یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

قیاس "مع الفارغ" آخوندی برای نفی ارتجاعی بودن رژیم آخوندی
نقدی بر نوشته ی آقای اکبر گنجی


بهروز ستوده



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۰ بهمن ۱٣٨۶ -  ۹ فوريه ۲۰۰٨


پرداختن به سخنان اخیر آقای اکبر گنجی و به چالش گرفتن نقطه نظرهای نادرست ایشان ، نمی تواند به معنی فراموش کردن دردها و رنج ها و مقاومت تحسین برانگیز ایشان بویژه در آن هنگام که از درون زندان اوین با صدای بلند اعلام داشت که با حکومت ولایت فقیه و شخص سید علی خامنه مخالف است ، باشد . بنابراین با حرمت به پایداری ها و مقاومت های آقای اکبر گنجی در آن روزهای جانکاه و نیز با احترام به جایگاه کنونی ایشان برای منعکس ساختن فریادهای حقوق بشری مردم درمانده ایران ، هدف نگارنده این سطور از به نقد کشیدن نظریات آقای گنجی برخلاف شیوه ی معمول در ادبیات سیاسی ایران ، تخریب و مخدوش ساختن شخصیت ایشان نمی باشد ، هدف یافتن راهی است که با پیمودن آن عاشقان آزادی آزادی بتوانند به سرمنزل مقصود که همانا نیل به دمکراسی و عدالت اجتماعی و جامعه ای مدرن و قانون مدار می باشد برسند . ما باید یاد بگیریم که گنجی و گنجی ها را می توان بخاطر خصایل خوب انسانی شان و دفاعشان از آزادی و دگراندیشی دوست و گرامی داشت و درعین حال می توان با نظریات نادرست آنان نیز مخالف بود و آنرا را نقد کرد چون تنها در این صورت است که قادر خواهیم بود خودرا از چرخه ی تقلید کورکورانه ی مرید و مرادی بیرون آورده و از برخورد اندیشه ها تا آنجا که ممکن است به نظریات درست و عقلانی دست پیدا کرد و در ضمن هم به خود و به گنجی و گنجی ها هم کمک نمود که به اصلاح نظریات خود بپردازیم .
یکی از شیوه های استدلال که آخوندها برای قانع کردن مخاطبین و شنوندگان خود بکار می برند توسل به شیو ای است که در اصطلاح منطق "قیاس مع الفارق" نام دارد . بر اساس این شیوه ی استدلال ، گوینده و یا نویسنده از داده ها و مطالبی که هیچ ارتباط منطقی بین آنها وجود ندارد نتیجه ی مطلوب و مورد نظر خود را استخراج می نماید و تلاش می کند که این نتایج را به عنوان یک "حقیقت" به شنونده و خواننده   القاء نماید . اگر این شیوه استدلال را از آخوندی که بر سر منبر مشغول وعظ و خطابه است گرفته شود در یک لحظه تعادل خود را از دست خواهد داد و با سر بزمین خواهد خورد . تمام هنر !! شیادان و ریاکارانی که دین را وسیله ای برای فریب مردم و کسب قدرت و ثروت قرار داده اند در استفاده از منطق "قیاس مع الفارق" است که در حقیقت چیزی جز سفسطه و مخدوش ساختن واقعیات نمی باشد و همه آخوندها در این کار استادند و تجربه ی چندصد ساله دارند . به نطق ها و خطابه های کارگزاران معمم و مکلای رژیم جمهوری اسلامی که گوش فرادهید جز سفسطه و "قیاس مع الفارق" هیچگونه راستی و واقعیتی در آن نمی یابید .
" ایرانیان مسلمان اند ! جنگ با کفار وظیفه هر مسلمان است ! صدام حسین یک کافر است ! پس جنگ با او بر هر مسلمان "واجب کفائی" است " !! با این منطق خمینی صدها هزار جوان ایرانی و عراقی کشته می شوند و دو کشور ویران می گردند .
"قرآن و سنت پیامبراسلام برای بشریت بهترین و کامل ترین قانون روی زمین است ! قوانین جمهوری اسلامی بر اساس قرآن و سنت تنظیم شده است ! پس هرکس با این قوانین مخالفت نماید دشمن خدا و پیامبر است !! با استفاده از این منطق بود که رژیم جمهوری اسلامی هزاران تن از دگراندیشان ایران را به اتهاماتی از قبیل مرتد ، ملحد ، محارب ، منافق ، مفسد فی الارض و ... به جوخه های اعدام سپرد .
"حجاب زینت زن است ! حجاب دستور شرع مقدس است برای حفظ نجابت و کرامت زن است ! زنان ایران باید تابع قوانین شرعی باشند ! هر زنی که حجاب اسلامی را رعایت نکند یعنی اینکه با شرع مقدس و اخلاق اسلامی مخالف است ! پس بر طبق قوانین شرعی باید مجازات می شود !! با استفاده از این منطق است که ضرب و شتم و توهین و تحقیر زنان ایرانی در کوچه و خیابان و محل کار به امری عادی و روزمره تبدیل می شود .
" انرژی هسته ای حق مسلم مااست ! (بخوانید دست یافتن به بمت اتم) . امریکا که دشمن ما است با دستیابی ایران به انرژی هسته مخالف است ! پس هرکس که با دستیابی ایران به انرژی هسته ای (بمب اتم) مخالفت نماید نوکر امریکا است . با این منطق است یک مشت اراذل و اوباش حکومتی برای "حق مسلم" خود در خیابانها نعره سر می دهند و بر هر مخالفتی با سیاست های جمهوری اسلامی برچسب امریکائی و خیانت می خورد !!
" شرکت در انتخابات و حضور مردم در صحنه یعنی خنثی کردن توطئه های دشمن ! رأی دادن وظیفه ای است ملی و مذهبی ! تحریم انتخابات یعنی همصدا شدن با دشمن و همراهی با ضد انقلاب !! با این استدلال و درکنارش تحدید ها و تطمیع هااست که تنور انتخابات ( بخوانید انتصابات ولی فقیه و شورای نگهبان) ۲۹ سال گرم نگاه داشته می شود و عدم شرکت در این مضحکه را "خیانت به خون شهدا" تبلیغ می شود .
مثالهای فوق همه بر اساس منطق "قیاس مع الفارغ" است که درحقیت این نوع منطق و استدلال جز سفسطه و سیاه کاری چیز دیگری نیست و جزء تفکیک ناپذیری از فرهنگ و ادبیات آخوندی است . ناگفته نماند که این نوع استدلال کردن محدود به آخوندها نمی شود چه بسا کسانی که خود را روشنفکر و مخالف فرهنگ آخوندی تصور می کنند ولی نحوه استدلال شان و برخوردشان با مخالفین فکری خود از جنس همین ادبیات و فرهنگ آخوندی است و شیوه ای که برای به کرسی نشاندن عقاید و نظریات خود بکار می برند نیز "قیاس مع الفارغ" است .
منطق و شیوه ی استدلالی که آقای گنجی برای مدرن نشان دادن رژیم جمهوری اسلامی بکار میگیرد متأسفانه همین منطق و شیوه "قیاس مع الفارغ" آخوندی است وقتی که میگوید : ماشین و تکنولوژی یک پدیده مدرن است . جمهوری اسلامی و بنیاد گرایان از ماشین وتکنولوژی استفاده میکنند ، پس جمهوری اسلامی و بنیاد گرائی در عصر حاضر یک پدیده مدرن است و سپس نتیجه می گیرد که اطلاق واژه ارتجاعی و فاشیستی به رژیمی که با هزار رشته خود را به اعماق تاریخ وصل کرده ، غلط است و باید گفته شود "رژیم سلطانی" . همینطور وقتی که آقای گنجی وجود برج ها و ساختمانهای جدید و استفاده از کامپیوتر و تلفن همراه و ساختن بمب و موشک را از علائم مدرنیسم جامعه ایران و رژیم حاکم بر آن میداند .
مشکل اول آقای گنجی در نحوه استدلال برای اثبات مدرن بودن جمهوری اسلامی و نفی ارتجاعی بودن آن در این است که ایشان به مدرنیسم به عنوان یک مجموعه و یک پیکر واحد نگاه نمی کند بلکه مدرنیسم را اجزاء منفرد و پراکنده ای می داند که هریک به تنهائی می توانند معّرف مدرنیسم باشند ! غافل از اینکه مدرنیسم با قانون مدرن ، با فرهنگ و هنر و ادبیات مدرن ، با روابط اجتماعی مدرن ، با جدائی دین از دولت و غیره و غیره معنی پیدا میکند نه با ساختن و یا استفاده از یک وسیله مدرن .
مشکل دوم آقای گنجی در این است که ایشان پدیده های مدرن را مرده و بی جان تصور می نماید و هیچ ارتباطی را بین این پدیده و مسائل پیرامون آنرا نمی بیند برای مثال وقتی ایشان از افزایش تعداد دانشجویان و مقایسه اش با سابق سخن می گوید فراموش می کند که بگوید جمعیت چهل ملیونی ایران به همت آموزش های غلط اسلامی رژیم ارتجاعی در طول کمتر از سی سال دو برابر شده است و یا اینکه نمی گوید که آیا برای فارغ التحصیلان دانشگاهها و مدارس عالی ایران بازار کاری در رشته های تخصصی آنان وجود دارد یا اینکه باید در بازار وسیع دلاّلی که از دستاوردهای انقلاب اسلامی است جذب شوند و یا اینکه برای امرار معاش می بایستی با مدارک تحصیلی و تخصصی در خیابانها به مسافر کشی مشغول شوند ، آقای گنجی افزایش تعداد دانشجویان دانشگاههای ایران را می بیند ولی فرار مغزها را از ایران که ۲۹ سال است بدون وقفه ادامه دارد نمی بیند (بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران ، کشور ما همه ساله در صدر لیست کشورهائی قرار دارد که تحصیل کرده هایش جلای وطن می کنند و در جستجوی کار و آزادی در اروپا و امریکا و سایر نقاط دنیا پراکنده می شوند )
آقای گنجی از افزایش تعداد مقالات علمی و کتابهائی که با اجازه وزارت ارشاد اسلامی در ایران به چاپ رسیده و می رسد و از اینکه رژیم جمهوری اسلامی افکار و عقاید "نواندیشان دینی" نظیر سروش و مجتهد شبستری را تحمل می نماید می خواهد ما را به این نتیجه برساند که این رژیم نه ارتجاعی است و نه فاشیستی . ولی آقای گنجی به ما نمی گوید که این رژیم هم زمان با چاپ مقالات و کتابهای علمی و تحمل افکار آقایان سروش و شبستری چه تعداد کتاب و مقاله و فیلم و تأتر و موسیقی را سانسور کرده است ، چه تعداد روزنامه و مجله و سایت اینترنتی را توقیف کرده و چه تعداد روزنامه نگار را زندانی و شکنجه کرده و چه تعداد دگراندیش ایرانی را کشته است و چه تعداد استاد دانشگاه و دانشجو را اخراج کرده است . نه آقای گنجی عزیز افزایش تعداد دانشجویان دانشگاههای ایران و تعداد مقالات علمی منتشر شده در ایران و تحمل افکار سروش و شبستری از جانب رژیم برای صدور فتوی غیر ارتجاعی و غیر فاشیستی بودن رژیم جمهوری اسلامی کافی نیست .
رژیم ارتجاعی و قرون وسطائی جمهوری اسلامی از همان بدو تولد ، زمانی که رهبر راحلش به قصد شکستن قلم ها از قم راهی تهران شد ماهیت ضد فرهنگی و ضد دانشگاهی خود را به همگان اعلام کرد . کسانی که آن روزها نسخه "انقلاب فرهنگی" و " وحدت حوزه و دانشگاه" را بدست خمینی می دادند و صدور جهل و جنایت را به مراکز علمی و فرهنگی ایران تدارک می دیدند امروزه قبل از اینکه ما را به "نواندیشی دینی" خود دعوت نمایند خوب است که نسل جوان ایران را که در آن روزها هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته بوده است کمی با پیشینه ی تاریخی خود آشنا سازند و به این نسل جوان و خرد ورز کنونی بگویند که نتیجه ی سه دهه تلاش "نواندیشان دینی" برای آشتی دادن حوزه و دانشگاه چه بوده است ؟ و از یاد نبریم درحالی که ۲٨ سال است که انقلاب فرهنگی و "اسلامی" شدن دانشگاهها می گذرد رئیس جدید دانشگاه اصفهان می گوید : « من آمده ام که در دانشگاه دسته سینه زنی راه بیندازم و دانشگاه را اسلامی کنم » و بیاد داشته باشیم که همین چند روز پیش بود که با مبارزه دانشجویان دانشگاه تهران سرانجام آخوند بی عمامه ای جانشین رئیس عمامه دار دانشگاه تهران شد و تا حدودی به "وحدت حوزه و دانشگاه" آسیب وارد شد !
همینطور وقتی که آقای گنجی لازمه دمکراسی و جامعه مدرن را "رشد شهرنشینی" می داند و از مهاجرت روستائیان به حاشیه شهرها و توسعه ی حلبی آباد ها و حصیر آباد ها و کپر آبادها نتیجه ی می گیرد که "شهرنشینی" در ایران رشد کرده است ، معلوم می گردد که آقای گنجی چقدر به مسائل اجتماعی با دیده ای ساده و سطحی نگاه می کند . آقای گنجی بین داغان شدن وضع کشاورزی ایران و دربدری روستائیان در حاشیه ی شهرها و سیاست های تبهکارانه رژیم جمهوری اسلامی رابطه ای نمی بیند . ایشان حتی افزایش میزان جرم و بزه کاری و فقر و فحشاء و قاچاق مواد مخدر را در ارتباط با اینگونه توسعه"شهر نشینی" نمی بیند . نه خیر آقای گنجی عزیز ، پدیده های اجتماعی مانند ظروف مرتبطه با یکدیگر در ارتباط اند و حرکات شان بر روی یکدیگر تأثیر می گذارد . سیاست های ضد مردمی رژیم اراذل و اوباش حاکم باعث گردیده است که ملیون ها تن از هموطنان روستائی و بی نوای ما در جستجوی لقمه ای نان در حاشیه ی شهرهای بزرگ و در وضعیتی رقت انگیز ساکن شوند و برای سیر کردن شکم خود به مشاغل کاذبی از قبیل دستفروشی و ماشین شوئی و غیره روی آورند ، شکل گیری این توده بی هویت که از نظر اجتماعی و جامعه شناختی که جزو آسیب پذیر ترین اقشار اجتماعی به حساب می آیند را نباید به حساب "شهر نشینی" گذاشت و به رشد آن دل خوش داشت که این توده ی بی هویت و بی شکل و قواره به سادگی می تواند عکس امام دیگری را در ماه نظاره کند و بمثابه لشکر صاحب الزمان چماق اش یکبار دیگر بر سر و روی دگراندیشان ایران فرود آید . توسعه شهر نشینی اگر نتیجه ی رشد اقشار و طبقات مولّد و مدرن جامعه نباشد نه تنها مفید نیست بلکه می تواند ناهنجاری ها و معضلات اجتماعی و فرهنگی فراوانی را با خود به همراه آورد .
آقای گنجی که گویا این روزها سخت در بحر مکاشفه مدرنیسم غرب و نشست و بر خاست با فلاسفه آن دیار می باشد و می داند که مدرنیسم و دمکراسی در آن دیار در دل بورژوازی و حکومت های مدرن رشد کرده است برایش مشکل است که این صورت بندی را در ذهن خود تغییر دهد و می گوید:
« اگر رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم ارتجاعی است که جامعه را به قرون وسطی عقب رانده است ،دموکراتیک شدن چنین جامعه ای سودای محال خواهد بود. دشمنی با جمهوری اسلامی نباید به انکار واقعیات اجتماعی منتهی شود.»
نه آقای گنجی عزیز اگر حساب جامعه را از حساب رژیم ارتجاعی که بر آن حکومت می کند جدا سازید امکان دمکراتیک شدن جامعه ایران محال نیست . امکان دمکراتیک شدن جامعه ایران وقتی محال می گردد که ما بخواهیم از طریق رژیم جمهوری اسلامی به یک جامعه دمکراتیک برسیم یعنی همان چیزی که بسیاری از "روشنفکران" کج اندیش ما سالها بدان دل بسته و در انتظار پوست اندازی ارتجاع بسر می برند . امکان دمکراتیک شدن جامعه ایران درست به همین دلیل وجود دارد که رزیم قرون وسطائی حاکم بر جامعه با نیازها و خواسته های این جامعه خوانائی و هماهنگی ندارد . بر سر مردمی که بیش از صدسال است برای آزادی و عدالت اجتماعی و حکومت قانون مبارزه می کنند حکومتی ارتجاعی مسلط کردن و آنان را در زندانی به وسعت ایران به اسارت گرفتن و قوانین عهد حجر را بر این مردم جاری ساختن است که امکان برقراری دمکراسی در این جامعه محال نمی گرداند .
دشمنی با جمهوری اسلامی باعث انکار کدام واقعیات اجتماعی گردیده است آقای گنجی ؟ بجز ساختمانهای مدرن ، استفاده از وسائل الکترونیکی ، افزایش تعداد دانشجویان در دانشگاههای ایران ، انتشار کتب و مقالات علمی و تحمل افکار و عقاید"روشنفکران دینی"از جانب رژیم ، توسعه شبکه راهها و آب و برق کشور ، آیا "واقعیت" دیگری نیز وجود دارد که شما برای غیر ارتجاعی و غیر فاشیستی بودن جمهوری اسلامی ارائه دهید و آنرا به پشتوانه ای برای تئوری "سلطانی" خود تبدیل سازید و مردم ایران را به امید حذف سلطان معیوب و دار و دسته اش از جمهوری اسلامی و جانشین ساختن "نو اندیشان دینی" و "ملی مذهبی" ها دل خوش سازید ؟ اگر مردم ایران مجال دهند آیا چنین نظریه ها و تئوری هائی در آینده درخدمت "جمهوری دوم اسلامی ایران" قرار نخواهد گرفت آقای گنجی ؟


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست