روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۹ بهمن ۱٣٨۶ -
۱٨ فوريه ۲۰۰٨
جبهه متحد اصولگرایان یااحتمال انشعابهای زنجیره ای؟
ظهور و سقوط افراطیون
برنامه های جبهه متحد اصولگرایان با درنظر گرفتن اولویتها و نیازهای اساسی مردم
توضیح فرمانده سپاه پایبندی او را به دوری سپاه از رقابتهای جناحی نشان داد
عقاید و آرای تمام گروهها باید به رسمیت شناخته شود
تمام این معرکه ها برای کناره گیری مریدان حقیقی امام در امر انتخابات است
۲۵ سال زندگی در متن جهاد
روزنامه کیهان با عنوان ظهور و سقوط افراطیون نوشته است:
دو هفته گذشته را تا آنجا که به انتخابات مجلس هشتم مربوط می شود، می توان روزهای ساخته شدن و فروریختن پروژه ها خواند. جناح افراطی جبهه اصلاحات، در این مدت به دلایلی که اندکی از آن را بازخواهیم گفت با دستپاچگی همه ظرفیت ذهنی و سیاسی خود را بسیج کرد تا با طراحی و اجرای چند پروژه خاص، مسیر فعلی تحولات سیاسی را که کاملا برخلاف میل این گروه در حال شکل یافتن است متوقف یا لااقل مختل کند، اگر چه اکنون می توان دید که توفیق چندانی در این کار نداشته است.
خلاصه قصه این است که از ماه ها قبل معلوم بود سرنوشت جناح افراطی جبهه اصلاحات بیش از هر چیز به این بستگی دارد که تا چه حد بتواند روند امور در دو صحنه درون جبهه اصلاحات و در مواجهه با دیگر اصلاح طلبان که خود را جناح معتدل می نامند و بیرون جبهه اصلاحات و در مواجهه کلیت سیستم سیاسی را هوشمندانه مدیریت کند. اگر تندروها می توانستند با رقبای درون جبهه ای خود تعاملی هوشمندانه برقرار کنند و در عین حال در رویارو شدن با نهادهای قانونی نظام تدبیر و عقلانیت را بر احساسات غلبه دهند، شاید می توانستند عاقبتی غیر از آنچه اکنون در آستانه آن قرار دارند برای خود رقم بزنند اما اشتباه محاسبه های پی در پی باعث شده است که اوضاع طور دیگری جلو برود به طوری که در حال حاضر تقریبا همه جناح های نظام به این نتیجه گیری نزدیک شده اند که تندروها تا آخر خط راهی ندارند.
مهم ترین عاملی که در درون جبهه اصلاحات به انزوای تندروها انجامیده و بالاتر از آن فضایی به وجود آورده که جناح معتدل خود داوطلب حذف آنها شده، روند بررسی صلاحیت ها بوده است. روند قانونی و طبیعی بررسی صلاحیت ها که اکنون در حال طی شدن است مناسبات تندروها با دیگر گروه های حاضر در جبهه اصلاحات را دچار بحران کرده است. حزب اعتماد ملی به عنوان لیدر جریان معتدل در جبهه اصلاحات از مدت ها قبل اعلام کرده بود که تصمیم قطعی خود را برای جدا کردن خرج خود از تندروها گرفته است. از حدود یک ماه قبل علائمی پدیدار شده ـ وقبلا درباره آنها بحث کرده ایم ـ که کارگزاران هم علاقه ای به هم سرنوشت شدن با افراطی ها ندارد. بنا بر آخرین خبرها حتی جناحی در درون حزب مشارکت هم خود را آماده مرزبندی با تندروها می کند و علاقمند است به مجموعه جریان هایی که به ضابطه رقابت بدون ساختارشکنی معتقدند بپیوندد. تحلیل این جناح این است که بهتر است به جای مشارکت در پروژه خنده دار فرمایشی جلوه دادن انتخابات ـ که خود بهتر از هر کسی می دانند تا چه حد غیر واقعی است ـ روندهای قانونی موجود را بپذیرند و به سهم واقعی اصلاح طلبان از مجلس هشتم که توسط مردم توزیع می شود و حالا خودشان هم فهمیده اند یک فراکسیون اقلیت بیش نیست رضایت بدهند و بعد هم به تعاملات فراکسیونی درون مجلس برای پیشبرد اهدافشان ـ که لزوما ساختارشکنانه نخواهد بود ـ بیندیشند. در مقابل تندروهایی که هنوز تنشان داغ است ظاهرا قصد دارند به اسلاف خود در نهضت آزادی بپیوندند و مرده ریگ سازش در خارج تساهل در داخل را با عنوان پر طمطراق جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر احیا کنند؛ کاندیدای ناکام اصلاح طلبان تندرو در انتخابات ریاست جمهوری نهم هم ظاهرا مددکار است.
مجموعه عوامل اصلی که باعث شده تندروها اینگونه در جبهه اصلاحات به حاشیه رانده شوند و هیئت و هویتی بیش از یک اقلیت کوچک و بداخلاق از آنها باقی نماند را می توان در ٣ علت خلاصه کرد: ۱ ـ اصلاح طلبان معتدل دریافته اند که مثل هر نظام سیاسی دیگر در دنیا، اگر به چارچوب های جمهوری اسلامی پایبند باشند، این نظام امکان رقابت با سایر گروه های سیاسی درون خود را تمام و کمال برای آنها فراهم می کند و این احتمال کاملا وجود دارد که روزی بتوانند از خلال یک رقابت دموکراتیک اکثریت را در نهادهای مختلف حکومتی به دست بیاورند. درباره مورد خاص انتخابات مجلس هشتم هم همانطور که اعضای دو حزب کارگزاران و اعتماد ملی در این چند روز بارها گفته اند امکان رقابت برای آنها کاملا فراهم است به گونه ای که حتی از زحمات شورای نگهبان در بررسی صلاحیت ها تقدیر هم کرده اند. به وجود آمدن امکان مشارکت در فرایندهای سیاسی درون نظام، برای جناح معتدل جبهه اصلاحات ـ چیزی که ربطی به بررسی اخیر صلاحیت ها ندارد و از ابتدا هم بنا به اخبار کاملا دقیق وجود داشت ـ اولین عامل فاصله گذاری عمدی آنها با تندروهاست. ۲ ـ همانطور که گفته شد جناح معتدل می داند اساسا اگر کار به دست مردم باشد ـ که هست ـ سهم اصلاح طلبان از مجلس هشتم بیش از یک اقلیت نخواهد بود پس شلوغ کاری برای افزایش این سهم در واقع طلب روزی ننهاده کردن و هزینه بی جا در ازای دستاورداندک پرداختن است. ٣ ـ جناح معتدل می داند همراهی با پروژه هایی مانند قهر و تحریم در واقع معنایی جز پیوستن به اپوزیسیون ندارد و چون واضح است اولا برخورد نظام با اپوزیسیون طبعا متفاوت از برخوردی خواهد بود که با نیروهای درون سیستم می کند و ثانیا مطمئن هستند حتی در میان اپوزیسیون هم هیچ قادر به دست و پا کردن پایگاه مطمئنی برای خود نخواهند بود، به سمت این دیدگاه متمایل شده اند که از تندروی تا آن حد که بوی همراهی با اپوزیسیون بدهد حتما باید اجتناب کنند. با توجه به مجموعه این ٣ عامل می توان نتیجه گرفت که تندروها در مدیریت مناسبات خود با دیگر اصلاح طلبان تقریبا به طور کامل شکست خورده اند و محتمل ترین پدیده ای که باید در آینده خیلی نزدیک انتظار آن را بکشند حذف درون جبهه ای است.
وقتی به بیرون جبهه اصلاحات آنجا که تندروها باید مناسبات خود را با مجموعه نظام سیاسی تنظیم کنند نظر کنیم، اوضاع به مراتب خراب تر است. ظرف دو هفته گذشته اصلاح طلبان افراطی به خیال خودشان یک مجموعه عملیات کاملا هدفمند در سطح رسانه ها تعریف کرده بودند که نهایتا قرار بود نظام را بویژه در بحث رد صلاحیت ها وادار به امتیازدهی کند. این عملیات به طور خاص از دو آبشخور ویژه تغذیه می کرد. اول، تلاش برای ربط دادن یک برساخته روانی موهوم یعنی رقابتی نبودن انتخابات به توهمی دیگر تحت عنوان دخالت نظامیان در انتخابات و دوم، تلاش برای القای خط تقابل اصولگرایان بااندیشه و حتی خانواده حضرت امام(ره) که البته بی ارتباط با مورد اول هم نبود. درایت اصولگرایان اکنون همه این خطوط عملیات روانی را کور کرده است. با وجود جوسازی سنگین رسانه های اصلاح طلب به همراهی ضد انقلاب خارجی، هوشمندی فرماندهان نظامی دلیر ایران در تذکر به موقع این نکته که هیچ تعلقی به هیچ حزب و گروه خاصی در کشور ندارند و وظیفه ذاتی خود را دفاع از اصول اسلام و انقلاب می دانند، فرصت بهانه جویی را از فرصت طلبان ستاند ضمن اینکه تندروها احتمالا خیلی زود فهمیدند در حالی که خود مستظهر به تاییدات بی دریغ جناب جرج بوش هستند قیل و قال درباره سخنی که یکی از دلسوختگان نظام اسلامی از سر درد بر زبان رانده، دردی از آنها دوا نخواهد کرد. در مرحله بعد، واکنش قاطع اصولگرایان نسبت به یک خط مشکوک که قصد داشت کدهای لازم برای مقابل قرار دادن اصولگرایان با خانواده امام(ره) را در اختیار دشمن فرصت طلب قرار دهد، این خط را هم سوزاند. در عین حال که درست مثل مورد مربوط به ادعای حمایت نظامیان از یک جناح خاص، افراطی ها از مقطعی به بعد دریافتند تاکید بیش ازاندازه بر خط امام(ره) حتی کار دستشان خواهد داد چون برای اهل سیاست در ایران ـ حتی تازه کارترین آنها ـ تقریبا هیچ کاری آسان تر از نشان دادن فاصله عمیق میان آنچه امام می خواست و می کرد و آنچه اصلاح طلبان در پی آنند نیست. خلاصه اینکه در شرایط فعلی و بعد از تلاش ناکام جناح تندرو برای پروژه سازی با هدف تضعیف یا در هم ریختن روحیه انتخاباتی اصولگرایان، شرایط سیاسی به گونه ای پیش می رود که حلقه افراطی جبهه اصلاحات ناگزیر باید همین روزها تاکتیک فرار به جلو را کنار بگذارد و درباره آینده سیاسی خود تصمیم بگیرد: ماندن در حلقه نظام اسلامی و برخوردار شدن از همه مواهب آن که البته بدون اثبات قابل اطمینان این نکته که آقایان دیگر سودای بازی کردن نقش دشمن در خانه را ایفا نخواهند کرد امکان ندارد و یا خارج شدن از جرگه یاران نظام و پیوستن به دشمن که اگرچه خسارتی متوجه نظام اسلامی نخواهد کرد اما برای خود آنها حامل بزرگترین خسارتی خواهد بود که در عمر سیاسی خویش متحمل شده اند.
انشعاب و اعلام جبهه جدید
روزنامه اعتماد در یک گزارش خبری از انشعاب های زنجیره یی در جناح محافظه کار خبر می دهد و می نویسد:
علی فلاحیان با تشکیل جبهه اصولگرایان مترقی ، رسماً از جبهه متحد اصولگرایان جدا شد. وزیر اسبق اطلاعات در گفتگو با ایسنا خبر تاسیس این تشکل تازه با محوریت خویش را اعلام کرد تا هم تکلیفش را در رقابتهای انتخاباتی مجلس هشتم روشن کند وهم بر تعداد جبهه های جدید در جریان محافظه کار بیفزاید. فلاحیان و روح الله حسینیان به دنبال قول و قرارهای ریش سفیدان اصولگرا، پس از کاندیداتوری برای نمایندگی مجلس، به جبهه متحد پیوستند ولی اعضای این جبهه وزیر اسبق اطلاعات و معاون وی را در لیست خود قرار ندادند. علت چنین اقدامی به سابقه وزیر اطلاعات دوران سازندگی در جریان قتلهای زنجیره یی و دفاع معاون وی از سعید امامی باز می گشت که سبب شد همفکران شان حاضر به هم لیستی با آنها نشوند. به این ترتیب فلاحیان سرنوشتی همانند صادق خلخالی در انتخابات مجلس ششم پیدا کرد. البته تفاوت این دو روحانی درآن بود که خلخالی بعد از عدم موافقت اصلاح طلبان با قراردادن نام وی در فهرست انتخاباتی در صورت کاندیداتوری، از حضور در عرصه فعالیتهای سیاسی صرف نظر کرد، اما فلاحیان دست به کار تشکیل یک جریان مستقل زد که به گفته او تاکنون عضویت بیش از ٨۰ نامزد انتخاباتی در این جبهه قطعی شده است. اعلام موجودیت جبهه اصولگرایان مترقی هرچقدر که برای فلاحیان و یارانش ثمربخش باشد، برای ساکنان اردوگاه راستگرایان خوشایند نیست چون انشقاق درمیان محافظه کاران را زنجیره یی کرده است. در واقع این روزها برعکس اصلاح طلبان که رایزنی هایشان حول محور چگونگی ورود به انتخابات بامعدود کاندیداهای تایید صلاحیت شده است، محافظه کاران در تلاش هستند از چند پارگی این جریان جلوگیری کنند، اما سربرآوردن تشکلهای جدید وحدت ـ حتی به صورت نسبی ـ ارائه لیست انتخاباتی را دست نیافتنی کرده است. به علاوه انتقادها از جبهه متحد اصولگرایان ـ با محوریت جبهه پیروان خط امام و رهبری، طرفداران دولت نهم و اصولگرایان تحول خواه که هدایت انتخاباتی ساکنان اردوگاه راستگرایان را برعهده دارند ـ روز به روز فزونی می یابد تا آنجا که حتی طرفداران پروپاقرص سابق تبدیل به منتقدان جدی آن شده اند. حسن بیادی عضو شورای شهر تهران و عضو آبادگران جوان یکی از همین دست منتقدان است که ایراداتی را متوجه عملکرد اعضای ۶+۵ جبهه متحد اصولگرایان می داند: یکی از اشکالات این است که قرار بود مصداقها را از یک سبد انتخاب کنند، ولی متاسفانه الان سه تا چهار سبد دارند و شاهد هستیم که گروهها سهم خواهی می کنند. اگر این افراد چنین کنند موجب تفرقه خواهد شد و باید نه به گروه اصولگرا بلکه به امت اصولگرا پاسخگو باشند که چرا چنین کاری کردند. این فعال سیاسی فراتر از موضوع فوق جبهه متحد اصولگرایان را مخاطب قرارداد و به آنها هشدار داد: اگر آن رویکرد و استقبال میلیونی مردم در انتخابات اتفاق نیفتد این دوستان باید جوابگو باشند، ما هم از آنها پاسخ خواهیم خواست، مردم هم متوجه خواهند شد. این مساله مطمئناً در بین مردم مقبول نخواهد بود. به گزارش ایسنا، بیادی این نکته را نیز انذار داد که در صورت تداوم رفتارهای روسای جبهه متحد، کاندیداهای مستقل و گروههای دیگربه میدان می آیند و تبدیل به لیستهای جدید می شوند.
پیش بینی بیادی ـ از حامیان سابق دولتمردان نهم ـ مدت زمانی است که رنگ حقیقت به خود گرفته است. چنان که بعد از اعلام موجودیت جبهه اصولگرایان مستقل مجلس و ائتلاف بزرگ حزب الله، مثلت محمد باقر قالیباف، علی لاریجانی ومحسن رضایی نیز ائتلاف فراگیر اصولگرایان را تشکیل دادند تا به عنوان مهم ترین جبهه تازه تاسیس رودرروی جبهه متحد اصولگرایان قدم به میدان رقابتهای انتخاباتی بگذارند. اختلاف این دو گروه اصولگرا بر سر میزان کاندیداهای حامی دولت در لیست انتخاباتی است.گروههای عضو حامیان دولت ـ معروف به رایحه خوش خدمت ـ به عنوان یکی از سه ضلع جبهه متحد اصولگرایی، حاضر به پذیرفتن کاندیداهای معرفی شده از سوی لاریجانی، قالیباف و رضایی نیستند و در عین حال بر سر اسامی لیست خویش در فهرست نهایی انتخابات ایستاده اند.
حتی توصیه های پدرانه مهدوی کنی، ریش سفیدهای اصولگرایان و جلسات متناوب عیان و پنهان نیز نتیجه بخش نبود و طرفین از مواضع شان عقب ننشستند. اختلاف حامیان احمدی نژاد و حامیان قالیباف زخم کهنه یی است که در انتخابات ریاست جمهوری نهم به اوج رسید و در جبهه متحد اصولگرایان ادامه یافت. در این میان گروههای سنتی اصولگرا تلاش کردند که واسط دوطرف شوند. آنها به منظور جلوگیری از تشدید اختلافها و البته عدم تکرار تجربه شوراها که توسط رایحه خوش خدمت دور زده شدند، درصدد بودند که جایگاه خویش را تقویت کنند و به منزلت پیشین بازگردند، اما مجموعه اقدامات انجام شده از سوی گروههای مختلف اصولگرا طی چند ماه گذشته مانع از انشعاب های پی در پی در جریان اصولگرایی نشده است. این گونه است که در یک ماه باقی مانده به انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی، گروههای مختلف از ساکنان اردوگاه راستگرایان اعلام موجودیت می کنند و با برپا کردن خیمه یی جداگانه، بر میزان خیمه های این اردوگاه می افزایند. در چنین شرایطی باید به انتظار نشست که سرانجام اعضای جبهه متحد اصولگرایان چه تمهیدی برای جلوگیری از تعدد لیستهای انتخاباتی و تاسیس جبهه های جدید می اندیشند؟ چرا که قرار بر این بود جملگی گروههای اصولگرا زیر سقف خیمه جبهه متحد اصولگرایی کرسی های مجلس هشتم را فتح کنند.
برنامه جبهه متحد اصولگرایی
روزنامه رسالت نیز درسرمقاله دیروزش: برنامه جبهه متحد اصولگرایان نوشته است:
برنامه های جبهه متحد اصولگرایان برای هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی پس از ماه ها هم اندیشی نخبگان حوزه و دانشگاه با در نظر گرفتن اولویت های کشور و نیازهای اساسی مردم منتشر شد.
این برنامه جامع ضمن طرح راهبردهای اصولگرایان در مهمترین مسائل کشور و دفاع از دستاوردهای مجلس هفتم، اولویت های کاری هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی را از نگاه اصولگرایان مشخص نموده است.
طبیعتا یکی از اهداف اصلی احزاب و جریانات سیاسی جلب حمایت مردم در انتخابات است. معمولا گروه های سیاسی مواضعی را در قبال سیاست های کلان کشور اتخاذ می کنند که ضمن جلب پشتیبانی عمومی، مرکز طیف آرای خاکستری را نشانه بگیرد.
منشا و چگونگی تنظیم برنامه ها از حزبی به حزب دیگر و از کشوری به کشور دیگر متفاوت است اما نوعا اعتقاد بر این است که برنامه ها تلفیقی از ملاحظات ایدئولوژیک، منافع موتلف و افق استراتژیک برای پیروزی یک حزب است. برنامه ها اغلب در کانون تدوین مواضع کلان سیاسی در درون احزاب و پس از هزاران نفر ساعت کار کارشناسی تدوین می شوند و محصول آنها در صورت اقبال عمومی آبستن سیاست های جدیدی است که می تواند مسیر پیشرفت و خدمت در یک نظام سیاسی را هموار سازد. بدون تردید برنامه محوری در انتخابات به عنوان یکی از متداول ترین محمل های مشارکت سیاسی از ویژگی های اصلی عقلانی شدن رفتارهای انتخاباتی در بالا و پایین است. در واقع با گسترش آرای خاکستری و کسانی که هنوز تصمیم نگرفته اند به کدام جریان و گروه سیاسی رای دهند، نقش برنامه ها در فرایند تصمیم گیری افراد بیشتر می شود.
در جامعه ایران با توجه به رفتار غیر قابل پیش بینی رای دهندگان و عدم تعلق خاطر طیف عظیمی از افراد به حزب و یا گروه سیاسی خاص، برنامه ها می توانند نقش تعیین کننده ای در انتخابات مختلف داشته باشند. هر چند باید اذعان کرد مشارکت سیاسی در ایران بیش از آنکه برنامه محور باشد، احساسی است. خواسته یا ناخواسته با عقلانی شدن مشارکت سیاسی، برنامه محوری حرف اول را خواهد زد. اما پیش از آن در یک فرایند جامعه پذیری سیاسی، باید انگیزه مشارکت سیاسی رای دهندگان را عقلانی کرد. طرح این پرسش در این فرایند بسیار مهم است که تفاوت برنامه ها چه ارتباطی با نحوه پاسخگویی به مطالبات مردم برقرار می کند؟ در واقع این نگرش در بین مردم باید رشد کند که در تدوین برنامه ها توسط جریانات سیاسی مطالبات مردم و تالیف منافع عمومی مطمح نظر است.
این رویکرد امکان یک ارزشیابی منصفانه از عملکرد سیاسی جریانات منتخب را به رای دهندگان می دهد و شهروندان ضمن تطبیق برنامه ها با دستاوردها به قضاوت خواهند نشست.
اگرچه برخورد صفر یا صد با رویکرد مشارکت سیاسی برنامه محور خطایی فاحش است و انگیزه های افراد مختلف برای مشارکت لزوما عقلانی نیست، اما اتخاذ آن توسط گروه های مرجع می تواند مسیر عقلانی شدن مشارکت سیاسی را هموار سازد و گره گشای بسیاری از مشکلات کشور گردد.
برنامه جامع اصولگرایان برای هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی که حاوی مواضع این جریان در قبال مهمترین مسائل کشور و اولویت های مجلس هشتم است در همین راستا تلاشی پسندیده و در خور تحسین تلقی می شود. این در حالی است که جریانات رقیب اعم از گروه های دوم خردادی هنوز نتوانسته اند با ارائه یک برنامه همه جانبه نگر مواضع واقعی و کارشناسی خود را در قبال سیاست ها ابراز کنند. البته برخی حرکت های ژورنالیستی و جزئی نگر از جانب دوم خردادی ها طی چند ماه گذشته صورت گرفته که نتوانسته افکار عمومی را اقناع نماید.
مقام معظم رهبری تنقیح مناط فرمودند و انتخابات ۲۴ اسفند را عرصه کارآمدی نامیدند. بدون شک کارآمدی در پرتو برنامه محوری محقق خواهد شد. برنامه ای که در اهم مسائل کشور در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پاسخگو باشد.
به رسمیت شناختن عقاید و آراء
روزنامه کارگزاران با عنوان: چاره ای اساسی بیندیشیم نوشته است:
نقطه فراز سخنان آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خطبه های نماز جمعه تهران در روز گذشته ناجوانمردانه و اهانت انگیز خواندن توهین به نوه امام خمینی بود. موضوعی که ظرف چند روز گذشته واکنش اعتراضی بسیاری از شخصیت های وابسته به دو جریان سیاسی کشور اعم از اصولگراها و اصلاح طلبان را در پی داشت. ایشان با جاهلانه توصیف کردن این حرکات به نکته ظریفی اشاره کرد که به نحوی پاسخ به اظهارات اخیر سردار جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در خصوص حضور نظامیان در انتخابات بود. البته در این یادداشت کوتاه نه قصد بررسی سخنان آقای هاشمی رفسنجانی و نه اظهارات سردار جعفری و یا سیدحسن خمینی است که به قدر کافی درباره خلاف قانون و دیدگاه حضرت امام خمینی بودن دخالت نظامیان در سیاست به ویژه امر انتخابات سخن رانده شده است، بلکه مقصود طرح پرسشی است که چرا در آستانه هر انتخاباتی شاهد چنین حرکاتی هستیم که اخیراً از سوی برخی مقام های نظامی از آن به عنوان بداخلاقی انتخاباتی نام برده شد؟ بداخلاقی ای که ابتدا با رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان توسط هیات های اجرایی زیرنظر وزارت کشور آغاز و با عملکرد هیات های نظارت شورای نگهبان ادامه یافت. سپس با تکلیف الهی خواندن حمایت نظامیان از اصولگرایان (به تعبیری جریان مقابل اصلاح طلبان) و نیز اهانت به فرزند یادگار امام که در این خصوص هشدار داده بود، تکمیل شد؛ پروسه ای که حافظه تاریخی ملت ایران مشابه چنین رفتارهایی را که از انتخابات مجلس چهارم جرقه های آن زده شد، فراموش نکرده است. رفتارهایی که در هر دوره انتخاباتی بلافاصله با هشدارهای برخی از بزرگان نظام و یاران امام مواجه شده است، اما آیا صرف دادن هشدار کفایت می کند؟ حال آنکه تجربه نشان داده که همواره این هشدارها مقطعی بوده و چندی بعد آن رفتارها تکرار شده است.
هم اکنون که ٣۰ سال از عمر انقلاب اسلامی، انقلابی که به منظور رهایی از استبداد نظام شاهنشاهی صورت گرفت، می گذرد، آیا نباید برای جلوگیری از بروز هر گونه بداخلاقی انتخاباتی جهت برگزاری انتخابات سالم و آزاد و رقابتی چاره ای اساسی اندیشید؟ بزرگان نظام به خوبی می دانند فلسفه وجودی بخش جمهوریت نظام جمهوری اسلامی اقتضا می کند که نهادهای مرتبط با امر انتخابات باید فرآیند دموکراسی را که انتخابات از جمله مهمترین ابزارهای تحقق آن است، رعایت کنند. پذیرش تکثر در جامعه اولین گام فرآیند دموکراسی است. به این معنا که باید عقاید و آرای تمامی گروه هایی که در چارچوب قانون اساسی فعالیت می کنند، به رسمیت شناخته شود. گام بعدی تحمل و تسامح و مدارا با مخالفان است؛ امری که از سوی آقای خاتمی رئیس دولت اصلاحات به آن توجه ویژه ای شد و تأثر از آنکه توسط سایر بخش های نظام نادیده گرفته شد. مهمتر از دو گام قبلی سازگاری است، به این معنا که بخشی از حاکمیت هیچ گاه با انگیزه حفظ قدرت، اجازه حذف گروه های سیاسی قانونی اگرچه غیرخودی را اراده نکند. بر این مبنا امید است انتخابات آتی مجلس برگرفته از تجارب دوره های قبلی انتخابات، آزمونی برای رقابت جدی اصولگرایان و اصلاح طلبان به دور از هرگونه بداخلاقی انتخاباتی باشد.
انزوا و کناره گیری از انتخابات؟
روزنامه اعتمادملی نیز با عنوان: مراقب ارزشهای انقلاب باشیم نوشته است:
اظهارات مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی وهاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری در خصوص فضای ناسالم و نامناسب برخی سایت ها و رسانه ها در خصوص خانواده امام(ره) و حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی تامل برانگیز است.در سال های اخیر علی رغم تاکید و سفارش های اخلاقی و دینی مکتب حیات بخش اسلام، جریانی افراطی که مدعی اند از طرفداران و همفکران دولت نهم هستند، در برهه ها و وهله های مختلف موج تخریب گسترده ای را علیه شخصیت ها و استوانه های انقلاب و نظام اسلامی آغاز کرده است. این جریان هیچ حد و مرزی را برای خود قائل نبوده و نیست. از مراجع تقلید تا یاران امام و شخصیت های زجرکشیده انقلاب و تا سطوح مختلف، هرگاه شاهد اثرگذاری، انتقاد یا تفاوتی در آرای آن بزرگان با متولیان سیاسی موجود می دیده برای رضای خدا! از هیچ عمل غیراخلاقی پرهیز نکرده ونمی کنند.حال در تازه ترین اقدام این افراطیون که به تعبیر آقای هاشمی رفسنجانی نمی توان به راحتی پذیرفت که آنها ریشه در خارج نداشته باشند ـ حداقل آن است که ناآگاهانی هستند که عده ای دغل آنها را بازی می دهند ـ تصمیم به هدم ارزش های مورد پذیرش جامعه گرفته اند. این تعبیر که تکیه گاه های معنوی و قابل تکریم مردم و انقلاب، در حال تخریب است، تعبیری هوشمندانه است.هر نظام سیاسی، ارزشی و فرهنگی، تنها با حفظ ساختار، هنجارها و استوانه های ارزشی خود قابل دوام است. چنانچه آرمان ها، رویاها و باورهای یک جریان مورد هتک، بی اعتقادی و خلأ باور قرار گیرد، عملا بنیان های آن نظام به هم ریخته است.
… روشن است که تمام این معرکه ها برای انزوا و کناره گیری مریدان حقیقی امام(ره) در امر انتخابات است؛ موضوعی که مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی بر آن پافشاری نموده اند؛ بداخلاقی ها، سوءرفتارها، ایجاد محدودیت های نامتعارف برای رساندن نیروهای اصلاح طلب به کناره گیری خودخواسته و رهاکردن میدان برای حریف در آرزوی قبضه قدرت است. لذا هیچ امری نمی تواند تلاش مدنی و قانونمند حزب اعتماد ملی و دیگر نیروهای اصلاح طلب و مستقل را برای شرکت قدرتمندانه در انتخابات متوقف سازد. ۲۴ اسفند نشان خواهد داد نیروهایی که به انتخابات به عنوان یک بازی نمایشی نگریسته و مردم برایشان تنها یک حربه و بازی سیاسی بیشتر نیستند، چگونه با هشیاری، وقت شناسی و آگاهی مردم ایران منزوی خواهند شد.
درباره عماد مغنیه
دکتر عطاءالله مهاجرانی درباره عماد مغنیه نوشته است:
زندگانی شعله می خواهد…
زندگانی؟ انگار واژه ای است که بر چند بار زندگی دلالت می کند. ما زندگی می کنیم و افرادی زندگانی. مثل زندگانی آرش کمانگیر به روایت ناب ماندگار کسرایی:
زندگانی شعله می خواهد…
صداسرداد عمو نوروز
شعله ها را هیمه باید روشنی افروز…
تابوت شهید رجایی و باهنر در مراسم تشییع، در مجلس اول در برابرمان بود. اجساد را به مجلس آورده بودند. مثل هیزم سوخته. احمد عطاری گفت: گاهی تن آدم هیمه روحش می شود و روحش شعله ای که برای همیشه افروخته می ماند.
عماد مغنیه چنین زندگانی داشت. شعله ای سیال که آمریکایی ها اعلام کرده بودند، هرکس ردی از او نشان دهد، ۲۵ میلیون دلار جایزه می گیرد.
آمریکا و اسرائیل در شهادت مغنیه آشکارا شادی کردند و هلهله سردادند، گفتند: دنیا بدون عماد مغنیه بهتر است!
به صراحت گفتند که مغنیه گرچه شهرت کمتری از بن لادن داشت، اما نقش موثرتری داشت.
استقلال لبنان، سربلندی لبنان در جنگ ٣٣ روزه؛ بی نام عماد مغنیه به درستی شناخته نمی شود. خانواده مغنیه جهاد و شهادت را به عنوان راه و آرمان زندگانی خود انتخاب کردند. پیش از عماد دو برادر دیگرش شهید شدند. پیدا بود که نوبت او هم می رسد. ۲۵ سال زندگی در متن جهاد، کارنامه عمر ۴۶ ساله اوست. زندگانی غبطه برانگیز.
اگر پارتیزان های قهرمانی که در راه آزادی ملت و کشور فرانسه با نازی ها می جنگیدند، تروریست بودند. اگر همه آنانی که در راه آزاد ی و استقلال کشور و سربلندی ملت خود مبارزه می کنند، تروریست اند، عماد مغنیه هم به زعم دولت آمریکا و اسرائیل تروریست بود. اما شاید آنها هم روزی به این پرسش بیندیشند که عماد مغنیه چرا چنان راهی را در زندگانی خود انتخاب کرد، که به روشنی آفتاب بود که سرانجامش شهادت است؟
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|