوزه ممانعت بعمل میآید.به همین دلیل میتوان گفت که یکی از ابزارهای اندیشه،کلمات هستند که انسانها درتوسعه آن نقش کلیدی داشته اند،حال آنکه کلمات در حوزه اعتقادات ساکن وجزم هستند وعمومأ توسعه نمی یابند.
در حوزه اندیشه، مبنای شکل گیری تفکر، ازدرون به بیرون از داخل به خارج واز حوزه ملی به حوزه بین المللی است،حال آنکه در حوزه اعتقادات،تفکری شکل نمی گیرد وهمواره با عناصر ثابت واز پیش تعین شده به انطباق بیرون به درون ،خارج به داخل وبین المللی به ملی تلاش میشود.

اندیشه مجهز به ابزاریست به نام زبان و یا کلام که از طریق آن انسانها میتوانند خرد ودانش خود را با یکدیگر تقسیم نموده وبه یک اندیشه جمعی دست یابند که از آن برای بهبود زندگی اجتماعی وبهبود وضعیت انسانها استفاده گردد،حال آنکه اعتقادات به دلیل حوزه محدود وگاه مسدود آن بیشتر تکلیف میشود وفقط در صورت پذیرش بی چون وچرای آن اجازه همراهی به فرد ویا افراد معتقد داده میشود. به همین دلیل است که تا به امروزهیچ اعتقادی برپایه یکتا گرائی نتواسته در بهبود زندگی اجتماعی وبهبود وضعیت پایدار انسانها موفق عمل نماید.
با نگاهی به تاریخ سیاسی میهنمان مبینیم آنچه در حوزه سیاست وجود داشته ومتاسفانه هنوز نیزادامه دارد،انسداد فرایند دیالوگ وجایگزینی آن با مونولوگ میباشد. این روند خود محصول مجموعه مناسبتی است که درعرصه غالب ومغلوب، بدنبال مشروعیت خود از طریق
اعمال انحصار بوده وبر خرد استوار نبوده است.ازاین منظر است که حزب توده درحوزه سیاست مجری سیاست های اردوگاه سوسیالیزم واقعأ موجود میشود وچریکها با تحلیل انفعالی این سیاست متولد میشوند. بستر همه این اتفاقات نبود اندیشه انتقادی در حوزه حکومتها و در حوزه احزاب و سازمان های شکل گرفته در تاریخ سیاسی میهنمان بوده است.
دیکتاتوری واستبداد درهر لباسی که باشد،سرکوب کننده وتحدید گر "آزادی" است ووقتی "آزادی" نباشد ،خلاقیت و پویایی از بین می رود.ازآنجا که خلاقیت و پویایی از طریق کلام ودر فرایند دیالوگ متجلی می شود،رویکرد مونولوگ تلاش میکند آگاهانه ویا نا آگاهانه در مقابل کلام ودیالوگ از خشونت استفاده نموده ومانع بروز خلاقیت واندیشه شود. وخاتمه کلام اینکه خشونت در روشهای مبارزه ازنبود اندیشه آغاز وبا عدم تاثیر گذاری به کار خود پایان می بخشد.ترجمان این پایان در عرصه قالب (قدرت در حکومت)تمامیت خواهی ودر عرصه مغلوب (مبارزه با قدرت در حکومت)رویکرد ی سکتاریستی وجدا از اجتماعی است که برای بهبود آن تلاش میگردد.
خشونت محصول توسعه نیافتگی وتوسعه حاصل اندیشه جمعی است.
امیدوارم افرادی که این اطلاعیه را امضاء نموده اند( نه بخاطر عضویت در یک اتحاد مشخص بلکه برای عاشورپور) به این پرسش در صورت تمایل پاسخ دهند :
آیا عاشور پور و یا عاشورپورها در اقلیم کوچک سیاست می گنجند و آیا برای تجلیل از چهره های ملی باید از حصار های تنگ سیاست خارج شد و شخصیت ملی را برای زحماتی که در حوزه مربوطه کشیده است ، گرامی داشت؟
من آن اطلاعیه را بدلیل مصادره سیاست از چهره ملی امضاء نکردم، چون میدانستم با مضمونی که آن اطلاعیه منتشر گردید، حتما از سوی بخش زیادی از دوستداران عاشور پور و فرهنگ ملی با این پرسش مواجه می شدم:
گیرم که آب رفته، به جوی باز آید،
با آبروی رفته چه می کنید؟
و در پایان با مخاطب قرار دادن پیشنهاد دهنده و یا پیشنهاد دهندگان می گویم:
آن چه بیش از همه محرک تفکر است این است که ما [همه ی انسانها] هنوز فکر نمی کنیم. (مارتین هایدیگر) و با پایه قرار دادن این گفته، تا مادامی که فکر نکنیم، بر اعتقادات خود پا میفشاریم و به همین دلیل قادر به دستیابی به اندیشه جمعی نمی گردیم.

Hamid.rhamidi@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست