بقا: هم استراتژی هم تاکتیک (۱)
نگاهی به رویکرد جدید اصلاح طلبان دولتی در دعوت ازمهندس میر حسین موسوی
هاتف رحمانی
•
جنس مبارزه این هر دو گروه در بنیاد خویش از یک مناط و منظر برخوردار است و هیچ ربطی به اساسی ترین نیازهای اجتماعی مردم ایران ندارد. تلاش هر دو این گروه ها علیرغم شیوه های به ظاهر متفاوت – که یکی دم از حرکت هیئتی می زند و دیگری با توسل به مدرنیسمی ارتجاعی به مانور بر سر مبارزه تشکیلاتی می پردازد – در بنیان خویش یگانه است. کسب قدرت و اویختگی به ماشین دولتی با حفظ بنیادی ترین مشخصه های جمهوری اسلامی برای بقا
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۶ مرداد ۱٣٨٣ -
۶ اوت ۲۰۰۴
• پیش درآمد
هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نشانه های روشنی برای تعمق در رفتار اجتماعی اقشار مختلف جامعه ایران داشت.
ریزش ۱۴ میلیون رای، آن هم در میان ساکنین شهرهای بزرگ، می توانست در تعیین استراتژی و تاکتیک نیروهای سیاسی تاثیر اساسی داشته باشد. انتخابات دومین دوره شوراهای شهر وروستا - که آزادترین انتخابات جمهوری اسلامی لقب گرفت – معنای شکل گرفته در انتخابات ریاست جمهوری را روشنای ویژه ای بخشید. لب مطلب این بود که اقشار بسیاری از طبقات اجتماعی ایران از خاتمی عبور کرده بودند. این نشانه در ادبیات بخش های رادیکال اصلاح طلبان نیز نمود ناقصی یافت. طرح عبور از خاتمی که توسط عبدی زمزمه شد، بازتاب همین نشانه ای بود که باجمع بندی رفتار اجتماعی مردم عینیت یافت. نیروهای مختلف سیاسی جامعه ایران بازخوردهای خاص خودرا با این پدیده داشتند. اصلاح طلبان قافیه را در این بازی باخته یافتند. انها با تلاشی مذبوحانه تمام نیروی خود را با تمرکز بر محوریت مجلس – نهادی که به تمامی در اختیار داشتند - بر سر مسائلی که مقبولیت عام نداشت و تنها مشغله های ذهنی و سیاسی – گروهیشان بود به میدان اوردند. اوج این تلاش بی حاصل، تحصن نمایندگان در مجلس بود. تحصنی که به بزرگترین نمایش بی پشتوانگی نیروهای اصلاح طلبان دولتی تبدیل گردید. از دل تمام غوغاها مجلس هفتمی شکل گرفت که برای درک ماهیت ارتجاعی و متحجر آن نیاز به صبوری و زمان زیادی نیست.
محافظه کاران ایران که از مرداد ۷٨ با چراغ خاموش و با برنامه ریزی و حرکتی گام به گام روند تحولات اجتماعی را تعقیب کرده و در هر مرحله ای از تحولات، منسجم تر پای در میدان گذاشته بودند با تکیه بر سه محور:
۱. اقتدارگرایی مطلق درعرصه جامعه با اتکا به اهرم های مادی چون قوه قضاییه و شورای نگهبان و...
۲. بسیج و انسجام بخشی به لایه های سنتی هواداران، همراه با تاکیدات هیاهوگرانه برتامین معیشت مردم
٣. درک عینی عبور مردم از خاتمی واصلاح طلبان و بی تفاوتی اجتماعی نسبت به شعارهای انان در بین مردم
توانستند حاکمیت خود را بر شوراهای شهر و روستا و مجلس هفتم در غیاب مردم، بر اصلاح طلبان دیکته کنند . جنس مبارزه این هر دو گروه در بنیاد خویش از یک مناط و منظر برخوردار است و هیچ ربطی به اساسی ترین نیازهای اجتماعی مردم ایران ندارد. تلاش هر دو این گروه ها علیرغم شیوه های به ظاهر متفاوت – که یکی دم از حرکت هیئتی می زند و دیگری با توسل به مدرنیسمی ارتجاعی به مانور بر سر مبارزه تشکیلاتی می پردازد – در بنیان خویش یگانه است. کسب قدرت و اویختگی به ماشین دولتی با حفظ بنیادی ترین مشخصه های جمهوری اسلامی برای بقا. اصلاح طلبان، امروز در موقعیت اخراج از حاکمیتی قرار گرفته اند که زمانی بخشی از رادیکال هایشان چندی بر طبل تهی خروج از حاکمیت کوبیدند. خروجی که هماره با توسل به توجیهات مصلحت جویانه ناکام ماند و مشت اصلاح طلبان را برای رقیب مهاجم در میل به قدرت بیشتر باز کرد. در استانه این تحولات سردمداران حزب مشارکت بعنوان شاخص ترین نیروی اصلاح طلب دولتی، بادکنک مبارزه تشکیلاتی و گسترش تشکیلات را هوا کردند تا شاید تتمه ابروی برباد رفته را با این ژست های صد من یک غاز بازسازی کنند. اما هنوز مرکب نهایی کنگره بر قرطاس ننشسته بود که ساز دیگری کوک شد. نامزدی مهندس موسوی، آخرین نخست وزیر ایران برای نهمین انتخابات ریاست جمهوری. درک این رویکرد اصلاح طلبان شایسته کاوشی از زوایای مختلف است. این نوشتار با این پیش درامد دراز قصد پرداختن به این مهم را دارد.
• ابتریسم روحانیت
علیرغم گذشت ۲۵ سال از تاسیس جمهوری اسلامی و علیرغم حاکمیت بلامنازع روحانیت در تمام این سال ها، امروز در صحنه گسترده جامعه همه شواهد حاکی از ان است که روحانیت فاقد نیرویی است که از حداقل پذیرش و اعتبار اجتماعی، حتی در وسعت هواداران سنتی خویش، بر خوردار باشد. راهیابی روحانیون درجه سوم و چهارم به مجلس هفتم و ناگزیری انتخاب فردی غیرروحانی به ریاست مجلس، نشانگر اوج افلاس روحانیت است. تکیه بر اهرم های اقتدار نظیر شورای نگهبان و قوه قضاییه از راه پرونده سازی و حذف اجتماعی نشانه دیگری از این بحران گسترده در جامعه روحانی زده ایران است. اصلاح طلبان دولتی شاید با درک همین نکته بود که بعد از دوم خرداد ۷۶ راه نوی را در به عرصه آوری نیروها در پیش گرفتند. مطرح شدن نیروهای غیرروحانی و به صحنه آمدن افراد دانشگاهی نکته ای بود که امیدها را بر انگیخت. مجلس ششم اوج ترکیبی بود که امتزاج تازه ای از روحانیت رو به افول و دانشگاهیان نو قدرت یافته را به نمایش گذاشت. نمایش تراژیکی که سرانجامی کمیک یافت. نیروی انحصارطلب محافظه کاران در عمل نشان داد که به هیچ وجه در تلاش برای حفظ منافع طبقاتی و صنفی خویش قصد مسامحه و مصالحه را ندارد. سیل گیر و بندها و پرونده سازی ها را به عاملیت قاضی مرتضوی و حداد و قضات دادگاه ویژه روحانیت براه انداختند و هر آن نیرویی را که در آینده ای نزدیک می توانست بدیلی (الترناتیوی) برای این ابتریسم روحانیت باشد از دم تیغ ممنوعیت شبه قانونی گذراندند. محصول بذر کاشته ی محافظه کاران دقیقا در مقطع انتخابات نهم ریاست جمهوری باید درو شود . نشانه های انهم بسیار روشن است. نگاه کنید، ولایتی، احمدی نژاد شهردار مردمی! تهران و یک ردیف جماعت حلقه بگوش ولایت از این قماش در صف نام نویسی ایستاده اند. اما همه گویای ابتریسم روحانیت در حاکمیت ایران. روحانیت در مقطعی قرار گرفته است که هیچ کادر ساخته ای برای بقای خویش روی صحنه تماشاگران ندارد. مجموعه این عوامل به اضافه فشارهای فزاینده خارجی، روحانیت را در استانه سبعیتی بی نظیر قرار داده است. تلاش برای رهایی از سایه چند معضل مهم از جمله پرونده زیبا کاظمی، آغاجری و نویسندگان زندانی چون زرافشان را می توان اخرین ژست روحانیت برای چهره سازی از خویش در جامعه ایران، قبل ازانتخابات نهم ریاست جمهوری و پیش در آمد یورش همه جانبه به حساب آورد.
ادامه دارد
۱۴/۰۵/۱٣٨٣
Hatef_r2002@yahoo.com
|