ایران من و دو سروده دیگر
هاتف رحمانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۵ اسفند ۱٣٨۲ -
۵ مارس ۲۰۰۴
ایران من
ایران من
هیچ چیز مثل ِ این خطوط ِروشن ِشکستگی
که نقش غارتی هماره است
زیر تیغ آفتاب به چهره ات
نشان رنج ِ بیکرانه ی تو نیست .
این زخم های عاصی شلاق ها
که نواخته می شود
برهنه بر اندام ِ دختران ِعشق
واین زنجیرهای بی تدبیر
که با راهوار قدمهای مردمان
هرچه آرزوی نان وصلح وآزادی را
به مسلخ کشانده است
بلندای فریادیست
بر معبر جهان
در ازدحام حادثه .
ایران من
دل بد مکن زفتنه ی خامان روزگار
بر این هجوم یکریز ویرانی
در این دقایق بی نام ِ زندگی
در ما هنوز
شعر غریب ِ شکفتنی ست
دردست ها و آوازها !
کز دشت های هرچه فتنه های خوف
فراتر
باز هم فراتر می روید .
در ما هنوز
گلخند ململین عشق
درجای جای جاری حضورتو
چونان گلی رنگین
سر راست می کند زخاک .
ایران من
ایران پیر عشق
دل بد مکن زفتنه ی این آمران داغ ودرفش ویوغ .
اکنون ، در این کلاف قیر اندود
این روزگار ِ تیره کام ِ خوف آلود
رهایی
جاری ترین کلام باورهاست
درما!
و رنج های بیکران ِ تو
می دانیم که زیر تیغ روشنای آب وآفتاب
با همتی که درآن
آوازهای مهر ِ نان وصلح وآزادیست
با چالشی که دراو
نوشخند صبح روشن فرداهاست
ذوب می شود .
ایران من
هیچ چیز
مثل خط خامش نگاه آبی ات
زیر تیغ آفتاب
نشان ِ مهر ِ نان وصلح وآزادی نیست .!
هلا یاران ویاوران مهر...!
ایران ما
ایران پیر عشق
چشم انتظار باران است
تا طلوع سبزنو گیاه آزادی !
۱۷/۰۹/۱۳۸۲
صدایم کن !
صدایم کن !
چه آرامشی جاریست
درتو
دراین دم طوفان نا رفیق لحظه های خوف !
صدایم کن
از پشت چپر های عاطفه !
تا اعتماد بارانی باشد
درغبار سهمگین تنهایی !
۰۴/۰۹/۱۳۸۲
برهنه تر از بهار
ازابر آینه هامی گذرم
تا شادابیت را برهنه تر دیده باشم !!
باز این باران
با صفای همیشه ها
وبوی خاک
انبان خاطره را خیس کرده است .
شگفتا!
پاییز را بهاری می بینی
دیگر سان
وپشنگ شادابیت
از ابر آینه ها می گذرد .
برهنه پاتراز هماره ی حضور
با عرق ریزان اندیشه ها
به استقبالت می آیم .
وباز
این باران
وبوی همیشه تازه ی خاک
با رقص دارکوبیشان بر شیروانی ها
خیسم می کند .
خیس از ابر آینه ها می گذرم
تا شاد آباد انبان خاطره
درپاییز
با شادابیت
برهنه تر از بهار
۵/۹/۸۱-۲/۱۰/۸۲
|