کشتار تابستان ۶۷ برآمد حاکمیت استبداد
هاتف رحمانی
•
قتل عام کنندگان یعنی رژیم سراسر جهل و جنایت ولایت فقیه دشمن اشتی ناپذیر تمام نیروهاست. قتل عام کنندگان در برابر هیچ نیرویی پاسخ گو نبوده و نیست و نخواهند بود. تلاش برای تغییر بنیادی و طرد استبداد، نبردی هم سو در راستای تعریف نوینی مبتنی بر مدنیت از حاکمیت، و ستیز دوشادوش برای ایجاد جبهه واحد ضددیکتاتوری برای ازادی، صلح، استقلال، عدالت اجتماعی و طرد رژیم ولایت فقیه یگانه راه پاس داشت یاد و خاطره جان باختگان فاجعه ملی است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱٣ شهريور ۱٣٨٣ -
٣ سپتامبر ۲۰۰۴
Hatef_r۲۰۰۲@yahoo.com
به عبارتی ملت ما را می توان ملت سر به دار نامید. حاکمیت دیرین استبداد و سلطه بلامنازع دولت در تمام حوزه های خصوصی و عمومی جامعه، چنان موقعیت اجتماعی را در تمام دوران ها پدید آورده است که هر صدای اعتراضی از سر عدالت خواهی تعبیر به براندازی و هتک حرمت دولت های استبدادی حاکم گشته است. نگاهی هر چند گذرا به تاریخ معاصر ایران رگه های نیرومندی از این موقعیت اجتماعی را به نمایش می گذارد. در تمام طول تاریخ یک صد ساله، ما حتی لحظه ای، جامعه ای عاری از زندان و شکنجه و اعدام و تیرباران نداشته ایم. از اعدام انقلابیون مشروطه در باغشاه تهران که شروع کنیم سر از سیاه چال های رضاخانی در می آوریم. از قتل عام فجیع انقلابیون در ۱٣٣٣ که شروع کنیم به فجایع اعدام های ادامه دار اواخر دهه ٣۰ می رسیم و از کشتار ۱٣۴۶ که نگاه کنیم این سیر قتل و کشتار مبارزین عدالت خواه معترض به سیستم حاکم را می توانیم تا سال ۱٣۵۶ پی بگیریم. و البته در تمام طول این شب های دراز، زندان ها انباشته از مبارزینی است که در آرزوی روزهای بهتر، برای ملت، خلق، توده و مردم لب به اعتراض گشوده اند. با پیروزی انقلاب عظیم مردمی در بهمن ۱٣۵۷ امید ها برای اینکه دیگر بند و زندانی در انتظار مبارزین راه آزادی و استقلال و صلح نباشد گل افشانی می کند. اما دریغ...
هنوز فریادهای شوق مردمی در کوچه های انقلاب برای ازادی، استقلال و عدالت اجتماعی بر پاست که خبر اعدام دو تن از انقلابیون در اهواز در سال ۱٣۵٨ به گوش ها می رسد و این بار استبداد با ردای مذهب و با یاری از اصطلاحاتی جدید چون محارب، منافق، مرتد و ضدانقلاب به شکار مبارزان می رود. کردستان، ترکمن صحرا، تهران، اهواز و... به خون مبارزان گلگون می شود و می رسیم به استانه ۱٣۶۰ که سیل پایان ناگیر کشتار تا ۱٣۶۴ بی وقفه به شکار انسان ها می پردازد. خوی انحصار طلب و ضد بشری استبداد با قلع و قمع همه گروه ها و دستجات سیاسی و غیرسیاسی در فضای وحشت آباد ایران که به صفت اسلامی هم آراسته است هل من مبارز می طلبد. از سال ۵۹ جنگ که خود کشتار دیگری است آغاز می شود. پس از فتح خرمشهر و با تبدیل ماهیت تدافعی جنگ به جنگی تجاوز طلبانه و ارتجاعی هزاران انسان به مسلخ ادعاهای واهی فرستاده می شوند. با ایجاد فضای نظامی - امنیتی ضد مردمی، نفس ها را درسینه ها حبس می کنند و شب دیجور یلدای استبداد بر تمام روزن ها ورخنه ها سایه می افکند. فشار های داخلی و خارجی و مصلحت اندیشی بخشی از سردمداران نظام، از سال ۱٣۶۴ تا ۱٣۶۷ کمی به تلطیف فضای ضدبشری زندان ها و ماشین های تواب سازی می انجامد. افراد و عناصر تندخو کنار گذاشته می شوند. برخی ازادی ها در بندهای زندان ها رواج می یابد. فضای خفقان مضاعفی که از صدقه سر توابین به ویژه توابین مجاهد تحمیل شده بود تعدیل می شود. اما زندان ها همچنان انباشته از مبارزینی است که بر سر اعتراض به حاکمیت استبداد پس از انقلاب گرفتار بند و اسیر بندهای زندان ها شده اند. خمینی را خطر مرگ ناشی از سرطان هر ان مورد تهدید قرار داده است. سران ارتجاعی نظام راهی برای ارامش آینده می جویند. مسائل را باید حل کرد. محور همه این ها جنگ است. برخاستن هواپیمایی مسافری از فرودگاهی که در منطقه جنگی است، و سقوط ان به دست نیروهای نظامی امریکا در منطقه، همان فرصت بی نظیری است که در اختیار سران ارتجاع قرار می گیرد. برای دفاع از اسلام! صحیفه صلح سازمان ملل در دستور کار قرار می گیرد و خمینی نادانسته جام زهری را خورانده می شود که دست پخت وراث بی مروت نظام اوست. سرکرده تمام این فتنه ها رفسنجانی است و یاران هم پالگیش خامنه ای و احمد خمینی و حلقه حقانی ها!
مسئله دوم حضور هزاران تن از فرزندان برومند مردم ایران است که مجهز به دانش انقلابی، تجربه سازمانگری و اندیشه روشن برای فردای ایرانند. هر اینه حضور هر یک از اینان سر چشمه فتنه ای می تواند باشد که دمار از روزگار استبدادیان بسوزاند. پس باید چشم فتنه را کور کرد.
این بار هم همان حاکمیت دیرین استبداد و سیطره بلا منازع دستگاه دولتی قدم پیش می گذارد و با فتوایی ٣ خطی (۱) با استناد به حق انحصاری مقام نو تراشیده بر اندام استبداد ایرانی یعنی ولایت فقیه ماشین مرگ و کشتار انسان ها را به راه می اندازد. شگفتا که در این زمان هیچ دولت مردی حتی از سر عاقبت اندیشی و ضرورت پاسخگویی در پیشگاه مردم هم، به این حکم ضدبشری اعتراضی نمی کند. اگرچه به یک عبارتی این حکم خمینی چاره ای برای یکپارچه سازی نظام هم هست. انچنان که اولین فرایند ان کناره گیری منتظری تنها معترض شرمگین سرشناس به این کشتارهاست.
• فاجعه ملی و ابعاد آن
طبق امارهای گوناگونی که منابع مختلف آن را اظهار کرده اند رقم کشتکان تابستان ۶۷ از ۲۵۰۰ نفر شروع و تا ۱۲۰۰۰ نفر پایان می گیرد. (هم اکنون اسامی نزدیک به ۵۰۰۰ تن از انان از سوی سازمان ها و گروه های سیاسی شناسایی و اعلام گردیده است). این اولین بار در تاریخ پرفراز و نشیب ایران است که چنین جمعیت بزرگی آن هم مجتمع در زندان های رژیم، قتل عام می شوند. از این رو به درستی آن را فاجعه ملی نامیده اند. اگر چه تاریخ ما خبر از کشتار های جمعی کم ندارد مثل مناره سازی از سر کشتگان کرمان و... اما تفاوت عمده این عمل در ان است که:
۱. در عصر مدرن و حاکمیت به ظاهر مدنیت اتفاق افتاده است.
۲. تمام کشتگان اسیر و زندانی رژیم بوده اند که بر اساس قوانین جهانی و بر اساس قانون اساسی همین جمهوری جهل و جنایت دارای حقوق شناخته شده ای بوده اند.
٣. این کشتگان تنها از یک قوم و قبیله و طایفه نبودند و به همه مردم ایران و همه نقاط ان تعلق داشتند.
۴. اعدام انان برای اولین بار در تاریخ ایران بر اساس موازین ایدئولوژیک اسلامی انجام گرفته است.
۵. محکومیت انان حاصل شنیع ترین تفتیش عقایدی بوده است که حتی روی قرون وسطا و تشکیلات انگیزاسیون را سفید کرده است.
برای درک بهتر شرایط نظامی – امنیتی ای که رژیم ضدبشری در مقطع قتل عام زندانیان ایجاد کرده بود توجه به نکات زیر حایز اهمیت است. اگر نزدیکترین منسوبین سببی و نسبی هر یک از شهدا را ۵۰ نفر فرض کنیم، اولین مطلعین این فاجعه در صورت درستی امار ۲۵۰۰ نفری حدود ۱۲۵۰۰۰ نفر بوده اند و در صورت درستی امار نهایی یعنی ۱۲۰۰۰ نفری، تعداد مطلعین درجه اول به رقم ۶۰۰۰۰۰ نفر بالغ می شود. این تعداد افراد به دلیل حاکمیت سبعانه ترین استبداد و خفقان بر جامعه ایران حتی از دست یازی به اعتراضی هم خودداری می کنند. و کسی را هم یارای سازمان دهی و هماهنگی انان نبوده است. در خلوت خویش خون جگر نوشیدند و بر کشته فرزند و پدر ومادر خویش خون گریستند. هنوز هم پس از گذشت ۱۶ سال از این فاجعه جانکاه، بسیاری از مردم ایران از این جنایت هولناک بی اطلاع هستند. بسیاری از دست اندرکاران درجه دو و سه این جنایت و مطلعین دولتی ان نقاب اصلاح طلبی بر چهره زده خواهان مشروعیت مردمی گشته اند. هنوز پس از ۱۶ سال دست اندرکاران اصلی این فاجعه دم فرو بسته و با غصب مقامات عالیه نظام به جباریت متفرعنانه خویش ادامه می دهند. هنوز نقل حدیثی از این واقعه خونین در داخل کشور عاقبتی جز به صلابه کشیده شدن ندارد. ٨ سال دولت اصلاحات نتوانست حتی نیم اشاره ای در پرده هزار راز استتار هم در گفتمان رسمی به این فاجعه به پردازد. فاجعه ملی به دست همان عناصری که صحنه گردان ان بودند در قامت ترورهای داخل و خارج و پروژه قتل درمانی زنجیره ای امتداد یافت. و هنوز هم هیچ مرحمی از افشای عام این جنایت بر خانه دل های عزیز از دست دادگان و یاران انها دست نوازشی نکشیده است.
• چه باید کرد ؟
نوحه و زاری بر کشتگان بخشی از بیان عواطف شریف انسانی است اما همه کار نیست. بر گذاری سالگشت و گرامی داشت یاد و خاطره انان ضروری اما کافی نیست. توجه به عمق فاجعه، واکاوی علت ان، دریافت پیام های روشن ان برای ادامه نبرد و جمع بندی و برنامه ای کردن این دریافت ها ضرورت تاخیر ناپذیر هر مبارزی است. توجه به این نکته که از تمام گروه ها بدون توجه به سازمان و حزب و دسته ی انان در خیل کشتگان موجود است دارای پیام روشنی است. قتل عام کنندگان انان یعنی رژیم سراسر جهل و جنایت ولایت فقیه دشمن اشتی ناپذیر تمام این نیروهاست. قتل عام کنندگان در برابر هیچ نیرویی پاسخ گو نبوده و نیست و نخواهد بود. تلاش یگانه برای تغییر بنیادی برای طرد استبداد، نبردی هم سو در راستای تعریف نوینی مبتنی بر مدنیت از حاکمیت، و ستیز دوشادوش برای ایجاد جبهه واحد ضددیکتاتوری برای ازادی، صلح، استقلال، عدالت اجتماعی و طرد رژیم ولایت فقیه یگانه راه پاس داشت یاد و خاطره جان باختگان فاجعه ملی است.
------------------------------------------
۱. بسمه تعالی
هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریع تر انجام گردد، همان مورد نظر است.
روح اله موسوی خمینی (نقل از خاطرات منتظری)
|