یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نسخه خطی اقای ادیب – قسمت دوم
دروغ بزرگ


هاتف رحمانی


• محدودتر شدن فرصت های سودآور برای سرمایه گذاری کاپیتالیستی و در تگنا افتادن آن که بیش از دو دهه است گریبانگیر کشورهای سرمایه داریست، سرمایه را به جست و جوی فرصت های تازه برای کسب سود و ایجاد این گونه فرصت ها بر انگیخته است. و همین مقطع آغاز سیر رو به گسترش جهانی کردن اقتصاد در راستای منافع سیری ناپذیر سرمایه و غارت ملل جهان است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ فروردين ۱٣٨٣ -  ۱۶ آوريل ۲۰۰۴


Hatef_r۲۲۰۲@yahoo.com
 
طلایه داران گسترش جهانی شدن با شور و شعف فراوان بیش از سه دهه است که اعلام کرده و همچنان اعلام می کنند که در ظل توجهات «خدای سرمایه» و فرشته نجات بخش «بازار فراملیتی» و با یاوری داروی کارآمد «تجارت آزاد» سیل «دموکراسی» و زندگی بهتر و «تنعم همگانی» فرا خواهد رسید.
«اکنون بیش از ده سال از این دو دهه پیش بینی شده گذشته است و مادر شرایطی بسیار بدتر از پیش، حتی در کشورهای سرمایه داری پیش رفته ای چون انگلیس، هستیم، جایی که طبق آخرین آمار یک سوم کودکان آن زیر خط فقر زندگی می کنند و در بیست سال ِ گذشته شمار چنین کودکانی سه برابر شده است. هیچ کس نباید در باره ی آثار بحران ِ ساختاری سرمایه حتی بر ثروتمندترین کشور جهان، یعنی ایالات متحده، دچار توهم باشد. چراکه در این کشور نیز اوضاع در دو دهه ی گذشته سخت رو به وخامت نهاده است. طبق گزارش اخیر اداره ی بودجه ی کنگره – اداره ای که به هیچ رو نمی توان آن را متهم به تمایلات چپ کرد – درامد یک درصد جمعیت امریکا که ثروتمندترین افرادند، با در آمد صد میلیون نفر (حدود ۴۰% جمعیت) از پایین ترین اقشار جامعه برابر است. نکته ی مهم تر آن که این رقم تکان دهنده از سال ۱۹۷۷ به این سو – هنگامی که در آمد ۱% بالای جامعه مساوی در آمد «فقط» ۴۹ میلیون نفر افراد فقیر جامعه، یعنی کمتر از ۲۰% جمعیت کشور، بود- دو برابر شده است» (۱)
و یا اینکه در داخل ایران میزان مصرف ۲۰% از مردم مساوی ٨۰% بقیه است.
و یا اینکه شمار بیکاران در ایالات متحده در فاصله ماه های ژانویه و آوریل ۲۰۰۳ نزدیک به ۵ درصد افزایش یافته است. در اسپانیا ۹/۱۱ درصد جمعیت فعال با مشکل بیکاری دست به گریبان است و این رقم یک رکورد در اروپا محسوب می شود. نرخ بیکاری در آلمان ۷/۱۰ درصد و در فرانسه ٣/۹ درصد است. اما این ارقام واقعیت را کمتر از آنچه هست نشان میدهد.
کار پاره وقت تحمیلی و ساعت های کاری نامتعارف گسترش بی اندازه یافته و اکنون در فرانسه از هر شش حقوق بگیر نزدیک به یکی کمتر از حداقل دستمزد ماهانه حقوق می گیرد. کارگران فقیر که بیشتر آنها را زنان تشکیل می دهند دیگر خاص جامعه آمریکا نیستند. (۲)
سازوکار اجرای این «بهشت زمینی» بنا بر نظر اعلام کنندگانش مبتنی بر دو مکانیسم مکمل است.
۱. جریان آزاد سرمایه (*) ۲. جریان آزاد تجارت
براستی ببینیم که این هر دو مکانیسم در واقعیت عینی خویش چه می کنند؟
«در پایان سال ۱۹۹۰، سرمایه گذاری مستقیم خارجی – یعنی سرمایه گذاری در ساخت کالا، دارایی های غیر منقول، استخراج مواد خام، نهادهای مالی و غیره که از طرف سرمایه گذاران همگی کشورها در خارج از مرزهای ملی شان صورت می گیرد – به بیش از ۱.۵ تریلیون دلار رسید. چون این برآورد رسمی است، عملا واقعیت را به طور فاحشی کمتر از انچه هست نشان می دهد، زیرا مبتنی بر ارقام دفتری است، اما حتی به عنوان یک بر آورد حداقل هم آنچه در این رقم مهم و معنی دار است فقط حجم این رقم نیست، بلکه سرعت بی سابقه ی رشد آن طی دو دهه ی اخیر هم هست. فقط در سال های دهه ی ۱۹٨۰ رقم سرمایه گذاری مستقیم در سرزمین های خارجی تقریبا سه برابر شده است. به علاوه این سرمایه گذاری ها زمینه هایی بسیار فراتر از ساخت کالا و استخراج مواد خام را هم زیر پوشش گرفته است.» (٣)
گسترش این حجم سرمایه گذاری، در همان حال، موجب مطرح شدن پرسش هایی در باره مضمون و نتایج بلندمدت تر آن هم شده است. «نظریه ای که بطور وسیعی مورد قبول قرار گرفته، فرسایش حاکمیت ملی را در کانون های سرمایه داری تصور می کند که باید از قرار معلوم جای خود را به یک «بین الملل سرمایه» بدهد که قوانین حاکم بر روابط بین المللی را ایجاد کرده، تقویت و تحکیم خواهد بخشید. اعضای دوراندیش تر طبقه سرمایه دار ِ حاکم خوب می دانند که تصور یک «بین الملل» در شرف ظهور ِ سرمایه چقدر واهی و بی اساس است. راست است که با توجه به پیچیدگی هر روز بیشتر دنیای مالیه ی بین المللی و دامچاله های بسیاری که در آن وجود دارد. آنان در جست و جوی راه هایی هستند تا آن نهادهای بین المللی را که می تواند به آنان کمک کند تا هرج و مرج بالقوه ای را که با آن روبرو هستند به حداقل برساند، تقویت کنند، یا نهاد های تازه ای را برای این منظور به وجود آورند. اما هر چند این ضرورت بطور مجرد بسیار خوب درک شده است و هر چند گام های بسیاری به امید همکاری بیشتر در این زمینه برداشته شده است، اما باز هم هیچ گونه فروکشی در انگیزه و عطش کشورها برای به دست آوردن قدرت و ثروت بیشتر حاصل نشده است. حاصل کار این است که جهانی شدن تسریع شده ی سال های اخیر هم منجر به هماهنگی نشده است.» (۴)
جهانی شدن خود معلول این ناهماهنگی رو به افزایش است. بر خلاف انتظاراتی که همه جا شایع است، پا به پای وابستگی متقابل رو به رشد قدرت های عمده ی سرمایه داری به یکدیگر، سرچشمه های اختلاف و تنش هم در میان آنان افزایش یافته است. انتشار جغرافیایی سرمایه نیز تضادهای بین ملت های فقیر و غنی را کاهش نداده است. گرچه تعدادی از کشورهای جهان سوم با استفاده از روند جهانی شدن، درجهت صنعتی شدن و رونق تجارت، پیشرفت قابل ملاحظه ای کرده اند اما فاصله و خلا عمومی حاکم میان کشورهای کانونی و کشورهای پیرامونی مدام گسترده تر شده است. برای شناخت عمیق تر از وضعیت حاکم بر جهان سرمایه داری ناچار از توضیحات شاید کمی طولانی تری در این باره هستیم.
تاریخ سرمایه داری و امپریالیسم تاریخی است پر فراز ونشیب. «اگر مدت دو قرن گذشته یا چیزی در همین حدود را که از آغاز انقلاب صنعتی تاکنون گذشته است مورد بازنگری قرار دهیم دو دوره را در این مدت می یابیم که طی هر یک از این دوره ها، به روشنی یک قدرت سرکرده بر دیگران تسلط داشته است: تسلط بریتانیا در میانه سده ی نوزدهم و تسلط ایالات متحده در میانه ی سده بیستم. »(۵)
«سرکردگی بریتانیا از اواخر دهه ی ۱٨۴۰ تا اوایل دهه ی ۱٨۷۰ طول کشید. پیدایش آن به روشنی با چیزی که برای آن دوره یک رونق بی سابقه به شمار می رفت همراه بود، رونقی که طی آن بریتانیای کبیر _ با فاصله زیاد از دیگران _ بزرگ ترین و قوی ترین قدرت صنعتی و بازرگانی بود. شالوده نظامی برتری این کشور در بازرگانی خارجی و مستملکات استعماری آن، برتری بی چون و چرای نیروی دریایی اش بود. حکومت بریتانیا که فاقد یک ارتش به اندازه کافی بزرگ برای مهار کردن قاره بود، با سیستمی از اتحادهای نظامی تقویت و پشتیبانی می شد که برای حفظ یک موازنه ی قدرت در اروپا طراحی شده بود: پشتوانه ایدئولوژیک این نظام با هواداری شدید از پایه پولی طلا و اصول تجارت آزاد و تشویق قدرتمندانه ی آنها تامین می شد. پایه پولی بین المللی طلا که به وسیله بانک انگلستان اداره می شد، در عمل یک پایه پولی استرلینگ بود. با این نقش، پایه پولی یاد شده یک ستون مهم برتری اقتصادی بریتانیا به شمار می رفت و تجارت آزاد به روشنی مزایای خارق العاده ای را به این کشور که دارای پیشرفته ترین ظرفیت ساخت و تولید کالا بود، ارزانی می داشت. با این وجود، هنگامی که توانایی تولید و ساخت کالا و صادرات کشورهای درون قاره اروپا و ایالات متحده آغاز به رشد کرد و از بریتانیا پیشی گرفت، روزهای افتخار بریتانیا هم به سر رسید. گرچه برتری بریتانیا یک شبه از میان نرفت ولی فرو غلطیدن آن از بالابه رده های پایین تر، هنگامی که بحران بزرگ سال های ۱٨۷٣ تا ۱٨۹۶ ضربات خود را وارد ساخت، به طور روشن افتابی شده بود. رقابت در بازرگانی خارجی رشد کرد و تا نقطه ای رسید که سیاست های حمایتی (**) به تدریج جایگزین تجارت آزاد شد. رقابت تشدید شده برای فضای اقتصادی و نظامی اضافی، به تلاش دیوانه وار برای به دست آوردن مستعمرات انجامید. قدرت های استعماری، بین سال های اخر دهه ی ۱٨۷۰ و سال ۱۹۱۴ _ در هر سال به طور متوسط حدود ۲۴۰،۰۰۰ مایل مربع مستعمره به چنگ می آوردند که تقریبا سه برابر متوسط مقدار مستعمراتی است که در ۷۵ ساله ی نخست قرن نوزدهم به دست می آوردند. مارک آلمان به طور روز افزونی بر نقش و موقعیت ممتاز پوند استرلینگ می تاخت و برای بازار پولی لندن که تنظیم کننده نظام مالی بین المللی بود، این تهدید را به وجود آورده بود که آن را از خر مراد به زیر کشد. حتی برتری دریایی بریتانیا هم در یک مسابقه ی تسلیحاتی تسریع شده رو به زوال رفت. تحت چنین شرایطی، دیگر ترتیبات سنتی موازنه ی قدرت برای صلح به عنوان یک ضامن قابل اطمینان به کار نمی آمد، و با گذشت سه چهارم قرن از روزهای اوج سرکردگی بریتانیا، مشخصه غالب بر امور جهانی هرج و مرج و عدم هماهنگی بود: دو جنگ جهانی، بحران بزرگ دهه ی ۱۹٣۰، منسوخ شدن پایه پولی طلا، و فروپاشی نظام بین المللی و تجزیه ی آن به بلوک های تجاری و پولی جداگانه.» (۶)
«نظم نوین جهانی» در دنیای سرمایه داری بر روی خاکستر جنگ جهانی دوم و این بار به سرکردگی ایالات متحده قد بر افراشت. «قدرتی با برتری غیرقابل چون و چرا در زمینه ی تسلیحات و ظرفیت تولیدی و مالی ای که برای شلاق زدن به بقیه ی دنیای سرمایه داری و به شکل دلخواه در آوردن و به راه دلخواه بردن آن کفایت می کرد.» (۷) قرارداد «برتون وودز (۱۹۴۴) به سیادت استرلینگ نقطه پایان گذاشت و دلارهای تضمین شده ی امریکا با طلا مورد تقدیس قرار گرفت. تبلیغ بازار آزاد و تجارت آزاد از سر گرفته شد و نهادهای بین المللی تازه ای ابتکار و ایجاد شدند و در جهت این هدف انطباق یافتند که یک شبکه ی امپریالیستی کمابیش یکپارچه را حفظ و نگهداری کنند. شبکه ای که هدفش آن بود که دامنه تجارت آزاد را گسترش داده، بر دنیای مستعمراتی پیشین لگام زده و ملت هایی را که در صدد گسستن این شبکه و خارج شدن از آن بودند به وسیله جنگ یا با سایر وسایل سر جای خود بنشاند. (و درست در همین معادلات بود که جنبش ملی ایران آماج کودتای امریکایی – انگلیسی – ارتجاعی واقع شد.) امریکا نقش ژاتدارم جهانی را به عهده گرفته بود و انتظار و در مواقع ضروری اصرار داشت که قدرت های هم پیمان و کشورهای مشتری آن به ستون یک پشت سر او حرکت کنند. اما این سرکردگی بیش از سه دهه دوام نیاورد. دوران سرکردگی امریکا هم که با یک رونق اقتصادی بزرگ و غیرعادی مشخص شده بود، با فروکش آن به سر رسید. قدرت های تازه نفسی همچون ژاپن و آلمان به سرعت به ایالات متحده می رسیدند و توانایی می یافتند که با برتری این کشور در تجارت خارجی و امور مالی هماوردی کنند. هماهنگی ها میان کشور های عمده بویژه به علت روشی که امریکا برای بهره برداری از موقعیت ممتاز دلار در پیش گرفته بود دچار اختلال می شد. بی توجهی ای که امریکا در مقابل تعهدی که برای پشتیبانی دلار با طلا انجام داده بود و انتشار حجم کنترل نشده و خارق العاده ای از دلار که آن را برای راه اندازی جنگ (۱۱) و ساختن پایگاه و تامین هزینه های مشتریان خود و سرمایه گذاری در بنگاه های چند ملیتی راهی سرزمین های خارجی کرده بود در عمل به بقیه دنیا می گفت یا باید او را دوست بدارند و یا از ناچاری تحملش کنند. اما رقبای نوپدید که یا برای نشان دادن مخالفت و یا در جهت دفاع خویش عمل می کردند، با تبدیل انباشته های وسیع دلار به طلا مبارزه را ادامه دادند. ایالات متحده که عرضه طلایش به سرعت کاهش می یافت سرانجام تصمیم به لغو یک جانبه قرارداد «برتون وودز» گرفت، (۱۹۷۱) و این اقدام محور حیاتی آن چیزی بود که بایستی به عنوان دوره جدیدی در هماهنگی مالی کشورها و نقطه عطفی در نقش سرکردگی ایالات متحده به حساب اید. پایان سرکردگی بی چون و چرای ایالات متحده به معنای زوال کامل سلطه ایالات متحده نبود، زیرا برتری نظامی آن هنوز وجود داشت (و البته با فروپاشی اتحاد شوروی تشدید هم شد). زرادخانه های هسته ای ایالات متحده، پایگاه های نظامی پراکنده در همه نقاط و سایر منابع نظامی، دست نخورده باقی مانده اند. و اگر چه قدرت تولیدی امریکا به طور نسبی ضعیف تر از روزهای پس از جنگ جهانی دوم شده است، با این وجود هنوز هم بالا و خیلی زیاد است. اما دیگر در به همان پاشنه ای نمی جرخد که تاکنون می چرخیده است، و امور یقینا دیگر آن طوری نیست که بطور سنتی بوده است. ایالات متحده با چالش های روز افزونی از سوی هم پیمانان خود، و محدودیت های رو به تزایدی در توانایی مالی خود و کاهش آزادی آن در تحمیل نظراتش در امور بین المللی رو به روست.
ویژگی ها و جنبه های برجسته ی این بی نظمی اقتصادی و سیاسی کنونی طی دو دهه گذشته یکی پس از دیگری افتابی شد. این ها عبارت بود از «یک تورم مارپیچ که در دهه ی ۱۹۷۰ بر اقتصاد جهانی مستولی گردید، بحران بدهی های جهان سوم که در دهه ی ۱۹٨۰ فوران کرد، نرخ های ارز خارجی که به طور گسترده ای نوسان می کرد، و جریان های پولی بین المللی که چنان طغیان کرد که کوه رو به تزایدی از بدهی ها ایجاد کرد » (٨)
برای نشان دادن این تغییرات محیط اقتصادی در بین کشور های سرمایه داری به جدول زیر توجه کنیم:
 
کشورهایی که این جدول ان ها را در بر می گیرد عبارتند از استرالیا،اتریش، بلژیک، دانمارک، فنلاند، فرانسه، المان، هلند، نروژ، سوئد، سوئیس، انگلستان، وایالات متحده امریکا.
ماخذ : بانک جهانی (۹)
همانطور که جدول نشان می دهد تولید ناخالص سرانه داخلی طی بیست و سه سالی که از ۱۹۵۰ تا ۱۹۷٣را در بر می گیرد با نرخ هنگفتی که به طور غیر عادی بالاست رشد کرده است. این، البته فقط یک میانگین است. برخی کشورها در اواخر دهه ی ۱۹۶۰ آغاز به فرو کش کردند، بقیه دیرتر. معهذا فروکشی همه گیر از ۱۹۷٣ تا ۱۹٨۹ حاد و همگانی بود. تغییر در میانگین نرخ رشد بین این دو دوره _ یعنی از ٣.۶% به ۲.۰% در سال _ برابر با یک کاهش ۴۵ درصدی می شود. همین کاهش سنگین میزان رشد هم مقیاسی است برای پی بردن به حجم امکانات بالقوه ای که، چه در زمینه ایجاد مشاغل و چه در زمینه تولید کالاها و خدمات وجود داشته و از میان رفته است، که به اضافه منابعی که در نتیجه جنگ و تولید تسلیحات تلف شده است، روی هم منابعی را تشکیل می دهند که در شرایط و اوضاع و احوال دیگری می توانستند برای هدف های اجتماعا سودمندی مانند مسکن، رفاه عمومی و حفاظت از محیط زیست مورد استفاده قرار گیرند. در اصل، آنچه با کاهش قابل توجه نرخ های رشد برملا می شود، این است که نیروی محرکه دنیای سرمایه داری پیشرفته به ته کشیده است. عوامل ویژه ای که یک موج بلند رشد شتابان را در دهه های ۵۰ و ۶۰ بر انگیختند خیلی از کارایی و اثر خودرا از دست داده اند، در حالی که محرک های تازه _ مثلا کامپیوتر و نو آوری های ارتباطی _ هم نشان داده اند برای این که موجبات کاربرد کامل منابع موجود را فراهم سازند یا نرخ های رشد گذشته را دوباره به دست آورند، کافی نیستند. و حاکی از محدودتر شدن فرصت های سودآور برای سرمایه گذاری کاپیتالیستی و در تگنا افتادن ان است. همین مفهوم را جدول زیر به نحو بارزتری نمایان می سازد
 
(الف)- به استثنای ایالات متحده، داده های مربوط به تولید ۱۹۹۰ مبتنی بر تولیدات نیمه نخستین ان سال می باشد.(۱۰)
نتیجه ی این فروکشی که بیش از دو دهه است گریبانگیر کشورهای سرمایه داریست، سرمایه را به جست و جوی فرصت های تازه برای کسب سود و ایجاد این گونه فرصت ها بر انگیخته است. و همین مقطع آغاز سیر رو به گسترش جهانی کردن اقتصاد در راستای منافع سیری ناپذیر سرمایه و غارت ملل جهان است.
ادامه دارد
۲۷/۱/۱٣٨٣
--------------------------
۱. یا سوسیالیسم یا بربریت – ایستوان مزاروش ترجمه دکتر مرتضی محیط – انتشارات اختران ۱٣٨۲ ص ٨۲
۲. ویرانسازی های پنهان کم اشتغالی لوموند دیپلماتیک ژوئن ir.mondediplo.com ۲۰۰٣
٣. جهانی شدن با کدام هدف ؟- ترجمه ناصر زرافشان - انتشارات آگاه – سال ۱٣٨۰- ص ۷۱
۴. همان ص ۷۲
۵. همان ص ۷۴
۶. همان ص ۷۶-۷۵
۷. همان ص ۷۶
٨. همان ص ۷٨
۹. همان ص ٨۰
۱۰. همان ص ٨۲
۱۱. فهرستی از جنگ های امریکا
China ۱۹۴۵-۴۶ Korea ۱۹۵۰-۵٣ China ۱۹۵۰-۵٣ Guatemala ۱۹۵۴ Indonesia ۱۹۵٨ Cuba ۱۹۵۹-۶۰ Guatemala ۱۹۶۰ Congo ۱۹۶۴ Peru ۱۹۶۵ Laos ۱۹۶۴-۷٣ Vietnam ۱۹۶۱-۷٣Cambodia ۱۹۶۹-۷۰ Guatemala ۱۹۶۷-۶۹ Grenada ۱۹٨٣ Libya ۱۹٨۶ El Salvador ۱۹٨۰s Nicaragua ۱۹٨۰s Panama ۱۹٨۹ Iraq ۱۹۹۱-۹۹ Sudan ۱۹۹٨ Afghanistan ۱۹۹٨ Yugoslavia ۱۹۹۹ Afghanistan۲۰۰۲ Iraq۲۰۰٣
*- نگاه کنید به مقاله مزدوران سرسپرده و کارآ (تصویری گروهی از بانک جهانی) لوموند دیپلماتیک اکتبر ۲۰۰۲
ir.mondediplo.com
*- برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به از حمایت گرایی تا طرفداری از تجارت آزاد، یک تغییر مشی فرصت *
جویانه – لوموند دیپلماتیک ژوئن ۲۰۰٣
ir.mondediplo.com
وهمچنین به مقاله (هنگامی که نشریه اکونومیست بر ضد خویش می اندیشد!) از لوموند دیپلماتیک ژوئن ir.mondediplo.com ۲۰۰٣


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست