۲۲ بهمن ومروری برچند آموزه آن
بیانیه کمیته مرکزی راه کارگر به مناسبت بیست و نهمین سالگرد انقلاب ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۲ بهمن ۱٣٨۶ -
۱۱ فوريه ۲۰۰٨
انقلاب، حتی هنگامی که هم چون انقلاب ۲۲ بهمن شکست خورده باشد، دارای چنان پی آمدهایی مهمی در زندگی، تصورات و آرایش نیروها هست،که هیچ کس صرفنظر از آن که موافق و یا مخالف آن باشد، نمی تواند خود را بفراموشی زده و بی اعتنا از کنار آن بگذرد. بخصوص اگر حکومتی هار و مافوق ارتجاعی هم چون جمهوری اسلامی میراث بر آن باشد که با هر لحظه تداوم حیاتش،جامعه تیرکشیدن دردی کشنده را در اندام خود احساس کند. از این رو به موازات تشدید وخامت بحران، مساله ماندن و یا نماندن چنین حکومتی آهسته آهسته از پستوی ذهن شمار روزافزونی از مردم به روی صحنه می آید. انقلاب و شرایط برپائی مجدد آن مستلزم فراهم آمدن چنان پیش شرط هائی هست که جمع شدن مجدد آنها در کنار هم، معمولا با فاصله زمانی کوتاه امکان پذیر نیست و تکرار آن بویژه وقتی انقلاب پیشین به حاکمیت بلافصل ضدانقلاب نیرومند و دارای پایگاه توده ای منجر شده باشد، نیازمند گذشت زمان و فراهم شدن شرایط برآمدجدید و نیروی محرکه نوین است. از عوامل حیاتی تکوین چنین فراشدی می توان به همزمانی تشدید تضادهای درونی ضدانقلاب، به آشکارشدن ناتوانی آن در مقیاس توده ای در انجام اقدامات اصلاحی در حوزه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، تشدید شکاف های طبقاتی و افزایش فقر و فلاکت عمومی، و بالاخره جوانه زدن جنبش های اعتراضی توده ای توسط نسل جدید اشاره کرد. باین ترتیب است که تعیین تکلیف با تجربه و عملکرد سه دهه و پی گیری اهداف ناکام مانده انقلاب- آزادی و برابری اجتماعی- هرلحظه و هرلحظه فریادکنندگان تازه ای را در میان نسل جدید می یابد و سبب آن می شود تا خاطره انقلاب از یک یادبود صرف و بی ارتباط با آن ها،به مقوله ای قابل اندیشیدن و کنکاش در آموزه های مثبت و منفی آن و بالأخره چگونگی تعیین تکلیف با ضدانقلاب هاری که بر سرنوشت او چنگ انداخته، تبدیل شود. و باین ترتیب اخگری بدرون بوته زارهای خارگون افکنده شده و بادهای مساعدی در حال وزیدن است. آیا شعله فراگیر خواهد شد؟ آیا سرکوب به مثابه تنها حربه دشمن برای حفظ موجودیت خود از کارآئی لازم برخوردار خواهد بود؟ پیش بینی را به عهده پیشگویان وانهیم و به چند فقره از آموزه های انقلاب بهمن بسنده کنیم:
- وقتی از شکست انقلاب بهمن صحبت می شود، نباید فراموش کنیم که این شکست از درون صورت گرفت. در واقع انقلاب بهمن توانست در طی یک سال مملو از اعتراضات رو بگسترش توده ای و در طی سه روز قیام عمومی طومار دشمن رودرروی خود را به آسانی درهم به پیچید. آنچه که انقلاب بهمن را ناکام گذاشت، شکست از درون بود و نه از روبرو. همین مساله است که بر پی آمدهای منفی آن و پیچیدگی برخورد با آن افزوده و پس ازگذشت نزدیک به ٣۰ سال هنوز هم تعیین تکلیف با آن را به بازبینی خود و تعیین تکلیف با آرایش اردوی خود تبدیل کرده است. از این رو به جرائت می توان گفت که سرنوشت انقلاب آتی تا حد زیادی به آن گره خورده است. شاید تصورکنیم که وقتی مردم امروز به ماهیت ارتجاعی و چهره نفرت انگیز جمهوری اسلامی که در مقطع انقلاب بهمن به صورت دشمنی ناشناس در اردوی مردمی جا خوش کرده بود پی برده باشند، تعیین تکلیف صورت گرفته است. ولی چنین نیست. چرا که وجود دشمنی هم چون روحانیت کمین کرده در صف انقلاب، به معنی آن است ک دشمن یا دشمنان (و از جمله قدرت های امپریالیستی) همواره قادرند که با سوار شدن برموج اعتراضات و پنهان کردن چهره واقعی خود، سکان هدایت انقلاب را ربوده و از چنگ مردم خارج کنند. بنابراین مساله تعیین تکلیف با انقلاب بهمن تبدیل به آن می شود که ازخود بپرسیم که چگونه چنین دشمنی پلید،توانست برقلب و مغز توده های میلیونی ما مسلط شود؟ و چگونه می توان از تکرار چنین خطای بزرگی ممانعت به عمل آورد؟ بنابر این مساله اصلی نه فقط کشف یک دشمن بلکه اسلوبی برای دشمن شناسی است و چون این دشمن بدست خود و سوار بر دوش ما به سوی قدرت پرتاب شد، پس نیارمند خودشناسی ماست. و از همین جا اساس بزرگترین آموزه انقلاب بهمن پایه گذاری می شود: مبارزه فقط بین دو نیروی خیر و شر که در برابر هم صف آرائی کرده اند و در شکل مقابله مردم با دشمن رودروی خود جاری نیست. بلکه علاوه بر آن و به موازات آن با دشمنان جاخوش کرده در اردوی انقلاب و یا در کنار آن و متظاهر به همسوئی با آن و مهمتر از آن به مبارزه با باورها و فرهنگ های واپس گرای متحد و یا همسو با دشمن در درون خود ما، و در تصورات ما وب عضا در بدیهیاتی که با اشکال بت واره شده به حیات خود ادامه می دهند، نیز هست.
- وقتی از دلایل شکست انقلاب صحبت می شود، معمولا به نقش رهبری ارتجاعی آن هم اشاره می شود. بی شک نقش رهبری ارتجاعی در جای خود بسیار مهم است. اما گفته نمی شود که چگونه می توان از تکرار آن جلوگیری کرد. اگر مراد از این تأکید آن باشد که گویا اگر یک "رهبری انقلابی" بتوان یافت که انقلاب را هدایت کند، مشکل حل خواهد شد و انقلاب به فرجام خود خواهد رسید، در اینصورت براه خطا رفته ایم و درسی از آموزه های انقلاب فرا نگرفته ایم. چرا که مساله اصلی نه بر سر وجود این یا آن رهبری بلکه بر سر خود اصل رهبری است. جنبش عظیم ضداستبدادی انقلاب بهمن، از آن موقع تهی گشت که بدنبال رهبری رفت و زمام خویشتن را به دست "رهبری فرهمند" که عکسش را در ماه جستجو می کرد، سپرد. از همان موقع این جنبش، خویشتن را تفویض کرد، از خود بیگانه شد و به ابزاری در خدمت دیگران و امیال و منافع طبقه دیگر تبدیل شد. عروج ولایت فقیه بر دوش مردم، اوج کامل این از خودبیگانگی بود و بر همین پایه بجای دیو فرار کرده، هیولای تازه نفسی توانست سلطه شوم خود را مستقر کرده و از همان لحظه به سرکوب مظاهر دموکراسی، بازسازی مناسبات سرمایه داری و قلع و قمع شوراها و جوانه های خودگردانی بپردازد. بنابر این اگر جنبش محکم بر پای خود، بر مطالبات شفاف خود و بر تشکل های مستقل خود نایستد و اگر زمام خود را بدست خود نگیرد، و یکدم از خودگردانی و خودحکومتی خویش غفلت کند، از همان لحظه نطفه فاجعه بسته شده است. چرا که کار او با هیچ رهبر فرهمند و خوش نیت – حال از هر نوعی که میخواهدباشد- به فرجام نخواهد رسید. جز بدست خود نخواهیم توانست زنجیرهای خود را بگشائیم.
پس باید بجای تأکید بر جایگزینی یک رهبری انقلابی و صالح به جای یک رهبری فاسد، و طرح آلترناتیوهای بیرون از مردم و بیرون از متن جنبش آنها، به آلترناتیو بودن خود جنبش و خودحکومتی آن و ارگانهای اقتدار توده ای آن به مثابه حاکمیت اکثریت عظیم بر خود تأکید کنیم و تمامی تلاش خود را برای بارورساختن این آلترناتیو بکار گیریم.
- وقتی خمینی از همه باهم صحبت می کرد، مزورانه منظورش جز همراهی همه با من و همراهی با آنچه که او نمایندگی اش می کرد نبود. او بدنبال یک جنبش بدون سیمای مشخص، یکدست، سر براه و به مثابه سیاهی لشکر (خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم) بود. و بهمین دلیل بطور کامل در برابر یک جنبش متکثر و پلورالیستی و مستقل و خودبنیاد قرار داشت. بدون وجود یک چنین جنبشی که حاصل پیوند جبنشهای اجتماعی و طبقاتی گوناگون با یگدیگر و ایجاد یک جنبش سراسری است، پاگرفتن یک حرکت بزرگ و تاریخ ساز، آنچه که جامعه ما اکنون بدان نیاز دارد، ناممکن است.
- وقتی از آگاهی و اهمیت آن در جنبش انقلابی مردم صحبت می شود، باید روشن گردد که انقلاب یک اقدام توده ای میلیونی است که در آن آگاهی و عمل تاریخی با هم تینده شده اند. این آگاهی بیش از آنکه یک آگاهی پسینی و باصطلاح مثبت باشد از جهانی که هنوز وجود ندارد و باید ساخته شود، یک آگاهی منفی ناشی از برخاستن علیه وضعیت موجود است و علیه مظاهر گوناگون اسارت آور آن. مهم آن است که این آگاهی منفی توده ای و معطوف به نفی مصداق های اسارت، با توهم به مصداق های مشابه دیگری همراه نباشد. از آن پس را خود حرکت و جستجو کردن در حین تغییر جهان و نقش آفرینی نیروهای آگاه بر این بستر بدست خواهد داد. حرکت انقلابی و عزم تغییرجهان خود مهمترین بستر آگاهی است.
*******
اکنون در ۲۹ نهمین سالگرد انقلاب بهمن، شاهد آنیم که جمهوری اسلامی وارد فار جدیدی از گندیدگی و انحطاط مفرط خود شده و بهمان میزان بوی گندیدگی اش، مشام مردم را می آزارد. جنبش های اجتماعی-طبقاتی کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان و اعتراضات معطوف به نافرمانی مدنی و.... علیرغم تشدید جو سرکوب و موانعی که در برابر آن برافراشته می شود، به شکوفائی و افزودن دامنه خود ادامه می دهند. جوانه های تازه ای از همبستگی در میان این جنبش ها مشهود است. اکنون بیش از هر زمانی آشکار شده که جهموری اسلامی در برابر نسل سوم و آینده سازی که در دامن خود پرورانده، قرار گرفته است.
سردمداران نظام نیز غرق در منازعات سنگین درونی حول تقسیم قدرت و غنائم از یکسو و تشدید تنش های بین المللی برای حفظ قدرت خود و سهم خواهی در منطقه از سوی دیگر هستند. ماجراجوئی های هسته ای رژیم نیز بر دامنه بحران آن افزوده و به مثابه وسیله ای برای سهم خواهی و تشدید فضای رعب و سرکوب درونی بکار گرفته می شود.
در شرایطی که هم "اصلاح طلبی" و هم وعده "عدالت خواهی" و رنگین کردن سفره نان با شکست سخت و مفتضحانه ای مواجه شده، و کوس رسوائی آن در اقصی نقاط کشور شنیده می شود، و شکاف های عمیق طبقاتی و فقر و فلاکت بیداد می کند، رژیم تنها راه بقای خود را در تشدید دامنه سرکوب و بستن شمشیر از رو می بیند. او این کار را با مستمسک قراردادن تهدید براندازی از خارج و پناه بردن به قوانین ضدبشری و عهد عتیق قوانین قضائی فقه و جزای اسلامی پیش می برد. رژیم هم چنین با شریک کردن فرماندهان و سرداران و سرکردگان نیروی سپاه در چپاول عظیم غنائم ملی و قدرت سیاسی تلاش می کند که خود را برای روبروشدن با طوفان های محمتل آینده و برخاسته از خیزش های توده ای آماده کند.
در چنین شرایطی است که از اندیشدن مجدد به انقلاب و چگونه سرنگون کردن حاکمانی که گوششان به ندای رنج و درد مردم بسته است گریزی نیست.
زنده باد انقلاب مردم ایران!
زنده باد آزادی! زنده باد سوسیالیسم!
کمیته مرکزی کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۱۱.۱۱.٨۶-۱۱.۰۲.۲۰۰٨
|