فرمان از آن کیست؟
محمدمسعود سلامتی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٨ بهمن ۱٣٨۶ -
۱۷ فوريه ۲۰۰٨
ویژگی ساخت قدرت درجوامع ماقبل مدرن آمیخته به مناسبات پنهان کاری، دسیسه، خرافه گرایی ، زورمداری و دریک کلام رویکرد غیردمکراتیک است.درچنین جوامعی مردم یا ازسرفریب و یا ازسراجبار می بایست سربرآستان کارگزاران قدرت نهند. ولو آنکه درصورت ظاهربا میل ورغبت و به انتخاب خود ملتزم رکاب حاکمان باشند.حکایتی ازاین نوع ماجرا را در وقایع قرون وسطا دراروپا می توان یافت.
ازسال 1095 میلادی که پاپ اوربن دوم فتوای جنگ های صلیبی را صادرکرد، بسیاری از جنگجویان معتقد هزاران کیلومترراه پرخطررا طی کردند تا سرزمینی که مقدس می خواندند ازسلطه غیرمومنان رها سازند. چه بسیارکه کشته شدند و چه بسیارکه کشتند. چه سالها یی که با خون و شمشیر، تهاجم و ازهم گسستن شیرازه خانواده ها طی شد تا ماحصل آن همه جد وجهاد وجان به کف نهادن آن گشت که پایه های اقتدارپاپ ها دراروپا محکم شود. شوالیه ها هم درتهاجم و تصرف ارض مقدس وهم بعدها درپاسداری ازقلمرو ایمان نقش به سزایی داشتند. نقل کرده اند شوالیه ها موقعی که به این عنوان خوانده می شدند یکی از اصولی که می بایست قسم خورند تا آخرعمربرآن وفادارباشند اجرای عدالت بود.شاید جوانمردی و پاسداری ازعدالت مهمترین دلیل علقه مردم و این گروه بود.همین شوالیه ها مدتی پس ازآنکه ازجنگیدن خلاص شدند دریافتند که عدالتی که برایش جان می سپردند نه درسرزمین های دیگرکه مقدسش می خواندند بلکه درخاک خودشان درحال دفن شدن است. آنها شاهد بودند پاپ هایی که خود را جانشین مسیح می خواندند درکاخهای مجلل می زیستند اما توده های مردم درفقر و نداری دست وپای می زنند . اینگونه بود که زمزمه های اعتراض درگرفت .پاپ ها ازاین زمزمه ها احساس خطرکردند و با نشراتهام شیطان پرستی و ارتداد سعی در بی اعتباری آنها نزد عوام و مهیا ساختن زمینه هدم شوالیه ها را فراهم کردند. چنانکه گفته اند درجنگ پاپ با شوالیه های نواحی رومانی و مجارستان که به حمایت ازساده زیستی گروه سنت فرانسیس به جنگ برضد پاپ برخاسته بودند هزاران شوالیه کشته شد...آن دوران پاپ ها توانستند برشوالیه ها پیروزشوند اما نه سیاست ، نه نبرد و نه عقاید هیچکدام درکنج تاریخ به انزوا ننشستند بلکه سرزمین به سرزمین ، ملت به ملت وقرن به قرن به رقابت وسبقت گرفتن ازیکدیگرسپری کردند تا بدین سان تاریخ را رقم زنند.
وقتی که دربهمن 57 انقلاب درایران بارخود برزمین نهاد . بنیاد سیاست نیزدرمعرض معماری دیگری قرارگرفت. پا گرفتن نیرویی جایگزین ارتش ازهم پاشیده یکی ازسوداهای داغ آن دوران بود.برخی می گویند ابراهیم یزدی نخستین کسی بود که طرح تشکیل نیرویی به نام سپاه پاسداران را پس ازپیروزی انقلاب مطرح کرد. برخی نیزسازمان مجاهدین انقلاب را از نخستین نیروهای تشکیل دهنده ی سپاه مطرح کرده اند. درهر حال این نیرو گردآمده ازباورمندان به ایدئولوژی حاکم برانقلاب شکل یافت. هرجا که جمهوری اسلامی درصدد مقابله با مخالفین خود بود ازاین نیرو بهره جست و درپشت سرنهادن فرازو فرودهای جنگ 8 ساله نیزبی تردید نقش آفرینی این نیرو تاثیری قابل ملاحظه بر سرنوشت آن داشته است.به این ترتیب پس از چند دهه ازیک گروه محدود شبه نظامی درآن ماههای نخست پیروزی انقلاب اکنون ارتشی مجهز، گسترده و سازمان یافته بجاست که درهمه عرصه های سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و نظامی حضوری چشمگیردارد وبه شکل آشکاری هژمون خود را دست کم بردو قوه ازسه قوه حاکم برنظام مسلط ساخته است.
براین اساس امروزبا کمترین تامل درتاروپود ساخت قدرت درجمهوری اسلامی دورشته رابخوبی می توان تمیزداد. نخست روحانیون که نفوذ سنتی خود درعوام و قداست های ذهنی توده ها را با قانون اساسی و ایدئولوژی حاکم درهم تنیده تا حصاری نفوذ ناپذیربرسریرقدرت بناکنند. و نیروی دیگر نظامیانی که درطول سه دهه تنها نقش آفرینی خود را درعرصه جنگیدن ، خون دادن وهزینه کردن می دیدند. هم آنها که شاهد بودند به محض آنکه ازفردای جنگ که درخطبه ها شیپور سازندگی نواخته شد، نه تنها دیگریاد نمی شدند بلکه با «مانورتجمل» و «جلنبر» خواندن آنان عرصه به برج سازانی سپرده شد که باروهای خود را برگرده درهم شکسته عدالت اجتماعی برافراشتند. چندی بعد چون کشتی سازندگی به گل نشست این بارسربازان ایدئولوژی جنبش رفرمیستی را درمصاف با اتوپیای خود یافتند، همان جنبشی که به رغم ادعاهای مدنیت اش یگانه دستاوردآن به حاشیه راندن شهروندان مشتاق به مشارکت درسرنوشت خود گردید.
ازاین پس تحرکاتی که گام به گام ازاواخردهه هفتاد به این سو درپهنه ی قدرت شروع به نشو ونما نمود، همزمان با زوال تدریجی ستاره ی اقبال رفرمیست های حکومت و یک دست شدن عرصه سیاسی ، به تدریج حکایت ازسربازنمودن شکاف تازه درعرصه قدرت نمود. چیزی که دردل تاریخ وسعتی به بزرگی ده قرن داشت و دراین سامان شاید درتمام این سه دهه، دوران نهفتگی خود را طی می کرد و اکنون سرداران به جبران همه آن تلخکامی هایشان باز آمدند تا پای در حریم ممنوعه اقتدارسیاسی نهند. برخی عنوان می کنند این همان حلقه ممنوعه ای است که احمدی نژاد هنگام انتخابات با وعده شکستن آن پا به حریم قدرت نهاد.اما گروهی دیگر براین عقیده اند اگریک بار برای دست یافتن به خیمه قدرت وتثبیت آن سربازان ایدئولوژی قربانی شدند، امروزنیز که نابسامانی ازهرسو زبانه می کشد بازاینان را درویترین سیاست می نهند تا اربابان واقعی قدرت با آویختن حلقه ی همه گناهان برگردن این قربانیان درفرصتی دیگر همچون ناجیان،لگام قدرت را دردست گیرند. آیا ممکن است این کشمکش را دنباله ی همان جنگ شوالیه ها و پاپ ها برشمرد. آیا ممکن است از پس منازعات لفظی انتخاباتی ویک گام به پس ودوگام به پیش نهادن، لایه ی دیگری از «استراتژی چند لایه» روشود؟ به راستی فرمان ازآن کیست؟
محمد مسعود سلامتی
http://rozane1.blogspot.com
|